دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

وصیت‌نامه شهید داوود غلام‌نژاد/ پس از شهادتم کوچه‌ها را چراغانی کنید

شهید غلام‌نژاد در وصیت‌نامه خود آورده است: از همه شما مى‌خواهم كه كوچه‌ها را چراغانى كنيد تا به چشم كسى نخورد كه اين مجلس ختمى است و هر وقت خواستيد قوم و خويشان را صدا كنيد، براى آن‌ها كارت عروسى بفرستيد و همه شما با چادر سفيد در عروسى حاضر شويد.

کد خبر: ۲۶۰۲۶۷

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۵ - 02October 2017

وصیت‌نامه شهید داوود غلام‌نژاد/ پس از شهادتم کوچه‌ها را چراغانی کنید

به گزارش خبرنگار ساجد، شهيد «داوود غلام‌نژاد» دوم شهریور 1346، در اراک چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد. شهید غلام‌نژاد معاونت گردان لشکر 10 حمزه سيدالشهدا را برعهده داشت. وی سرانجام 26 اردیبهشت 1365 در منطقه عملیاتی حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است در ادامه می‌خوانید:

«بسمه تعالى

با سلام و درود بى كران به روان پاک طيبه شهدا و درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نايب بر حقش امام خمينى و اميد امام آيت الله منتظرى و با درود بر اسرا، مفقودين، مجروحين، معلولين.

خوشا آنانكه بر اين عرصه خاک

چو خورشيدى درخشيدند و رفتند

خوشا آنانكه با ايمان و اخلاص

حريم دوست بوسيدند و رفتند

خوشا آنانكه از پيمانه دوست

شراب عشق نوشيدند و رفتند

خدايا! بارالها! تو مرا خواندى و من دعوت تو را اجابت و به سوى بيت المقدس تو روانه شدم تا در اين مكان كربلايى ديگر پيدا كنم، خدايا! من از تو مى‌خواهم مرا به درجه رفيع شهادت برسانى و خونم در سنگ فرش و خيابان‌هاى داغ بيت المقدس روانه سازى و اجازه دهى من در خونم بغلطم. بارالها! من دوست دارم شمع باشم در سياهى و تاريكى شب بسوزم و اطراف تاريک خود را روشن سازم و نورى در راه گمراهان باشم، خدايا! بگذار تا من تا آخر بسوزم.

خدايا! وجودم را به تباهى مكش و از من خاكسترى بجا مگذار. بارالها! معبودا و اى معشوق من، من دوست دارم خودم چون مشعلى تابان بسوزم و بر راه گمراهان كه در گمراهى هستند روشنايى بخشم.

بارالها! من گنهكارم من در دريايى از گناه كه خود پديد آورده‌ام غوطه ورم و دست و پا مى‌زنم و در حال غرق شدنم.

خدايا! درياى گناه مرا بسوى خود مى‌كشد. خدايا! تو خود مرا نجات ده كه تنها اميدوارى من به توست. خدايا! من گنهكارم ولى حتى در هنگام گناه باز به ياد تو بودم و به ياد عذاب آخرت و رنج و مشقت عذاب تو بودم و سعى كردم انسانى پاک باشم.

خدايا! بارالها، معبودا، معشوقا، احترام و افتخار شهادت و عظمت آن را نصيب من كن و هر روز كه خواستى من را بسوى خود دعوت كنى متن دعوتنامه را شهادت قرار بده. خدايا! به پدران و مادران شهدا صبر جزيل‌ و اجر عظيم عنايت كن، بر مردم ما شجاعت، شهامت، دليرى و عزت نصيب بفرما. خدايا! به احترام ما حفظ حجاب و عفت و به پسران ما عزت و دليرى عنايت فرما. خدايا! پروردگارا، معبود من تمام مسلمين را كه در فكر خدمت و يارى مسلمين هستند حفظ فرما و همه را از عذاب آخرت باز دار. خدايا! بارالها من گنهكارم ولى خدايا همانطور كه در قنوت نماز مى‌گويم «ربنا اتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار و عذاب القبر»، اى پروردگار من به من و ساير مسلمين بزرگوارى در دنيا و آخرت عطا فرما و ما را ازعذاب آخرت باز دار و دوباره همانطورى كه در نماز مى‌گويم: «اياک نعبد و اياک نستعين اهدنا لصراط المستقيم» خدايا تنها تو را مى‌پرستم و از تو يارى مى‌جويم. خدايا! ما را به را راست هدايت فرما و خدايا تو را به پنج تن آل عبا تو را به خاتم الانبياء و تو را به حق على سيد اولياء تو را به فاطمه سيد النساء و تو را به حق حسن و تو را به حق حسين سيد الشهداء قسمت مى‌دهم مرگ مرا شهادت قرار بده و دوست دارم همانند برادرم كه در هنگام شهادت سه نشانه در بدن داشت، باشم مثل مادر بزرگوارمان فاطمه زهرا سه نشان بر بدن داشته باشم يكى اين كه مانند بازوى تازيانه خورده فاطمه به بازويم زخمى يا قطع شود، دوم اين كه مانند پهلوى شكسته فاطمه زهرا پهلويم زخمى شود و سوم اينكه همانند پاهاى زخمى و رنجور فاطمه زهرا پاهايم قطع يا زخمى شود.

وصيتى به پدر و مادرم دارم كه هر وقت بر سر نعش من آمدند چشم‌هاى مرا باز بگذارند تا كوردلان ببينند كه ما با چشم باز اين راه را انتخاب كرده‌ايم و دست‌هاى مرا باز بگذارند تا مال دوستان ببينند كه مال در جهان آخرت كه به درد انسان نمى‌خورد و او را از آتش باز نمى‌دارد و بدانند كه ما با دست خالى رفته‌ايم و از همه شما مى‌خواهم كه كوچه‌ها را چراغانى كنيد تا به چشم كسى نخورد كه اين مجلس ختمى است و هر وقت خواستيد قوم و خويشان را صدا كنيد، براى آن‌ها كارت عروسى بفرستيد و همه شما با چادر سفيد در عروسى حاضر شويد و از شما مى‌خواهم كه در ختم من گريه نكنيد درست است كه گريه كردن براى شهيد ثواب دارد و به قول امام گريه كردن براى شهيد انقلاب را زنده نگه داشته است و نيز حضرت آدم براى امام حسين گريه كرد. مى‌خواهيد گريه كنيد كم و در خفا گريه كنيد و از برادرانم مى‌خواهم دنباله‌رو راه من باشند و از خواهرانم مى‌خواهم كه زينب وار راه مرا ادامه دهند و از پدر و مادرم و خانواده‌ام خواستارم كه مرا حلال كنند و از تمام زنان مى‌خواهم كه دخترانشان را زينب وار تربيت كنند و پسرانشان را حسين وار تربيت كنند و تو را به خدا امام و ولايت فقيه را تنها نگذاريد.»

انتهای پیام/ 181




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

بر مزارم ننویسید جوان ناکام، من با شهادتم به کام خود رسیدم

در بخشی از وصیت نامه شهید«عنایت الله خادملو» آمده است: پدر جان! جسدم را در قبرستان سفید چاه در کنار دوستانم دفن کنید. بر مزارم جوان ناکام ننویسید زیرا من با شهادتم به کام خود رسیده ام.
کد خبر: ۲۵۶۱۳۲
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۵ - 29September 2017
 

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، شهید «عنایت الله خادملو» فرزند عباس در سال 13433 در یک خانواده مذهبی در شهرستان گلوگاه چشم به جهان گشود و از همان اوایل کودکی با قرآن، نماز و مسجد و مخصوصاً با عزاداری سید سالار شهیدان امام حسین(ع) آشنا شد تا اینکه خود کم کم به جمع هیئت عزاداران مسجد محل پیوست و با سن کم خود در ایام محرم  در مسجد زنجیر زنی می کرد.

 این شهید بزرگوار دوره ابتدایی را مدرسه ابتدایی فرخی سابق به پایان رساند و بعد از دوران ابتدایی وارد دوره راهنمایی  شد و سال های اول و دوم راهنمایی را در مدرسه دکتر شریعتی تحصیل نمود.

 با آغاز جنگ تحمیلی به شوق حضور در جبهه های حق علیه باطل در پاسگاه محل ثبت نام کرد و جهت آموزش به بیرجند اعزام شد و بعد از گذراندن دوره آموزشی سه ماهه  در رسته بهداری قرار گرفت و به علت علاقه زیاد به خط مقدم جبهه، وارد منطقه جنگی سومار- باختران شد و در عملیات های والفجر8 – والفجر4 نیز شرکت کرد و از ناحیه دست مجروح و جهت درمان در بیمارستان بستری شد.

این شهید بزرگوار بعد از اتمام خدمت سربازی، ماندن در جبهه را به خانه ترجیح داد و سرانجام در مورخه 14 شهریور 65 در منطقه عملیاتی سومار بعد از چندین بار شرکت در عملیات ها و مجروح شدن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وصیت نامه این شهید بزرگوار در ادامه می آید:

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی و با درود به تمام شهیدان از صدر اسلام تا کنون و با سلام به رزمندگان اسلام سخن خود را آغاز می کنم.

پروردگارا تو خود می دانی که ما چقدر مشتاق شهادتیم و نیز می دانی که هدف ما شهادت نیست بلکه پیروزی در راه توست. اگر برگشتیم و یا کشته شدیم در هر حال پیروزی با ماست چون تو فرمودی:

«ان ا... یدافع عن الذین آمنوا» خداوندا، چه منطقی قاطع تر و چه دلیلی بهتر از اینکه برای جهاد ما فرمودی: «و جاهدوا فی سبیل ا... حق جهاده»

پروردگارا اینک تو را شاهد می گیریم که آگاهانه برای جهاد در راه تو قدم پیش گذارم و اتکا من تنها به توست و رهنمودهای رهبر عزیز و قائد اعظم امام خمینی راهگشای ماست.

 و سفارشی به پدر و مادرم دارم: شما می دانید که در صحرای تفتیده کربلا امام حسین(ع) فرزند هجده ساله و حتی طفل شش ماهه اش را نثار اسلام کرد و یکدفعه  هم ابراز نارضایتی و یاس نکرد. این را بدانید من عزیزتر از علی اکبر(ع) نیستم پس در سوگم به هیچ وجه ناله و شیون نکنید و همیشه با روحیه به مزارم بیایید.

پدر جان! امیدوارم مرا ببخشی که تو را تنها گذاشته ام انشاالله خداوند یاریت می کند من همانطور که وظیفه دارم به شما در امرار معاش کمک کنم. همین طور وظیفه دینی من ایجاب می کند که به جبهه بروم و با کفر بجنگم.

مادرم! امیدوارم که در منزل هر بدی که نسبت به شما کردم مرا ببخشید و عفو کنید. نگران نباشید اینجا وضع خیلی خوب است. همیشه این نظرتان باشد. هر کسی اجلش برسد چه در شهر چه در غربت باشد می میرد و اگر اجلش نرسد نمی میرد. ما در مکانی هستیم که نزدیکترین راه به کربلاست.  از من هر بدی که دیده اید به بزرگواری تان ببخشید و اگر هم شهید شدم از فامیلان و دوستان حلالیت بگیرید.

برادر و خواهرم! من مثل یک برادر کوچک از شما می خواهم که قدر یکدیگر را بدانید و به همدیگر کمک کنید.

 به امید پیروزی اسلام بر کفر و برافراشته شدم پرچم پر افتخار اسلام بر سرزمین های شرک و فساد و ظلم.

پدر جان! جسدم را در قبرستان سفید چاه در کنار دوستانم دفن کنید. بر مزارم جوان ناکام ننویسید زیرا من با شهادتم به کام خود رسیده ام.

در پایان سخن، ضمن نگارش و زمزمه دو بیت شعر با  شما وداع می کنم.

امیدوارم که خدای بزرگ مرا بیامرزد و شما را به او می سپارم.

کفن بدوز بهر تنم مادرم، مادرم             مگر عزیزتر ز علی اکبرم(ع) مادرم

کفن بود لباس دامادیم مادرم                شهید جمهوری اسلامیم مادرم

عنایت ا... خادملو

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ جمعه 7 مهر 1396  ] [ 3:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید حسن ترک/ پیشرفت و توسعه کشور در گرو تربیت نسل آینده است

شهید حسن ترک در وصیت‌نامه خود آورده است: برادران و خواهران به شما توصيه شديد می‌کنم در تربيت نسل خردسال و نوجوان، زيرا كه تضمين آينده اسلام است؛ اين غنچه‌های نشكفته را دريابيد و شما هستيد كه از اين افراد می‌توانيد بزرگان فردا را بسازيد.

کد خبر: ۲۵۹۱۸۱

تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۰ - 25September 2017

وصیت‌نامه شهید حسن ترک/ پیشرفت و توسعه کشور در گرو تربیت نسل آینده است

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «حسن ترک» 12 مهر 1341 در همدان چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و عازم جبهه شد. شهید ترک در عمليات مسلم بن عقيل فرمانده گردان كميل بود. وی همچنین در عمليات والفجر مقدماتی و والفجر یک با سمت دستيار محور حضور يافت كه پس از سه روز مجاهدت، بر اثر اصابت تركش خمپاره به فَک و كتفش مجروح شد.

 

شهید ترک در عمليات والفجر پنج در چنگوله مسئول محور بود. وی سرانجام دوم اسفند 1364 طی عملیات والفجر هشت در حالی که مسئوليت طرح و عمليات تيپ انصارالحسين (ع) را بر عهده داشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:


«برادران و خواهران! توصيه شديد می‌کنم به شما در تربيت نسل خردسال و نوجوان زيرا كه تضمين آينده اسلام است. اين غنچه‌های نشكفته را دريابيد و شما هستيد كه از اين افراد می‌توانيد بزرگان فردا را بسازيد از اين زمينه‌های مناسب براي رشد كه شكل نگرفته استفاده كنيم و طبق احكام خدا شكل دهيم، پدران و مادران در آشنايی فرزندانشان با قرآن و جلسات و برنامه‌های مذهبی بكوشيد و تشويقشان كنند و اما پدر و مادر گراميم اميدوارم كه در اين مدتي كه در خدمت شما بوده‌ام از من راضي باشيد هر چند در لحظات آخر فرصت خداحافظی نبود ولی وعده ملاقات ان شاء‌الله با روی گشاده و خندان نزد زهرا (س) و پيامبر خدا (ص) در كنار حوض كوثر.»


حسن ترک»


انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ دوشنبه 3 مهر 1396  ] [ 3:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید مهدی ملکی/ مرا غسل ندهید؛ چون خون خودم مرا غسل خواهد داد

شهید ملکی در وصیت‌نامه خود آورده است: مرا غسل ندهید؛ چون خون خودم مرا غسل خواهد داد و وسایل دنیایی را از همسرم بگیرید و در هنگام دفن من جوانان را به جبهه رفتن تشویق کنید و در شب اول قبر دوستان و مهدی چمنی تا صبح در کنار قبرم باشند و دعا بخوانند، چون از شب اول قبر وحشت دارم، خیلی گناه‌کار بودم.

کد خبر: ۲۵۹۲۰۴

تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۲ - 25September 2017

وصیت‌نامه شهید مهدی ملکی/ مرا غسل ندهید، چون خون خودم مرا غسل خواهد داد

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «مهدی ملکی» شش فروردین 1339 چشم به جهان گشود. وی در نوجوانی با پیوستن به هیت قمر بنی هاشم (ع)  مبارزه با ظلم و استبداد و بی‌عدالتی را آغاز کرد و به خاطر فعالیت‌های ضد رژیم شاهنشاهی پهلوی چند بار بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت؛ اما هیچ‌گاه دست از مبارزه برنداشت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت‌های خود ادامه داد.

وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و در موقعیت‌های خطرناک جنگی شجاعت خود را به اثبات رساند.

در سال 1362 به عنوان کادر رسمی گردان 153 انصارالحسین(ع) به خدمت مشغول شد و پس از آن چند بار به مقام جانبازی نائل شد و سرانجام در پنج مرداد 1367 در عملیات مرصاد به خیل شهیدان همیشه جاوید پیوست.

متن وصیت‌نامه‌ای که از این شهید والامقام به یادگار مانده است را در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

«ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اللّه امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» (می‌پندارید کسانی که شهید شده‌اند، مرده‌اند بلکه زندگانی هستند نزد خدایشان و روزی می‌خورند). با درود و سلام خدمت ولی عصر فرمانده کل قوای اسلام مولا صاحب الزمان (عج) امام حی و حاضر و با درود به نائب بر حقش امام بزرگوارمان (روح الله خمینی) قلب تپنده امت اسلامی. با درود و سلام بر امت اسلامی ایران پیروان به حق ولایت فقیه که با وحدت و یکپارچگی خود این انقلاب اسلامی را به وجود آوردند و آینده نیز با وحدت کامل حافظ خون شهدای این مملکت می‌باشند و بار دیگر حماسه حسینی تکرار می‌گردانند و ندای حسین زمان را لبیک گفته و به جبهه‌ها هجوم می‌آورند و با درود و سلام به خانواده گرامیم و همین طور خانواده‌ همسرم.

سخن با رهبر عزیزتر از جانم:

باری ای روح خدا از تو بسیار بسیار تشکر می‌کنم که احکام الهی را در این مملکت رواج دادی و جلوی فساد و تباهی را گرفتی و با از دست دادن یاران با وفایت و جگر گوشه‌ات به من و امثال ما راه مستقیم الهی را عنایت کردن.

درود خدا و بندگان مومن خدا بر تو باد و همینطور یک مملکت که تا دیروز دست شرق و غرب جنایتکار بود رهانیدیم زیرا از زیر بار ذلت نجاتمان دادی. بله ای امام عزیز که من عاشق تو هستم و از همه مهمتر ای بزرگوار من کوچک‌تر از آنم که از شما تعریف کنم فقط خدای تبارک و تعالی باید از شما تعریف کند که می‌کند با معجزات خود به ما. این را از اعماق دل و جان می‌گویم لحظه لحظه عمر من به فدای یک لحظه از عمر شما ای بزرگوار و در آخر ای امام بزرگوارم من جز خون ناقابل خود چیز دیگری برای بقای اسلام ندارم بدهم امیدوارم که اول مورد قبول خدای تبارک و تعالی گردد بعد هم شما ای قلب من و درود همه بندگان خاص خدا بر تو باد و امیدوارم از من راضی باشی. سخن با خانواده گرامیم:

اول از همه صبور و شکیبا باشید و همه ناملایمات زندگی را بجان و دل بخرید که دنیا محل گذر است. همانطور که در شهادت اولین پسرتان صبر داشتید در این زمان همان راه را پیشه خود گردانید و مستحکم و قوی دل باشید و به یاد خانواده‌هایی باشید که در دزفول در یک حمله‌ ناجوانمردانه صدام کثیف 19 نفر شهید می‌شوند و فقط از یک خانواده یک نفر باقی می‌ماند. همانند خانواده وهب باشید که با آوردن سر پسرشان از میدان جنگ آن را دوباره به میدان جنگ بر می‌گردانند.

مادر بزرگوارم امتحان خود را یکبار در درگاه خدا دادی و این نیز آزمایش دیگری است چون ما همه تا آخرین لحظه مورد آزمایش قرار می‌گیریم و آفرین و صدها آفرین بر تو ای مادرم همانطور که در شهادت برادرم نگریستی و همچون زینب (س) ایستادگی کردی در این زمان نیز همانگونه باش و خط اسلام را همینگونه یاری گردان و قلب امام را شما شاد بگردانید با همین مقاومتتان است که مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می‌زنید و این را بدان راه خود را از حسین (ع) گرفتم و با آگاهی کامل بود همچون برادرم، و شما مادر گرامیم که از زحمات و ناملایماتی که دیدی بسیار متشکرم و ان‌شاءالله همدیگر را در آخرت ملاقات کنیم و شاید بتوانیم آبروی شما در آن دنیا باشیم و تنها برادرم را نیز در خط اسلام حفظ نگهدار و با ارشادهایت او را رهنما باش و خواهرانم شما نیز مقاومت را از مادرتان یاد بگیرید و در دنیا همچون مسافر باشید که هر لحظه می‌خواهید بروید و سعی کنید فرزندانتان را زهرا گونه تربیت کنید و خط اسلام را از همان اوایل کودکی به آن‌ها یاد بدهید چون اسلام در آینده به این عزیزان احتیاج دارد و در دعا‌ها و نمازها کوشا باشید چون تنها سلاح ما دعا است و اگر یک موقعی حال واقعی در شما پیدا شود دعاها و نمازهای مستحبی بجا آورید و خلاصه خود را از همه لحاظ کامل کنید و سعی کنید که همیشه و در هر کجا گول شیطان را نخورید و از مادر گرانقدرم نیز باز نهایت تشکر را می‌نمایم و در نمازهای شب پیوسته امام عزیز و رزمندگان را فراموش نکن و از پدرم هم بسیار متشکرم و از پدرم و زحمات او بسیار تشکر می‌کنم. حساب من و پدرم را خدا در آن دنیا ان‌شاءالله حل کند چون در این دنیای مادی همه‌اش گول خوردیم و باز می‌دانستیم که دنیا ارزشی ندارد ولی باز سر مسئله مادی بحث داشتیم و دیدار ما ان‌شاءالله در قیامت و نصیحت و وصیتی ندارم.

ان‌شاءالله راه مرا ادامه دهی پدر. مسئولیت سنگین‌تری بر دوش مادرم و خواهرانم است که به یاری خدا اجرا کنید. نماز جمعه را هیچوقت خالی نگذارید و حتی الامکان در نماز جمعه که سنگر مستحکم یاران خداست شرکت کنید و در اجتماعات اسلامی خود را همیشه حاضر بگردانید مثل گذشته. باز از مادر و برادر و خواهرانم بسیار تشکر می‌کنم و همیشه در رابطه با مسئله بی‌حجابی شدید برخورد کنید و نگذارید خون ما و امثال ما را مشتی جیره خوار غرب و شرق با بی‌حجابی و فساد اخلاقی لگدمال کنند. همیشه دشمن منافقین ضد اسلام، باشید و از کمکی به دولت جمهوری اسلامی کوتاهی نکنید که کمک شما یاری به دین خداست مطمئن باشید، قرآن را همیشه تلاوت کنید و به آن عمل کنید و از زحمات مادرم متشکرم و نمی‌دانم چگونه جبران آن را بکنم و ان‌شاءالله که همگی مرا حلال کنید.

سخنی با همسرم:

(یک وصیت‌نامه خصوصی نیز موجود است) که فقط همسرم بخواند.

همسرم امیدوارم که زهراگونه باشی و از دوری من یاس به خود راه ندهی و ناملایمات زندگی را به جان دل بخری و با دشمنان اسلام و امام عزیز همانگونه باش که قبلا بودی. مقام همسر شهیدی را به همه ثابت کن و این را بدان دو نفر که با هم همانند دوست می‌شوند حتما خوبی یکدیگر را می‌خواهند و اگر تو هم خوبی و راحتی مرا می‌خواهی بدان که من راحت هستم و جای خوبی می‌روم در کنار خدای تبارک و تعالی پس اگر دوست من هستی در شهادت من همانگونه باش که خدا از تو راضی باشد. گول شایعات غلط دشمن را نخور و تقوا پیشه کن و این را مطمئن باش که راهی را که من رفتم به حق بوده و با آگاهی کامل خودم بود و از تو میخواهم برای من گریه نکنی. برای مظلومیت اباعبدالله الحسین گریه کن و برای مظلومیت زینب (س) گریه کن و نماز و دعا را زیاد بجا بیاور و در نماز جمعه حتی الامکان شرکت کن و یاوری باش برای اسلام و همینطور فرزند عزیزم را نیز در راه اسلام و امام تربیت کن. به او از همان اول بفهمان که مسئولیت سنگینی دارد و آنگونه تربیتش کن که اسلام دستور می‌دهد چون نعمت اسلام چراغی فرا راه ما مسلمین است و باید دنباله‌رو آن باشید. از تو ممنونم ان‌شاءالله که خدا هم نیز از تو راضی باشد. ان‌شاءالله

در آخر از همه خانواده‌ات برای من حلالیت بطلب و بگو همیشه یاوری برای اسلام و خط امام عزیز باشند و هرگونه حق و حقوق که بعد از من باید به تو تعلق می‌گیرد تماما در اختیار توست. از زحمات فراوانی که برایم کشیدی نهایت تشکر را دارم و تو را به خدای تبارک و تعالی می‌سپارم. والسلام

امام خمینی:

این‌هایی که شب را به مناجات بر می‌خیزند البته در جنگ‌ها پیروز خواهند شد.

سخنی با تمام فامیل‌ها و آشنایانم:

ای اقوام و خویشاوندانم خواهش اول من این است که امام عزیزمان را یاری کنید و دوم برای من اشک تمساح نریزید اگر واقعا مرا دوست دارید حالا راهم را ادامه بدهید و با حضور همیشگی‌تان در صحنه جبهه و پشت جبهه را یاری کنید. آن‌هایی که می‌توانید و توان دارید به جبهه بروید و اگر نه پشت جبهه یاری کنید که باعث شادی روح من می‌گردد. مانند خاندان وهب جوانانتان را به جبهه‌ها بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید. چون من می‌دانم اگر یک قسمت از بدنم را برای مادرم بیاورند آن را دوباره به جبهه بر می‌گرداند. من از مادرم بیشتر از این انتظار دارم. نمی‌خواهم بیایید به مادر یا همسرم بگویید بدبخت شدید و... چون من به بهترین آرزوهایم رسیدم و این شاید برای بعضی از شما قابل درک نباشد و از شما می‌خواهم استغفار و دعا را از یاد نبرید که برترین تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما و روحانیت تفرقه نیاندازند.

اگر چنین شود روز بدبختی مسلمان‌ها و جشن ابر قدرت‌های خون آشام است. در خانه ما هر کس می‌خواهد بر سر خاک من فاتحه بخواند اول امام عزیز را دعا کند و اگر نمی‌کند بر سر خاکم حاضر نشود چون باعث آزار روح من است و همینطور بر سر تشییع جنازه‌ام حاضر نشوند. حتما از مواضع غیبت دوری کنید و بچه‌های یتیمی که در خانواده ما است زیاد نوازش کنید چون یتیم نور چشم مولا علی (ع) می‌باشد و احتیاج به محبت همگی شما دارند و از انفاق در راه خدا دوری نکنید. اگر بدی از من دیدید مرا حلال کنید و اگر واقعا مرا دوست دارید امام مرا نیز دوست بدارید و نماز جمعه را با رفتن خود یاری کنید و در خاتمه شما وارث خون شهیدان هستید و احترام به من احترام به همسر من نیز باید باشد.

متشکرم، والسلام

سخنی چند با امت دلیر و شهیدپرور:

با درود فراوان به شما امت اسلامی هر چند من کوچک‌تر از آنم سخنی برای شما بگویم ولی امر به معروف باید بکنم و هر چند آگاه هستید. از کمک‌های خود به دولت اسلامی کوتاهی نکنید و همیشه پشت جبهه را حفظ کنید، همان طور که کرده بودید. از هر کمکی که از دستتان برمی‌آید دریغ نورزید و خدای ناکرده امام را تنها نگذارید و مواظب باشید که بین شما و روحانیت اختلاف نیاندازند که خواسته دشمنمان اسلام همین است. از پیام‌های امام عزیز نهایت استفاده را ببرید چون تا به حال هیچ کشوری در دنیا مثال چنین رهبری را در این برهه از زمان نداشتند و برای همین به بلاها و بدبختی‌ها گرفتار می‌شوند. از شما مردم حزب الله برای همه فداکاریتان و... متشکرم و ان‌شاءالله خدا از شما راضی باشد و سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر امام را حفظ داشتم. شما هم ان‌شاءالله سنگر خود را حفظ بدارید تا به هلاکت رساندن دشمنان اسلام از پای ننشینید چون دشمنان اسلام خیلی بی‌رحم هستند، چون کافرند. جوانان خود را به جبهه بفرستید و دین خدا را یاری کنید و از این امر کوتاهی نکنید چون در زمان امام حسین (ع) نبودیم لبیک بگوییم ولی الان هستیم و باید کوشش کنیم تا همه دشنمان اسلام را نابود کنیم. ان‌شاءالله اگر می‌خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچ گاه زبان به شکایت نگشایید و آن چه را که از قدر و منزلت الهی شما بکاهد به زبان نیاورید.

متشکرم والاسلام

سخنی چند با دوستان و آشنایان خودم:

با درود خدمت شما برادران عزیزم، برادران راه شهیدان را ادامه دهید و جبهه‌ها را خالی نگذارید چون از هر کاری واجب‌تر است و اگر جبهه‌ها را یاری نکنید و پشت به جهاد در راه خدا کنید بلاهای الهی بر شما نازل می‌گردد و من دیروز پیش شما بودم و امروز برای شما درس عبرت هستم. برادران عزیز مهدی چمن را الگوی خود کنید، برادرها مهدی برادرش شهید شد خود او نیز زخمی (معلول) پدرش مسدوم و برادران دیگرش حاضر در جبهه و مادرش که جای مادر خود من هست و شکی نیست من او را الگویی از حضرت زینب (س) می‌دانم. قدر این‌ها را بدانید همین‌ها سرمایه این انقلاب عزیزمان است. برادرها من که حالا لیاقت شهادت نصیبم شده راه در این است که باید سختی بکشی تا به این مقام دستیابی و من به آرزوی دیرینه خود رسیدم. به گفته سید الشهداء انقلاب اسلامی‌مان شهید مظلوم بهشتی عزیز، بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه. در کارهایتان خدا را فراموش نکنید و همیشه به عنوان وصیت از من داشته باشید که خط امام را هیچ وقت خالی نگذارید و امام عزیز را در نمازها فراموش نکنید و همیشه برای صلاح جامعه کار کنید و رهبر ار از خود راضی نگه دارید و همه شما برادران عزیز از شما می‌خواهم که اختلافات را کنار بگذارید برای به هدف رسیدن این انقلاب با هم همکاری کنید و برادر عزیزم مهدی چمنی را هم تنها نگذارید و همیشه در کارهایش کمکش کنید چون کمک به معلولین خدمت به انبیاء است و همه شما را به خدای بزرگ می‌سپارم اجر شما با خدای تبارک و تعالی.

والاسلام

درباره وضع دنیایی همه‌ مسائل من مربوط به همسرم می‌شود وکیل و وصی و ناظر من برادر مهدی چمنی می‌باشد و هر گونه حق و حقوقی که به من مربوط می‌شود باید به دست همسرم برسد و همسرم موظف است بدهکاری‌های مرا بدهد و مادرم این شخص که نام می‌برم را می‌شناسد و نیز موظف است هزار تومان به فضل ا... فتاحی بابت بدهکاری من بدهد هرگونه کمکی که می‌توانید که همسرم احتیاج دارد بکن مادر، و فرش هم مال مادرم است آن فرشی که مقداری را من خریدم. از دامادمان و همسرم در مورد سوم و هفتم و همه مراسم حتما فقرا را به مجلس ختم من بیاورید و با کمال میل از آن‌ها پذیرایی کنید. پدرم و مادر و همسرم به حرف دور و بری‌ها اکتفا نکنید که مثلا بگویند پسرتان یا همسرت شهید شد چی به شما دادند. به دنیا پشت پا بزنید و توشه آخرت برگیرید و راه شهیدان را ادامه دهید و شیطان را از خود دور کنید. «متشکرم ولاسلام»

در مورد جای دفن و نوع آن:

مرا در ساری در قطعه شهدا دفن کنید و در هنگام تشییع جنازه‌ام بر تابوتم عکس امام و شهید مظلوم بهشتی را بزنید و قرآن را روی تابوتم بگذارید و مرا اگر شد و احتیاج به غسل پیدا نکردم با لباس رزم خودم دفن کنید. مرا غسل ندهید چون خون خودم مرا غسل خواهد داد و وسایل دنیایی را از همسرم بگیرید و در هنگام دفن من جوانان را به جبهه رفتن تشویق کنید و در شب اول قبر دوستان و مهدی چمنی تا صبح در کنار قبرم باشند و دعا بخوانند، چون از شب اول قبر وحشت دارم، چون خیلی گناه کار بودم. از شما خواهش می‌کنم روحانی بیاورید تا صبح دعا بخواند و مرا از فشار قبر برهانید و من متاسفانه دو سال نماز و روزه 60 روز بدهکارم که همسرم برای من پول بدهد برای من اجیر بگیرد. در آخر از هر کس که پشت سرش غیبت کردم مرا عفو کند و هر که از من بدی دیده مرا حلال کند و همسرم این را بدان که ان‌شاءالله مورد شفاعت حضرت زهرا (س) قرار می‌گیری و من و امثال من احتیاج به وصیت‌نامه نداریم چون آن راهی که می‌رویم خودش وصیت‌نامه است و همه شما را به خدای بزرگ می‌سپارم امیدوارم که انقلاب مرا همه‌تان حفظ کنید.

این وصیت‌نامه را در نهایت سلامت و هوش نوشتم خدا را شکر، و همینطور در حال تجدید کردن.

تاریخ اول نوشتن وصیت‌نامه در جبهه چزا به ساعت 11/5 صبح سال 1361/11/17می‌باشد.

و تاریخ تجدید وصیت‌نامه در جبهه سومار ساعت چهار غروب سال 1362/10/15 می‌باشد.

تاریخ تجدید وصیت‌نامه 1364/1/23 در پادگان شهید بیکلو در چادر ساعت 8/40 شب تمام خط خوردگی‌ها از خودم می‌باشد و قابل قبول برای همه باشد.

همسرم لطفا تمام شلوارهای نظامی و اورکت و ... همه را به تدارکات سپاه ساری تحویل بده و در مورد کتاب‌ها همه را به انجمن اسلامی محل یا جای دیگر بده.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار (الهی آمین) مهدی ملکی»

انتهای پیام/ 181


ادامه مطلب

[ دوشنبه 3 مهر 1396  ] [ 3:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی/ فرزندم را طوری تربیت کن که آموزگار قرآن شود

شهید موسوی در وصیت‌‌نامه خود آورده است: همسر مهربانم! دوست دارم دخترم در شمال معلم قرآن شود و به بچه‌ها درس قرآن بدهد. از شما خواهش می‌کنم در این باره کوتاهی نکنید.

کد خبر: ۲۵۹۲۵۸

تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۴ - 25September 2017

وصیت‌نامه شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی/ فرزندم را طوری تربیت کن که آموزگار قرآن شود

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «سید مصطفی موسوی» معروف به جوانترین شهید مدافع حرم 18 آبان 1374 در تهران چشم به جهان گشود. وی دانشجوی رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی واحد غرب بود که به عنوان بسیجی تکاور به سوریه اعزام شد و در جریان مبارزه با تروریست‌های تکفیری در 21 سالگی 21 آبان 1394 در العیس حرب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید والامقام در قطعه 26 ردیف 79 شماره 16 بهشت زهرا (س) آرام گرفته است.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است را در ادامه می‌خوانید:

«به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

سلام بر حضرت محمد رسول خدا، سلام بر امیرالمومنین علی (ع)، سلام بر فاطمه زهرا (س)، سلام بر ائمه معصومین، سلام بر امام حسن مجتبی (ع) غریب مدینه، سلام بر سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع)، سلام بر قبرستان بقیع، سلام بر کاظمین، سلام بر مشهد مقدس، سلام بر سامرا مقدس، سلام بر فاطمه معصومه (س) و بر علمای قم، سلام بر شاه چراغ، سلام بر بهشت زهرا (س)، سلام بر بهشت رضا (ع)، سلام بر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون.

این وصیت‌نامه را در حالی می‌نویسم که عازم ماموریت دشواری هستیم، امیدوارم ان‌شاءالله با پیروزی عزیزان روح‌الله و سید علی به انجام برسد.

یا رب! در نگاه دوستانم می‌نگرم در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده، با یکدیگر وداع می‌کنند، چون هیچ‌کس نمی‌داند چه کسی می‌ماند و چه کسی به دیدار معشوق می‌شتابد.

خدایا! نمی‌دانم وقتی که مرگ به سراغم می‌آید، من در چه حالی هستم، اما خدایا! دوست دارم در آن حال، لبهایم به ذکر یا زهرا (س) مشغول باشد و دلم از نور محبت علی و فرزندان علی (علیهم صلوات الله) لبریز باشد. خدایا! در دلم تقاضایی است که نمی‌توانم آن را بر زبان آورم و آن تمنای شهادت است. خدایا آیا من لایق شهادت هستم؟

خدایا! شرم دارم از اینکه بگویم شهادت را نصیب شخصی مثل من گردانی، زیرا شهدا، همه چیزشان خدا بود و من هنوز به آنجا نرسیدم.

خدایا! شاید گناهانم موجب شده است تا درخواستم به عرش نرسد. پس خودت به من فرصت توبه عطا فرما. خدایا! دستانم خالی است.

خدایا پس از سنگینی سی سال عمر به هدر رفته، اکنون احساس می‌کنم سبک شده‌ام. خدایا! نمی‌دانم حکمتت چه بود که مرا از شمال به تهران کشاندی و همسری مهربان و فرزندی سالم به من عطا کردی. حال من چگونه شکرت را به جا آورم؟

خدایا! از تو می‌خواهم همسر و فرزندم و تمامی خانواده‌ام را عاقبت به خیر نمایی.

وصیتی به خانواده‌ام:

پدر و مادر مهربانم، برادران و خواهرم، از اینکه زود از میان شما رفتم معذرت می‌خواهم، تقدیر خدا چنین بود. به هر حال، خداوند روزی ما را به دنیا آورد و روزی نیز ما را از این دنیا می‌برد و الان وقت رفتن من بود. شما را به خدا می‌سپارم و از خداوند می‌خواهم به شما صبر جمیل عطا فرماید.

سلام مرا به همه دوستان و آشنایان برسانید و به آنان بگویید: اسلام و انقلاب باید به دست آقا امام زمان (عج) برسد. برای رسیدن به این مقصد، باید از تمام خطرها و موانع عبور کرد، هر چند در این راه ممکن است خون جوانانی ریخته شود و جان عزیزانی نثار گردد و سهم کوچکی از این جهاد هم نصیب ما بشود.

سفارشی به همسر مهربانم:

شما واقعا برای من همسری کردید، اما من نتوانستم همسری شایسته برای شما باشم، عذرم را پذیرا باش. از خداوند می‌خواهم که به شما صبر عطا فرماید.

همسر مهربانم! همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید، چون سخنان رهبر بدون تردید حق است، پس بعد از من، همه هم و غم شما ولایت باشد. به دخترم بگویید همواره در خط رهبری باشد و هیچگاه پشت ولایت را خالی نکند.

همسر مهربانم! دوست دارم دخترم در شمال معلم قرآن شود و به بچه‌ها درس قرآن بدهد. از شما خواهش می‌کنم در این باره کوتاهی نکنید.

در مراسم تشییع من گریه نکن، چون دوست دارم با استقامتت، دشمنان را به گریه اندازی.

سخنانی چند با دخترم:

1) دخترم! باید با دیگران فرق داشته باشی، یعنی از نظر ادب، شخصیت، متانت، معنویت و از نظر عملی به درجات عالی برسی.

2) قرآن را از مادرت بیاموز.

3) از همه مهم‌تر اینکه به مادرت احترام بگذار، زیرا مادرت در تمام سختی‌ها با تو بوده است؛ مواظب مادرت باش، من هم برای شما دعا می‌کنم.

وصیتم به دوستان و آشنایان:

همه ما روزی به دنیا آمده‌ایم و روزی هم از این دنیا می‌رویم. خوشا به حال آن کس که پاک آمد و پاک می‌رود. در این دنیای فانی اگر شما فردی خوب باشید حتما خوب از این دنیا می‌روید، اما من با این کوله‌بار گناه نمی‌دانم چگونه از دنیا خواهم رفت. امیدوارم ان‌شاءالله با دعای شما، سبکبال به عالم دیگر رفته و از عذاب قبر نجات یابم.

ای دوستان! فریب دنیا را نخورید، زیرا این امر، مانع خیر اخروی می‌شود. پس در همه حال سعیتان به دست آوردن خیر اخروی باشد.

کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر، کلام و زبان آقا امام زمان (عج) است، پس همیشه حامی و پشتیبان رهبر باشید؛ زیرا دل رهبر به شما خوش است و همواره برای سلامتی او دعا کنید.

به پدر و مادرتان احترام بگذارید و دستشان را ببوسید، چون با دعای آنان زندگی شما خوب خواهد شد. به روحانیت احترام بگذارید، زیرا آنان حافظان اسلامند. دشمنان از جدایی مردم و روحانیت خوشحال می‌شوند، پس دشمنان را با پیروی از روحانیت، ناراحت کنید.

اگر می‌خواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر ولایت فقیه باشید.

خانواده شهدا را فراموش نکنید و برای آنان دلگرمی باشید. با حضورتان درتمامی صحنه‌ها و راهپیمایی‌ها و شرکت در مراسمات دینی و مذهبی، پشتیبانی خود را از نظام، اعلان نموده و موجب یاس و ناامیدی دشمنان شوید.

در پایان از همه شما التماس دعا دارم، محتاج دعای شما هستم. از دوستان و آشنایان حلالیت بطلبید.

رفیقان می‌روند نوبت به نوبت

خوشا روزی که نوبت بر من آید»

انتهای پیام/ 181


ادامه مطلب

[ دوشنبه 3 مهر 1396  ] [ 3:21 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید علی فتحی‌پور/ مانند زینب (س) پیام‌رسان دین خود باشید

شهید فتحی‌پور در وصیت‌نامه خود آورده است: ای امّت حزب الله و همیشه در صحنه، دنیا احتیاج به پیام رسان دارد و شما کاری را باید بکنید که حضرت زینب (س) کرد که اسلام باز هم در دنیا شناخته شده و شناساندن آن وظیفه شماست.

کد خبر: ۲۵۸۰۲۵

تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۴ - 23September 2017

وصیت‌نامه شهید علی فتحی‌پور/ مانند زینب (س) پیام‌رسان دین خود باشید

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «علی فتحی‌پور» سوم تیر 1345 در روستای درگاه از توابع شهرستان آستانه اشرفیه چشم به جهان گشود. وی همواره در تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها علیه رژیم پهلوی حضور داشت. شهید فتحی‌پور پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه تربیت معلم ثبت‌نام کرد؛ اما با آغاز جنگ تحمیلی تحصیلاتش را رها کرد و عازم جبهه حق علیه باطل شد.

 

علی فتحی پور، سرانجام، 22 اسفند 1364، در سلیمانیه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 
متن وصیت‌نامه‌ای زا که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم


الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا في‏ سبيل اللّه باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند اللّه و اولئک هم الفائزون


آنان‌که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آن‌ها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.


با سلام بر سید الشهدا حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و سلام بر امام امت آن یاور محرومان جهان و سلام بر تمامی شهدا اسلام.


 «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی» اگر دین محمد (ص) با کشته شدن من پایدار بماند، پس ای شمشیرها مرا دریابید. اگر قرار است پرچم اسلام و عدالت علی(ع) برکاخ‌های ابر قدرت‌ها افراشته شود و اسلام در قلوب ملت‌های دنیا نفوذ کند و اگر قرار است قدس عزیز آن نخستین قبله مسلمین آزاد گردد.

   
جان هیچ ارزشی ندارد، آری بگذارید ما هم برویم، اسلام در جهان سرافراز گردد. و بدن ما تکه تکه گردد امّا روز عاشورا در صفحات تاریخ محو نگردد، که هرگز نمی‌گردد، ای امّت حزب الله و همیشه در صحنه، امروز دنیا احتیاج به پیام رسان دارد و شما کاری را باید بکنید که حضرت زینب (س) کرد که اسلام باز هم در دنیا شناخته شده و شناساندن آن وظیفه شماست.


و این مسئولیت بسیار سنگین و پر اهمیت است و امّت حزب الله متوجه باشد که دشمن نمی‌آید بلکه در لباس دوست می‌آید و خطرناک است و شناختن آن هم مشکل، دشمن همچون شیطان با هزاران چهره خود را می‌نمایاند، ای امّت شهیدپرور، هشیار مواظب مدارس و دانشگاه‌ها باشید که آینده انقلاب به آنجاها بستگی دارد ای خانواده‌های شهدا اسلام و جامعه به شما افتخار می‌کند که توانستید این گونه فرزندانی را برای اسلام تربیت کنید.

 

مواظب باشید که نقش شما در جامعه بسیار حساس است و کوچک‌ترین اشتباه متوجه انقلاب می‌شود. اسلام در جهان مظلوم واقع شده است باید برای نجات آن خود را فدا کنید که یک وظیفه است. به امید پیروزی اسلام بر کفر و سلامتی و طول عمر امام عزیز و ظهور هر چه سریع‌تر صاحب الزمان (عج) آن منجی بشریت.»


انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ شنبه 1 مهر 1396  ] [ 2:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت تلویحی شهید محمد نیک‌بین به شهید همت در یک نامه

متن نامه اختصاصی شهید نیک‌بین به فرمانده‌ خود شهید محمدابراهیم همت منتشر شد.

کد خبر: ۲۵۶۶۸۸

تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۹ - 11September 2017

نامه اختصاصی شهید محمد نیک‌بین به شهید همت

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمد نیک‌بین» 20 اردیبهشت 1341 به دنیا آمد و با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد. وی جانشینی فرمانده گردان کمیل، از لشکر 27 را برعهده داشت.

 

شهید نیک‌بین سرانجام در چهارم اسفند 62 طی عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر وی پس از 15 سال به میهن بازگشت و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.


نامه اختصاصی شهید «محمد نیک‌بین»


«سخنی با برادر حاج ابراهیم همت، فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص)

 

سلام بر تو ای فرمانده خوب، سلام بر تو رزمنده خالص، سلام بر تو ای برادر مومن، سلام بر تو ای یار با وفای امام و حاج احمد متوسلیان


بنده شما را خیلی دوست داشتم برادر عزیزم، در ادامه جنگ همچنان که تاکنون استوار و شکست‌ناپذیر بودی، مقاوم بایست و تا کربلا و نجف و قدس و مکه معظمه پرچم «لا اله الا الله» را برافراشته نمایید و تو را به خدا سعی کنید فرماندهانی مثل چراغی، و حاجی‌پور و معصومی و سایر فرماندهان شهید لشکر تحویل اجتماع بدهید و برادران سپاه را کاملا توجیه کنید که جنگ ادامه دارد و به آنان توصیه فرمایید که چشم محرومین دنیا به بچه‌های بسیج و سپاه است و بگویید بروید تا کربلا که در انتظار است.


برادر همت هر وقت که کربلا رفتی از عوض بنده زیارت نما و بنده در صورت توفیق شهادت، قول می‌دهم که شما را شفاعت نمایم.


والسلام 
محمد نیک‌بین


62/12/3

 

ساعت 11/15 قبل از ظهر، شب عملیات خیبر»

 

انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ دوشنبه 20 شهریور 1396  ] [ 4:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید الیاس سودی/ توصیه شهید به دوستانش در تزکیه نفس

شهید سودی در وصیت‌نامه خود آورده است: راه شهدا را ادامه دهید در معنای قرآن بکوشید و تفکر کنید، خودتان را تزکیه کنید، در همه حال امام را دعا کنید.

کد خبر: ۲۵۶۶۵۲

تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۲ - 11September 2017

وصیت‌نامه شهید الیاس سودی/ توصیه شهید به دوستانش در تزکیه نفس

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «الیاس سودی» سال 1345 در تهران چشم به جهان گشود. وی تحصیلاتش را تا مقطع دبیرستان ادامه داد و با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد. شهید سودی سرانجام 12 آبان 62 در منطقه پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


وصیت‌نامه شهید «الیاس سودی»


«رب اغفرلی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومنا و للمومنین و المومنات و لا تزد الظالمین الا تبارا»
بار الها مرا و پدر و مادرم و هر که با ایمان به خانه من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز و ستمکاران را جز بر هلاک و عذابشان نیفزای.


پدر و مادر عزیز و گرامیم اگر در این عمر کوتاه به شما جسارتی کرده‌ام و یا شما را رنجانده‌ام مرا به لطف و کرم خودتان ببخشید و مرا حلال کنید و از خداوند برای من طلب آمورزش نمایید، و تو ای مادر عزیزم تو را به پهلوی شکسته حضرت فاطمه (س) شیرت را حلالم کن و خطاهایم را ببخش و تو ای پدر بزرگوارم گناهانم را عفو کن و از تقصیر من در گذر و از تو می‌خواهم برای من نماز قضا و روزه قضا در حد توانایی بگیر و یا به دیگران بگو که برای من به جا آورند.


برادران عزیزم: اکنون رسالت شما سنگین است، سلاح بر دست گیرید و به میدان نبرد بروید و سنگر خالی مرا پر کنید و به جمع مجاهدان بپیوندید و نگذارید سنگرها خالی بماند و ضد انقلاب خوشحال بشود، در ضمن مرا حلال کنید و از اشتباهات من درگذرید و به فرمایشات امام گوش فرا دهید و مقید اسلام عزیز باشید، قرآن را زیاد بخوانید زیرا که قرآن بهار دل‌هاست و پیام خون مرا به دیگران برسانید از خدا برای من طلب آمرزش کنید، سرباز اسلام و جانباز امام باشید.

 

خواهران گرامیم: در نماز به یاد خدا باشید فرزندان خوب الهی تربیت کنید به جبهه‌ها کمک نمایید و زیاد مطالعه کنید و عاری از گناه باشید، حجاب را صد در صد رعایت کنید، می‌دانم که حتما این کار را می‌کنید، مبلغ خون شهیدان باشید. در شهادت من کمتر گریان باشید و صبر پیشه کنید و نگذارید مامان زیاد گریه کند تا ضد انقلاب خوشحال شود و اگر کسی به شما تبریک و تسلیت گفت فقط تبریک او را بپذیرید. و ناراحتی به خود راه ندهید، امام را دعا کنید زیرا او معشوق من است. فریاد دل من است و رئیس العلماء هم اوست و نائب ولی‌عصر امام زمان (عج) می‌باشد مرا حلال کنید و گناهانم را ببخشید.


دوستانم: راه شهدا را ادامه دهید در معنای قرآن بکوشید و تفکر کنید کتاب‌های حضرات طباطبایی، دستغیب و مطهری را زیاد بخوانید، خودتان را تزکیه کنید، اشتباهات مرا ببخشید و در همه حال امام را دعا کنید و این نوید را به خانواده عزیز می‌دهم و همچنین به دوستان و فامیل‌ها و دیگران که به وصیت‌های من عمل می‌کنند، نوید می‌دهم که اگر در روز قیامت توانستم در گرفتن دستتان تک تک شما به اذن خداوند کوتاهی نکنم و در آن روز به خصوص خانواده‌ام را فراموش نکنم.


ای امام زمان (عج): ای آقا و ای امام بر حق، ای فرزند فاطمه و علی، عالم از فراغت همه گریان است و دیده جوانان در دیدارت خونین و شیعیان از دوریت غمگین و دشمنان شادان و امام ای سرور آزادگان و ای امام عصر از خداوند متعال خواهان ظهورت هستم تا قلب شیعیان خندان، خشم دشمانت دور، اسلام احیاء و کفر نابود گردد.


اگر بار گران بودیم و رفتیم 
اگر نامهربان بودیم و رفتیم 
که ما بی‌خانمان بودیم و رفتیم 
شما با خانه‌هایتان بمانید


این وصیت‌نامه را در مراسم یادبود من خوانده شود.


خدایا، خدایا تا انقلاب مهدیت خمینی را نگهدار
والسلام 
و من الله التوفیق»


انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ دوشنبه 20 شهریور 1396  ] [ 4:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‎نامه شهید محمدعلی رضازاده/ رسالت شهدا بر دوش شماست

شهید رضازاده در وصیت‌نامه خود آورده است: رسالت شهدا بر دوش شماست و این شمایید كه باید پیام خون شهدا را به نسل‌های بعد و به كشورهای دیگر برسانید.

کد خبر: ۲۵۶۱۳۰

تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۱ - 08September 2017

وصیت‎نامه شهید محمدعلی رضازاده / رسالت شهدا بردوش شماست

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمدعلی رضازاده» 5 مرداد 1339 در قائمشهر چشم به جهان گشود. وی بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در سازندگی انقلاب نقش فعالی داشته در همين گيرودار مبارزه‌اش را عليه منافقان شروع كرد. شهید رضازاده 4 فروردین 1359 وارد سپاه پاسداران قائمشهر شد و سرانجام در تاريخ 12 اردیبهشت 1362 در منطقه جفير به فیض شهادت نائل آمد.

وصیت‌نامه شهید «محمدعلی رضا‌زاده»

«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقَنی و من عشقَنی عشقته و من عشقته قَتلته و من قتلته فعلی دیته و من دیته فانا دیته». «حدیث قدسی»

«آن‌كس كه مرا طلب كند، می‌یابد. آن‌كس كه مرا یافت، می‌شناسد. آن‌كس كه مرا شناخت، دوستم می‌دارد. آن‌كس كه دوستم داشت، به من عشق می‌ورزد. آن‌كس كه به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم. آن‌كس كه به او عشق ورزیدم، می‌كشم او را. و آن‌كس را كه بكشم خونبهایش برمن واجب است. و آن‌كس كه خون‌بهایش برمن واجب باشد، خودم خون‌بهایش هستم».

آن‌كس كه ترا شناخت جان را چه كند

فرزند و عیال و خانمان را چه كند

دیـوانه كـنی هـر دو جهـانش بخشی

دیـوانه‌ی تو هر دو جهان را چـه كند

این خون سیدالشهدا است كه خون‌های همه ملت‌های اسلامی را به‌جوش آورد. «امام خمینی»

خدمت پدر و مادر گرامی! سلام عرض می‌كنم و بعد از سلام مادر جان از شما می‌خواهم كه آن شیر پاک و پاكیزه‌ای كه به من دادی و مرا به این سن و سال رساندی بر من حلال نمایی و امیدوارم كه شما بنده را به‌ عنوان هدیه‌ای كه از خدا گرفته بودی، بتوانی آن امانت را كه خودم باشم به پروردگارت پس بدهی.

برادران و خواهران! از شما تقاضای عاجزانه دارم كه به قول امام عزیزمان همین وحدت كلمه بود كه ما را به اینجا رسانده است و شما هم بتوانید به حد احسن وحدت را حفظ كرده باشید و همچنین پدر و مادرم با تمام وجودتان امام را احساس كنید و همیشه در نمازهایتان این بزرگوار را دعا كنید و در تمام شریانتان امام احساس شود و به قول امام: الدعا سلاح المومن (دعا اسلحه مومن است).

از برادران می‌خواهم كه دعای كمیل را شب جمعه با اتحاد هر چه تمام‌تر بخوانند و بعد برادران و خواهران به قول استاد شهید مطهری باید از 2 گروه ترسید، یک زاهدان احمق، 2 منافقین زیرک. البته منظورم این منافقانند كه هر شب و روز با یک رنگ و یک مكر در مقابل برادران حزب‌الله تفرقه می‌اندازند از برادران و خواهران می‌خواهم كه نهایت سعی را در خفه كردن مكر و حیله‌ی منافقان داشته باشند و در آخر به همسرم می‌نویسم كه همچون همسران دیگر شهدا مثل كوه استوار و مثل دریا خروشان باش و اگر جسدم را نگرفتند مانند شهدای دیگر كه جسدشان در میان بیابان تفتیده جنوب مانده یا آب برده، ناراحت نباش و اگر جسدم به خانه برگشت در قبرستان محلمان دفن نمایید تا همچون شهدای دیگر با خدای عز و جل ملاقات نمایم در آخر از ملت شهید پرور می‌خواهم كه امام را تنها مگذارید و مثل مردم كوفه نشوید چون خون تمام شهدا برگردن شماست و آن‌ها كه رفتند و جان‌شان را فدا كردند كار حسینی كردند ولی شما كه مانده‌اید باید كار زینبی كنید؛ یعنی، رسالت شهدا بر دوش شماست و این شمایید كه باید پیام خون شهدا را به نسل‌های بعد و به كشورهای دیگر برسانید.

والسلام علی من اتبع الهدی

والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه‌دار، از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزای

انتهای پیام/ 181


ادامه مطلب

[ جمعه 17 شهریور 1396  ] [ 6:05 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید علیرضا موحددانش/ شهید عزادار نمی‌خواهد؛ رهرو می‌خواهد

شهید موحددانش در وصیت‌نامه خود آورده است: پدر و مادر عزیزم همان‌گونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید، اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادری در مرگ 2 فرزندشان استقامت کنند خداوند کریم اجری عظیم (بهشت) نصیبشان می‌کند. شما خوب می‌دانید که شهید عزادار نمی‌خواهد؛ رهرو می‌خواهد.

کد خبر: ۲۵۱۸۶۸

تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۱ - 10August 2017

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «علیرضا موحددانش» 27 شهریور 1334 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز غائله كردستان، به آنجا رفت و در چند عملیات پاكسازی علیه ضد انقلابیون شركت كرد و پس از آن به جبهه اعزام شد. این سرباز سرافراز خمینی (ره) سرانجام در 13 مرداد 1362 طی عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، در حالی كه فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده داشت، به شهادت رسید.


تصویر وصیت‌نامه شهید «علیرضا موحددانش»

 

وصیت‌نامه شهید علیرضا موحددانش/ برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید


«اشهد و ان لا اله الا الله اشهد و ان محمد رسول الله (ص) اشهد و ان علی ولی الله

سلام علیکم در زمانی قلم به نیت وصیت بر کاغذ می‌لغزانم که هیچگونه لیاقت شهادت را در خود نمی‌بینم وقتی به قلبم رجوع میکنم غیر از سیاهی و تباهی و معصیت چیزی نمی‌یابم و به همین دلیل است که از پروردگار توانا عاجزانه میخواهم که تا مرا نیامرزیده است از دنیا نبرد.

پروردگارا با گناهی زیاد از تو که لطف و کرمت را نهایتی نیست، تقاضای عفو و بخشش دارم و الهی بنده‌ای که تحمل از دست دادن یک دست را ندارد چگونه بر آتش دوزخت توان دارد، خدایا توبه‌ام را بپذیر و از گناهانم درگذر که غیر از تو کسی را ندارم و غیر از تو امیدی ندارم.

مردم بدانید راهی را که در آن گام نهاده‌ایم که همانا راه حسین (ع) است به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقی که به تن دارم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند و به دشمن زبون کافر خواهیم فهماند که ملتی که پشتیبانش خدا است و پیشاپیشش امام زمان – فی سبیل الله در مقابل تمامی متحدان کفر خواهد ایستاد و ان‌شاءالله پیروز خواهد شد.

پدر و مادر عزیزم همانگونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادری در مرگ 2 فرزندشان استقامت کنند خداوند کریم اجری عظیم (بهشت) نصیبشان می‌کند. شما خوب می‌دانید که شهید عزادار نمی‌خواهد رهرو میخواهد، برادرم شما هم با قلم و قدم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید، مادر عزیزم به مادران بگو همانطور که من رهرو خون مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 تن شهید نمود.

پدر و مادر عزیزم بخاطر تمام بدی‌ها و ناسپاسی‌هایی که به شما کردم مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من حلالیت بخواهید، از همسرم که امانتی است از من نزد شما خوب حفاظت کنید که مونس آخرین روزهایم بود.

برادران عزیز برادری داشتم که در راه خدا فدا شد، قبلا در وصیت‌نامه‌ام با او صحبت و درد دل می‌کردم اکنون به شما توصیه میکنم که برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی‌تفاوتی بمیرید که علی‌اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد. پدر و مادرم و همسر عزیزم مراقبت کنید آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند در زنده بودنمان که نتوانستیم درشان اثری بگذاریم شاید در مرگمان فرجی باشد و بر وجدان بی انصافشان اثر گذارد.

والسلام

علیرضا موحد دانش – تاریخ نگارش 61/11/17»

 

انتهای پیام/ 181 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 19 مرداد 1396  ] [ 6:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ] [ 8 ] [ 9 ] [ 10 ] [ > ]