دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

توابین و احرار
بعد از ظهر یک روز گرم  مقابل مسجد محل یک نفر با لباس کردی توجه ام را به خود جلب کرد نزدیک  که شدم با لبخند گفت منم حسن.از تعجب داشتم  شاخ در میاوردم بله اون حسن بربر بود با صلابت و هیبت مثال زدنی گفتم  این لباس و  ریش و تیپ !با اون سابقه درخشان والله نوبره ! 
تا حالا کجا بودی ؟در حین صحبت متوجه اسلحه و دو قبضه نارنجک زیر لباس اش شدم و گفتم وای حسن اینها چیه تو که ...........تا اومد جواب بده سوال کردم الان که مست نیستی و یا ..........  سراش را پایین انداخت و با دنیایی خجالت  گفت تو که نمیزاری حرف بزنم حق داری هر چی بارم کنی .نه دیگه مست نیستم توبه کردم خدا خودش کمک کرد بعد از توبه عضو سازمان پیش مرگان کرد مسلمان شدم حالا فدایی اسلام و انقلاب و امام هستم امروز از دیواندره اومدم .مرخصی ام خیلی کمه "اونجا زیاد کار دارم فقط به تهران اومدم تا از همه محل حلالیت بگیرم خلاصه از کارهاش در سازمان و درگیریها و عملیاتها در غرب و جنوب گرفته تا  معرفی اسم رفیق شهیداش  که باعث توبه او شده بود گفت و با گریه و اندوه و غم چگونگی جمع اوری اجساد و تکه های بدن مطهر شان را تشریح کرد .  حسن عوض شده بود خیلی از گذشته ابراز تنفر و انزجار میکرد رئوف و با احساس با ان حسن بربر سابق زمین تا اسمان تفاوت داشت یکجوری انگار تو این دنیا نبود و نور بالا میزد .پس از نماز مغرب و عشا با همه بچه ها با تشدید!خدا حافظی کرد و رفت این اخرین ملاقات من با شهید حسن اسدی معروف به حسن بربر بود.

بعد از اتمام جنگ با خبر شدیم که جسد پاک اش پودر  و چیزی از آن باقی نمانده بود.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

نگارنده : admin2 در 1392/4/22 13:57:14

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جوانان عزیز و آنهایی که به دنبال یاران شهید حاج همت هستید تا آنها را دیده و گفتگو کنید ؛ نویسنده متعهد ، سخنگوی انجمن قلم ایران و فرمانده عزیزم «دکتر محسن پرویز» که در دوران مقدس مسئول تبلیغات لشکر27 محمد رسول الله(ص) بود یکی از آنان است.

 
 

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سرکشی به محورها
درخرمشهر پنج یا شش محورداشتیم. شیخ شریف چهارمحور را سرکشی می کرد.با آن لباس روحانی می آمد و به بچه ها هم روحیه می داد. به بچه ها کمک می کرد.وقایع را دنبال وکمبود ها را برطرف می کرد.اگر اسلحه کم داشتند، می رفت مسجد جامع ومهمات می آورد.نیروکم داشتند، نیرو می آورد. 
علت اینکه بچه های خرمشهر همه از شیخ خاطره ای دارند.این است که شیخ در همه ی محورهاحضور داشت. همه جا بود. همه جا بودنش را به این بود که هرجا عراق تحرک و فعالیت داشت حمله می کرد، شیخ شریف آنجا حضور فعال داشت و با تمام توان جلوی عراق را می گرفت. آن محوررا ازنظر نفرات، تجهیزات، مخصوصاً با حضورفعال خودش و شخنانش بچه ها را از نظر ورحی تقویت می کرد.

شیخ همیشه در حال دویدن بود. به هرمقری سرکشی می کرد، میگ فت(بچه ها شما کم وکسری ندارید؟)

اگر می گفتند نه، به طرف مقر بعدی حرکت می کرد.

تعداد مقرها زیادو شهرهم بزرگ بود. لذا شیخ شریف نمی توانست که 20دقیقه یا نمی ساعت در یک جا بماند. بچه ها می جنگید ند و مرتب جا به جا می شد ند. ایشان هم مرتب در خیابانهای شهر دور می زدند.

 

راوی:(شهلا حاجی شاه)

نگارنده : admin2 در 1392/4/22 13:59:43
 

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

نام پدر: مصطفی
 تاریخ تولد: 1338 
محل تولد: اصفهان
 تاریخ شهادت:1356  
محل شهادت: تبریز 
نحوۀ شهادت: ترور به دست ساواک 
مزار شهید: بهشت زهرا


ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

کلید موتور و ساعتم را روی یخچال نهادم
زندگینامه شهید محمد فشنگ ساز به روایت مادر شهید  

 5 ‏ ساله بود که به بندر لنگه منتقل شدیم . تا مقطع راهنمایی ؛ پیشرفت ‏درسی بسیار خوبی داشت ؛ طوری که وقتی در کلاس اول راهنمایی درس ‏می خواند ، مدیر مدرسه پیشنهاد داد که سال دوم را جهشی بخواند و درکلاس سوم راهنمایی بنشیند . بعد هم مدرسه با آموزش و پرورش نامه نگاری  کرد و با ‏موافقت آموزش و پرورش ، این موضوع عملی شد  ما هم برای اینکه محمد بتواند به صورت جهشی کلاس سوم ‏بنشیند ؛ به برازجان منتقل شدیم 

 

‏کلاس اول دبیرستان را در مدرسه ی شریعتی گذراند . شروع کلاس دوم دبیرستان او نیز مصادف شد با دوران انقلاب . در آن سال محمد دو تا تجدید آورده بود . او برای گذراندن دوره آموزشی به نیشابور رفته بود و نتوانست خودش را به امتحانات برساند . به مدرسه اش رفتم و جریان را میان گذاشتم و محمد به هر زحمتی بود ؛ آن سال را به شکل متفرقه گذراند  ‏ایشان کلاس سوم دبیرستان را هم به همین شکل گذراند . در آن موقع عضو سپاه پاسداران شده بود و آغازی بود برای فعالیت های او به طوری که درس را کنار نهاده بود .

کم کم برنامه رفتن به جبهه را مطرح کرد . تا یک روز نهایتأ  از پدرش برای رفتن به جبهه اجازه گرفت . پدرش گفت : برادرت سرباز است . اگر تو هم بروی مادرت تنها می ماند ‏ و یک مقدار برای او بهانه آورد ولی او قبول نمی کرد و مصمم برای رفتن به جبهه بود . در همان شب سوار موتور شد و با دوستانش خداحافظی کرد . یادم است ؛ آمد پیش من و گفت : « مادر اگر صبح برای نماز صبح من را صدا می زنی تا امشب خانه بمانم و گرنه می روم در پایگاه کنار دوستانم می خوابم » . به او گفتم  برای  نماز  صدایت  می زنم . اما  اگر  می خواهی پیش دوستانت بروی باید از پدرت اجازه بگیری . از پدرش اجازه گرفت و رفت و بازگشت .

صبح برای نماز او را بیدار کردم ؛ چای و آش هم آماده کردم برای صبحانه . بعد که دوستانش آمدند ؛ برای صبحانه آنها را تعارف کردم ولی نپذیرفتند و گفتند در راه می خوریم . بعد خداحافظی کرد و رفت . دوباره  برگشت  و گفت : « می دانی  چه  شده » ؛ گفتم : نه ؛  گفت : ‏« از پدرم خداحافظی نزدم » . از پدرش خداحافظی زد و رفت . باز به درب حیاط که رسید دوباره برگشت و گفت : « مادر کلید موتور و ساعتم را روی یخچال نهادم اگر حسن جمعه ها آمد سفارش بده که موتور را روشن کند تا باطری آن نخوابد » . بعد خداحافظی زد و رفت .

5 ‏محرم رفت ؛ 28 ‏روز بعد یعنی 8 ‏صفر شهید شد . وقتی محمد شهید شد کسی چیزی به ما نگفت . تا اینکه خبر شهادت محمد را به پدرش دادند و گفتند که جسد او مفقود است .

« شهید محمد فشنگ ساز »

شهرستان بوشهر

نگارنده : fatehan1 در 1392/4/23 11:27:41

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اگر کسی می‌خواست در گردان امام محمد باقر(ع) فرمانده دسته شود می‌بایست از هفت خوان رستم رد می‌شد، چه برسد به فرماندهی در رده‌های بالاتر... . 


 

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکرآب شده بود. دیدم درِ سنگر ایستاده، سریع رد شدم که سوار ماشین بشم. اما حاجی اسم کوچکم را صدا زد.

 
 

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 9:17 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یکی از رزمندگان بومی دهلران می‌گوید: در فاجعه تلخ ۲۱ تیر ۱۳۶۷، رزمندگان و مردم مرزنشین که زنان و مردان و کودکان بودند، باید برای خروج از محاصره دشمن ارتفاعات صعب‌العبوری را که تنها راه نجات بود، طی می‌کردند.

 
 

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 8:57 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

چرا ایران بعد از فتح خرمشهر وارد عملیات برون‌مرزی شد
محسن رضایی می‌گوید: همزمان با طرح‌ریزی عملیات بیت‌المقدس، خدمت امام رسیدیم و گفتیم: «به منظور تأمین کامل امنیت کشور و دفع متجاوز باید علاوه بر آزادسازی مناطق و شهرهای اشغالی، به خاک عراق نیز وارد شویم». 
بیستمین جلد از مجموعه کتاب‌های «روز شمار جنگ ایران و عراق» با عنوان «عبور از مرز»، به حوادث یکم تیر تا 31 مرداد سال 1361 به خصوص ماجرای تعقیب متجاوز در عملیات «رمضان» پرداخته است.

علیرضا لطف‌الله زادگان، راوی جنگ و نویسنده این کتاب بریده مطبوعات، اخبار خبرگزاری‌ها و گزارش‌ها و اسناد دست اول راویان جنگ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس را دست‌مایه تدوین «عبور از مرز» قرار داده و وقایع هر روز از تیر و مرداد سال 1361 را همچون پازل در کنار هم چیده و در اختیار مخاطب قرار داده است.

مقدمه مفصلی بر این کتاب نوشته شده که در آن، دلایل اتخاذ سیاست تعقیب متجاوز و طرح‌ریزی عملیات «رمضان» دیده می‌شود. صفحه 18 کتاب «عبور از مرز»، این‌گونه آغاز می‌شود:

پرسش‌هایی که درباره عبور نیروهای ایران از مرز و ورود به خاک عراق مطرح است، چگونگی نقش امام‌خمینی (ره) در این تصمیم‌گیری استراتژیک است. هر چند منابع دست اول در این‌ باره اندک است، ولی در اظهارات آقای محسن رضایی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیست‌ویکم تیر ماه 1361 درباره دلایل تصمیم مسئولان کشور برای ورود به خاک عراق، پاسخ این پرسش تا حدودی آمده است. در آن مصاحبه، فرمانده سپاه درباره سیاست نظامی ایران پس از عقب‌نشینی نیروهای عراقی از خاک ایران گفت: «اصول کلی استراتژیک نظامی ایران از ابتدای تجاوز عراق به ایران، بر این اساس استوار بود که ما باید ابتدا نیروهای دشمن را منهدم نموده، تمام سرزمین‌های اشغالی را آزاد سازیم و پس از آن با تداوم عملیات‌های تهاجمی، با دست‌یابی به برتری نظامی، در موقعیت دفاعی قابل قبولی قرار بگیریم تا بتوانیم ضمن دفاع از سرزمین خود، با استفاده از برتری توان نظامی خود، رژیم متجاوز را تنبیه کنیم... بر اساس قسمت اول این استراتژی، ما با انجام عملیات‌های متعدد با سرعت و موفقیت به هدف اول خود یعنی آزادسازی سرزمین‌های اشغالی دست یافته‌ایم، ولی با توجه به این‌که هنوز قسمت‌هایی از خاک ایران در اشغال عراق بوده و شهرها و روستاهای مرزی ما زیر آتش توپخانه آنان قرار دارد، بنابراین امنیت کشور ما به طور کامل تأمین نیست و عملاً جنگ ما تمام نشده و استراتژی نظامی ایران همچنان بر اساس همان استراتژی اولیه تداوم خواهد داشت.

حدود دو، سه ماه پیش [حدود اردیبهشت سال 1361] همزمان با طرح‌ریزی برای عملیات بیت‌المقدس، خدمت امام رسیدیم و گفتیم: «به منظور تأمین کامل امنیت کشور و دفع متجاوز باید علاوه بر آزادسازی مناطق و شهرهای اشغالی، به خاک عراق نیز وارد شویم و دشمن را تحت فشار قرار دهیم».

امام فرمودند: «نه، چه لزومی دارد؟». ولی وقتی ما دلایل خود را به امام ارائه دادیم و گفتیم: «اگر ما بخواهیم از کشور دفاع بکنیم باید در جایی پدافند و دفاع کنیم که نیروهای ما هر روز نگران و مضطرب از حمله دشمن نباشند»، امام فرمودند: «اگر مطلب این‌طوری هست، خُب، این یک حرف درستی است و ما برای دفاع باید تا آن‌جایی که اطمینان هست، پیش برویم... اما نگرانی من این است که نکند شما در جایی بروید که به دفاع و پدافند ربطی نداشته باشد».

اما اخیراً با عقب‌نشینی عراق و توطئه جدید صدام، امام مصرّ شدند به این‌که «قبل از این‌که آمریکا و صدام، دست و پایشان را جمع و جور کنند، شما باید حرف نهایی خودتان را در منطقه و دنیا بزنید».

زمینه‌های سیاسی و نظامی تأثیرگذار بر شکل‌گیری عملیات رمضان تا اجرای این نیز پنج مرحله‌ای، با استخراج و تدوین گزارش‌ها و اخبار رسانه‌های داخلی و خارجی و همچنین گزارش‌های راویان جنگ، در متن کتاب بیستم «روز شمار جنگ ایران و عراق» به تحریر کشیده شده‌اند.

روزشمار سه‌شنبه، بیست‌ودوم تیر ماه 1361؛ یعنی روز آغاز عملیات رمضان، از زبان «آقای موحدی‌فر» یکی از راویان جنگ، این‌گونه روایت شده است: «امروز عملیات رمضان در ساعت 21:30 آغاز شد و یگان‌های قرارگاه قدس، فجر و فتح به ترتیب از شمال به جنوب، به سمت دشمن پیشروی کردند. تا آخرین ساعات امروز (ساعت 24) وضعیت کلی عملیات بدین شرح است: قرارگاه قدس تنها در یک محور پیشروی کرده و خط دشمن را شکسته، اما هنوز موفق به تصرف اهداف خود نشده‌اند... قرارگاه فجر نیز در یک محور توانسته با چهار کیلومتر پیشروی، مواضع اولیه دشمن را پشت‌سر بگذارد اما در محورهای دیگر به دلیل ناهماهنگی و برخورد به میدان‌های مین و فشار دشمن، پیشروی عمده‌ای را انجام نداده است... فتح دو نیز به منظور سرعت دادن به کار و غافل‌گیر کردن دشمن، تنها از یک معبر استفاده کرده و سریعاً با شکستن خط نیروهای دشمن، دژ آن‌‌ها را به تصرف درآورده و تا آخرین دقایق امروز (ساعت 24) به سرعت در حال پیشروی به سمت نوک کانال ماهی است».

در میان صفحات کتاب «عبور از مرز»، گزارش‌های خبری جالبی از تأثیر عملیات رمضان بر اقتصاد سایر کشورهای جهان به چشم می‌خورد که در یکی از آن‌ها آمده است: «انتشار گزارش‌هایی مبنی بر آشفتگی وضعیت داخلی عراق بر اثر عملیات رمضان، سقوط ارزش سهام شرکت‌های غربی طرف قرارداد با عراق و توقف وام اعطایی ژاپن به عراق را در پی آورده است». خبرگزاری ژرپنی کیودو درباره سقوط قیمت ارزش سهام اعلام کرد: «قیمت سهام شرکت‌های اروپایی و آمریکایی طرف قرارداد با دولت عراق، در پی ورود نیروهای ایرانی به داخل خاک عراق در بازارهای بورس جهان به شدت سقوط کرد. تعداد کثیری از شرکت‌های انگلیسی طرف قرارداد دولت عراق نیز پس از عملیات اخیر ایران در خاک عراق، با مراجعه به مرکز تضمین و بیمه صادرات انگلیس، نگرانی خود را از وضعیت جدید به وجود آمده در عراق، اعلام کرده و خواهان تضمین و بیمه قراردادهایشان با عراق شده‌اند».

نگارنده : admin2 در 1392/4/23 17:22:55

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 8:57 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پس از یک ساعت تلاش چندین مین و تله‌ انفجاری را خنثی کردیم و فرمانده از این که توانسته بودیم بدون درگیری ارتفاع مزبور را تصرف کنیم، خیلی خوشحال بود. 


 

ادامه مطلب

[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 8:56 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 70 ] [ 71 ] [ 72 ] [ 73 ] [ 74 ] [ 75 ] [ 76 ] [ 77 ] [ 78 ] [ 79 ] [ > ]