|
وصیت نامه شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد
|

بسمه تعالی

باری برادران می روم برای پیروزی و اگر در این راه شهادت بالهایش را گشود و مرا همراه خود به پرواز درآورد چه خوب و نیکوست . و مادر با تو می گویم مادر : از اینکه فرزندی را به پیشگاه خدا تقدیم داشتی رنجور و غمین مباش بلکه شاد و سراپا سرور باش مادر تو بر گردن من حقهایی داشتی و نیز تو پدر متاسفم از اینکه حقوق شما را آن چنانکه خدا بر من فرار داده بود نتوانستم انجام دهم مرا ببخشید و از خدا بر من طلب عفو کنید و نیز بخواهید که هر کس که بر گردن من حقی داشته که نتوانسته ام ادا کنم مرا ببخشید و اما مادر بر گردن تو حقی را می گذارم و آن این است که اگر من شهید شدم که خود را لایق شهادت نمی دانم بلکه باید بگویم مرگ یا اجری به سراغ من آمد مادر چون تو روزی آرزو داشتی که من ازدواج کنم و امر خدایی را انجام اهم ولی تاکنون اینطور نشده بعد از مرگم به جای آنکه گریه و زاری کنی کارت عروسی تهیه کن در یک طرف اسم و در یک طرف دیگر نام شهادت را بنویس و مانند دیگر کارتهای عروسی و کاملا شبیه به آنها با کلمات سرور و شادی زینت بده و برای آشنایان و دوستان بفرست و آنها در جشن این موهبت الهی که نصیب من و تو شده دعوت کن و با شیرینی و شربت از آنها پذیرایی کن .
مادر اشک را برچشم تو هیچکس نباید ببیند زیرا هر قطره اشک ما چون دشمن اسلام را شادمان می کند پس گریستن در این مورد امری است ناشایست . مادرم از اینکه شیر پاکت را حلالم کردی متشکرم و از اینکه چنین فرزندی داشتی سرافراز باش و لباس سرور به تن کن .
شما برادران و خواهرانم : فرزندانتان را به عشق مهدی ( عج ) آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید .
والسلام.
درباره شهید
شهید مهندس «مصطفی ابراهیمی مجد»، فرزند احمد در سال 29/7/1333 در تهران دیده به جهان گشود. وی در سال 26/6/1360در منطقه عملیاتی دارخوین به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) تهران در قطعه 24ردیف 95شماره 24 به خاک سپرده شد. نکته ای که این شهید را از سایر همسایگانش در بهشت زهرا متمایز می نماید جمله ای است که بر سنگ مزار او حک شده است:«اینجا خانه شهیدی است که به انتظار قیام مولایش آرام گرفته است.»
ادامه مطلب
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
اینجانب علی طلعتی فرزند محمد جعفر طلعتی ساکن دهستان مرکزی اشکنان چون عزم سفر به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل دارم مصلحت را دراین می بینم که سخنی چند داشته باشم با امت حزب ا… ایران بویژه امت شهید پرور اشکنان.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
گمان مبرید آنهایی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده هستند و نزد خدای خویش روزی می گیرند.
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
...چون نه برای دنیا کار کردهام نه برای آخرت توشهای دارم و نه ارثی به جا گذاشتهام ولی چون قبلا هم یک یادداشتی نوشته بودم اگر به دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل کنید.
مادرم را از تمام جهات وصی خود قرار میدهم برای یادآوری تا حد توان مراسم مرا ساده برگزار کنید مادر و خواهر مهربانم مثل زینب باشید و پیامرسان شهدا، پدر عزیزم تو نیز حسینوار مقاوم باش صبر کن که خدا با صابران است، برادر بزرگوارم امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی و مانند امام سجاد(ع) پیام شهادت را به مردم برسانی. بدانید که خدا هر چه بخواهد آن خواهد شد و بس.
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
محمد قبل از آخرین سفر وصیتنامهاش را آماده کرد، محل آن را هم گفت و رفت.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله ربالعالمین، شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشد انسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است.
او نیز برای استمرار راه صحیح این امت و عدم انحراف از مبانی عالیه اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود معرفی نمود.
شهادت میدهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است.
امشب که قلم بر کاغذ میرانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده از ایثار جان و ... هیچ دریغی ندارم.
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون.
خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز.
اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش.
خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم.
اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام :
بسیجیها، سپاهیها ... این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید.
نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دور بود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.
پدر و مادرم سخن با شما بسي مشكل است ميدانم اين داغ با توجه به علاقهای كه به من داشتهاید بسيار سخت است. پدرم مبادا كمر خم كنيد. مادرم مبادا صداي گریهی شما را كسي بشنود.
پدر و مادرم همانطور كه قبلاً مقاوم بوديد در اين فراز از زندگیتان نيز صبر كنيد وبا صبرتان دشمن را به ستوه آوريد، دوست دارم جنازهام ملبس به لباس سپاه بوده و به دست شما در قبر گذارده شود؛ مرا از كودكي خود از محبان حسين (ع) و زهرا (س) تربيت كرديد. از طعن دشمنان نهراسيد.
نهايت و اوج محبت فاني شدن در راه معشوق است و من فاني في الله هستم. همه بايد برويم كه انالله و اناالیه راجعون. فقط نحوهی رفتن مهم است وبا چه توشهای رفتن.
برادر و خواهرانم :
در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگویید با رضای او بسنجید؛ به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلاب ندانید.
اگر نتوانستم حق فرزندی و برادری را برای شما ادا کنم حلالم کنید. من همه را بخشیدم، اگر غیبت و تهمت و ... بوده بخشیدم؛ امیدوارم شما هم مرا عفو نمایید.
ببخشیدم تا خدا هم مرا ببخشد.
اگر جنازهای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید :
یا زهرا (علیها السلام).
از طرف من از همه فامیل حلالیت بطلبید.
خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما.
در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (علیهاالسلام) منور فرما.
خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده.
خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم.
خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین (علیه السلام) هستند قرار بده.
والسلام _ محمد رضا تورجی زاده
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
در مکتب اسلام هر مسلمان موظف است وصیتنامهای از خود برجای گذارد. البته تا آنجا که یادم هست تاکنون چندین وصیتنامه نوشتم که متأسفانه به علّت اینکه سعادت شهادت نداشتم آنها قدیمی شده است و این وصیتنامه جدیدم است.
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
الهی! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر. خدایا! اینک بندهای تنها از قعر ذلتها و سیاهی ظلمتها و انبوه غربتها با تو سخن میگوید.
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم
بسمالله الرحمن الرحیم
و قل رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین. مومنون/29
و بگو پرودگارا! مرا به منزل مبارک و جایگاه خیر و برکت خود فرود آر که تو بهترین فرودآورندگانی.
الحمدالله الذی بابه مفتوح للطالبین و رحمه واسع للعالمین و مغفره شفاء للمذنین.
اللهم الجعل غنای فی نفسی والیقین فی قلبی، والاخلاص فی عملی
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
خداوند را شکر می نمایم که توانستم باری دیگر به صف پویندگان راه حق بپیوندم و در جمع رزمندگان اسلام قرار بگیرم و سرانجام بتوانم به لقاءالله برسم.

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام ودرود به رهبر کبير انقلاب و سلام ودرود بر شهيدان راه انقلاب و سلام ودرود برملت شهيد پرور ايران. اينجانب وصيت نامه خودرا شروع می کنم.
هرکسی اين راه برود اين راه برای خداست وخدا می خواهد مارا امتحان کند. ما بايد امتحان را درست بدهيم. ما نبايد گول مال دنيا بخوريم مابايد فکر آخرت باشيم واگر گول مال دنيا بخوريم ديگر آخرت نداريم وديگرآنجاپول بدرد نمی خورد، فقط ايمان بدرد می خورد. خوش بحال آن کسی که ايمان دارد، نه پدر نه مادر نه فرزند بدرد نمی خورد، فقط ايمان بدرد می خورد پس بايد بخود بياييم تا خدا ما را ببخشد. دنيا بدردمان نمی خورد . واما مادرعزيزم شما رنجها و زحمتها برای من کشيده ای، اين را از شما می خواهم که از من راضی باشيد وپدر عزيزم بخاطر من ناراحتيهای زيادی کشيده ايد که اميدوارم از من راضی باشيد .وای مادرم نسبت به شما خيلی بی احترامی کر ده ام که بايد حتماُ مرا ببخشيد واز برادران وخواهرانم که به آنها بی احترامی کرده ام بايد از من راضی شوند. خدا نگهدار شما باشد . مادرم گريه نکن پدرم گريه نکن افتخار کن
ادامه مطلب
ادامه مطلب

آخرین نامه شهید قندی که در تاریخ8/8/59 برای خانواده نوشت و روز بعد شهید شد که گویا وصیت نامه او باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شهیدان،سلام بر پدر و مادری که زحمات زیادی برایم کشیده و حق فراوانی بر گردنم دارند، از آن روزی که من به اتفاق چند نفر دیگر که از بابل حرکت کردیم، چند روز در تهران وبعد به کرمانشاه رفتیم از کرمانشاه به گیلانغرب و تا بعد از عید قربان درآنجا بودیم،از آنجا با بچه های سپاه نطنز به خوزستان عازم شدیم و چند روزی دراهواز و از آنجا به آبادان و الان چند روزی است که در سنگرهای آبادان و خونین شهر هستم و وضع سنگرهای این منطقه خوب است و سربازان بعثی عراق همیشه تصمیم به تصرف کردن شهر را دارند که نقشه های آنان نقش بر آب می شود، وبه ناچار از بصره توپهای دور زن آنها در آنجا مستقر میباشد،توپ خمسه خمسه و توپهای دیگر را به طرف شهر آتش میکشد و بر اثر زدن این توپها چند نفر زخمی و شهید میشوند و به امید خدا تا چند روز دیگر این مناطق به طور کلی از نیرو های بعثی پاکسازی میشود و حتی تا قلب عراق هم پیش خواهیم رفت انقلاب عراق را هم به پیروزی برسانیم و ماندن در این مناطق جنگی آنقدر برای روحیه خوب است که دیگر حد ندارد و همچنین ایمان کامل تر می گردد.
عباس قندی 8/8/59
درباره شهید
ادامه مطلب

حمید احدی
ادامه مطلب

درباره شهید
اوّلين فرزند خانواده ملکیان در سال1336 در دامغان به دنيا آمد و رضا نام گرفت. تحصيلاتش را تا ديپلم طبيعي ادامه داد. از كودكي رنج و زحمت پدر را که ميديد، براي ياري او در هر كاري شركت ميکرد؛ كارگري ساختمان، كانال كني، كار در مرغداري و... در زمان انقلاب براي پخش اعلاميه حضرت امام خمينيرحمتالله عليه به شهرهاي مختلف مثل ساري، گرگان و مشهد سفر ميكرد.
در سوم دي هزار و سيصد و پنجاه و هفت از طريق ژاندارمري دامغان به سربازي رفت. سيزدهم مهر هزار و سيصد و پنجاه و نه وارد سپاه شد. هنوز جنگ شروع نشده بود كه به همراه دوستش حسين مجد براي پاكسازي مناطق غرب كشور از وجود ضد انقلاب وارد كرمانشاه شدند. با شروع جنگ به جبهه رفت. در مناطق عملياتي پاوه، نوسود، جوانرود و اورامانات و... حضور پيدا كرده و در عملياتها شركت داشت.
حدود يازده ماه و بيست روز در جبههها فعاليت داشت و به نترس و دلير بودن شهرت داشت. به او لقب ببر دلير كردستان داده بودند. هر كاري که از دستش برميآمد، انجام ميداد. با موتور كار ميكرد. تخريبچي بود. كار فرماندهي را انجام ميداد و حتي كار تداركات را هم به عهده ميگرفت. هفتم شهريور هزار و سيصد و شصت و يك در جاده پيرانشهربه همراه شهید ناصر کاظمی به شهادت رسيد. آن موقع او فرمانده گردان امام حسین (ع) از تیپ ویژه شهدا بود. بدنش در گلزار شهداي دامغان دفن شده است.
ادامه مطلب

درباره شهید
نام: محمد تورجی زاده
تولد : ۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳
فرزند: حسن
شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶
محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای ۱۰
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب