به دورکعت نماز نافله صبح که معمولاً بعد از نماز شب و قبل از اذان صبح است زیاد تأکیده شده است آنگاه هفت بار می گوییم «هذا مقام العائذ بک من النار»
ادامه مطلب
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:27 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:27 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
از مسوولین محترم می خواهم که با گروهک ها و با بی حجابی و فحشا، خیلی خیلی سخت برخورد کنند و در مقابل آن، برای حزب اللهی ها هم کاری بکنند و بدانند که هر چه داریم زیر شمشیر این حزب اللهی ها است.
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
نام:یوسفعلی
نام خانوادگی:پیروزان
نام پدر:ولی
محل تولد:دزفول
تاریخ شهادت:۱۳۶۱
محل شهادت:خوزستان
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
از همه كساني كه باآنها برخورد داشته ام ميخواهم كه مرا حلال نمايند و از بديها ما بگذرند.
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ادامه مطلب
پدر و مادر مهربانم! شما این حقیقت را بدانید که با بی صبری در سوگ شهید به دشمن تان در راه رسیدن به اهداف منحرفشان کمک می کنید و صبر و استقامت، چشم آن ها را کور می کند.
ادامه مطلب
درباره شهید
هیچ موقع دیده نشد که کتابی بگیرد و درس بخواند حتی موقع امتحان چون می گفت که من درس را یاد گرفته ام و چون خانواده ای فقیر داشت از سن هشت سالگی خود به قصاب خانه می رفت و پس از کمک به پدر چند تا کله و جگر هم می خرید تا از فروش آنها سودی عایدش شود. و از همین موقع با کار کردن آشنا شد در همین جنگ تحمیلی برای آشپزخانه بسیج داشت روزی ۱۵ تا ۲۰ گوسفند سر می برید و هیچ خسته نمی شد و در جریان انقلاب اسلامی ملت ایران در تظاهراتها فعالانه شرکت میکرد و تا جایی که پدرش از ترس می رفت دنبالش که نگذارد در تظاهرات شرکت کند ولی او یواش می رفت و قایم می شد و پس از اینکه پدرش می رفت به تظاهرات ادامه می داد تا اینکه روزی مزدوران شاه دنبالش گذاشتند و تمام کوچه پس کوچه ها را با پای برهنه دویده بود تا آنها را خسته کرده بود و در خانه ای قدیمی قایم شده بود تا آنها بروند. او علاقه زیادی به مطالعه داشت بخصوص به قرآن و دعای کمیل در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که علاقه پیدا کرد به عضویت سپاه درآید. و پس از گذراندن حدود شش ماه در کمیته هفت تپه تصمیم گرفت که عضو سپاه دزفول شود. و پس از تکمیل کارهایش گفت اول به جبهه می روم پس از اینکه انشاءالله جنگ تمام شد می آیم چیزها را به سپاه تحویل می دهم از این رو پس از طی دوره ای چند روزه به جبهه رفت و در عملیات فتح المبین شرکت داشت و وقتیکه از او سؤال شد که چرا درس را ول کردی و به جبهه آمدی گفت که فعلاً جبهه به ما نیاز دارد بعد که انشاءالله پیروز شویم ادامه میدهیم. و همه شبها در مساجد ابوذر و سلمان نگهبانی می داد در اکثر جلسات مذهبی بخصوص قرائت قرآن شرکت داشت بدون اینکه بخواهد کسی او را بشناسد بطوریکه بعد از شهادتش معلوم شد که در جلسات مساجد دور هم شرکت داشته شهید عبدالحسین فردی خوش برخورد و خونگرم و همیشه لبخند ملیحی بر لب داشت و کمتر صحبت می کرد. تا اینکه در عملیات پیروزمندانه بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر و ورود به خاک عراق شد. در حالیکه عده ای از برادران در محوطه ای گیر افتاده و تیربار عراقی روی آنها کار می کرد عبدالحسین داوطلبانه آر پی جی خود را گرفت و به جلو رفت که پس از خاموش کردن آتش دشمن مورد اصابت ترکش نارنجک قرار میگیرد و مانند مولا و سرور خود حسین بن علی(ع) جسدش پس از سه روز پیدا می شود و پس از سه روز دیگر که در سردخانه اهواز بوده به دزفول حمل می شود. و به قول خودش باید در راه مردم بیچاره از مردها و زنها و بچه هائیکه در تخت شکنجه قرار گرفته اند جنگ تا انقلاب خونبار امت مسلمان به ثمر برسد.
ادامه مطلب
یا حسین(ع)
ادامه مطلب
درباره شهید
ادامه مطلب
درباره شهید
حسن آقاسی زاده شعرباف در اول فروردین ماه سال 1338 در مشهد مقدس به دنیا آمد. از کوچکی علاقه زیادی به شرکت در مجالس مذهبی داشت. به همین خاطر اکثر مسائل رساله حضرت امام خمینی را حفظ بود. در زمان اوج گیری انقلاب به علت توزیع اعلامیه های امام (ره) در میان مردم، توسط ساواک بازداشت شد.
او که دوران تحصیل را با نمرات عالی گذرانده بود، با پیشنهاد آموزش و پرورش و با کسب اجازه از نماینده امام در قم جهت ادامه تحصیل عازم کانادا شد و با رتبه ای عالی موفق به دریافت کارشناسی ارشد مهندسی راه و ساختمان و پل سازی در دانشگاه «تورنتو» گردید.
آقاسی زاده در کانادا فعالیت چشمگیری در انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان داشت. در سال 1361 به ایران بازگشت و وارد نهاد مقدس سپاه شد. وی به دلیل لیاقت و ابراز شایستگی در معاونت فنی و مهندسی قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران مشغول انجام وظیفه شد، پس از مدتی مأمور تأسیس قرارگاههای «صراط المستقیم و خاتم الانبیاء» گشت.
آقاسی زاده از ابتدای ورود به جبهه تا هنگام شهادت در 2400 پروژه کوچک و بزرگ از خط مقدم تا عقبه شهرها، شرکت داشت. وی در تاریخ بیست و هشتم مهرماه سال 1366 ندای حق را لبیک گفته به دیدار یزدان شتافت. مزار پاکش در صحن حرم مطهر امام رضا(ع) قرار دارد. از شهید آقاسی سه فرزند به یادگار مانده است .
ادامه مطلب
ادامه مطلب
درباره شهید
شهید عبدالرسول مرادي متولد 27 مهر 1340 در شيراز بود. در بحبوحه پيروزي انقلاب عشق و علاقه عجيبي در وجودش نسبت به امام خميني(ره) و آرمانهاي انقلاب پيدا كرد. در حالي كه نوجواني 18 ساله بود، در فعاليتهاي انقلاب شركت ميكرد. بعد از پيروزي انقلاب كه جنگ تحميلي آغاز شد. رسول در راهپيماييهاي انقلاب با عليرضا مسعودي، سرهنگ بازنشسته سپاه آشنا شد و با همديگر از تاريخ 25 آبان تا 5 ديماه سال 1359 در گروه شهيد چمران تحت عنوان جنگهاي نامنظم (چريكي) شركت داشتند. به اين ترتيب او مدتي در سوسنگرد و مدتي را در كردستان به مقابله با دشمن پرداخت.
در دوران سربازي، بعد از طي دوره آموزشي، وارد تيپ 55 هوابرد شد. در آنجا راننده توپ 106 شد اما خيلي تمايل داشت كه وارد خط مقدم جبهه شود، براي همين از فرمانده خود خواهش كرد كه او را از آن قسمت به بخش آرپيجي منتقل كند، رفت و آرپيجيزن شد. در عمليات فتح المبين هم به عنوان آرپيجيزن شركت داشت. در همين كسوت بود كه در عمليات بيتالمقدس در حالي كه با دشمنان مقابله ميكرد،در سن 21 سالگی به فيض عظيم شهادت نائل شد.
یادش گرامی
خاطراتی از شهید عبدالرسول مرادي
ادامه مطلب
ادامه مطلب