نقش رزمندگان استان سمنان در عملیات رمضان
عملیات رمضان در منطقه جبهه جنوبی شرق بصره با هدف تهدید بصره از شرق و حضور در حاشیه شط العرب که منجر به تصرف 40 کیلومتر مربع شد. |
|
به گزارش دفاع پرس از سمنان، عبور از مرز و ورود به خاک عراق نیاز به تبیین استراتژی جدیدی داشت. استراتژی جدید نیز منابع و روشهای تازه را میطلبید لیکن عملیات رمضان با همان مقدورات و روشهای گذشته طرح ریزی شد. هدف این بود که با موفقیت در عملیات رمضان منطقهای تصرف شود و بدین وسیله پایان عادلانه جنگ ممکن شد.
از سوی دیگر از هفت ماه قبل از شروع این عملیات خبرهایی از داخل عراق میرسید مبنی بر تشکیل خطوط پدافندی مستحکم در مناطق استراتژیک، اما اطلاعات از عمق دشمن کمتر به دست میآمد. اطلاعات ماهوارهای به هیچ عنوان به ایران منتقل نمی شد:عکسبرداری هوایی نیز نیازهای عملیات را تامین نمیکرد تنها اطلاعات خودی یا شناسایی از نزدیک و به وسیله نیروی انسانی به دست میآمد که شناخت کافی از آرایش و استحکامات جدید ارتش عراق را در بر نداشت.
در حالی که تغییر آرایش نیروهای دشمن و روشهای جدید دفاعی آنها حکایت از استراتژی جدید ارتش عراق میکرد، نبود شناخت کافی از این وضعیت تازه آثار نامطلوبی بر عملکرد خودی گذاشت.
به هر حال، عملیات رمضان با طراحی و فرماندهی سپاه و ارتش در چهار محور و پنج مرحله انجام شد. نداشتن شناخت دقیق از وضعیت و استحکامات جدید نیروهای عراقی به اختلال در اجرای عملیات انجامید.
هر چند تلاش اصلی عملیات به ثمر نشست و یگانهای قرارگاه فتح توانستند با نفوذ به عمق عراق تا نهر کتیبان پیش بروند و به قرارگاه فرماندهی دشمن دست یابند اما نیروهای پیشتاز که از جناح چپ با اتکا به کانال پرورش ماهی وضعیت قابل دفاعی داشتند، از جناح راست در برابر هجوم یگانهای زرهی عراق آسیب پذیر بودند. قرارگاههای مجاور نیز که با استحکامات جدید عراق رو برو بودند، توانستند این موانع را پشت سر بگذارند و جناح راست قرارگاه فتح را تامین کنند، لذا نیروهای قرارگاه فتح نیز در تثبیت موقعیت خود موفق نشدند و تنها محدوده پاسگاه زید را تصرف کردند. بدین ترتیب منطقه زید آزاد و لشکر 9 زرهی عراق کاملا منهدم شد، اما هدف اصلی عملیات تامین نگردید.
عملیات رمضان در منطقه جبهه جنوبی شرق بصره با رمز یا مهدی(عج) ادرکنی در تاریخ 22/04/61 تا07/05/61 با هدف تهدید بصره از شرق و حضور در حاشیه شط العرب که منجر به تصرف 40 کیلومتر مربع گردید.
نقش رزمندگان استان سمنان در عملیات رمضان
نیروهای استان سمنان در این عملیات در قالب 6 گروهان پیاده رزمی که 4 گردان در تیپ 17 قم به فرماندهی سردار شهید حسن درویش و دو گروهان از نیروهای شاهرود در تیپ امام حسین (ع) اصفهان که 4 گروهان از نیروهای استان در دو گردان ثارالله به فرماندهی شهید مهدی محب شاهدین و جانشین ایشان شهید محمود اخلاقی سازماندهی و گردان دیگر به نام گردان امام علی(ع) که به فرماندهی محمد ناصر اشتری از اراک که پس از گذراندن آموزشهای نظامی، آمادگی جسمانی و با خواندن دعا و نیایش آمادگی روح و روان، در سپنتا سازماندهی گردیدند.
با شروع عملیات در منطقه عمومی شرق بصره، در اطراف پاسگاه زید با توجه به ابلاغ قرارگاه فتح به تیپ 17 قم، تیپ 17 ماموریت یافت از محور شهید بهشتی پس از عبور از موانع میادین مین، سیم خاردار، خاکریزهای مثلثی شکل وارد عمل شده و پیشروی خویش را در عمق خاک عراق به انجام رسانند.
شهید مهدی محب شاهدین فرمانده گردان ثارالله درباره مرحله سوم عملیات رمضان میگوید: دشمن خاکریزی که در مرحله قبل زده بودیم و می توانستیم در پشت آن پدافند نماییم را صاف کرده بود. لذا مشکلات بسیاری به وجود آمد مشکل بعدی عدم تامین جناح چپ و راست بود که دشمن از دو طرف روی بچه های ما آتش می ریخت و فشار می آورد.این دو عامل مهم باعث بازگشت به مواضع قبلی بود.
با توجه به حضور در مراحل پنج گانه رزمندگان استان در مقابل پاتکهای شدید دشمن در چند روز عملیات ایستادگی و مقاومت جانانه و با انهدام بسیاری از نیروها و وسایل و امکانات و ادوات جنگی دشمن در منطقه عمومی پاسگاه زید در تاریخ 13/5/61 خط پدافندی تشکیل و به تثبیت و تحکیم مواضع پرداختند.
در این عملیات بیش از 50نفر از رزمندگان استان به فیض شهادت نائل آمدند.
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 23 تیر 1395 ] [ 1:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
نابودی تیپ طلایی ارتش عراق در خرمشهر "نابودی تیپ 44 و گردان یکم از تیپ 48، مساله بسیار مهمی بود؛ چون تیپ 44، تیپ طلایی ارتش عراق محسوب میشد و فرماندهان آن از بهترین فرماندهان ارتش عراق بودند." به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، از میان کتبی که درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق نگاشته شده است خواندن و پردازش بخشهایی از خاطرات جنگجویان عراقی و شرح حالی که از آن روزها ارائه میدهند خالی از لطف نیست. کتاب "آخرین شب در خرمشهر" نمونهای از اینگونه کتب است که برگرفته از خاطرات سرهنگ عراقی کامل جابر است. در بخشی از این کتاب در تشریح روزهای پایانی استقرار رژیم بعث در خرمشهر آمده است: سرهنگ احمد زیدان فرمانده تیپ ما بود؛ تیپ 113 او میخواست فرماندهی خرمشهر را کاملا از آن خود کند؛ برای همین با قرارگاه لشکر «یازده» به طور مستقیم تماس میگرفت. یک روز به من گفت: «من به خودم اجازه نمیدهم به این قرارگاههای ضعیف و بیاحساس مراجعه کنم.» دانش نظامی نداشت؛ با پارتی بازی به ردههای بالا رسیده بود. او به دروغ نزد ستاد فرماندهی در بصره تضمین داده بود که نیروهای ما در دفاع از خرمشهر تا پای جان ایستادگی خواهند کرد. روز 23 اردیبهشت 61 راس ساعت چهار بعدازظهر، نیروهای کمکی که شامل نیروی زرهی و تانک از تیپهای 238، 52، تیپ 31 و تیپ 32 بود، به منطقه رسید. ساعت چهار و نیم نیز یک هلیکوپتر حامل مدیر اطلاعات نظامی و تعدادی از افسران رده بالا به محور خرمشهر آوردند؛ سعدالدین شاذلی – افسر بازنشسته مصری – و چند افسر رده بالای اردنی هم میان آنها بودند. آنها با فرماندهان مستقر در خرمشهر جلسه گذاشتند و سپس آمادگی خود را برای دفاع از شهر به هر قیمتی اعلام کردند. سرلشکر شاذلی وقتی تجهیزات دفاعی عراق را دید، با تعجب گفت: «امکان ندارد هیچ نیرویی بتواند واحدهای دفاعی شما را با این عظمت نابود کند!» ساعت پنج عصر آن روز مرا به عنوان فرمانده نیرو تعیین کردند. سرهنگ احمد زیدان، دستورهای لازم را به من ابلاغ کرد. ساعت هشت شب 23 اردیبهشت نیروهای اسلامی به پیشروی خود از چند سمت ادامه دادند. ساعت هشت و نیم، درگیری شدیدی در آپارتمانهای مسکونی نزدیک خرمشهر روی داد. در این مجتمع، تیپهای 23 و 34 نیروهای ویژه مستقر بودند. سرهنگ ستاد نزار ابوسعید برای من توضیح داد: - در مجتمع آپارتمانی، نبرد سنگینی بین نیروهای ما و نیروهای اسلامی روی داد. ما سعی داشتیم آنها را از مناطق مسکونی دور نگه داریم؛ اما شدت حمله آنها مانع بود، این درگیری بیشتر به جنگ خیابانی شباهت داشت. با اینکه منطقه مقابل مجتمع آپارتمانی پوشیده از مین و سیمهای خاردار و... بود، اما نیروهای اسلامی توانستند از میان این زمینها پیاده نظام خود را به منطقه گسیل کنند و از آپارتمانها به عنوان مخفیگاه استفاده کنند. بعد، تکتیراندازهایشان برای اسیر کردن سربازان و افسران اعزام شدند. آتش همهجا را فراگرفته بود و توپ و خمپاره بود که بر سر ما فرود میآمد. سرهنگ احمد زیدان – فرمانده تیپ 113 – با سرهنگ ستاد نزار ابوسعید که نیروهایش در مجتمع آپارتمانی در حال جنگ بودند، تماس گرفت و گفت: «نیروهای ما با وجود از دست دادن تعدادی از مواضع گردان یکم تیپ 33 همچنان میجنگند. ما کمبود نیرو را با استفاده از نیروی ذخیره مستقر در آپارتمانها حل خواهیم کرد.» سرهنگ احمد زیدان به من گفت: «برای رفتن به مجمع آپارتمانی آمادگی داری؟» - چقدر نیرو باید با خودم ببرم؟ - یک گروهان. - غیر ممکن است؛ وقتی در آپارتمانها به اندازه یک لشکر نیرو وجود دارد و کاری از پیش نمیبرد، چگونه ممکن است ما به اندازه یک گروهان نیروی کمکی بفرستیم؟ - در این صورت، امشب با ما در این منطقه خواهید ماند تا دستوری از طرف فرماندهی صادر شود. رأس ساعت نه شب، نیروهای ایرانی حمله وسیعی را علیه آپارتمانهای مسکونی در شمال خرمشهر انجام دادند؛ طوری که نیروهای ما مجبور به عقبنشینی به داخل خرمشهر شدند. آنها تمام مجتمع را به تصرف خود درآوردند. اجساد سربازان و مجروحان ما نیز در همان جا ماند. تمام تجهیزات و سلاحهای سنگین نیز باقی ماند و ما به سمت خرمشهر عقبنشینی کردیم. منظره عقبنشینی بسیار تکان دهنده بود. سربازان ما با پای برهنه و لباسهای گلی و بدون کلاه دنبال سوراخ موش میگشتند؛ تا جایی که سرهنگ خمیس بر صورت آنها تف انداخت. افسران درجه نظامی خود را کنده بودند؛ چون فکر میکردند اسیر خواهند شد، وضع بسیار آشفته بود. در همان حال، فرماندهی از ما میخواست حتی اگر جوی خون در شهر جاری شود، خرمشهر را از دست ندهیم. عدهای از افسران به فرماندهی گفته بودند که جان خود را فدای صدام خواهند کرد و فرماندهی هم این حرفها را باور کرده بود. در این هنگام، صدام حسین، عدنان خیرالله – وزیر دفاع – را به منطقه فرستاد. هنگام فروپاشی محور دفاعی مجتمع آپارتمانی، عدنان خیرالله با عبدالجواد ذنون سوار هلیکوپتر شد تا اوضاع را از بالا زیر نظر داشته باشد. خلبانی که همراه آنها بود، برایم چنین تعریف کرد: - عدنان خیلی ناراحت به هشام صباح الفخری و عبدالجواد ذنون گفت: «امشب خرمشهر از دست میرود.» عبدالجواد گفت: «من این طور فکر نمیکنم؛ چون نیروهای ذخیره قادرند تا چند ماه دیگر بجنگند.» عدنان گفت: «شما با وجود این وضع هم از روی احساسات حرف میزنید.» خلبان هلیکوپتر که پسرخاله من سرگرد صفاءالعلی بود، بعدها به همراه عدنان خیرالله در سقوط هواپیمای حامل عدنان پس از پایان جنگ تحمیلی کشته شد. بر اثر حملات پیاپی نیروهای اسلامی، قسمت شمالی شهر نیز به تصرف آنها در آمد. برای ما فقط پل نهر عرایض در شمال شرقی خرمشهر باقی مانده بود که در آنجا هم بین نیروهای ما تیپ 33 نیروی ویژه دریایی بود، با نیروهای ایرانی درگیری روی داد. نیروهای ما از طریق این پل میتوانستند خود را به اروندرود برسانند. فرماندهی تیپ در ساعت نه و نیم با فرمانده نیروهای ویژه تماس گرفت و گفت: «ما نمیتوانیم از پل دفاع کنیم؛ چون تمام فرماندهان گردانها کشته شدهاند و نمیدانم به تنهایی در مقابل این حملات پیاپی چه کنم؟» به این فرمانده دستور عقبنشینی داده شد تا خود را به مرکز خرمشهر برساند. در این حمله، قسمت شرقی شهر به تصرف نیروهای اسلامی درآمد. برای ما مهم بود که بتوانیم با نیروهایی که پشت اروندرود مستقرند، تماس بگیریم؛ چون ایرانیها با تصرف پل نهر عرایض، ارتباط زمینی ما را با دیگر واحدها قطع کردند و ما مجبور بودیم که با بیسیم با دیگر واحدها تماس بگیریم. نکته دیگر این که نبرد در پل نهر عرایض به کمک پیاده نظام که بیباکانه میجنگید، استفاده کردند. فرمانده نیروهای ویژه در آخرین ساعات حمله با فرمانده نیرو در خرمشهر تماس گرفت و اعلام کرد: «ارسال نیروی ذخیره بیفایده است؛ چون نیروی که مقابل ما میجنگد، زیاد نیست؛ اما با شجاعت تمام میجنگد. ما از سرنوشت سربازان خود بیخبریم. شاید آتش تانکها آنها را از پای در آورده باشد.» نیروهای اسلامی زیرکانه به سوی ایستگاه قطار در شرق خرمشهر حرکت کردند و آن را به تصرف خود درآوردند. این کار پس از درگیری با گردان 24 صورت گرفت. این گردان هم به کلی نابود شد. این قسمت در محور اهواز – خرمشهر امتداد دارد. برای دفاع از این محور، تیپ 48، تیپ پیاده نظام238، تیپ پیاده نظام 44، تانکهای حمورابی و تجهیزاتی شامل خمپاره و ضدهوایی مستقر بودند. فرماندهی پس از شکست در خاکریز میانی متوجه شد که سرنوشت این تیپها در صورت جنگیدن چیزی جز نابودی نیست. به همین دلیل به این تیپها دستور داد که در صبح روز 24 اردیبهشت در قسمت عقب سدهالدج – کناره رود کارون – مستقر شوند تا در یک فرصت مناسب به ایرانیها حمله کنند و راه عبوری شماره 2 را تصرف کنند. ما این تحولات را از درون شهر پیگیری میکردیم. منطقه استقرار ما دور از آتش جنگ بود. تمام نیروهای داخلی شهر به حالت آماده باش کامل در آمده بودند. مهمات و اسلحه و دستگاههای بیسیم برای برقراری ارتباط آماده میشد. با وجود آن همه امکانات، همه به شدت نومید بودیم. سرهنگ احمد زیدان که با سخنان خود سعی میکرد سربازان را دلگرم کند، میگفت: «فرماندهی نظامی به من اطلاع داده که نیروی ذخیره به سمت ما در حال حرکت است. این نیرو، سربازان ایرانی را خواهند سوزاند. فرماندهی جز حفظ جان ما چیز دیگری نمیخواهد.» من که نزدیک سرهنگ احمد بودم، گفتم: «قربان، نیروهای ذخیره چطور میتوانند ایرانیها را بسوزانند؟» گفت: «هواپیماها از بمبهای آتشزا استفاده میکنند. این بمبها در موارد ضروری به کار میرود.» فرماندهی تیپ 44 که در سدهالدج مستقر بود به گردان یکم از تیپ 48 دستور داد که به سمت مجتمع آپارتمانی حرکت کند تا یک خط دفاعی قوی در سمت شمالی شهر ایجاد شود. پس از اعزام تیپ 44 و گردان یکم تیپ 48، درگیری شدیدی روی داد که از سلاحهای سبک و سنگین استفاده شد. وقتی با فرمانده تیپ 44 تماس گرفتیم، گفت: «کار ما تمام شد! کمک بفرستید!» سرهنگ احمد زیدان معتقد بود که باید تمام واحدهای مستقر در خرمشهر را برای دفاع از منطقه نگه داریم، این نظر مورد استقبال دیگر فرماندهان قرار گرفت. فرماندهی معتقد بود که خرمشهر همچنان در تصرف ما باقی خواهد ماند. در این درگیری، فرمانده تیپ 44 کشته شد و جز تعداد کمی سرباز که فرار کردند، چیزی از تیپ باقی نماند. سربازان فراری به فرماندهان خود دشنام میدادند؛ چون فکر میکردند که آنان فریبشان داده و برایشان کمک نفرستادهاند. سرهنگ احمد زیدان وقتی این وضع را دید به صورت یکی از سربازها سیلی زد و گفت: «ما میدانیم که کارها را چطور پیش ببریم و لازم نیست تو برای ما تکلیف معلوم کنی، حیوان!» نابودی تیپ 44 و گردان یکم از تیپ 48، مساله بسیار مهمی بود؛ چون تیپ 44، تیپ طلایی ارتش عراق محسوب میشد و فرماندهان آن از بهترین فرماندهان ارتش عراق بودند. برای همین وقتی فرمانده محور خرمشهر – اسماعیل النعیمی – خبر کشته شدن فرمانده تیپ 44 را شنید، سر خود زد و گفت: - کار خرمشهر تمام شد... سخن او درست بود؛ چون منطقهای که در اختیار تیپ 44 بود، ستون فرات خرمشهر به حساب میآمد. به تیپ 238 دستور داده شد که به سوی مجتمع آپارتمانی حرکن کند. این تیپ که تازه به این منطقه اعزام شده بود، راه را گم کرد و به جای این که به سوی مجتمع برود، به سوی منطقه استقرار نیروهای ایرانی حرکت کرد. این خود مصیبت دیگری برای واحدهای ما بود. در این درگیری، ایرانیها از بمب افکن استفاده کردند و نفربرهای تیپ را به آتش کشیدند. از این مهلکه فقط تعداد کمی سرباز توانستند خود را نجات دهند و به این سوی اروندرود بیایند. فرار سربازان در آن شب تاریک، کار نشدنی بود. تعداد زیادی از آنها هنگام عبور از رودخانه غرق شدند.
[ چهارشنبه 23 تیر 1395 ] [ 1:17 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
"پس از 10 دقیقه، تمام مواضع گروهان یکم به دست نیروهای ایرانی افتاد. گروهی کشته شدند و بقیه به اسارت رزمندگان ایرانی درآمدند و سروان احمد العلوی نیز کشته شد."
[ یک شنبه 6 تیر 1395 ] [ 1:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از سمنان، عملیات بیت المقدس 6 درآخرین ساعات شامگاه سه شنبه هم زمان با شب های لیالی قدر ماه مبارک رمضان مورخ 27/2/67 با رمز مبارک "یا امیر المومنین(ع)" در منطقه عمومی سلیمانیه عراق برای پاسخ به شرارتهای دشمن در خلیج فارس و روستاهای مرزی کشور و با هدف خارج کردن نیروهای خودی از تیررس دشمن و اشراف بر سد دوکان به مرحله اجرا گذاشته می شود.
رزمندگان سپاه پاسداران با حمله به مقر دشمن د رعمق خاک عراق، موفق می شوند ارتفاعات آسوس، استرک، شیخ محمد و ارتفاعات مهم 2266 و 2100 را آزاد سازند. در این تهاجم، یگانهایی از دشمن از جمله سه تیپ منهدم می شوند و تلفات و خساراتی بر آنها وارد می آید. با فشار قوای اسلام، مواضع رزمندگان از دید و تیررس خارج و سد و شهر دوکان نیز تحت کنترل آنها در می آید. در حالی که دشمن از تحرکات رزمندگان آگاه شده بود مرحله دوم این عملیات در منطقه عمومی ماووت از استان سلیمانیه آغاز و مواضع بعثیان را مورد هجوم قرار داد. تعداد دیگری را کشته و زخمی و عده ای را از جمله سرهنگ دوم صلاح احمد حسن، فرمانده گردان دوم از تیپ 448 و چند افسر بلند پایه را به اسارت درآوردند.
تلاش دشمن برای بازپس گیری مواضع از دست داده بی نتیجه می ماند. دشمن در اوج استیصال به سلاح شیمیایی متوسل می شود که با عکس العمل پدافند شیمیایی مواجه می شود. در این عملیات تیپ 76 از لشگر پیاده و 30 تا 70 درصد از تیپهای 448 و 606 از لشگر 4 پیاده منهدم شد و بیش از 2000 نفر کشته و زخمی و 400 نفر نیز به اسارت قوای اسلام در آوردند.
نقش تیپ پیاده مستقل 12 قائم(عج) در این عملیات:
با ا بلاغ ماموریت از سوی فرمانده قرارگاه نجف اشرف سرلشکر شهید نورالله شوشتری ، تیپ 12 قائم(عج) با داشتن ماموریت پدافندی جزیره مجنون خط خندق که یک گردان رزمی و تعدادی از واحدهای پشتیبانی رزم در آن خط مستقر بودند. در منطقه عملیاتی بیت المقدس 6 با استعداد دو گردان رزمی ذوالفقار و سیدالشهداء(که هر دو از شهرستان شاهرود) یک گردان رزمی پشتیبانی قمر بنی هاشم(ع) از شهرستان دامغان که یک گروهان از نیروهای گرمسار به این گردان مامور گردیدند کار پشتیبانی از دو گردان را به عهده داشتند. ضمنا 9 گردان پشتیبانی رزم نیز از گردانهای رزمی، پشتیبانی و حمایت می کردند.
برای شناسایی وقت چندانی نبود. نیروهای شناسایی حرکت کردند. در مسیر ارتفاع، خارهایی را در مسیر خود قرار داده تا به ارتفاع استرک رسیده، از آن جا به سمت ارتفاعات آسوس و ... شناسایی را انجام دادند. آسوس، ارتفاع شیخ محمد مشرف بر شهر بودند. یکی از مسئولین گفته بود هر کسی این ارتفاعات در دست او باشد حرف اول را می زند.تشنگی و گرسنگی بر نیروهای شناسایی غلبه پیدا کرده بود. از برف ها برای وضو استفاده می کردند و از علف های شنگی برای گرسنگی استفاده می کردند تا به عقب برگردند. شناسایی کامل گردید. گردان ها به علت صعب العبور بورن و فاصله با دشمن یک شب جلوتر به منطقه رفتند. با توجه به مسیر سخت نیروها در ساعات اولیه شب به بالای ارتفاع رسیدند و پس از درگیری بیشتر سنگرها فتح و عده زیادی نیز اسیر شدند. موفقیت کامل انجام شد و به اهداف از پیش تعیین شده نیز رسیدند. با توجه به نبود جاده وسایل تدارکاتی از طریق قاطر و هلی کوپتر به نیروها ی پشتیبانی می شد.
پس از اتمام عملیات مدتی نیز در ارتفاعات آسوس- استرک و شیخ محمد توسط گردان های قمر بنی هاشم و امام موسی بن جعفر (ع) خط پدافندی عهده دار شده و در این عملیات12 نفر از بهترین عزیزان و دلاوران عرصه نبرد به شهادت و تعدادی نیز مجروح گردیدند.به روح گرانقدر آنان درود میفرستیم.
[ سه شنبه 28 اردیبهشت 1395 ] [ 2:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 22 تیر 1394 ] [ 3:28 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 1 تیر 1394 ] [ 6:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ یک شنبه 31 خرداد 1394 ] [ 3:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 5 خرداد 1394 ] [ 12:49 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات1 ]
بیست روز بعد تعدادى از مخازن سوخت را در تهران مورد حمله قرار داد و قبل از آن نیز ۱۵۰ مخزن ذخیره نفت را در آبادان به آتش کشید. حمله به میدان نفتى نوروز که یکى از ۳ میدان نفتى مهرگان و نزدیکترین حوزه نفتى فلات قاره ایران به جبهه جنگ بود؛ نیز مورد اصابت موشک هاى دشمن واقع شد که بر اثر تخریب لوله اصلى و نابودى کامل سکو باعث نشت روزانه ۲ تا ۲ هزار و پانصد بشکه نفت به آبهاى خلیج فارس شد. تهاجمات عراق به سکوهاى نفتى، تولید پالایشگاه هاى آبادان، تهران، شیراز و کرمانشاه را به کمتراز نصف تقلیل داد. در عین حال، آنچه «جنگ نفتکش ها» نامیده شد تأثیر ویژه اى بر آغاز جنگ در خلیج فارس داشت .
[ جمعه 18 اردیبهشت 1394 ] [ 12:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ادامه مطلب
ادامه مطلب
گذری به عملیات بیت المقدس 6 و نقش تیپ مستقل 12 قائم(عج) سمنان در این عملیات
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب