نامه شهید امیر کاووسی/ جبهه دانشگاه الهی است
شهید کاووسی در نامهای خطاب به خانواده خود آورده است: اینجا در حقیقت یک دانشگاه الهی است و اگر خدا بخواهد من یک دانشآموز کوچک آن هستم.
کد خبر: ۲۶۲۲۱۵
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۲ - 21October 2017
به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «امیر کاووسی» 27 دی 1342 در تهران دیده به جهان گشود. وی همواره در راهپیماییها علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد و در شکستن درب تسلیحات خیابان پیروزی فعالانه نقش داشت. شهید کاووسی بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمد و عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام پنج بهمن 1365 در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این شهید والامقام نامهای خطاب به خانواده خود نوشته است که آن را در ادامه میخوانید:
«ضمن عرض سلام خدمت پدر عزیزم، مادر مهربانم و برادر و خواهران عزیزم امیدوارم سلام گرم مرا که از صمیم قلب برایتان میفرستم بپذیرد و از خداوند متعال خواستارم که هیچگاه گرد غم چهرهی خانواده گرامیم را که سالهاست با سلامتی و خوشی گذراندهاند دگرگون نکند و خداوند از آن خانه گرم و صمیمی ما شر شیاطین را برای همیشه کوتاه کند تا برای همیشه انشاءالله در این حکومت الهی زندگی شیرینتر و بهتری را ادامه دهیم و این تنها با کمی کوشش خودمان امکانپذیر است، زیرا که ماخودمان هستیم که راه بد یا خوب را از خداوند برای خود طلب میکنیم. گاهی راهی را که به آنها نعمت داده است درخواست میکنیم و گاهی راهی را که راه گمراهان است میپیماییم.
انشاءالله که ما راه صالحان را بپیماییم و از خداوند بزرگ مسئلت دارم که این راه را جلوی ما بگشاید و خداوند به ما صبر عنایت کند تا در مقابل امتحاناتی که از ما به عمل میآورد رو سفید بیرون آییم، همان صبری که به حضرت یعقوب و حضرت یوسف و حضرت یونس و حضرت ایوب داد.
خداوند میفرماید بسا اموری که انسان فکر میکند برایش زیانآور است ولی برایش نعمت بوده است و خود نمیداند. ما باید زندگی انبیا و اولیا خدا را در نظر بگیریم و برای خود سرمشق قرار دهیم که چگونه در برابر سختیهای زودگذر زندگی مقاومت کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم که مومن و کسی که به خدا یمان داشته باشد در برابر سختیها مثل کوه استوار و پابرجاست.
پدر جان اینجا دوستان و برادران خوبی دارم. اینجا در حقیقت یک دانشگاه الهی است و اگر خدا بخواهد من یک دانش آموز کوچک آن هستم. پدر جان اینجا بعد از هر نماز برای شماها دعا میکنیم و میگوییم:
اللهم صل علی محمد و آله، و جعلنا من دعاتک الداعین الیک و هداتک الدالین علیک و من خاصتک الخاصین لدیک یا ارحم الراحمین.
بار خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را از دعوت کنندگان خود که به سوی تو میخوانند، و از راهنمایان خود که به راه تو راهنمایی مینماید، و از نزدیکان (به رحمت) خود که به تو نزدیکاند قرار ده، ای بخشندهترین بخشندگان. (دعای پنجم از دعاهای صحیفه سجادیه)
پدر جان از خداوند رحمان و رحیم برایم آمرزش بطلبید و حلالم کنید. پدر جان من نمیدانم چگونه برایت حرف بزنم و بگویم که چقدر لقمهای که خودت با زحمت برایمان میآوردی، روی ما تاثیر گذاشته که مرا به این راه با عظمت کشانده است.
خداوند سایه شما را از سر ما کوتاه نکند و تندرستی کامل به شما عنایت نماید.
و شما ای مادر مهربانم! خداوند به شما اجر عظیمی بدهد که برایمان رنج و زحمت کشیدید و میکشید و در هر امر خیری همیشه مشوق ما بودهاید. خداوند شما را به بانوی دو عالم سیدهالنساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها ببخشد که به قول برادرانم شماها مادر یک خانواده نیستید، شما مادران بزرگ جامعه هستید که جامعه به وجود چنین مادرانیباید به خود ببالد و افتخار کند، زیرا که مردان از دامان چنین مادرانی به معراج میروند.
مادر جان دوست دارم خانم جان این نامه را بخواند و به خود افتخار کند چنین مادران زینب گونهای را به جامعه اسلامی تقدیم کرده است که فرشتگان در عرش و آسمان هم به وجود چنین مادرانی در زمین افتخار میکنند.
برایم دعا کنید که خداوند لیاقت و قدرت خدمت به چنین مادری را به من بدهد و از خداوند میخواهم عزت این چنین مادرانی را در دو دنیا زیادتر کند.»
انتهای پیام/ 111
ادامه مطلب
[ شنبه 29 مهر 1396 ] [ 6:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
کتاب سردار شهید «ناصر بهداشت» شامل اطلاعات مختصری از زندگینامه، شرح مبارزات انقلابی، حضور در دفاع مقدس، دیدگاهها و ویژگیهای شخصیتی این شهید والامقام است که در اواخر سال 95 وارد بازار نشر شد. کد خبر: ۲۶۲۷۶۰ تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۵ - 21October 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، کتاب سردار شهید «ناصر بهداشت» در قالب مجموعه 366 گانه شناختنامه سرداران و امیران شهید مازندران به سرپرستی «زینالعابدین درگاهی»، به نویسندگی «احد مهرباننژاد»، به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران از طریق انتشارات «رسانش نوین» و با همکاری انتشارات «سرو سرخ» اواخر سال 95 به چاپ رسید. این کتاب که در قطع پالتویی جیبی به چاپ رسیده، شامل اطلاعات مختصری از زندگینامه، شرح مبارزات انقلابی، حضور در دفاع مقدس، دیدگاهها و ویژگیهای شخصیتی این شهید والامقام است. در بخشی از این کتاب آمده است: علیجان دهقان، از دوستان و همرزمان شهید بهداست درباره چگونگی پیوستن وی به سپاه پاسداران میگوید: «بعد از انقلاب اسلامی و پس از تشکیل سپاه پاسداران در سپاه قائمشهر به عنوان مسئول عملیات، بنده حقیر مشغول خدمت بودم. هر روز سردار «ناصر بهداشت» با آن قد کوتاه و سن جوان که هنوز محاسن نداشت به سپاه قائمشهر میآمد. از من تقاضای عضویت در سپاه را کرده بود، به او گفتم: سن شما کم است، چرا عجله داری؟ ایشان با اصرار زیاد در اولین فرصت توانستند تشکیل پرونده بدهند و با ورود وی به سپاه موافقت شد». شهید بهداشت ششم مرداد 1358 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در سه مرحله اعزام به جبهه، مدت 69 ماه و 11 روز در مناطق عملیاتی حاضر بود. انتهای پیام/
[ شنبه 29 مهر 1396 ] [ 6:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پس از شکست محاصره سوسنگرد، اولین جلسه نیروهای سپاه هویزه با حضور سید حسین علمالهدی به همراه تعدادی از جوانان اهوازی برگزار شد. کد خبر: ۲۶۲۷۸۲ تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۱ - 21October 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، پس از شکست محاصره سوسنگرد و حماسه 25 آبان 1359 نیروهای سپاه هویزه با کوله باری از شهادت ها به هویزه بازگشتند و در انتظار تصمیم مسئولین سپاه ماندند. در این روز سید حسین علم الهدی به همراه تعدادی از جوانان اهوازی وارد هویزه شدند. ماموریت این گروه سازماندهی سپاه هویزه بود. سید حسین علم الهدی با وجود مسئولیت های سنگینی که در سپاه خوزستان و ارگان های دیگر داشت شخصا داوطلب این ماموریت شدند. اولین جلسه این گروه در دبیرستان ابن سینا تشکیل شد. در این جلسه، صحبت از این شد که هویزه نقطه مهمی است که اگر تقویت شود، می تواند عقبه دشمن را تهدید کند و رابطه نیروهای عراقی را در بستان و جفیر قطع کند. سید حسین علم الهدی در این جلسه گفت: «برای تضعیف روحیه دشمن و اعلام موجودیت و حضور سپاه در منطقه، باید یک سری عملیات ایذایی علیه دشمن صورت گیرد». انتهای پیام/ 112
[ شنبه 29 مهر 1396 ] [ 6:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
حاج احمد متوسلیان، در سال 1358 به عنوان اولین فرمانده سپاه پاوه منصوب شد. کد خبر: ۲۶۲۷۸۶ تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۰ - 21October 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، جاویدالاثر احمد متوسلیان در زمستان سال 1358 با نیروهای تحت امرش وارد پاوه شد و با حکم سردار شهید محمد بروجردی به عنوان اولین فرمانده سپاه پاوه منصوب شد. انتهای پیام/ 112
[ شنبه 29 مهر 1396 ] [ 6:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید امین کریمی در هشتمین روز ماه محرم به همراه هفت نفر دیگر از رزمندگان ایرانی حاضر در سوریه به شهادت رسید؛ وی از نیروهای نخبه تخریبچی و از ورزشکاران رزمی کار کشورمان بود. کد خبر: ۲۶۲۸۵۴ تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۲ - 21October 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، محرم سال 1394 در بحبوحه جنگ سوریه و در روز تاسوعای حسینی 8 تن از رزمندگان مدافعان حرم که برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفته بودند به شهادت رسیدند. شهیدان عبدالله باقری، مصطفی صدرزاده، پویا ایزدی، امین کریمی، حجت اصغری، ابوذر امجدیان، سجاد طاهرنیا و روحالله طالبیاقدم درست در یک روز و در کیلومترها دورتر از کشورمان ارزشمندترین داشته خود یعنی جانشان را فدا کردند. فرمانده شجاع تخریبچی غذایی که از شهید به نیازمند رسید
[ شنبه 29 مهر 1396 ] [ 6:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
28 مهر 1396 هجری شمسی برابر با 29 محرم 1439 هجری قمری و 20 اکتبر 2017 میلادی کد خبر: ۲۶۱۰۷۷ تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۱ - 20October 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (28 مهر) • شهادت شهید بهنام محمدی (1359 ه.ش) • شهادت شهید منوچهر رضایی زنگنه، مسئول اطلاعات سپاه سقز به دست ضد انقلابیون (1359 ه.ش) • شهادت شهید عباسعلی فیضاللهی آذر (1362 ه.ش) • شهادت شهید کریم اندرابی (1363 ه.ش) • شهادت شهید حسن آقاسیزاده شعرباف (1366 ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم هادی شجاع (1394 ه.ش)
[ جمعه 28 مهر 1396 ] [ 1:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
همسر شهید جامعه قرآنی «سید کمالالدین کامروا» گفت: وقتی سعودیها در حج سال 1366 به زائران حمله کردند، دوستان همسرم میگویند که وی مدام گریه میکرد و میگفت «خانمها زیر دست و پا ماندهاند و برخی نیز حجابشان برداشته شده است»، در این جا بود که برای نجات زائران الهی رفت و شهید شد. کد خبر: ۲۶۲۶۱۵ تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۹ - 20October 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، «سیده فرخنده امینپور» همسر شهید «سید کمالالدین کامروا» در جمع خبرنگاران، مدیران و فعالین حوزه قرآن و عترت کشور که با هدف گرامیداشت یاد و خاطره این شهید جامعه قرآنی کشور به دیدار خانوادهاش رفته بودند، به بیان خصوصیات اخلاقی و رفتاری و همچنین خاطراتی از همسر شهید خود پرداخت و اظهار داشت: شهید «سید کمالالدین کامروا» پسرخاله من بود که در 19 خردادماه سال 1338 مصادف با عید سعید قربان در «آبادان» به دنیا آمد و در تاریخ 1366/06/06 نیز نزد امام خمینی (ره) عقد کردیم، وی سال 1366 چند روز مانده بود به عید سعید قربان در جریان حمله مأموران سعودی به زائران در مکه به شهادت رسید. وی در ادامه گفت: کمالالدین در خانوادهای مذهبی پرورش یافت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه «عدل» واقع در خیابان «پاسداران» تهران گذراند. پدرش کارمند شرکت نفت بود و همیشه میگفت که «بسیار به ما پیشنهاد رشوه میدهند»؛ اما او هیچوقت رشوه نمیگرفت و بسیار به کسب درآمد حلال اهمیت میداد. همسرم معتقد بود که رزمندگان هم باید بجنگند و هم باید درس بخوانند همسر شهید کامروا تصریح کرد: همسرم در اوایل انقلاب، در رشته «کشاورزی» دانشگاه تهران قبول شده بود، قبل از اینکه در دانشگاه قبول شود از جبهه برگشت و حدود 10 روز درس خواند. زمانی که در جبهه، عملیاتی نبود، به رزمندگانی که سواد درستی نداشتند و یا درس خواندن را رها کرده بودند، توصیه میکرد که درس بخوانند و همواره به رزمندگان میگفت که «وقتی شما در جبهه میجنگید، عدهای که رنگ جبهه را ندیدهاند درس میخوانند و در آینده پستهای مهم کشور را در اختیار میگیرند» و معتقد بود که رزمندگان هم باید بجنگند و هم باید درس بخوانند. وی افزود: سید کمالالدین بعد از اینکه مدرک لیسانس خود را گرفت، در آزمون دانشگاه «تربیت مدرس» شرکت کرد و از میان 3 هزار نفری که در آن آزمون شرکت کرده بودند، جزو سه نفر دانشجویی شد که دانشگاه میخواست جذب کند، ما به او میگفتیم که «بیخودی خودت را خسته نکن، شما که قبل نمیشوی» و او نیز جواب میداد «حالا که این طوری میگویید من باید حتما قبول شوم». برای همین 10 روز از جبهه مرخصی گرفت و درس خواند و قبول شد. همسر شهیدکامروا گفت: وی یکی از فرماندهان مهندسی رزمی ستاد کربلا در اهواز در جریان جنگ تحمیلی بود و تا سال 1366 که به حج رفت و شهید شد، مکرراً در جبهه حضور داشت و چندبار نیز جانباز شده بود، اما پس از بهبودی نسبی، باز هم به جبهه میرفت. در خانواده جلسه قرآن تأسیس کرده بود وی خاطرنشان کرد: همسر شهید جامعه قرآنی «سید کمالالدین کامروادر اوایل اینکه ازدواج کرده بودیم میگفت اگر قرار است که خانوادگی دور همدیگر جمع شویم، پس چه بهتر است که برای قرآن جمع شویم تا اینکه بشینیم و از مسائل مختلف حرف بزنیم و خدای ناکرده حرفهایمان به غیبت و... بکشد. به همین علت یک جلسه قرآن خانوادگی را تأسیس کرد و از بچههای کوچک میخواست که هرچه از قرآن بلدند را بخوانند و بزرگترها نیز قرآن میخواندند و وی ایرادهای آنها را میگفت. همسر شهید کامروا بیان داشت: همسرم معتقد بود که انسان باید با هر شرایطی سازگار باشد و اینکه بعضیها میگویند که باید جنگ تمام شود تا ازدواج کنیم، اشتباه است، چون معلوم نیست که چه موقعی جنگ تمام میشود. انسان باید کارهای خود را به موقع انجام دهد، به موقع ازدواج کند، درس بخواند، بچهدار شود و... اگر هم شهید شد که شهید شده است و اگر هم شهید نشد، هر چه که خدا خواست همان میشود. به قرآن سبز کوچکش وابسته شده بود وی تصریح کرد: سید کمالالدین انسانی بسیار خوشاخلاق، اهل نماز شب و قرآن بود، قرآن روزانهاش هیچ وقت ترک نشد و به قرآن سبز کوچکی که همیشه همراهش بود، وابسته شده بود. زمانی که به جبهه میرفت، از طرف جهاد سازندگی در ستاد کربلا فعالیت داشت و مقدمات و سنگرسازی ها را انجام می دادند. سال 1366 به علت فعالیتهایی که در جبهه داشت، از طرف بعثه حضرت امام خمینی (ره) برای تبلیغات به حج تمتع اعزام شد وگرنه خودش میگفت که پولی برای این سفر ندارد. همسرم تمام خاطرات سفر حج خود را از زمانی که سوار هواپیما شد یادداشت کرده که این خاطرات در قالب کتابی نیز منتشر شده است. وی در خاطراتش مینویسد که وقتی به حج رفت، تمام وسایلش، حتی قرآن سبزی که همیشه همراهش بود گم شد، به همین خاطر خیلی پریشان خاطر شده بود و نوشته بود که «خواست خدا است که قرآنم گم شود، خدا میخواست که فقط خودم باشم و خودش و از علایقم دل ببرم». همچنین، در خاطرانش مینویسد که وقتی وارد مسجدالحرام شد، اصلا به کعبه نگاه نکرد و درحالی که سجده کرده بود، تا فراز پنجم دعای «جوشن کبیر» را خواند و دیگر دلش طاقت نیاورد و زیرچشمی به کعبه نگاه کرد و در این لحظه بود که نوشته است «روح از بدنم جدا شد و دوباره برگشت». با گلوله مستقیم سعودیها به شهادت رسید همسر شهید کامروا گفت: در جریان این سفر، شب قبل از اینکه مأموران سعودی زائران را در راهپیمایی «برائت از مشرکین» به خاک و خون بکشند، چند زائر ایرانی از جمله «سید کمال الدین» را بازداشت و زندانی کرده بودند که با مذاکره مسئولین آزاد شدند؛ اما سعودیها آنها را شناسایی کرده و فردای آن روز این افراد را به شهادت رسانده بودند. سعودیها میگفتند که زائران به دلیل ازدحام جمعیت کشته شدهاند؛ اما جنازه عدهای را تحویل نمیدادند، تا اینکه 20 روز بعد، با مذاکره مسئولین، جنازههای این افراد را تحویل دادند که معلوم شد این افراد با گلوله مستقیم به شهادت رسیدند، همسرم نیز جزو این شهدا بود. دوستانش میگویند که وی در درگیریها شهید نشد و برگشت و مدام گریه میکرد و میگفت «خانمها زیر دست و پا ماندهاند و برخی نیز حجابشان برداشته شده است» در این جا بود که برای نجات زائران رفت و شهید شد. انتهای پیام/ 113
[ جمعه 28 مهر 1396 ] [ 1:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید عبدی در دستنوشته خود آورده است: آماده پرواز بودیم که ناگهان دیدیم تابوت یک شهید را که مزین به پرچم جمهوری اسلامی ایران بود از آمبولانس در آوردند و درون هواپیما گذاشتند. کد خبر: ۲۶۲۵۲۱ تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۸ - 20October 2017 به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمد عبدی» 27 اردیبهشت 1355 در تهران چشم به جهان گشود. وی در سال 1376 فرماندهی بسیج نوجوانان حوزه مقاومت 12 عاشورا را برعهده گرفت. مدتی بعد نیز در واحد تخریب سد کرخه سپاه پاسداران، مشغول به کار شد. وی در مرداد 1377 جهت همکاری با واحد اطلاعات نیروی انتظامی ایرانشهر به سیستان و بلوچستان عزیمت کرد و سرانجام در 16 بهمن 1377 در یک عملیات تعقیب و گریز با قاچاقچیان مواد مخدر در دشت سمسور به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متن دستنوشته کوتاهی که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید: «بسم رب الشهدا نمیدانم با چه جملاتی باید نهایت غم و اندوه یا نهایت شادی و سرور را بیان داشت. راستش اصلا نمیدانم این دل بیچارهام مسرور است یا محزون، خداوند حقیر را توفیق داد تا ساعتی را در کنار شهیدی دیگر از شهدای عزیز بگذرانم. حدود ساعت 4:00 بود که کمربندم را محکم بسته بودم آماده پرواز بودم شنیدم که علت تاخیر پرواز یک میهمان ویژه است. ناگهان دیدم آمبولانسی کنار هواپیما ایستاد. گروهی از آمبولانس پیاده شده بودند و گروهی هم با ماشین هواپیمایی آمدند، در آمبولانس باز شد. خدا میداند در آن لحظه تمام وجودم غرق غم و اندوه گردید؛ اما چند لحظه بعد شادی و اطمینان قلبی تمام وجود را پوشاند. خدایا چه توفیقی، چه سعادتی همراه با سبکبالی باید یک ساعت پرواز کنم، بلند شده بودم و مرتب میگفتم شهید آوردند شهید آوردند چند نفر متوجه من شده بودند و از شیشه هواپیما بیرون را نگاه میکردند. تابوت یک شهید را که مزین به پرچم جمهوری اسلامی ایران بود از آمبولانس در آوردند و درون هواپیما گذاشتند، با خودم میگفتم یا صاحب الزمان پرواز شهدا کجا و پرواز انسانهای خاکی و زمینی کجا؟ چقدر محبوبند نزد خداوند! پرواز در پرواز، همهاش در طول مسیر با خود میگفتم کاش الان کنار او بودم. خدایا تو چقدر او را دوست داری، تو چقدر او را به خود نزدیک کردهای، آری اگر او خود را به تو نزدیک نمیکرد امکان نداشت. حبیبا! چه لذتی دارد عشق بازی با تو، تو معشوق و ما عاشق سر به سر گذاشتن با معشوق چه لذتی دارد. نشاندن لبخند رضایت بر چهره او چه لذتی دارد گاهی هم گریههای او زیباست چقدر لذت دارد گریه عاشق در فراق معشوق در مرتبت دنیایی که این لذتهای کاذب بر جان و روان آدم تاثیر دارد در معنویات چه ها که شود. هواپیما که بر زمین نشست آمدم پایین و منتظر بودم که او را بیاورند ولی بیفایده بود. از دور بر او سلام دادم میخواستم به آن سرباز بگویم اگر سعادت زیارت داشتی از جانب من او را ببوس، او را ببو و به او بگو التماس دعا انتهای پیام/ 181
[ جمعه 28 مهر 1396 ] [ 1:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید نادر حمید پیش از شهادت سفارش کرده بود بر روی اعلامیه شهادت، تصویر و جملهای که از خودش بر جای گذاشته بود را منتشر کنند. کد خبر: ۲۶۲۵۲۵ تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۵ - 20October 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید «نادر حمید» با نام جهادی محسن، در دوم مهرماه سال 63 به دنیا آمد. پس از حمله تکفیریها به سوریه او نیز وارد عرصه نبرد با تکفیریها شد تا آنجا که در جریان عملیات محرم در روز 266 مهرماه سال 94 در منطقه قنیطره سوریه به شهادت رسید. دخترش ام البنین و پسرش با نام محمدحسین یادگاران این شهید هستند. شهید نادر حمید در وصیتنامهای که از خود بر جای گذاشته، نوشته است: خط ولایت فقیه را بگیرید که نجات در آن است و اگر لایق شهادت شدم و بنا شد تصویری از من منتشر کنید این عکس را منتشر کنید و این جمله را کنار تصویرم بنویسید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی. (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر) تصویری که شهید حمید سفارش کرده بود بعد از شهادت آن را چاپ کنند همسر شهید حمید میگفت: «هر وقت از منطقه به منزل میآمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد، با همان لباس خاکی بسیجی به نماز میایستاد. یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن، نماز میخوانی؟ نگاهی کرد و گفت: هر وقت تو را میبینم، احساس میکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم. هیچ وقت روز تولدش و روزهای خاص رو فراموش نمیکردم. پارسال سوریه بودیم. آنجا یک تقویم در خانه داشتیم؛ اما تاریخش به میلادی بود، حاجی به خاطر مشغله زیاد و دیر آمدن به خانه یادش می رفت که تقویم ایرانی بیاورد. یادم رفته بود شهریور ماه نزدیک و چند روز دیگر تولدش است. درست روز تولدش بود؛ ظهر برای نهار آمده بود تا به خانه سری بزند. سر سفره به شوخی و با خنده گفت: چه خانم بیمعرفتی دارم، گفتم الان میروم خانه، باسلیقه خانه را تزیین کرده و کیک خیلی خوشمزه درست کرده باشد؛ اما مثل اینکه بانک از تو با معرفتتر هست، اول صبح با یک پیامک روز تولدم را تبریک گفت. دخترمان ام البنین که متوجه شد روز تولد پدرش هست پرید بغلش و او را غرق بوسه کرد. تا انجا که با خنده گفت بابا ولم کن، اشتباه گفتم تولد همسایه بود تولد من فردا هست. برای یک لحظه شرمندهاش شدم. این خاطره و تمام خاطرات شیرینش را هیچ وقت فراموش نمیکنم.» انتهای پیام/ 141
[ جمعه 28 مهر 1396 ] [ 1:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
19 مهر 1396 هجری شمسی برابر با 20 محرم 1439 هجری قمری و 11 اکتبر 2017 میلادی کد خبر: ۲۶۱۰۳۲ تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۱ - 11October 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (19 مهر) • محاصره کامل خرمشهر توسط دشمن بعثی در پی اشغال جاده اهواز - آبادان (1359 ه.ش) • اجرای عملیات نامنظم فتح 1 منطقه کرکوک واقع در عمق 150 کیلومتری داخل خاک عراق (1365 ه.ش) • تاسیس «مجمع تقریب مذاهب اسلامی» به دستور حضرت آیت الله خامنهای (1369 ه.ش)
شهید «ناصر بهداشت» در شناختنامه سرداران و امیران مازندران
ادامه مطلب
روایتی از اولین جلسه مسئولین سپاه هویزه
ادامه مطلب
حاج احمد متوسلیان اولین فرمانده سپاه پاوه شد
ادامه مطلب
2 روایت کوتاه از فرمانده تیپ تخریبچی یگان فاتحین+ تصویر
شهید امین کریمی که اصالتا اهل مراغه و ساکن تهران متولد فروردینماه سال 65 بود. فارغ التحصیل رشته کامپیوتر، دانشجوی کارشناسی رشته الکترونیک و ورزشکار حرفهای رشتههای رزمی هم بود و در عین حال از نیروهای زبده تخریبچی محسوب میشد. همرزم شهید در خاطرهای از او میگوید:
آقا امين خيلی در كار تخريب و چک و خنثی ماهر و استاد بود. در سوريه بمبها و تلههای انفجاری زيادی را از دشمن خنثی كرد بود، حتی گاهی اين بمبها را به صورت خنثی نكرده از جا میکند و به مقر میآورد، به قدری اين بمبهای خنثی نشده زياد بود كه اگر منفجر میشد پايگاه نظامی تا شعاع یک كيلومتری آسيب میديد.
من به آقا امين میگفتم اين همه بمب را میخواهی چيكار كنی؟! با خنده میگفت نگران نباش به وقتش اين بمبها را بلای جان خودشان میكنم و برای خودشان تله انفجاری درست میكنم. الحق كه فرمانده شجاع تيپ تخريبچیهای يگان ويژه فاتحين بود.
برادر شهید کریمی نیز تعریف میکند: امين با اغلب ناحيهها و پايگاههای بسيج نواحی مختلف تهران ارتباط داشت و فعالیت میکرد. یکی از ناحیههایی که خیلی با آنها همراه بود و از سال 87 در آن کار میکرد ناحیه 135 فتح المبین بود.
در ایام محرم برای عزاداری بيشتر اوقات به امامزاده علی اكبر چيذر و هيأت سيدالشهدا میرفت و برای هرچه منظمتر برگزار شدن اين عزاداری باشكوه همراه دوستانش به هیأت کمک میکرد.
در ایام محرم بود که یک روز مثل همیشه آماده شد تا به هیأت برود، من هم خواستم همراهش بروم، قبول کرد و گفت عیبی ندارد، بیا. به هیأت رسیدیم، بعد از احوالپرسی با دوستانش مشغول خدمت به عزاداران شد. بعد از 2 ساعت که مراسم تمام شد فکر کردم که قرار است به خانه برویم، دوستانش سه تا غذا دادند تا به منزل ببریم.
تقریبا ساعت 12 شب بود که سوار ماشین شدیم تا به سمت خانه حرکت کنیم در مسیر چشم امین به یک کارگر شهرداری افتاد که محوطه کنار اتوبان شهید بابایی را جارو میزد. همان لحظه ماشین را نگه داشت و به من گفت: «آن سه تا غذا را به من بده» گفتم برای چه؟ گفت: «میخواهم غذاها را به این بنده خدا بدهم.» گفتم: امین من خودم گرسنه هستم حداقل لطف کن و یکی از غذاها را کنار بگذار. گفت میروی خانه مادر غذا درست کرده، میخوری. دیگر حرفی نزدم.
امين پياده شد و سه تا غذا را بعد از احوالپرسی به او داد. بنده خدا خیلی خوشحال شده بود، مثل اینکه واقعا خسته و گرسنه بود. بعد از آن سوار ماشین شدیم و به منزل آمدیم.
انتهای پیام/ 141
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (28 مهر)
ادامه مطلب
شهیدی که غیرتش اجازه نداد تا زائران الهی زیر دست و پا بمانند/ به یک قرآن سبز کوچک وابسته شده بود
ادامه مطلب
دستنوشته شهید محمد عبدی/ پروازی که همراه با بدرقه شهید بود
ادامه مطلب
شهیدی که عکس و نوشته اعلامیه شهادتش را انتخاب کرد
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (19 مهر)
ادامه مطلب