دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

کمک‌خلبان شهید عباس دوران گفت: یک روز که در حالت آماده‌باش و در حال تلاوت قرآن بودم عباس دوران به طرفم آمد و گفت دوست دارم با یک جنگنده کاملا مسلح به دل دشمن بزنم و از این طریق ضربه مهلکی را به صدامیان وارد کنم.
 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 12 مرداد 1394  ] [ 1:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اگر امروز لحظه ای سستی کنیم به خون شهدا به اسلام خیانت کرده ایم


اگر امروز لحظه ای سستی کنیم به خون شهدا به اسلام خیانت کرده ایم...
اگر امروز لحظه ای سستی کنیم به خون شهدا به اسلام خیانت کرده ایم

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 12 مرداد 1394  ] [ 1:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

قاسم سلیمانی از «قاسم میرحسینی» می‌گوید


حاج قاسم سلیمانی شهید «حاج قاسم میرحسینی» را سیدالشهدای همه شهدای استان سیستان و بلوچستان و بزرگ لشکر 41ثارالله نامیده است.
قاسم سلیمانی از «قاسم میرحسینی» می‌گوید

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر41 ثارالله در دوران دفاع مقدس در رابطه با حاج قاسم میرحسینی گفته است:«ما همه مات و مبهوت حرکات او می‌شدیم. او یک سخنور بود و وقتی شروع به صحبت می‌کرد. به قول بچه ها «جادو» می‌کرد. تمام حرف‌های خودش را با استناد به آیات و روایات نقل می‌کرد. من واقعا احساس می‌کردم هیچ روحانی‌ای توی سن و سال خودش به پای ایشان نمی‌رسید. در بعد فرماندهی باید بگویم ایشان در جلسات همیشه صائب‌ترین نظرات را می‌داد. بهترین نظر؛ نظر شهید میرحسینی بود و در میدان عمل هم همان‌ها به وقوع می‌پیوست.من خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ وقت در چهره شهید میرحسینی در سخت‌ترین شرایط هراسی ندیدم.انگار در وجود این مرد چیزی بعنوان ترس،هراس،دلهره و تردید وجود نداشت. اگر در محاصره بود همانطور صحبت می‌کرد که در اردوگاه صحبت می‌کرد. سیدالشهدای همه شهدای استان سیستان و بلوچستان و بزرگ لشکر ثارالله، که واقعا امروز من در هر مأموریتی جای او را خالی می بینم، شهید میرحسینی است.»

کنگره شهدای دانشجو سیستان و بلوچستان سال گذشته آغاز به کار کرد و قرار است در آذرماه امسال نیز اختتامیه فعالیت‌های این کنگره برگزار شود. یکی از برنامه‌هایی که برای اختتامیه در نظر گرفته‌ شده رونمایی از چندین کتاب است. یکی از این کتاب‌ها زندگی‌نامه و رشادت‌های شهید قاسم میرحسینی قائم مقام لشکر 41ثارالله خواهد بود.

همچنین دیدار با خانواده‌های شهدا، تولید ویدئو کلیپ و تقدیر از مادران و پدران شهدا در روز اختتامیه کنگره از دیگر برنامه‌ها هستند.

تعداد دانشجوی استان سیستان و بلوچستان 45 نفر است.

تصویر سرلشکر قاسم سلیمانی را در کنار شهید قاسم میرحسینی نشان می‌دهد.

 

منبع: ایسنا

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 12 مرداد 1394  ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عهد بستن...


دوستان صمیمی، قبل از عملیات با هم شرط می‌کردند که هر کدام زودتر شهید شد، به خواب دیگری بیاید و او را از آن جهان و اوضاع و احوال پس از شهادت با خبر کند.
عهد بستن...

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، دوستان صمیمی، قبل از عملیات با هم شرط می‌کردند که هر کدام زودتر شهید شد، به خواب دیگری بیاید و او را از آن جهان و اوضاع و احوال پس از شهادت با خبر کند.

غالباً هم چنین می‌شد و دو، سه روز پس از شهادت به خواب دوست و برادرشان می‌آمدند.

شهید زینلی یکی از آن‌هاست که به خواب روحانی گردان، حاج آقا صادقی آمد.

او به بچه‌ها گفت که شهید زینلی به عهدش وفا کرد و به خواب من آمد.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 1:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عموحسن یار و یاور رزمنده ها در میان یاران بسیجى


عمو حسن ساکن نازى آباد انتهاى خیابان شهید اکبر مشهدى( پارس) بود از قبل از انقلاب در خیابان وحدت اسلامى تقاطع چهار راه مختارى دکه یخ فروشى داشت...
عموحسن یار و یاور رزمنده ها در میان یاران بسیجى

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، عمو حسن ساکن نازى آباد انتهاى خیابان شهید اکبر مشهدى( پارس) بود.


از قبل از انقلاب در خیابان وحدت اسلامى تقاطع چهار راه مختارى دکه یخ فروشى داشت.


در کنار یخ در گرماى تابستان دوغ محلى مشدى هم به مشتریان مى داد.


با شروع جنک تحمیلى کار و کسب را رها کرد و به یارى رزمندگان اسلام شتافت.

عمو حسن در دوران خفقان طاغوت سحرگاهان بر بام منزل اذان مى گفت.

او در واحد تبلیغات لشگر ٢٧ محمد رسول الله فعالیت داشت.


قاسم زینلى یکى از رزمندگان نقل مى کرد روزى عمو حسن به من گفت لباسهایت را کجا مى شورى؟ گفتم خودم مى شورم.
گفت لباسهای خودت و رفقایت رو بیا تبلیغات با ماشین بشورم.
زینلى ادامه داد :
کلى لباس جمع کردم بردم تبلیغات
پرسیدم عمو کجاست ماشین لباسشویی ات؟ خندید ...


 عمو حسن یک پیت حلبى را گذاشته رو اجاق لباس ها را ریخت داخل پیت حلبى و با چوب شروع کرد به هم زدن.
پیکر مطهر عمو حسن موقع تدفین سر بر بدن نداشت.


بعد از زنده یاد حاج بخشى، عمو حسن محبوبیت بالایى در بین رزمندگان اسلام بویژه یگانهاى رزمى سپاه تهران داشت.


روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 1:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

با "حاج حسین" کار داریم...


به دفتر فرماندهى لشکر مراجعه نمودیم به اطاقى هدایت شدیم و از افراد حاضر در آن اطاق سراغ فرمانده لشکر را گرفتیم و درهمین حین اذان ظهر از بلندگوی مقر لشکر پخش شد...
با

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت:

به دفتر فرماندهى لشکر مراجعه نمودیم به اطاقى هدایت شدیم و از افراد حاضر در آن اطاق سراغ فرمانده لشکر را گرفتیم و درهمین حین اذان ظهر از بلندگوی مقر لشکر پخش شد،  آن فرد حاضر گفت برویم نماز اول وقت را بخوانیم آنگاه فرمانده با شما صحبت خواهد کرد. 
 
به اتفاق شخص مورد نظر به مسجد رفتیم و نمازمان را با جماعت خواندیم  و سه نفری به فرماندهى برگشتیم که در مسیر راه بچه هاى بسیجى احترام خاصى به برادرى که با ما بود می کردند به طبع قضیه ما فکر می کردیم چون ما غریبه هستیم به ما احترام میکنند. 
 
پس از برگشت به اطاقى که منتسب به فرماندهى بود رفتیم و ناهار رابه اتفاق  خوردیم بعد از آن فرد ناشناس گفت: فرمایش تان را بفرمایید! 
عرض کردم با فرمانده لشکر حاج حسین خرازى کارداریم. 
 
تکرار کرد: بفرمایید! 
 
باز ما تکرار کردیم با حاج حسین کارداریم؛
 
و براى سومین بار با لبخند زیبا گفت: من حسین خرازى در خدمت شما هستم! 
 
 
هدیه به روح شهید حسین خرازی 

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 1:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

۱۵۰ شهید غواص و خط‌شکن در روز ۲۰ مرداد ماه همزمان با سالروز شهادت امام امام جعفر صادق (ع) در پنج استان اصفهان، کرمان، گلستان، خوزستان و مازندران تشییع و به خاک سپرده می‌شوند.
 

ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 12:56 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پیرمردی آنجا بود که ظاهراً‌ به تازگی از خط مقدم برگشته و کمی ترسیده بود، گفت: «کجا می‌خواهید بروید؟ آن جلو همه را درو می‌کنند. بچه‌ها تار و مار شده‌اند. یک چوب دستی به ما داده‌اند و می‌گویند با این به جنگ تانک بروید.»
 

ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 12:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (11 مرداد 94)


11 مرداد 1394 خورشیدی برابر با 16شوال 1436 هجری و 2 آگوست 2015 میلادی
روزشمار دفاع مقدس (11 مرداد 94)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 11 مرداد 1394)

• انتقال امام خمینی(ره) از پادگان عشرت‌آباد به داوودیه (1342ش)

• شهادت آیت‌الله "شیخ فضل‏‌الله نوری" به‌دست ایادی وابسته به استعمار در تهران (1288 ش)

• تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید "محمدعلی رجایی" ایران از سوی امام خمینی(ره) (1360 ش)

• لشکرکشی رژیم بعثی عراق به کشور کویت و اشغال کامل آن (1369 ش)

• شهادت مهدی نمازی، جانشین و فرمانده عملیات سپاه سقز توسط گروهک کومله (1363ه.ش)

• درگیری نیروهای خودی و عناصر حزب دموکرات و کومله در مهاباد، جوانرود، ارومیه و بمب‌گذاری در مسیر لوله گاز در اشنویه (1366ه.ش)

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 12:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

30 سال است هر ثانیه ‌را به عشق آمدنش انتظار می‌کشم


در گرمای تابستانی کوچه پس کوچه‌های محله افسریه تهران، به دنبال خانه مادر شهیدی می‌گردیم که شنیده بودیم نزدیک به 30 سال است چشم انتظار آمدن پیکر فرزندش روزشماری می‌کند.
30 سال است هر ثانیه ‌را به عشق آمدنش انتظار می‌کشم

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آدرس این خانه را از مسئولان حوزه 320حضرت نرجس(س) گرفته بودیم و حالا که تا غروب آفتاب فاصله چندانی نداریم، دیدن نام و تصویر شهدا در ابتدای کوچه‌ها، نسیم خنک امنیت را برایمان به ارمغان می‌آورد. صدای اذان که پخش می‌شود، به مغاز سنگکی می‌رسیم که گویا پدر شهید جاویدالپیکر علیرضا آشوری 50 سال و تا زمان حیات در آن مشغول به کار بوده‌ است. از میوه فروش همسایه آدرس منزل مادر شهید را می‌پرسیم و کمی بعد خودمان را مقابل خانه آشوری‌ها می‌بینیم. در که باز می‌شود پله‌های قدیمی و پیچ در پیچ ما را به طبقه فوقانی هدایت می‌کند. مادر شهید با قد خمیده و دست به عصا به استقبالمان ایستاده است. سال‌ها هجران و فراق پسر مفقودالاثرش پیر و رنجورش کرده، اما در چهره‌اش صبر و صلابتی را می‌بینیم که حدیث بهشت زیر پای مادران است را برایمان تداعی می‌کند. با استقبال گرم مادر شهید و خواهر شهید به اتاق پذیرایی هدایت می‌شویم. اتاق‌هایی تو در تو اما ساده و با صفا.

رزق حلال

صغری میر آب مادر شهید علیرضا آشوری با لهجه مشهدی‌اش می‌گوید: 55 سال پیش به اتفاق همسر مرحومم به تهران آمدیم. همسرم نانوا بود و نان حلال بر سفره خانواده می‌گذاشت و نتیجه این رزق حلال پرورش یک فرزند شهید بود. من چهار پسر و دو دختر دارم که علیرضا فرزند چهارمم بود. همسرم فردی انقلابی بود و به اتفاق پسرانم در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت می‌کردند، به رزق حلال خیلی اهمیت می‌داد فرزندانمان را با محبت اهل بیت(ع) تربیت می‌کردیم. پسرم علیرضا هم با اینکه 17 سال بیشتر نداشت اما عاشق مکتب عاشورایی امام خمینی(ره) شده بود. بدون اینکه از ما که والدینش بودیم امضا بگیرد راهی جبهه شد. خودش دوست داشت به جبهه برود. داوطلبانه از بسیج اعزام شده بود، سال 63 به کردستان رفت و چهار ماه در آنجا بود.

برادر جانباز

مادر شهید آشوری در ادامه از دفاع سایر فرزندانش از کشور اسلامی می‌گوید: حضرت امام فرمان داد که هر کس می‌تواند به جبهه برود. من هم فرزندم را برای خدا هدیه فرستادم. غیر از علیرضا، پسر بزرگم محمد آشوری هم هشت سال در جبهه‌های اندیشمک و دزفول بود، او که الان پاسدار بازنشسته و جانباز 20 درصد است از اثرات ترکش چهار ماه در بیمارستان بقیه الله بستری بود. ریه‌هایش شیمیایی است، اما درصد جانبازی‌‌اش را کم دادند. اگر همان زمان که جانباز شده بود دنبال درصد جانبازی‌اش می‌رفت درصد بیشتری می‌گرفت. الان پسرم سرطان روده دارد که با جراحی و درمان تحت کنترل است. دو پسر دیگرم نیز سربازی‌شان را در جبهه بودند.

مادر مفقودالاثر بودن یعنی دلواپسی

این مادر شهید 30 سال چشم انتظاری آمدن پیکر فرزندش را به زیبایی به تصویر می‌کشد و می‌گوید: مادر بودن یعنی دلواپسی. اگر بچه‌ات بیرون برود دل توی دلت نیست. اگر مادری از بچه‌اش خبر نداشته باشد سخت است، سال‌ها چشم به در ماندن تا خبری از فرزندنت بیاید. من طی همه این سال‌ها دلم را با ذکر و یاد ائمه اطهار خوش کردم. به یاد صبر حضرت زینب(س) آرام می‌گیرم و روح پسر شهیدم آرامم می‌کند. پسرم علیرضا مؤمن و متدین بود همیشه مسجد می‌رفت. اگر خوب نبود خدا او را به قربانی قبول نمی‌کرد بچه من به راه خدا رفت خوشا به سعادت او، کاش پسران دیگرمان مثل او در راه خدا می‌رفتند، فقط خدا قبول کند.

حقوق کارگری برای رضای خدا

پسرم در کودکی هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند. مهربان و دلسوز بود. به فکر اعضای خانواده بود. در مغازه نانوایی پدرش کار می‌کرد به نمازش خیلی اهمیت می‌داد. او با کارگری 30 هزار تومان پول جمع کرده بود و به دایی‌اش قرض داد تا خانه بخرد. گفته بود اگر شهید شدم این پول را از دایی نگیرید تا خانه بخرد، روزه‌هایی را که نگرفته بود18روز بود. در جبهه با پسر دایی‌اش بود. به پسردایی‌‌اش گفته بود اگر من شهید شدم تو روزه قضایم را بگیر و اگر تو شهید شدی من قضای روزه تو را می‌گیرم. بعد از شهادتش یک ساک از لباس او را به ما دادند. به گفته پسردایی‌اش، علیرضا در شب عملیات موهای خودش را اصلاح کرده و حنا گذاشته بود تا خودش را برای شهادت و ملاقات با خداوند آماده کند.

مفقودی در باتلاق

مادر شهید ادامه می‌دهد: علیرضا در 22 بهمن سال 64 در عملیات والفجر8 مفقودالاثر شد. پسردایی‌اش هم در همان عملیات مجروح شده بود. به گفته همرزمانش علیرضا در باتلاق مفقودالاثر شد و سال‌ها چشم انتظارش هستیم. هنگام خداحافظی به ما می‌گفت گریه نکنید. پسرم داخل اتوبوس دستش را برایم تکان داد و خداحافظی کرد و رفت. به او گفتم پسرم حالا که داری جبهه می‌روی هدفت خدا باشد. گفت هدف ما خدا است، هدف شما هم خدا باشد. علیرضا در عملیات آماده‌‌تر از همه بود. خیلی برای جهاد در راه خدا شوق داشت. می‌گفت هدفمان خدا باشد خود خدا هم او را انتخاب کرد.

صبری خدایی

خدا صبر می‌دهد. اوایل بی‌تابی می‌کردم اما خدا صبرم داد. چاره‌ای ندارم شاید در خیابان می‌افتاد و از دنیا می‌رفت اینکه پسرم به راه خدا رفت برایم افتخار است، خوشا به سعادت پسرم. درست است که 30 سال چشم انتظار آمدن حداقل خبری یا تکه‌ای از پیکر فرزندم هستم. علیرضا 18 سال داشت که به شهادت رسید. نوجوان بود که شهید شد و اگر زنده بود الان 48 سال داشت. 30 سال است هر ثانیه را به عشق آمدنش انتظار می‌کشم، اما خواست خداست که او برای همیشه در نظر من همان نوجوان زیبا روی لاغر اندام باشد. خدا همه مادران شهدای گمنام را صبر دهد.

فرازی از وصیتنامه شهید علیرضا آشوری

ای خدای من این حقیر، ندای هل‌من ناصر ینصرنی امام حسین(ع) که از حلقوم پاک امام خمینی (ره) که فرمود: جوانان عزیز بروند و این مسئله جنگ را زود حلش کنند شنیدم و لبیک گفته و راهی جبهه شدم و تا آخرین قطره خونم ایستادگی کردم. خدایا به وحدانیتت قسم از هر ظالم متنفر هستم و حتی با آن ستمگر که از خویشان باشد می‌جنگم با آنهایی که با تو در جنگ و ستیز هستند می‌جنگم و با آنهایی که با تو دوست هستند دوستی می‌کنم.

هموطنان عزیز خیلی باید مواظب این منافقان از خدا بی‌خبر باشیم تا بین ما و ملت اختلاف نیندازند و باید قدر امام خمینی (ره) و روحانیت متعهد پیرو خط امام را بدانید که اینها بودند ما را از لجنزارها و ظلمت‌ها به روشنایی هدایت کردند. هموطنان عزیز خیلی باید مواظب باشیم دشمن چون دید که دیگر نمی‌تواند اسلام را و انقلاب را از بین ببرد الان فتنه‌هایی دارند می‌کنند و اگر الان پیروز نشدند لااقل 10 سال دیگر بایست پیروز شوند که ما با دست در دست هم دادن دشمن را نابود کنیم.

پس از عرض سلام خدمت پدر و مادر مهربانم امیدوارم از من راضی باشید. شما ای مادر که در دامن پاکت و با شیر پاکت مرا پرورش دادی که عشق و لقاء الله در آن بود و مرا به رفتن به جبهه و یاری رساندن به امام حسین(ع) واداشتی که از نظر من بهترین راه است و از شما برادران تقاضا دارم که راه مرا ادامه دهید و نگذارید که خون شهیدان پایمال شود و شما خواهران حزب‌الله با رعایت کردن حجاب سنگر خود را حفظ کنید و فرزندانی پرورش دهید که عاشق اسلام و امام حسین باشند و سربازی از سربازان اسلام باشند و دیگر عرضی که دارم این است که 18 روز روزه قضا دارم که نماز قضا برای من حقیر به جا آورید. دیگر عرضی ندارم جز پیروزی رزمندگان اسلام.

خدایا خدایا ستاره‌ها که رفتند تو خورشید را نگه دار - علیرضا آشوری 22/ 11/ 64

 

منبع: روزنامه جوان

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 مرداد 1394  ] [ 12:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 130 ] [ 131 ] [ 132 ] [ 133 ] [ 134 ] [ 135 ] [ 136 ] [ 137 ] [ 138 ] [ 139 ] [ > ]