مرگي بهتر است که بتوان با آن هزاران انسان را از منجلاب ظلمت رهائي بدهيم و جامعه اي به تکامل و پيشرفت سوق دهيم.
الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون.
مرگ حق است مرگي بهتر است که بتوان با آن هزاران انسان را از منجلاب ظلمت رهائي بدهيم و جامعه اي به تکامل و پيشرفت سوق دهيم.
ادامه مطلب
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است.
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید رضا امرایی
نام پدر :شاه حسین
تاریخ تولدو محل تولد: :1344/07/20 ، روستای چغابل شهرستان کوهدشت
تاریخ و محل شهادت: 1366/12/16 ، سلیمانیه عراق
وصیت نامه شهید رضا امرایی:
حسین جان! اگر کوفیان تورا دعوت کردند، ولی به عهد خودوفا نکردند و تورا تنها گذاشتند، ما فرزند عزیزت امام خمینی را که در فرودگاه ندا دادیم قلب ما فرودگاه تو است، را تنها نخواهیم گذاشت.2
پی نوشت:
1.شهید حفیظ الدین لطیفی
2.روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان/اسنادماندگار1
انتهای پیام/
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
دانش آموخته مکتب خونین حسین ابن علی(ع) دانش آموز بسیجی شهید یدا... آذرخش در خانواده ای با ایمان و انقلابی در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود.
تحت نظارت و توجهات والدینی با تقوا و صبور تربیت اسلامی و انسانی را به نیکی فرا گرفت؛ زیرا از همان دوران کودکی فردی با استعداد بود و با هوش و ذکاوت خاصش اعمال عبادی را به تقلید از پدر و مادر مومن خود امجام می داد و این شیوه مرضیه را ادامه داد. بطوریکه عاشق نماز و تقوی الهی گردید و به دانستن مسائل دینی و شرعی علاقه مند شد.
در تحصیل درس و علم، دانش آموزی پرتلاش و ساعی بودو با اخلاق و رفتار نیکو و حسنه خود نوجوانی الگو و نمونه برای هم سالان خویش به شمار می رفت.
در دوران مبارزات مردم علیه رژیم فاسد پهلوی و شکل گیری انقلاب اسلامی، این شهید والامقام به همراه دوستان انقلابی خود وظیفه خطیر و انقلابی پخش اعلامیه ها و نشر سخنان حضرت امام خمینی(ره)، و شعار نویسی بر روی دیوارهای شهر را به عهده گرفت و جان برکف در مسیر اهداف انقلاب حرکت نمود، و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از دست آوردهای خونبار انقلاب دلسوزانه حفظ و حراست نمود.
با تجاوز آشکار دشمن جنایتکار بعثی به مرزهای میهن اسلامی این نوجوانان ایثارگر، فرمان حسینی(ع) رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) را عاشقانه اطاعت کرد، و بعد از کسب آمادگی لازم دفاعی و نظامی به سوی جبهه های نبرد نور علیه ظلمت رهسپار گردید، و مدت زیادی در سنگرهای دفاع مقدس از خاک مملکت اسلامی خویش دفاع کرد، تا سرانجام در منطقه عملیاتی حاج عمران در سن 16 سالگی به شرف شهادت نائل گردید.
و در آسمان ستاره باران کشور عشق چون شهابی فلک پیما ره صد ساله را با یک گلوله داغ یک شبه پیمود، این ستاره درخشنده آسمان عشق و ایثار در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید:
خدایا: بارالها به جبهه آمده ام اما افتخار شهادت را نیافته ام دلم برای دوستان و هم رزمان شهیدم تنگ شده است و مشتاق دیدار آنها می باشم؛ خدایا افتخار پا بوسی آنان را نصیبم فرما.
عزیزانم سعی نمائید هدف اول شما الله باشد، سپس اطاعت امر رهبر حضرت امام خمینی(ره)، زیرا او ولی امر جامعه اسلامی است ثالثاً: در تذهیبنفس خود بکوشید زیرا اخلاق اسلامی و نیکو، پل سعادت است.
شهید یدا... آذرخش
آخرین پایه تحصیلی: چهارم دبیرستان
آموزشگاه محل تحصیل: امام خمینی(ره)
درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام باد...
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
انتهای پیام/
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:44 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:44 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
اگر من وصیتی ننویسم فردا که من را به جایگاه واقعی خویش یعنی نزد ربم برگردم منافقان شایع خواهند کرد که فلانی چشم بسته به مانند خود کوردلانشان کشته شده است. پس مرا این خوف گران آمد و بر آن داشت که انگیزه شهادتم را بازگو کنم.
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رزمنده بسیجی شهید والامقام ابراهیم آقایی جودکی، شمع فروزان محفل عاشقان، در خانواده ای روستایی پاک و صادق دیده به جهان گشود.
شهید ابراهیم آقایی جودکی
آخرین پایه تحصیلی: اول دبیرستان
آموزشگاه محل تحصیل: تربیت معلم شهدای معمولان
درود و رحمت الهی نثار روح پاکش و راهش پر رهرو باد.آمین یا رب العالمین
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
و اما برای تمام خدمتگزاران و مسئولان انقلاب که باید در هر کجا پاسدار انقلاب باشند و این صحنه های تاریخ را فراموش نکنند و مبارزه با هواهای درونی و برونی را فراموش نکنند
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بسم الله الرحمن الرحيم
بنام الله بنام آنكه جانم در دست اوست بنام آنكه زندگيم در جهت اوست بنام آنكه معبودم اوست .
مقصود و مرادم اوست بنام آنكه همه چيزم از اوست و با درود و سلام بر يگانه منجي عالم بشريت و نايب بر حقش امام خميني و با درود بر روان پاك شهداي انقلاب اسلامي ايران از بدر رسول الله (ص) تا بدر روح الله و با درود و سلام بر خانواده هاي معظم شهدا و اسرا و مفقودين و مجروحين چند كلمه اي به عنوان وصيت شروع مي كنم.
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون :گمان مبريد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده اند بلكه زنده اند و در نزد خداي خويش روزي مي خورند
وصيتم به امت حزب الله به خصوص مردم حزب الله اردكان اين است كه از خط امام بيرون نروند و پيرو دستورات امام و رهبر خود باشند و هرگز نماز جمعه و زيارت عاشورا و دعاهاي كميل ، توسل ،ندبه را فراموش نكنند و ديگر اينكه مانع رفتن فرزندانشان به جبهه نشوند .
وصيتم به پدر و مادرم اين است كه از مرگ من ناراحت نباشند بلكه خوشحال باشند و هرگز براي من گريه و زاري نكنند و تا مي توانند براي من مجلس ختم و دعاي كميل بر پا كنند و اگر كسي از من طلبكار بود پولش را بدهيد ضمناً چند ماه نماز و چند روز روزه برايم بگيريد كه انشاءالله پاداش اين همه زحمات را خداوند در آخرت به شما خواهد داد.
ضمناً از برادران و خواهران گراميم مي خواهم كه اگر بدي از من ديده اند من را ببخشند آه خدايا من افتخار مي كنم كه يك قطره خون ناچيزم را در راه تو دادم انشاءالله اين قطره خون ناچيز در درگاه مقربت قبول باشد.
وصيتم به دوستان و آشنايان اين است كه اگر بدي از من ديده اند مرا حلال كنيد.
وصيتم به دانش آموزان و همكلاسيهايم اين است كه اگر بدي يا خوبي از من ديده اند به بزرگي خودتان مرا ببخشيد از دانش آموزان مي خواهم كه درسشان را خوب بخوانند وگرنه دشمن شاد مي شود. ضمناً از معلمان خوب و گرامي مي خواهم كه اگراذيتي از من ديده اند به بزرگي خودشان اين بنده حقير خداوند را ببخشند. ما بايد در راه خداوند شهيد بشويم تا درخت تشنه اسلام را آبياري كنيم. از همسايگان خوب و مهربانم ميخواهم كه مرا ببخشند ديگر بيشتر از اين وقت عزيز شما را نميگيرم به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني شهادت سرآغاز زندگيست نترسم ز مرگي كه خود زندگيست
خدا حافظ
مهدي بهجتي اردكاني
15/11/1363
درباره شهید
نام : مهدي
نام خانوادگی : بهجتي
نام پدر : حسينعلي
تاریخ تولد : 1347/8/1
وضعیت تاهل : مجرد
تاریخ شهادت : 1365/11/11
محل شهادت : شلمچه
استان : یزد
شهر : اردکان
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه یقتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون» سوره توبه آیه 111
«خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنهایی که در راه خدا کارزار می کنند پس می کشند و کشته می شوند.»
عجب است انسان هایی که می دانند می میرند و می دانند در پای میز محاکمه الهی به بند کشیده خواهند شد اما باز نشسته اند و دست بر روی دست، می خورند و می خندند و آسوده و بی خیال می خوابند؛ چه عجب است داستان آدمی که می داند بعد از مرگ او را باز خواست می کنند اما بی خیال در یک زندگی آسوده روز را به معصیت می گذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رویاها به خواب می رود.
خدایا تو خود می دانی که عشق و ایمان به تو و اطاعت از دستورات تو از روی آگاهی و کامل و شناخت شخصی ام می باشد و هیچ عاملی نمی تواند در ایمان من نسبت به تو خللی ایجاد کند بدانید قصد من از جهاد در راه خدا یک هوس یا یک احساس نیست .
از روی آگاهی و با شناخت به اینکه این سفر برایم برگشتی ندارد به این راه می روم و خدای عز و جل را شهادت می گیرم که تا آخرین نفس در راه مقدس حق برای یاری دین حق مستحکم و استوار و جان بر کف ثابت قدم باشم در حالی خود را عازم میدان حق علیه باطل می بینم که به لطف خدا قلبم خروشان و جوشان بر علیه ظالمین و درونم طوفنده از مهر رهبرم و در کل از خشم شده ام و از پای ننشینم تا با یاری الله و دیگر رزمندگان، کفر را از صحنه روزگار بردارم و یا اینکه همانند یاران حسین(ع) خون خود را در پهن دشت میدان، فدای اسلام و قرآن کنم .
در حالی عازم میدانم که جز به خداوند و روز رستاخیز معادش هیچ دیگری را حتی عزیزترین کسانم را یاد ندارم و آنقدر متاع دنیا برایم و در نظرم بی معنا شده است که حتی نمی خواهم به آنها فکر کنم، و در قلبم ندائی به گوش دلم می رسد که ای حب مقام، ای نفس اماره، ای خود پسندی، ای نخوت، ای شرک، ای حسادت، ای غیبت ای تهمت ای برچسب ای اضافه کار، مرا تنها بگذار، که برای خدا و در راه خدا کمی آرامش قلبی داشته باشم؛ تا کی ای حب مقام مرا به قلاده و بند می کشی؟! و حالا لحظاتی است که بر تمام این صفت های پست غیر انسانی پشت پا زنم و همه را چون مردارهای پست متعفن از خود دور کنم.
الهی من کمربندم را محکم کرده و به یاری حسین زمان قد علم کرده ام تا جان خود را به خریدارش که تویی بفروشم و حالا که در این راه بار سفر بسته ام و قدم بر می دارم و به سوی تو می آیم، تو را به خون سیدالشهداء و خون هفتادو دو تن بر دشمن زبون پیروزمان کن و پرچم عدل خود را در جهان به اهتزاز در آور و مرا که عاشق تو بوده و شده ام و آرزویم بعد از پیروزی اسلام شهادت است و بارها چه در کوه بلند قامت باز و دراز و چه در میان نخل های خرمشهر و چه در پهن دشت شرق دجله برای دیدارت مشتاق آمده، مأیوس برگشته ام، این بار تو را به جان مهدی(عج) عزیزت که روزی به همین زودی ها ظهور خواهد کرد و امام عزیز را یاری خواهد نمود قسمت می دهم این بار روی زیبایت را به من بنما و مرا دیگر زنده به خانه و کاشانه ام برنگردان که دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگیم بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو به دست پدر و مادر و همسر و فرزندان کوچکم برسد و طومار دفترچه هستی ام با چنین برنامه ای بسته شود که خود این راه را با دل و جان پذیرایم.
در خاتمه از خداوند می خواهم رهبرم، این امید قلبم همیشه سلامت باشد و انقلابمان تا ظهور امام زمان بر پا و استوار و پیروز باشد و به بازماندگان شهدا صبر و استقامت خداوند عطا بفرماید و همه شما را به نماز و تقوی و صبر و حق پیشنهاد می کنم.
از خداوند بزرگ سلامتی پدر و مادر و برادران عزیزم و خواهرم و همسرم و مهدی عزیزم و طیبه کوچکم را می خواهم.
درباره شهید
شهید :اسداله حسنوند
نام پدر:علی اله
محل شهادت:چزابه
تاریخ تولد:۱۳۳۴
تاریخ شهادت:۳/۱۲/۱۳۶۲
محل تولد: الشتر روستای بتکی
قسمتی از زندگینامه شهید:
پرستوی مهاجر شهید اسداله حسنوند به سال ۱۳۳۴ در یکی از روستاهای توابع شهرستان الشتر بنام بتکی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده ای با خدا رشد و پرورش یافت . وی مقطع ابتدایی را در روستای دو آب علیشاهی گذراند و مقطع متوسطه را تا سال سوم در قلعه مظفری الشتر گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به شهرستان خرم آباد آمد و تحصیلات خود را در این شهربه اتمام رسانید.
شهید در سال ۱۳۵۶ به سربازی رفت و خدمت سربازی خود را در مشهد مقدس در جوار مرقد امام رضا (ع) گذراند . وی تقوی و پاکدامنی را سر لوحه زندگی خویش قرار داد و از رذایل اخلاقی دوری می گزید و به نماز شب و تزکیه نفس ایام را سپری می کرد . بعد از اتمام دوره سربازی در بانک استخدام شد که بعد از چند ماه کار در بانک به دلیل وجود زن بی حجاب در بانک و عدم توجه آن زن به نصیحتهای او و بی توجهی رئیس بانک به خواسته شهید مبنی بر ممانعت از بی حجابی به ناچار از خدمت در بانک استعفا داد وبه شغل مقدس معلمی روی آورد وی سپس سرپرستی امور تربیتی الشتر را به عهد گرفت و مدتی نیز به عنوان سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) منصوب شد. و از طرف اداره کل آموزش و پرورش لرستان پست تحقیق و کار گزینش به وی محول گردید . شهید حسنوند بارها در میادین نبردحق علیه باطل شرکت جست و با روحیه ای بالا و شجاعتی وصف ناپذیر ایثار و رشادتهای فراوانی از خود نشان داد . این سردار شهید در حمله ولفجر ۶ بعنوان آرپی جی زن به قلب دشمن تاخت و در مصاف با دشمن بعثی در منطقه چزابه به درجه رفیع شهادت نائل آمد .
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
به فرمان ابراهیم زمان لبیک گفتم و با نهایت هوشیاری، صمیمانه ترین یادبودهای قلبیم را که از ذره ذره عمرم اوج می گیرد به حضور قائد عظیم الشأن، این جلوه گاه نور الهی، رهبر آگاه و هوشیار انقلاب¬مان ابراز می دارم و امیدوارم که بتوانم آنچه در توان دارم را در طبق اخلاص بگذارم که مورد رضایت حق تعالی قرار گیرد. انشاءالله
از پدر و مادرم که برایم زحمات فراوانی کشیدند و سختی زیادی را متحمل شدند طلب بخشش دارم و از همه الطاف این دو عزیز تشکر و سپاسگزاری میکنم. از تمامی دوستان و همسایگان نیز طلب بخشش دارم. باشد که مورد لطف شما قرار گیرم تا خدای متعال نیز مرا مورد عفو خود قرار دهد.
این سروده زیبا را نیز قبل از رسیدن به درجه رفیع شهادت در پایان وصیت نامه نوشته بود:
آمدم تا کرخه را از خون خود دریا کنم/آمدم تا کربلای سوسنگرد را زیبا کنم
آمدم در نینوای عشق مانند حسین/تا شهادت نامه عشقم را امضا کنم
آمدم تا بر امام و امت و رزمندگان/فتح و پیروزی طلب از خالق یکتا کنم
درباره شهید اسماعیل خلیلی فر
بسیجی شهید اسماعیل خلیلی فر فرزند عبدالله در تاریخ 7/1/1344 ه.ش در روستای بیهود، از توابع شهرستان قائنات، در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی را در همان روستا و در حین کمک به خانواده گذراند. از آنجا که علاقه مندان به دانش در این روستا برای ادامه تحصیل می بایست به شهرهایی چون قائن، گناباد، بیرجند و... رجوع می کردند و از طرفی دیگر نیز به دلیل مشکلات مالی و شرایط سخت زندگی، امکان ادامه تحصیل به مقاطع بالاتر هم وجود نداشت به همین دلیل وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی به تهران هجرت و برای امرار معاش شغل خبازی (نانوایی) را پیشه خود نمود. او مدتی را که در تهران بود و در هر نانوایی که کار می کرد نام نیک از خود برجای می گذاشت و رضایت همه همکاران را جلب می کرد. اسماعیل در حین کار نانوایی به مطالعه کتاب های انقلابی مشغول بود. وی در سراسر زندگی اندک خود، رنج و مشکلات بسیاری را متحمل شد که توانست با همت والای خود بر تمام مشکلات غلبه کند. وی همانند برادر خود، شهید محمدحسین، در سال 1356 ه.ش با دیگر دوستان خود تیمی سیاسی و فعال در تهران تشکیل داد و به دلیل علاقه خاصی که به امام خمینی (ره) داشت برای مبارزه با رژیم شاه و پخش اعلامیه های امام(ره) و تظاهرات و راهپیمایی ها از هیچ کوششی دریغ ننمود که در این راستا چندین مرتبه مورد ضرب و شتم و تهدید نیروهای رژیم شاه قرار گرفت. با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق با توجه به سن کمی که داشت بارها به پایگاه بسیج تهران مراجعه کرد ولی اعزام نشد. لذا از طریق بسیج اصناف ثبت نام و به عنوان خباز به خوزستان اعزام شد و در همان اعزام اول در تاریخ 18/3/1361 ه.ش که برای رزمندگان به وسیله قایق نان می¬برد، مورد حمله نیروهای دشمن قرار می¬گیرد و پس از اصابت موشک دشمن به قایق، به درون رودخانه کارون می¬افتد و در سن 17 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل می¬شود. بدن مطهرش پس از جستجوی بسیار توسط برادرش محمدحسین پیدا و به زادگاهش، روستای بیهود، منتقل شد و در مزار شهدای روستا آرام گرفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
این عزیز، قبل از شهادت، مدت یکسال از پدر و مادر خود دور بود. محمدحسین، برادر شهید، از زبان وی نقل کرد که اسماعیل می گفت برای ماه رمضان به روستا می روم که هم خانواده را ببینم و هم عبادت کنم ولی ده روز به ماه رمضان مانده بود که خبر شهادت وی را آوردند. لازم به ذکر است که از این خانواده 4 فرزند همزمان در جبهه های نبرد مشغول رزم بودند که اسماعیل اولین شهید این خانواده بود.
از ویژگی های این شهید بزرگوار علاقه به علم و دانش، اخلاص، کردار نیک، دوری از اسراف، تاکید بر سنت صله رحم، امانتدار، بردبار و صبور و... بود.
ادامه مطلب