دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

تا خون در بدن دارم چهره ننگین منافقان را در تاریخ رسوا می‌کنم

شهید «محمدحسین حسین‌آبادی» در فرازی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: به منافقان این حلقه بگوشان امریکا هشدار می‌دهم که تا خون در بدن دارم این سنگر الهی را حفظ می‌کنم و چهره ننگین شما را در تاریخ رسوا می‌کنم.

کد خبر: ۲۴۶۷۱۴

تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰ - 16July 2017

هشدار به منافقان این عناصر حلقه بگوش آمریکا

به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، شهید «محمدحسین حسین‌آبادی» سال 1342 در روستای «حسین آبادی» از توابع شهرستان «کنگاور» در یک خانواده مذهبی متولد شد و تحصیلات خود را تا سوم متوسطه در آن شهرستان سپری کرد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد رفت و در عملیات «والفجر 5» مجروح شد. محمدحسین سرانجام در سال 1365 در منطقه «نوسود» در مصاف دشمنان قسم خورده انقلاب به شرف شهادت نائل شد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدحسین حسین‌آبادی»

... ای اهل ایمان! در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و به‌ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است.

خدمت پدر و مادر مهربان، برادر، خواهران و امت غیور اسلام سلام می‌رسانم، من یک پاسدار خدمت‌گذار مسلمین هستم، در این سنگر کوچکم با شما پدر و مادر و امت غیور اسلام صحبتی دارم، شما عزیزان من می‌دانید که اولین‌بار نام زیبای اسلام بر زبان پیامبر عزیز جاری شد، پیامبر عزیز ما غرق در مسئولیت‌ها و زیر بار کوهی از مصیبت از پا ننشست و از جان و مالش به‌عنوان کوچک‌ترین هدیه در این راه دریغ ننمود، حال پس از طی 1400 سال این سید بزرگوار که از تبار محمد (ص) است برای دومین بار می‌خواهد تکه‌ای از مسئولیت جدش پیامبر (ص) را بر دوش بکشد.

پدر و مادر خوبم! بدانید که زندگی امتحانی بیش نیست، امتحانی برای شناخت و برای مسئولیت انسان در قبال اسلام. امیدوارم که الطاف و رحمت‌های خداوند شما را در برگیرد و در این امتحان بزرگ همچون ابراهیم (ص) موفق و پیروز باشید، من خیلی خوشحالم که خداوند یکتا نگذاشت که مکرهای دنیایی و آمال و آرزوی دنیایی مرا تسلیم خود سازند که لحظه آزمایشم را در سنین جوانی و در زمانی که به معشوق و مرجع خود رسیدم قرار داد.

تو مادر ای مبدا خیرات و ای معلم اخلاق در زندگیم! اگر خبر شهادت من را برایت آوردند، دوست دارم که اشک نریزی و به جای غم و اندوه قلبت را از عشق به خمینی لبریز سازی .

پدر و برادرم! برای تسکین روحم به حال امام دعا کنید و در خط انقلاب حرکت کنید و شما خواهران مومنم از شما می‌خواهم که همچون زینب ندایتان را به گوش همه برسانید و بگویید که برادرم به امام حسین (ع) لبیک گفت و من می‌دانم که شما به امام عشق می‌ورزید و برای این که حافظ خون شهیدان باشید، برای امام دعا و نماز بخوانید و از خدا بخواهید که ظهور امام زمان (عج) را نزدیک کند تا مسئولیت امام هم در قبال اسلام عزیز کمتر شود و شما خواهرانم بدانید که حجاب شما از خون من کوبنده‌تر است.

در آخر به منافقان این حلقه بگوشان امریکا هشدار می‌دهم که تا خون در بدن دارم این سنگر الهی را حفظ می‌کنم و چهره ننگین شما را در تاریخ رسوا می‌کنم.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ یک شنبه 25 تیر 1396  ] [ 1:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جان خود را قبل از پوسیده شدن با خدا معامله کنیم

شهید برهانی در وصیت‌نامه خود آورده است: همه‌ ما روزی از آب گندیده‌ای بیش نبودیم و سرانجام و عاقبت ما همان خاک شدن است، پس چرا این جان به جای اینکه رفته رفته به نابودی برسد و بپوسد آن را قبل از پوسیدن با خدای بزرگ معامله نکنیم.

کد خبر: ۲۴۷۹۲۸

تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۵ - 16July 2017

جان خود را قبل از پوسیده شدن با خدا معامله کنیم

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «علی‌اکبر برهانی» 11 دی 1341 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان سرباز ارتش ـ لشکر 58 ـ عازم جبهه شد. شهید برهانی مسئولیت فرمانده گروهان را بر عهده گرفت. وی 12 اردیبهشت 1361 طی عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

وصيت‌نامه شهید «علی اکبر برهانی»

 

«اکنون که این وصیت نامه را می‌نویسم همچون دفعه‌ قبل خودم را لایق کشته شدن در راه حق نمی‌بینم. هنوز خیلی تا انسانیت و مؤمن واقعی شدن فاصله دارم و از خداوند متعال می‌خواهم اگر عمر من در جهت مسلمان واقعی شدن به کار نمی‌آید و کمکی به اسلام نمی‌کند، هر چه زودتر جانم را بگیرد و به خدا پناه می‌برم از عذاب آخرت و از روز حساب و این نگرانی را در مورد همه‌ دوستان و بسیاری از عزیزان دارم؛ چون عمری از ما گذشت و برخلاف مسیر حرکت کردیم و روح پاک شهدا وقتی آرام خواهد گرفت که ما برای پاسداری از خون آن‌ها از اسلام و قرآن دفاع و دست از یاری امام برنداریم و اسلام را در جهان با دست توانای امام و ظهور امام زمان (عج)، پرچم اسلام را در جهان به اهتزاز درآوریم. امیدوارم که عزیزان و نزدیکان آن روز را ببینند و از سربازان واقعی امام زمان (عج) باشند.

 

اگر من در این راه حق کشته شدم، از دوستان واقعی و دلسوز به اسلام تقاضا دارم همیشه به یاد امام عزیزمان باشند و برای سلامتی امام و رزمندگان دعا کنید. از پدر و مادرم انتظار دارم از این امتحان با رویی سفید بیرون آیند، چون می‌دانم که خداوند متعال از پدران و مادران در این راه انتظار شکیبایی دارد و شاید این از بزرگ‌ترین امتحانات الهی در مورد شما باشد، به خصوص که کشته‌های ما در این جنگ از جندالله هستند و یاران امام زمان( عج).

 

خداوند این نعمت را به همه‌ رزمندگان عطا بفرماید. همه‌ ما روزی از آب گندیده‌ای بیش نبودیم و سرانجام و عاقبت ما همان خاک شدن است، پس چرا این جان به جای اینکه رفته رفته به نابودی برسد و بپوسد آن را قبل از پوسیدن با خدای بزرگ معامله نکنیم.

 

سخنی با امام امت و امت مسلمانمان، انتظار دارم که اسلام و روحانیت را بشناسید و دنبال روحانیت حرکت کنید، امیدوارم اسلام از ایران به تمام جهان به رهبری امام امت صادر شود و برای پدر و مادر عزیزم و همه عزیزان آرزوی رستگاری دارم. در ضمن دعا برای سلامتی و طول عمر امام امت را فراموش نکنید، از مال دنیا هر چه دارم یعنی حقوقم را برای کمک به حزب جمهوری اسلامی و جنگ زدگان بدهید.

 

وصیت‌نامه علی اکبر برهانی در جبهه خونین شهر، 1361/2/7»

 

انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ یک شنبه 25 تیر 1396  ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

راه شهیدان را ادامه دهید و از دشمنان نترسید

شهید برزویی در وصیت‌نامه خود آورده است: من از شما امت، امت قهرمان، می‌خواهم که راه شهیدان را ادامه دهید. به سخنان امام گوش کنید و از دشمنان نترسید؛ خصوصا از آمریکا و شوروی و اسرائیل.

کد خبر: ۲۴۷۹۴۲

تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۶ - 16July 2017

تاکید یک شهید بر حفظ حجاب

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمود برزویی» 9 آبان 1338 در سمنان چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق بسیج عازم جبهه شد. شهید برزویی مسئولیت کمک آرپی جی زن را بر عهده داشت. سرانجام وی در 28 آبان 1362 طی عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

وصیت‌نامه شهید«محمود برزویی»

 

«با درود بی کران به امام زمان ( عج) و نایب برحقش امام خمینی و با سلام بر شهیدان و خانواده‌ی شهیدان و با سلام به رزمندگان. بنده حقیر که اکنون توفیق آن را پیدا کرده‌ام که در جبهه‌های حق شرکت کنم، چون نوشتن وصیت به هر مسلمانی واجب است، هم اکنون می‌خواهم وصیت خود را شروع کنم:

 

من از شما امت، امت قهرمان، می‌خواهم که راه شهیدان را ادامه دهید. به سخنان امام گوش کنید و از دشمنان نترسید؛ خصوصا از آمریکا و شوروی و اسرائیل. این‌ها چیزی نیستند جز یک جاعل توخالی و در نماز جمعه‌ها شرکت کنید و ایمان خود را محکم و استوار نگه دارید و در جبهه‌ها شرکت کنید و به رزمندگان و جنگ زدگان کشور اسلامی‌مان کمک کنید.

 

 و شما ای پدر و مادرم، از شما می‌خواهم که روحیۀ عالی داشته باشید و ای مادرم، گریه نکن تا دشمنان سوء استفاده کنند و همچون زینب صبور باشید و امیدوارم که مرا حلال کنید و از سر تقصیراتم بگذرید و شما هم همین طور پدرم.

 

و ای برادرانم، از شما می‌خواهم که با شرکت در جبهه‌ها راه شهدا، که راه حسین است، ادامه بدهید و مبادا بی تفاوت از کنار این خون‌ها بگذرید و ای خواهران حزب الله، حجاب خود را حفظ کنید، زیرا حجاب شما از خون شهید بالاتر است.

 

و در ضمن مقداری هم پول دارم که در بانک است. در عین حالی که آن را در اختیار شما پدر و مادرم می‌گذارم، اما در عین حال از یاد جنگ زدگان و رزمندگان و مستضعفان هم غافل نباشید.

 

و در ضمن دو ماه روزه و چند روز هم نماز قضا دارم که امیدوارم برایم بگیرید تا خدا از سر تقصیراتم بگذرد و از کسانی که از من چیزی طلب دارند و از من راضی نیستند. امیدوارم که مرا حلال کنند و اگر پولی از من می‌خواهند به خانه‌ ما مراجعه کنند و بگیرند.

 

 دیگر عرضی ندارم و سلامتی شما را از خداوند بزرگ خواهانم و شما و مادر و امت قهرمان را به خداوند بزرگ می‌سپارم.

 

 محمود برزویی»

 

انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ یک شنبه 25 تیر 1396  ] [ 1:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

رنجش شدید یک شهید از ناآگاهی مستضعفان جهان

شهید نجفی‌آشتیانی در وصیت‌نامه خود آورده است: از ناآگاهی تمام مردم مستضعف جهان که ناآگاهی‌شان علت بردگی و بندگی‌شان است به شدت در رنج و عذابم و تنها و تنها امیدم به ثمر رسیدن انقلاب عزیز اسلامی‌مان به رهبری امام خمینی است که مستضعفین زمین را تکانی دهد و خدای، آنان را نجاتی عاجل ... .

کد خبر: ۲۴۷۱۸۸

تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۳ - 11July 2017

جسد بی‌روحم را زیر پای برادرم ایوب به خاک بسپارید/ توصیه و سفارش من، سخن خداوند سبحان است

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «جعفر نجفی آشتیانی» 4 اردیبهشت 1340 در آشتیان چشم به جهان گشود. وی در مرحله دوم عملیات والفجر 4، برای چهارمین بار از ناحیه سر مجروح شد.شهید نجفی‌آشتیانی هشتم آبان 1362 در منطقه عملیاتی پنجوین، مزد زحمات خود را گرفته و شهد شیرین شهادت را چشید.

وصیت‌نامه شهید «جعفر نجفی‌آشتیانی»

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام علی الخمینی روح الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و اعوذ به من شر نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی و اعوذ به من شر الشیطان الذی یزیدنی ذنبا الی ذنبی و احترز به من کل جبار فاجر و سلطان جائر و عدو قاهر، اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون و اجعلنی من حزبک هم المفلحون و اجعلنی من اولیائک لا خوف علیهم و لا هم یخزنون. اللهم اصلح لی دینی فانه عصمه امری و اصلح لی آخرتی فانها دارمقری ... انالله و انا الیه راجعون.

قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم...و لن یوخر الله نفسا اذاجاء اجلها و الله خبیر بما تعملون. و ما تسائلون الا ان یشاء الله، ان الله کان علیما حکیما.

از آنجا که نوشتن وصیت‌نامه، سنتی است ارزشمند و گاه ضروری، خود را موظف به جای گذاشتن وصیت‌نامه می‌بینم هر چند که مال و ثروتی نیاندوخته‌ام که وارث یا وارثانی را به تقسیم آن توصیه کنم و تنها وارثی که امید دارم، وارث مکتب، راه و ...، هر چند اندک، لکن ادامه دادن آن را به برادرانم توصیه می‌کنم که:

ای برادر سفارش من در فراگیری و درک علم و حکمت و اعجاز قرآن است و سخن علی (ع) و امامان (ع) و اکنون که هر لحظه مرگ را احساس می‌کنم، فقط و فقط درد و رنجم از عدم عبودیت خالص است، از نیاموختن‌هاست، از عبرت نگرفتن‌هاست، از تنبلی و سستی کردن‌ها و وقت گذرانی کردن‌های خودم است که شما را نسبت به آن هشدار می‌دهم.

هرچه بتوانی خود را از این دنیا بالا بکشی و اوج بگیری و راه رشد و کمال پیشه کنی، زندگی و زیستی زیباتر، بزرگتر و شیرین‌تر خواهی داشت و هم مردنی عظیم‌تر و شیرین‌تر.

توصیه و سفارش من سخن خداوند سبحان است که در اسلام، انسان موجودی امانت‌دار خدا و برگیرنده‌ امانتی است که خدا بر زمین و کوه‌ها عرضه کرد و نپذیرفتند، امانت را انسان قبول کرد، یعنی مسئولیت را پذیرفت، که امانت همان مسئولیت است و انسان به خاطر انسان نیست.

توصیه‌ من سفارش اسلام است که فرد جز از راه تلاش برای اصلاح جامعه اصلاح نمی‌شود و توصیه‌ من سخن علی (ع) است که «آن‌چنان زندگی کن که گویی فردا می‌خواهی بمیری و آن چنان زندگی کن که گویی عمری دراز در پیش داری». آری برای کسب معرفت و درک و عمل به معروف و دینت آن‌چنان باش که گویی لحظه‌ای بیش وقت نداری و باید عجله کنی و برای کسب مال و ثروت و دنیایت آن‌چنان که گویی فرصتی طولانی و عمری دراز برای کسبش هست و عجله لازم نیست.

اینک هر لحظه انتظار نشستن گلوله‌ داغی را بر قلبم می‌کشم. از ناآگاهی تمام مردم مستضعف جهان که ناآگاهیشان علت بردگی و بندگیشان است به شدت در رنج و عذابم و تنها و تنها امیدم به ثمر رسیدن انقلاب عزیز اسلامی‌مان به رهبری امام خمینی است که مستضعفین زمین را تکانی دهد و خدای، آنان را نجاتی عاجل ... .

حال بر یکایک شماست که در راه بیداری مردم جهان از هیچ کوششی دریغ نورزید و از خداوند استقامت و صبر و عمل صالح طلب کنید.

توصیه‌ای نیز مرا نه چندان مهم هست که اگر جسد بی‌روحم را یافتید، در صورت امکان آن را زیر پای برادرم ایوب به خاک بسپارید. خداوند همه‌ شما را در راه خود موفق بدارد.

ضمنا پدرم مسئول به مصرف رسانیدن حقوقم در راه اسلام است.

جمعه 1359/2/12

انتهای پیام/ 181 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 تیر 1396  ] [ 5:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مبادا روحانیت را تنها بگذارید

شهید شهبازی در وصیت‌نامه خود آورده است: ای همه‌ كسانی كه سفارشم به گوش و ديده‌تان خواهد رسيد، مبادا روحانيت را تنها بگذاريد، بدانيد كه تمام تلاش ابرقدرت‌ها در از بين بردن اسلام، روبروی روحانيت قرار دارد.

کد خبر: ۲۴۴۴۷۵

تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۹ - 21June 2017

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «محمود شهبازی» سال 1337 در اصفهان چشم به جهان گشود. وی فعالیت‌های مذهبی و سیاسی خود را از دوران دبیرستان شروع کرد. شهید شهبازی در اسفند 1357، به نهاد نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته و به عضویت رسمی این نهاد انقلابی درآمد. پیش از آغاز عملیات فتح المبین، به مسئولیت معاونت تیپ 27 محمد رسول الله (ص) برگزیده شد. شهید شهبازی 2 خرداد 1361، در آستانه فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، به شهادت رسید.

وصیت‌نامه شهید «محمود شهبازی»

بسم رب الشهدا والصدیقین

ان الله اشتری من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون فی سبيل الله فيقتلون و يقتلون ... فاستبشروا ببيعكم الذی بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم.

همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خريد و در مقابل سرای بهشت را قرار داد و مومنان می‌جنگند. در راه خدا می‌كشند و كشته می‌شوند. پس شاد باشيد به معامله‌ای كه سود نموديد و اين است آن رستگاری بزرگ.

خداوندا! توفيق عطا فرما كه از جمله كسانی باشيم كه خود بشارت به آن‌ها داده‌ای كه در اين معامله شركت جويند و ای كه جز تو كس ديگر ندارم. «الهی و ربی من لی غيرک».

از تو خواهانم كه زندگيم را زندگی محمد (ص) و مردنم را مردن محمد (ص) قرار دهی.

«الهم اجعل محيای محيا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد»

وقتی كه در زيارت عاشورا ميیخوانيم كه:

«يا اباعبدالله انی سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الی يوم القيامه»

ای حسين (ع) من آشتيم با كسانی كه با تو آشتيند و در جنگ و ستيزم با كسانی كه با شما در جنگند. (زيارت عاشورا)

چگونه می‌توان در هر زمان در كنار گود نشست و دست از ياری فرزندان حسين كه بيش از هزار سال در شكنجه و تبعيد بسر می‌بردند، فرو بست، مگر می‌شود مسلمان بود و از رسول اكرم (ص) تبعيت نمود و دوستدار حسين (ع) نبوده باشيم. تشيع علوی را برگزيده باشيم اما روحانيت را كنار گذارده باشيم. بگذريم، ابدا روحانيت با آن مشخصه‌های بارزی كه در هر زمان داشته از كلينی‌ها گرفته تا خمينی (ره). هر زمان حافظ اسلام بوده‌اند و ان‌شاءالله تا انقلاب مهدی (عج) خواهند بود.

اولين سفارش كه بعنوان وصيت دارم همين كلمه است روحانيت، آخوند، ملا، طلبه، چقدر اين كلمات ارزش دارد و معنا، ای همه‌ی كسانی كه سفارشم به گوش و ديده‌تان خواهد رسيد، مبادا روحانيت را تنها بگذاريد، بدانيد كه تمام تلاش ابر قدرت‌ها در از بين بردن اسلام، روبروی روحانيت قرار دارد. شاهد اين مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانيد كه چقدر آمريكا از ملا می‌ترسيد، با يک نمود عينی در همين صد سال اخير ببينيد هر جا كوچک‌ترين حركت، قيامی، جنبشی شده با رهبری همين روحانيت بوده، قيام سيد جمال الدين اسدآبادی، نهضت و جنبش تنباكو، قيام ميرزا كوچک خان جنگلی، قيام شيخ محمد خيابانی، نهضتی كه ميرزای اول در عراق آغاز نمود و با يک فتوا، مردم با بيل استعمار انگليس را بيرون راندند، نهضت شيخ محمد عبده، نهضت اخوان ‌المسلمين با رهبری حسن البناء و سيد قطب، جنبش مشروطيت، با رهبری آيت الله طباطبائی و بهبهانی و الی آخر، تمامی اين‌ها با رهبری روحانيت بوده و دقت اين سخن امام را بياد می‌آورم كه چرا می‌خواهند اين قدرت را بشكنند. شكست روحانيت، شكست اسلام است، بفكر می‌افتم كه چرا؟ چرا؟

من خود امام عزيز و رهبر انقلاب را هم در يک جريانی بنام روحانيت می‌بينم، نه مانند آن گروه منحرف كه امام را تنها می‌بينند، من استمرار حركت انبياء را ولايت فقيه می‌دانم و برايم مشخص شد و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد می‌كنم كه روحانيت را كنار مگذاريد.

سفارش دوم من درباره سپاه می‌باشد به عنوان بازوی مسلح ولايت فقيه و روحانيت:

بايد سپاه آن چنان شود كه پاسداران بعنوان فريضه واجب خدمت نمايند، نه به عنوان شغل، چرا كه اين دو بازوی ولی فقيه سپاه و روحانيت شغلی ندارد و نبايد سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرت‌ها از اين سپاه نو پا می‌ترسند، چرا كه برادر سپاهی به عنوان فريضه وارد سپاه می‌گردد، نه حق ماموريت می‌خواهد نه فوق‌العاده بدی آب و هوا، بلكه هر كجا كه سخت‌تر باشد وارد می‌شود كه اجرش عظيم‌تر است.

قبلا اگر ترس ما از ليبرال‌ها بود كه مبادا خط امام را خدشه‌دار كنند، اكنون ديگر ليبرال‌ها به زباله‌دان تاريخ افتاده‌اند و انقلاب سوم هم پيروز شد. منافقين كه در تدارک بودند كه پس از حيات امام نهضت را منحرف نمايند زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملت مسلم قرار گرفتند، تلاش تمامی شما بايد اين باشد كه ريشه منافقين بدتر از كفار را بركنيد و در اين صورت آمريكا بايد تا صدها سال گورش را گم كند و دست از ايران بشويد و منتظر باشد كه ديگر ما به سراغ او برويم.

پدر و مادرم! از اينكه زحمات بسيار در تربيت فرزندتان كشيديد، اميدوارم كه خداوند اجرتان را افزون‌تر دهد، من خود به ياد دارم كه قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بيل پدرم رنج‌ها را چشيده‌ام.

پدر جان تو خود بهتر می‌دانی كه دنيا دار فناست و آخرت مسلما بهتر است و باقی كه:

«الدنيا دار الفناء و الاخره خير وابقی».

مادر جان! سفارشی كه به شما دارم در مورد خواهرم است كه دلم می‌خواست ايشان بعد از تمام كردن كلاس نهم به قم برود. ان‌شاءالله كاری كن كه او اين عمل را انجام دهد و سفارش عظيم‌تری كه به شما دارم مادرم، چون خودت فرزند يک روحانی بوده‌ای، دلم می‌خواهد كه تو مرا بخاک بسپاری و حتی پدرم خاک و گل بروی قبرم بريزد تا همه بدانند كه شما سرشار از شوق هستيد و ايمان.

فاميل بداند كه بايد فرزند بدهد و ابرقدرت‌ها بدانند كه با شهيد دادن خانواده‌ها حركت انقلاب تندتر می‌گردد و چرخ‌های آن سريع‌تر.

كتابخانه‌ای كه دارم، بعد از اين علی آقا پسر خاله‌ام كتابخانه را يک‌دست نمايد، كتابهای منحرف را من تنها برای تحقيق آن جا گذاشته‌ام و هدف ديگری در كار نبوده. اين كتاب‌ها را پسر خاله‌ام كه می‌دانم با من هم خط بوده بردارد و در جای مناسب استفاده كند و در اختيار خواهرم و بردارم و بقيه قرار دهد.

خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانيد، دلم می‌خواهد كه ايشان در سپاه پاسداران خدمت نمايد چرا كه محيط قابل رشد برای فرزندان انقلاب است و مسئوليت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرانم را به عهده ايشان می‌سپارم. علاقه‌مندم كه ان‌شاءالله شما كتاب‌های استاد شهيد مرتضی مطهری را به آن‌ها بياموزيد و خط فكری و سياسی شهيد مظلوم بهشتی را بيان كنيد و به آن‌ها يک رشد بنيادين بدهيد.

پس انداز من از 2 سال معلمی كه داشتم و مدتی زمانی كه در سپاه بودم پيش دايی‌ام می‌باشد. از اين‌ پس‌انداز چون چند سالی است كه پدر و مادرم به مشهد نرفته‌اند زيارت مشهد بروند و بقيه‌اش هم تصميمش با پدرم می‌باشد.

ضمنا موتوری هم در تهران دارم، تصميم در مورد موتور را به عهده حاج‌ آقا پرورش می‌گذارم.

وصيت‌های زيادی در زمان‌های مختلف نوشته‌ام اين وصيت را كه كامل‌تر از همه می‌دانم و فقط كافی است همين را عمل نمائيد.

در خاتمه آخرين كلمات را به نگارش درمی‌آورم:

برادران فقط بايد به فكر اسلام بود و بس و برای ياری اسلام بايد اكنون از روحانيت و سپاه ياری جست و امام را ياری كرد و بايد بدانيم كه به قول قرآن:

«ماعندكم ينفد و ماعندالله باق

ماتنفقوا من شیء فی سبيل الله يوف اليكم»

درود بر شهيدان اسلام بخصوص شهيد مظلوم شهيد آيت الله بهشتی.

برقرار باد پرچم اتحاد جمهوری اسلامی به رهبری امام خمينی (ره)

فرزند شما محمود شهبازی

11 آذر 1360 مطابق با عيد فطر

 

 

انتهای پیام/ 181


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 31 خرداد 1396  ] [ 6:07 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مسیر هدایتی که یک شهید، به خواهرش معرفی کرد

شهید آهور در وصیت‌نامه‌اش آورده است: فکر کن راجع به کسانی‌که من را کشته‌اند و با آن‌ها دشمنی بورز و بعد بیاندیش راجع به افرادی که با آن‌ها همکاری می‌کنند و آن‌ها را تایید می‌کنند و با آن‌ها هم بجنگ مسلما خدا هدایتت خواهد کرد. تو خیلی قدم‌ها به خیلی سوها رفته‌ای. به خاطر من هم که شده بیا و یک قدم بطرف خدا برو و حتما هدایت خواهی شد.

کد خبر: ۲۴۴۰۱۳

تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۰ - 18June 2017

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «ساسان آهور» 12 مرداد سال 1341 در تهران دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد. شهید آهور با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه در آمد و عازم جبهه شد. شهید آهور در 6 مهر سال 1360 به درجه شهادت نائل آمد.
 

وصیت‌نامه ساده یک شهید 

 

وصیت‌نامه شهید «ساسان آهور»

 

هر که در این بزم مقربتر است

جام عذاب بیش به دشمن دهد

        وصیت‌نامه 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر پیامبر داشتن وصیت‌نامه را هنگام مرگ واجب نکرده بود؛ شاید هرگز این‌ را نمی‌نوشتم.

اموالی که دارم: مقداری پول پیش بچه‌ها دارم که اگر به آنها احتیاج نداشتند آنها را به حساب دولت جمهوری اسلامی بریزید.
هر که هم از من ادعای طلب کرد به او بپردازید.

 

اما با افراد:

 

بابا و مامان، این را حتمی می‌دانم که خدا صبر به شما عطا خواهد کرد. هر چه به شما زحمت دادم و شماها مرا بزرگ کرده‌اید و این‌طور مرا بار آورده‌اید.

 

لیدا، نمی‌دانم چقدر از این‌که من بمیرم ناراحت می‌شوی، اما فکر کن چه کسی برادر ( شاید بد تو را) کشته؟ آیا به‌غیر از بدست کافران و مشرکان و منافقانن کشته شده‌ام؟

 

می‌توانی از اینجا شروع کنی. فکر کن راجع به کسانی‌که من را کشته‌اند و با آن‌ها دشمنی بورز و بعد بیاندیش راجع به افرادی که با آن‌ها همکاری می‌کنند و آن‌ها را تایید می‌کنند و با آن‌ها هم بجنگ مسلما خدا هدایتت خواهد کرد. تو خیلی قدم‌ها به خیلی سوها رفته‌ای. به خاطر من هم که شده، بیا و یک قدم بطرف خدا برو و حتما هدایت خواهی شد.

 

سیما، من خیلی از چیزهایی که دارم از تو دارم. همیشه از تو انتظار دعا دارم.

عزیز و حاج علی آقا، شما هم مرا ببخشید، مسلما خدا بار بزرگی را از روی دوشم خواهد برداشت.

 

به همه بگویید، بدی‌هایی که از من دیده‌اند ببخشند، این‌ها همه‌اش امتحان است.

خدایا ما را در این امتحان سربلند بیرون بیآور، خدایا جان بی‌ارزش را بگیر و آن‌را قبول کن و اسلام و مسلمین را حفظ کن و به عمر امام است ما بیفزا.

     التماس دعا 

  یاسر      

انتهای پیام/ 111 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 29 خرداد 1396  ] [ 12:48 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

به دخترم بگو مانند زینب باید برایم زینبی كند

سردار شهید سید حسین گلریز در قسمتی از متن وصیت‌نامه خود می‌نویسد: به دخترم بگویید که مانند زینب باید برایم زینبی كند، زیرا یكی از دلایل نامگذاری او به این اسم و نشانی، همین بوده است.
کد خبر: ۲۳۹۸۶۱
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۲ - 20May 2017
 

به دخترم بگو مانند زینب باید برایم زینبی كندبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، سردار شهید «سید حسین گلریز»، سال 1338 در «بابل» متولد شد و در تاریخ 61/02/10 در اهواز به شهادت رسید.

متن وصیت‌نامه این شهید والامقام را در در ادامه می‌خوانیم:

بسمه تعالی

وصیت‌نامه اینجانب سید حسین گلریز، متولد 1338، به شماره شناسنامه 118 صادره از بابل، محل تولد بابل، نام پدر سید مهدی.

از آنجایی كه وصی هر شخصی باید از مؤمن‌ترین افراد تعیین شود، بنده حقیر «عباس جلالی» یعنی برادر خانم و بعد از اوی عنی در عدم حضور او برادر خانم دیگرم «علیرضا جلالی» را وصی خود قرار می دهم و با التماس و معذرت می‌خواهم كه آن‌ها با رضایت كامل این بار مسئولیت را طبق مسئولیت شرعی پذیرفته و بدان عمل نمایند.

1- تا آنجایی كه می‌توانند سعی كنند كه نماز و روزه مرا بوسیله حقوقم یا جایی دیگر تهیه كرده و پرداخت نمایند، مدت حداقل چهار سال و حداكثر آنرا خودتان می‌دانید.

2- چهار گوسفند نذر كردم كه به گردنم می‌باشد، در ضمن چون دو تا از این چهار گوسفند را در كودكی یعنی بلوغ نذر كرده‌ام شما از حاج آقا روحانی سوال كنید كه واجب است بدهید یا خیر.

3- مقداری پول به قرض الحسنه بدهكارم آن را پرداخت نماید .

4- اگر می‌توانید به هر مقداری كه در توان هست به فقرا پول بدهید تا اگر به كسی پول خرده بدهكاربودم تلافی شود.

5- اگر نمی توانید پول نماز، روزه، گوسفند و غیره را همه با هم حساب كنید از حاج آقا روحانی سوال كنید كه شما را راهنمایی كند.

6- كتاب‌هایی كه متعلق به بنده می‌باشد را می‌توانید استفاده كنید، منتهی آن‌ها را دوباره برگردانید تا وقتی كه فرزندم بزرگ شد از آن‌ها استفاده کند، زیرا می‌خواهم وقتی كه بزرگ شد به وسیله كتابهایم خط فكری مرا در یابد كه آن خط فكری روحانیت در اصل اسلام و ولایت فقیه است.

7- دخترم اگر به خواست خدا بزرگ شد، او را به كسی بدهید كه عاشق امام و ولایت و روحانیت باشد، زیرا همچنین كسی صد در صد متقی و عاشق و مؤمن به خداست.

8- اگر دخترم بعد از تحقیق خیلی خیلی زیاد به عقد یک شخصی درآمد و بعد از ازدواج شوهرش منحرف از خط اسلام در آمد یا منافق بود فوری دخترم باید از او كناره بگیرد.

9- شوهر دخترم باید از روحانیت باشد یا اگر نشد از هر قشری که هست باید متقی باشد.

10- به دخترم بگویید مانند زینب باید برایم زینبی كند، زیرا یكی از دلایل نامگذاری او به این اسم و نشانی همین بوده است.

11- تمام وسایل خانواده و حقوقم متعلق به خانم عزیزم و فرزندم است، ولی به مقداری كه سپاه تعیین كرده و به حقوقم افزوده بود متعلق به پدرم می‌باشد.

12- همه و همه موظفند كه از زن و فرزندم مانند خودم نگهداری و حمایت كنند.

13- فرزندم متعلق به مادرش بوده و او موظف است كه كاملا در تربیت و سلامتی و مسیر اسلامی‌اش دقت كرده و از روحانیت و مومنین  و مومنات در تربیتش كمک بگیرد و از چهار سالگی دختر را با مقنعنه و چادر بپوشاند.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ شنبه 30 اردیبهشت 1396  ] [ 6:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهیدی که چراغ راه یک ملت است

«شهید هاشم جلوداریان بیدگلی» از شهدای خطه کویر است که تنها فرازی از وصیت نامه وی می تواند چراغ راه یک ملت باشد.

کد خبر: ۲۳۷۳۰۹

تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۳ - 28April 2017

وصیت نامه شهیدی که چراغ راه یک ملت است

به گزارش خبرنگارحماسه و جهاد دفاع پرس، «شهید هاشم جلوداریان بیدگلی» از شهدای شهرستان کاشان است 21 اسفند سال 65 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به شهادت رسید. در ادامه بخشی از وصیت نامه این شهید را می خوانیم.

به راستی ما برای آزمایش خلق شده ایم و در این دنیا رسالتی عظیم بر دوش داریم. خلیفه خدا روی زمین هستیم. باید ثابت کنیم که به حق خلیفه اوییم. بیندیشید که هدف از زندگی چیست؟ آیا هدف چند صباحی را در رفاه و آسایش بودن است؟ آیا چون حیوانات کارمان خورد وخواب است؟

آیا زندگی دنیوی برای کسب مقام های زودگذر است؟ آیا رسیدن به آرزوهای بی پایان است؟ و...

اگر بنا بود هدف زندگی خورد و خواب و خوشگذرانی باشد، همانا حیوانات ز این حیث از بشریت جلوترند! ولی کدام عقل سلیمی می پذیرد که حیوانات بر انسان مقدم باشند؟ چرا که بشر، اشرف مخلوقات است. پس مفهوم زندگی چیست؟

اگر در کمال رفاه و آسایش مادی زندگی می کردیم و هیچ گونه رنجی را احساس نمی کردیم، زندگی معنا و مفهومی نداشت. اگر چنین است پس آیه «ولنبلونک بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الظالمین» چه می شود؟

نیرومندی انسان بسته به آن است که خود به استقبال نابسامانی برود، نه آنکه هرگاه با کوچک ترین مشکلی برخورد کرد بنای نق زدن بگذارد.

عزیزان! گفتن اشهد، اسلامیت شما را به تنهایی امضا نمی کند، بلکه خداوند وعده داده است ما را مورد آزمایش قرار دهد و اکنون یکی از این آزمایش ها، همین جبهه جنگ در مقابل متجاوزین به میهن اسلامی است.

گرچه مفهوم جنگ در نظر اول، کشتن و خرابی را به یاد می آورد ولی نبرد با دشمن متجاوز به میهن، مفهوم عشق به الله و شهادت را در قلب ها زنده می کند. مجال رزم نباید به دشمن داد و قبل از او باید آنان را سرکوب نمود و وظیفه دینی و میهنی خویش را ایفا نمود و در این راه، بهترین عزیزان را نیز باید فدا کرد تا اسلام محمدی زنده بماند. تا وقت باقی است باید ثابت کنیم مسلمان حقیقی هستیم.

به آنها که بنای نق زدن علیه این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را گذاشته اند هشدار می دهم. صادقانه قضاوت کنید، با این همه دسیسه، توطئه و نیرنگ و مشکلاتی که علیه این ملت و کشور ایجاد می کنند، چه توقعی دارید؟ حال که مسئولین این کشور به یاری خداوند در پی رفع کمبودها هستند، شما هم به سهم خود کاری کنید. به جای دیدن عیب ها خوبی ها را ببینید.

پدران و مادران جامعه اسلامی! پیش از هر چیز به تربیت فرزند خود اهمیت دهید و کانون گرم خانواده را که محیطی آرام و کامل برای شخصیت آینده فرزندتان می باشد، به یک سری حرکات ناپسند تبدیل نکنید. مواظب باشید که رشد فرزندتان در گرو همان حرکات و اعمال شما در خانواده است.

برادرانم! مواظب اعمالتان باشید که این دنیا سایه ای است زودگذر. تلاشتان در این باشد که به محرومین جامعه کمک کنید و راه شهدا را فراراه خود قرار دهید. امروز باید قلب دشمن را نشانه گرفت که اسلام دارای قدرتی است که مافوق آن خداست.

خواهرانم! اینک در شهادت من اشک ببارید و از اشک تان گلوله های آتشین و سربی بسازید و چشم های دشمنان اسلام و انقلاب را نشانه روی کنید. بدانید که در این زندگی هیچ چیزی جز شهادت نمی تواند اسلام را پاسداری نماید و هیچ چیزی نمی تواند گلوی تشنه مرا سیراب کند جز شهادت.

امیدوارم پیام آوران آرزوی من باشید و درس استقامت و شجاعت را به دیگران بیاموزید.

ملت ایران! امروز توطئه های خزنده ای در کار است تا نیروهای آینده ساز از صحنه کنار زده شوند. با خط و خط بازی قصد دارند خود و نوچه های غافل از خدا را بر مسند قدرت بنشانند و پست های کلیدی را در دست داشته باشند و هرگونه پیشنهادی را از طرف دلسوزان، امام و عوامل، منحرف قلمداد کنند.

این دلسوزان را بشناسید که همان مظلومان شهر و شهیدان جبهه اند که در دل هایشان را یا در نیمه شب با خدای خود می گویند یا در وصیت نامه هایشان می نویسند. بدانید که این شهیدان دنبال هیچ پست و مقامی نبوده اند.

همسر شجاع و صبورم! شاید بگویند برای تو داغ برادر شهیدت بس بود ولی بدان در صدر اسلام زنانی بودند که هم برادر دادند، هم پدر و هم همسر و هم فرزند؛ همان طوری که در شهادت برادرت صبر پیشه کردی، در شهادت من نیز استوار باش، چرا که خود به من تذکر دادی که در جبهه جنگ شرکت کنم. به رضای الهی راضی باش.

فرزندم، محمدرضا را به گونه ای تربیت کن که اعمالش مبین پیرو راستیم اسلام ناب محمدی(ص) باشد. او را رزمنده تربیت کن و به او بگو که پدرت در راه اسلام و انقلاب اسلامی فدا شد. او آخرین یادگار من است در تعلیم و تربیت او نهایت کوشش را نما.

انتهای پیام/ 141


ادامه مطلب

[ جمعه 8 اردیبهشت 1396  ] [ 7:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه خواندنی شهید 17 ساله

شهید اسماعیل آقاپور آرانی در وصینامه‌اش نوشته بود: خواهر عزیزم! حجاب، عفّت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی‏‌ات قرار بده و زینب‌گونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسان.

کد خبر: ۲۳۶۸۵۰

تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۷ - 24April 2017

وصیت‌نامه خواندنی شهید 17 سالهبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آنچه می‌خوانید، فرازهایی از وصیتنامه یک شهید 17 ساله است:


«خدایا! تو می ‏دانی که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزی در راه توست. خدایا! تو شاهدی که آگاهانه و برای جهاد در راه تو به جبهه‏ جنگ می‏ روم، اگر شهید شدم، به آرزویم رسیده‏ ام. خدایا! تو را شکر می‏ کنم که این نعمت الهی را به این انسان ذلیل عطا فرمودی.

ای امام! ای کسی که قلب ‏های ما را تسخیر کردی، اگر تو نبودی، در این سرزمین انقلابی رخ نمی ‏داد. اماما! اینک که ضربه ‏ها از هر طرف به سوی تو نشانه رفته است و تو به یاری خدا همچون کوه استوار ایستاده‏ ای و مسئولیّت سنگین[رهبری] را به دوش گرفته‏ ای، مطمئن باش که ما یار و یاور تو هستیم و از اسلام و قرآن دفاع خواهیم کرد.

مادرم! اگر در کنار جنازه‏ من قرار گرفتی، بگو این افتخار و سعادت است که نصیبم شده است تا چنین فرزندی را روانه‏ جهاد نمایم. بگو: مگر فرزند من عزیزتر از علی اصغر(ع) و علی ‏اکبر(ع) امام حسین علیه ‏السلام است که جان خود را در راه اسلام فدا کردند.


مادرم! در مرگ من زاری نکن و از امام‏ خمینی درس بگیر که در شهادت فرزندش اشک نریخت؛ چون می ‏دانست رضای خداوند در آن است.

خواهر عزیزم! سلام. حجاب، عفّت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی‏ ات قرار بده و زینب گونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسان.

برادران عزیزم! پیوسته در راه اعتلای اسلام و فرامین امام‏ خمینی از جان و دل بکوشید و راه شهیدان را پیش بگیرید.

ملّت ایران! از شما می ‏خواهم که با اطاعت از امام که فقط برای خدا و مستضعفان جهان علیه مستکبران، رسالت خود را انجام می ‏دهد؛ یاری دهنده اسلام باشید و وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید...»

نام: اسماعیل


 نام خانوادگی: آقاپور آرانی


 نام پدر: محمد


 تاریخ تولد: 1344.04.01


 تاریخ شهادت: 1361.02.03


 مکان شهادت: عملیّات فتح المبین- شوش


 نوع عضویّت و شغل: بسیجی- دانش‏ آموز


 محلّ  مزار: گلزار شهدای امام‏زاده محمّد هلال بن علی علیه ‏السلام آران

 

منبع: مشرق 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  ] [ 4:57 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

کاری کنید که رضای خدا در آن باشد نه رضای مردم

سردار شهید مهدی ملکی در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: «پدر جان از خرج‌های اضافی مجلس ختم حذر کنید؛ کاری کنید که رضای خدا در آن باشد نه رضای مردم چون ما باید در این برهه از زمان قناعت کنیم.»

کد خبر: ۲۱۵۶۷۵

تاریخ انتشار: ۰۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳:۰۰ - 29March 2017

به گزارش دفاع پرس از همدان، مهدی (سهراب) ملکی تپه کبودی در ششم فروردین سال 13399 در خانواده ای متدین و مذهبی در تویسرکان به دنیا آمد.

مهدی از هوش و استعداد بالایی برخوردار بود و هر کاری را به سرعت یاد می گرفت. پس از طی دوران کودکی در مکتب عاشقان آل الله وارد دبستان شد و دوران درس و تحصیل را آغاز کرد.

ذکاوت و هوش بالای مهدی زبان زد معلمان و مدیران مدرسه بود و همیشه یکی از شاگردان خوب مدرسه و کلاس به شمار می رفت. به سرعت و با معدل بالا موفق به کسب مدرک دیپلم شد.

در کنار تحصیل هیچگاه از فعالیت های مذهبی دور نشد و یکی از اعضای فعال هیات قمر بنی هاشم (ع) شهرستان تویسرکان بود.

سال های نوجوانی او مصادف شد با سال های پر شور و امید انقلاب و مهدی هم همانند دیگر نوجوانان و جوانان به سیل خروشان انقلاب پیوست. در مسیر مبارزات چندین بار دستگیر و مورد بازجویی و مجازات قرار گرفت اما هر بار استوارتر از قبل در صف مبارزان حضور می یافت.

به برکت خون شهیدان و رشادت امثال مهدی، انقلاب مردم ایران به ثمر نشست و روح و جان تازه ای در کالبد ایران دمیده شد.

این پیروزی سرآغار دشمنی های فراوان با ملت ایران بود و برای از بین بردن اقتدار و عظمت مردم ایران و انقلاب، تجاوز ناجوانمردانه ارتش بعث عراق به مرزهای ایران آغاز شد.

این جوان غیرتمند تویسرکانی نیز از همان روز های نخست جنگ به عنوان نیروی داوطلب بسیجی پا به عرصه نبرد گذاشت و پس از طی دوره های آموزشی مقدماتی و تخصصی و چندین ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل، لباس سبز پاسداری به تن کرد و به لشکر تازه تاسیس 32 انصار الحسین (ع) پیوست.

با توجه به استعداد و توانایی که از خود نشان داد به عنوان فرمانده گردان 153 لشکر 32 انصار انتخاب شد و در عملیات های مختلف همراه با نیروهای خود ایثار و فداکاری های بی شماری به ثبت رساند.

در چندین عملیات و در زیر گلوله باران دشمن مجروح و به مقام والای جانبازی نائل آمد و بارها برای مداوا به پشت جبهه اعزام شد. اما پس از بهبودی به سرعت برای ادای تکلیف دوباره در جبهه ها حاضر می شد.

در سال های جنگ بسیاری از دوستان و همرزمان خود را از دست داد و غمی بزرگ هر روز و هر روز روح بلند و ملکوتی او را عذاب می داد و با تمام وجود شهادت در راه خدا و پیوستن به یاران شهیدش را آرزو می کرد.

پس از امضای قطعنامه 598 و پایان جنگ با پیروزی قطعی ایران و سربازان دلیر وطن، امید مهدی برای دیدار دوباره دیگر یاران سبکبالش نا امید شد تا اینکه با یورش منافقین کوردل به مرزها و شهرهای غربی دوباره اسلحه به دست گرفت و راهی عملیات مرصاد شد.

عملیات مرصاد در 5 و 6 مرداد ماه 1367 دریچه ای رو به خدا بود و در این عملیات که به رسوایی و سرنگونی منافقین و حامیانشان انجامید، 123 نفر از نیروهای سپاه و بسیجی لشکر 32 انصارالحسین (ع) همدان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که در این میان سردار شهید بهرام مبارکی فرمانده گردان 154، سردار شهید مهدی ملکی تپه کبودی فرمانده گردان 153، سردار شهید هادی فضلی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 32 و شهیدان "رمضان مصباحی" و "محمد شیخ بابایی" معاونین گردان 157 لشکر 32 انصار الحسین(ع) را می توان نام برد.

متن وصیت نامه سردار شهید مهدی (سهراب) ملکی تپه کبودی، فرمانده گردان 153 لشکر 32 انصارالحسین همدان بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

و قاتلواهم لا تکونو فتنه

با درود و سلام بر حضور محترم پدر بزرگوارم

ضمن عرض سلام امیدوارم که به درگاه خداوند متعال همیشه خوب و خرم بوده باشید. خدمت مادر عزیزم سلام می رسانم خدمت برادران و خواهرانم سلام می رسانم خدمت عمو هایم و پسر عمو هایم و خاله ام و عمه و تمام بستگان سلام می رسانم.

پدر بزرگوارم و مادر عزیزم امیدوارم که این فرزند نا خلف را ببخشید چون من در این مدت فرزند خوبی برای شما نبوده ام و نتوانستم آنچه که وظیفه یک فرزند نسبت به پدر و مادر است انجام دهم بنده به غیر از اسباب مزاحمت چیز دیگری برای شما نبوده ام. تمام مشکلات زندگی و زحمات من گردن شما بوده است امیدوارم که شما نزد پیغمبر اکرم (ص) و حضرت زهرا(س) سربلند باشید.

پدر عزیزم و مادر زحمت کشم چند کلمه ای به عنوان یاد آوری در رابطه با زندگی نا چیزم خدمت شما عرض می کنم.

پدر جان زندگی بنده از اول خود شما صاحب اختیار بوده اید و الان هم باز خود شما اختیار دارید چون بنده در مقابل شما هیچ موقع جسارتی نکرده ام و خود را صاحب زندگی نکرده ام. هر طور که خود شما صلاح می دانید تصمیم بگیرید. من در مدت چند سال که ازدواج کرده ام نتوانستم خدمت خوبی به خانواده ام کنم تقاضای بنده از شما این است که آنها را دلداری دهید و نگذارید به آنها بد بگذرد.

آنها را دلداری دهید و این راه هم به عنوان یاد آوری عرض می کنم که زندگی من همان خانه ظاهری است و چیز دیگری ندارم فقط یک دفتر چه حساب پس اندازی در بانک سپه تویسرکان دارم که مبلغ 1200 تومان در آن موجود است که دفترچه در خانه است و مبلغ 1500 تومان در گردان قاسم ابن الحسن بدهکار هستم و مدت 70 روز روزه قضا دارم.

اما چند کلامی هم با همسرم و فرزندانم حرف دارم که اولا خدمت شما و فرزندانم محمد و محسن و مجید سلام می رسانم امیدوارم که این حقیر را حلال کنید چون بنده در این موقعی که با شما بوده ام نتوانستم خدمتی به شما بکنم و همانطور که تا به حال به عنوان خانواده یک رزمنده با استقامت بوده اید از این پس هم به عنوان خانواده شهید مانند دیگر همسر شهدا صبور و با استقامت باشید و تقاضای دیگر این است که فرزندانم خوب مواظبت کنی و آنها را خوب تربیت کنید و آنها را با سواد کنید تا انشالله فرزندان خوبی برای امام و خدمتگذارانی برای اسلام باشند.

از قول بنده به خدمت پسرم محمود سلام برسان و از او معذرت خواهی کن چون بنده نتوانستم آنقدر به ایشان خدمت کنم که حداقل من را بشناسد.

امیدوارم که مرا حلال کنید که روح بنده زیاد در عذاب نباشد. همسرم و فرزندانم به خدا سوگند من خیلی دلم می خواست که همیشه پیش شما بمانم و به مشکلات شما برسم و وظیفه من هم بوده ولی مسئله اسلام در پیش است.

مسئله ولی فقیه و انقلاب و شهدا است همچنانی که حسین ابن علی به خاطر اسلام دست از تمامی فرزندان و زن و بچه ها و جوانان کشید و حتی راضی به اسیری آنها هم شد. ما که امام سوممان همان حسین است و سالار شهیدان است دیگر اتمام حجت بر همه ما تمام شده است و دیگر جای هیچگونه راه و بی راهی نیست.

امیدوارم شما هم مانند دیگر خانواده شهدا صبور و پایدار باشید.

خدمت خواهرانم سلام می رسانم از شما می خواهم در قابل سختی ها و مشکلات صبور و پایدار باشید حجاب اسلامی را رعایت کنید زینب وار زندگی کنید.

و در پایان از تمامی عزیزانم و همشهریان می خواهم که اگر بنده بدی دیده اند حلالی می خواهم.

از پدر جان و مادر جان و برادران و خواهران و عمو و عمو زاده ها و تمام اقوام می خواهم که یک به یک مرا حلال کنند و اگر سعادت شهید شدن را داشتم و شهید شدم در مرگ بنده ناراحت نباشد و بدانید که تنها راه سعادت بشر شهادت در راه خدا است.

و برای بنده کسی گریه نکند و سیاه نپوشند و پدر جان از خرج های اضافی برای مجلس ختم حذر کنند و ساده وار کاری کنید که رضای خدا در آن باشد نه رضای مردم. چون کشور در حال جنگ است و ما باید در این برهه از زمان قناعت کنیم.

چون وقت نداشتم حرف های دیگر بزنم بماند.

خدمت‌گزار شما مهدی ملکی

65.11.3 ساعت 6:30 غروب

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 9 فروردین 1396  ] [ 4:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ] [ 8 ] [ 9 ] [ 10 ] [ > ]