وصیت نامه شهید احمد علی نیری
|

پس از عرض سلام و تحیت به پیشگاه ارواح مقدس انبیا وائمه معصومین(ع) بالاخص حضرت بقیة الله (ارواحنا له الفدا).
شکر پروردگار عالمیان که ما را برانگیخت و ما را لایق دانست و هدایت کرد.
و رسولان متعددی بلاخص رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) را بر ما ارزانی داشت تا بتوانیم ره گشای خوبی در این جهان باشیم در مقابل شیاطین.
خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا و عمل میکنند به وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب.
قرآن قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است.
اسلام را در تمام شئوناتش حفظ کنید.
رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کند.
انشاءالله خداوند عزوجل جزای خیر به شما عنایت فرماید!
والسلام علیکم و علی عباد الله الصالحین
درباره شهید
«شهید احمد علی نیری» در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود. از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان میداد. همه میدانستند که اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد سختی خواهد کرد. او در تاریخ 27 بهمن ماه سال 64 و در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید. احمدعلی یکی از شاگردان خاص آیت الله حق شناس بود. امروز 27 بهمن ماه سال 93 بیست و نهمین سالگرد شهادت شهید نیری است.
یکی از دوستان شهید از تقوا و سیر و سلوک شهید خاطرهای نقل می کند. این خاطره در کتاب «عارفانه» کاری از «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» نقل شده است که در ادامه میآید:
زندگی او مانند یک انسان عادی ادامه داشت، اما اگر مدتی با او رفاقت داشتی، متوجه میشدی که او یکی از بندگان خالص درگاه خداست. یک بار برنامه بسیج تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه میکردم. حالت او تغییر کرده بود.گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ضعیف مشغول تکلم با پروردگار است. عبادت عاشقانه او بسیار عجیب بود. آنچه که ما از نماز بزرگان شنیده بودیم در وجود احمد آقا میدیدیم. قنوت نماز او طولانی شد آن قدر که برای من سوال ایجاد کرد. یعنی چه شده؟! بعد از نماز به سراغش رفتم و از او پرسیدم: احمد آقا تو قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جوابهایش فکر میکرد. برای همین کمی مکث کرد و گفت: نه چیز خاصی نبود. آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزند: «در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمیدانی چه خبر بود! آنچه که از زیباییهای بهشت وعذابهای جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و...»
یکی از دوستانش که شاهد لحظات قبل از شهادت ایشان در عملیات والفجر8 بود چنین نقل میکند:
در لحظه شهادت ترکشی به پهلوش اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد«السلام علیک یا ابا عبدالله». احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت.
ادامه مطلب
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شقایق دشت سرخ عشق، دانش آموز بسیجی، شهید والامقام حسن حسنوند در خانواده ای مومن و معتقد به احکام والای اسلام در شهرستان خرم آباد پا به عرصه گیتی نهاد. در دامن پاک مادری مهربان و فداکار پرورش یافت و تحت توجهات پدری بزرگوار و با تقوی تربیت صحیح اسلامی و انسانی را به نیکی فراگرفت.
تحصیلات خود را تا سطح سوم دبیرستان با تلاش و کوشش به عنوان دانش آموزی با خلق و خوی حسنه طی کرد. وی در بین خانه و اطرافیان به داشتن ایمان راسخ، تقوی الهی، پرهیزگاری و پاک دامنی شهرت داشت و دوستانی را برای خویش برگزیده بود که، دارای خصوصیات والای اخلاقی و رفتاری بودند.
دل و جانش آکنده از عشق خالصانه نسبت به انقلاب اسلامی و رهبر و مرادش حضرت امام خمینی(ره) بود و گوش به فرمان آن مجاهد اعظم در همه صحنه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی انقلاب فعالانه حضور می افت.
با شروع جنگ تحمیلی و حمله دشمنانه دشمن متجاوز به خاک میهن اسلامی این جوان وارسته ندای حسین(ع) حضرت امام(ره) را عارفانه لبیک گفت و پس از کسب آمادگی لازم دفاعی و نظامی در خیل لشکریان مخلص بسیجی عاشق و مشتاق به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید.
و مدتی را دلیرانه و جان برکف در سنگرهای آغشته به عطر و بوی کفر ستیزان و شهیدان عاشق از دین و خاک وطن اسلامی خویش دفاع کرد و سرانجام در منطقه عملیاتی زلیجان(در عملیات والفجر مقدماتی) در سن 17 سالگی معراج سرخ را انتخاب و باده نوش جام شهادت گردید.
درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام باد. آمین یا رب العالمین...
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
انتهای پیام/
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
خدایا از تو میخواهم که مرا ببخشی و آمرزیده گردانی و نگذاری از قافله شهادت عقب افتم. امام این قلب امت را سالم و هر کس بر او دشمن روا میدارد نابودش سازی. یاران امام را همچون خامنهایها را حفظ بفرما و این انقلاب را به حکومت امام زمان ملحق نمایی.
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بعد از من لباس سیاه نپوشید و گریه نکنید و صبر کنید که ان الله مع الصابرین و هر گاه خواستید مراسمی بگیرید و بخصوص اگر در تشییع جنازه اگر خواستید کسی را دعوت کنید حتما از کارت تبریک عروسی استفاده کنید و به مردم بگویید که حسین به آرزویش (شهادت) رسید.
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهرام حافظی
آخرین پایه تحصیلی: سوم دبیرستان
آموزشگاه محل تحصیل:
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
حیدر خان جوکار سالاری
آخرین پایه تحصیلی: پنجم ابتدایی
آموزشگاه محل تحصیل:
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 3:08 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بسیجی دلاور، شهید محمد ولی پیرداده بیرانوند گل خوش عطر و بوی بوستان ایثار و شهادت، در یکی از روستاهای شهرستان خرم آباد به نام چغابل دیده به جهان گشود. در دامن دشتهای سبز و پر برکت و زلال چشمه ساران دیارش پرورش یافت و در سایه صفا و پاکی والدین مومن و زحمتکش خود تربیت کرده گردید.
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
[ دوشنبه 18 خرداد 1394 ] [ 11:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ادامه مطلب
ادامه مطلب
خدایا از تو می خواهم مرگ در بستر را از من دور نمایی و شهادت را نصیبم گردانی . اماما آن چنان سعی داشتم که تو را بشناسم و کردارت را سر مشقم و گفتارت را راهنمایم و ایمانت را مقتدایم قرار دهم ولی من آن قدر ضعیفم که گنجایش شناخت عظمت های تورا ندارم و هر چه قدر از تو بدانم هیچ نمی دانم دنیا به گوش باش این مطلبی است که از دل و ایمان یک رزمنده ایرانی بپاخواسته ، من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم و پا به عرصه جهاد گذاشتیم تا نا آگاهان دنیا بفهمند که ما به حکم ایمانمان جان می دهیم و شهادت را به جان می خریم که شاید پرتوی خونمان ظلمت جهان را از دل این رذیلان بردارید و حق را دریاند پس ای خدا مرا در این امر موفق بدار. ای عزیزان شما را به شهید عطشان کربلا قسمتان می دهم که مبادا امام را تنها گذارید این را بدانید که اگر بخواهید پیرو اسلام محمد (ص) باشید همانا پرچمدار آن امام خمینی است پس از او جدا نشوید.
درباره شهید
شهید حمید قربانی فرزند امیر در سال 1343 در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد.
هنوز کودکی بیش نبود که پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت و دوران ابتدایی و متوسطه را با موفقیت به پایان رسانید و در زمان مبارزات انقلابی به جمع انقلابیون پیوست و تحصیلات خود را تا سال سوم متوسطه ادامه داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در انجمن اسلامی دبیرستان شهید عالمی واقع در شهر قدس و بسیج فعالیت داشتند و سپس روابط عمومی بسیج سپاه پاسداران را تشکیل و خود نیز مسئول آن شد و چندین بار به جبهه اعزام شد و در آنجا مسئول روابط عموی سپاه بوکان بود و در سن 19 سالگی ازدواج نمود و پس از آن به عضویت سپاه در آمد و مدتی نیز مسئول روابط عمومی بسیج شهرک قدس بود . آخرین بار با سپاهیان حضرت محمد(ص) راهی جبهه شد و در عملیات کربلای 5 شرکت و در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
نکات برجسته در زندگی شهید:
الف)فعالیت های مهم عبادی و معنوی: نسبت به انجام دقیق فرائض دینیاش حساس بود و سعی میکرد که واجبات و مستحبات را کاملاْ انجام دهد.
ب)فعالیت های مهم سیاسی و اجتماعی: عضو انجمن اسلامی دبیرستان شهید عالمی، عضو بسیج و مسئول روابط عمومی بسیج سپاه پاسداران مسئول روابط عمومی سپاه بوکان، مسئول روابط عمومی بسیج شهر قدس
ج) فعالیت های مهم علمی، فرهنگی و هنری: در رشته خطاطی و نقاشی فعالیت داشته.
د) ویژگی های بارز اخلاقی (با ارائه نمونه رفتاری): بسیار جدی و مهربان و با اراده بود وشوخ طبع بود و در کارهایش همیشه به خدا توکل می کرد.
ادامه مطلب
بارخدایا یگانگیات و اینکه شریک و همتائی برایت نیست و معبود واقعی هستی شهادت میدهم. بارخدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول توست شهادت میدهم. و به اینکه حضرت علی (ع)پیشوا و امام اول شیعیان است . و اینکه قیامت و محشر روز رستاخیز حق است شهادت میدهم . بارخدایا به اینکه نظام جمهوری به رهبری امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به ما تحمیل شده و امروز فرزندان برومند ملت ما ایثارگرانه از تمامیت ارضی، اسلامی، عقیدتی و مکتبی خود دفاع میکنند شهادت میدهم. شاید مشیت حضرت داور بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم. به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوختهام نه به بضاعت و توشه خویش. خدا گواه است توشهای ندارم. مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته ترین فرزندان این امت، قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود، بسیجیان که جز خدا نمیدیدند و جز طریقت خدائی نمیپویند و آن خالصانی که تکیه به حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق، اعمال و حالات خود را از آلودگیها شستهاند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزئین کردهاند. آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع) دنیا را سه طلاقه کرده اند.
درباره شهید
زندگی نامه شهید میرحسینی
شهید میرقاسم میرحسینی در سال 1342 در روستای صفدرمیربیک در نزدیکی شهر زابل به دنیا آمد.
وی کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند و برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد.
پس اخذ مدرک دیپلم در سال 1360 به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت شد و پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد.
با شروع عملیات بیت المقدس میرحسینی به عنوان معاون یکی از گردانهای عملکننده در این عملیات شرکت کرد. سرانجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران شد و پس از فراگیری آموزشهای لازم به تیپ 41 ثارالله (ع) پیوست.
میرقاسم میرحسینی در سال 1361 به عنوان فرمانده گردان شهید مطهری منسوب شد و پس از شرکت در عملیاتهایی چون رمضان و والفجر مقدماتی و با لیاقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را به عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ 41 ثارالله (ع) منسوب کردند.
وی در عملیات والفجر یک از ناحیه کتف و صورت مجروح شد. در سال 1362 سنت حسنه پیامبر (ص) را بجای آورده و ازدواج کرد. این سرباز گمنام امام زمان (عج) در عملیات والفجر 3 سه شبانه روز چشم به هم نگذاشت تا این عملیات را ساماندهی کند.
در عملیات والفجر 4 نیز به همراه رزمندگان اسلام ارتفاعات دره شیلر و پنجوین را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف کردند. وی در عملیات خیبر به عنوان فرمانده تیپ منسوب شدند و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوریهای فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچاره مسمومیت گازهای سمی و مجروح شد و به پشت جبهه اعزام و پس از آن به تهران منتقل شد.
سردار میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود که به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات میمک شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح نمودند.
در سال 1363 مسئولیت طرح و عملیات لشکر 41 ثارالله (ع) به او واگذار شد. او در عملیات بدر دو باره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا به شدت زخمی شد.
در سال 1364 به زیارت خانه خدا مشرف شد و در همان سال ایشان به سمت قائم مقامی لشکر 41 ثارالله (ع) معرفی شد. در عملیات والفجر 8 پس از رشادتها و شجاعتهای نیروهای سپاه اسلام شهر فاو آزاد شد.
وی در عملیات کربلای یک که منجر به فتح ارتفاعات قلاویزان شد شرکت داشت و در کربلای 4 که مقدمه کربلای 5 بود خالصانه و شجاعانه جنگید و بعثیهای ظالم را به همراه همرزمان خود از مرزهای کشور بیرون راند.
سرانجام این سردار رشید اسلام در سال 1365 در خاک مقدس شلمچه و در عملیات کربلای 5 پس از ساماندهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی سر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ستاره پرنور کهکشان آزادی و آزادگی، دانش آموز انقلابی، شهید شهرام حافظی در خانواده ای متدین و انقلابی در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود. دامن پاک مادری فذاکار و مهربان مهد پرورش وی گردید و تحت توجهات پدری با تقوی و زحمتکش تربیت پاک اسلامی و انسانی را به نیکی فرا گرفت. تحصیلات خود را تا سطح سوم دبیرستان طی کرد و در طول این دوران والدین بزرگوار خویش را با تواضع و فروتنی در امور زندگی یاری میکرد. خلق و خوی نیکو و حسنه، صداقت، مهربانی، گذشت، فداکاری، ایمان راسخ و هوش و ذکاوت از شاخصه های بارز اخلاقی و رفتاری این شهید والامقام به شمار میرفت. وی دانش آموزی کوشا و پرتلاش و ورزشکاری نمونه بود. نسبت به مسائل اجتماعی و مشکلات مردم در دوران ستم شاهی به خوبی آگاهی داشت و در برابر ظلم وستم حاکم بر مملکت خود نمی توانست آسوده باشد لذا با شروع حرکت های انقلابی و مبارزات مردمی به رهبری پیر طریقت و مرشد ظلم ستیز حقیقت پرست، حضرت امام خمینی(ره) فعالیت های انقلابی و سیاسی خود را شدت بخشید و با پخش اعلامیه ها و فرامین حضرت امام، شعارنویسی بر روی دیوارهای شهر، شرکت مستمر در مجالس و نشست های مبارزاتی انقلابیون دین خود را نسبت به دین و وطن خویش اداء کرده و همواره دیگران را به مبارزه و حمایت از انقلاب دعوت می نمود. جام وجودش لبریز از عشق به حضرت امام خمینی(ره) بود و اطاعت بدون قید و شرط از آن مجاهد اعظم را هدف و سرفصل برنامه های مبارزاتی و انقلابی خود قرار داده و آرزوی دیرینه اش پیروزی مردم و تحقق جمهوری اسلامی بود. و سرانجام این موج خروشان بحر ایثار و فداکاری در یک روز پر حادثه که خشم و نفرت مردم مسلمان و انقلابی بر علیه رژیم سفاک پهلوی به اوج خود رسیده بود، در راهپیمائی 21 آذر 57 سینه عاشق و پاک خود را در برابر گلوله های دژخیمان شاه خائن سپرد و به مقام عظمای شهادت نایل آمد. درود و رحمت الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام. انشاء ا...
ادامه مطلب
ستاره درخشان افق سرخ شهادت، دانش آموز بسیجی، شهید حیدر خان جوکار سالاری در خانواده ای با ایمان و ساده در شهرستان خرم آباددیده به جهان گشود. دوران کودکی را کنار والدین بزرگوار و با تقوی خویش به فرا گرفتن تربیت صحیح اسلامی گذراند. تحصیلات خود را به دلیل مشکلاتی نتوانست تا بیش از پنجم ابتدایی ادامه دهد و به کار و تلاش پرداخت. در زمان شکل گیری انقلاب اسلامی او نوجوانی کم سن و سال بود، اما با تمام عشق و علاقه نسبت به ناخدای کشتی انقلاب حضرت امام خمینی و تحت فرامین پیامبر گونه آن رهبر مجاهد در کلیه صحنه های انقلاب همگام با مردم انقلابی حضور می یافت. و بعد از به ثمر رسیدن خون شهیدان والامقام و پیروزی انقلاب اسلامی در غعالیت های مذهبی، اجتماعی و انقلابی شرکت میکرد و دلسوزانه به یاری مردم نیازمند می شتافت. با شروع جنگ تحمیلی ندای ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) را لبیک گفت و در خیل رزمندگان جان برکف سپاه اسلام به سوی جبهه های نور رهسپار گردید و مدتها در سنگرهای آغشته به عطر و بوی شهیدان دلاورانه در برابر دشمن متجاوز ایستاد و از دین و میهن اسلامی خویش دفاع کرد، تا سرانجام در جبهه خرمشهر، سرزمین عاشقان پر سوخته پروانه وش، منادی تکبیر سرخ الله اکبر گردید و به شهادت نائل آمد. این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش میفرماید: بار خدایا با نام عظیم تو آغاز میکنم و باز هم با شعار الله اکبر به جبهه نبرذ حق علیه باطل میرم تا شاید مرا عفو فرمایی زیرا خودت بشارت دادی به کسانی که در راه تو هجرت و جهاد کردند بخشوده میگردند. از محضر خانواده عزیزم تقاضای عفو دارم و از آن عزیزان میخواهم که در برابر سختی ها استوار و مقاوم بوده و در شهادتم صبور باشند. ملت بزرگ ایران را به حفظ وحدت کلمه و یاری رزمندگان اسلام دعوت مینمایم. درود و رحمت الهی نثار روح پاکش و راهش پر رهرو باد...
ادامه مطلب
همراه با درس و تحصیل پا به پای والدین کشاورز خویش کار و تلاش میکرد و در کلیه امور زندگی، جوانی یاری رسان و دلسوز برای اعضای خانواده و جامعه خود به شمار می رفت. خلق و خوی پسندیده، مهربانی و ادب از او جوانی نمونه ساخته بود. اهل نماز شب و خلوت با خدای خود بود و دیگران را تشویق و ترغیب به رعایت و انجام وظایف شرعی و دوری از گناه و محرمات می نمود. ا
ین جوان فرهیخته در کلیه فعالیت های مذهبی، فرهنگی و انقلابی حضوری فعال داشت. و موسس انجمن اسلامی ایران و بسیج همگانی برای مقابله با متجاوزین به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)، این شهید والامقام عاشقانه و جان برکف به عضویت نیروهای مخلص بسیج درآمد و در اولین فرصت بسوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت؛ و با اینکه جزء نیروهای پشتیبانی بود ولیکن با اصرار و تلاش بسیار همراه رزمندگان سپاه اسلام به خط مقدم جبهه اعزام در عملیات ها شرکت نمود و پس از مدتی رزم بی امان بر علیه دشمن و دفاع از خاک میهن اسلامی اش، سرانجام در سن 18 سالگی در جبهه خرمشهر قهرمان، عاشق و سبک بال، به سوی معبود ازلی خویش پرکشید و تا قیامت شاهدی جاودان گردید.
این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید: ای امت مسلمان سخنان امام و رهبر را گوش کنید و به آن عمل نمائید، اگر افتخار شهادت نصیبم گردید به خانواده ام دلداری دهید و پردم را یاری کنید. دوروغ مگوئید تهمت نزنید مردم را بهد اسلام دعوت کنید و با شدت با منافقین رفتار کنید. روحش شاد و یادش گرامی. آمین...
ادامه مطلب
ادامه مطلب