دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شاخص رزمنده بودن تنها به سلاح در دست داشتن نیست؛ بلکه فردی که قلم، دوربین و یا تجهیزات پزشکی در دست می‌گیرد نیز یک رزمنده در حال نبرد است.

با شروع جنگ ناعادلانه ایران و عراق، پرسنل بهداشت و درمان به کمک رزمندگان شتافتند. پزشکان، پرستاران و امدادگران اعم از زن و مرد داوطلبانه از طرف ارتش و بسیج وارد مناطق عملیاتی شدند و برای نخستین بار بیمارستان‌ها را به خط مقدم رساندند. آن‌ها با حضور در میدان‌های نبرد و با بر تن کردن روپوش‌های سفید، اقشار این جامعه را در هشت سال دوران دفاع مقدس روسفید کردند.

آن دوران در حدود 20 محور عملیاتی مهم، بهداری ایجاد شد. یک یا 2 آمبولانس هم در اختیارشان قرار گرفت. اوج فعالیت امدادگران و بهداران در عملیات کربلای 5 بود؛ که دشمن با زیر پا گذاردن تمام معاهده‌های حقوق بشری، بیش از 500 دستگاه آمبولانس ایران را منهدم کرد و هزار نفر از بخش بهداری در این عملیات به شهادت رسید.

به جهت امدادرسانی سریع‌تر به رزمندگان، رکورد تاسیس بیمارستان در جنگ تحمیلی شکسته و بیمارستان‌های صحرایی در مدت زمان 9 ماه ساخته شد.

بیمارستان‌های صحرایی فاطمه زهرا(س)، علی ابن ابیطالب(ع)، امام حسین(ع) و امام حسن(ع) در آن دوران حدود 100 هزار عمل جراحی انجام دادند؛ که بارها مورد هدف دشمن قرار گرفتند. در عملیات والفجر 8 بیمارستان حضرت فاطمه(س) بمباران شیمیایی شد.

با وجود نقش موثر بهداری و بیمارستان‌ها در دوران دفاع مقدس، متاسفانه یادمانی در این خصوص ایجاد نشده است. این بیمارستان‌ها جزو تاریخ پرافتخار جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند؛ که در حال خراب شدن و فراموشی هستند. به عنوان مثال بیمارستان طالقانی آبادان همانند پازل گمشده این شهر است که اسناد موجود در آن از بین رفته و یا در حال تخریب است. این مکان در دل خود خاطرات و اسناد زیادی را جای داده است؛ اما یادمانی برای آن طراحی نشد.

پس از اتمام جنگ تحمیلی نیز برای استفاده از تجارب به دست آمده در آن دوران، ستاد کل نیروهای مسلح 2 دانشگاه علوم پزشکی سپاه و ارتش را تاسیس کرد.

جامعه پزشکی در دوران دفاع مقدس 2 هزار و 700 شهید به انقلاب اسلامی تقدیم کرد. 30 سال بعد این قشر بار دیگر بسیجی‌وار برای دفاع از مرزهای اسلامی به سوریه اعزام شدند. نخستین شهید پزشک مدافع حرم «محمدحسن قاسمی» است. این تکنسین‌ بیهوشی درحالی‌که مجروحین جنگی را با آمبولانس به سمت بیمارستان منتقل می‌کرد، در حلب مورد حمله گروه‌های تکفیری قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/ 131


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 3 شهریور 1395  ] [ 12:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

موشک «کرم ابریشم» در جنگ ایران و عراق

به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، «کرم ابریشم» نام موشک ضدکشتی چینی است که در جنگ تحمیلی، هر دو کشور عراق و ایران از آن استفاده می‌کردند.

عراق پس از شکست در عملیات مروارید در آذرماه سال 1359 به این نتیجه رسید که سیاست ضربه و فرار در مقابل نیروی دریایی ارتش را در پیش بگیرد و به خرید تسلیحات موشکی ساحل به دریا از نوع کرم ابریشم و هوا به سطح از نوع اگزوست اقدام کرد. عراق به این‌صورت می‌‏توانست بدون درگیری مستقیم، موشک‌های خود را از راه دور پرتاب کند.

ایران نیز در سال 1363 توانست این سلاح را خریداری کند. در مهرماه سال 66 و با شهادت نادر مهدوی و یارانش در درگیری با نیروهای آمریکایی در خلیج فارس، ایران به دنبال انتقام خون این شهدا یک نفت‌کش غول‌پیکر آمریکایی را در ترمینال الحمدی کویت با موشک کرم ابریشم و روز بعد هم یک نفتکش کویتی دیگر که پرچم آمریکا بر آن قرار گرفته بود، در همان اسکله با همان نوع موشک شدیداً آسیب دید.


موشک اچ وای 2

ریگان در تلافی این اقدام ایران دستور داد تا سکوی نفتی رشادت (رستم) ایران را نابود کنند. چهار ناو جنگی این سکو را به توپ بستند و 500 میلیون دلار به ایران خسارت زدند. سکوها نظامی نبودند و حمله به آن‌ها نشانه ضعف آمریکایی‌ها بود.

در همان سال با دخالت‌های مصر، ارسال این سلاح از چین متوقف شد.

موشک ضد کشتی کرم ابریشم، خانواده‌ای از موشک‌های کروز میان‌برد و از انواع ابتدایی موشک‌های ضدکشتی چینی است. نام کرم ابریشم برای دو مدل «اچ‌وای-1» و «اچ‌وای-2» در نظر گرفته شده‌است. کرم ابریشم بر پایه موشک ضد کشتی روسی «اس‌اس‌ان-2» (استایکس) یا همان تی-15 پرمیت طراحی شده‌است. این موشک قابلیت شلیک از زمین، هوا و دریا را دارد.


موشک پی 15 که اولین موشک ضدکشتی روسی است و چین با استفاده از مهندسی معکوس و طی مراحل مختلف توانست به موشک کرم ابریشم دست یابد

کلاهک جنگی بزرگ موشک کرم ابریشم این قدرت را به آن می‌داد که یک کشتی سه هزار تنی را غرق کرده یا به شدت به آن صدمه بزند. مدل اچ وای-2 این موشک حداکثر برد مفیدش 100 کیلومتر است.

خاطرنشان می‌سازد، عراق در جنگ خلیج فارس از این موشک به‌عنوان موشک زمین به زمین استفاده کرد.

انتهای پیام/ 211


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 8:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

تصویری از رهبر انقلاب در سالهای جوانی

کانال تلگرامی پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری تصویری از رهبری معظم را در سال های جوانی منتشر کرده است.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 8:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (2 شهریور 1395)

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (2 شهریور 1395)

• آغاز هفته دولت

• سالروز شهادت مبارز انقلابی شهید سید علی اندرزگو (1357 ه.ش)

• سالروز شهادت شهید قاسم‌ علی‌یاری (1361 ه.ش)

• سالروز شهادت شهید سیدکاظم کاظمی معاون اطلاعات کل سپاه در منطقه طلائیه (1364 ه.ش)

• عملیات در تپه شهیدان در محور ارومیه – اشنویه توسط تیپ 110 شهید بروجردی سپاه (1362 ه.ش)

• سالروز شهادت شهید مدافع حرم پاسدار احمد حیاری (1394 ه.ش)


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 12:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وداع با برادر پس از 30 سال

به گزارش دفاع پرس از قم، سیدمجتبی طباطبایی‌نسب در روایت خود از حضور خواهرِ یک شهید عراقی، بر مزار برادر شهیدش «شهید فالح حسین وادی العلی» در گلزار شهدای قم، پس از 30 سال، چنین می‌نویسد:

به یادت آنچنان گریم که ماند ناقه در گل‌ها...

مثل هفته‌های قبل برای تبرک و تیمّن با اعضای شورای حوزه بسیج شهید ابراهیمی ناحیه امام حسین(ع) در جوار مزار شهدا حضور یافته و تشکیل جلسه داده بودیم.

حضور گروهی از خانم‌های عراقی نظرم را جلب کرد که با هم نوحه‌ای عربی زمزمه می‌کردند؛ خانم مسن و قد خمیده‌ای در بین آنان بود که تصاویر شهدا را یک به یک مرور کرده و به وی نشان می‌دادند؛ گویی دنبال آشنایی می‎گشتند.

از کنارشان گذشتم و مشغول برگزاری جلسه با دوستان خود شدم؛ که در این حال، صدای شیون و عزاداری و نوحه عربی فضای گلزار را گرفت؛ این صدا، سایه سنگینی شده بود بر جلسه ما!

طاقتمان طاق شد و در گوشه‌ای به نظاره ایستادیم، خانم مسن روی مزار شهیدی افتاده بود و با صدای حزینی مویه می‌کرد. جلو رفتم و با ادای احترام و سلام پرسیدم چه اتفاقی افتاده است. گفتند: این خانم «قسمه وادیالعلی» خواهر شهید «فالح حسین وادی العلی» است و امروز پس از 30 سال، قبر برادرش را پیدا کرده است.

حرف زدن برایم سخت شده بود، بغضم را فرو خوردم و به خواهر شهید اطمینان دادم که مزار برادرت غریب نمی‌ماند، ما زائران همیشگی اوییم.

درحالی‌که ناخودآگاه یاد حضور عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) بر سر مزار سیدالشهدا(ع) در روز اربعین افتاده بودم، با خود این شعر را زمزمه می‌کردم:

چه دشوار است پیمودن به هجران تو منزل‌ها
به یادت آنچنان گریم که ماند ناقه در گل‌ها

گلزار شهدای قم علاوه بر شهدای لشکر 17، ارتش، ناجا، بمباران هوایی، شهدای مکه و...، معطر به حضور شهدای مقاومت اسلامی از فرانسه و دیگر کشورها و بخصوص شهدایی از سپاه بدر نیز هست؛ مجاهدانی که گروهی از آنها از عراق مهاجرت کرده و در کنار رزمندگان اسلام به جهاد و مبارزه بر علیه دشمن بعثی پرداختند.

گروهی دیگر از این شهدای بی‌نام و نشان اسرای جنگی بودند که در دوره اسارت جذب سپاه بدر و صفوف مجاهدان شدند. این عزیزان  مصادیق بارز صدور انقلاب اسلامی به خارج از مرزهای ایران اسلامی هستند. هرچند امروز شهدای والامقام مدافع حرم از کشور افغانستان و پاکستان و... نیز گواه بر این دستاورد بزرگ انقلاب مقدس خمینی کبیر(ره) هستند که نشان می‌دهد انقلاب عظیم اسلامی امروز به رهبری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی طلیعه دار عصر انتظار است.

راستی هر وقت به زیارت گلزار شهدای قم رفتید به شهدای مقاومت اسلامی از کشورهای دیگر و به‌خصوص این شهید عزیز در قطعه 11، ردیف 9، شماره 628 هم سری بزنید و گل فاتحه‌ای هدیه کنید.

سید مجتبی طباطبایی نسب
فرزند شهید سیدحسن طباطبایی نسب

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

نگاهی به عملکرد خیانت‌بار منافقین در جنگ تحمیلی

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، به جرات می‌توان گفت در تاریخ معاصر ایران هیچ گروه و دسته و حزبی به اندازه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) جنایت و خیانت و آدمکشی و بمب‌گذاری و ترور و هواپیما ربایی و رفتارهای خلاف عقل و شرع در کارنامه خود نداشته است. بهمین دلیل است که این گروه هیچ جایگاهی حتی در بین گروه‌های ضدانقلاب و مخالف نظام جمهوری اسلامی هم ندارد. گروهکی که تا به حال طبق برخی آمار رسمی 12000 نفر از مردم ایران را به شهادت رسانده و جنایات بی‌شماری را نیز علیه مردم ایران و مردم عراق ترتیب داده است. در بخش اول این مقاله نگاهی به تاریخچه جنایت بار این گروه داشتیم و در بخش دوم و پایانی نگاهی بسیار مختصر به جنایات این گروه در جریان دفاع مقدس انداخته‌ایم:

دلایل همکاری منافقین با صدام

طارق‌عزیز از جانب صدام حسین از رجوی برای دیدار از عراق دعوت کرد. رادیو ضد انقلاب صدای ایران نیز در بیست و یکم دی در گزارشی با اشاره به قصد رجوی برای انتقال ستاد تبلیغاتی خود از پاریس به بغداد، اعلام کرد که رجوی در این دیدار خواستار افزایش کمک‌های مالی عراق به سازمان مجاهدین خلق شده است.

یکی از مهم‌ترین دلایل هم‌کاری علنی رجوی با حکومت بعث عراق را می‌توان تمایل وی برای به رسمیت شناخته شدن در عرصه دیپلماتیک دانست؛ در این دوران و پس از اقدامات خراب‌کارانه و تروریستی سازمان در ایران، در واقع رجوی پایگاهی در داخل کشور نداشت به همین دلیل و با توجه به خوی قدرت‌طلبی وی، از هر طریق ممکن، نزدیک شدن به یک دولت بیگانه- که ابرقدرت‌ها نیز از آن حمایت می‌کردند- و مذاکره با آن در واقع نوعی رسمیت یافتن شورای ملی مقاومت و رجوی در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی به شمار می‌آمد و رجوی تصور می‌کرد که از این رهگذر سریع‌تر می‌تواند به امیال قدرت‌طلبانه خود دست یابد.

مسعود رجوی در 17 خرداد 1365 و به دنبال امضای معاهده‌ای در پاریس با طارق عزیز، به بغداد رفت. پس از ورود وی، نیروهای سازمان در قرارگاه‌های تشکیلاتی در عراق، سازمان‌دهی شده و با حمایت ارتش این کشور سلسله عملیات‌هایی را در طول جبهه‌های شمالی جنگ اجرا کردند و سازمان خدمت به ارتش عراق را در بالاترین سطح ممکن انجام داد.

سران سازمان از هم‌کاری با حکومت بعث عراق این اهداف را دنبال می‌کردند: از آن‌جا که عراق مرزهای زمینی طولانی‌یی با ایران دارد، پس بهترین و آسان‌ترین راه برای نفوذ عناصر سازمان به ایران به شمار می‌آمد؛ علاوه بر این، سازمان می‌توانست با استفاده از کمک‌های مالی و تسلیحاتی فراوان عراق، توان مبارزاتی خود در برابر جمهوری اسلامی را تا حد زیادی افزایش دهد.

ناگفته پیداست که دولت عراق نیز به خوبی می‌دانست که می‌تواند با استفاده از عناصر و هواداران سازمان در ایران، اقدام به اجرای عملیات‌های خراب‌کارانه، کسب اطلاع از اوضاع داخلی ایران و ترور شخصیت‌های تاثیرگذار کرده و در نهایت اراده، پشتیبانی و مشارکت عمومی در جنگ را در بین ایرانیان تضعیف کند. این امر به خودی خود می‌تواند دلیلی بسیار مناسب برای حمایت همه‌جانبه صدام حسین از حضور مجاهدین در عراق و عملیات‌های ضد ایرانی آنان باشد. صدام سازمان را مهره‌ای قابل اعتماد و کارامد برای دست‌یابی به اهداف ماشین جنگی خود می‌پنداشت؛

روش منافقین در اقدامات علیه رزمندگان در جبهه ها

پس از ورود رجوی به عراق، نیروهای نظامی ‌سازمان سلسله عملیات‌هایی را در طول نوار مرزی ایران با حمایت و پشتیبانی ارتش عراق علیه نیروهای ایران در مناطقی مانند سردشت، دهلران، مریوان، سرپل ذهاب، جنوب بانه و ارتفاعات کرمانشاه اجرا کردند. در این عملیات‌ها تلفات جانی و تسلیحاتی فراوانی به برخی یگان‌ها و پایگاه‌های پراکنده نیروهای نظامی ‌ایران وارد شد. بر اساس آمار، این عملیات‌ها برای سازمان یک موفقیت محسوب می‌شد و با طراحی و خواست ارتش عراق و در قالب برنامه‌‌های جنگی حکومت صدام سیر صعودی داشت.

سازمان به ویژه پس از استقرار مرکزیت آن در عراق، به شیوه‌های گوناگون دولت بعثی عراق را برای دست‌یابی به اهدافش یاری می‌کرد، که از جمله فعالیت‌ها و خدمات سازمان به عراق می‌توان به این موارد اشاره کرد: اجرای عملیات‌های خراب‌کاری و ترور در داخل ایران به ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی ایران؛ جاسوسی از فعالیت‌های نظامی ایران؛ به راه انداختن تبلیغات و شایعات ضدایرانی از طریق رادیوی این سازمان در عراق به منظور تضعیف اراده و کاهش حمایت عمومی از جبهه‌های نبرد؛ شنود مکالمات بی‌سیمی و تلفنی نیروهای ایرانی؛ ارائه اطلاعات ارزشمندی درباره تاسیسات نظامی و اقتصادی ایران به سازمان‌های اطلاعاتی عراق و در مواردی درگیری مستقیم و حمله به نیروهای ایرانی در جبهه‌های جنگ.

مهم‌ترین خدمات اطلاعاتی سازمان به رژیم بعثی

سازمان در این برهه علاوه بر کمک‌های نظامی به ارتش عراق، در زمینه اطلاعاتی نیز به دولت عراق خدمات شایان توجهی کرد که به طور کلی مهم‌ترین آن‌ها را می‌توان تحت عناوین جاسوسی برای عراق، شنود در جبهه‌ها، بازجویی از اسیران و تخلیه تلفنی طبقه‌بندی کرد.

1- جاسوسی به نفع عراق:

جاسوسی را می‌توان یکی از ابعاد مهم خدمات سازمان به حکومت بعثی عراق دانست. بررسی‌ها نشان می‌دهد نیروهای سازمان برای جمع‌آوری و انتقال اطلاعات به ارتش بعثی به صورت گسترده فعالیت می‌کرده‌اند و این اقدامات نقش مهمی در تصمیم‌گیری و اجرای طرح‏های نظامی دشمن داشته است. براساس اظهارات محمدحسین سبحانی که در گذشته از مسئولان اطلاعات و امنیت سازمان مجاهدین خلق بوده، استخبارات عراق از طریق مهدی ابریشم‌چی، پرسش‌های اطلاعاتی ارتش عراق را در مورد شناسایی محل پل‌ها، تاسیسات آب و برق، کارخانه‌ها و مراکز اقتصادی و نظامی ایران با سازمان مطرح می‌کرده و ستاد اطلاعات سازمان پس از انجام دادن کار اطلاعاتی، پاسخ‌ها را تهیه کرده و در اختیار آنان می‌گذاشته است.

2- ایجاد شبکه شنود در جبهه‌ها:

نیروهای مجاهدین خلق از ابتدای جنگ اقدام به شنود مکالمات واحد‌های نظامی کشور می‌کردند. در این خصوص مدارک مستند فراوانی وجود دارد. این قبیل اقدامات سازمان پس از استقرار در خاک عراق و با کمک‏های تجهیزاتی حکومت بعث به شدت گسترش یافت، به گونه‌ای که آن‌ها یک شبکه شنود در جبهه‌های جنگ ایجاد کردند. افراد شاغل در این شبکه، به منظور کسب اطلاعات نظامی ایران، اقدام به شنود شبکه‌های بی‏سیمی و مخابراتی می‌کردند. آن‌ها به دلیل تسلط کامل به زبان فارسی، گویش‌ها و لهجه‌های محلی و آشنایی با فرهنگ اقوام گوناگون کشور، پیام‌های ارسال‌شده با دستگاه‌های مخابراتی را رمزگشایی می‌کردند.

این پیام‏های کشف‌شده توسط اعضای ارشد سازمان از جمله مهدی ابریشم‌چی در اختیار نیروهای بعثی قرار می‌گرفت. با توجه به این که در مناطق جنگی معمولا اطلاعات مهم مربوط به عملیات نظامی از جمله انتقال نیرو و تجهیزات و استحکامات، زمان اجرای عملیات و... از طریق بی‌سیم بیان می‌شد، جمع‌آوری این اطلاعات نقش مهمی در آمادگی عراقی‌ها برای مقابله با حمله نیرو‌های خودی داشت.

3- بازجویی از اسیران ایرانی:

علی‌اکبر راستگو، که در گذشته از اعضای عالی‌رتبه سازمان بوده است، در کتاب خود در این باره نوشته است: یکی دیگر از اقدامات نیروهای سازمان کسب اطلاعات از نیروهای ایرانی بود که به اسارت درمی‌آمدند. افراد سازمان به دلیل کسب اطلاعات اولیه از طریق شنود بی‏سیم ایرانی‌ها و اشراف نسبی به اطلاعات نظامی مناطق جنگی و نیز تسلط به زبان فارسی در تخلیه اطلاعاتی اسرا بهتر از نیروهای عراقی عمل می‌کردند. آن‌ها با شکنجه اسیران، اخبار و اطلاعات‌شان را تا حد امکان تخلیه و به سرویس اطلاعاتی ارتش عراق منتقل می‌کردند.

4- تخلیه تلفنی:

تخلیه تلفنی یا کسب اطلاعات با استفاده از تلفن، یک روش آسان، ارزان و بی‌خطر برای جاسوسی است. این روش با استفاده از تکنیک‌های گوناگون اجرا می‌شود. نوارهای مربوط به مذاکرات سران سازمان مجاهدین با افسران سرویس‌های اطلاعاتی عراق که پس از سقوط حکومت بعثی به دست آمد، حکایت از آن دارد که حکومت عراق امکانات مخابراتی گسترده‌ای در اختیار سازمان گذاشته بود و آن‌ها با استفاده از این امکانات، تماس‌های تلفنی متعددی با افراد مختلف در داخل کشور می‌گرفتند و به جاسوسی می‌پرداختند‌.

به دستور صدام، بهترین امکانات تخلیه تلفنی در اختیار سازمان قرار گرفت؛ تخلیه تلفنی و جمع‌آوری اطلاعات از جبهه‌های جنگ، یکی از وظایف اصلی مقرهای سازمان در مناطق هم‌جوار با ایران به شمار می‌آمد. راه‌اندازی شبکه ارتباطی بین مقرهای سازمان در عراق، نقش موثری در انتقال سریع اطلاعات به دست آمده از طریق جاسوسی و تخلیه تلفنی به سرویس اطلاعاتی عراق داشت.

جنایت منافقین در عملیات انفال در کردستان عراق

در جریان عملیاتی که به عملیات انفال کردها مشهور است،از فوریه تا سپتامبر 1988 که در استان‌های کرکوک، دیاله، نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از سه هزار روستا نابود و بیش از 182 هزار جمعیت بی‌دفاع از سوی ارتش و ماموران امنیتی عراق به قتل رسیدند و شهرهای حلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماووت به تمامی ویران و از سکنه خالی شدند.

اتفاقی که به عنوان نسل کشی در بسیاری از کشورهای جهان پذیرفته شده و علیه آن قطعنامه صادر شد. مدتی پیش تعدادی از جداشدگان گروهک منافقین، در نامه‌ای این عملیات را تشریح کردند و نوشتند:« بزرگترین اتحاد عمل مجاهدین خلق با دیکتاتور وقت یعنی صدام حسین در عملیات کردکشی شکل گرفت که سازمان مجاهدین آن را مروارید نامید.

دیکتاتور وقت عراق که در داخل کشورش به سرکوب قوم‌ها و اقلیت‌های عراقی به طور خاص کردها پرداخته بود، در همین حال به کویت هم حمله کرد که با مقابله آمریکا مواجه شد، در این هنگام کردهای عراقی در شمال عراق که سالیان سال برای آزادی و دمکراسی جنگیده بودند فرصت را مغتنم شمردند که به دیکتاتوری یکی از دیکتاتورهای زمان پایان دهند و دیکتاتور وقت که به شدت نگران از دست دادن کنترلش بود مجبور به فرستادن نیروهای زیادی برای پاکسازی کردها به شمال عراق شد و مجاهدین همانطوری که همیشه سردسته اشان به وضوح می‌گفت که ادامه حیات خودشان را در ادامه حیات دیکتاتور عراق می‌دیدند، به دست و پا افتاده و به صدام وعده دادند که کردها را به مجاهدین بسپارد و او به جنگ کویت بپردازد و خودش را درگیر پاکسازی کردها نکند.

بلافاصله مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو فرمان حمله به کردها را صادر کردند و حتی در فیلم‌هایی که هنوز در داخل خود سازمان موجود است، مریم قجرعضدانلو فرمان داد تا کردها را با تانک‌ها زیرگرفته و از هدردادن گلوله جلوگیری شود. درفیلم‌هایی که بعد خود سازمان آنها را از بین برد، کردهایی را نشان می‌داد که با لباسهای کردی در زیر تانکهای مجاهدین له شده بودند، دختران جوان و کودکانی که بر اثراصابت گلوله نقش زمین شده بودند.»

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 12:22 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روایت خلبان مقام معظم رهبری از اعلام وضعیت قرمز در آسمان

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، استاد خلبانی هواپیمای جت فالکن و بوئینگ-747، معاون عملیات آشیانه جمهوری اسلامی ایران و مدیر آموزش ترابری معاونت عملیات ستاد نیروی هوایی از جمله سمت‌هایی بوده است که محمدجعفر خانجانی بر عهده داشته است.

این خلبان روز دوازدهم آذرماه 1327 در محله هردورود قائم شهر متولد شد. پدرش حیدر که در زمان حکومت رضاشاه برای احداث کارخانه نساجی شماره یک مازندران باید به بیگاری می‌رفت، از قائم شهر به سوادکوه گریخت. اما بعدها جزو کارکنان همین کارخانه درآمد. محمدجعفر دو برادر و چهار خواهر دارد و خود دومین فرزند خانواده است. او تحصیلات ابتدایی را در دبستان کوچک‌سرا، و متوسطه را در دبیرستان سپهر قائم شهر گذراند و سال 1346 در رشته طبیعی دیپلم گرفت.

خانجانی به دلیل علاقه وافری که به شغل خلبانی داشت، با آگاهی از استخدام نیروی هوایی، در آزمون‌ها و معاینات پزشکی شرکت کرد و در بهمن‌ماه 1346 به جمع دانشجویان خلبانی این نیرو پیوست. وی دوره مقدماتی زبان انگلیسی را بعد از تمرین‌های آموزش نظامی در مرکز آموزش‌های هوایی نیرو طی کرد و بعد از خواندن دروس آکادمی پرواز، دوره خلبانی هواپیمای ملخ‌دار «پایپر» را در این مرکز آموزش دید. او در سال 1347 برای تکمیل دوره به تگزاس آمریکا عزیمت کرد. ابتدا در پایگاه هوایی «لکلند» دوره تخصصی و پیشرفته زبان و آموزش‌های مرتبط با پرواز را یاد گرفت و برای ادامه پرواز به پایگاه «لاریدو» در نزدیکی شهر لاریدو و مرز مکزیک رفت. در این پایگاه مدتی کوتاه با هواپیمای ملخ‌دار تی-41، سپس با جت آموزشی تی-37 و در آخر با جت مافوق صوت تی-38 پرواز انجام داد و با درجه ستوان دومی از دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش فارغ‌التحصیل شد.

محمدجعفر پس از بازگشت از آمریکا در سال 1349 به منظور طی کردن دوره رزمی شکاری مدرن اف-5 که چند سالی بیشتر نبود به خدمت نیروی هوایی درآمده بود، به پایگاه هوایی دزفول منتقل شد. او خاطره استاد خوبش، علی دهنادی را در هواپیمای اف-5 هنوز فراموش نکرده است.

حدود دو سال بعد (سال 1351) برحسب نیاز خدمتی و نزدیک بودن به زادگاهش، به پایگاه یکم ترابری مهرآباد منتقل شد و در آنجا پرواز با بیشتر هواپیماهای ترابری نیرو را در طول خدمت تجربه کرد. اول خلبان اف-27 یا «فرندشیپ» بود. بعدها استاد خلبان سی-130 یا هرکولس شد. مدتی طولانی هم با بویینگ-747 پرواز کرد و هم زمان با دو هواپیمای جت سبک با نام‌های «جت استار» و «جت فالکن» نیز می‌پرید. خانجانی از افتخارات هشت سال دفاع مقدس، از انجام پروازهای سوخت رسانی و پشتیبانی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در کنار سایر مأموریت‌هایی که به او محول می‌شد، یاد می‌کند؛ مأموریت‌هایی که بدون چون و چرا و با علاقه‌مندی کامل بر عهده می‌گرفت.

اگرچه او هنوز توانایی پرواز را داشت، ولی بالاخره بعد از 33 سال خدمت و 6400 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای نیروی هوایی، در سال 1379 با درجه سرهنگی به افتخار بازنشستگی نائل آمد.

خانجانی در سال 1356 با خانم زهرا عزیزی، که در رشته مهندسی کشاورزی فارغ‌التحصیل شده بود، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. علی‌رضا (1357) و آرش (1363) هر دو با علاقه زیاد شغل خلبانی را انتخاب کردند. علی‌رضا هم اکنون پرواز می‌کند و آرش نیز دوره خلبانی را با موفقیت طی کرده است. تنها دخترش، مریم (1361) نیز مهندس مکانیک است.

دو خاطره کوتاه از سال‌های جنگ تحمیلی را که در ذهن کاپیتان سرهنگ محمدجعفر خانجانی جای خوش کرده، از زبان خودش بخوانید.

وقتی وضعیت قرمز شد

هفته بسیج یکی از سال‌های جنگ تحمیلی بود. حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای مقام معظم رهبری، آن زمان رئیس جمهور بودند. قرار بود به شهرهای مختلفی سفر کنند. افتخار خلبانی یکی از  پروازها بر عهده من گذاشته شد. سخنرانی ریاست جمهوری در یزد خاتمه یافت و قرار شد ایشان را به اصفهان ببریم. مسئول هماهنگی‌ها از من پرسید: «چقدر سوخت دارید؟» گفتم: «برای یک ساعت». گفت: «تا اصفهان 20 دقیقه راه است. نیاز به سوخت‌گیری نیست.» شرایط طوری بود که به ظاهر اطاعت کردم اما تا او رفت، به مسئول سوخت هواپیما با انگشت اشاره کردم برای سه ساعت پرواز سوخت بزنند.

نزدیک اصفهان بودیم که خبر دادند وضعیت قرمز است و  هواپیماهای «میگ‌» عراقی در حال بمباران شهر و فرودگاه هستند. به سرعت از منطقه خطر دور شده و در فاصله 120 کیلومتری شرق فرودگاه اصفهان و در ارتفاع پست یک ساعت و نیم دور زدم تا وضعیت سفید اعلام شد. آن امیر مسئول که با گذر زمان به شدت نگران شده بود، آمد سراغم و پرسید: «چقدر سوخت دارید؟» گفتم: «برای یک ساعت و نیم دیگر.» با تعجب گفت: «از کجا آوردید؟» ماجرا را برایش توضیح داده و گفتم: «من طبق مقررات عمل کردم.» اینجا بود که آفرین گفت و تشویقم کرد.

این خاطره در کتاب «ستاره‌های نبرد هوایی» چاپ شده است.

منبع: ایسنا


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 12:16 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ماجرای «قمقمه‌های خالی» عراقی‌ها و اسرای ایرانی

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، غلامحسن جامی از جانبازان 40 درصد دوران دفاع مقدس است که هفت سال از زندگی خود را در اسارت‌گاه‌های دشمن سپری کرده است. این آزاده روایت می‌کند: « در عملیات خیبر در داخل خاک عراق پیشروی داشتیم. ۴۵ کیلومتر مسافت را با قایق‌ها از آب گذر کردیم و حدود ساعت ۸ شب عملیات آغاز شد که قصد نیروی‌های خودی، گرفتن قرارگاه شهری به نام هورالهویزه بود.

به دلیل مقاومت دشمن تیربارچی‌های روی قایق‌ها  آتش سنگینی را بر روی مواضع عراقی ریختند و ما با کم شدن مهمات مجبور به عقب‌نشینی دو یا سه کیلومتری شدیم. صبح روز بعد با رسیدن مهمات توانستیم بعد از ساعت‌ها درگیری مواضع دشمن را تصرف کنیم. بعد از هفت روز تصرف مواضع دشمن، عراقی‌ها با آتش سنگین هوایی و زمینی و کاربرد  بمب‌های شیمیایی بر روی نیروهای ما فشار سنگینی آوردند. این در حالی بود که مهمات ما به حداقل رسیده بود. نیروهای عراقی با هدف قرار دادن قایق‌ها قدرت عقب نشینی را از ما گرفتند و ما برای جلوگیری از شهادت بچه‌ها مجبور به اسیر شدن بودیم. بعد از چند ساعت چانه‌زنی فرمانده گروهان با بچه‌ها، نیروهای ما علی‌رغم میل باطنی رضایت خود را برای تسلیم شدن اعلام کردند.

برای اولین بار که می‌خواستیم خود را تسلیم کنیم، تیربارچی ما هنور یک نوار فشنگ داشت. همان طور که ما به سمت نیروی‌های عراقی در حرکت بودیم عراقی‌ها به صورت ناشیانه به ما هجوم آوردند تا غنیمت بگیرند. تیرپارچی ما حدود ۳۰ نفر از عراقی‌ها را به گلوله بست. در این شرایط ما دوباره مجبور به عقب‌نشینی به سمت پناهگاه‌های خود شدیم ولی فردای آن روز مجبور بودیم خود را تسلیم کنیم. بعد از تسلیم شدن در ابتدا بعد از حدود ۶ کیلومتر پیاده‌روی، ما را به منطقه‌ای بردند که همه اسرای عملیات خیبر جمع بودند. در آن جا بود که خبرنگاران و عکاسان زیادی برای پوشش تبلیغاتی حضور داشتند و زنان بی حجاب به رقص و پایکوبی و سرودن شعارهایی با مضامین پیروزی خود پرداختند. در تمام این لحظه‌ها سر بچه‌های ما پایین بود.

ما در همان حال ملتهب و استرس آور یاد خدا را فراموش نکرده بودیم. نزدیک‌های غروب بود و هنوز نماز ظهر و عصر را نخوانده بودیم. همراه بچه‌ها در همان حال که دستانشان بسته بود بدون وضو و با دست بسته به صورت اشاره‌ای نماز خواندیم. نکته جالب لحظه‌ای بود که برای ما قمقمه‌های خالی آب می‌آوردند و برای تبلیغات جلوی صورت و دهان ما می‌گرفتند تا خبرنگاران این صحنه‌ها را فیلمبرداری کنند.

بنده در آن زمان ۲۳ سال داشتم و صاحب همسر و دو بچه کوچک بودم و قبل اسارت در جهادسازندگی مشغول به کار بودم. بعد از ۵ یا ۶ روز که ما را برای جنبه‌های تبلیغاتی به شهرهای مختلف عراق دور دادند به اردوگاهی در شهر موصول انتقال دادند.

در زمان اسارت ما کارهای تبلیغاتی و دینی زیادی برای نگه داشتن روحیه بچه‌ها انجام می‌دادیم و بچه‌ها شکنجه‌های فراوانی را در دوران اسارت متحمل شدند. ما از ساعت سه یا چهار بعد از ظهر در آسایشگاه‌ها قرار می‌گرفتیم و تا فردا ساعت ۹ صبح ما را بیرون نمی‌آوردند. آسایشگاه‌ها سرویس بهداشتی نداشتند و خیلی از بچه‌ها با درد مثانه و کلیه مواجه می‌شدند.

در نزدیکی ایام دهه فجر بودیم و می‌خواستیم مراسم‌هایی را برای این دهه اجرا کنیم. اما یکی از افرد خود باخته که تنها این فرد بود که برای عراقی‌ها جاسوسی می‌کرد حضورش در بین بچه‌ها مانع از این اقدام شد.

خبر ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) بود که باعث ناراحتی بیش از حد اسرا شد، طوری که گویی پشتیبان و پدر مهربانی را از دست داده بودیم، این خبر خیلی برای ما سخت و حزن‌انگیز بود.

و بالاخره ۲۶ مرداد سال ۶۹ آزاد شدیم.طبیعی است که هر کسی به وطن خود بعد از سال‌ها بازگردد خوشحال باشد اما  زمانی که ما در ایران بودیم امام خمینی (ره) زنده بودند اما موقع برگشتمان به وطن امام در قید حیات نبودند و به خاطر این مسئله بود که ما متأثر شدیم.

منبع: ایسنا


ادامه مطلب

[ دوشنبه 1 شهریور 1395  ] [ 3:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

گروه «1+3» شهدا + عکس

به گزارش دفاع پرس از خراسان رضوی، به دنبال شهادت سید هادی جناتی از رزمندگان لشکر 5 نصر در منطقه عملیاتی والفجر 3، شهیدان قاسم موحدی، محمدرضا عبدی از فرماندهان واحد تخریب این لشکر به همراه شهید حسین شیدایی از فرماندهان لشکر 21 امام رضا(ع) بر پیکر مطهر این شهید والامقام حاضر شدند و با او وداع کردند.

نمی­ دانیم، در این وداع آخر این سه عزیز سید هادی را به چه قسم دادند و یا به او چه گفتند که طولی نکشید که آنها را هم  در جوار خود پذیرفت.

خوشا به حالشان که هر چهار نفر میهمان سفره ارباب بی­‌کفنشان حضرت اباعبدالحسین(ع) هستند.

 

شهید سید هادی جناتی متولد اول مهرماه 1342 سبزوار است. وی از رزمندگان واحد تخریب بود و بیست و ششم مهرماه 1362 به فیض شهادت نائل شد.

شهید محمدقاسم موحدی محصل طوسی متولد پانزدهم خردادماه 1340 مشهد مقدس است. آخرین مسئولیت وی فرماندهی واحد تخریب لشکر 5 نصر بود و 13 شهریورماه 1364 در خاک عراق به شهادت رسید.

شهید محمد رضا عبدی متولد یکم فروردین‌­ماه 1345 کاشمر است. وی در سِمت جانشین گردان تخریب لشکر 5 نصر انجام وظیفه می‌کرد؛ که سرانجام ششم بهمن‌­ماه 1365، در عملیات کربلای 5 در شلمچه بال در بال ملائک گشود.

شهید حسین شیدایی متولد دوم آذرماه 1341بردسکن است. وی که جانشین گردان لشکر 21 امام رضا(ع) بود، دوم اسفندماه 1362 در هورالعظیم به مقام والای شهادت نائل شد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 1 شهریور 1395  ] [ 3:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خط قرمزهایی که هرگز سفید نشدند!

فاطمه صادقی، خواهر شهید «علی اکبر صادقی» معروف به «اصغر یک دست» در گفت و گو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس در خصوص دو شرط رزمندگان برای حضور در پیک لشکر 27 محمدرسول الله (ص) روایت کرد:

خط قرمزهای علی‌اصغر هم شنیدنی است. او دو خط قرمز داشت یکی بچه‌های محل و دیگری سیگاری‌ها. او به هیچ عنوان اجازه نمی‌داد شخصی از هم محلی‌ها حتی نزدیک‌ترین رفقایش وارد پیک لشکر شود. گرچه این عرف بود که هم محلی‌ها با هم و کنار هم می رزمیدند، ولی او اجازه نمی‌داد. به او می‌گفتیم «این کار برای چیست؟ رفیقت دوست دارد کنار تو باشد».

علتش را می‌گفت: «اگر بچه محل وارد تیپ نمی‌کنم به این دلیل است که وقتی آنها شهید شدند خانواده‌های‌شان می‌گویند تو بچه ما را به خط مقدم فرستادی و خودت عقب نظاره گر ماندی».

خط قرمز دیگرش ترک سیگار بود و می‌گفت: «خیلی‌ها به خاطر همراه شدن با این لشکر سیگار را ترک کردند حالا اگر بخواهم قانونم را زیر پا بگذارم در حق باقی رزمندگان اجحاف کرده ام».

انتهای پیام/ 131


ادامه مطلب

[ دوشنبه 1 شهریور 1395  ] [ 3:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 70 ] [ 71 ] [ 72 ] [ 73 ] [ 74 ] [ 75 ] [ 76 ] [ 77 ] [ 78 ] [ 79 ] [ > ]