[ یک شنبه 7 شهریور 1395 ] [ 1:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، جانباز «فیروز احمدی»، فرمانده دیدهبانان گردان بریر (ادوات) تیپ 10 حضرت سیدالشهدا(ع) و تیپ 110 خاتم(ص) خاطرهای از ماجرای مرخصیِ بدون هماهنگی خود در گی و دار عملیات والفجر 4 روایت کرد؛ که در ادامه میخوانید: پدافند عملیات والفجر 4 به عهده تیپ سیدالشهدا(ع) بود. مدتی از ماموریت تیپ گذشته بود که من دلتنگ خانواده و مادرم شدم و نیاز به چند روز مرخصی داشتم. یقین داشتم که در چنین شرایطی به من مرخصی نمیدهند؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم تماس بگیرم و جویای حالشان شوم. برای هماهنگی آتش توپخانه به احمدآباد، مقر ارتش واقع در جاده سردشت – بانه آمده بودم. بعد از هماهنگی به مریوان رفتم. میخواستم با خانواده در تماس باشم که موفق نشدم. در گوشهای راننده ماشینی صدا میزد «سنندج». من هم سوار شدم. از سنندج به قروه، همدان و صبح فردا تهران رسیدم. عصر همان روز مجدداً به سمت منطقه حرکت کردم. جاده کردستان ناامن بود. به همین جهت شبها تامین جاده را برمیداشتند؛ ولی چون من عجله داشتم و میخواستم خودم را به منطقه برسانم، تا فرمانده متوجه غیبتم نشود، باید تردد میکردم. به یک نیسان که کنار جاده بود، گفتم که عجله دارم. با سرعت بالایی من را به مریوان رساند. صبح به مقرمان رسیدم. قصد داشتم به فرمانده بگویم که هماهنگی طولانی شد. از کنار چادر فرماندهی رد شدم و سوغاتیهایی که مادرم فرستاده بود را میان بچههای دیدهبانی تقسیم کردم. یک نفر صدا زد که آقای خندانی (فرمانده گردان) با شما کار دارد. برادر فلکی، معاون گردان در چادر بود و گفت: «چرا هماهنگی آتش طولانی شد؟ راستش را بگو». گفتم: «در مریوان میخواستم با تلفن به تهران زنگ بزنم، شلوغ بود. به همین خاطر تماس حضوری گرفتم». همان جریان باعث شد آقای فلکی پنج روز برایم غیبت بزند و از حقوقم کسر شود. انتهای پیام/ 131
[ یک شنبه 7 شهریور 1395 ] [ 12:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ یک شنبه 7 شهریور 1395 ] [ 12:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، بیشک یکی از قدرتهای بازدارنده ایران در مقابل دشمنان و بخصوص آمریکا، توان دریایی سپاه در خلیج فارس است، از طرفی یگان ویژه دریایی سپاه با عنوان Sepah Navy Special Force که بصورت مخفف S.N.S.F شناخته میشود، زبدهترین تکاوران دریایی این نیرو را در خود دارد. انتخاب جانشین سردار ناظری برای فرماندهی یگان ویژه، سردار علی فدوی فرمانده ندسا را هم به جزیره کشانده بود و با حکم سردار فدوی، ناوسالاریکم اصغر معماری به فرماندهی نیروهای ویژه دریایی سپاه منصوب شد. منبع: فارس
[ یک شنبه 7 شهریور 1395 ] [ 12:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید عالی خطاب به کارگزینی سپاه گفت: با توجه به این که دارای درآمد مناسب هستم درخواست دارم تا از حقوق ماهیانه من دوهزار تومان کسر نمایید.
[ شنبه 6 شهریور 1395 ] [ 4:05 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 6 شهریور 1395 ] [ 4:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از استان مرکزی، تعداد 35 تن از شهدای استان مرکزی در پنجم شهریور ماه دیده به جهان گشودند که شهیدان عباس انصافجو، حسین انوری، علی باقری، علی اصغر بخشی، خلیل بوریایی، شعبان پیلتن، علی جعفری، علی جعفری، محمدتقی جنتی، عباسعلی حبیبی، سید نبی حسینی، جعفر حیدری،علی خانی فیجانی، محسن خلچانی تفرشی، سید محمد خلیلی، حیبت الله خلیلی، علی دانش آموز، محمد دورودی، احمد ساروقی، عباسعلی ساعدی، علی اصغر سرپرستی، احمد سلامت، قاسم سلطانی، علی اکبر عبادی، محمد جواد عبداللهی، احمد عظیمی، احمد عقابی، خلیل غلامی، علیرضا غیبی، محمد قلعه خندابی، محمد حسین محمدی، محمد وکیلی پور، ابوالفضل کاوسی، محمد باقر کلاله جو و شهید محمود اسدی از این شهدا هستند. شهید محمود اسدی در سال 48 در خانوادهای مذهبی در شهر اراک دیده به جهان گشود و نخستین طلوع زندگیاش را نگریست و در ششم مردادماه سال 67 در حالی که در عملیات مرصاد شرکت کرده بود در منطقه اسلام آباد غرب به ندای حق لبیک گفته و به دیدار حق شتافت و برای همیشه رنگ ماندگاری به حیاتش بخشید و تاکنون محل دفن وی نامشخص است. فرازی از وصیتنامه شهید اسدی پیوسته ذاکر خداوند باشید و او را یاد کنید و از او استمرار کنید. کارهای خود را خالص برای رضای خداوند تبارک و تعالی انجام دهید. قرآن را زیاد بخوانید زیرا خداوند دلی را که قرآن را دریافته عذاب نمی کند. نماز را در اول وقت بخوانید زیرا که بهترین کار نزد خداوند نماز به وقت است. از شما میخواهم که حامی همیشگی امام امت باشید و وی را هیچ گاه تنها نگذارید و فرمودههای او را به دیده جان بپذیرید و به آنها عمل کنید. پدر و مادرم از شما عاجزانه تقاضا میکنم همانطوری که تا بحال تمام سختیهای مربوط به تربیت این حقیر را متحمل شده و سختیهای آن را به جان خریدهاید، اکنون هم مرا مورد لطف خود قرار داده و بر مزارم برای اباعبدالله الحسین(ع) گریه کنید. محمود جان امروز تولد توست و من نمیدانم که شمع تولدت را امروز کجا و در کنار چه کسی روشن کردهای اما من امروز برایت شمعی روشن میکنم و برایت سرود تولدت مبارک را خواهم خواند و تو نیز در کنار فوت کردن شمعت برایم سعادت و آرامش را آرزو کن. انتهای پیام/
[ شنبه 6 شهریور 1395 ] [ 12:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از قم، پنجمین روز از شهریور ماه سال 1334 هجری شمسی زاد روز شهید علی آخوندی در شهر مقدس قم است؛ وی همزمان با تحصیل در دبیرستان صدوق، به کار کردن هم مشغول بود و البته علاقهاش به مطالعه سبب میشد تا همواره از فرصتهایی که برایش پیش میآید، برای آموختن بیشتر در زمینه مسائل مختلف عقیدتی، مذهبی، سیاسی و تاریخی بهره ببرد. لذا همین آگاهیها بود که او را در سنین نوجوانی و جوانی به مبارزات انقلابی کشاند تا حضوری فعال در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی داشته باشد و چند سال پیش از پیروزی انقلاب و به اصرار خانوادهاش، ازدواج کرد؛ اما این ازدواج هم سبب نشد تا از صحنه مبارزات انقلاب دست بکشد و کُنج راحتی اختیار سازد. سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و پس از آن هم با آغاز جنگ تحمیلی، به جبههها شتافت و در جبهههای نبرد حق علیه باطل هم در هر جایی که نیاز بود خدمت میکرد تا اینکه به تدریج، توانمندیهای او برای فرماندهان ثابت شد. ابتدا به فرماندهی گروهان رسید و در آزادسازی سوسنگرد مشارکت داشت و در کنار سردار رشید اسلام، مصطفی چمران میجنگید. پس از آن هم به ترتیب در نقش فرماندهی گردان و جانشینی تیپ، حضوری فعال داشت و با اینکه گاهی کسالتهای شدید جسمی هم پیدا میکرد، اما هیچگاه از خط مقدم عقب ننشست و همیشه در صحنه حاضر بود. باید گفت یکی از ویژگیهای بارز و مثالزدنی او، تواضع بینظیرش بود؛ تا جاییکه هرگاه برای چند روز به منزل و نزد خانواده باز میگشت، از رشادتها و فرماندهیهایش هیچ نمیگفت. در تواضعش همین بس که همیشه میگفت: "در هر پست و مقامی که قرار گیرم باز هم پاسدار هستم و آماده برای تفنگ به دوش گرفتن." از سنین نوجوانی نسبت به نماز حساس بود. به تلاوت قرآن و قرائت دعا علاقه وافری داشت و آنگاه که در قم بود به زیارت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) و حضور در مسجد مقدس جمکران، توجه بسیاری نشان میداد. رئوف و مهربان بود و با تمامی افراد خانواده حتی کودکان، برخوردی عاطفی داشت. جز در ضرورت سخن نمیگفت، در مقابل دیگران آرام و ملایم سخن میگفت و متانت و ادب او زبانزد بستگان بود. از اسراف، چه در لباس و چه در غذا و چه در امور دیگر زندگی به شدت پرهیز میکرد و در استفاده از بیتالمال به طور کامل مراعات جوانب احتیاط را میکرد تا ذرهای از آن بیرویه و بیجا مصرف نشود. سردار علی آخوندی از بیکاری، به شدت متنفر بود و هرگاه فراغ بالی به دست میآورد، به مطالعه کتاب و مجله میپرداخت. در جبهه و در سنگر نیز در اوقات فراغت، نهجالبلاغه میخواند و دوستانش را نیز از این کلمات نورانی بهرهمند میکرد. ویژگی دیگر وی، قاطعیت در کار و مدیریت قوی او بود. وقتی تصمیمی میگرفت، به طور جدی به آن جامه عمل میپوشاند و در این راه، هیچ نیز نمیتوانست مانعی برای او ایجاد کند. شهید اخلاقی سرانجام در اسفند ماه سال 1361 و در حالیکه تنها 27 بهار از زندگی را پشت سر گذاشته بود، در حالی که خانوادهاش همچنان نمیدانستند او یکی از سرداران سپاه قم و از فرماندهان جنگ است، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در قطعه سوم، ردیف سوم گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد. انتهای پیام/
[ شنبه 6 شهریور 1395 ] [ 12:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از زنجان، شهید داوود ابراهیمخانی متولد 1347 بر اثر اصابت ترکش در 21 دیماه 65 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید. وصیتنامه شهید ابراهیمخانی به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم خدایا! از تو میخواهم که در این جهاد مقدس که رضای تو در آن است، کمکم کنی که بتوانم با شور و شوق زیادتر کار کنم. خداوندا! نور ایمان خودت را در قلب ما بتابان، تا بتوانیم در تاریکیها از آن استفاده کنیم. خداوندا! لذت عشق عبادتهایت را به ما بچشان، که بهترین لذتهاست. خدایا! تو که بهتر میدانی من علاقه زیادی به پدر و مادرم و برادر و خواهرانم و اقوام و دوستانم دارم، ولی برای من عزیزتر از آنها اسلام است. وقتی که اسلام در خطر باشد، باید برای رضای خدا از همه اینها گذشت. دیر یا زود باید همه این راه را بروند و چه بهتر است، آنطوری که حسین(ع) و یاران حسین(ع) رفتند، ما هم برویم. خدایا! تو را شکر میکنم که مرا در عصری عمر دادی که رهبری آن، پرچمی را برداشته است که حسین (ع) برداشته بود. از اسلام و احکام اسلام و از قرآن و از پیامبران که اول آنها، حضرت آدم(ع) و آخرین آنها، حضرت محمد(ص) و امامان معصوم و روحانیت مبارز که در راس آنها، امام عزیزمان است، پیروی کنید. ای مردم! زمانه، زمان تاریکی است و خداوند بر ما مسلمانان منت نهاد و بر ما نوری را عطا کرد که ما بتوانیم، این نور را برداشته و از تاریکیها گذر کنیم و به روشنایی برسیم و این نور امام عزیز است. خدایا! هجرت برای رضای تو کردم که در راه تو جهاد کنم با هرچه در توان دارم و این توان را هم از تو دارم و ما چیزی از خود نداریم و هرچه که داریم از توست. خداوندا! مرگ مرا شهادت در راه خودت عطا فرما و موقع شهادت به جای ناله، ذکرت را به زبانم بیار و با چهره خندان مرا ببر. «آمین یا رب العالمین» انتهای پیام/
[ شنبه 6 شهریور 1395 ] [ 12:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید محمدجواد رشید فرخی در بهار سال 1346 در طاهرآباد کرمان و در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد و نقل است که قبل از تولد، نامش در خواب به مادر وی الهام شده بود. در ادامه خاطراتی درباره این شهید را میخوانید. در جبهه فرمانده گردان بود شهید محمدجواد رشید فرخی در خانهای رشد کرد و بزرگ شد که متدین بودند؛ حلال و حرام خدا را میشناختند و همه زندگیشان تلاش و کوشش بود. آخرای دبیرستان بود که انقلاب شد. همان اوایل به صف سربازان امام پیوست. بعد از پیروزی انقلاب به سپاه رفت. جنگ که شروع شد همه چیز را رها کرد و رفت جبهه. تو جبهه فرمانده گردان بود. به عیادت همون کسی که بهش سنگ زده بود رفت یه روز یکی جلوش رو میگیره و بهش میگه: کار شب و روزت شده بنویسی مرگ بر شاه! بعد سنگ به طرفش پرتاب کرده بود که خورده بود به کمرش. اصلاً به روی خودش نیاورده بود؛ حتی اخم هم نکرده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رفته بود عیادتش برای احوالپرسی؛ عیادت همون کسی که بهش سنگ زده بود. بعد از 45 سال تازه فهمیدم نماز من اشتباه بوده یه روز به من گفت: ببین کجای نماز من اشتباهه؟ وقتی شروع کرد به خواندن، تازه فهمیدم نماز من اشتباه بوده، اونم بعد از 45 سال. نمازش را با اخلاص میخواند. وقت نماز خواندن اشک میریخت و با خدای خودش حرف میزد.آن قدر غرق در راز و نیاز با معبود میشد که صدای اطرافیانش را نمیشنید. هیچ مشکلی نمیتواند مانع از ازدواج شود نمیخواستم زیر بار ازدواج بروم، راضی نمیشدم. یه روز به من گفت: هیچ مشکلی نمیتواند مانع از ازدواج شود. ازدواج سنت پیامبر و مورد تاکید دین است. حتی مساله جنگ هم نمیتواند مانع از ازدواج شود. اگر خداوند بچههای مرا بخواهد، پس از شهادت ما هم آنها زندگی خودشان را ادامه میدهند. حجابت را حفظ کن و با تقوا باش به همسرش میگفت: همیشه نمازت را در تاریکی و تنها بخوان. با خدا صحبت کن. حجابت را حفظ کن و با تقوا باش. جلوی ضد انقلاب بایست و مقاومت کن. چه من باشم و چه نباشم، نماز جمعه را فراموش نکن. خواندن دعای کمیل و توسل را بسیار سفارش میکرد. با این که مسئول موتوری سپاه هم بود، با دوچرخهاش به خانه رفت اکثر اوقات این قدر گرفتاریهایش زیاد بود که دیروقت میرفت خانه. یک شب از او خواستم اجازه دهد با ماشین سپاه، او را برسانم، قبول نکرد. دوچرخهاش را سوار شد و رفت. با این که مسئول موتوری سپاه هم بود! پیاده می رفت. به من گفت: ماشین جزو اموال بیتالمال است وقتی در فرودگاه مشغول کار بود یک ماشین به او داده بودند. وقتی برای او کاری پیش میآمد و میخواست به خونه برود، ماشین را همانجا میگذاشت و پیاده میرفت. یک روز به او گفتم: چرا با ماشین نمیروی؟ به من گفت: ماشین جزو اموال بیتالمال است و نمیشود از آنها استفاده کرد. من در آن دنیا دنبال خانه ساختن هستم به او گفتم: تو که این همه کار برای مردم انجام میدهی، برای خودت خانهای هم دست و پا کردی یا نه؟ گفت: بله، دارم برای خودم خانه درست میکنم. به او گفتم: میخواهم خانهات را ببینم. گفت: من در آن دنیا دنبال خانه ساختن هستم. هیچ وقت در چادر فرماندهی نخوابید بچههایی که به دهلران میآمدند، نمیتوانستند تشخیص بدهند چه کسی فرمانده گردان است. لباس او مثل دیگران بود. همیشه داخل چادر کنار بچه بسیجیها بود. میگفت: من باید کنار بسیجیها باشم، تا اگر مشکلی دارند بتوانم رسیدگی کنم. هیچ وقت در چادر فرماندهی نخوابید. دیگه برنمیگردم، مگر این که مرا در جبهه توی جعبه بگذارند روز عید فطر بود. میخواست خانم و بچهها را ببرد تهران و از آن طرف هم خودش برود جبهه. از او پرسیدم: چه موقع از جبهه برمیگردی؟ گفت: دیگه برنمیگردم، مگر این که مرا در جبهه توی جعبه بگذارند. گفتم: چه حرفی است که میزنی؟ گفت:این دفعه با پای خودم نمیآیم، من را با جعبه میآورند. دوست دارم کنار برادرم برایم قبری درست کنید وقتی برادرش شهید شده بود، پیش رئیس بنیاد شهید رفت و گفت: من میدانم که شهید میشوم. دوست دارم کنار برادرم باشم. کنار او برایم قبری درست کنید. وقتی شهید شد، کنار برادرش و همان جایی که خودش گفته بود، آرام گرفت. همان چیزی که هیچ وقت از خودش جدا نمی کرد... شهید را روی زمین گذاشتیم. وقتی به چهرهاش نگاه کردم، مطمئن شدم خودش است. همینطور که نگاهش میکردم دیدم چیزی را توی دستش گرفته. دستش را که باز کردم دیدم قرآن است. همان چیزی که هیچوقت از خودش جدا نمیکرد. مادرش یک قطره اشک هم نریخت وقتی پدر و مادرش بالای سرش رفتند، همهی مردم گریه و زاری میکردند، ولی مادرش یک قطره اشک هم نریخت. از سر تا پای فرزندش را بوسید. در آخر هم گفت: مادر شیرم حلالت. رفتم سر قبر محمد جواد، از او خواستم به من کمک کند یکی از رفقا میگفت: میخواستم ازدواج کنم ولی نمیتوانستم. مشکلات زیادی برایم پیش آمده بود. در انتخاب همسر دچار سردرگمی شده بودم. رفتم سر قبر محمدجواد، از او خواستم به من کمک کند. خیلی زود همسر مورد علاقهام را یافتم. چند سال از آن واقعه میگذرد و الان پسری دارم به نام محمدجواد. انتهای پیام/
ادامه مطلب
اما این یگان تاثیرگزار، اواخر اردیبهشت ماه امسال (همزمان با روز پاسدار) موسس و فرمانده خود، دریادار شهید محمد ناظری را ازدست داد.
شهادت این فرمانده، بهانهای شد تا به همراه شاگردانش در یگان ویژه دریایی سپاه به «فارور» -جزیرهای که با نام «حاج محمد» جان گرفته بود- برویم؛ جزیرهای که 9 سال پیش سردار ناظری آن را در حالیکه خالی از سکنه و فاقد هرگونه امکاناتی بود برای آموزش تکاوران ندسا انتخاب کرد.
آنچه در ادامه می خوانید گفتوگو با ناوسالاریکم اصغر معماری در یکی از شناورهای یگان ویژه دریایی سپاه در اطراف جزیره فارور است.
سرهنگ اصغر معماری فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه در ابتدای این گفتوگو به تاریخچه تشکیل این یگان پرداخت و اظهار داشت: من از سال 61 وارد سپاه شدم و از همان ابتدا در خدمت یگان رزم لشکر 41 ثارالله بودم. سپس از زمان تشکیل نیروی دریایی سپاه به آن ملحق شدم.
وی افزود: در ابتدا مجموعهای به نام گردانهای تفنگداران در جزایری مثل ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تشکیل شد و 10 سال را در آنجا نیز خدمت کردم.
وی با اشاره به سابقه 28 ساله همکاری با سردار شهید حاج محمد ناظری گفت: در سال 87 ابلاغ شد که «یگان ویژه» باید تشکیل شود که به همراه سردار ناظری مسئولیت راهاندازی این یگان را داشتیم و در همان زمان با حدود 6-5 نفر از نیروهایی که معمولا کسی آنها را به دلیل تفکراتشان قبول نمیکرد، با درایت سردار ناظری این یگان به راه افتاد.
«فارور» را تبعیدگاه و جزیرهای برای جزامیها میدانستند
معماری ادامه داد: با حمایت های فرمانده وقت نیرو سردار صفاری و جانشینش سردار فدوی این مجموعه راهاندازی و قرار شد که در یکی از جزیرهها مستقر شویم. در آن زمان جزایر زیادی را مورد بررسی قرار دادیم که نهایتا به جزیره «فارور» آمدیم و با تأیید سردار ناظری و سردار فدوی، مرکز کار یگان ویژه دریایی سپاه تعیین شد.
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه تصریح کرد: زمانی که ما به فارور آمدیم مخروبهای بود که همه فکر میکردند تبعیدگاه است و عدهای میگفتند اینجا برای جزامیها درست شده است. به هر حال شرایط سختی بود اما حاج محمد آن را پذیرفت.
وی افزود: حدود 6 ماه از تشکیل یگان نگذشته بود که مسئولیت استقرار در جزیره را به ما دادند و ما شروع به ساخت و ساز و آماده کردن جزیره کردیم. در حالیکه هیچکس آن اوایل فکر نمیکرد کسی بتواند در اینجا زندگی کند.
معماری با بیان اینکه در یکسال اول حضور در جزیره، نه آب داشتیم و نه برق، گفت: در آن زمان هفتهای یک بار با شناور آب میآوردند که نسبت به جمعیت 200 نفری ما بسیار کم بود. در آن زمان خیلی از همین بچههای بسیجی که در اینجا بودند کارهای آشپزی و خدماتی را هم انجام میدادند و شرایط بسیار سخت بود.
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه اظهار داشت: گاهی به حاجی(ناظری) میگفتیم که به مسئولین وقت پشتیبانی فشار بیاورد. نمیشود که ما هم کار عملیاتی کنیم و هم کار خدماتی و پشتیبانی اما روحیه حاجی به گونهای بود که اجازه نمیداد هیچ وقت اظهار گلایه و شکایت کنیم.
وی در ادامه این گفتوگو تصریح کرد: ما در آن اوایل فقط یک موتور و یک ماشین داشتیم و حتی شناوری برای برگشتن به عقبه در اختیار نداشتیم و هرگاه میخواستیم جابهجا شویم باید شناوری را از بندر لنگه میفرستادند. با این شرایط در همان ابتدا به ما مأموریت حضور در خلیج عدن ابلاغ شد.
چانهزنی سردار ناظری با دزدان دریایی در عدن
معماری گفت: اوایل سال 87 بود که دو کشتی ایرانی را به نامهای ایران جوان و دیانت در خلیج عدن دزدیده بودند و مسئولیت بازپسگیری و عملیات نظامی رهایی گروگان یا مذاکره را به ما داده بودند.
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه افزود: طرح ما این بود که با عملیات نظامی کشتی را آزاد کنیم اما مسئولین وقت اجازه ندادند و گفتند که باید این کار با مذاکره انجام شود.
وی افزود: به هر حال ما با دو کشتی به آنجا رفتیم و به جای تیم مذاکرهکننده خود حاج محمد مسئول مذاکره شد و به قدری با دزدهای کشتی چانهزنی کرد که مبلغ را پایین آوردند. به یاد دارم که یکی از آن دزدها میگفت این پول خمس و زکات است که باید به ما بدهید و به هر ترتیب کشتی را آزاد کردیم.
اعزام 2 کشتی سپاه به خلیج عدن
معماری خاطرنشان کرد: بعد از آن بحث امنیت کشتیها مطرح شد و هیچکس تجربه این کار را نداشت. ابتدا مأموریت با ارتش بود که به هر دلیلی این کار صورت نگرفت و سپس به ما ابلاغ شد و ما برای این کار دو کشتی را اعزام کردیم که یکی در ابتدای خلیج و دیگری در انتهای خلیج عدن مستقر شد.
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه ادامه داد: استقرار این کشتیها با شرایط مواج دریا بسیار کار مشکلی بود با این حال خود حاج محمد همیشه پای کار بود و هر وقت مأموریتی بود او را در نوک پیکان میدیدیم.
حضور نیروهای ویژه سپاه در پوشش گارد امنیتی روی کشتیها
وی همچنین اظهار داشت: تأمین امنیت کشتیهای ایرانی در خلیج عدن همچنان برقرار است و ما روشهای دیگری را در دستور کار داریم. الان تیمهای عملیاتی ما در پوشش گارد امنیتی در خطوط کشتیرانی هند و شرق آفریقا حضور دارند و هیچ کشتی بدون گارد امنیتی به دریا نمیرود و خودشان این را از ما درخواست میکنند.
تاکید سردار ناظری بر لباس نیروهای ویژه ندسا
معماری در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به تلفیق نیروهای پاسدار و بسیجی در یگان ویژه دریایی سپاه گفت: هیچ کسی انتظار کاری که حاج محمد ناظری کرد را نداشت. او نیروهایی را از بسیجیان سنین 14 تا 24 سال پذیرفت و با تمرین و آموزش مداوم نیروهایی از آنها ساخت که ناممکنها را ممکن کردند.
وی تصریح کرد: حاج محمد همیشه اعتقاد داشت که مجموعه ما باید ویترین نیروی دریایی سپاه از لحاظ نوع برخورد، لباس، مأموریت و ... شود.
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه گفت: خیلی از لباسهایی که بچههای یگان دارند مصوب نیرو نیست اما حاجی کار خودش را میکرد و وقتی همه میدیدند کار خوبی است آن را میپسندیدند. البته این به دلیل اعتماد فرمانده نیرو به سردار ناظری هم بود.
ماجرای حاج محمد و یارانهای که هیچوقت نگرفت
معماری با بیان اینکه سردار ناظری فردی سخاوتمند و با روحیه سال 57 بود، گفت: این اواخر فهمیدم حاج محمد عابربانکی که یارانهاش به آن واریز میشده را به یکی از نیروها که از لحاظ مالی مشکل داشت داده بود و اصلا خودش از یارانهاش استفاده نکرد. او همچنین کمکهای مالی به نیازمندان و محرومان منطقه نیز داشت.
فرمانده یگان ویژه نیروی دریایی سپاه خاطرنشان کرد: سردار ناظری از 12 ماه 11 ماه در جزیره بود و این یک ماه هم که خارج میشد به دلیل مأموریت یا جلسات نیرو بود. او ماهها خانوادهاش را نمیدید و در اینجا مشغول آموزش نیروها بود.
آموزش نیروهای جبهه مقاومت در جزیره فارور
معماری در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به تأثیرگذاری سردار ناظری در جبهه مقاومت، گفت: شهید ناظری بنیانگذار بسیاری از مراکز آموزشی جبهه مقاومت و نهضتهای اسلامی بود و با آنها کار میکرد و دورههای مختلفی را برایشان آموزش میداد.
وی تأکید کرد: شهید ناظری به این نیروها آموزش کاربردی میداد و نه کلاسیک و به یاد دارم یکی از فرماندهان ارتشی جبهه مقاومت که با نیروهایش برای آموزش به جزیره آمده بود دیدگاه عجیبی داشت و نیروهایش به شدت از او میترسیدند. اولین کار حاجی این بود که به آن فرمانده آموزش فرماندهی داد و گفت که تو باید روی فکر، ذهن و قلب این نیروها کار کنی تا برای تو بجنگند.
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه افزود: به هر حال سردار ناظری به قدری با آن فرمانده کار کرد که او کاملا عوض شد و منش حاجی را گرفت و در روز آخری که این رزمندگان جزیره را ترک میکردند به دلیل جدایی از حاج محمد گریه میکردند که البته تعدادی از آنها نیز در سوریه به شهادت رسیدند.
ورود به اتاق سردار ناظری هیچگاه به هماهنگی نیاز نداشت
وی تصریح کرد: ما برای تشکیل یگان ویژه دریایی از یک جمع 6-5 نفره شروع کردیم و به رقم 600-500 نفر رسیدهایم که این به دلیل تلاشهای بی وقفه سردار ناظری بود.
معماری با بیان اینکه سردار ناظری هیچ وقت دفتری برای خود نداشت، گفت: او به گونهای نبود که در دفترش بنشیند و اگر کسی بخواهد او را ببیند قبلش هماهنگ کند. هر وقت هر کسی میخواست میتوانست وارد اتاقش شود و او را ببیند.
ناراحتی حاج محمد از «سردار» خطاب کردنش
فرمانده جدید یگان ویژه نیروی دریایی سپاه تصریح کرد: از وقتی که او به درجه سرداری رسید به شدت ناراحت می شد که کسی او را سردار صدا کند و چهرهاش برمیگشت. او اصلا در بند درجه نبود و با نیروهایش دوستانه و برادرانه برخورد میکرد و وقتی کسی از بیرون به جزیره می آمد اصلا متوجه نمیشد چه کسی پاسدار است، چه کسی بسیجی و چه کسی فرمانده.
معماری افزود: هیچ گاه ندیدهام سردار ناظری خسته باشد. البته شاید خستگی جسمانی داشت اما در روحیهاش هیچ گاه خستگی مشاهده نمیشد.
فیش حقوقی فرمانده تفنگداران دریایی سپاه
وی به ذکر خاطرهای پرداخت و گفت: ما در اتاق یک میز مشترک برای فرمانده و جانشین داشتیم که حاج محمد اصلا پشت میز نمینشست و من برای انجام کارها بیشتر در آنجا بودم. حدود 3-2 سال پیش یک روز کشوی میز را باز کردم و چند فیش حقوقی بازنشده از حاج محمد را دیدم. به جهت ارتباط و اعتمادی که بین من و ایشان بود این فیش حقوقی را باز کردم و دیدم کسی که فرمانده یگان ویژه است، 750 هزار تومان حقوق میگیرد. در آن زمان من در حدود 2 میلیون حقوق میگرفتم. دلیلش این بود که سردار ناظری هیچ گاه به دنبال افزایش حقوق و پارامترهای آن و جایگاهش نبود و کسی هم دنبالش را نگرفته بود.
معماری تأکید کرد: به هر حال روزی به او گفتم که کپی شناسنامه و فیشهای حقوقیات را بده که عصبانی شد و گفت که آن را برای چه میخواهی؟ به هر ترتیب مدارک را از او گرفتم و دنبال مطالباتش رفتم. در آن زمان 7-6 سال از زمان بازنشستگی حاج محمد هم گذشته بود.
افزایش استعداد سازمانی یگان ویژه با تیپ شدن آن
معماری در پایان با اشاره به تیپ شدن یگان ویژه دریایی گفت: کارهای مقدماتی آن انجام و برنامهریزی و طرح تدوین شده است و الان در مرحله سلسله مراتب روند خود را طی میکند.
وی گفت: در صورتی که این کار انجام شود استعداد سازمانی ما بیشتر میشود. ما الان هم یک یگان مستقل هستیم و هر جایی که نیروی دریایی تشخیص دهد هر مأموریتی را تحت هر شرایطی میپذیریم.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب