آوینی فرمالیست بود؟
اگر آوینی معتقد بود که سینما همان فرم است باید به سمت موج آوانگارد و سینمای ابزورد و فرمالیستی غرب میرفت؛ اما او اصل را قطعاً محتوا میدانست؛ محتوایی که به زیور هنر آراسته شده است. آوینی به اصالت و برتری معنا و محتوای دینی بر هر چیز دیگری قائل بود.
کد خبر: ۲۳۴۵۷۶
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۶ - 09April 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، نسبت دین و سینما یکی از مسالههایی است که ذهن مسلمانانی را که در حوزه هنر ورود کردهاند همواره به خود مشغول میکند. یکی از این هنرمندان مسلمان که علاوهبر فعالیت هنری و فیلمسازی، در مباحث نظری هم آثار برجستهای دارد شهید سید مرتضی آوینی است.
شهید آوینی درباره نسبت دین و سینما قائل به چه نظری بود؟ او در یکی از مقالاتش با عنوان «نسبت دین با سینما» در شماره 29 ماهنامه نقد فیلم گفته است: «غایتی که این حقیر را به این گونه مباحث و اصلاً به کار سینما کشانده و چیزی که برایم اهمیت دارد نسبت دین با سینماست. من اعتقاد دارم که باید از تمام امکانات موجود در خدمت استمرار نهضت دینی استفاده شود. در سینما ما باید به دنبال این باشیم که اولاً نسبت میان سینما و دین را پیدا کنیم و ثانیاً ببینیم با توجه به ماهیت سینما چگونه میتوان از آن در خدمت استمرار انقلاب و دفاع از دین استفاده کرد.»
درباره همین مساله، سیدناصر هاشمزاده منتقد و فیلمنامهنویس، میگوید: «شهید آوینی به قضیه اندیشید و امکان و لزوم این را کشف کرد که سینما در ایران میتواند تولدی دوباره بیابد و میشود به آن رنگ دینی داد. او برای من در جایگاه اهل نظر قرار میگیرد؛ اما اگر پرسیده شود که آیا او بهعنوان یک فیلسوف دینی اندیشههای خاصی را مطرح کرد، یا اینکه هندسه فکری ایجاد کرد، باید بگویم خیر. البته آوینی بهدلیل شناختش از سینما و توجهاش به پرسشهای جدی ماهیتشناسانه مرحوم مددپور، این امید را زنده میکرد که شاید ما با آوینی و امثال آوینی بیش از پیش به نظریههای هنر دینی نزدیک شویم و متأسفم که خیلیها بعد از آوینی لزوم این قضیه را کنار گذاشتند و آنچه مرحوم مددپور با پرسشهای جدی خود در باب ماهیت سینما آغاز کرد تا امروز با شناخت دقیق از سینما پاسخ داده نشده است.»
شهاب اسفندیاری هم با بیانی دیگر، از امکان دینی شدن سینما به مثابه یک هنر و رسانه تکنولوژیک در اندیشه شهید آوینی سخن به میان میآورد. او در پاسخ به این سؤال که از نظر آوینی آیا سینمای دینی امکان تحقق دارد، میگوید: «این سؤال برای من کمی عجیب است. اصلاً من معتقدم خود شهید آوینی تجلی سینمای دینی است. اگر چه در دورانی برای ایشان پرسشهایی در باب نسبت دین و سینما بهطور جدی مطرح بوده اما آوینی در برخی از آثارش اشاره دارد که آنچه در ساحتهای تکنولوژیک در تمدن غرب ظهور کرده، اساساً متعلق به ماست. در یکی از نریشنهای روایت فتح درباره موشکهای استینگر میگوید که راستش را بخواهی اساساً موشکهای استینگر برازنده شانههای این پاسداران مؤمن است. اما ایشان میخواهد هشدارهایی بدهد که سادهلوحانه با این پدیدههای تکنولوژیک و از جمله سینما مواجه نشویم.»
اسفندیاری بر غایت اندیشه سینمایی شهید آوینی تاکید میکند و نظر خود را درباره دوگانه فرم و محتوا با توجه به این غایت توضیح میدهد: «یقیناً شهید آوینی از جنس متفکرانی نیست که بخواهد صرفاً روی وجه هنری سینما با عنوان هنر برای هنر تاکید کند. همه اندیشه او معطوف به یک غایتی است که آن غایت توحیدی و اسلامی است. طبعاً از این جهت وجه رسانهای و پیامرسانی سینما برای او مهم است. هر چند باز هشدار میدهد که سادهانگارانه برخورد نکنیم و مثلاً در مقاله عالم هیچکاک یادآور میشود که مردم برای شنیدن سخنرانی به سینما نمیآیند. بنابراین باید شیوههای بیانی مناسب با پیام را پیدا کرد. در بحث تفکیک فرم و محتوا نباید دچار سادهانگاری شویم. درواقعیت هم هیچ گاه فرم و محتوا از هم جدا نیستند و خط دقیقی بینشان وجود ندارد. یعنی خود فرم هم حاوی معناست.»
مجید شاهحسینی از اندیشمندان فعال در حوزه سینما هم آوینی را فرمگرا نمیداند و میگوید: «اگر آوینی معتقد بود که سینما همان فرم است لابد باید به سمت موج آوانگارد و سینمای ابزورد و فرمالیستی غرب میرفت؛ اما او اصل را قطعاً محتوا میدانست؛ محتوایی که به زیور هنر آراسته شده است. مدل نریشنهایی که او در مستندهای روایت فتح نوشته است و میزان شیفتگی و مجذوبیت او به فرهنگ ساده و صمیمی جبههها که اصلاً در بسیاری موارد واجد فرمی نبود که فرمالیستها میپسندند، نشان میدهد که آوینی به اصالت و برتری معنا و محتوای دینی بر هر چیز دیگری قائل بود. البته معتقد بود که این محتوا را باید با فرم صحیح عرضه کرد. متاسفانه کسانی در روزگار ما آوینی را فرمالیست معرفی میکنند.»
شاهحسینی درباره این مساله که هیچکاک به عنوان یک تکنیسین و فرمالیست در سینما چه پتانسیلی داشته که شهید آوینی طرفدار انتشار کتاب هیچکاک است، میگوید: «ما با هیچکاک مشکلی نداریم که حالا آوینی اگر طرفدار او باشد با او هم مشکل داشته باشیم. هیچکاک هرگز فرمالیست نبود. او نه فرمالیست بود و نه صرفاً تکنیسین. فیلمهای او سرشار از حرفها و اندیشههایی است که برای خود او حتماً مهم بوده است. تکنیسینها وقتی میخواهند به خود عزت و احترام بگذارند خود را با هیچکاک مقایسه میکنند.
آوینی هم احتمالاً از برخی فیلمهای او که با تفکر خودش میتوانسته نسبتی داشته باشد، دفاع کرده است. ضمناً آوینی غیر از هیچکاک خیلی حرفهای دیگری هم زده است. بسیار برای من جالب است که میبینم روشنفکرنمایان وطنی تا میگوییم آوینی یاد هیچکاک میافتند! بفرمایید وقتی میگوییم آوینی روایت فتح چه میشود؟ کتابهای او چه میشود؟ مرام او در خصوص دفاع مقدس چه میشود؟»
شهید آوینی در سلسله جلساتی که با بعضی از هنرجویان و همکارانش داشته است، درباره موضوع فرم و محتوا نظری داشته که بخشی از آن را که از روی فایل صوتی این جلسه پیاده شده است میخوانید: «مشخصاً سینمای هیچکاک سینما خود اوست. البته قواعد مشترکی با دیگران داشته که مسلط بوده و از آن استفاده کرده است. تصور ما نباید تصور ظرف و مظروف باشد. شما تا وقتیکه هنر را ظرف میدانید و میخواهید پیام را مانند مظروف در آن بریزید به هیچ جا نمیرسید.
این جدایی قالب و محتوا از نظرگاه سنتی در باب هنر در ما پیدا شده است و گمراهکننده و منحط است. حاتمیکیا تا خودش جوهر سینما را تسخیر نکند نمیتواند چیزهایی که الان میسازد را بسازد. او با دیگران فرق دارد. دیگران ظرف و مظروفی فکر میکنند و به همین دلیل رزمندههای ما را شبیه به رمبو تصویر میکنند که به آن رمبوئیسم اسلامی میگویند. بحث جوهر و ذات و عرض هم بحث فلسفی است و اصلاً دنیای جدید مولود فلسفه است و جز در فلسفه در جای دیگری نمیشود اینها را پیدا کرد. در دنیای جدید روشها و ابزار خودشان اصالت دارند. سینما خودش ذات دارد و به این راحتی مسخر ما نمیشود.»
نمیتوان با قطعیت درباره کلیت نظر شهید سید مرتضی آوینی درباب سینما، با اکتفا به همین فراز قضاوت کرد. امید است که با خوانش دقیق همه آثار او گامی در فهم عمیقتر اندیشههای سینمایی شهید آوینی برداشته شود.
منبع: صبح نو
ادامه مطلب
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 10:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
آوینی در ظلمت نهیلیسم نور موعود را میدید. ولی دلخوشی به وعده، عین مهمل نشستن نیست. بلکه دست کم به نزد وی کمر همت بستن بود. کد خبر: ۲۳۴۶۱۳ تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷ - 09April 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آوینی وقتی قلم به دست گرفت که هویت سه پاره ما گرم درهم جوشیدن در امر سیاسی بود. ایراناندیشی در ایستگاه دانشگاه تهران آرام گرفته بود، رجعت به مآثر اسلامی در بازنگری به فلسفه و کلام و فقه شدت داشت و رفته رفته نقد غرب را در آینه منتقدان غربی مدرنیته ترجمه میکردیم. اما این همه در دفتر متخصصینی که سر در تتبع آثار داشتند جداجدا مانده بودند. این چند پارگی هر چند ظاهرا در تاریخ ما رخ داده اما از سر تصادفات تاریخی نیست. بلکه به بحران بنیادینی باز میگردد که دوگانگی نظر و عمل به بار میآورد. به همین علت ما اغلب حساب عمل و نظر را سوا میکردیم. یعنی علوم اسلامی را در کتابها روی طاقچه نگه میداشتیم و در وقت عمل، نهادهای متجدد و برنامههای توسعه آمریکایی را به کار میانداختیم و حتی در بازنگری به تاریخ خویش راه شرقشناسی را میرفتیم. اما در همین کار هم چندان توفیق نداشتیم و طرح و نظریههای غربی هم تبدیل به روالهای عملی نمیشد. در دوره معاصر مثلا آدرنو و همکارانش با کتاب دیالکتیک روشنگری نگران این هستند که زندگی اجتماعی و سیاسی از روشنگریهای علمی در دانشگاه جدا بیافتد. آنها فکر میکنند زندگی روزمره با اسطوره هایی نظیر مصرف و ناسیونالیسم افراطی پیش میرود و دانشمندان در انزوای برج عاج نظری فاسد میشوند. حتی جنگ دوم را از نتایج همین دوگانگی میدانند. لذا شکاف نظر و عمل از انتزائیات فلسفی نیست و نمیتوان یک بار برای همیشه آن را طی مقاله یا رسالهای حل و فصل کرد. این جدایی اصلا از مسائل اساسی زندگی است واگر کسی بتواند جامع هر دو جانب باشد به اندازهای که توفیق یابد، الهام بخش نظر و عمل آینده است. توجه به نیستانگاری که وجدان عمیقترین مردان عصر جدید را میآزرد دمساز رجایی بود که آوینی با انقلاب اسلامی آْن را میچشید. او در ظلمت نیهلیسم نور موعود را میدید. ولی دلخوشی به وعده، عین مهمل نشستن نیست. بلکه دست کم به نزد وی کمر همت بستن بود. فرهاد، که چند سالی همسایه آوینی بوده تعریف کرده که شبها صدای قرائت و عبادت او را از پنجره میشنیده. کسی که شب تهجد دارد و روز مجله در میآورد، مستند میسازد و نریشن میگوید، جهاد اکبر و جهاد اصغر را به هم آمیخته است. ممکن است نظر و عمل در کتابهای حکمت نظری و حکمت عملی دو گانه باشند ولی در ساحت ایمان یگانه میشوند. زیرا مومن حساب صوم و صلات را از کار و بار جدا نمیکند. هایدگر نیز در مقالاتش خواسته بود به تکنیک و حوالتی که میآورد فکر کنیم و هیج جا از دست کشیدن از زندگی جدید که تکنولوژیک است دم نزده. به نظر آوینی توبه، انسان طاغی را به راه میآورد و انسانی که در راه باشد چه بسا تکنولوژی را نیز توبه دهد. صراحت او در مورد آنچه بدان «ولایت انسان بر تکنیک» میگفت قابل توجه است. مستندهای آوینی از لحاظ ساخت و پرداخت قابل قبول هستند و از قضا سخنی دارند که گفت و گویی الهی است. اگر چنین نبود ما چطور میتوانستیم امروز بعد از آن همه زد و خورد با حکومت بعثی در جنگ هشت ساله دوباره به نجف برویم و در کنار برادران عراقی تا کربلا پیاده روی کنیم. تصویرهایی که با دوربینهای معمولی، مستند جنگ ساختند راه اربعین را هموار کرد. حالا دیگر میتوان رسوخ در تکنیک را با همین ملاحظه به راحتی دید. منبع: مهر
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
او را میشناسند که راوی لحظههای عشق، حماسه و زیبایی است، او که امروز به یاد خلوص همرزمان شهیدش در سنگر واژهها قلمش را به دست گرفته و حماسه ها را به تصویر میکشد. کد خبر: ۲۳۴۵۹۴ تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸ - 09April 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، رضا شاکر اردکانی، شاعری نام آشنا از دیار اردکان که سنگر دلش پر از خاطرهها و یادهاست. رضا شاکر از زبان خودش: در سال 1341 در شهرستان اردکان به دنیا آمدم. پس از اخذ دیپلم ، چند سالی به تحصیلات حوزوی پرداختم و سپس وارد دانشگاه شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته الهیات و معارف اسلامی و شاخه علوم قرآنی و حدیث ادامه تحصیل دادم. روزهایی که از نزدیک، تجلی عشق را به تماشا نشستید: به مدت 28 ماه در واحد مرزی اطلاعات عملیات در جبهه حضو داشتم و در عملیاتهای بیتالمقدس، رمضان، محرم ، والفجر و والفجر 8 شرکت داشتم که در عملیات والفجر یک در منطقه فکه مجروح شدم. شعرهایی که در دل سنگرها متولد شدند: همه جوانیام از بوی حماسه و شهادت سرشار است و از آنجا که آخرین لبخندهای سرخ همرزمانم را شاهد بودم در شعرم نیز عطر شهادت و شور جانبازی دوستان رزمندهام موج میزند و بیشتر آثارم در آن روزگاران ایثار و پایداری و بیان رشادتهای بسیجیان کربلای سرخ ایران است. شعر در سنگر دفاع مقدس: از آنجا که رزمندهای شاعر بودم هم در خود جبههها و در دل سنگرها و شبهای عملیات، رزمندگان آثارم را میشنیدند و در پشت جبههها نیز با حضور در همایشها و کنگرههای شعری که در شهرهای مرزی مثل خوزستان، خرمشهر و کرمانشاه برگزار میشد و در آن زمان بسیار مورد استقبال قرار میگرفت، به شعر، این زبان مقدس ادای دین میکردم. گشت و گذار در باغ خاطرات جبهه و جنگ: هنوز خاطرات خط مقدم و شبهای عمیات و شعرخوانیهام در سنگرها و در تیپ الغدیر در خاطرم بیدار است. هنوز به یاد دارم آن کنگرههای عظیم شعر که به همراه استاد محمدحسین بهجتی شفق، مرحوم رمضانعلی گلدون و کاظم احرامیانپور و ... شرکت میکردیم. خوب به خاطر میآورم شعرخوانیام را در شهر خرمشهر در کنار نصرالله مردانی، محمود شاهرخی و دیگر دوستان شاعرم. از انجا که مدتی تحصیلات حوزوی نیز داشتم، شرکت در کنگرههای شعر طلاب نیز از خاطرههای به یاد ماندنی من است و تمامی این خاطرات تا همیشه بر لوح دل و جانم مکتوب خواهد ماند. شعری با سوژهای آسمانی: بعد از شهادت سید علی موسویزاده، طلبه شهید اردکانی که در هنگام نماز در اثر ترکش خمپاره دشمن به شهات رسید غزلی را با این مطلع سرودم: سر و سبز تناوری دیگر" "خفت در خون، دلاوری دیگر مجموعه "شهیدان عشق" راوی لحظهای عشق و حماسه است. تابلویی کوچک از حماسههای بزرگ. شعر شما رزمنده و شما فرمانده، چه انتظاری از رزمندههایتان دارید: انتظار من از شعرهایم این است که آیینه باشند و زیباییها را به نمایش بگذارند و در ترسیم حقیقت، خورشیدگونه باشند. احساس شما وقتی بر گلزار شهدا حاضر میشوید؟ بازیابی لحظههای ناب همسنگری و همرزمی با یاران شهیدم و تجدید آرزوهای آن روزگاران که هنوز تنهایام با یاد آن شقایقهای پرپر رنگین میشود. با این کلمات، چه حسی در شما برانگیخته میشود: مادر شهید: تجسم عشق خاکریز: سکوی عروج وطن: نصف ایمان پلاک: شهید گمنام و اما افتخارات رضا شاکر اردکانی: شاعر برگزیده شعر پایداری در سال 1387، دریافت کارت اهل قلم از خانه کتاب ایران، تالیف 8 جلد کتاب در زمینه دفاع مقدس و اما سوالاتی هم بودند که جواب انها را از زبان شعرهایش بیرون کشیدیم: زیباترین حسرت: ای کاش بودم یکی از آن سینه سرخان عاشق از این سرای مجازی پر می زدم تا حقایق شهید و شهادت در دل واژههای شما: چون چشمه جوشان سحر پاک شدند مانند بهار مست و چالاک شدند بر بال فرشتگان نشستند همه از خاک بر اوج بام افلاک شدند تصویر پرستویی عاشق در لحظه عروج: چون شمع شفق هماره میخندیدی با پیکر پاره پاره میخندیدی هر زخم تنت ستارهای بود آن شب چون باغ پر از ستاره میخندیدی شکوه مادران شهید را چگونه به تصویر میکشید: این تابلوی دلاوری را بنگر این شیوه شیرپروری را بنگر صف بسته فرشته در تماشای رخش ایثار ببین و مادری را بنگر از شهدای کربلا تا شهدای هشت سال دفاع مقدس: اینان همه قطرههای واصل به یمند آینه عشقند، همان جام جمند گفتی که که اند این همه گلگون کفنان یاران حسین و بچه های حرمند پیغام خون شهدا: بشنو که ندا از آشنا میآید از سمت بهشت شهدا میآید برخیز حریم لاله را پاس بدار از نای شهید این صدا میآید وقتی بر مزار شهدا در بهشت شهدای اردکان حاضر میشوید: سرشار از عطر بهاران است اینجا باغ همیشه سبز ایمان است اینجا از خاک اگر خورشید میجوشد عجب نیست صد کهکشان در خاک پنهان است اینجا ترسیم چهره ی سربازان عاشق شهادت در دل جبههها: از شیوه رزم و جنگشان پیدا بود از حمله بیدرنگشان پیدا بود اینان همه عاشق شهادت بودند از چهره لاله رنگشان پیدا بود سرچشمه شعرهای شما از کجاست: در یاد دوست بوده هر آنچه سروده ام دل هر چه گفته است همان را نوشتهام مصداق شهیدان زندهاند از زبان شعر: جاری به سمت زنگی جاودانه شد راز بهار را که نشان داد مثل گل افسوسی که بر دلتان شعله میزند: ماندم در این کوی بنبست اما شهیدان گذشتند رفتند اما نبودم افسوس، افسوس لایق انتهای پیام/
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بعد از عملیات والفجر مقدماتی در فکه که گردان ما وارد عمل نشده بود، نمیدانستم در گردان مسلم ابن عقیل از لشکر ۲۵ کربلا بمانم یا به گردان دیگری منتقل شوم. این در حالی بود که برخی از عزیزان مثل حاج یدالله شهسوار، حاج اصغر بابایی، محمدتقی زارعی نیاکی و... از گردان تسویه کرده و به آمل رفته بودند و بنده که تازه از مرخصی شهرستان برگشته بودم به اتفاق برخی از دوستان همچنان در این گردان حضور داشتیم. انتهای پیام/
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید ابراهیم دلالخوش فرزند مرحوم اسماعیل در بیست و چهارم شهریور ماه سال 1332 در شهرستان لاهیجان از استان گیلان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایي تا ششم متوسطه را در زادگاهش در رشته علوم طبيعي به پایان رسانید، سپس برای ادامه تحصیلات راهی تهران گردید. شهید ابراهیم دلالخوش از دوران دانشآموزی به هنر تئأتر علاقه وافری داشت. این علاقه و پشتکار باعث شد تا از سال 1346 به طور جدی وارد عرصه بازیگری تئاتر شود و به ایفای نقش در نمایش های مختلف بپردازد. این شهید بزرگوار با بازی در نمایش «خواستگاری» به کارگردانی زنده یاد مهدی سراجی فعالیت هنری خود را آغاز کرد و عاشقانه در این راه گام برداشت. وی با ایفای نقش در نمایش «خواستگاری» استعداد و هوش سرشار خود را نشان می دهد و به خوبی از عهده نقش بر میآید. سپس برای ادامه بازیگری در نمایش های «پیک نیک در میدان جنگ»، «چشم در برابر چشم» و... نقش آفرینی میکند و مورد توجه اقشار مختلف به ویژه هنرمندان این رشته هنری در لاهیجان قرار میگیرد. شهید ابراهیم سپس به دانشكده خلباني نيروي هوايي تهران میرود و در تاریخ اول اردیبهشت ماه 1354 به استخدام نیروی هوایی ارتش در میآید و دوره مقدماتي پرواز را در ايران با موفقیت میگذراند. براي دوره تكميلي به آمريكا اعزام میشود و به اخذ وينگ خلباني نائل میگردد و سپس به ايران بازمیگردد و در نيروي هوایی ايران دوره خلبانس هواپیمای اف- 5 را طی می کند و به جمع تیزپروازان نیروی هوایی میپیوندد. از آنجایی که عاشق خلبانی بود، دوره آموزشی را با موفقیت میگذراند و شاگرد ممتاز شد و لیسانس افتخار هم گرفت. در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت آمریکا و دوستانش از او خواستند مجدداً به آمریکا برگردد؛ اما از آنجایی که او فردی متعهّد و دوستدار وطن بود وظیفه خود دانست که در ایران بماند و به وطنش خدمت کند. با وجود اینکه متأهل و دارای دو فرزند بود، در جنگ تحميلي خدمات شايانی انجام داد و داوطلبانه در عملیاتهای برون مرزی حضوری فعال داشت. آخرين مأموريت این سرگرد خلبان نیروی هوایی اعزامی از پایگاه دوم شکاری تبریز روز نهم بهمن ماه 1364 در عمليات برون مرزی در جنگ با مزدوران بعثی عراق بود كه در حين نبرد با دشمنان جاویدالاثر شد، كه پس از چند سال پيكر پاكش در منطقه عملياتی كشف و به ستاد معراج، مستقر در پزشكی قانونی تهران تحویل داده شد، سرانجام روز پانزدهم آبانماه 1370 پيكر مطهرش از جلوی بيمارستان نيروی هوایی تشییع و در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد. انتهای پیام/
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:21 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یکی از رزمندگان دفاع مقدس خاطرهای جالب از قرار گرفتن خود و همرزمانش در محاصره دشمن را روایت کرد. کد خبر: ۲۳۴۶۴۷ تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۸ - 09April 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مصطفی عربنژاد از رزمندگان لشکر 41 ثارالله در خاطرهای از نوشیدن متفاوت آب توسط یکی از رزمندگان ایرانی در جریان عملیات «والفجر3» روایت میکند: منبع: ایسنا
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
خرمشهر آنقدر عزیز است که قبل از اینکه راهیاش شوم وضو گرفتم تا حس کنم و احترام بگذارم به تابلویی که در اذهانمان هنوز نقشش جاری است و نوشته بود اینجا کربلا است، با وضو وارد شوید. کد خبر: ۲۳۴۵۳۲ تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۴ - 09April 2017 به گزارش دفاع پرس از خوزستان، چندی پیش کولهبار سفر بستم تا راهی شهری شوم که وقتی صحبت از دوران دفاع مقدس میشود، ناخودآگاه نام این شهر بر پیشانی خاطرات رزمندگان نقش خیال میبندد. خرمشهر نماد مظلومیت و اقتدار است، نماد و سمبل وجود دست خدا بر سر این سرزمین. خرمشهر آنقدر عزیز است که قبل از اینکه راهیاش شوم وضو گرفتم تا حس کنم و احترام بگذارم به تابلویی که در اذهانمان هنوز نقشش جاری است و نوشته بود : اینجا کربلا است، با وضو وارد شوید. توی مسیر با خودم کلنجار رفتم که از چه دید و زاویه ای به خونینشهر بنگرم و دیدم چه نگاه و رسالتی قشنگتر از این که خبرنگار حوزه دفاع مقدس باشی و تداعی کنی که به جایی میروی که روزگاری خیلیها آمدند و دیگر برنگشتند. ورودی شهر، دیوارهایی صدایت میزنند و چشمانت را به تماشا دعوت میکنند که هنوز زخمی گلولههای بعثیاند. خرمشهر یک موزه بکر است که نه آن را حفظ کردند که دلداده و جاودان بماند برای سندیت تاریخ و نه آن را ساختند تا حس قشنگ بازسازی و خدمت را بتوان در کالبدش دید. تنها سوم خرداد که میشود یک تلنگر ملی میزنند تا یادی کنند از شهر و سرزمینی که پیشانی مقاومت بود و بصورت نمادین به این دیار میروند، بیآنکه بدانند زیر پوست زخمی این شهر هنوز هستند ناخداهایی که سبزی می فروشند اما دریای بیکران خاطرات و رشادتهایی هستند که نوشتنشان خودکار را هم به خجالت در میآورد. در بازار شهر قدم میزدم و فکر میکردم که چرا این شهر مقاوم و نمادین هنوز آبستن کم لطفیهاست. مگر مردم خرمشهر چه باید میکردند که نکردند و اگر اینگونه است که حجت را بر مملکت و ناموس و مرز و وطن تمام کردند که کردند، چرا ما و مسئولین نتوانستیم جبران مافات کنیم. چرا ناخدای پیر این شهر در حال گفتگو با من باید بغضش بترکد و اشکش که تلفیقی است از گلایه به زمینی بچکد که روزگاری خون میچکید ولی از روی صلابت؟ حاج یونس بساط میوه فروشی داشت و گفت: باور کنید خیلی از جوانان خرمشهر نمیدانند در این خیابانها وکوچههای غریب چه حادثهها و جانفشانیها رخ داده است و من اذیتم از اینکه کارها نمادین و روتین شده است. حاج یونس، ما را به تماشای بلمی برد که در دوران جنگ رزمندگان را جابجا میکرد و گفت: خدا را شاهد میگیرم که بیش از دویست رزمنده را با همین بلم جابجا کردم، بدون اینکه رزمنده باشم و یا لباس رزم پوشیده باشم. این پیر شهر خوبان دوباره لب به گلایه و اکرد و گفت: وضعیت مالی خوبی ندارم و الا همین بلم را در یک اتاق شیشهای به موزه جنگ اهدا میکردم که در تاریخ ثبت و ضبط شود و همه بدانند که خرمشهریها همه رزمنده بودند و پیشانیشان سیبل دشمنی که کمر همت بسته بود برای اینکه این شهر خوب خدا را از نقشه مقدس وطن جدا کند. دل نمیکندم و حس میکردم که من هم غافل شدم و دهکارم به حاج یونس و همشهریانش. آری من هم مثل شما، مثل مسئولین و مثل خیلیها که آماده میشوند که سوم خرداد راهی این دیار شوند، بدهکارم به تاریخ. سالهاست که خردادها میآیند و میروند و هنوز پیشانی خرمشهر پر است از بغض و گلایه و چقدر خوشحال شدم وقتی در حال ترک شهر رطبی از دست حاج یونس گرفتم و خوردم که نخلش زمان جنگ زخمی شده بود و حالا التیام یافته است. آرام پیشانی حاجی را بوسیدم و در گوشش به آرامی گفتم: کا دمت گرم که هستی. دارم به اهواز برمیگردم و چقدر مشتاقم که باز هم وضو بگیرم برای رفتن به شهری که بوی عشق میدهد، بوی نخل و بوی خاطرات قشنگ حاج یونس. انتهای پیام/
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رزمنده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس گفت: رزمندگان اسلام به فرماندهای همچون شهید صیاد شیرازی علاقه وافری داشتند؛ چون ایشان فردی مکتبی و مطیع حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بود. کد خبر: ۲۳۴۶۳۵ تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۷ - 09April 2017 اسماعیل وکیلزاده یکی از رزمندگان و جانبازان لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس در آذربایجان شرقی اظهار داشت: اولین دیدار بنده حقیر با شهید والامقام صیاد شیرازی مربوط به سال 13633 بود، که به همراه جمعی از برادران گردان امام حسین (ع) به دعوت سردار رشید اسلام شهید علی تجلایی به مراسم قرائت دعای کمیل رفته بودیم، که این دیدار با زیارت ایشان و بوسه بر سیمای نورانیاش همراه بود. این رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: بعد از بازگشت نیروهای گردان از کوهپیمایی، بچه ها متوجه حضور شهید صیاد شیرازی شده و با آغوش گرم از ایشان استقبال و مدام بر سیمای نورانی او بوسه میزدند که در این حین فرمانده گردان بنده را مأمور کرد که مراقب ایشان باشم تا زیاد اذیت نشود. این رزمنده دوران دفاع مقدس در خاتمه تصریح کرد: رزمندگان اسلام به فرماندهای همچون شهید صیاد شیرازی علاقه وافری داشتند؛ چون ایشان فردی مکتبی و مطیع حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بود. انتهای پیام/
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
اندیشه و آرای شهید آوینی در حکم مانیفستی است که حدود هنر انقلاب اسلامی را تعریف کرده و بازشناسی و ضریب دادن آنها سبب پیروزی انقلاب در جبهه فرهنگی خواهد شد. کد خبر: ۲۳۴۶۵۴ تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۴ - 09April 2017 گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس: «اگنس دوویکتور» متخصص سینمای جنگ تحمیلی ایران است. او دکترای علوم سیاسی خود را با موضوع «سیاست عمومی فرهنگ جمهوری اسلامی ایران؛ موردکاوی سینما» گذرانده است. حوزه تحقیقات وی بیشتر بر روی جنگ ایران و عراق تمرکز داشته و سمینارهای فراوانی در این مورد برگزار کرده است. ازجمله شخصیت های مورد علاقه وی می توان به شهید مرتضی آوینی اشاره کرد. دوویکتور پس از اخذ مدرک علوم سیاسی، برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری با انتخاب موضوعی مربوط به سیاستهای عمومی ایران به خصوص در حوزه سیاستهای اجتماعی-فرهنگی تصمیم به مسافرت به ایران گرفت. دووکتور با طرح این سوال که جمهوری اسلامی ایران چرا و چطور سیاستهای فرهنگی خاص خودش را پس از انقلاب و شرایط سخت بعد از آن شکل داده است، پایاننامه خودش را تنظیم کرد. او برای اولین بار در شهر آوینیون با فیلم «مشق شب» ساخته عباس کیارستمی با سینمای ایران آشنا شد و همانجا تصمیم گرفت روی فرهنگ و سیاست اجتماعی و در بیان دقیقتر در حوزه سینما متمرکز شود، تا درک کند چطور ممکن است چنین فیلمی در کشوری ساخته شود که رسانههای غرب آن را مستبد معرفی کردهاند. دوویکتور در جایی اشاره میکند که بعد از دیدن این فیلم بود که واقعا تصمیم گرفتم روی سینمای ایران کار کنم. موضوع رساله دکتری دوویکتور، نگاه زیبا شناختی به فیلم نبود؛ بلکه پژوهشی با رویکردی قراردادی و ساختاربندی شده به سیاست فرهنگ بود، تا بررسی کند چطور دولت به سینما کمک میکند. دوویکتور با این رویکرد که بسیاری از فیلمهایی که در دوران جنگ ساخته شدهاند را به اندازه کافی مد نظر قرار نداده است، تصمیم میگیرد تحقیق جدیدی را روی این موضوع آغاز کند، که راهی برای تحلیل تاریخ ایران و جنگ از زاویه سینما بود. وی در بررسیهای خود به ابن نتیجه میرسد که باید دو نوع سینمای جنگی برای ایران قائل شد؛ «فیلمهای جنگی» و «فیلمهای دفاع مقدس»، فیلمهای جنگی بیشتر تحت تاثیر هالیوود بودند، که فیلم «عقابها» ساخته «ساموئل خاچیکیان» یکی از آنهاست. این دسته از فیلمها جنگ را توصیف میکردند؛ اما فیلمهای گروه «دفاع مقدس» کاملا متفاوت بودند. کارگردانانی مثل «رسول ملاقلیپور» سعی کردند ژانر جدیدی خلق کنند، که ریشه در فرهنگ ایرانی، شیعه و ماجرای کربلا داشت. به دلیل اینکه موضوع تحقیق دوویکتور آن دسته از فیلمهای سینمای جنگ بود که در طی دوران جنگ ساخته شده بودند، به آثار سینمایی که بعد از جنگ ساخته شدند، توجهی نکرده است. اما مساله مهمی که در تحقیقات دوویکتور وجود دارد، علاقه او به آوینی و سینمای او است. دوویکتور معتقد است آوینی نه تنها از جنگ فیلم میگرفت، بلکه برداشت خود را نسبت به تصاویر، حقیقت و واقعیات آن انعکاس میداد. دوویکتور میگوید: در طی جنگ آوینی هم خود روایت جنگ را ثبت کرد و هم مفهوم واقعیت را زیر سوال برد. او از هر تماشاگری میپرسد که چه میبیند و به عقیده خودش اینها حقیقت است یا خیر؟ او نشان داد که واقعیت یک مفهوم ساختنی است. به نظر من اصلا عادی نیست که کسی در طول جنگ با فیلم چنین کاری کند. در واقع در طی جنگ فیلمها همه چیز را به صورت قطعی نشان میدهند و سوالی نمیپرسند. من زمان زیادی را صرف دیدن فیلمهای او کردهام، بعضیهایشان را بارها و بارها دیدهام و با آثار او ارتباط شخصی برقرار می کنم. از نظر دوویکتور آوینی رویکرد منحصر به فردی نسبت به جنگ و فیلمهای مستند جنگی داشت. او این رویکرد را در اولین قدمهای کاری خود به عنوان «ناظر» بر جنگ شکل داد. «حقیقت» سریالی 11 قسمتی است، که طی دو سال ابتدایی جنگ ساخته شد. این سریال نقش مهمی در فیلمبرداری از جبهه جنگ دارد و مبنای نظری و عملی برای آثار دیگر او و نیز برای همراهان او بوده است. این دقت و صراحت که در مجموعه «حقیقت» دیده میشود، در بسیاری از آثار دیگر او هم وجود دارد. او این کار را با نشان دادن زمان انجام میدهد. به لطف این توالی زمانی، معانی دیگری در جریان فرآیند تدوین شکل میگیرند. به علاوه به تماشاگر هم زمانی میدهد تا رویکرد خودش را نسبت به جنگ پیدا کند؛ رویکردی که فراتر از ظواهر و تصاویر باشد. استفاده از واسطههای مختلف میان زمان ثبت رویدادها و زمان دیده شدن فیلم توسط تماشاگران از دیگر ویژگیهای کار او است. در واقع آوینی نقش واسطه دارد. با فیلمبرداری آشکار از مراحل ساخت فیلم مستند (نشان دادن مراحل تدوین) او سعی میکند که نه تنها کنار هم دوختن تکههای فیلم را به صراحت به تصویر بکشد، بلکه آن را به بخشی از جنبه زیباییشناختی و مفهومی فیلمش تبدیل کند. نمایش مرحله تدوین تاکید میکند که واقعیت یا حقیقت جنگ فقط از ثبت فنی جنگ و خط مقدم جبهه بیرون نمیآید؛ بلکه تاثیرپذیری کارگردان فیلم از این تصاویر در اتاق تدوین هم هست. اهمیت جنگ در دریافت بلافاصله و بدون واسطه تصاویر دیده نمیشود؛ بلکه این تصاویر باید از سوی بیننده و سازنده محک زده شوند و کار تدوین خودش راهی برای دستیابی به معنای عمیقتر جنگ است. آوینی با صبر و حوصله و در فرآیندی بسیار کندتر به ساختن معنی از دل تصاویر میپرداخت. آنچه برای دوویکتور در شناخت جهان معنایی سینمای آوینی مهم است، درک عاشورا و حادثه کربلاست. دوویکتور در نشست خود در نهمین جشنواره سینما حقیقت در این باره میگوید: امکان شناخت سینمای آوینی بدون شناخت حادثه عاشورا امکان ندارد. این پشتوانه قوی و عمیق آوینی به حقیقت عاشورا و نه فقط بعد تاریخی آن سبب غنای آثار او چه در زمینه فیلم و چه در زمینه تالیف کتاب بود. اوج این شناخت را میتوانیم در کتاب «فتح خون» ببینیم. به بیان دیگر در میان دو اثر «روایت فتح» و «فتح خون» جریان بیان متنی وجود دارد؛ این درحالی است که هر دو اثر مستقل از هم هستند. در فتح خون با شخصیتهای مختلفی روبهرو میشویم، که آوینی آنها را فارغ از نقش تاریخیشان بازنمایی میکند. ذهن به طور ناخودآگاه در مواجهه با شخصیتهای کتاب فتح خون به دنبال مابهازای واقعی آن در روزگار معاصرش میگردد. این درحالی است که در بسیاری از فصلهای روایت فتح، مولف اثر بیننده را به گذشته تاریخی بشر ارجاع میدهد. هرچه تسلط فیلمساز بر معنایی که میخواهد انتقال دهد بیشتر باشد تسلط او بر ابزار انتقال معنا بیشتر خواهد شد، که آوینی و سینمای او شاهد این مدعاست. سینمای هالیوود به دلیل تسلط بر ابزار هرچند مخاطبان فراوانی را مجذوب میکند، اما به دلیل فقدان معنا یا دروغین بودن آن حیات هنری چندانی ندارد. در مقابل بخشی از سینمای اروپا و آسیا که اغلب آثار تولیدی سینمای ایران را باید در این حیطه قرار دهیم، به دلیل عدم تسلط فیلمساز بر تکنیک و در عین حال داشتن عمق معنا باز هم پویا نیست. توفیق سینمای آوینی در شکل ارائه آن به مخاطب است. آوینی در حین اینکه میداند چه میخواهد بگوید، میداند چگونه بگوید. سیالیت دوربین آوینی در مستند روایت فتح ارتباط نزدیکی با معنای شهادتطلبی، مرگ اندیشی، شک و یقین و رسالت انسان دارد. آوینی با دوربینش هنگام فیلمبرداری و قلمش هنگام نوشتن نریشن فیلم نه قصد تطهیر رزمندگان را دارد و نه قدسی کردن شهدا را. آوینی در هنگام نوشتن نریشن به حرفهای سوژهها استناد میکند و حرفهای آنها را به آیات و روایات ارجاع میدهد. آنچه بعد در حین دیدن روایت فتح جالب توجه میکند، این است که مخاطب حضور مولف را حس نمیکند. بیننده خود را بخشی از تصویری میداند که میبیند. متاسفانه این نگاه اشراقی به معنا و به خدمت گرفتن ابزار برای بیان آن در هیچیک از آثار فرهنگی و هنری ایران به چشم نمیخورد. آنچه آوینی در پی آن بود ساخت و ارائه روشهایی برای «هنر شیعی» بود. اگر شیعه بودن ما باید در رفتار ما نمود عینی داشته باشد، چرا در آثار هنری ما نداشته باشد. متاسفانه این جهانبینی با شهادت آوینی اگر از بین نرفت در سالهای بعد به دلیل سیاستگذاریهای غلط مدیران فرهنگی قربانی شد. البته حضور فیلمسازانی مثل «ملاقلی پور»، «حاتمی کیا»، «سلحشور» و عده معدودی دیگر تداوم این راه به شکل دیگری بود، که قوامی نیافت. هنرمندان ارزشی باید حضوری مستمر و پررنگ در این عرصه داشته باشند و هنر شیعی را بازشناسی، تدوین و تبیین کنند. جبهه فرهنگی نیازمند بازشناسی آوینی به عنوان اولین تئوریسین هنر شیعی دارند. باید انگارههای آوینی تفسیر و نظاممند و به روز شود، تا از قِبل آن بیانیهای برای هنر انقلاب اسلامی تدوین شود. انتهای پیام/ 161
[ یک شنبه 20 فروردین 1396 ] [ 9:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
تصویری کمتر دیده شده از سردار قاآنی جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقر نیروهای خراسان در منطقه جنوب در سال 1366 در کنار مقام معظم رهبری منتشر شد. کد خبر: ۲۳۴۱۹۶ تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۰ - 07April 2017 به گزارش دفاع پرس از مشهد، سردار سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فرماندهان خراسانی دفاع مقدس است، که طی آن سالها فرماندهی لشکر 5 نصر و لشکر 21 امام رضا(ع) را عهده دار بوده است. از راست: سردار ابراهیم زاده، سردار قآنی و دکتر سیر رضا خاتمی. ذکر مصیبت حضرت رضا(ع) در جمع رزمندگان خراسانی نکته ای که برای ما درس بود، علاقه مقام معظم رهبری به ائمه معصومین بود که قاعدتاً در جنگ خیلی کارساز بود. ایشان در آن مقطع که تشریف آورده بودند به جبهه چون همزمان با ایام مصیبت خاندان عصمت و طهارت بود، طبق روالی که ایشان همیشه در منزلشان روضه برگزار می کردند، با این که در جبهه بودند ولی روضه را ترک نکرده بودند و این چند روزی که در منزل روضه می خواندند طبق روال گذشته در یگان های مختلف این مراسم را برگزارمی کردند و باز بر اساس همان سنت دیرینه چون آخرین روز مجلس بود معمولاً ذکر مصیبت امام رضا(ع) بود. برای این که مصیبت و روضه در یک فضای نزدیکتری به امام رضا(ع) باشد آن روز مجلشان را هم در یگان های مشهد که بچه هایش مرتبط با امام رضا(ع) بودند، گذاشته بودند، این نکته ای بود برای خود ما که توسل به ائمه معصومین را ولو در شرایطی که امکانات و اسباب فراهم نباشد همیشه در یادمان باشد و توجه داشته باشیم. انتهای پیام/
آوینی در ظلمت نهیلیسم نور موعود را میدید/ تکنولوژی از منظر آوینی
جدایی نظر و عمل از مسائل اصلی فلسفه است ارسطو که متافیزیک را از یک سو و شعر و اخلاق و سیاست را از سوی دیگر بررسید جدایی آنها را اعتباری میدانست. در تاریخ فلسفه اسلامی دو عنوان حکمت نظری و حکمت عملی جدا ماندند. متفکران بزرگ تاریخ اعم اسلامی یا غربی پیوسته در تب و تاب نشان دادن نسبت این دو بودند.
شهید آوینی در دانشگاه هنر با متفکران غربی آشنا شده بود و بعد از انقلاب به شهادت محمد رجبی، عربی آموخت تا متون اسلامی را فرایادآورد و جانی هنرمند داشت. نثر ساده، سوزان و شوریدهاش از ایمانی صاف خبر میداد؛ اما ایمانش به تکرار اوراد و سیر در ادوار گذشته محدود نشد بلکه درد زمانه نیستانگار را چون سبو بر دوش میکشید.
آوینی درباب ژورنالیسم، سینما و تکنولوژی چیز نوشته و در هر مورد وارد عمل شده است. شاید گزین گویههای او به ساختار فلسفی منسجمی منجر نشد اما لحن الهام بخشاش مناسب دوران گذری است که در آن به سر میبریم. قضاوتهای او برای ما راهگشا است و هنوز میتواند از اشتباهاتی که امکان دارد در آن بغلطیم بازمان دارد. مثلا مقالات انفطار صورت که در آن، میان نقاشی و گرافیک داوری کرده و گرافیک را بیشتر مناسب دوره انقلابی ما دانسته، جریان فعالی را در همین رشته به راه انداخت و هنوز الهام بخش است.
تصور خامی وجود دارد که دشمنی با تکنولوژی را به سید احمد فردید و از آنجا به هایدگر نسبت میدهد. نظر و عمل آوینی به تنهایی ثابت میکند که بحث از فتنه تکنیک چنان که میگویند خاماندیشانه نیست. آوینی گفته بود «تکنولوژی، فرهنگ شیءات یافته است» اما خودش پشت میز تدوین نشست. کنایه از اینکه هر چند ابزارها واجد تاریخ و فرهنگ و احوالی هستند ولی این بدان معنا نیست که نجس و غیر قابل نفوذاند.
توجه به نیستانگاری و تکنولوژی که از نشانههای آن است در نظر و عمل آوینی به نحوی وارسی شده که طلیعه موعود دارد. انسان با آنچه میسازد خود و آیندهاش را بنا میکند. آنچه میسازیم آیندهای را به بار میآورد و جهاد در عراق علیه سلفیگری خونریز آیندهایست که میتوانستیم طلیعهاش را در مجموعه روایت فتح ببینیم.
قلم آوینی به راههای مختلفی رفت ولی چیزی که حالا بعد از چند سال بیشتر به چشم میآید و میتواند رهآموزآینده باشد این است که علم باید سیاسی و در عمل باشد و سیاست و عمل نیز باید علمی و حکمی باشند. هر راهی جز این بنای فساد و تباهی را خواهد گذاشت.
ادامه مطلب
راوی «شهیدان عشق» از همسنگران شهیدش میگوید
ادامه مطلب
کانال فکه و رزمندگانی که برای همیشه آسمانی شدند
در دلم یک حسی میگفت دواتگر همین گردان بمان و همین موضوع مانع از رفتنم به گردان دیگر میشد از این رو تصمیم خود را گرفته و در این گردان ماندگار شدم.
مدتی در پایگاه شهید بیگلوی اهواز بودیم تا آنکه اواخر اسفند سال ۱۳۶۱ به منطقه عملیاتی جفیر اعزام شدیم و سال جدید (۱۳۶۲) را در خط مقدم جفیر به همراه دیگر رزمندگان تحویل کرده که خودش داستانی دارد از هفت سینی که خاص جبههها به هنگام لحظه تحویل سال نو بود تا سرکشی به سنگرهای دیگر بچهها برای دید و باز که بخشی از فرهنگ جبههها محسوب میشد.
هنوز چند روزی از حضورمان به این منطقه نگذشته بود که بار دیگر ما را به پایگاه شهید بیگلو انتقال دادند تا آنجا که ذهنم یاری میکند 2 یا سه روز بعد، فرماندهان گردان مسلم (شهید ذبیح الله عالی) و حمزه سیدالشهدا (شهید ناصر بهداشت) بچههای این دو گردان را در مکان نمازخانه گردان مسلم که با چند چادر صحرایی ساخته شده بود جمع و اعلام کردند کار مهمی دارند.
پس از نماز مغرب و عشا در ابتدا شهید عالی و پس از وی شهید بهداشت، پیرامون عملیاتی که قرار بود در آن شرکت کنیم صحبتهایی را مطرح و اعلام کردند؛ از آنجائی که ماموریت غالب بچهها تمام شده بود برقها را خاموش کردند تا هر کسی که میخواهد از این فرصت استفاده و بدون خجالت به چادر پرسنلی جهت تسویه حساب مراجعه کند.
همه مات و مبهوت و با چشمانی اشکبار به یکدیگر نگاه میکردیم چند نفری یواشکی از جای خود بر خواسته بودند اما دقایقی بعد نمیدانم چه اتفاقی افتاد که همه آنها وارد چادر شدند و یک صدا با شعار فرمانده آزاده آمادهایم آماده فضای حاکم در آن مکان را به سمتی سوق دادند که زبان از بیانش قاصر است.
فردای آن روز به سمت منطقه عملیاتی فکه حرکت کرده و در چادرهایی که از قبل در اطراف تپههای ابوغریب نصب شده بود، اسکان یافتیم اما باورمان نمیشد که قرار است واقعا در عملیات شرکت کنیم چون آموزشهای سختی را برای شرکت در عملیات والفجر مقدماتی دیده بودیم اما به دلیل عدم دستیابی به اهداف اولیه همان مرحله اول عملا به طور مستقیم در این عملیات شرکت نکردیم اما باورش این بار برای همه دوستان بسیار سخت بود.
دو روز قبل از عملیات یک گروهان از تیپ ۵۵ هوابرد شیراز جمعی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و یک گروهان از لشکر هفت ولی عصر از سپاه خوزستان در گردان ما ادغام شد.
تا آنکه در نهایت شب عملیات فرا رسید.
عملیاتی که در تاریخ ٦٢/١/٢٠ ساعت 23 و 10 دقیقه در منطقه عملیاتی شمال غرب فکه با رمز یا الله یا الله یا الله به مرحله اجرا درآمد.
خدا رحمت کند فرمانده گردان ما شهید ذبیح الله عالی را، چه خون دلی خورد آن شب در میدان مین؛ زمانی که گروهان گرفتار مینهای زیر تپه ١٧٥ و بغل کانال فکه شد، فریاد میزد بچهها این خط شکسته خواهد شد...
خوب به یادم است آزاده عزیز حاج علی آقا فردوست فرمانده وقت تیپ یک لشکر ۲۵ کربلا به اتفاق بی سیم چی خود برای لحظاتی در همان میدان مین کنارمان زمین گیر شد.
لحظات به کندی در حال سپری شدن بود جمعی از بچهها گروهان توانستند از میدان مین عبور کرده و خودشان را به بالای تپه برسانند در حالی که جمعی دیگر از بچهها در همان نقطه به شهادت رسیدند.
باورش سخت بود، شهیدان بی آزار، علی قمی، سعیدالدین حسینی، قربان نائیجیان، محمد رودی، مجید باخیره، کریمی و... که تا لحظاتی قبل با هم وارد آن منطقه شده بودیم در همان نقطه برای همیشه آسمانی شدند تا نشان دهند دستیابی به امنیت خون میخواهد...
بگذریم که آن شب برای شکستن خط اول دشمن یا همان تپه ۱۷۵ در فکه چه مشکلاتی را که متحمل نشدیم تا آن تپه فتح شود اما سختترین لحظات، آن زمانی بود که به همراه جمعی از مجروحان در حال عبور از کانال بودیم، کانالی که تا چشم کار میکرد پر از شهید و مجروح بود.
به خاطر دارم بچههای حمل مجروح در داخل کانال به یکدیگر میگفتند این یکی زنده است این را هم با خودمان ببریم عقب ...
درست متوجه نشدم در آن همه انفجار به واسطه گلولههای توپ و خمپاره که بر بالا و حتی داخل کانال اصابت میکرد چگونه به عقب انتقالم دادند اما همین قدر به یاد دارم که صدای آه و ناله آن عده از شهدایی که آخرین لحظات خود را سپری میکردند، به خوبی شنیده میشد اما کاری از دست کسی برنمیآمد.
غالب آن شهدا و حتی بسیاری از مجروحان در کانال فکه ماندند تا در آینده بهانهای باشد برای نسل بعد از آنها که بدانند بر فرزندان خمینی کبیر چه گذشت؟
بدانند که این انقلاب مفت به دست نیامده که بخواهیم آن را از دست دهیم.
بدانند که حفظ این نظام و انقلاب خون میخواهد.
بدانند برای عزت و سربلندی این کشور خون دلها خورده شد تا به اینجا رسیدیم.
بدانند برای حفظ استقلال نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نه جناح چپ برایشان معنا داشت و نه جناح راست. کاسبهای سیاسی هرگز نتوانستند ذائقه حقیقت جوی آنها را به نفع خود تغییر دهند بلکه آنها به تبعیت از ولی فقیه زمان خود و برای دفاع از نظام و کشور عزیزشان ایران تیر و ترکش را با جان و دل خریدند تا پای هیچ متجاوزی به داخل خاک کشورمان باز نشود.
یاد همه شهدا و حماسه آفرینان عملیات والفجر یک گرامی باد.
ادامه مطلب
خلبانی که در تئاتر زندگی آسمانی شد
ادامه مطلب
سرانجام محاصره و تشنگی
شب عملیات گردان ابوالفضل (ع) مسئولیت محور جناح چپ ثارالله را به عهده داشت. بعد از حرکت به سمت تپه قلاویزان، قرار بود بچههای تخریب باقیمانده محور را پاکسازی کنند.
نزدیک کانال منتهی به محور عملیاتی بودیم که با چند کمین عراقی مواجه شدیم. بعد از درگیری مختصری و دادن چند شهید از کمین عراقیها گذشتیم و به کانال رسیدیم بچههای تخریب رفتند که باقیمانده محور پاکسازی شده از قبل را پاک کنند، که متوجه شدند محور لو رفته و عراقیها مجددا آن را مین گذاری کردهاند؛ ولی با توجه به نزدیک شدن به زمان آغاز عملیات، با این شرایط بچههای تخریب شروع به پاکسازی کردند.
سکوت در محاصره عراقیها
در نیمه کار بودند که عملیات آغاز شد و دوستان موفق به باز کردن محور نشدند و با روشن شدن هوا دیگر امکان برگشت هم برایمان مقدور نبود چون عراقیها در سنگرهای کمینشان حضور داشتند. در واقع ما در محاصره قرار داشتیم که به دستور فرمانده گردان که شهید رضا عباسزاده نام داشت، تمامی گردان مجبور به ماندن در کانال و حفظ سکوت شدیم، تا عراقیها متوجه حضور ما نشوند. یک روز گرم و داغ تابستان را بدون آذوقه و آب کافی در محاصره گذراندیم. از بعداز ظهر به بعد تشنگی توان بچهها را بریده بود؛ ولی مجبور به مقاومت بودیم.
ترس از نوشیدن آب
شب هنگام به دستور فرماندهی گردان با وجود بی رمقی ناشی از تشنگی زیاد به طرف رودخانه گاوی حرکت کردیم. در بین راه از چند قمقمه شهدای شب گذشته چندین نفر با کمی آب لبهای خودشان را خیس کردند. همچنان که به طرف رودخانه در حال حرکت بودیم صدایی به گوش بچهها رسید که میگفت: «آب آب» به سمت صدا حرکت کردیم؛ البته با احتیاط کامل که نکند کمین باشد.
بعد از کمی جلو رفتن بچهها یک [ظرف] 20 لیتری آب را مشاهده کردند. باز هم به دستور فرمانده یکی از بچهها برای چک کردن آب مبنی بر مسموم نبودن کمی از آن را نوشید، تا در صورت سمی بودن بقیه بچهها مسموم نشوند. بعد از چند لحظهای که اطمینان حاصل شد، تمامی گردان با نوشیدن مقدار کمی از این آب نشاطی دوباره یافتند، تا بتوانند خود را به عقبه منطقه برسانند.
ادامه مطلب
پیشانی خرمشهر هنوز زخمی جنگ است
ادامه مطلب
شهید صیاد شیرازی، مکتبی و مطیع ولایت بود
وی خاطرنشان کرد: گردان حبیب ابن مظاهر لشکر 31 عاشورا به فرماندهی سردار سید مجید سیدفاطمی، در سال 1364 برای شرکت در عملیات قادر (منطقه لولان) به لشکر 23 نوهد به فرماندهی امیر شهید آبشناسان ماموریت یافته بود که شهید صیاد شیرازی دو بار از این گردان بازدید نمود.
وکیلزاده افزود: در یکی از این بازدیدها که صبح زود بود، شهید صیاد شیرازی به گردان حبیب ابن مظاهر آمده بود که بیشتر نیروها برای آمادگی رزمی در حال کوهپیمایی بودند که بنده حقیر متوجه همراهی ایشان با فرمانده گردان شدم و با برداشتن دوربین عکاسی، تصاویری از بازدید ایشان گرفتم.
وکیلزاده افزود: خلق صحنههای زیبای این بازدید و گرفتن تصاویر یادگاری از آن برای من یک خاطره خوبی بود و جا دارد در اینجا یاد و خاطره شهیدان: اصغرعلیپور، علی پاشایی، گندمی، ابراهیم عبادی، بدری و ... گرامی داشته شود.
ادامه مطلب
لزوم بازشناسی آرای آوینی برای تدوین نظام هنر شیعی
ادامه مطلب
تصویر کمتر دیده شده از سردار قاآنی در کنار رهبر انقلاب
ادامه مطلب