دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

تصویر کمتر دیده شده از سردار شهید «عبدالحسین برونسی»

تصویری دیده نشده از سردار شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ 18 جوادالائمه(ع) را تقدیم ادامه دهندگان راه شهدا می­ کنیم.

کد خبر: ۲۳۲۱۱۶

تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۵:۰۰ - 17March 2017

به گزارش دفاع پرس از مشهد، سردار شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ 18 جوادالائمه(ع) بود که در 25 اسفندماه 1363 در عملیات بدر در جاده خندق به درجه  رفیع شهادت نائل آمد.

فرمانده شهید تیپ جوادالائمه(ع) جزو شهدای روحانی خراسان رضوی است و تصویر زیر این شهید والامقام را در لباس روحانیت نشان می­ دهد.

تصویر کمتر دیده شده از سردار «شهید عبدالحسین برونسی» 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ شنبه 28 اسفند 1395  ] [ 12:26 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (27 اسفند)

27 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 18 جمادی الثانی 1438 هجری و 17 مارس 2017 میلادی

کد خبر: ۲۲۸۳۳۰

تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 17March 2017

روزشمار دفاع مقدس (27 اسفند)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (27 اسفند)

• شهادت شهید غلامرضا سیاه ‎منصوری (1364 ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اکبر توتونچی جانشین گردان لشکر 27 محمدرسول الله (ص) (13644 ه.ش)

• شهادت سردار شهید الیاس حامدی (1364 ه.ش) 

• شهادت سردار شهید ابراهیم اسدی (1366 ه.ش) 

• وفات آیت ‏الله رحمانی، عالم و مدرس برجسته حوزه (1374 ه.ش)

• رحلت فقیه معظم آیت الله «محمدمظفری قزوینی» عالم بزرگ قزوین (1380 ه.ش)


ادامه مطلب

[ شنبه 28 اسفند 1395  ] [ 12:25 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

انشاءالله با عمل خود ادامه دهنده راه شهدا باشیم

انشاءالله با عمل خود ادامه دهنده راه شهدا باشیم، همچنان که مردان مومن بسیاری هستند که در این راه گوی سبقت را از یکدیگر ربوده اند و به عهدشان وفادارند و قطعاً شهیدان شفیعشان خواهند بود.

کد خبر: ۲۳۲۱۷۲

تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰ - 17March 2017

به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید احمد جمالی زاده بهاءآبادی  در دهم آبان ۱۳۱۹۹ در روستای بهاء آباد از توابع زرند به دنیا آمد و در 23 اسفند ۱۳۶۳ و در عملیات بدر، جزیره مجنون به شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در گلزار مطهرشهدای علی ابن جعفر قم قرار دارد. 

دل نوشته فرزند شهید جمالی زاده به مناسبت سالگرد شهادت پدر را با هم مرور می کنیم:

‍مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

از ميان مؤمنان مردانى‏ اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.

سوره مبارکه احزاب - آیه ۲۳

بیست و سوم اسفندسالگرد شهادت پدر عزیز و بزرگوارمان در سال ۶۳ را گرامی میداریم و به مادر عزیزمان که عمری را در تنهایی و غریبی پنج فرزند خردسال خود را با مشقتهای فروان به معنای تمام کلمه به دندان کشید و به برادر عزیزمان محمد که فقط شش ماه داشت و همانموقع باالاجبار مرد این خانواده شد تبریک و تسلیت میگوییم.

پدر عزیزم همانطور که در وصیتنامه ات گفتی این راه را نه به عشق بهشت و حوریانش و نه ترس از عقاب و عذاب جهنم، بلکه فقط چون احساس تکلیف نمودی انتخاب کردی و بر قطاری سوار شدی که سعادت ابدی انتهای راهش بود.

در تمام زجرها و سختیهایی که در سی سال نبودنت با بند بند وجود لمس کردیم فقط سنگ سردِ مزارت در گلزار شهدای قم تسلی بخشِ ما و پذیرنده سیلابِ اشکهای ما بود.

سنگی که دیگر به سختی می توانیم مادر را که هر هفته آنجا بود با ویلچر و در ساعت خلوت بودن گلزار به آنجا ببریم.

امیدوارم باریتعالی در آن دنیا درهای بهشت را بر همسران و فرزندان شهدا گشوده و آنها را بدون هیچ سوال و جوابی به بهشت خود وارد نماید که از رحمت و فضلش ب دور نیست.

انشاءالله خداوند همه ی خانواده های عزیز و مظلوم شهدا را با اولیاء و انبیاء و شهداء همنشین و محشور نماید.

انشاءالله که با عمل خود ادامه دهنده راه شهدا باشیم، همچنان که مردان مومن بسیاری هستند که در این راه گوی سبقت را از یکدیگر ربوده اند و به عهدشان وفادارند و قطعاً شهیدان شفیعشان خواهند بود.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ شنبه 28 اسفند 1395  ] [ 12:25 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روایت «علیرضا زاکانی» از شهیدی که قرآن زمان شهادتش را نشان داد

مصطفی مبینی از آن افرادی بود که هر عملیات می گفتیم مصطفی حتما در این عملیات شهید می‌شود.

کد خبر: ۲۳۲۴۸۷

تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶ - 17March 2017

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، دوستی به نام «مصطفی مبینی» داشتیم او در گردان تخریب انسان ویژه‌ای بود.

در مجموع بچه‌های گردان تخریب، ویژگی‌های خاصی داشتند. در تخریب اخلاص بسیار بالایی وجود داشت. چون بچه‌ها سر و کارشان با مین آن هم در شب بود، در عملیات با آن استرس و فشار خیلی اخلاص می‌خواهد با مین کار کردن؛ چون هر لحظه ممکن است مین منفجر شود و طرف را تکه تکه کند. ویژگی‌های مصطفی مبینی چنان بود که ما هر بار عملیات می‌شد، می‌گفتیم: «مصطفی در این عملیات حتماً شهید می‌شود».

روایت «علیرضا زاکانی» از شهیدی که قرآن زمان شهادتش را نشان داد 

قبل از عملیات خیبر یکی از رفقای ما به نام ناصر در خواب دیده بود چند نفر از بچه‌ها از جمله مصطفی، شهید می‌شوند. آمد و رو به بعضی بچه‌ها گفت شما شهید می‌شوید. مصطفی گفت: «اجازه بدهید من به قرآن رجوع کنم!» او به قرآن رجوع کرد، بعد لحظاتی گفت: «نه من در این عملیات شهید نمی‌شوم».

عملیات بدر شد. ما می‌خواستیم حرکت کنیم. جعفر طهماسبی رو به مصطفی گفت: «مصطفی تو این بار دیگر حتماً رفتنی هستی!» مصطفی قرآن را باز کرد، آیه 12 سوره طه آمد. «إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» مصطفی گفت: «من این بار رفتنی هستم...».

مصطفی ظهر روز ششم عملیات در شرق دجله کنار ما نماز می‌خواند که خمپاره ای آمدو به پهلویش اصابت کرد. در حال جان دادن بود که ما به عقب آوردیمش. بعضی‌ها با قرآن چنین سَر و سِر دارند.

روایت «علیرضا زاکانی» از شهیدی که قرآن زمان شهادتش را نشان داد 

یکی دیگر از دوستان شهید مبینی روایت می کند: جبهه قرارگاه معنوی اهل معنویت بود و به اعتراف بچه های جبهه اوج این معنویت در بچه های تخریب دیده می شد و یکی از بلند پروازان گردان ما که به اعتراف شهید نوریان (فرمانده تخریب لشکر10) به قله رسیده بود مصطفی مبینی بود.

مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز او بدل شد و تنها شهید گردان ما بود که در عملیات بدر پرید.

مصطفی را همه به بندگی، سادگی، کم حرفی، اخلاص، مهربانی، سخت کوشی، نترسی و ده ها خصوصیت خوب دیگر میشناختند و همه اینها باید قاری قرآن و مداح اهل بیت(ع) را هم اضافه کرد.

وصف مصطفی را باید از شهید سید محمد زینال حسینی(فرمانده تخریب ل10) شنید که تعریف کرد: در عملیات خیبر باور نمی کردم این جوان ساده و کم حرف که همیشه سرش پائین است، انقدر جگر داشته باشد. سید می گفت: آن هایی که مدعی معنویت بودند زیر آتشی که از زمین و آسمان در جزیره مجنون می بارید معنویتشان آب می شد اما برای مصطفی اینطور نبود هر چه کار سختر، انگار موتورش داغتر می شد.

انتهای پیام/ 141


ادامه مطلب

[ شنبه 28 اسفند 1395  ] [ 12:25 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (25 اسفند)

25 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 16 جمادی الثانی 1438 هجری و 15 مارس 2017 میلادی

کد خبر: ۲۲۸۳۰۴

تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 15March 2017

روزشمار دفاع مقدس (25 اسفند)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (25 اسفند)

• تبدیل روزشمار تاریخ ایران از هجری شمسی به تاریخ مجعول شاهنشاهی (1354 ه.ش)

• شهادت سردار غیور ایران، شهید مهدی باکری (1363 ه.ش)

• شهادت شهید عبّاس بابلى توت (1363 ه.ش)

• شهادت سردار شهید حاج کاظم نجفی رستگار (1363 ه.ش)

• شهادت شهید منصور جلالی (1363 ه.ش)

• شهادت شهید علی تجلایی فرمانده قرارگاه ظفر (1363 ه.ش) 

• بمباران شیمیایی شهر حلبچه توسط مزدوران رژیم بعث عراق (1366 ه.ش) 

• شهادت شهید اسماعیل نیک‌صفت (1366 ه.ش)

• عملیات والفجر 10 (1366 ه.ش)

 

• رحلت یادگار امام (ره) حجت ‌الاسلام والمسلمین «حاج سید احمد خمینی» (1373 ه.ش) 

• روز بزرگداشت پروین اعتصامی


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 اسفند 1395  ] [ 7:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وحشت از آن یک قدم باقی مانده

راز 6 ساله شدن انقلاب بحرین را اگر دوری از «مثلث شوم» عبری، عربی و غربی بدانیم، راز به تعویق افتادن ده باره محاکمه شیخ عیسی قاسم، وحشت آل خلیفه از همان یک قدم باقی مانده است.

کد خبر: ۲۳۲۱۹۸

تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۸ - 15March 2017

وحشت از آن یک قدم باقی ماندهبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، جعفر بلوری در یادداشتی نوشت:


صدور حکم آزادی فرعون مصر، دهن‌کجی به انقلاب این کشور بزرگ و متمدن آفریقایی بود. انقلابی که عمر آن با کودتای ارتش مصر به دوسال هم نکشید و مصادره شد. دیروز وکیل مدافع «حسنی مبارک» اعلام کرده، طی یکی دو روز آینده، موکلش از زندان آزاد خواهد شد! فرزندان دیکتاتور مصر نیز پیش از این آزاد شده‌اند.


وقوع این فاجعه اما همزمان شده با ششمین سالگرد انقلاب بحرین و دهمین محاکمه به تعویق افتاده شیخ عیسی قاسم، رهبر شیعیان بحرین. راز اینکه چرا انقلاب کشور کوچکی مثل بحرین با وجود حمایت‌های نامحدود آل سعود و غرب از حکومت نامشروع آل خلیفه، هنوز زنده می‌ماند اما انقلاب کشوری به بزرگی مصر سرنوشتش می‌شود «زندانی شدن محمد مرسی و آزاد شدن حسنی مبارک» چیست؟ انقلاب مصر، تونس، لیبی و باقی کشورها از انقلاب بحرین چه کم داشت که یا مصادره شد یا به محاق رفت؟ چرا انقلاب بحرین هنوز با قدرت ادامه دارد و آل خلیفه جرئت تعدی به رهبر این انقلاب یعنی آیت‌الله شیخ عیسی قاسم را ندارد اما حکم اعدام محمد مرسی، تنها رئیس جمهور قانونی و منتخب تاریخ مصر، صادر شده و هر لحظه احتمال اجرای آن وجود دارد؟ چه اتفاقی افتاده که مصر در کسری از ثانیه حکم اعدام 3000 اخوانی را صادر، اخوان المسلمین را منحل و تمام دارایی و اموال این جنبش اسلامی را مصادره می‌کند و آب از آب تکان نمی‌خورد اما، «مثلث شوم» عبری، عربی و غربی با وجود تمام این جنایات، حریف انقلابیون کشوری کوچک به نام بحرین نمی‌شوند؟


دیروز جلسه محاکمه شیخ عیسی قاسم با واکنش بی‌نظیر مردم این کشور چند صد هزار نفری، برای دهمین بار به تعویق افتاد. این یعنی آل خلیفه با وجود اعدام‌های ناجوانمردانه چند ماه گذشته و تبعید صدها نفر از شیعیان و واردات انسان از کشورهای فقیر آفریقایی و آسیایی، برای تغییر بافت جمعیت، نتوانسته دل مردم بحرین را خالی کرده و انقلاب مسالمت آمیز آنها را به سرنوشت انقلاب مصر و ... تبدیل کند. میزان خشونت آل خلیفه در مواجهه با انقلابیون بحرین هم کمتر از خشونت ارتش مصر در جریان سرکوب معترضان نیست. صدها نفر از مردم بحرین با گلوله‌های ساچمه‌ای و به عمد نابینا شده‌اند، شمار زیادی از انقلابیون نیز تیرباران شده یا در خیابان‌ها اعدام شده‌اند. زندان‌های مخوف آل خلیفه نیز مملو از جوانان انقلابی است که در حال شکنجه یا بازجویی از سوی بازجویان اسرائیلی و انگلیسی است.


بحرین کشور بسیار کوچکی است با جمعیت اکثریت شیعه که عده‌ای بیابانگرد وهابی ساکن بیابان‌های نجد، با کمک انگلیس بر آن مسلط شده‌اند. لشکری از کشورهای مرتجع عربی، انگلیسی آمریکایی نیز در این کشور، شبانه روز در حال فعالیت علیه انقلابیون هستند. مردم بحرین نیز زخم‌های زیادی طی شش ساله گذشته خورده‌اند و به حق، جزو مظلوم‌ترین ملت سرکوب شده جهانند. اگر به تعداد جمعیت معترضان هم باشد، جمعیت کل بحرین، حداکثر چیزی بین 800 تا 900 هزار نفر است اما مصر چیزی حدود 83 میلیون نفر جمعیت دارد. قطعا در جریان انقلاب مصر چند میلیون نفری به خیابان‌ها می‌آمدند. اما راز پایداری مردم و انقلاب بحرین در چیست؟ بخوانید:


1- بدون تردید، نقش پررنگ دین، مرجعیت و روحانیت در کنار رهبری باهوش، معتقد و راسخ و از همه مهمتر، رعایت اصل «فاصله گرفتن از غرب»، جزو مولفه‌های اصلی انقلاب بحرین است که در انقلاب‌های دیگر کشورها یا نبوده یا بسیار کمرنگ بوده است. همین مولفه‌ها، انقلاب بحرین را از انقلاب‌های سایر کشورهای عربی و آفریقایی متمایز کرده است. شیخ عیسی قاسم از مجتهدین طراز اول شیعه در بحرین است که انقلاب بحرین را از داخل خانه محقر و محاصره شده خود در منطقه «الدراز» هدایت می‌کند و مردم این کشور نیز به وی و انقلابش ایمان و اعتقاد دارند. جای رهبری دینی و مقتدر در برخی از انقلاب‌های منطقه و آفریقا، خالی بود. رهبری که از آن مثلث شوم فاصله بگیرد. محمد مرسی به عنوان رهبر انقلاب مصر، برای شیمون پرز نامه می‌نویسد و او را «برادر عزیزم» خطاب می‌کند و با سعودی‌ها فالوده می‌خورد و ...


 2- این «مثلث شوم» اما، هر یک از انقلاب‌ها را با فرمول خاص خود، از مدار خارج یا موقتا خاموش کرده است. آنها یا با استفاده از دلارهای نفتیِ شیوخ عرب و راه انداختن قائله تروریست‌های داعش در عراق و سوریه، «امنیت و حفظ جان» را تبدیل به اولویت نخست مردم کردند تا فعلا، هوس دموکراسی و آزادی به سرشان نزند؛ یا با فریب رهبران این انقلاب‌ها و جلب اعتماد آنها، در موعد مناسب از پشت به آنها خنجر زده و انقلاب را از صاحبان ساده لوحشان دزدیده‌اند. اما این فرمولها، به دلیل ویژگی‌های انحصاری رهبران انقلاب بحرین، در این کشور جواب نمی‌دهد. آن مثلث شوم به دنبال حفظ آل خلیفه است بنا بر این راه انداختن قائله داعش برای این کشور منتفی است؛ ضمن اینکه، فاصله گرفتن از غرب، جزو «مانیفست» انقلابیون بحرین است.


3- وقتی آل خلیفه اعلام کرد، محاکمه شدن شیخ عیسی قاسم در روز سه شنبه (دیروز)، «قطعی» است و حکم تبعید او به ترکیه در همین روز صادر خواهد شد، مردم وصیت‌نامه‌های خود را نوشتند، کفن‌هایشان را به تن کردند و روی پرچم هایشان نوشتند «آماده شهادتیم.» مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس و مرگ بر آل سعود نیز شد، شعارشان. مردم 24 ساعته اطراف منزل شیخ عیسی قاسم حلقه زدند و نماز و غذا و استراحت و .... را هم در همان محل بجا آوردند. به عبارت بهتر، حتی یک لحظه رهبرشان را تنها نگذاشتند. اتحاد ناگسستنی مردم بحرین با روحانیت، مرجعیت و رهبری، برای دهمین بار، آل خلیفه و صاحبانش را مفتضح کرد. مسئله مهمی که در انقلاب‌های دیگر دیده نشد.


4- انقلابیون بحرین برای خود خطوط قرمز دارند. آن هم خطوط قرمز مشخص و واحد. شیخ عیسی قاسم، خط قرمز بحرینی هاست. بحرینی‌ها می‌گویند انقلاب مسالمت‌آمیز آنها تا زمانی مسالمت آمیز خواهد ماند که رهبر و مرجعشان، در سلامت و در بحرین باشد. در غیراین صورت، همچون مردم یمن، وارد فاز مسلحانه شده، بلایی را که انقلابیون در یمن یا در خود عربستان بر سر آل سعود آورده‌اند، بر سر آل خلیفه خواهند آورد. در انقلاب مصر، هر دسته و گروه، خط قرمز خود را داشت و رهبر این انقلاب نیز خطوط مخصوص خود را داشت! پراکندگی و بی‌برنامگی در کنار رهبری ضعیف، کار انقلاب مصر را یکسره کرد. انقلابیون بحرین اما مثل انقلابیون یمن، شعارها و اهداف مشترک و واحدی دارند. تنها تفاوت انقلاب این دو کشور این است که، انقلاب یمن یک قدم جلوتر است. آل خلیفه می‌داند، در صورت عبور از این خط قرمز،  انقلاب بحرین نیز یک قدم جلوتر خواهند آمد و آن چیزی نیست جز، ورود به فاز مسلحانه!


مخلص کلام این که، راز 6 ساله شدن انقلاب بحرین را اگر دوری از آن «مثلث شوم» بدانیم، راز به تعویق افتادن ده باره محاکمه شیخ عیسی قاسم، وحشت آل خلیفه از همان یک قدم باقی مانده است.

 

منبع: کیهان 


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 اسفند 1395  ] [ 7:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهیدی که پیکر مطهرش در آب‌های گرم جنوب آرمیده است

۲۵ اسفند، سالروز شهادت یکی از ماندگارترین سرداران دفاع مقدس است؛ شهیدی که پیکر مطهرش هم به آب‌های گرم جنوب پیوست و مانند برادرش حمید، مفقودالاثر شد.

کد خبر: ۲۳۲۲۵۴

تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۲ - 15March 2017

شهیدی که پیکر مطهرش در آب‌های گرم جنوب آرمیده استبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شهید مهدی باکری از سرداران صادق و مخلص انقلاب و دفاع مقدس بود؛ فرمانده شهیدی که رهبر مجاهد انقلاب درباره‌اش می‌فرمایند: «...شهید باکری یکی از همین جوانهاست؛ من آن شهید را قبل از انقلاب از نزدیک می ‌شناختم. این جوان مومن و صالح مشهد پیش من آمد؛ حقِ او بود که بعد از انقلاب یکی از سرداران این انقلاب بشود؛ چون صادق و مخلص بود و حق او بود که شهید بشود...»


سخن از مهدی باکری است؛ متولد سال ۱۳۳۳ در میاندوآب. کودک بود که مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه گذراند و البته از همان ایام، رنج نیازمندان و مردم محروم را می‌فهمید. نقل است که روزی در حالیکه گونه‌ها و دست‌هایش سرخ و کبود شده بود؛ از مدرسه به خانه می‌آید؛ پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد که پالتویی برایش تهیه کند.

دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود. غروب که از مدرسه بر می‌گردد، پالتو را با کمال ناراحتی  به گوشه اتاق پرت می کند و وقتی با نگاه بُهت زده اعضای خانواده رو به رو می شود، در حالی که می گرید؛ می گوید: «چطور راضی می‌شوید که من پالتو بپوشم؛ اما دوست بغل دستی من در کلاس از سرما بلرزد!؟»

او نوجوان بود که برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک به شهادت رسید. شاید همین امر هم سبب شد تا وی با مبارزان انقلابی آشنا شود و به جمع انقلابیون بپیوندد. اینگونه بود که وی به همراه برادرش حمید، در مبارزات انقلابی مردمی شرکت می کرد و حتی برای تهیه اسلحه، حمید را به خارج از کشور می‌فرستاد؛ این بود که وی و حمید، همیشه تحت نظارت و ردیابی مأموران ساواک بودند و البته زندگی مخفیانه‌ای داشتند.

مهدی در آن سال‌ها از ادامه تحصیل هم غافل نبود و در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، مهدی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سازماندهی سپاه ارومیه ایفاگر نقش فعال بود. او در همان سال‌ها، حدود یک سال هم به عنوان شهردار ارومیه برگزیده شد که آن روزها، یادآور خاطرات یک شهردار مردمی برای اهالی ارومیه است.

همسر شهید مهدی باکری از آن روزها خاطره‌ای دارد: «زمانی که آقای مهدی شهردار ارومیه بودند؛ شبی باران بسیار تندی باریدن گرفت. می‌خواست از منزل خارج شود که پرسیدم این موقع و  توی این هوا کجا می روی؟ گفت باید بروم. حسّ کنجکاوی مرا بر آن داشت تا همراهش بروم. با لندور شهرداری راه افتادیم تو شهر.

نزدیکی‌های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه‌هایش پر از آب و گل بود. آب وسط کوچه صاف می‌رفت توی یکی از خانه‌ها. در خانه را که زد پیرمردی آمد دم در. ما را که دید شروع کرد به بد و بیراه گفتن به شهردار. می‌گفت آخه این چه شهرداریه که ما داریم؛ نمی‌یاد یه سری بهمون بزنه ببینه چی می‌کشیم. آقا مهدی بهش گفت خیلی خب پدر جان؛  شما یه بیل به ما بده درستش می‌کنیم. پیرمرد گفت برید بابا شما هم؛ بیلم کجا بود! از یکی از همسایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی‌های اذان صبح توی کوچه آبراه می کندیم.»

مهدی در آن سال‌ها و در مقطعی، مسئولیت جهاد سازندگی استان آذربایجان غربی را هم بر عهده گرفت و البته روزهایی هم به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد.

جنگ که آغاز شد، او به جبهه ها شتافت و معاونت تیپ نجف اشرف را پذیرفت. مهدی باکری در عملیات‌های متعددی شرکت کرد که فتح المبین، والفجر مقدماتی، والفجر یک تا چهار، مسلم بن عقیل، رمضان و بیت المقدس از آن جمله است. او بعدها به فرماندهی تیپ عاشورا رسید؛ تیپی که چندی بعد به لشکر تبدیل شد و به عنوان یکی از لشکرهای خط شکن دفاع مقدس شناخته می‌شد.

مهدی باکری در چند عملیات هم مجروح و به عقب جبهه منتقل شد که البته تلاش داشت تا به سرعت به خط بازگردد. در عملیات خیبر بود که برادرش، حمید به شهادت رسید و او، شهادت حمید را از الطاف الهی دانست. پیکر حمید البته امکان انتقال به پشت جبهه را نیافت و وقتی برخی از رزمندگان با اصرار می‌خواستند تا برای انتقال پیکر مطهر حمید به جلو بروند؛ مهدی باکری به آنان گفت: «هرگاه فرصتی پیش آمد تا پیکر مطهر همه رزمندگان را به عقب منتقل کنیم؛ آنوقت پیکر حمید را هم می‌آوریم.»

همان روزها بود که مهدی برای پابوسی امام رئوف(ع)، به مشهد مقدس رفت و از آن حضرت تقاضای شهادت کرد. او سپس به محضر امام امت و سپس آیت‌الله خامنه‌ای شرفیاب شد و از ایشان هم خواست تا برای شهادتش دعا کنند.

مهدی باکری در شب عملیات بدر برای رزمندگان سخن گفت و در بخشی از بیاناتش چنین بیان کرد: «... من به خاطر سختی عملیات تاکید می ‌کنم که شما باید مثل حضرت ابراهیم(ع) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد؛ مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم؛ هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند ... فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم؛ ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است... تا موقعی که دستور حمله داده نشده؛ کسی تیراندازی نکند. حتی اگر مجروح شد سکوت را رعایت کند؛ دندانها را به هم بفشارد و فریاد نکند. با هر رگبار سبحان ‌الله بگویید. در عملیات خسته نشوید. بعد از هر درگیری و عملیات، شهدا و مجروحان را تخلیه کرده و با سازماندهی مجدد کار را ادامه دهید. حداکثر استفاده را از وسایل بکنید. اگر این پارو بشکند، به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد. با همین قایقها باید عملیات بکنیم. لباسهای غواصی را خوب نگهداری کنید. یک سال است دنبال این امکانات هستیم ...»

و سرانجام او در همین عملیات و در مانند چنین روزی، یعنی در بیست و پنجمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۶۳ به معراج رسید و وقتی همرزمانش تلاش داشتند تا پیکرش را به پشت جبهه منتقل کنند؛ قایق حامل پیکر مطهر، بر اثر اصابت آر پی جی منهدم شد و جسد مطهر سردار شهید مهدی باکری به آبهای هورالعظیم و دجله پیوست.

درباره سیره و توصیه‌های شهید باکری سخنان زیادی گفته شده است؛ اما باید گفت یکی از مهمترین سفارشات او درباره اطاعت از ولایت و رهبری بود؛ او معتقد بود سخنان امام خمینی الهام گرفته از آیات الهی است که باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم؛ به همین دلیل بود که عادت داشت تا سخنان امام را بشنود و آنها را بنویسد؛ همچنین اگر فرصت شنیدن پیدا نمی کرد؛ سفارش می کرد تا سخنان امام را برای او ضبط کنند تا بتواند بعدا آنها را بشنود و درس بگیرد.

او وصیت‌نامه‌اش را در روزهای ابتدایی سال شهادتش یعنی در فروردین ماه سال ۱۳۶۳ نوشت که بخشهایی از آن، پایان بخش این گفتار خواهد بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم

یا الله یا محمد(ص) یا علی(ع) یا فاطمه زهرا(س) یا حسن(ع) یا حسین(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا جعفر(ع) یا موسی(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا علی(ع) یا حسن(ع) یا حجه(عج)

و شما ای ولیّ ‌مان یا روح الله و شما ای پیروان صادق امام، ای شهیدان.

خدایا چگونه وصیت ‌نامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نا فرمانی ‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو ... آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّ اش؛ ولی چه کنم تهیدستم؛ خدایا قبولم کن. سلام بر روح خدا! نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر؛ عصر ظلم و ستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی ‌اش. عزیزانم! اگر شبانه روز شُکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه ‌های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست. ای عاشقان ابا عبدالله! بایستی شهادت را در آغوش گرفت؛ گونه‌ ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نماییم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم ...»

سردار شهید مهدی باکری وصیت نامه اش را با این عبارت به پایان می آورد: «خدایا مرا پاکیزه بپذیر.»

 

منبع: مهر 


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 اسفند 1395  ] [ 7:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

از قافله شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم جا مانده‌ام

«روزی در کنار شهدا در همین سرزمین‌ها به دفاع از وطن پرداختیم و آنان رفتند و من ماندم و امروز جوانانی در راه دفاع از حرم به شهادت می‌رسند که مزد خودشان را در لباس خادمی دریافت کرده‌اند.»

کد خبر: ۲۳۲۲۵۸

تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰ - 15March 2017

از قافله شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم جا مانده‌امبه گزارش خبرنگار دفاع پرس در جهاد رسانه‌ای شهید رهبر،  «اکبر وثوقی» خادم اردوگاه مسعودیان اهواز است. او که موهایش سفیده شده است در کنار نوجوانان و جوانان با عشق و علاقه به خادمی می‌پردازد.

 

این خادم هفتاد ساله می‌گوید: عشق و شوق خادمی و تقوایی که در بین جوانان وجود دارد، من را خجالت زده کرده است. 

 

او که از نیروهای سردار رشید اسلام شهید «محمد ابراهیم همت» در دوران دفاع مقدس بوده است، می‌گوید: روزی که خبر شهادت همت را شنیدیم، تمامی نیروهای لشکر محمد رسول الله(ص) بسیار ناراحت شدند و دسته عزا به راه انداختند و به سمت حسینیه دوکوهه رفتند و در آن حسینیه که امروز مزین به نام حاج همت است، عزاداری کردیم. 

 

وثوقی تصریح می‌کند: حدود 7 سال است که در یادمان‌های شهدا خادمی می‌کنم. سالی در یادمان شهدای شلمچه خدمت می‌کردم که در اطراف یادمان پلاک و استخوانی یافت شد. آن روز حس و حال خاصی داشتیم. ساعت‌ها اشک ریختیم و عزاداری کردیم. 

 

وی در پایان می‌گوید: من از قافله عقب ماندم، هم از قافله شهدای دفاع مقدس و هم از قافله‌ی شهدای مدافع حرم؛ بسیاری از خادمان بودند که سال‌های قبل در کنار ما و در همین لباس خادمی به زائران خدمت می‌کردند و مزد شهادت خودشان را گرفتند و در راه دفاع از حرم به شهادت رسیدند. جوانان عزیز نمی‌گذارند من خادمی بکنم، چرا که هر کاری که می‌خواهم انجام بدهم آنان پیش قدم می‌شوند. من هم به آنان می‌گویم شما خسیس هستید و نمی‌گذارید اجری ببرم. مثلا تا می‌خواهم زباله‌ای از روی زمین بردارم، سه جوان خادم می‌آیند و آن کار را انجام می‌دهند. یک بار در یادمان شهدای طلائیه به ناچار کوزه‌ای در دست گرفتم و به زائران آب دادم.

 

انتهای پیام/ 


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 اسفند 1395  ] [ 7:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

هیچ‌وقت گریه نکردم

«معصومه سبک‌خیز»، همسر شهید برونسی گفت: من می‌دانستم که وظیفه آقای «برونسی» چیز دیگری است. او را نمی‌شد در خانه نگه داشت. دلش برای جبهه و حفظ ناموس وطن می‌تپید. وی بعد از انقلاب چنان لیاقتی از خودش نشان داد که نامش به محافل خبری استکبار جهانی هم کشیده شد.

کد خبر: ۲۳۱۷۵۷

تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۹ - 12March 2017

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آنچه می خوانید گفتگویی کوتاه با «معصومه سبک‌خیز»،  همسر شهید برونسی است.

خانم سبک‌خیز در آستانه بیست‌وسوم اسفندماه و سالگرد شهادت شهید برونسی هستیم. کمی از این سال‌ها برایمان بگویید. بزرگ‌کردن هشت فرزند سخت نبود؟

خداوند خودش وعده داده است که این دنیا گذراست. سعی کردم در این سال‌ها به ائمه(س) توسل کنم و هر جوری بود، ایام را با آرامش در کنار بچه‌ها گذراندم.

بچه‌ها در زمان شهادت شهید برونسی، خیلی کوچک بودند. هیچ‌وقت از شما پدرشان را نخواستند؟

باورتان می‌شود همین الان که قصد دارم برایتان آن‌روزها را تعریف کنم، صدای ضربه‌هایی را که ابوالفضل به زمین می‌کوبید، در گوشم می‌شنوم؟ آن‌وقت‌ها او دوسالش بود. سفره را که پهن می‌کردیم، غذایش را برمی‌داشت و جلوی عکس پدر می‌گذاشت و می‌گفت: «بابا بخور، بابا چرا نمی‌خوری؟» وقتی می‌دید عکس هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد، چنان پا به زمین می‌کوبید و پشت‌سر من گریه می‌کرد که دیگر نمی‌دانستم چه کنم. حال فکر کنید این مسئله حال‌وروز همیشگی ما بود؛ اما هیچ‌وقت در این سال‌ها مقابل بچه‌ها اشکی نریختم، همیشه سکوت کردم و در تنهایی‌هایم به ائمه(س) توسل کرده‌ام.

با توجه به اینکه شهید برونسی مفقودالاثر بودند، در زمان بازگشت اسرا منتظرشان نبودید؟

آقای برونسی هنگام رفتن به من گفت: «آن‌قدر می‌جنگم تا شهید شوم؛ پس منتظرم نباش.» اما چون مفقودالاثر بود، باز هم ته دلم امید داشتم تا برگردد. در زمان بازگشت اسرا، بچه‌ها مدام از من سوال می‌کردند: «آیا پدر ما برمی‌گردد؟» و تنها جواب من این بود: «ان‌شاءا... با ظهور امام‌زمان(عج) حتما خواهد آمد»؛ اما آن‌ها کوچک بودند و این‌چیزها را متوجه نمی‌شدند. یادم هست بچه‌های بزرگ‌تر، خواهر و برادر کوچک‌ترشان را روی شانه‌ها می‌گذاشتند، در خانه می‌چرخیدند و هر چه در تلویزیون پخش می‌شد، انجام می‌دادند و می‌گفتند. «آزاده ما در راه است. آزاده ما هم می‌آید.»

وجود هشت فرزند باعث نشد از رفتن همسرتان به جبهه جلوگیری کنید؟

من می‌دانستم که وظیفه آقای برونسی چیز دیگری است. او را نمی‌شد در خانه نگه داشت. دلش برای جبهه و حفظ ناموس وطن می‌تپید. آقای برونسی بعد از انقلاب چنان لیاقتی از خودش نشان داد که نامش به محافل خبری استکبار جهانی هم کشیده شد؛ حتی صدام برای سر او جایزه تعیین کرده بود. به‌خاطر رشادت‌هایش مسئولیت‌های مختلفی را برعهده او گذاشتند که آخرین آن فرماندهی تیپ18 جوادالائمه‌(ع) بود. با همین عنوان هم در عملیات بدر به شهادت رسید. آخرین مرتبه‌ای که برای خداحافظی با ما آمده بود، کارهایش خبر از رفتن بی‌بازگشتش می‌داد. آخرین روز به زیارت امام‌رضا(ع) مشرف شدیم؛ یکی‌یکی بچه‌ها را تا نزدیکی ضریح برد. سپس به خانه اقوام رفت و خداحافظی کرد. وقتی به خانه برگشتیم، رو به من پرسید: «اگر این‌بار بروم و دیگر برنگردم، تو چه خواهی کرد؟» آن زمان فکر این هشت بچه و ازدست‌دادنش خیلی سخت بود. برای همین گفتم: «روز سوم شما خودکشی خواهم کرد.» ایشان ناراحت شد و جواب داد: «نکند بروم و شیطان تو را سست کند. من شما را به امام‌رضا(ع) سپردم و از ایشان خواستم هرازگاهی سری هم به خانواده‌ام بزنند» و این آخرین مرتبه‌ای بود که او را دیدم. برعکس گذشته صبح قبل از رفتنش بچه‌ها را بیدار نکرد، از زیر قرآن هم رد نشد، بلکه کناری ایستاد، رفت و بعد از مدتی خبر شهادتش را شنیدم و 27سال بعد پیکرش تفحص شد. ما با خدا معامله کردیم، اگر گرفتاری هم هست، به خدا می‌گوییم. آقای برونسی به ما درس بلندنظری داد تا بایستیم و زندگی کنیم.

منبع:شهرآرا آنلاین


ادامه مطلب

[ یک شنبه 22 اسفند 1395  ] [ 7:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (19 اسفند)

19 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 10 جمادی الثانی 1438 هجری و 9 مارس 2017 میلادی

کد خبر: ۲۲۸۱۴۵

تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 09March 2017

روزشمار دفاع مقدس (19 اسفند)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (19 اسفند)

• رحلت «سیدجمال الدین اسدآبادی» اندیشمند و مبارز مسلمان (1275 ه.ش)

• رحلت فقیه جلیل «سید محمد مهدی خوانساری» (1284 ه.ش)

• شهادت شهید امیرجعفر سپهری (1361 ه.ش) 

• عملیات قزلچه در مهاباد توسط تیپ 110 شهید بروجردی سپاه (1362 ه.ش) 

• عملیات آبی خاک بدر (1363 ه.ش)

• عملیات بزرگ بدر در هورالهویزه با رمز یا فاطمه الزهرا (1363 ه.ش)

• شهادت شهید حاج «حبیب ‏الله افتخاریان» فرمانده سپاه مریوان (1363 ه.ش)

• شهادت سردار شهید موسی نظری (1364 ه.ش) 

• شهادت شهید سعید اشرف‌پور (1365 ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم داوود مرادخانی (1394 ه.ش) 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 19 اسفند 1395  ] [ 3:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 30 ] [ 31 ] [ 32 ] [ 33 ] [ 34 ] [ 35 ] [ 36 ] [ 37 ] [ 38 ] [ 39 ] [ > ]