دفاع مقدس فرهنگ، روش، الگو و پارادایمی است که عراق، سوریه، یمن، لبنان و فلسطین را نجات داد. امیدواریم در بین مردم بتوانیم عظمت دفاع مقدس را تبیین کنیم.
|
ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395 ] [ 12:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
11 شهریور 1395 هجری شمسی برابر با 29 ذی القعده 1436 هجری قمری و 1 سپتامبر 2016 میلادی رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (11 شهریور 1395) • انتخاب آیتالله "مهدوی کنی" به نخستوزیری، پس از شهادت رجایی و باهنر (1360 ه.ش) • آغاز عملیات کوچک نصر در منطقه غرب تپه اللهاکبر، بهطور مشترک (1360 ه.ش) • ارتقاء تیپ 27 محمد رسولالله(ص) به لشکر (1361 ه.ش) • سالروز شهادت شهید عبدالله ملکاری در درگیری با پژاک در ارتفاعات جاسوسان (1390 ه.ش) • سالروز شهادت شهید مصطفی ملایی در درگیری با پژاک در ارتفاعات جاسوسان (1390 ه.ش) • سالروز شهادت شهید محمود کاوه (1365 ه.ش) • سالروز شهادت شهید محمد طرح چی (1360 ه.ش) • سالروز عملیات کربلای 3 و فتح سکوی نفتی الامیه (1365 ه.ش) • تولد "خیام نیشابوری" شاعر، فیلسوف، پزشک و ریاضیدانِ شهیر ایرانی (439 ق) • سالروز رحلت آیت اللَّه "شیخ محمدحسین کاشف الغطاء" عالم بزرگ جهان اسلام (1373 ق) • سالروز عملیات در محور شحیطیه (1360 ه.ش)
[ پنج شنبه 11 شهریور 1395 ] [ 2:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از زنجان، شهید جعفر بیات رزمنده زنجانی که نشان غواصی بر سینه خود داشت، در 9 آذرماه 46 در زنجان به دنیا آمد. سن کمی داشت که عازم جبهه شد ولی آنقدر مردانه جنگید که نوجوان بودنش به چشم هیچکس نیامد. جعفر در سن 18 سالگی بود که در لباس غواصی در 22 بهمن 64 در اروندرود به شهادت رسید. به راستی 18 سال سن برای جعفر نوجوانی که تازه پای در جوانی گذاشته بود خلق چنین حماسهای برایش بزرگ نبود یا او آنقدر بزرگ شد که عرصهای مثل جنگ برایش کوچک بود! متن وصیتنامه شهید جعفر بیات به شرح زیر است: آرزو دارم هزاران بار کشته و زنده میشدم فقط به خاطر این که راه حسین و هدف او پایدار باشد. هیچ چیز در زندگی جز شهادت آرزوی من نیست. یاالله یاالله یاالله؛ خدایا چگونه وصیتنامه مینویسم در حالی که گناه و غضب کردم و در نمازهای تو شرکت نکردم. خدایا چگونه، چگونه من با امامان و پیامبران تو روبهرو خواهم شد در حالی که روسیاه هستم. خداوندا، بارالهی گناهان مرا ببخش. بارالهی با اینکه بنده گنهکار و روسیاه هستم ولی شکرگزار توام که به من این توفیق را دادی تا بتوانم وظیفه شرعی خودم را در حد تواناییام نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب انجام دهم و در مدت هفده سال از عمرم، این زمان که عازم جنگ هستم از بهترین زمان عمرم میبینم. از پروردگارم تقاضا دارم که مرا در بستر نمیراند و مرا در راه قرآن و اسلام به دست شقیترین بندگانش بمیراند. خداوندا تو از قلبها آگاه هستی که چقدر عاشق امام خمینی هستم، چقدر به او و راه او دلبستهام؛ چرا که خود او به اسلام وقرآن دلبسته است. آرزو دارم هزاران بار کشته و زنده میشدم فقط به خاطر این که راه حسین و هدف او پایدار باشد، چرا که همه این رزمندگان عاشق او هستند، عاشق راهش و هدفش هستند و از خدای بزرگ میخواهم هرگز لطف و مهر خودش را از دلم بیرون نکند و نور ایمانش را بیشتر و بیشتر بر من افزون کند. هدف من از رفتن به جبهه اینست که کاخ ظلم و ستم را ویران کنم. پدر و مادر عزیزم من خجالت می کشم کلمه پر افتخار شهید را روی خود بگذارم و برایتان بنویسم که هر موقع من به سوی معبود خویش پر کشیدم برای من ناچیز، ناراحت و غمگین مباشید بلکه برای لب تشنگان حضرت ابا عبدالحسین اشک بریزید و هر موقع که به یاد بنده نا قابل خدا می افتید. به یاد فرزندان عزیزانی باشید که بدن پاره پاره آنها را هم مادرنشان ندیده اند مادر عزیزم می دانم که چه زحمتها کشیدی و چه سختیها و دردهای بزرگی را تحمل نموده ای من به خوبی می دانم که در آینده باید عصای دستتان می شدم ولی چکار کنم که عشق به معبودم مرا از این امر باز می دارد. انتهای پیام/
[ پنج شنبه 11 شهریور 1395 ] [ 2:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، ژیلا بدیهیان همسر سردار شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر 27 محمد رسولالله(ص) در بخشی از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» ماجرای خواستگاری و خواب عجیبی که قبل از ازدواج دیده است، را اینطور روایت میکند: گفت: حالا با این حساب هم باز نمیخواهید با هم حرف بزنید؟ نمیدانست به دوستم چه چیزها که نگفته بودم؛ وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد؛ و حالا من در جای او بودم. بر سر دو راهی که چه بگویم به ابراهیم. نمیدانست بارها خواب ابراهیم را دیدهام. نمیدانست خواب دیدهام ابراهیم رفته روی قله بلندی ایستاده دارد برای من خانه سفیدی میسازد. نمیدانست خواب دیدهام رفتهام توی ساختمانی سه طبقه، رفتهام طبقه سوم، دیدم ابراهیم توی اتاق نشسته است. دور تادور هم خانمهایی با چادرهای مشکی با روبنده نشستهاند. گفتم: برادر همت! شما اینجا چیکار میکنید؟ برگشت گفت: برادر همت اسم آن دنیای من بود. اسم این دنیای من عبدالحسین شاه زید است. این را آن روزها به هیچکس نگفتم. حتی به خود ابراهیم. بعدها، بعد از شهید شدنش، رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند. چیزی نمیگفت، یا شانه خالی میکرد. گفتم:ابراهیم شهید شده است. خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بکنید. نه خودم را معرفی کردم، نه او را، نه موقعیت هردومان را. گفت:عبدالحسین شاه زید یعنی ایشان مثل امام حسین به شهادت میرسند. مقامشان هم مثل زید است، فرمانده لشکر حضرت رسول. همینطور هم بود. ابراهیم بیسر بود و آن روزها در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول. همین خوابها بود که نگرانترم میکرد. برگشتم رفتم اصفهان، رفتم پیش حاج آقا صدیقین برای استخاره. آیه سیزدهم از سوره کهف آمد؛ با این معنی که: آنها به خدای خودشان ایمان آوردند و ما به لطف خاص خود مقام ایمان و هدایتشان را بیافزودیم. انتهای پیام/ 141
[ پنج شنبه 11 شهریور 1395 ] [ 2:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
10 شهریور 1395 هجری شمسی برابر با 28 ذی القعده 1436 هجری قمری و 31 سپتامبر 2016 میلادی رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (10 شهریور 1395) • تظاهرات خونین مردم مشهد بر ضد رژیم طاغوت، به مناسبت چهلم شهدای وقایع پیشین این شهر (1357 ه.ش) • عملیات کوچک شهیدان رجایی و باهنر در حمیدیه، بهطور مشترک (1360 ه.ش) • تشکیل کمیته استفاده از نیروی اتم در ایران (1344 ه.ش) • انتصاب سردار جعفری به فرماندهی کل سپاه از سوی فرماندهی معظم کل قوا (1386 ه.ش) • عملیات کربلای 2 (1365 ه.ش) • تشکیل قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیاء(ص) ارتش • سالروز شهادت شهید علی باقری، جانشین واحد عملیات سپاه کامیاران به دست ضد انقلابیون (1359 ه.ش) • حمله منافقین به پایگاه مرزی سپاه در سقز (1361 ه.ش) • عملیات غدیر خم در مناطق بوالحسن و گرماب در مرز بانه توسط تیپ قدس سپاه، ژاندارمری، گردان مهندسی رزمی سپاه و جهاد سازندگی (1364 ه.ش) • انهدام اسکلههای العمیه و البکر عراق (1365 ه.ش)
[ چهارشنبه 10 شهریور 1395 ] [ 1:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در خاطره ای درباره شهید عباس مطیعی آمده است:
[ چهارشنبه 10 شهریور 1395 ] [ 1:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
در حاشیه تشییع شهدای مدافع حرم در مشهد و کمپین «قهرمان من» تصویر ذیل در فضای مجازی منتشر شد.
[ چهارشنبه 10 شهریور 1395 ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش سایر رسانه های دفاع پرس، حاج حمید تقویفر از جمله فرماندهان اطلاعات و عملیات دوران دفاع مقدس است که مأموریتهای برون مرزی متعددی را در طول حیاتش انجام داده است. با آغاز تحرکات گروه تروریستی داعش در منطقه، سرلشکر حاج قاسم سلیمانی او را به عنوان فرمانده محور سامرا معرفی میکند. این فرمانده مجاهدی نستوه و سراسر اخلاص و بیزار از پست و مقام دنیوی بود که سرانجام در ششم دیماه 1393 پس از ماه صفر در منطقه عزیزبلد در سامرا در حالی که پیشرو تمام نیروهایش بود پس از آزادسازی کیلومترها مناطق مسکونی از چنگال داعش در زیر آتش رگبار آن حرامیان با اصابت دو گلوله به پهلویش در میدان جنگ به شهادت رسید.پیکر این فرمانده در گلزار شهدای اهواز در جوار مزار پدر شهیدش به خاک سپرده شده است. منبع: ایسنا
[ سه شنبه 9 شهریور 1395 ] [ 6:46 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «ناصر پزشکی» را به عنوان مبدع سبک هنری مینیخطاشی میشناسیم؛ کاری خلاقانه که در قابهای آن آیات قرآن کریم حک شده است. وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً... اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ... وی برای نوشتن آیات قرآنی از قلمهای شبرنگ استفاده میکند؛ طوری که در تاریکی این آیات میدرخشد. اثر «والفجر و لیال العشر» اثر «صلوات» پزشکی میگوید: «معتقدم هنرمند معاصر نباید تسلیم آشوب ماشینیزم شود. باید در تالارهای بزرگ از تابلوهای زیبا استفاده کنیم تا مردم به دیدن زیبایی عادت کنند. با دیدن اینها مردم قوت میگیرند که در این غوغای زندگی شهری آثار نقاشان را ببینند.» منبع: فارس
[ سه شنبه 9 شهریور 1395 ] [ 6:44 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
9 شهریور 1395 هجری شمسی برابر با 27 ذی القعده 1436 هجری قمری و 30 آگوست 2016 میلادی رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (9 شهریور 1395) • ناپدید شدن «امام موسی صدر» رهبر شیعیان لبنان (1357 ه.ش) • سالروز شهادت شهید سردار محمد محسن پور (1360 ه.ش) • سالروز رحلت فقیه جلیل، آیتالله «محمدجعفر انصاری دزفولی» (1330 ه.ش) • سالروز شهادت شهید حسین هاشمینیا (1360 ه.ش)
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
یا الله گفتی و وارد شدی. بچهها از شنیدن صدات خیلی خوشحال شدن. همه یههو گفتن: «دایی اومده! دایی!»
حق داشتن خوشحال بشن. خیلی دوستت داشتن. واقعاً دوست داشتنی بودی. آمدی تو اتاق نشستی. شروع کردی با بچهها بازی کردن. گفتم: «برم یه چای برات درست کنم!»
گفتی: «یه لیوان آب بهتره! کمی تشنهام.»
یه لیوان آب برات آوردم. دیدم بچهها تمام اتاقو ریختن به هم. دعواشون کردم. زدم پشت دستشون. ناراحت شدی. بهم گفتی: «خواهر! باید به این زدنها جواب بدی! بچهها رو به حال خودشون بگذار بازی خودشون رو بکنن!»
کتاب به رسم شمشاد، ص 15
منبع:تسنیم
ادامه مطلب
ادامه مطلب
31 سال روزهداری
پروین مرادی همسر شهید حاج حمید روایت میکند: 31 سال روزهدار بود. دلیل این روزه داری نیز به سال 62 باز میگردد که پدرش در عملیات خیبر به شهادت رسید. پدر ایشان وصیت کرده بودند که روزههای قضایش را حاج حمید برعهده بگیرد. پس از آن سال 64 نیز برادر حاج حمید به شهادت میرسد. حاجی روزههای برادرش را نیز ادا میکند تا اینکه پس از پایان روزههای قضا، حاج حمید تا هنگام شهادت این کار را انجام میدهد.
یکی از همرزمان حاج حمید تقویفر میگوید: چه در دوران دفاع مقدس و چه بعد از آن هرگاه وقت وعده ناهار میرسید خودش سفره را پهن میکرد و هنگام خوردن به گونهای که ما متوجه نشویم مشغول انجام کاری میشد. از همین رو یادم نمیآید که تا کنون وعده ناهار را با یکدیگر خورده باشیم. این روزهداری تاثیری بر عملکرد جسمانی و فرماندهیاش نداشت و همواره ماموریتهایی که به او محول میشد را به خوبی انجام میداد.
«زبان» سلاحش بود
یکی دیگر از ویژگیهای فرماندهی حاج حمید این بود که با خودش اسلحهای حمل نمیکرد. شاید برای افرادی این سوال باشد که چگونه این موضوع شدنی است؟! باید گفت که زبان حاج حمید سلاح او بود. خودش نیز در مستندی که از او به یادگار مانده است به این مساله اشاره دارد. حاج حمید بر اساس آداب اسلامی و قرآنی رفتار کرد. ایمان و عمل صالح او موجب شده بود تا هنگامی که صحبت میکند بر نیروهایش اثرگذار باشد. نیروها نیز هنگامی که متوجه میشدند که فرماندهشان با یک سربند که به یک چوب دستی بسته شده است و در خط مقدم نبرد حضور دارد شجاع میشدند و همراه فرماندهشان به مقابله با دشمن میپرداختند.
ادامه مطلب
صحبتهایش طنزگونه است و میگوید «سال 1343 در محله فوق مستضعف سه راه آذری به دنیا آمدم؛ پدرم مرد زاهدی بود و شغل دباغی داشت. او بعد از نماز صبح دوچرخهاش را برمیداشت و از خیابان تیموری و بعد میدان شوش خودش را به نزدیکیهای شهرری میرساند؛ پوستها را میشست و شب به خانه برمیگشت».
3 خواهر و 5 برادر بودند؛ حبیبالله یکی از برادرانش است که در دوران انقلاب و دفاع مقدس فعال بود؛ او در رشته عکاسی دانشگاه تهران درس میخواند که برای عمل جراحی قلب به لندن رفت و بعد از عمل جراحی روی تخت بیمارستان توسط مجاهدین خلق به شهادت رسید.
ناصر پزشکی از کودکی به هنر علاقهمند بود و به گفتهاش «آن موقع که مداد رنگی در اختیار نداشتیم با زردچوبه و چغندر سرخ و سبزی روی کاغذ نقاشی میکردیم؛ بعد هم در دوران جنگ تحمیلی به مناطق جنگی میرفتم و با تبلیغات لشکر 27 محمدرسول الله (ص) همکاری داشتم. در آنجا مرا میشناختند و نمیگذاشتند اسلحه دستم بگیرم و میگفتند که مأموریت تو در تبلیغات است.»
وی ورود به عرصه هنر را مدیون برادر شهیدش میداند و امیدوار است به زودی روی پرده کعبه آیات قرآن را خطاطی کند.
در صحبتهای او گلامنههایی از مدیران فرهنگی است؛ او بیان میکند: «ما در دورههای اخیر در برابر هجوم فرهنگی غربیها، خودمان را باختهایم. البته نباید یقه خارجیها را بگیریم بلکه باید از خودمان بپرسیم که در این میان چه کار کردهایم؟ لازم است هنرمندان ما درد معاصر بودن را تعدیل کنند و به مبناهای فرهنگی و هنریمان بیشتر توجه کنند و کاستیهای فرهنگیمان را در موسیقی و خطاطی جبران کنند.»
ادامه مطلب
ادامه مطلب