پیامی دارم برای امت شهید پرورو آشنایان و پدرو مادرم وبرادران و خواهرانم انسان یکبار بیشتر نمیمیرد و چه بهتر این مردن در راه الله باشد چنین انسانی هرگز خود را تنها بی پناه سرگردان با پوچ و بی ارزش نمی یابد به عکس خود را ذره ای بی انتها وابسته به ابدیتی بی پایان به عظمتی با شکوه و به کمالی بی غایت و بی نهایت دوست داشتنی می یابد
ادامه مطلب
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:31 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
چرا معطلید و چرا چشم به این دنیای دو روزه دوخته اید، دیده هایتان را وسیع نمائید. زندگی دنیوی در برابر زندگی اخروی متاعی بیش نیست.
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:31 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ای عاشقان راه انبیا و صالحین از من به شما وصیت ، که امام بهتر از جانمان را تنها نگذارید و برای وجود رهبرمان دعا کنید و همچنین برای پیروزی رزمندگان اسلام هم دعا کنید.و برای ریشه کن شدن لشگر کفر و کوتاه شدن دست ابرقدرتهای جنایتکار از سر مستضعفین جهان دعا کنید.
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:31 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
1-سعی کنید همیشه هدف و نیتتان برای خدا باشد و در سختیهای زندگی صبور و شکیبا باشید که این دنیا مکان گذر است
پدرگرامی مطالبی چند برایتان متذکر میشوم که لازم است:
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:30 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
چون خواهرندارم به خواهران ايمانى توصيه ميكنم كه ضمن رعايت حجاب اسلاميفنون نظاميرا ياد بگيرند و قبل از فنون نظاميبدانند كه نظام با ايدئولوژى اسلامياهميت دارد نه جداى از آن
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:30 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
از برادران عاجزانه میخواهم که اتحادشان را با هم حفظ کنند و مانند انصار و مهاجرین که به فرمان حضرت محمد ( ص ) با یکدیگر پیوند بستند ، پیوند برادری ببندند و تا آخر با یکدیگر خوب و برادر باشند و در بین خودشان نفاق و شرک راه ندهند و اخلاق اسلامی را سر لوحه امور خود قرار دهند
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:29 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:29 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:29 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
امام اين قلب تپندهي امت مسلمان ايران را تنها نگذاريد در هر جا و هر كجا كه هستيد از دعا كردن براي امام غافل نشويد و بعد از هر نماز و بعد از هر جلسهاي امام را دعا كنيد.
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هداینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هداینا لله
ستایش خدای را که ما را به این مقام هدایت کرد که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمی یافتیم.
فاستقم کما امرت و من قاب معک ..
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسمه تعالی
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت مهدی (عج) را زیاد یاد کنید وبر فرجش دعا کنید . فرهنگ و تمدن اسلامی را دربین خود رایج کنید. خود را با تمام وجود حاضر و ناظر به اعمال خود بدانید و در نهایت وصیت اصل من عمل به قرآن است امید است که در راه کمال سالک خوبی باشید.
درباره شهید
نام:عبدالرضا
نام خانوادگی:راهوار
نام پدر:الله داد
شماره شناسنامه: 12031
تاریخ تولد: 1347/11/10
عضویت: بسیجی
تاهل: مجرد
محل شهادت: كربلاي 4
تاریخ شهادت: 1365/12/02
محل تولد: فسا
زندگینامه شهید عبدالرضا راهوار
شهيد عبدالرضا راهوار در تاريخ 10/11/1347 در شهرستان فسا به دنيا آمد و بزرگ شد .
تحصيلات خود را در فسا تا دوم دبيرستان خواند و بعد از مفقود شدن برادرش رو به جبهه هاي جنگ کرد و حدود 5 سال مرتبا در دفعات مکرر به جبهه رفت و زحمت فراواني کشيد . شهيد بزرگوار در مسجد شيخ آباد ، بيت الله ، صاحب الزمان عجل الله و شيرازي هاي فعاليت داشت با وجود اينکه سنش کم بود اما تقوايش بسيار زياد بود .
آري اگر شهادت و دلاور مردي هاي شهيداني همچون عليرضا نبود امروز چه بر سر اين مملکت و نظام مي آمد ، آري شهدا با اهدا خون خود درخت اسلام را تا ابد آبياري کردند اين شهيد عزيز از جان خود گذشت و اين از خودگذشتگي چيزي جز براي حفظ اسلام عزيز نبود . شهيد بزرگوار با همه جواني عاشق صادق بود .چون شقايق بود به خون تپيد و سبکبار و آزادانه به سرزمين سبز بقاء و جاودانگي پر کشيده و در تاريخ 2/12/1365 در عمليات کربلاي 4 محل بانه بر اثر ترکش به سر و پشت گوش به شهادت رسيدند .
روحش شاد و يادش گرامي باد و راهش پر رهرو باد .
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا را شکر که به واسطه ولایت امیرالمؤمنین دینم کامل و نعمتم جامع گردید.
شکر خدا را که به من منت نهاد و خاک مرا از دیاری برگزید که در آن دین مبین اسلام بنیان گذاشته شد و رسالت نبوی و ولایت علوی در آن تحقّق یافت و سپاسگذارِ خدای واحدی هستم که مرا شهید مطلقه علیبنابیطالب (ع) گرداند…
با عرض سلام و ارادت به ساحت مقدس ولی عصر (عج) و نائب برحقش رهبر معظم حضرت آیتالله خامنهای که خداوند پرچم دست او را به صاحب اصلیاش بدهد. ان شاء الله.
اینجانب چند روز گذشته در بهشتزهرا (س) بودم؛ آن دیاری که به تعبیر من (مردآباد) ایران یا تهران است. حالت عجیبی داشتم با خود میگفتم این ملت، عجب امتحانی پس دادند…. در ایران ۸ سال هر روز کنکور میگرفتن و من بیچاره غافل بودم. … البته من شاید یک بار برای دیدن این دانشگاه عظیم به منطقه گیلانغرب در سال ۱۳۶۴ و در سن ۱۲ سالگی رفتم اما چه رفتنی ای کاش خداوند من را هم در این کنکور قبول میکرد…
… کسانی که اکنون شنونده وصیت اینجانب هستند، در روضهها میگویم ای کاش ما در کربلا بودیم و آقایمان امام حسین (ع) و اهلبیتش را یاری میکردیم. به خدا قسم زمانی نه چندان دور میرسد که آیندگان ما میگویند ای کاش ما در زمان امام (ره) و سیدعلی خامنهای بودیم و او را یاری میکردیم. چه کسانی بودند و او را یاری نکردند. شاید ما هم مثل خیلیهای دیگر در صحرای کربلا مورد بد و بیراه قرار بگیریم. قدر ولایت فقیه را بدانید و نگذارید خدشهای به این ولایت وارد شود که آن وقت دودش اول به چشمان خودمان میرود. این سید را تنها نگذارید…
خدایا به آبروی اهل بیت (ع) مرا شرمنده شهدا و ایثارگران قرار مده و قدحی از جام شهادت از دستان مبارک اربابم به من اعطا گردان که روز به روز سنم بالا میرود و نوشیدن این جام برایم سختتر میشود؛ زیرا در این دنیای فانی دستخوش بازیهای روزمره شدهام.
آمین یا رب العالمین
الحقیر المسلمین محسن اسدی
درباره شهید
پاسدار شهيد محسن اسدي در سال 1352 در شهر تهران ديده به جهان گشود. دوران زندگي خود را در زمان حاکميت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران سپري نمود و براي ادامه راه شهيدان انقلاب اسلامي لباس مقدس پاسداري را به تن کرد تا در کنار پيشکسوتان جهاد و شهادت با پيروي از مقام معظم رهبري از ارزش هاي امام(ره) و شهيدان پاسداري نمايد. او که از مداحان اهل بيت(ع) بود به تواضع، تعهد و خوشرويي در ميان همکاران معروف بود. اما روح ملکوتي شهيد تاب ماندن در اين تن خاکي را نداشت و چه زود به شهيدان پيوست. روحش شاد.
مشخصات شهید
ت.ت :۱۶/۵/۱۳۵۲
ت.ش : ۱۹/۱۰/۱۳۸۴
سمت :افسر همراه فرمانده نيروی زمينی
محل شهادت: منطقه عملياتی شمال غرب کشور بر
اثر سانحه هوائی.(جت فا لکن ۲۰)
آرامگاه: بهشت زهرا(س) قطعه ۲۹ رديف۲۵ شماره
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
هرگز مپندارید آنانکه در راه خدا شهید شدند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند
سلام بررهبر کبیر انقلاب روح خدا و فرقان مبین ،سلام و درود خدا برشهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی که با خون سرخ خویش درخت اسلام را آبیاری کردند و با رهبری امام کبیر و بزرگوارمان بارور شد وسلام و درود خدا به سرور شهیدان آزاد مرد بشریت یعنی حسین بن علی(ع)که حق را از باطل تمیز داد و حق را از باطل جدا کرد اینجانب زین العابدین رنجبر فرزند علی به شماره شناسنامه 481 متولد 1342 انک وصیتنامه خود رادرحالیکه عازم جبهه های حق علیه باطل هستم با بینشی کامل و قلبی مطمئن بطورمختصر تشریح میکنم ،امیدوارم که جوانان عزیز ما همیشه بیاد خدا و به فکر جنگ باشند. اینجانب در سال فوق درجهرم در خانه ای محقر ولی تمام مذهبی چشم به جهان هستی گشوده و بعد از مدتی ادامه تحصیل تعهد پاسداری را قبول کردم تا خود را بتوانم بهتر و بهتر بشناسم لذا ازتمام جوانان عزیز می خواهم که پاسداری از اسلام عزیز را فراموش نکنند و امام عزیزمان را تنها نگذارند و پیرو فرامین امام بزرگوار باشند و به ندای هل من ناصر ینصرنی این نائب امام(ره) روح خدا دام ظله جواب مثبت بدهند.
هدف من از جبهه رفتن این است که به ندای سرور شهیدان و نایب امام جواب مثبت داده باشم و هم در دانشگاهی ثبت نام کرده باشم که معلمش مهدی زهرا(ع) است و اگر قبول شدم این چند قطره خون ناقابل به مشتری واقعیش خداوند تبارک و تعالی عرضه کنم چونکه واقعا خریداری بهتر از او سراغ ندارم و نداشتم ، لذا چونکه مشتری من خداست پس با دید بسوی او میروم تا اینکه متاع خود را به او بفروشم .
ای عزیزان اسلام ، ای کسانیکه این وصیت نامه مرا ، این چند کلمه ناقابل را میخوانید و میشنوید دنیا مثل اسبی سرکش است که دارای خطو خال فروانی باشد.پس گول دنیا را مخورید مبادا زرق و برق دنیا این اسب سرکش شما بفریبد که آنکس که سوار شد و خط و هدف خود را شناخت و با تمام وجود دلبستگی به این دار فانی پیدا کرد مقصدش در اعماق جهنم است و برای همیشه مخلد. از تمام برادران و خواهران گرامی می خواهم که پیرو هوای نفسانی خود نشوید و با نفس اماره خویش مبارزه کنند که مبارزه با نفس خود جهاد اکبر است و از تمام دوستان و مادر و برادر و خواهرانم می خواهم که وقتی من شهید شدم متاسف نشوند و گریه از روی تاسف نکنند و از تمام خواهرانم عاجرانه تقاضا دارم که حجاب خود را حفظ کنند که خون من در سنگرو حجاب تودر پشت سنگرخود مشت محکمی است بردهان ضد انقلاب و همچنین ازبرادرانم و خواهرانم می خواهم که در نماز جماعت و جمعه شرکت کنند ، پیرو قران و فرامین امام عزیز باشند که خود صراط مستقیم است. و نکند خدای نخواسته نفس شیطانی بر الهی پیروز شود وشما را از راه مستقیم بیرون کند که مقصدش مخلد در نار است. تنها گذاشتن امام یعنی شرکت نکردن درجماعات خالی کردن سنگرها ، بی تفاوت بودن ، یعنی جدا شدن از اهل بیت(ع) و شب و روز هم و غمتان این باشد که خود را بشناسید که اگر خود را شناختید با یک بینش خوب اسلامی دیگر خداوند تبارک و تعالی را شناختید آنوقت است که دیگرتمام مسایل حل می شود و تمام گرفتاری ما از این است که خود را گم کرده ایم وقتی آدم خود را شناخت آنوقت است که می فهمد هدف خداوند تبارک و تعالی از خلقت او چه بوده .آنوقت است که دیگردست خارجی به او نمی رسد
والسلام
درباره شهید
نام:زين العابدين
نام خانوادگی:رنجبر
نام پدر:ميرزا علي
شماره شناسنامه:481
تاریخ تولد:1342
تاهل:مجرد
تاریخ شهادت:1364/04/17
محل تولد:جهرم
زندگینامه شهید زين العابدين رنجبر
زین العابدین (رضا) فرزند علی در سال 1342 در خانه ای محقر ولی به تمام معنا مذهبی و پرازایمان در شهر جهرم چشم به جهان گشود،در سن 9 سالگی پدر با ایمان خود را از دست داد و از همان وقت که روانه مرسه شده بود و به مذهب و دستورات اسلامی تعصب بسیار داشت و با همان سن کم به دیگران هم درس اسلام و نماز وروزه یاد آورمیشد.دوران تحصیلات ابتدایی رادر دبستان شاپورسابق به پایان برد و سپس در مدرسه شرف دوران راهنمایی راسپری نمود وی در حین تحصیل به کارو کسب جهت معاش امور زندگی می پرداخت تا بتواند کمکی به خانواده اش بنماید. هنوز دوران تحصیلات راهنمایی را تمام نکرده بود که به اوایل انقلاب برخورد کرد و چون علاقه بسیار به امام (ره) و انقلاب داشت به پایگاه مردمی بسیج روی آورد و در همه وقت شبانه روز برای رضای خدابا همین سن کم ولی قلبی پراز ایمان به خدا به پاسداری از انقلاب مشغول فعالیت بود و بعد از 2.5 سال که در بسیج فعالانه خدمت مینمود دوباره جهت معاش زندگی به بنایی رفت ولی چون علاقه بسیار به اسلام ودین داشت دوباره به بسیج سپاه رفت سپس چون هنگام خدمت سربازیش بود بعنوان سربازی در سپاه ثبت نام نمود که درپادگان جلدیان از طرف سپاه خدمت می کرد و درضمن در حین سربازی چندین باردرجبهه های حق علیه باطل شرکت کرد که تماما برای رضای خدا و خدمت به اسلام در لباس سپاهی جانفشانی مینمود و بدون هیچ حقوقی برای هدف خود که همان خدمت به اسلام بود فعالانه زحمت بکشید و در حین تمامی خدمتها در جبهه چندین بار مجروح و زخمی گشت دوباره در والفجر 2 در پادگان حاج عمران عراق ، در جبهه کردستان و جنوب درآبادان و خرمشهرودربستان و تپه شیاکوه خودش فعالانه بدون اینکه حقی درخواست کند مداوا میکرد و دین خودش را ادا مینمود تا اینکه به هدف خود که همانا شهادت بود رسید و در تاریخ 17/4/64 در جبهه خرمشهر به لقاء الله پیوست
ادامه مطلب