موقع عقد دعا میكردم زود شهيد نشود
همسر شهید محمد محمودی گفت: روز عقدمان من دائم زير لب اين دعا را زمزمه میكردم كه خدايا كاش مهلتی بدهی من كمی با ايشان زندگی كنم و بعد شهادت نصيبشان شود.
کد خبر: ۲۲۵۳۳۵
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۵ - 05February 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شباهت بسياري بين روايت همسران شهداي دفاع مقدس و شهداي دفاع از حرم وجود دارد. گويي هر دو از يك سلاله هستند كه ايثار و ايستادگي را به نهايت رساندهاند. صغري رجبي همسر شهيد محمد محمودي معاون اطلاعات و عمليات لشكر ويژه شهدا از زنان مقاوم نسل اول بعد از انقلاب است كه صبر و ايستادگيشان چون الگويي براي زنان و بانوان نسلهاي بعدي قرار گرفته است. براي آشنايي با شهيد محمد محمودي پاي صحبتهاي همسرش نشستيم تا زندگي جوانان دهه 60 كشورمان را مروري دوباره كنيم.
شهيد محمودي از مبارزان انقلاب هم بودند؟ روند زندگي شان چه مسيري را دنبال كرده بود؟
محمد متولد روستاي آخوندان از توابع شهر بيرجند استان خراسان جنوبي بود. دوران دبستان را در همان شهر سپري كرد و مدتي بعد براي ادامه تحصيل به شيراز نزد برادرش ابوطالب رفت. فعاليتهاي انقلابي محمد در شيراز شكل جدي به خود گرفته بود. او حتي مبارزات مسلحانه هم ميكرد. محمد در دوران انقلاب اسلامي فعاليتهاي زيادي داشت با اينكه صحبت چنداني از آن روزها برايم نكرد اما ميدانستم كه با آيت الله خامنهاي و آيتالله دستغيب در شيراز ارتباط و ديدارهايي داشته است.
چطور با هم آشنا شديد؟
من و محمد با هم نسبت فاميلي داشتيم و رفت و آمد خانوادگي بين خانوادههايمان برقرار بود. من از خصوصيات رفتاري و اخلاقي ايشان خيلي خوشم ميآمد. وقتي محمد را ميديدم با خودم ميگفتم خوش به حال كسي كه همسر ايشان شود. چون من شش ماه از ايشان بزرگتر بودم، هيچگاه تصورش را هم نميكردم كه روزي قسمتم شود كه با ايشان ازدواج كنم. انسان وارسته، مهربان، مؤدب و منظمي بود. اهل انقلاب، اسلام و امام بود. حقيقتاً مردانگي محمد بيشتر از سن و سالش بود. نهايتاً سال 1360بود كه زندگي مشتركمان را با برگزاري مراسمي بسيار ساده و سنتي آغاز كرديم.
زندگي جوانان دهه شصتي ويژگيهاي خاصي داشت؟ زندگي شما هم همين طور بود؟
آن زمان هر لحظه احتمال شهادت يك رزمنده پاي كار دفاع مقدس ميرفت. يادم است روز عقدمان وقتي حاج آقا داشت صيغه محرميت را ميخواند من دائم زير لب اين دعا را زمزمه ميكردم كه خدايا كاش مهلتي بدهي من كمي با ايشان زندگي كنم تا حداقل يك فرزند از محمدم به يادگار داشته باشم و بعد شهادت نصيبشان شود. آخر ميدانستم و بر من مسلم شده بود كه محمد شهيد ميشود. من و محمد پنج سال با هم زندگي كرديم و ثمره اين ازدواج، سه فرزند بود. زهره متولد 1361، زينب متولد 1363 و مهدي متولد 1364 است.
شهيد پاسدار بودند؟ از مسئوليتهاي ايشان در جبهه اطلاع داشتيد؟
بعد از آغاز زندگي مشتركمان در همان سال 1360 محمد به سپاه پيوست. آخرين مسئوليت ايشان معاون اطلاعات لشكر ويژه شهدا بود اما قبل از آن در واحد نهضتهاي سپاه مشغول بود كه ميدانستم فعاليتهاي برونمرزي دارد. يك روز به قصد حضور در مرز افغانستان رفت و گفت: دو روزه برميگردم اما اين مأموريت 18 روز طول كشيد و ما هم هيچ اطلاعي از ايشان نداشتيم. بعد از 18 روز وقتي به خانه آمد گفت: من مدتي به اسارت نيروهاي حكومت كمونيستي افغانستان درآمده بودم تا اينكه توسط يكي از مجاهدين افغاني آزاد شدم. محمد چندان از فعاليتهايش در جبهه صحبت نميكرد. فقط گاهي اوقات از شهادت بچهها و خاطرات دوستانش صحبت ميكرد. از سرلشكر شهيد محمد ناصر ناصري(كه در حادثه مزارشريف افغانستان به دست طالبان به شهادت رسيد) و از همرزمان شهيدش.
چطور به شهادت رسيدند؟
محمد در 28 ارديبهشت ماه سال 1365 در عمليات كربلاي 2 در ارتفاعات حاج عمران در كردستان به شهادت رسيد. آن روزها مهدي پسرم شيرخواره بود كه همكارانش خبر مفقودالاثر شدنش را آوردند. با توجه به مسئوليتي كه محمد در لشكر ويژه شهدا داشت، بعد از شهادتش شهيد محمود كاوه (فرمانده لشكر ويژه شهدا) به همراه پدر بزرگوارشان براي عرض تسليت به منزل ما آمدند. محمد 13ماه مفقودالاثر بود و ما در اين مدت به اسارت، جانبازي و حتي شهادتش فكر ميكرديم، اما كمي بعد ما را از شهادتش مطمئن كردند و ما بيصبرانه منتظر بازگشت پيكرش مانديم، همرزمانش در سپاه گفتند بايد صبور باشيم تا آن منطقه از دست دشمن آزاد شود و به دست نيروهاي خودي بيفتد. اما 13 ماه بعد پيكر شهيدمان به آغوش خانواده بازگشت. طبق وصيت خودش كه بسيار برايمان اهميت داشت، در كنار دوست، برادر و همرزم شهيدش محمد ابوترابي به خاك سپرده شد. البته محمد زماني كه اين وصيت را كرده بود، ابوترابي هنوز زنده بود.
يعني پيشبيني شهادت خودش و ابوترابي را كرده بود؟
محمد در سپاه وصيتنامهاي نوشته بود با اين محتوا كه من را در كنار محمد ابوترابي دفن كنيد. دوستانش تعجب كرده و گفته بودند اين چه وصيتنامهاي است. ابوترابي كه در كنار شما ايستاده و شهيد نشده است، اما محمد حرفي نميزند و راهي انجام مأموريتش ميشود و شهيد ابوترابي هم براي انجام مأموريت به افغانستان ميرود. چندي بعد محمد در حاج عمران شهيد و مفقودالاثر ميشود و شهيد ابوترابي هم در افغانستان به شهادت ميرسد. خيلي زود پيكر شهيد ابوترابي به كشور بازميگردد و در گلزار شهداي بيرجند به خاك سپرده ميشود و 13 ماه بعد هم پيكر شهيدمان تفحص و طبق وصيتش در كنار يار و همرزم شهيدش محمد ابوترابي دفن ميشود.
منبع: روزنامه جوان
ادامه مطلب
[ یک شنبه 17 بهمن 1395 ] [ 12:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
16 بهمن 1395 خورشیدی برابر با 6 جمادی الاول 1438 هجری و 4 فوریه 2016 میلادی کد خبر: ۲۲۴۴۶۱ تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 04February 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (16 بهمن) • شهادت شهید احمد قاسمی (1359 ه.ش) • انتصاب دولت موقت مهندس بازرگان (1357 ه.ش) • درگذشت آیت الله سید محمدباقر موحد ابطحی مؤلف کتاب گرانسنگ «صحیفه رضویه» (13911 ه.ش) • شهادت شهید عباسعلی سبزیان مسئول عقیدتی- سیاسی شهربانی مهاباد توسط ضدانقلاب (13622 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم محمد سرور (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم عسکر زمانی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم محمدکاظم توفیقی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم سید فخرالدین تقوی نژاد (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم سجاد دهقان (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم محمدرضا حسینی (1393 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم ستار اورنگ (1394 ه.ش) • شروع حملات هوايی عراق به جزاير و لولههای نفتی و كشتیهای نفتكش (1364 ه.ش) رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (6 جمادی الاول) • جنگ موته و شهادت جعفرطیار و زیدبن حارثه (7 ه.ق)
[ شنبه 16 بهمن 1395 ] [ 8:17 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید مطهری آیتِ عجیب زندگی من بود شهید مطهری و همسرش به همراه فرزندانشان سال های پرحادثه ۴۶ تا ۵۵ را در خانه دو طبقهای زندگی کردهاند که پر است از خاطرههای روزهای انقلاب. کد خبر: ۲۲۵۲۵۲ تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۰ - 04February 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حاج خانوم چادر را روی سرش جا به جا میکند و رویش را سفت میگیرد؛«او آیت بود. آیتِ زندگی من». این را گفت و خیره شد به زمین. «عالیه» خانمِ 788 ساله، هنوز هم موقعِ توصیف ِ «مُرادش» چشم هایش، تَر می شود. بعد از 37 سال بعد از دست دادنش.
[ شنبه 16 بهمن 1395 ] [ 7:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رسول خلیل آبادی، شهید وصال یار دانشجوی ضد رژیمی که با استاد طرفدار طاغوت درگیر و از دانشگاه اخراج شد در طول خدمت سربازی هم از مبارزه دست نکشید تا اینکه شهید وصال یار شد. کد خبر: ۲۲۴۸۹۱ تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۵:۰۰ - 03February 2017 به گزارش دفاع پرس از اردبیل، شهید رسول خلیل آبادی یکم شهریور ماه 1335 در یک خانواده فقیر در محله ابراهیم آباد اردبیل به دنیا آمد. در همان دوران خردسالی والدینش را از دست داد و همراه خواهرش تحت حمایت پدر بزرگش قرار گرفت. او برای اینکه رشد و نمو یابد، همراه خواهرش سختی های زیادی کشید اما با این وجود، در سال 1353 موفق به اخذ دیپلم شد و در کنکور سراسری همان سال، در رشته روان شناسی دانشگاه تبریز پذیرفته گردید. حضور در دانشگاه تبریز فصل مهمی از زندگی او بود و چنان تأثیر عمیقی بر زندگی او گذاشت که بعد از دو سال تحصیل در دانشگاه، او به یک مبارز واقعی تبدیل شد. رسول خلیل آبادی با درک و بینش عمیقی که از گروه های مختلف سیاسی فعال در فضای دانشگاه های آن سال ها از جمله گروه های چپ مثل سازمان چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق داشت، عضویت در هیچ کدام از آنها را نپذیرفت و با بچه های مذهبی شروع به فعالیت مستقلی کرد. پس از سپری دو سال از حضور رسول خلیل آبادی در دانشگاه، در سال 1355 او رفته رفته به عنوان یک دانشجوی ضد رژیم تبدیل می گردد و از این بابت مسئولان دانشگاه نیز دل پری از او پیدا کرده و به دنبال بهانه ای برای اخراجش از دانشگاه برمی آیند تا اینکه در اسفند ماه 1355 این بهانه برای کمیته انظباطی دانشگاه به دست می آید. رسول در کلاس درس، به یکی از اساتید خود که طرفدار حکومت و رژیم شاه بوده، به خاطر حرف های جانبدارانه ای که از حکومت می کرده، اعتراض می کند که همین مسئله باعث به وجود آمدن مجادله و درگیری لفظی بین آنها می شود. این مسئله بهانه خیلی خوبی را به دستم سئولان دانشگاه داد تا جلسه کمیته انظباطی را تشکیل داده و او را 4 ترم از ادامه تحصیل محروم سازند. بعد طی نامه ای او را به اداره وظیفه عمومی، جهت گذراندن دوره خدمت سربازی معرفی کنند. بدین ترتیب او بعد از تعلیق از تحصیل، وارد خدمت سربازی شد و فعالیت های انقلابی و عقیدتی خود را در پادگان نظامی ارتش پی گرفت. در ارتش نیز چندین بار به همین خاطر دستگیر و زندانی شد، اما همچنان فعالیت های مبارزاتی اش را پی گرفت. رسول خلیل آبادی بعد از اینکه امام خمینی از نظامیان و سربازان خواست تا پادگان های نظامی را ترک کنند، از اولین سربازانی بود که از پادگان مراغه فرار کرد و به اردبیل بازگشت. رسول تا بازگشت امام خمینی به ایران، حضور مؤثری در جریان مبارزات نهضت اسلامی در اردبیل داشت تا اینکه بعد از 22 بهمن به شوق دیدن پیر و مراد خود به همراه دو تن از دوستانش راهی تهران شد. سرانجام پس از دیدار امام، در روز 22 بهمن در حین بازگشت به اردبیل در خیابان سپه تهران با مشاهده تیراندازی گروهی از افسران به سوی مردم، برای کمک به سوی آنها می شتابد. در حین تلاش جهت خلع سلاح نظامیان داخل محوطه دانشکده افسری، مورد اصابت گلوله یکی از دژخیمان قرار گرفته و به شهادت می رسد. پیکر او بعد از سپری شدن یک روز از شهادتش، توسط چند تن از اطرافیان در بهشت زهرای تهران تشییع و به خاک سپرده شد. انتهای پیام/
[ جمعه 15 بهمن 1395 ] [ 7:05 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
روزشمار دفاع مقدس (15 بهمن) 15 بهمن 1395 خورشیدی برابر با 5 جمادی الاول 1438 هجری و 3 فوریه 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۴۴۴۱ تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 03February 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (15 بهمن) • ترور ناکام «محمدرضا پهلوی» در جریان مراسم سالگرد تأسیس دانشگاه تهران (1327 ه.ش) • رحلت عالم، فقیه و ادیب بزرگوار، آیت اللَّه «ملا محمد جواد صافی گلپایگانی» (1337 ه.ش) • پیام «امام خمینی (ره)» مبنی بر ادامه مبارزه و اعتصابات تا پیروزی نهایی (1357 ه.ش) • مخالفت بختیار با تشکیل دولت موقت انقلاب (1357 ه.ش) • واحدهای نظامی عراق به مرزهای ایران تجاوز کردند (1352 ه.ش) • روحانیون خواستار آزادی همافران زندانی شدند (1357 ه.ش) • روز پرستار • پرتاب امید، اولین ماهواره جمهوری اسلامی ایران به فضا (1387 ه.ش) • رحلت راغب مصطفی غلوش موذن و قاری قرآن مصری (1394 ه.ش) • درگیری پیشمرگان مسلمان کرد با حزب منحله دموکرات و عوامل حزب بعث عراق در جوانرود (1358 ه.ش) • عملیات پاکسازی روستاهای گرده از توابع مهاباد توسط تیپ 110 شهید بروجردی سپاه (1362 ه.ش) • شهادت شهید علی بابا بهرامی (1359 ه.ش) • شهادت شهید سیدحسن رضوی (1364 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم حاج مهدی محمدی مفرد (1394 ه.ش) رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (5 جمادی الاول) • ولادت حضرت زینب (س)
[ جمعه 15 بهمن 1395 ] [ 7:03 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
روزشمار دفاع مقدس (14 بهمن) 14 بهمن 1395 خورشیدی برابر با 4 جمادی الاول 1438 هجری و 2 فوریه 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۴۴۳۶ تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 02February 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (14 بهمن) • تشریح مواضع آینده نظام اسلامی توسط حضرت امام خمینی (ره) (1357 ه.ش) • در لیبی بازگشت امام خمینی (ره) به ایران ضمن یک راهپیمائی جشن گرفته شد (1357 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم احمد رضایی اوندری (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم سردار محسن قاجاریان (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم حسن رزاقی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم مرتضی ترابی کمالی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم علیاکبر عربی (1394 ه.ش) • روز فناوری فضایی
[ پنج شنبه 14 بهمن 1395 ] [ 12:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهیدی که تا پای جان از انقلاب دفاع کرد شهید اسماعیل فلاح یکی از شهدای انقلاب است که برای پیروزی و به ثمر نشستن انقلاب برنامه ریزی می کرد که نهایتا در 21 بهمن 57 به فیض شهادت نایل آمد. کد خبر: ۲۲۴۶۷۹ تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۵ - 01February 2017 به گزارش دفاع پرس از زنجان، شهادت آغاز است پایان نیست، برگ سبزی است که قبای سرخ بر تن کرده و عاشقان الهی را در خود جمع می کند و نسیم صبح پیکی است تا رهروان را فراخوان کند و از اقصی نقاط این زمین پهناور گردهم آورد. که یکباره نسیمی از در لطف و صفا به خانه فلاح وزید و او را از رستگاران قرار داد. شهید اسماعیل فلاح در 9 بهمن 1318 در زنجان بدنیا آمد. پس از گذراندن مقطع ابتدائی و راهنمایی، مقطع دبیرستان را در مدرسه امیر کبیر آغاز کرد.ولی فقط تا دوم دبیرستان ادامه تحصیل داد. با آغاز انقلاب اسلامی، وی دوستان و همرزمانش را به خانه می آورد و برنامه های مختلفی را برای هخر چه بهتر بر پا شدن تظاهرات و مقابله با رژیم شاهنشاهی طراحی می کرد. آنها به رویا رویی با دژخیمان شاه می پرداختند و در همین گیرودارها چندین بار در سبزه میدان، به هنگام سرنگونی مجسمه طاغوت با نیروهای امنیتی درگیر شدند. سر انجام وی در 21 بهمن 57 هنگامی که مردم در مقابل شهربانی تجمع کرده بودند تا آخرین دژ دفاعی رژیم در شهر را تسخیر کنند، مورد اصابت گلوله ؤزیم قرار گرفت و به شهادت رسید. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 13 بهمن 1395 ] [ 3:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رزمندگان زنجان در 19 عملیات بزرگ آفندی دفاع مقدس خط شکن بودند فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان گفت: زنجان در طول دفاع مقدس در 2 جبهه غرب و جنوب کشور حضور فعال و برجسته ای داشت و رزمندگان زنجانی در 19 عملیات بزرگ آفندی دفاع مقدس خط شکن بودند. کد خبر: ۲۲۴۴۸۵ تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۰ - 01February 2017 به گزارش دفاع پرس از زنجان، فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان در جلسه ستاد راهیان نور استان زنجان اظهار داشت: زنجان در طول دفاع مقدس در 2 جبهه غرب و جنوب کشور حضور فعال و برجسته ای داشت و رزمندگان زنجانی در 19 عملیات بزرگ آفندی دفاع مقدس خط شکن بودند. سردار جهانبخش کرمی افزود: قبل از شروع جنگ برای پاکسازی عناصر و گروهک های ضد انقلاب، رزمندگان زنجان در غرب کشور حاضر بودند. فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) زنجان اظهار کرد: در هشت سال جنگ ایران – عراق، زنجان تا 6 گردان در جبهه غرب نیرو داشت و حماسه آفرینی های بزرگی در این جبهه انجام شده است. سردار کرمی با بیان اینکه رزمندگان زنجانی در پیچیده ترین عملیات حضور داشتند، تصریح کرد: بعد از اتمام جنگ تحمیلی نیز 6 سال سپاه استان در غرب کشور حاضر بود و نزدیک به 6 سال نیز تیپ 216 زنجان در آن مناطق مشغول خدمت بودند. وی با تاکید بر اهمیت تبیین فرهنگ دفاع مقدس برای نسل جوان، گفت: در همین راستا اردوی راهیان نور برای آشنایی نسل های مختلف به ویژه دانش آموزان و دانشجویان با مناطق جنگی راه اندازی شده است. رئیس ستاد اجرائی راهیان نور استان زنجان اظهار کرد: این اردوها مورد تاکید رهبر معظم انقلاب بوده است و ایشان توجه ویژه به این موضوع دارند. وی تصریح کرد: امسال 2935 نفر دانش آموز به جبهه غرب جهت بازدید اعزام شدند و تاکنون از سه هزار نفر دانش آموز پیش بینی شده یک هزار و 170 نفر به مناطق جنگی جنوب کشور اعزام شده اند. سردار کرمی افزود: اردوهای راهیان نور در طول سال، در سه قشر دانش آموزی، دانشجویی و عمومی با بازدید از 2 جبهه غرب و جنوب کشور در زمان جنگ تحمیلی انجام می شود. فرمانده سپاه استان گفت: نوروز سال گذشته بیش از چهار هزار نفر از اقشار مختلف مردم استان زنجان در این اردوها شرکت کردند. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 13 بهمن 1395 ] [ 3:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
روزشمار دفاع مقدس (13 بهمن) 13 بهمن 1395 خورشیدی برابر با 3 جمادی الاول 1438 هجری و 1 فوریه 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۴۴۲۶ تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۶ - 01February 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (13 بهمن) • رحلت فقیه کبیر و عالم مجاهد «حاج میرزا جواد مجتهد تبریزی» (1274 ه.ش) • زادروز استاد شهید آیت الله مطهری (1298 ه.ش) • اقامت حضرت امام خمینی (ره) در مدرسه علوی (1357 ه.ش) • واکنشهای داخلی و خارجی در قبال سخنان حضرت امام (ره) در بهشت زهرا (1357 ه.ش) • محاصره شهر پاوه برای سومینبار به دست ضدانقلاب (1358 ه.ش) • رحلت عارف زاهد آیت اللَّه «مجدالدین قاضی» امام جمعه موقت دزفول (1364 ه.ش) • شهادت شهید سید امیرحسین چترنور (1364 ه.ش) • شهادت شهید بهنام خرمبخت (1365 ه.ش) • درگذشت عالم ربانی آیت اللَّه «حاج محمد روحانی کرمانی» (1373 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم عباس کردونی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم علی قربانی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم حجت باقری (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم پاسدار سید سجاد روشنایی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم محمدعلی قلیزاده (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم پاسدار محمد حسین سراجی (1394 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم حجت الله باقری (1394 ه.ش)
[ چهارشنبه 13 بهمن 1395 ] [ 3:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
روزشمار دفاع مقدس (11 بهمن) 11 بهمن 1395 هجری شمسی برابر با 1 جمادی الاول 1438 هجری قمری و 30 ژانویه 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۳۹۷۸ تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 30January 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (11 بهمن) • خروج اتباع کشورهای خارجی از کشور در جریان فراگیری انقلاب اسلامی ایران (1357 ه.ش) • پشتیبانی دولت لیبی از انقلاب اسلامی ایران (1357 ه.ش) • رژه نمایشی نیروهای مسلح رژیم پهلوی برای ارعاب مردم (1357 ه.ش) • شهادت شهید علی اصغر آقاشاهی (1359 ه.ش) • شهادت شهید مسیح الله محمدی چهکند (1361 ه.ش) • شهادت شهید منصور آجرلو (1365 ه.ش)
روزشمار دفاع مقدس (16 بهمن)
ادامه مطلب
اعظم (عالیه )روحانی، همسر شهید مطهری است. عصر یک روز سرد زمستانی است و او آمده تا نود و هشتمین سالگرد تولدِ «یارش» را جشن بگیرد. با دختران و پسرانش؛ علی، مجتبی، فریده، وحیده و سعیده. حمیده ساکن مشهد است و «آقا محمد» هم که معمّم است، نتوانسته از قم خودش را به خانه قدیمی شان در خیابان دولت برساند. همان خانه ای که روزگاری مهمترین حلقه انقلابیون را به خود دیده بود. روزگاری سخت و عجیب؛ «درِ خانه مان به روی همه باز بود. چهره های زیادی به اینجا رفت و آمد داشتند و با آقای مطهری جلسه می گذاشتند.» این ها را عالیه خانم می گوید. او به همراه 7 فرزندش سال های پرحادثه 46 تا 55 را در این خانه دو طبقه ای زندگی کرده است؛ هزار خاطره دارد از اینجا. هزار بالا و پایینی که در اینجا دیده است. خانه ای در قلب خیابان دولت که حالا شده خانه موزه استاد شهید مرتضی مطهری.
ایشان یک لحظه بیوضو نبود
مهمان ها یکی یکی از راه می رسند؛ می آیند تا یاد «استاد»شان را زنده کنند. اما همسر شهید مطهری به همراه فرزندانش از اولین ها هستند که پا به خانه قدیمی شان می گذارند؛ نه به عنوان مهمان که در جایگاه میزبان. عالیه روحانی با رویِ گشاده، در خواست گفتوگو را قبول می کند؛ «چرا که نه؛ من چند وقتی هست که مصاحبه نکرده ام اما از شما خوشم آمد.»
شروع می کند؛ «مطهری عجیب و غریب بود» این جمله ای است که برای توصیف همسرش چندین بار تکرار می کند. به آیت الله مطهری، «او» نمی گوید؛ شهید مطهری هنوز هم برای عالیه خانم «ایشان» است.
نگاهش را برمی گرداند و با نگاهی به طبقه بالا، همانجا که روزی محل نگارش مهمترین کتاب های شهید مطهری بوده، می گوید: «حالات مطهری، حالاتی به خصوص بود. افراد خیلی کمی از مجتهدین مثل ایشان بودند. ایشان از موقعی که 11 سالش بود تا موقعی که شهید شد یک لحظه بی وضو نبود. من 26 سال با ایشان زندگی کردم. یک بار ندیدم که ایشان جرعه ای آب را بدون داشتنِ وضو بنوشد. اگر چنانچه زمانی که شب کار می کرد و بعد خوابش می برد، اگر از تشنگی بیدار می شد، اول وضویش را می گرفت و بعد آب می خورد. مطهری این جوری بود.»
مطهری عشقِ نوشتن بود
همسر شهید مطهری خاطره ها دارد از این خانه قدیمی. طولانی ترین زمان زندگی اش را در تهران به همراه مرتضی مطهری در این خانه گذرانده و خاطرات رفت و آمدهای سیاسی به این خانه را خوب به خاطر دارد؛ «زنان علما زیاد کاری به کار جلسات همسرانشان نداشتند اما من در زمانی که در همین خانه زندگی می کردیم، بارها و بارها کسانی مانند شهید باهنر، شهید بهشتی، شهید مفتح، مرحوم هاشمی و آقای خامنه ای را دیده بودم که برای برگزاری جلسات درس و همچنین جلسات انقلابی به اینجا می آمدند. همچنین تمام علمایی که قبل از انقلاب زندانی بودند بعد از آزادی به خانه ما می آمدند تا با شهید مطهری صحبت کنند یا از کتابخانه ایشان استفاده کنند. علاوه بر علما حتی سرباز فراری ها از اهواز و آبادان گرفته تا شهرهای شمالی کشور هم به خانه ما می آمدند و می خواستند در راه انقلاب کمک کنند. آقای مطهری برایشان لباس تهیه می دید تا با لباس سربازی از خانه ما خارج نشوند تا مبادا دستگیر شوند.»
عالیه خانم اما بیشتر از هرچیز دیگری بر روزگار نویسندگی همسرش تاکید دارد؛ «موقعی که در این خانه سکونت داشتیم آقای مطهری مدام مشغول نوشتن بود. او مهمترین کتاب هایش را در همین خانه نوشت. مردم زیاد به این خانه رفت و آمد داشتند اما شهید مطهری عشقِ نوشتن بود. او یا در حال عبادت بود، یا در حال نوشتن یا در حال مردم داری. شاگردان زیادی داشتند که عصر به عصر به خانه ما می آمدند و با مطهری صحبت می کردند.»
آقای خامنهای از شهید مطهری خیلی چیزها میدانند
عالیه روحانی خاطراتی هم از رهبری دارد:«آقای خامنه ای از شهید مطهری خیلی چیزها می دانند. ایشان هرجایی که بودند رابطه شان را با مطهری حفظ می کردند. غیر از ایشان رابطه مطهری و امام هم در زمانی که خارج از کشور و به ویژه در عراق بودند برقرار بود. البته آقای مطهری بیشتر نامه هایی را که در جواب نامه های امام (ره) می فرستادند به نام آقای خویی می نوشت و بعد به دست امام می رسید. آقای مطهری، آقای خامنه ای را خیلی دوست داشت. ما هنوز هم رابطه مان را با ایشان و بیتشان حفظ کرده ایم و با هم رفت و آمد داریم. ایشان مرشد ما است.»
با همه فرق داشت
« او یک انسان عجیب بود» این جمله را باز هم با همان نگاه خیره به روبرو می گوید و سرش را تکان می دهد؛ «بعضی از مردم قبل و بعد از انقلاب ایشان را اذیت می کردند. موقعی می گفتند ما سُنی هستیم، می گفتند ما ثروتمند هستیم و غیره. هربار که این جملات را به گوش ایشان می رساندیم، می گفت این ها که چیزی نیست، اشکال ندارد شما غیبت مردم را نکنید. او به خصوص بود. با همه فرق داشت.»
ادامه می دهد: «مطهری همیشه می گفت که من مراد فرزندانم و همسرم هستم. من کلاس هفتم بودم که با مطهری ازدواج کردم. آنقدر مقید به درس دادن به من بود که می خواست من حتما لیسانسم را بگیرم. وقتی بچه ها کوچک بودند به من می گفت شما نمی خواهد برایشان غذا درست کنی من خودم برایشان تهیه می بینم، شما فقط درست را بخوان. عاشق این بود که من تحصیلاتم را ادامه بدهم. من مدتی هم نزد ایشان درس عربی خواندم و بعد از اینکه دیپلم را گرفتم خودم گفتم که دیگر نمی خواهم ادامه دهم اما دست از خواندن برنداشتم.»
«علی»آقا شبیهترین فرد به پدرش است
«علی آقا خیلی حق گو است» منظورش پسر دومش علی مطهری است. تُن صدای عالیه خانم موقع توصیف از نایب رییس مجلس شورای اسلامی محکم تر می شود؛ «اگر در دنیا بگردید صدتا آدم مثل علی آقا را پیدا نمی کنید که اینقدر پاک باشد. علی همه حرف هایش را رک می زند. اما انسان هایی او را درک می کنند و انسان های دیگری از سر حسادت یا هر چیز دیگری با او بدرفتاری می کنند. اما او خیلی حق گو است. او شبیه ترین فرد به پدرش است.»
شریعتی به شهید مطهری میگفت هر چه شما بگویید
خانه قدیمی خانواده مطهری نزدیک حسینیه ارشاد است و بنا به گفته ها دلیل انتخاب این محل از سوی شهید مطهری هم به همین دلیل بوده است. عالیه روحانی هم با تاکید بر این نکته از یار شهید مطهری می گوید که زمانی با یکدیگر بیشترین سخنرانی ها را در حسینیه ارشاد داشتند؛ «شهید مطهری، علی شریعتی را از مشهدبه تهران آورد. از او خواست که به حسینیه ارشاد برود و سخنرانی کند تا مردم اسلام را فقط از روحانیون نشنوند. ایشان می خواستند اروپا رفته ها هم در مورد اسلام روشنگری کنند. البته آقای مطهری به کتاب های آقای شریعتی ایراد هم می گرفت و آقای شریعتی همیشه به آقای مطهری می گفت هر چه شما بگویید. شریعتی شهید مطهری را خیلی دوست داشت.»
خاطره یک شب زمستانی
مطهری در دانشگاه تدریس می کرد تا سهم امام نگیرد. می گفت کسی که از حوزه پول می گیرد باید خیلی برای امام زمان کار کند و من وقتش را ندارم. به خاطر همین هم خرج زندگی ما از تدریس ایشان در دانشگاه تامین می شد. ایشان وقتی حقوق می گرفت اولین سهم از پولش را به یک خانواده بی سرپرست می داد که چند بچه یتیم داشت، دوم به خانواده ای پول می داد که سه بچه فلج داشتند که ما هنوز هم به این خانواده کمک می کنیم، بعد پول را به خانه می اورد.
یک شب زمستانی ساعت 2 نصف شب بود که به شهید مطهری خبر دادند که در کوچه دردار در خیابان ری خانواده ای زندگی می کنند که بسیار فقیرند و پدر خانواده هم رو به مرگ است. مطهری به در خانه مرد پولداری که می شناخت رفت و به او گفت که بیا با هم برویم و به او پول بدهیم. با آن مرد پولدار به بالین آن مرد رفتند و آن مرد همان شب از دنیا رفت. مطهری که پول زیادی همراهش نبود، از آن مرد پولدار پول گرفت و برای آن خانواده خرجی گذاشت و به خانه برگشت.
خیالتان راحت، از آقای لاریجانی راضی هستم
اواخر گفت وگو است و از او می خواهم تا درباره رابطه اش با دامادهایش بگوید، به ویژه از علی لاریجانی. می خندد و می گوید: «اقای لاریجانی هم به نظر من یک آیت برای جمهوری اسلامی است و همه می توانند از وجود او استفاده کنند. من پشت سر او نماز خوانده ام و خیالتان راحت بسیار از او راضی هستم. او داماد بسیار خوبی است.»
ماجرای یک خواب
برایش چای می آورند. نمی خورد؛ «یک شب خواب دیدم زنی به سمت خانه ما می آید که رویش را سفت با چادرش گرفته بود. از کسی پرسیدم این زن کیست؟ گفتند خانم فاطمه زهرا دارند به سمت خانه شما می آیند.» بغض می کند: «صبح که بیدار شدم حدود 150 تا 200 نفر مهمان از خانواده شهدای شاه عبدالعظیم خانه ما دعوت بودند. کار خیلی زیاد بود اما من در فکر خواب دیشب بودم. تا اینکه زنی بسیار زیبا آمد به سمتم و گفت خانم مطهری می توانی یک خواب را برای من تعبیر کنی؟ من گفتم که من معبر نیستم اما یک چیزهایی را متوجه می شوم. گفت: من دیشب خواب دیدم آمده ام همین خیابان دولت و دیدم یک مینی بوس جلوی پایم ایستاد. سه خانم با نقاب از آن پیاده شدند. یکی از آن زنان به من گفت که چرا اینقدر زیاد چای می خوری؟! بعد من از آن زن پرسیدم که این خانم که جلو دارند راه می روند کیست؟ آن خانم جواب داد: حضرت فاطمه زهرا (س). دارند می روند به خانه ای در همین خیابان دولت.»
اشک هایش را پاک می کند: «بعد از شنیدن این خواب همان جا گفتم یا حضرت زهرا من تا آخرین لحظه عمرم دیگر لب به چای نخواهم زد. حتی خانمِ امام (ره) این موضوع را می دانست. همیشه در جلساتی که با ایشان داشتیم می گفتند که خانم مطهری چای نمی خورد برایش آب جوش بیاورید. اینگونه شد که من 27 سال است که چای نمی خورم.»
از سیاست تا شاعری
توصیفاتش از «یار» که تمام می شود، کمی هم از خودش می گوید؛ عالیه خانم شاعر هم هست اما می گوید نمی خواهد اشعارش را قبل از مرگش منتشر کند: «شعر زیاد دارم اما تا وقتی زنده ام نمی خواهم آن ها را چاپ کنم. چون نمی خواهم یک زندگی قال و قیلی داشته باشم. می خواهم زندگی ام حال باشد نه قال. اگر الان شعرهایم را چاپ کنم همه می خواهند به واسطه اینکه همسر مطهری هستم از من تعریف کنند یا مدام پرس و جو کنند اما وقتی که از دنیا رفتم دیگر کسی من را پیدا نمی کند. (می خندد) دوست دارم که خودم با خدای خودم تنها باشم. قبلا خیلی اهل سیاست بودم اما الان دیگر از سیاست هم دست کشیده ام.»
بساط مصاحبه که کم کم جمع می شود، دلش نمی آید گفت و گو را با توصیف از خودش پایان دهد؛ با نگاهی مستقیم حسن ختام کلامش را باز هم همان جمله قرار می دهد؛ «آره مادر جان او یک چیز عجیب و غریب بود. بعدا ما می فهمیم.»
منبع:خبرآنلاین
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب