تلاش ناکام بازیگر زن برای اعزام به جبهه در ۱۲ سالگی
«شهره لرستانی» در برنامه «جزیره مجنون» گفت: «در صورتی که بتوانم نخستین فیلم دفاع مقدسی خود را بسازم، مطمئنا فیلمی بدون گلوله میسازم، چون معتقدم سینمای دفاع مقدس فقط به معنای توپ و تانک نیست».
کد خبر: ۲۳۱۲۲۷
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۳ - 09March 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، برنامه «جزیره مجنون»، شامگاه (چهارشنبه) 18 اسفند با حضور شهره لرستانی، بازیگر سینما و تلویزیون روی آنتن رفت.
شهره لرستانی در ابتدای این برنامه درباره خاطره تلاش نافرجامش برای اعزام به جبهه در دوران دفاع مقدس گفت: «خاطرم است 12 سال بیشتر نداشتم و خیلی مشتاق بودم که بتوانم با حضور در جبهههای جنگ، کاری برای کشورم کنم تا اینکه یک روز با تقلید از دستخط پدرم، اجازه نامهای جعلی نوشتم و با لباس پسرانه به یکی از پایگاههای ثبت نام جبهه درمساجد مراجعه کردم و در صف ایستادم و به محض آنکه نوبت به من شد، آن پیرمرد مسئول ثبت نام با چهرهای مهربان و چند کلمه نصیحت ما به خانه بدرقه کرد».
وی ادامه داد: «البته این پایان کار نبود تا اینکه یک سال بعد و در سن 13 سالگی با کارگردانی و بازیگری در تئاتری با عنوان «شهید زنده» در شهر همدان، به نوعی دلبستگی خود را به جبههها ابراز کردم و در نهایت این کار، نخستین فعالیت حرفهای من در عرصه نمایش و بازیگر حرفهای بود».
این بازیگر در ادامه در خصوص برخی آثار دفاع مقدس که در آن نقش آفرینی کرده است، گفت: «رسول ملاقلی پور با آثارش در زمان خودش، حرفهای تازهای در سینما بیان کرد و در ادامه باید «لیلی با من است» کمال تبریزی را نقطه عطف سینمای دفاع مقدس دانست که سبک جدیدی از فیلسمازی در عرصه جنگی را به نمایش گذاشت».
وی در ادامه از ساخت یک فیلم دفاع مقدسی خبر داد و گفت: «یک قصهای با عنوان «دل مجنون» در حوزه دفاع مقدس به نگارش درآوردهام که به دنبال آن هستم با فراهم شدن شرایط لازم، آن را جلوی دوربین ببرم».
لرستانی افزود: «در صورتی که بتوانم نخستین فیلم دفاع مقدسی خود را بسازم، مطمئنا فیلمی بدون گلوله میسازم، چون معتقدم سینمای دفاع مقدس فقط به معنای توپ و تانک نیست».
برنامه «جزیره مجنون» کاری از گروه تلویزیونی بسیج صدا و سیما به تهیهکنندگی محمدرضا ماندگاران و مجید خواجهنژاد و با اجرای مژده لواسانی از 15 اسفند هر شب از شبکه پنج سیما در حال پخش است.
منبع:خبرآنلاین
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 19 اسفند 1395 ] [ 3:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
انقلاب اسلامی رهبرانی داشته و دارد که علیالدوام قید «خود» را میزنند و «خدا» را نشان میدهند! خدا در رفتار و گفتار و صدالبته نیت ما متجلی نمیشود الا به عبور من و ما از سیمخاردار نفس! کد خبر: ۲۳۱۲۲۶ تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۷ - 09March 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «حسین قدیانی» طی یادداشتی نوشت: در حدود کمتر از 10 روز، 2 بار تاکید بر مقوله بسیار مهم عبور از سیمخاردار نفس، یعنی از نظر رهبر صاحبنظر انقلاب، نمیتوان ادعای انقلابیگری داشت، بلکه نمیتوان ادعای پیروی از ایشان داشت، الا آنکه این نفس سرکش را به تعبیر زیبای «راوی فتح» بمیرانی، پیش از آنکه بمیرانند! آری! ادعای انقلابیگری را که همه دارند، لکن خامنهای هم مثل خمینی، برای پذیرش هر آن ادعای بزرگی، در وهله اول، شرط عبور از خود را و عبور از نفس را و عبور از اسم و رسم را میگذارد! اینکه خمینی گفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» یا اینکه خامنهای میگوید: «در یومالله 9 دی، دست قدرت خدا را باید دید.» یعنی انقلاب اسلامی رهبرانی داشته و دارد که علیالدوام قید «خود» را میزنند و «خدا» را نشان میدهند! خدا در رفتار و گفتار و صدالبته نیت ما متجلی نمیشود الا به عبور من و ما از سیمخاردار نفس! ایام شهادت «همت» است! «سردار خیبر» اگر از سیمخاردار نفس عبور نکرده بود، یارای این را نمیداشت که نزد محبوب، سر ببازد! «برادران باکری» هم! «برادران دستواره» هم! «شهدای هستهای» هم! «سبکباران این جبهه آخرالزمانی» هم! آری! آدمی تازه وقتی قیمت مییابد و بزرگ میشود و میتواند ادعاهای بزرگ داشته باشد که در قدم نخست، پا بگذارد روی نفس! از خود که عبور کنی، عالم را حقیقتا «محضر خدا» میبینی! و آنوقت، معصیت، دیگر مجالی در سکنات تو ندارد! در دوران دفاع مقدس، اسطورههای ما، امثال همین سردار شهید همدانی و رزمنده همدانی و دیگر نازنین که خود دانی، به موازات جنگ با دشمن، اسلحه دیگری هم داشتند به نام «تقوای الهی» که با آن نفس خود را میکشتند! سید شهیدان اهل قلم هم نیک اگر بنگری، ابتدا نفس خود را فتح کرد و آنگاه «راوی فتح» خرمشهر و خیبر و فتحالمبین شد! با همه اینها، تاکید مؤکد و ویژه حضرت آقا بر مقوله «عبور از سیمخاردار نفس» را بشارت ایشان میدانم برای آغاز «دورهای جدید»! و «حیاتی نو»! زمانهای که «خود» باید رنگ ببازد تا «خدا» آماده ببیند ما را و مهیا ببیند ما را برای امر عظیم ظهور! اصلش را بخواهی، «غیبت» جریمه ما ابنای آدم بود برای گناه بزرگ گرفتاری در سیمخاردار نفس! آری! ما گرفتار نفس خود شدیم که خدا «مهدی فاطمه» را از دیده ما پنهان کرد! حال اگر دوباره میخواهیم آفتاب را ببینیم، باید خود را نبینیم! و باید از خود بگذریم! و باید از سیمخاردار نفس عبور کنیم! نیروی انقلابی، قبل از هر چیزی، ابتدا باید علیه من و منیت و نفس و نفسانیت خود انقلاب کند! و از قضا، فرق «مکتب ولایت فقیه» با دیگر مکاتب و فرق «حزبالله» با دیگر «احزاب» در همین است که اینجا، دعوت اول، دعوت به عبور از خود به مقصد حضرت باریتعالی است! و متاثر از همین دعوت است که جوان ایرانی «شهید مدافع حرم» میشود! «شهریاری» میشود! و اسطورهای مثل «پیر دلاور جبههها» میشود که در «کربلای 5» دامادش را در حال پرپرشدن میبیند اما از ورای این صحنه دلخراش هم، باز خدا را میبیند، نه خود را... و بلند فریاد میزد: «ماشاءالله حزبالله»! «حزبالله» را همین افتخار بس که رهبرش توصیه دارد به عبور از خود! و پا گذاشتن بر نفس! از ملزومات زندگی در این زمانه منتظر، گمانم همین «عبور از سیمخاردار نفس» است! «مهدی فاطمه» منتظر گرفتار نمیخواهد! آنکه گرفتار نفس است، اصلا و اساسا نفس آنقدر او را به خود مشغول میکند که هیچ مجال نکند به معنای درست کلمه «منتظر» باشد! منتظر آفتاب، لاجرم باید از سیاهی و ظلمت نفس عبور کرده باشد! در نهایت، پیشانی بر خاک میگذاریم و خدا را سپاس میگوییم بابت نعمت گرانقدر رهبری خداباور! چه نعمتی بالاتر از اینکه زعیمی داشته باشی متواصی به عبور از خود به مقصد خدا؟! و متذکر به بالاترین مرتبهها؟! داریم میبینیم دور و بر خودمان را! جماعتی هستند که یکی میخواهد رئیسشان را به الفبای اخلاق و بدیهیات ادب و مسلمات فهم و شعور سفارش کند! مشکل ما با این جماعت، اصلا سیاسی نیست و اساسا به وادی سیاست نمیرسد! ما با این جماعت مشکل داریم، سر همین اعتقادات!
[ پنج شنبه 19 اسفند 1395 ] [ 3:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم بزرگداشت یاد و خاطره شهدای عملیات های «بدر» و «خیبر» در تبریز گفت: شهیدان باکری الگوی شهادت را انتخاب و به پیروزی دست یافتند و امروز بعد از گذشت سالها افتخار ایران و اسلام قلمداد میشوند. کد خبر: ۲۳۱۲۴۴ تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۲ - 09March 2017 به گزارش دفاع پرس از آذربایجان شرقی، سرتیپ پاسدار حسین سلامی جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم بزرگداشت شهدای عملیات های «بدر» و «خیبر» در تبریز با گرامیداشت یاد و خاطرهی امام خمینی(ره)، اظهار داشت: امام (ره) به مانند خورشید پر فروغی بود که اسلام را به حاکمیت و به قطب جدیدی از قدرت رساند. وی ادامه داد: این امکان برای ما حاصل شد تا در کنار اقامه نماز، امر به معروف و نهی از منکر کنیم و بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به حاکمیتطلبیها پایان داد. جانشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نهضت امام خمینی(ره) را یک استثنا در عالم هستی توصیف کرد و بیان داشت: باید خدا را شاکر باشیم که این عَلم به دست یکی از سلالههای پیامبر (ص) ادامه داشته و با شجاعت، بصیرت و نفوذ بر قلبها، سناریوهای خطرناک دشمن را باطل مینماید. وی اضافه کرد: کارهای مقام معظم رهبری، باعث شد تا سدی محکم از بازگشت استعمار به کشور احداث شود، تنها شخصیتی که در عصر امروز از امنیت و منزلت مسلمانان به معنای واقعی دفاع میکند، امام خامنهای است. سردار سلامی با بیان اینکه حضور در آذربایجان موجب خوشحالی ما است، توضیح داد: مردم این خطه نقشی اساسی در عرصه انقلاب اسلامی اعم از مقابله با لشکرکشی دشمنان و پیشتازی در دفاع از آرمانهای امام و حریم ولایت ایفا کردهاند. این رزمنده دوران دفاع مقدس اظهار داشت: پیشگامی آذربایجان در نقش شیعه، این گونه ختم نمیشود، آذربایجان شهر عالمان و ادیبان بزرگ است، سرزمین شهیدان بزرگی میباشد که سمبل آنها مهدی باکری است. این مقام نظامی حرکت مردم آذربایجان برای خنثیسازی فتنه 88 را دلانگیز و وصفنشدنی خواند و تاکید کرد: حضرت عباس (ع) به نشان سمبل ماندگاری، مهر و محبت خاصی در میان مردم آذربایجان داشته و این نشان از عالی بودن مردم آذربایجان است. وی شهیدان را علامتهایی دانست که راه را به آدمی میآموزند و همچون ستارههای پرفروغی برای مسیریابی ما میدرخشند. سردار سلامی با اشاره به مجاهدتهای لشکر عاشورا، یادآور شد: عاشورایی ها همواره ثابت قدم و شکیبا بودند و در هر خطی که میجنگیدند، به پیروزی میرسیدند. وی افزود: روح یاران عاشورا در جسم این کشور جاری بود و همین عاملی برای شکست دادن یک دنیا دشمن میشد؛ «مهدی باکری»، سلطان قلبها بود و شکوه و عظمت او زبانزد همگان شده بود. جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب با بیان اینکه مدل برخورد شهید مهدی باکری با نیروهای تحت امر خود برای رزمندگان لحظات شیرینی را رقم میزد، تصریح کرد: شهیدان باکری افتخار ایران و اسلاماند؛ آنها نمونهی مجسم و تندیسهای عالماند. وی اذعان داشت: گذشتن از آرزوهای خویش و سپر کردن دل خود برای مردم برای احیاء سعادت یک کشور خیلی سخت است، اما باکریها این کار را انجام دادند؛ اگر این روحیه نبود، سرزمین ما به حال کشورهای اسلامی منطقه دچار میشد. این مقام نظامی تشریح کرد: دشمنان سرزمینهای اسلامی را هدف بمب و موشک قرار دادهاند ولی ایران ایمن و سلامت است چراکه ضمن حفظ اقتدار خود، از عزت مسلمین جهان هم حراست میکند. وی ادامه داد: شهادت قدرت ساز است، کشوری که با الگوی جهاد و شهادت مسیر خود را با اتکا آرمانهایش انتخاب میکند، هرگز در مقابل هیچ امپراطوری شکست را نمیپذیرد. سردار سلامی با اعلام اینکه سنت الهی بر این است که هرکسی شهادت را انتخاب کند، راه مقابله را میآموزد، افزود: شهدایی که رفتند و پیکر آنها هم برنگشت، باعث استحکام بخشی مسلمانان و ملت ایران شدند؛ در زمانی که به ما سیم خاردار هم نمیدادند و هیچ تانک و توپ و سلاحی نداشتیم در برابر قدرتهای یک جهان ایستادیم. وی خاطرنشان کرد: تمامی کشورها ما را تحریم کرده بودند و اعرابی که دلارهای نفتی را در اختیار صدام قرار میدادند، نقشههای سیاسی و نظامی میکشیدند؛ ما سلاح دفاعی برای جنگ نداشتیم، اینکه چگونه و تحت چه ضابطهای پیروزی ایران حاصل شد، هنوز نامعلوم است. جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: این نشان از هدایت رهبری و ایمان است که فتح قلهها را آسان میکند و دشمنان را سردرگم میسازد و مسلمانان را بر دشمن غلبه میکند؛ مهدی باکری غرق در ایمان بود و با ایمان بر دشمنان پیروز میشد. وی افزود: چند سال است که دشمنان از هر سمت و سوی به ما حمله میکنند، ولی توان مقابله با ما را ندارند، در شدیدترین جنگ اقتصادی علیه ایران پیشرفت کردیم و فضایی شدیم؛ هرگز کشور تحریم شده نمیتواند پیشرفت کند اما ایران اصول را درهم شکست و این نشان از ایمان قوی ملت است. سردار سلامی گفت: ارتقاء خطوط ریلی، درمان و فناوری، ماهوارهها، نفوذ به هسته اتم از جمله دستاوردهای ما بود و این همان نسخه الهی است که در قلب ملت جاری میباشد؛ این آغاز یک حرکت جدید است که نزدیک به 40 سال، نمیتوانیم صفحهای از تاریخ را ببینیم که به پیروزی دشمن ختم شود. وی عنوان کرد: اینها واقعیتهایی هستند که آنها را دیدهایم، ما که قرار بود در میدان آرزوی دشمن از صفحه جغرافیایی جهان حذف شویم و قدرت هیچ کاری را نداشته باشیم، اینگونه نشد، امروز ایران در جایی از جهان ایستاده است که در ساختارهای قدرتی در جهان اسلامی در پرتوی اسلامی و هدایت اسلامی، حضور دارد. جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام اینکه ناتوانی آمریکا و صهیونیست مشهود است، متذکر شد: آنها از ترس به پناهگاه رفتند، زمانی بود که دشمن از دجله تا فرات را در ذهن داشت ولی امروز نمیتواند به هیچ کشوری نفوذ کند. وی اضافه کرد: رژیم صهیونیستی که زمانی خود را در امان میدید، امروز از آتش حزب الله در امان نیست و نیروهای انقلابی در آنی از واحد میتوانند جهنمی برای صهیونیستها بسازند. این مقام نظامی در تحلیل آخرین وضعیت سوریه، بیان داشت: آمریکاییها در سوریه ناتوان شدند و در ساختارهای قدرتی عجز و ناتواناند، ارتش آمریکا سرگردان مانده است و تقابل ایران، موجب خستگی و ناتوانی آنها گشته است. وی افزود: سنتهای الهی در حال ظهور و تجلی است و ما باید در صحنه بمانیم چراکه دشمن نفس های آخر را میکشد، به مقامات آمریکایی نگاه کنید تا ببینید تمامی سخنانشان سرشار از یاس و ناامیدی است. سردار سلامی با بیان اینکه آمریکاییها آمده بودند ما را فلج کنند ولی نتوانستند، تصریح کرد: با همه اینها کشور ایران در حال پیشرفت است و این نشانگر حقانیت ماست؛ ژرفنگری و بصیرت عمیق، سرمایه بزرگی است برای ملتی که میخواهد تمدن بزرگی را پی ریزی کند. وی در پایان خاطر نشان کرد: جهان در حال پیشرفت است و ایران نیز در حال پیشرفت است، رهبری به جوانان افق را نشان داد و امروز همه با این مشخصات به ایران نگاه میکنیم. انتهای پیام/
[ پنج شنبه 19 اسفند 1395 ] [ 3:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
«من به حال و هوای خادمان عزیز غبطه میخورم؛ ای کاش در زمان جنگ بودم و حداقل برای رزمندگان کمترین خدمتی را انجام میدادم.» کد خبر: ۲۳۱۲۶۲ تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۱ - 09March 2017 مولوی «خیرالله یعقوبی» امام جماعت مسجد خاتم الانبیاء روستای قره تپه مازندران که برای نخستین بار به سرزمینهای نور سفر کرده است، در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس در جهاد رسانهای شهید رهبر میگوید: حدود 155 سال است که در حوزه تقریب مذاهب فعالیت دارم. هدف از تقریب مذاهب نیز این نیست که افراد تغییر مذهب بدهند، بلکه باید هر فرد بر مدار فقه و اصول خودش به دیگر مذاهب احترام بگذارد.
[ پنج شنبه 19 اسفند 1395 ] [ 3:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
عباسعلی باقری مشهور به «عباس دست طلا» با حضور در برنامه تلویزیونی "جزیره مجنون" روایت جالبی از دیدارش با مقام معظم رهبری عنوان کرد. کد خبر: ۲۳۰۷۵۳ تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۵ - 06March 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، نخستین قسمت برنامه جزیره مجنون شب گذشته با حضور محبوبه معراجی پور (نویسنده عباس دست طلا) و عباسعلی باقری (عباس دست طلا) و با اجرای مژده لواسانی روی آنتن شبکه پنج سیما رفت.
[ دوشنبه 16 اسفند 1395 ] [ 8:05 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
با پایان یافتن جنگ جهانی اول، «قحطی بزرگ» در ایران رخ داد که به مرگ میلیونها ایرانی بیگناه انجامید؛ فاجعهای که نقش انگلستان در تشدید ابعاد آن انکارناپذیر است. کد خبر: ۲۳۰۷۵۵ تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۵ - 06March 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، به دلیل اشغال ایران در جنگ جهانی اول (1914 تا 1918) و تأمین غذای این ارتش اشغالگر (روسها در شمال ایران و بریتانیاییها در جنوب ایران) از یک سو و بروز خشکسالی از سوی دیگر، قحطی بزرگ 1919 میلادی (1298 شمسی) در ایران رقم بخورد و طی آن میلیونها ایرانی به کام مرگ فرو رفتند.
[ دوشنبه 16 اسفند 1395 ] [ 8:05 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
15 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 6 جمادی الثانی 1438 هجری و 5 مارس 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۸۱۲۰ تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 05March 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (15 اسفند) • امضای موافقت نامه الجزایر بین ایران و عراق در زمینه اختلافات مرزی (1353 ه.ش) • شهادت شهید عباس باقرى تشکرى (1362 ه.ش) • آغاز استراتژی «دفاع متحرک» توسط ارتش بعث عراق در جریان جنگ تحمیلی (1364 ه.ش) • شهادت سردار شهید علیرضا کشاورزیان (1365 ه.ش)
[ یک شنبه 15 اسفند 1395 ] [ 1:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یکی از رزمندگانی که در عملیات خیبر شرکت کرده بود گفت: تعدادی از نیروهایی بسیجی داخل بالگرد ما بودند. یک نفر از آنها که بسیار نوجوان بود، نظرم را جلب کرد. از اسم و فامیل و محل زندگی او که پرسیدم، نشانی محلی را داد که خودم یک کوچه پایینتر در خانهای مستأجر بودم. کد خبر: ۲۳۰۳۴۲ تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۰ - 04March 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در عملیات خیبر هم همانند دیگر عملیاتهای دوران دفاع مقدس، نیروهای متخصص و فنی هوانیروز نقش بسیار بالایی داشتند. آمار بالای این نیروها و حضور پررنگ آنها در تعمیرات و مهماتگذاری انواع بالگردها، سند دیگری از فعالیتهای درخشان آنها در جنگ میباشد. شرکت و حضور متخصصین تعمیرات بالگرد در ردههای مختلف مثل رادیو و موتور و هیدرولیک و بدنه و مهمات و عمومی و الکتریک و بازرس فنی و سرپرست خط پرواز و کروچیف و دهها تخصص دیگر، باعث میشدند که مشکلترین تعمیرات در هر یک از قسمتهای بالگرد، در منطقه انجام شود و هیچ بالگردی، زمینگیر نشود. یکی از این نیروها، ذوالفقار بابایی با تخصص کروچیف بود که قسمتی از خاطرات او را در عملیات بزرگ خیبر میخوانیم. منبع: فارس
[ شنبه 14 اسفند 1395 ] [ 7:44 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
13 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 4 جمادی الثانی 1438 هجری و 3 مارس 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۸۱۰۱ تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 03March 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (13 اسفند) • رحلت فقیه بزرگ و استاد برجسته حوزه علمیه قم، آیت الله «میرزا محمد فیض قمی» (1329 ه.ش) • سقوط یک هواپیمای نظامی ایران در ارتفاعات البرز و کشته شدن 8 سرنشین آن (1352 ه.ش) • شهادت شهید امیرحسین عظیمی (1362 ه.ش) • عملیات تکمیلی کربلای 5 (1365 ه.ش) • دیدار مسئولان راهیان نور کشور با رییس جمهور (1393 ه.ش) رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (4 جمادی الثانی) • رحلت عالم زاهد شیخ علی اکبر نهاوندی (1369ق)
[ جمعه 13 اسفند 1395 ] [ 6:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
9 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 29 جمادی الاول 1438 هجری و 27 فوریه 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۷۸۱۸ تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 27February 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (9 اسفند) • شهادت شهید حمید محبیپور (1359 ه.ش) • شهادت شهید محمود پورهدایتی (1361 ه.ش) • شهادت شهید ابوالقاسم آشتیجو فرمانده گردان تیپ 110 شهید بروجردی (1364 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم علیرضا توسلی (1393 ه.ش) رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (29 جمادی الاول) • وفات آیت اللَّه «سیدمحمدباقر درچهای» عالم و فقیه برجسته شیعه (1342 ه.ق) • وفات محمدبن عثمان عمری دومین نائب خاص امام زمان (عج)
معیار اول؛ عبور از سیمخاردار نفس
و سر همین نفسانیات! این کجا که خود را ذیل خدا تعریف کنی، این کجا که ذیل کدخدا؟! این کجا که امیدت به خدا باشد، این کجا که امیدت به کدخدا؟! چقدر هم عمل کرد به وعدهها! خدایا! خداوندا! ای قادر متعال! ای خالق هستی! ستایش، تنها تو را سزاوار است... تنها و تنها تو را! تو آن وعدهدهندهای هستی که تخلف از عهدت نمیکنی! و همچنان که نوح و ابراهیم و موسی را از توفان و آتش و دریا عبور دادی، ما را نیز از این روزگار لعنتی غیبت عبور خواهی داد! و از نفس خود نیز... انشاءالله! ما یک ذره هم تردید نداریم که تو «مهدی فاطمه» را خواهی فرستاد! آنروز آنقدر شیرین است و آنقدر بزرگ است و آنقدر یومالله است که گویی هستی را تازه میخواهی خلق کنی! گویی این همه که آمده و رفته، آمدهاند و رفتهاند؛ مقدمهای بودند برای گرامی داشتن مقدم بقیهالله! کعبه نفسی تازه خواهد کرد، روز وصال! قال الله الحکیم فی کتابه: «و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّه و نجعلهم الوارثین».
منبع: وطن امروز
ادامه مطلب
شهید مهدی باکری افتخار ایران و اسلام است
ادامه مطلب
به حال و هوای خادمان شهدا غبطه میخورم
وی میافزاید: امروز که به عنوان یک روحانی اهل تسنن از مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس بازدید میکنم، غبطه میخورم که چرا در دوران دفاع مقدس در کنار رزمندگان به عنوان یک مبلغ و یا حتی یک رزمنده حضور نداشتهام. شنیدهام که در زمان جنگ، رزمندگان و بسیجیانی بودند که شبانه، کفشهای مردم را واکس میزدند اما این حقیقت را باور نداشتم تا اینکه خود به چشمان خودم در یادمانها دیدم که فرزندان معنوی آن بسجیان امروز در یادمانها به مردم خدمت میکنند و من به حال و هوای این خادمان عزیز نیز غبطه میخورم. ای کاش در زمان جنگ بودم و حداقل برای رزمندگان کمترین خدمتی را انجام میدادم. توصیه من به همهی آن عزیزانی که تاکنون به این سرزمینها نیامدهاند این است که حداقل برای یک بار به راهیان نور سفر کنند.
یعقوبی خاطرنشان میکند: امروز وظیفه ما در قبال شهدا، ایجاد و تقویت وحدت است. سرزمینهای نور نیز در این وحدت آفرینی نقش موثری دارند. اتحاد رمز پیروزی مسلمانان است.
انتهای پیام/
ادامه مطلب
روایت جالب «عباس دست طلا» از دیدارش با رهبری
در ابتدای برنامه، محبوبه معراجی پور درباره پیشینه نویسندگی خود گفت: از 18 سال پیش کارم را با داستان نویسی در حوزههای مختلف شروع کردم و تا 10 سال فقط داستان و رمان مینوشتم تا اینکه هشت سال پیش به واسطه تجربه اولین حضورم در اردوهای راهیان نور با شهدا عهد بستم که من را بر داشتن یک قلم رسا و جذاب یاری کنند تا بتوانم در حوزه ادبیات دفاع مقدس خدمت کنم.
وی در ادامه در خصوص شرایط سخت به نگارش درآمدن کتاب "عباس طلا" گفت: با توجه به اینکه قبل از بنده، برخی دوستان هم سراغ حاج عباس رفته بودند و این کار ناتمام و عقیم مانده بود، جلب اعتماد برای همکاری با بنده بسیار سخت شده بود اما در هر صورت و با همه سختیها، این پروژه به سرانجام رسید.
وی ادامه داد: در مجموعه، شش ماه تمام مصاحبهها با عباسعلی باقری به طول انجامید و حدود هشت ماه نیز کارهای مربوط به آماده سازی و ویرایش نهایی کتاب زمان برد.
در ادامه این برنامه، عباسعلی باقری مشهور به "عباس دست طلا" ضمن بازگو کردن خاطرات خود از دوران دفاع مقدس در خصوص دیدارش با رهبری گفت: از آنجا که اولین مرتبه بود که ایشان را زیارت میکردم، این نکته برایم عجیب و در عین حال جالب بود که ایشان از روی عکس چاپ شده در داخل کتاب، من را شناختند و به محض شناختن بنده گفتند، من شما را به خوبی میشناسم و کتاب "عباس دست طلا" را تاکنون دو بار خواندهام و همان بیاناتی از ایشان که در کتاب آمده است را حضوری به بنده گفتند.
محبوبه معراجی پور در پایان این برنامه گفت: تا اواسط کار مصاحبه اطلاع نداشتم که عباسعلی باقری، پدر شهید هستند و ایشان هم چیزی در این خصوص نمیگفتند تا اینکه به طور اتفاقی متوجه این مسئله شدم که این موضوع از تواضع و بزرگواری شخصیت ایشان است و ناگفته نماند هر بار که کارمان گره میخورد به فرزند شهیدشان برای رفع مشکلات متوسل میشدم.
کتاب «عباس دست طلا» نگاهی به عملکرد بسیجیان فنی و تعمیر کار واحد پشتیبانی و تدارکات سپاه پاسداران در دوران هشت سال دفاع مقدس دارد. خاطره نگار اثر، ماجراها را از زمانی که کمتر از دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته، آغاز میکند. عباس علی باقری با مروری کوتاه بر زندگیاش و دودلیهای خود برای حضور در جبههها، از زمانی میگوید که تصمیم میگیرد برای دو هفته به جبهه برود و ببیند در آن جا چه کاری از دستش برمی آید.
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»
گفتنی است، برنامه «جزیره مجنون» کاری از گروه تلویزیونی بسیج رسانه ملی به تهیهکنندگی محمدرضا ماندگاران و مجید خواجهنژاد و با اجرای مژده لواسانی هر شب از شبکه پنج سیما پخش میشود.
منبع: باشگاه خبرنگاران پویا
ادامه مطلب
وقتی «نان و نفت» را بردند و «قحطی» آوردند
محمدقلی مجد، محقق ایرانی که ساکن آمریکاست، کتابی به نام «قحطی بزرگ» نوشته است.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و در مقدمه آن آورده است:
هندوستان،به لطایف الحیل اقدام به جمعآوری و خرید گندم و جو و سایر مایحتاج مردم گرسنه و قحطیزده ایران میکند تا در ناوگان دریایی انگلستان جای خالی بیشتری برای ترابری نظامی ارتش انگلستان باقی بماند، زیرا وارد کردن گندم از هندوستان، مستلزم حمل آن با کشتی است (ص25)؛ و نیز چگونه ژنرال انگلیسی مسئول تدارکات آذوقه در گفتگو با دیپلمات آمریکایی از این «زرنگی» به خود میبالد (ص25)؛ و نیز چگونه نیروهای متجاوز روسیه در فصل زمستان در منطقه سردسیر غرب ایران، برای تامین هیزم مورد نیاز خود به خانههای مردم هجوم میبرند و در و پنجره خانه مردم بیدفاع و بیپناه را از جا میکنند و میسوزانند؛ و مردم بیچاره و فلکزده را در میان برف و یخبندان به داس تیز و بیرحم ما و گرسنگی میسپارند تا دسته دسته درو شوند (ص 107)؛ و نیز چگونه کنسول روسیه به وحشیگری نیروهای انتظامی کشورش در ایران اعتراف میکند و ...
ممکن است خواننده این کتاب دریابد که آقای مجد بر آن بوده است که ثابت کند عملکرد ارتش انگلستان در ایران مسبب اصلی تشدید فاجعه قحطی بزرگ بوده است. این دریافت کاملا درست و خود ایشان در مصاحبهای در این باره میگوید: «عجیبترین از همه نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسیها بود. ولی انگلیسیها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیمتر کرد و سبب مرگ میلیونها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود میشدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب میشد و هم مردم ایران را از این مواد محروم میکرد. جالبتر این که انگلیسیها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بینالنهرین به ایران شدند. به علاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسیها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعا باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به شمار آورد.
هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسلکشی به عنوان وسیلهای برای سلطه بر ایران استفاده کردند. اما از سوی دیگر، خواننده میبیند که مستندات عمده و اصلی این کتاب، استناد آرشیو وزارت خارجه آمریکاست و ممکن است در ذهنش این سوال پدید آید که در تحقیق درباره ماجرایی به این اهمیت -که انگلستان متهم اصلی آن است- چرا از اسناد و مدارک انگلیسی خبری نیست؟
در پاسخ به این سوال مقدر آقای مجد چنین پاسخ داده است: «میان عملکرد دولتهای آمریکا و انگلیس در زمینه انتشار اسناد طبقهبندی شده تفاوت جالبی وجود دارد. در آمریکا قانون آزادی اطلاعات وجود دارد طبق این قانون دستگاههای دولتی موظفند پس از گذشت 30 سال اسناد طبقهبندی شده خود را علنی کنند و اگر بخواهند سندی را همچنان در حالت طبقهبندی شده نگاه دارند، باید دلیل موجهی ارائه کنند. در چنین مواردی، محقق میتواند با استناد به قانون آزادی اطلاعات، خواستار علنی شدن سند فوق شود. اگر دستگاه دولتی مربوط امنتاع کند، محقق میتواند در دادگاه فدرال اقامه دعوی کند و سرانجام با حکم دادگاه سند را به دست آورد. در انگلستان مساله کاملا فرق میکند. در این کشور قانون آزادی اطلاعات وجود ندارد. دولت بریتانیا میتواند اسناد را همچنان در اختیار محققین قرار دهد. به علاوه، امکان اقامه دعوی محققان علیه دولت به خاطر علنی نکردن اسناد تاریخی نیز وجود ندارد. به این دلیل، دستگاههای دولتی بریتانیا میتوانند تا هر وقت که بخواهند اسناد را در حالت طبقهبندی شده نگاه دارند و از انتشار آن خودداری کنند.
یک نمونه چشمگیر و مهم، اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامی انگلیس در رابطه با ایران سالهای 1921- 1914 است. این اسناد هنوز در حالت طبقهبندی شده قرار دارند و اعلام شده که تا پنجاه سال دیگر،یعنی تا سال 2053، علنی نخواهد شد. حتی اگر این 50 سال نیز طی شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که این اسناد حتی در آن زمان نیز علنی شوند. در اینجا انسان حیران میشود که انگلیسیها می خواهند چه چیزی را پنهان کنند.»
منبع:فارس
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (15 اسفند)
ادامه مطلب
مسافری از یک کوچه بالاتر
****
یکی از عملیاتهای بزرگ ایران پس از حمله بیتالمقدس 2 و فتح خرمشهر، عملیات خیبر بود که موجب تحسین جهانیان نسبت به نحوه عملیات نیروهای مسلح ایران - به خصوص هوانیروز - در جزایر مجنون عراق شد.
درجه من در زمان عملیات خیبر، استوار دوم بود و در پایگاه مرکز آموزش شهید وطنپور 3 اصفهان انجام وظیفه میکردم. آن زمان کروچیف بالگرد ترابری 214 بودم و مدام همراه تیمهای مأموریتی و بالگردها پرواز میکردم.
در تاریخ 27/11/1362، من هم در لیست نیروهایی قرار گرفته بودم که باید به منطقه عملیات میرفتم. مرکز آموزش به علت این که دانشکده است و نیروهای فنی و خلبان آن همیشه در حال آموزش و تدریس و یاد گرفتن هستند، نمی توانند زیاد در مأموریتها شرکت کنند. این حضور در پارهای از مواقع با استفاده از بالگردهای موجود آن پایگاه و نیروهای کارکشتهاش، به عنوان کمک به سایر پایگاههای هوانیروز انجام میشد.
در آن مأموریت، با وجود این که کوچکترین اطلاعاتی از نحوه و محل و زمان مأموریت به ما نگفته بودند، حدس میزدیم باید عملیاتی در پیش باشد که حتی از نیروها و بالگردهای پایگاه ما هم میخواهند استفاده کنند.
تیم اعزامی پایگاه ما که مشتمل بر بالگردهای شینوک و 214 و کبرا میشدند، در همان تاریخ به سوی جنوب پرواز کردند. در پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان که فرود آمدیم طوفان شدیدی در گرفت و اجازه پرواز مجدد ندادند و مجبور شدیم شب را در همان پایگاه بمانیم.
فردای آن روز، از شدت طوفان مقداری کاسته شده بود. در میان همان بقایای باد و باران پرواز کردیم و پس از پشت سر گذاشتن اهواز، در دارخوین فرود آمدیم. فرمانده هوانیروز در آن زمان سرهنگ جلالی و فرمانده نیروی زمینی ارتش، سرهنگ صیاد شیرازی بود.
در اولین شبی که دارخوین بودیم، سرهنگ شیرازی و سرهنگ جلالی با یک فروند بالگرد شناسایی 206، برای آخرین هماهنگی به جزیره مجنون پرواز کردند. هنوز در کانکسهای دارخوین جاگیر نشده بودیم که دستور آمد: «تعدادی از بالگردها به منطقه جفیر پرواز کنند» من هم به علت اینکه کروچیف یکی از بالگردهای اعزامی بودم، همراه آنها رفتم. در منطقه جفیر، کم و بیش اطلاعاتی کسب کردیم که باید هلی برن انجام دهیم. یعنی تعداد زیادی نیرو و دهها تن مهمات را به جزایر مجنون ببریم که در دست نیروهای دشمن بود.
در آن مأموریت، از کارآمدترین نیروهای فنی و متخصص هوانیروز استفاده کرده بودند که هر یک تجربیات بالایی داشتند.
عملیات خیبر با رعایت کامل موارد ایمنی انجام شد. بالگردهای ما آن چنان غافلگیرانه وارد جزیره مجنون شدند و نیرو پیاده کردند که حتی تا سه روز عراق هم خبر نداشت که جزایرش به وسیله نیروهای ایرانی تصرف شده است.
نیروهایی که بالگردها در جزیره پیاده کردند، بلافاصله نیروهای موجود دشمن را خلع سلاح کردند و با قطع نیها، اقدام به خیابانکشی در بین نیزارهای جزیره برای تردد قایقها کردند. تعدادی قایق هم با نیروهایی که داخل آنها مجهز به بیسیمهای پی.آر.سی-77 و چراغهای قرمز و سفید بودند، وظیفه هدایت بالگردها را برای فرود و تخلیه نیرو و مهمات و بازگشت به جفیر در ساعات شب، به عهده داشتند. خیبر عملیات بزرگی بود که با بیش از صد فروند از بالگردهای مختلف هوانیروز انجام شد.
نیروهای فنی هم یک لحظه در آن عملیات، بیکار نبودند. روز در زیر بمباران به بالگردها میرسیدند و شب در زیر نورهای ضعیف اقدام به تعمیرات و مهماتگذاری بالگردهای جنگنده میکردند. در تمام مدت عملیات خیبر از شروع تا پایان که 19 روز فقط در زمان مأموریت من بود، با وجود این که تعدادی از بالگردها هدف قرار گرفتند و نقصهای متفاوتی پیدا کردند، اما با تلاش نیروهای متخصص یک بالگرد هم زمینگیر نشد.
در عملیات خیبر من بیشتر با اساتید خلبان ستوان سالاری و ستوان محمود فلزی پرواز میکردم که هر دو نفر از استاد خلبانهای مرکز آموزش هوانیروز بودند. در بعدازظهر همان روز، طوفان و باران شدیدی، منطقه خیبر را در بر گرفت. بارش باران و شدت طوفان به حدی بود که ظرف یک ربع تمام منطقه جفیر، به صورت یک دریاچه کوچک شد.
نیروها به داخل بالگردها پناه بردند و سنگرها و چادرهای سکونت پر از آب شدند. فقط اگر آن طوفان چند دقیقه بیشتر ادامه پیدا میکرد، شاید نتیجه عملیات هم عوض میشد؛ اما خوشبختانه زمان وقوع و پایان آن کوتاه بود. با همان شدت که شروع شد با همان شدت هم پایان یافت و تمام آب ها، جذب زمین شدند و بلافاصله چنان آفتابی منطقه را گرفت که انگار اصلا طوفانی نبوده است.
هنوز حمله شروع نشده بود. نیمه شب بود. منطقه جفیر با دریایی از انسانها و دهها بالگرد و تودههایی از مهمات در شور و غلغله خاصی به سر میبرد. با این که نصف شب بود و همه میبایستی در سنگر و چادرها خواب باشند؛ اما یک نفر هم نبود که داخل سنگر باشد. با شنیدن صدای بالگرد شناسایی، حدس زدیم که فرمانده نیروی زمینی و فرمانده هوانیروز که برای آخرین هماهنگی به جزیره پرواز کرده بودند، در حال بازگشت هستند. چند دقیقه پس از فرود بالگرد، انگار قیامت شد. صداهای تکبیر و مشخصتر از همه یا رسولالله (ص) سقف آسمان منطقه جفیر را شکافت. جنب و جوش و فعالیتها و چرخش ملخها یکباره چند برابر شدند. نیروهای پیاده با تجهیزات کامل، پی در پی سوار بالگردهای شینوک میشدند و درهای بالگردها پس از کامل شدن بسته میشدند. یکباره 6 فروند از بالگردهای غولپیکر (شینوک) از زمین کنده شدند و به سوی جزیره پرواز کردند.
من زیباترین صحنه بدرقه را آن شب از نیروهای روی زمین، به دنبال پرواز بالگردهای شینوک دیدم. این پروازها تا سپیده صبح، بدون توقف انجام شد.
بالگردها سریع پر میشدند و به سرعت میرفتند و تخلیه میکردند و بازمیگشتند.
تنها سانحه ما در آن شب، مربوط به بالگرد سرگرد داریوش امین طاهری و سرگرد مهدی نکویی بود که مورد اصابت قرار گرفت و مجبور به فرود اضطراری شدند و متأسفانه در آن فرود، تعدادی از نیروهای پیاده به شهادت رسیدند. برای مجروحین آن عملیات، ستادی در منطقه جفیر تشکیل داده بودند که نیروهای مجروح بازگشتی از جزیره را در آن جا پیاده و از آنجا به اهواز تخلیه میکردند. مشابه همین ستاد در فرودگاه اهواز نیز تشکیل شده بود که مسئولیت آن به عهده پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان و فرماندهاش ستوان یکم حسن خوشگفتار بود.
در عملیات خیبر چند فروند از بالگردهای نیروی هوایی و دریایی ارتش هم شرکت داشتند. یکی از بالگردهای شینوک ما که خلبانان آن سروان محمود ترابینژاد و خلبانی از نیروی هوایی به نام سرگرد خالقی بودند، در آن عملیات سانحه دادند و خلبان ترابینژاد و کروچیف آن بایرامعلی یتیم زاده و آن خلبان نیروی هوایی ارتش به شهادت رسیدند.
در یکی از پروازهای شبانه که خلبانان بالگرد ستوان فروردین و ستوان عبدالباقی بودند، تعدادی از نیروهایی بسیجی داخل بالگرد ما بودند.
همه هم اصفهانی بودند. یک نفر از آنها که بسیار نوجوان بود، نظرم را جلب کرد. با دست اشاره کردم به کنارم بیاید. از میان نیروهایی که کیپ نشسته بودند خودش را به من رساند و مقابلم کف بالگرد نشست. چهرهاش خیلی به نظرم آشنا آمد. از اسم و فامیل و محل زندگی او که پرسیدم، نشانی محلی را داد که خودم یک کوچه پایینتر در خانهای مستأجر بودم. او هم مرا میشناخت و عنوان کرد: «بارها مرا در آن خیابان و حوالی دیده است.» با توجه به اینکه سن و سال کمی داشت، از او پرسیدم: «چرا به جبهه آمدهای؟»
خیلی محکم گفت:
-«شما برای چی آمدهاید؟»
به او گفتم: «من نظامی هستم و وظیفهام ایجاب میکند.»
در جوابم با طنز گفت: «اگر من نیامده بودم، شما الان چه کسی را به منطقه میبردید؟ منم مثل شما.»
آن پرواز را انجام دادیم و نیروهای داخل و آن نوجوان را در جزیره پیاده کردیم. نمیدانم چرا چشمانم یک لحظه از تعقیب او دست برنمیداشتند. تا زمانی که سوار قایق شد و قایق در بین نیزارها گم شد همچنان چشم به او دوخته بودم که با فریاد ستوان فروردین به خودم آمدم: «بابایی حواست کجاست؟ گفتم بیا بالا در را ببند، میخواهیم پرواز کنیم.»
پس از آن پرواز، سه یا چهار سورتی هم تا عصر انجام دادیم. در آخرین سورتی تعدادی شهید به داخل بالگرد آوردند. من کنار بالگرد، دریچه محافظ موتور را کنار زده بودم و نگاه میکردم ببینم ترکش یا گلولهای به موتور اصابت کرده است یا نه. این بار ستوان عبدالباقی صدایم کرد: «بابایی ظرفیت اور شد. بپر بالا تا برویم!»
خوشبختانه اثری از اصابت ترکش و گلوله ندیدم. دریچه را بستم و سوار بالگرد شدم. داخل بالگرد، پر از پیکر شهید بود. همان پشت در با جمع کردن پاهای یکی از آنها، فضای کوچکی برای خودم باز کردم و نشستم. ستوان فروردین که ناخودآگاه چشم به من داشت و تلاش من را برای نشستن میدید، با صدای بلند گفت: «ذوالفقار! انگار باز هم جا نداری؟»
سربلند کردم جواب او را بدهم که چشمانم میخکوب ماندند. صورت یکی از آن جنازههایی که تازه شهید شده بودند، به نظرم خیلی آشنا آمد. نیمخیز شدم و با دست گذاشتن روی جنازهها به صورت آن شهید نگاه کردم. صورتش در میان گل و لای و خون پوشیده شده بود. با گوشه دستمال گردن خودش که صورتش را پاک کردم، بی اختیار تکان خوردم. همان دستمال را روی صورت او کشیدم و ناراحت به جای خودم بازگشتم. او همان بسیجی بود که یک کوچه بالاتر از خانه اجارهای من، خانه خود و خانوادهاش بود.
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (13 اسفند)
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس ( 9 اسفند)
ادامه مطلب