دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

وصیت‌نامه 50 نفره رزمندگان میاندرودی روی پاکت شیرینی
شب قبل از عملیات به شریفی پیشنهاد کردم که به احتمال زیاد در عمیات فردا تعدادی از بچه‌ها شهید می‎شوند و اگر یک وصیت‌نامه دسته‎جمعی بنویسیم یادگاری از این لحظات و ساعت‎های قبل از شهادت و رشادت می‌ماند. 
روزهای نخست دی سالگرد انجام عملیات کربلای 4 و برای مردم میاندرود اما معنایی فراتر از نبرد و دفاع دارد.

تنها چند روز مانده به عملیات کربلای 4 حاج‏ عبدالله شریفی که در آن زمان فرمانده پایگاه بسیج بود تعداد 50 نفر از جوانان روستایی کوچک اما غیرتمند به‌نام سورک را برای اعزام به جبهه‎ها ثبت‎نام و اعزام می‎کند.

یکی از بازار و یکی از مزرعه، مدرسه یا کارخانه آمده بود اما همه با یک هدف که دفاع از کشور بود اما اتفاقی مهم در شب قبل از عملیات کربلای چهار رزمندگان این منطقه را جاودانه کرد.

راوی این رویداد که محمود محمدزاده است و در آن زمان فرمانده یک گردان غواص در دفاع مقدس بود گفت: وضعیت در آن زمان خاص بود بعد از عملیات والفجر هشت بیش از هفت ماه بود که عملیاتی نشده بود.

وی اظهار داشت: برای عملیات جدید خیلی نیرو به جبهه‎ها آمده بودند و یک کاروان از سورک به‌نام انصارالحسین(ع) نزدیک به 50 نفر از داوطلبان را ثبت‎نام و به هفت‎تپه اعزام کرده بود، من به همراه برخی دیگر از بچه‎های سورک در گردان عملیاتی عاشورا بودیم و نیروهای جدید سورکی هم با دیدن ما همه خواستار الحاق به این گردان بودند.

محمدزاده با اشاره به مخالفت خود و دیگر بچه‎های قدیمی گردان با این مساله گفت و دلیل آن‌ را احتمال شهادت تعداد بالای افراد با توجه خطرات عملیات فردا دانست اما گوش کسی بدهکار نبود تا اینکه با پافشاری افراد در نهایت40 نفر به گردان عملیاتی عاشورا پیوستند.

وی افزود: ما نگران این بودیم که اگر در عملیات آینده گردان با آتش سنگین یا حمله بعثی‎ها مواجه شود تعداد زیادی شهید می‌شوند و شاید این مساله در یک روستای کوچک برای مردم سنگین باشد.

این فرمانده دفاع مقدس نقش گردان عاشورا را در عملیات کربلای چهار خط‎شکن و نوک پیکان عملیان توصیف کرد و ادامه داد: گردان عاشورا باید از سه معبر رودخانه اروند را شنا می‎کرد و یکی از حساسیت‏های عملیات در همین کار بود.

محمدزاده افزود: شب قبل از عملیات در ذهنم جرقه‏ای زد و به شریفی پیشنهاد کردم که به احتمال زیاد در عملیات فردا تعدادی از بچه‌ها شهید می‎شوند و اگر یک وصیت‌نامه دسته‌جمعی بنویسیم یادگاری از این لحظات و ساعت‎های قبل از شهادت و رشادت خواهد ماند، شریفی هم پذیرفت و پیش‎نویس این وصیت‌نامه را بر روی مقوای شیرینی نوشت.

وی گفت: من هم چند کلمه به آن اضافه کردم ولی کلیات آن خوب بود بعداز پاکنویس کردن آن در جلسه‎ای با بچه‎ها که با سخنرانی یک روحانی و مداحی همچنین سخنرانی فرمانده پایگاه همراه بود در آخر موضوع وصیت‌نامه را مطرح کردم که با استقبال همه مواجه شد، همه 50 نفر امضا کردند و تاثیر خوبی بر روحیه رزمندگان روستا داشت.

محمدزاده افزود: فردا صبح عملیات را شروع کردیم و در این عملیات هفت نفر از بچه‎ها از جمله خود عبدالله شریفی فرمانده پایگاه بسیج به شهادت رسیدند و برخی هم در عملیات‎های بعدی مانند کربلای پنج وکربلای10همچنین والفجر 10 به یاران و هم‌پیمانان خود ملحق شدند.

وی در مورد سرنوشت وصیت‌نامه گفت: پس از امضای آخرین نفر وصیت‌نامه پیش یکی از بچه‎ها باقی ماند و بعد از عملیات آن را تحویل گرفتم که تا امروز آن را لحظه‎ای از خود دور نکرده‎ام اما از کنگره شهدا و مستند روایت فتح دنبال آن آمدند و یک کپی از آن را به آنها دادم.

محمدزاده در پایان یادآور شد: بعدها رونوشتی از این سند مهم را برای اطلاع مردم از رشادت فرزندان این منطقه در بین مردم توزیع کردیم تا از ولایت‎پذیری و شهادت‎طلبی و  میهن دوستی مردان این منطقه مطلع شوند که نتایج خوبی نیز داشت و امروز کمتر کسی است که در شهر از این موضوع خبر نداشته باشد.

فارس

 

 


ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:39 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

این وظیفهٔ فرد، فرد ماست که با توکل بر حق تعالی و تحت رهبری ولی فقیه، چون سدی آهنین در برابر دشمنان خدا ایستاده و با ایثار جان و مال، ریشهٔ ظلم را برکنیم. عزیزان من، قدری سختی را به خود بخرید و آسایش کذایی این دنیا را برای اهلش،‌‌ رها کنید.

 

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:39 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد
اینجانب تاکید می کنم که حفظ نظام جمهوری اسلامی ممکن نیست مگر با شرکت عملی در صحنه های مختلف مقابله با دشمنان جمهوری اسلامی ایران


بخشی از وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد


شهادت می‌دهم كه خدا یكی است و همه چیز در ید قدرت اوست كه او ارحمن الراحمین است... هر كسی وارد اسلام شود و به دستورات و سنت پیامبر اسلام (ص) و جانشینان بر حق او عمل نماید رستگار خواهد شد...

اینجانب تأكید می‌كنم كه حفظ نظام جمهوری اسلامی، ممكن نیست مگر با شركت عملی در صحنه‌های مختلف و مقابله با دشمن جمهوری اسلامی.

توصیه‌ام به جوانان عزیز... این است كه هر كاری را برای خدا انجام دهند و انگشت روی ضعف‌ها و برخی نارسائیها نگذارند... از امام و انقلاب پشتیبانی نمایند... كه سعادت دنیا و آخرت آنان در گرو همین تبعیت از امام (ره) و پشتیبانی از این انقلاب است...

جملاتی از وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد


    1.       سعادت دنیا و آخرت در گروتبعیت از امام و پشتیبانی از این انقلاب استو از دادن جان ومال دریغ نکنند.

    2.       این انقلاب صد در صد اسلامی است و هدف آن پیاده کردن حکم خداوند و دستورات اسلام و سنت پیامبر است.

    3.       اینجانب تاکید می کنم که حفظ نظام جمهوری اسلامی ممکن نیست مگر با شرکت عملی در صحنه های مختلف مقابله با دشمنان جمهوری اسلامی ایران

    4.       توصیه ام به جوانان عزیز ( به خصوص برادران پاسدار ) این است که سعی کنند هر کاری که انجام می دهند و میخواهند انجام دهند  به قصد قربت و فقط برای خدا انجام دهند.



درباره شهید

شهید محمد اثری نژاد ؛زاده روستای حسین آباد کام فیروز شهرستان مرودشت فارس، روز بیست و چهارم شهریور ماه 1333 چشم به هستی گشود. وی به سال 1353 در جریان مبارزه امام خمینی(س) با رژیم شاهنشاهی قرار گرفت.در همان سال ها از زادگاهش به سوی تهران مهاجرت کرد تا بتواند کسب و کاری برای خود فراهم کند.با آهنگری اغاز کرد و شبانه به ادامه تحصیل پرداخت، تا به خدمت زیر پرچم فرا خوانده شد، اما هنوز ده ماه از این دوران نگذشته بود که به علت در گذشت مادر،معافی کفالت شامل حالش شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی،مدتی به عنوان نیروی داوطلب،در کردستان و غرب کشور خدمت کرد، تا این که با آغاز جنگ،لباس سبز سپاه را به تن آراست و به خوزستان رفت.در سال 1362 معاونت پشتیبانی و تدارکات قرار گاه نجف را بردوش او نهادند.سپس در مهرماه سال 1364 بار دیگر به جنوب رفت و همین مسوولیت را در یگان دریایی سپاه پذیرفت.سر انجام روز دوازدهم اسفند ماه همان سال،با نبرد ولفجر 8 در منطقه فاو عراق، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.پیکر وی از آن سال در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرامیده است.

  

 

 


ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:39 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیتنامه شهید علي روشي
برادران ودوستان عزيزم امام راتنها نگذاريد وبه فرامين و نصايح ايشان عمل نماييد. سنگر مساجدرا خالى نگذاريد


بسم الله الرحمن الرحیم
        
ربنا افرغ علينا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين
 پروردگارا صبرعنايت فرما وما را ثابت قدم فرما وپيروزمان كن براقوام كافر.
پروردگارا مسلمانان بپا خاسته اند وبراى نصرت دين اسلام جان وهستى را به كف نهاده اند.
خدايا نصرت وامدادهاى غيبى ات را نصيب ما بفرما تا دين اسلام وقوانين حيات بخش وعدالت گستر درسرتاسر زمين سايه افكند . 

برادران ودوستان عزيزم امام راتنها نگذاريد وبه فرامين و نصايح ايشان عمل نماييد. سنگر مساجدرا خالى نگذاريد ايران كربلا شده ونيازبه ياران با وفا دارد.
خدمت دوستان عزيزوارجمندم سلام رسانده والتماس دعا دارم واميدوارم كه شبهاى جمعه فاتحه وقرآن برايم بخوانند واگر سخن يا حركتى بيهوده‌ داشته ام مرا عفو كنند درمورد كليه امورات وداراييم والدينم مختارند ازخداوند متعال طلب مغفرت وعفو دارم .

اللهم الرزقنا توفيق الشهاده فى سبيلك والسلام
 14/11/62 

درباره شهید
      
نام:  علي    
نام خانوادگی:روشي 
نام پدر:حسن
شماره شناسنامه:250     
تاریخ تولد: 1340/08/05
عضویت:رسمی      
تاهل:مجرد    
محل شهادت:عملیات خیبر
تاریخ شهادت:1362/12/06
محل تولد:شیراز


زندگینامه شهید علي روشي   
  
برادر شهيد علي روشي دوران دبستان را در دبستان ابن سينا (آغاجاري) سپري کرد و دوران دبيرستان را در دبيرستان ساسان (آغاجاري) به پايان رسانيد . شهيد از نظر اخلاقي نمونه بود چه در دوران کودکي و چه در دوران تحصيلي و چه در دوراني که که در سپاه پاسداران خدمت مي کرد همگي برادران مي گفتند واقعا جايش را خالي احساس مي کنيم و فراموش نشدني است .فعاليت هاي ايشان تا سالي که انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد (محصل بود ) و در همان سال دپيلم گرفت و بلافاصله به خدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آغارجاري در آمد . و از شروع انقلاب اسلامي تا لحظه اي که به شهادت رسيد تماما در خدمت سپاه پاسداران بود فعاليت هاي زيادي داشت .مدتي در عمليات سپاه فعاليت کرد مدتي هم در دفتر مرکزي بسياري در غرب و جنوب کشور و آخرين مرتبه اي که از ماموريت بازگشت پس از يک هفته استراحت به حمله خيبر رفت که در اين عمليات به لقاء الله پيوست .در عمليات خيبر (مرحله 6) جزيره مجنون توسط ترکش خمپاره 120 و اصابت آن به سر شهيد روشي به لقاء الله پيوست .
روحش شاد و يادش گرامي باد . 


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/21 11:45:0

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:38 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیتنامه شهید محمد ديانت
هم اينک که به جبهه مي روم و راه پر مخاطره اي پشت سر مي گذارم و به صراط مستقيم قدم مي نهم اميدوارم که مورد قبول خداي خود گردم و من اميدوارم که در اين راهي که انتخاب کرده ام سرافراز بيرون بيايم

              
  
بنام ايزد يکتا ، بنام رب بي همتا و به نام آن خدائي که مرا آفريد و مرا جان داد تا که در راهش جان فدا کنم و به نام آن کسي که به من تحرک داد که از خون انساني آگاه و فداکار باشم و با درود و فراوان به ابرمرد تاريخ ، مرد تقوي و مرد عمل خميني رو خدا فرمانده کل قوا و با درود بي کران به شهداي صدر اسلام از اولين شهيد و تا آخرين شهيد کربلاي ايران وصيتنامه خود را شروع مي کنم.

هم اينک که به جبهه مي روم و راه پر مخاطره اي پشت سر مي گذارم و به صراط مستقيم قدم مي نهم اميدوارم که مورد قبول خداي خود گردم و من اميدوارم که در اين راهي که انتخاب کرده ام سرافراز بيرون بيايم .شهادت يک نعمتي است گران قيمت که هر کس دارائيش به آن نمي رسد که اين گوهر گرانبها را بخرد .خواهرم و برادرم بدان که برادر تو به راهي قدم گذاشته است که پايان آن برايش روشن و مسير خط آن که همان اسلام واقعي است و برايش واضح است لذا بر تو است که حجابت را حفظ نمائي و ود را از آلودگي ها دور نمائي .خواهر عزيزم حجاب سياه تو خيلي بيشتر از خون سرخ من ارزش دارد .

ما خون داديم تا که پيکر اجتماع از شر فساد ها حفظ نمائيم با شما برادران و خواهران عزيز سخن مي گويم سخني که از ته قلب و آخرين لحظات زندگيم را براي شما درج مي نمائيم مبادا که رهنمودهاي امام عزيز را از ياد ببريد و مبادا که اشعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي را ازيادتان ببريد و اما تو اي برادرم محمود و يوسف و خواهرم صغري و کبري و ؟؟؟؟ مبادا که در عزايم اشک بريزيد و گريه کنيد .من دلم مي خواهد که شما شادي و سرور نمائيد و در انزار مردم افتخار کنيد که اين چنين برادري داشته ايم روزهاي پنج شنبه که بر مزارم پاي مي نهيد و سوره اي برايم قرائت مي نمائيد سعي نمائيد اشکي که مي ريزيد در اطراف قبرم بريزيد تا اين اشکها آبي باشد براي رشد خارهايي که بدان پاي دشمن را زخمي نمائيد.

و اما تو اي مادرم ، مادر عزيزم مادري که مرا در دامان پاکت پرورش کردي .گريه برايم نکن چونکه با گريه کردنت دشمن من تو خوشحال مي کند . 
مادرم من بنده حقير مديون زحمات جبران ناپذير تو هستم من نمي دانم در اين راهي که مي روم تو خوشحال کرده باشم يا نه پدر عزيزم بياد مي آورم آن روزهاي که مرا خداحافظي مي کردي و مرا در آغوش گرمت دلگرم مي کردي همچون حسيني بردبار باش خيال کن که مرا همچون علي اکبر حسين فداي اسلام مي کني پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل شدم و جسدم به دستت رسيد مرا بغل قبر شهيد بي سر حمزه مژده به خاک بسپار تا با آن برادرم هم صحبت شوم در پايان پيروزي هر چه سريعتر اسلام و مسلمين بر کفر جهاني از خداي خود خواستارم .

برار کوچک شما محمد ديانت . 5/12/60 .

پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل گشتم هر چه از لباس و يا چيز ديگري دارم به کميته امداد جهاد سازندگي لامرد تحويل دهيد و اگر پولي در بساط دارم به دفتر تبليغات بسيج جهت تبليغ براي برادران محروم تحويل دهيد . محمد ديانت     

درباره شهید
    
نام:محمد
نام خانوادگی:ديانت    
نام پدر:عباس
شماره شناسنامه:597         
تاریخ تولد:1344/01/02
عضویت:رسمی      
تاهل:مجرد
محل شهادت:شوش  
تاریخ شهادت:1361/01/02  
محل تولد:لامرد


    
زندگینامه شهید محمد ديانت    
  

سال 1344 در خانواده ای متوسط در محله ی گهوردان از توابع شهر لامرد به دنیاآمد تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و با شروع انقلاب اسلامی در جستجوی گمشده خویش به دریای بی کران انقلاب پیوست. پس از پیروزی وارد بسیج مستضعفین شد و در سال 1360 با تشکیل سپاه در لامرد، عضو فعال این نهاد مردمی گردید. در بهمن ماه سال 1360 در حالی که تنها هفده بهار از عمر شریفش می گذشت به جببه-های نبرد حق علیه باطل رفت. در وصیت نامه¬اش نوشت من راه خودم را یافته ام و گام در راهی گذاشته ام که پایانش برایم روشن است سر انجام در عملیات فتح المبین پس از نبردی قهرمانانه با دشمن در تاریخ 2/1/1361 به آروزی دیرینه اش رسید و به خیل شهیدان پیوست.


 


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/18 11:15:58

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:38 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت نامه بانوی شهادت طلب ریم الریاشی
من شهادت طلب « ریم صالح الریاشی» فرزند یگانهای شهید عز الدین قسام ، این عملیات را به صورت مشترک با برادرانم در یگانهای شهدای الاقصی برای جلب رضایت خداوند عزوجل به انجام می رسانم

 

بسم ا.. الرحمن الرحیم

من شهادت طلب « ریم صالح الریاشی» فرزند یگانهای شهید عز الدین قسام ، این عملیات را به صورت مشترک با برادرانم در یگانهای شهدای الاقصی برای جلب رضایت خداوند عزوجل به انجام می رسانم برای انتقام کشیدن از یهود این دشمن بشریت و کسانی که در سرزمینم فساد می کنند در رفح و نابلس و رام الله و جنین و باقی شهرهای سرزمین عزیزم و برای پاک کردن مقداری از ننگی که به واسطه اعمال حاکم سازش کار بر پیشانی این امت نقش بسته است.

مردم قهرمانم!

به محض اینکه آنها به ما ضربه ای بزنند ما نیز انتقام خواهیم گرفت و آتش این خونخواهی شعله ور خواهد ماند و هر روز برافروخته تر خواهد شد تا آنجا که دشمن را بسوزاند و پرچم توحید را بر گستره سرزمین عزیزمان و بر مناره مسجد الاقصی مبارک برافراشته سازد و از شما برای موفقیت و پایداری خود طلب دعا می کنم. دیگر اینکه از خدای عزوجل می خواهم این عمل مرا خالصاً برای ذات کریم خویش قرار دهد و آن را واسطه ذلت یهود و آرامش دلهای مومنین قرار دهد« و هوالولی ذالک و القادر علیه »


دریاره شهید


 روز چهارشنبه چهاردهم ژانويه سال 2004 ميلادي در تاريخ ملت فلسطين و مقاومت اين ملت فراموش نشدني است چرا که اين روز ياد آور خاطره مادر شهادت طلب فلسطيني با نام «ريم صالح الرياشي» است که به هنگام شهادت تنها 22 سال داشت.

به رغم آنکه الرياشي هفتمين زن شهادت طلب فلسطيني است که عليه صهيونيستها دست به عمليات شهادت طلبانه زده اما عمليات وي با ساير عمليات هاي مشابه تفاوت دارد زيرا او اولين مادري است که با شهادتش همسر و دو فرزندش را تنها گذاشت در حالي که فرزند کوچکشم در زمان شهادت او تنها 18 ماه داشت.
نام ريم با اين عمليات در فهرستي ثبت شد که اسامي شيرزنان سرزمين زيتون، وفاء ادريس، دارين ابوعشيه ، آيات الاخرس، عندليب طقاطقه، هبه دراغمه و هنادي جرادات در آن مشاهده مي شود.
زماني که اين مادر حماسه ساز دست به چنين اقدامي زد، اسرائيلي ها سعي داشتند از او شخصيتي نشان دهند که به خاطر مشکلات زندگي و مسائل مالي عاصي شده و دست به يک خود کشي زده است درحالي «صالح» پدر ريم نماينده يکي از شرکتهاي باطري سازي خودروهاي آلماني بود و اوضاع مالي مناسبي داشت.

ريم در سالهاي تحصيل به انجمن اسلامي دانشجويي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) پيوست.
اجراي طرح عمليات شهادت طلبانه نيازمند آن بود که ريم ابتدا از صحنه عمليات بازديد کند. او گذرگاه ايريز(بيت حانون) تا محل زندگي خود را از نزديک مورد بررسي قرار داده و شيوه فعاليت سربازان اشغالگر را در زمان تفتيش و بازرسي مردم مشاهده کرد.

پس از آن بنا بر پيشنهاد ريم، اصلاحاتي در طرح عملياتي انجام شد و با توفيق الهي طرح تکميل شد و اينک همه منتظر اجراي عمليات بودند تا بار ديگر زندگي صهيونيستها به جهنم تبديل شود. با انجام اين عمليات استشهادي 4 سرباز اسراييلي کشته و 6 نفر هم مجروح شدند.

و اين سرانجام مادري است که علي رغم زندگي مرفه و آرام، با داشتن دو فرزند رفت تا آينده فرزندان کشورش باقي بماند.


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/24 11:30:24

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:37 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

   خدایا مدت زیادی است که با قبول انواع مشقت ها انتظار رفتن به عملیات را داشتم که در حمله یک بزرگ شرکت کنم و از تو می خواهم سعادت شهادت را نصیبم گردانی.


 بسم الله الرحمن الرحیم

من المومنین رجال صدقو ما عاهدوا... علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا(سوره احزاب)
بعضی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پپیمانی که با خدای خود بسته اند وفا نمودند پس برخی از آنان بر آن عهد ایستادگی کرده اند.


ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:37 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیتنامه شهید عبداله نظري حسن آبادي
خدایا من بسوی تو می آیم و گذشته ام را عفو کن، خداوندا اول پاکم کن بعد خاکم کن و تا مرا نیامرزیده ای از دنیا مبر

              

بسم الله الرحمن الرحیم
                   
ای امام اگر در زمان امام حسین (ع) نبوده ام تا در رکاب آن حضرت بجنگم حال در زمان تو هستم و مردانه مقابل دشمنان اسلام می جنگم و آرزوی شهادت دارم. خدایا من بسوی تو می آیم و گذشته ام را عفو کن، خداوندا اول پاکم کن بعد خاکم کن و تا مرا نیامرزیده ای از دنیا مبر بارالهی تو می دانی انتخاب این راه ممکن است چه مشکلاتی در پیش رو داشته باشد. ای قادر متعال من بخاطر رضا و خشنودی تو هر چیزی را بجان خریده ام ای کاش بجای یک جان هزار جان داشتم تا در راه تو و مکتب تو اسلام عزیز فدا می کردم. 






درباره شهید
      
نام: عبداله
نام خانوادگی:نظري حسن آبادي
نام پدر: بيگ ميرزا
شماره شناسنامه: 282
تاریخ تولد: 1342/05/02
عضویت: بسیجی
تاهل:مجرد
محل شهادت:شلمچه
تاریخ شهادت:1367/03/04
محل تولد:داراب

زندگینامه شهید عبداله نظري حسن آبادي      

برادر شهید عبدالله نظری در سال 1342 در روستای حسن آباد از توابع داراب در خانواده¬ی مذهبی متولد شد.وی دوران کودکی و جوانی را با موفقیت پشت سر گذاشت و تا اول دبیرستان با موفقیت پیش رفت چون در آن سال ها جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شده بود ترک تحصیل کرده و به فرمان رهبرش عازم جبهه های نور علیه ظلمت شده و بمدت سه ماه در جبهه به عنوان خمپاره انداز در خدمت اسلام بود. بار دیگر به مدت 6 ماه در جبهه کردستان مشغول نبرد بود. بعد از برگشتن از کردستان برای استخدام شدن در اداره مخابرات حاجی آباد ثبت نام کرد و دوباره عازم جبهه شد و به مدت سه ماه در جبهه بود پس از بازگشتن از جبهه به استخدام مخابرات درآمد و حدود یکماه در مخابرات بود. در آن زمان به فرمان امام خمینی از ادارات دولتی نیروهای بسیجی می خواستند و یکی از کارمندان مخابرات حاجی آباد معرفی شده بود ولی به علت اینکه زن و فرزند داشت بنابراین شهید نظری به جای او دواطلب شد و بعنوان بسیجی به جبهه رفت و به مدت 6 ماه در جبهه بود پس از آنکه از جبهه بازگشت برای گذراندن یک دوره آموزشی از طرف مخابرات به شیراز رفت و آموزش خویش را با موفقیت پشت سر گذاشت و به مخابرات بازگشت پس از چندی دوباره با نیروهای بسیجی عازم جبهه شد و 6 ماه در جبهه بود و بعنوان مربی یگان ش.م.ر در جبهه خدمت می کرد. پس از مدتی از ناحیه پا مجروح شد و به مرخصی امد و پس از بهبود یافتن دوباره به جبهه رفت. اینبار به کردستان رفت و مشغول مبارزه با منافقین و کردهای کور دل شد که بر علیه انقلاب اسلامی ایران توطئه می کردند. در همین سال ها شایع کرده بوند که او شهید شده است اما طی تماسی مه با خانواده داشت گفت که باین شایعات توجهی نکنید. پس از 6 ماه از کردستان بازگشت وبه سر کار خود در مخابرات حاجی آباد رفت. شهید نظری چون علاقه شدیدی به امام داشت هرگاه امام دستور اعزام نیرو به جبهه را صادر می کرد شهید دست از پا نشناخته عازم نبرد می شدو پس از چند ماهی که در مخابرات بود دوباره بعنوان دواطلب بسیج به جبهه اعزام گردید و 6 ماه در جبهه بود. پس از طی این مدت چند ماهی به مخابرات رفت. اما باز هم نمیتوانست ساکت بنشیند تا دشمن خاک مقدس را لگدکوب کند. بنابراین باز هم تقاضای رفتن به جبهه نمود. اینبار متفاوت با سایر دفعات با شور و حالی مضاعف طوریکه هنگامی که از طرف مخابرات با جبهه رفتناو موافقت نشده بود وی در جواب گفته بود اسلام فعلا به ما نیاز دارد. اگر مزاحم من بشوید از دست شما شکایت می کنم بالاخره با جلب رضایت از اداره مخابرات در سیزده نوروز عازم جبهه شد و در آنجا لشکر 19 فجر گردان امام محمد باقر مشغول آموزش غواصی شد. هنوز دو ماهی از رفتن او نگذشته بود که در تاریخ 7/3/67 در جبهه شلمچه به فیض شهادت نایل آمد.


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/25 10:0:39

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:36 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خدايا شاهد باش که به جبهه مي روم که رضاي تو را بيابم و به جبهه مي روم که با حسين بن علي (ع) و امام عصرمان مهدي موعود (عج) ملاقات کنم و از آنها شفاعت بطلبم و بواسطه آنها تو را راضي کنم .

 

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:32 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی
گوشه ای از مناجات عارف شهید محمد مهدی ضیایی با معشوقش در شب عملیات بیت المقدس 2



شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی

ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر می گذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش می رسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شب های دیگر بود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هر از چند گاهی سکوت را برهم می زد و نور انفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجر می شد چند لحظه ای کوتاه فضا را روشن می کرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.

امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن می خوانم،گاهی بچه ها را دعا می کنم. گاهی صلوات می فرستم و گاهی هم دعا می خوانم. آخر امشب شب عملیات است و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند و من هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند ،جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است و بسیار بسیار پر ارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی ها است.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگار شدن است.شب دیدار است،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش می شمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هر کار توانستم کردم و می کنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگر خیلی ها راحت می شوند. خیلی ها می روند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها در غم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم و حاج رسول نمی گذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید داد و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است، چه کسانی را به حضور می پذیری؟ کدام یک از دوستانم را می خواهی از بین مان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر می کرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم می بری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم می رسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است ،هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.

بی سروجان به سر شود                              بی تو به سر نمی شود

ای خدا چه بگویم با تو و از این حرف ها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو می دانی و هم من.. منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی می گیرد مجبور می شوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.

محمد مهدی ضیایی

ماووت 24/10/66

ساعت 11 شب جمعه

محل و تاریخ شهادت ماووت عراق..جمعه 25/10/66 

 


 


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/26 8:24:19

ادامه مطلب

[ جمعه 29 خرداد 1394  ] [ 12:32 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 40 ] [ 41 ] [ 42 ] [ 43 ] [ 44 ] [ 45 ] [ 46 ] [ 47 ] [ 48 ] [ 49 ] [ > ]