دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

شعر کوتاه دختر برای مادر شهیدش

آسیه صادقیان دختر شهیده فاطمه ترکان در سالروز شهادت مادرش شعری سروده است.

کد خبر: ۲۴۱۷۴۶

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۱ - 01June 2017

فاطمه ای دیگر از تبار فاطمیونبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، خردادماه سالروز شهادت  بانویی است از تبار فاطمیون، فاطمه ترکان که در آتش کین دشمنان سوخت و خاکستر شد.

 

به یاد این بانوی شهیده دلنوشته کوتاه و شعری از آسیه صادقیاندختر این شهیده را در ادامه آورده‌ایم که با هم مرور می‌کنیم.

 

زمینیان نیز چند گروه شده بودند. گروهی سهل‌انگار و خوش‌خیال، گروهی هم از شیاطین پیروی کرده و به حریم امن کار و تلاش فاطمیون ناجوانمردانه حمله نموده و آنجا را با بمب و مواد آتش‌زا به آتش کشیدند.

 

تروریست‌های وهابی از مسجد ضرار مکّی بیرون آمده و جنایت و آدمکشی را به نماز خود پیوند زدند.

فرشتگان آسمان هم بال‌های خود را گشوده بودند تا فرشته‌ای زمینی که آسمانی شده بود و زمین هم برایش تنگ و تاریک شده بود را به سوی خود و به سوی آسمان ببرند. در کشاکش این جدال بین حق و باطل، خدمت و خیانت، ظلم و احسان، ولایت و دوستی اهل بیت (علیهم‌السلام) در مقابل ظالمین و ناپاکان، پیروی از ولایت، امامت و ضد ولایت فقیه، میهن دوستی و خدمت به خلق با مزدوران اجنبی و خائن به کشور؛ فاطمه‌ای دیگر به جرم پیروی از ولایت را به شهادت رساندند.

حضرت فاطمه (س) را به جرم دفاع از امامت به شهادت رساندند و این فاطمه را به جرم دفاع از ولایت. او را در مدینه از مسجد به منزل و ایشان را از مسجد به محل کار. آتش و آتش. بی‌دفاع و غریبانه و در اوج مظلومیت در آتش کین وهابیون به شهادت رسید و برگی دیگر به پرونده ظالمین تاریخ افزوده شد.

فرسوده‌ام ز داغ گلی پاک و بی مثال

گم گشته‌ام ، کجاست جنوب و کجا شمال؟

دیگر مرا نه، حافظه یاری نمی‌کند

دیگر نمی‌کشم نه، به روز و نه ماه و سال

رفته‌ست و من ز هجر رخش دست و پا زدم

روحم به آسمان دلش کرده ارتحال

سنگین، کمرشکن و چه تلخ است رفتنش

طاقت ندارد این دل کوچک و سبز و کال

ای کاش روشن ز نگهش می‌شد این دو چشم

ای کاش می‌گشود به من روزن از جمال

«مادر برای دیدن من خانه آمده

امشب دوباره آمده پیشم» و این خیال؛

از بیت‌های کهنه من رد نمی‌شود

تا لحظه‌ای که پر شود این جام از وصال

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یوسفت را که گرگ‌ها خوردند/ کاروانی نمی‌رسد از راه

یکی از شعرا در پی انفجار تروریستی کابل شعری سرود و با مردم افغانستان همدردی کرد.

کد خبر: ۲۴۱۸۰۸

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۰ - 01June 2017

یوسفت را که گرگ‌ها خوردند/ کاروانی نمی‌رسد از راهبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، نغمه مستشار نظامی شاعر در پی انفجار تروریستی که صبح روز گذشته کابل در نزدیکی سفارت ایران در افغانستان رخ داد و بیش از 80 کشته و 350 زخمی داشته شعری سروده است.


دخترک خنده‌ای زد و چرخید
هیچ‌کس مثل من نمی‌رقصد!
پدرش اخم کرد: ساکت باش! 
در خیابان که زن نمی‌رقصد!

در خیابان که زن نمی‌خندد،
در خیابان که زن نمی‌چرخد!
در خیابان که زن به مقصودی 
غیر رسوا شدن نمی‌رقصد!

زن نباید بلند گریه کند،
زن نباید بلند کِل بکشد!
زن بجز در میان آتش و دود،
جز پس از سوختن نمی‌رقصد!

دخترک بغض کهنه‌اش را خورد،
یازده ساله ماده آهویی
که دگر در میان دشت و دمن،
در هوای ختن نمی‌رقصد!

چشم‌های پدر نمی‌دیدند،
کودکِ پشت پلک‌هایش را
شهر سیمان و آهن است و در آن 
عطر آن پیرهن نمی‌رقصد!

یوسفت را که گرگ‌ها خوردند،
کاروانی نمی‌رسد از راه
دل به اعجاز بسته‌ای؟! بس نیست؟ 
گوش کن: اهرمن نمی‌رقصد؟

در خیابان شهرتان امروز
دخترانِ قشنگ می‌رقصند
جز تو اما کسی چنین زیبا 
در میان کفن نمی‌رقصد!

 

منبع: فارس 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

نو سروده‌هایی در رثای شهدای مرزبان هنگ مرزی میرجاوه

برخی شاعران جوان کشورمان اشعاری جدید را در وصف شهدای حمله تروریستی هنگ مرزی میرجاوه سرودند و این اشعار به آنها تقدیم کردند.

کد خبر: ۲۳۷۳۱۳

تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸ - 28April 2017

نوسروده‌هایی در رثای شهدای حملۀ تروریستی هنگ مرزی میرجاوه

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، 2 روز پیش بود که خبر شهادت جمعی از مرزبانان هنگ مرزی میرجاوه به گوشمان رسید و بار دیگر دل‌های بسیاری از هموطنانمان از این واقعه محزون شد. پس از انتشار این خبر، برخی شاعران جوان کشورمان دست به قلم بردند و اشعاری سرودند و به شهدای حملۀ تروریستی هنگ مرزی میرجاوه تقدیم کردند.

 

متن این سروده‌ها در ادامه آمده است:

 

سیدحسن رستگار

 

چشم تو غم پگاه را می‌دانست

اسرار شب سیاه را می‌دانست

وقتی همه در ظلمت شب گم بودند

پوتین تو راه ماه را می‌دانست

 

سیدمجید موسوی

 

فکر کن

به سربازی

که هر صبح

به سیم خاردار آب می‌دهد

به کلاغ‌های روی برجک دانه

و برای مادرش می‌نویسد

همه چیز خوب است

حتی حال مریض مرز

که بیشتر از سربازهایش

پوتین دارد!...

 

 

 

 

 

سیدعلیرضا طباطبایی اصیل

 

از غربتتان گفته عزادار شدیم

از خواب هوس پریده بیدار شدیم

در مرز به خون تپید اجساد شما

از ریشترش تمام آوار شدیم

 

محمدسعید مرادی

 

بردم ز نظر آرزوی مادر را

در حفظ میسر عشق دادم سر را

دشمن به هوای مهینم آمده بود

جان دادم و نگذاشتم این کشور را...

 

سیدعلی شکراللهی

 

ترس از قفس اسیرها می‌ترسد

مرگ از کفن دلیرها می‌ترسد

شیران وطن، کمان آرش هستند

کفتار از بچه شیرها می‌ترسد

 

انتهای پیام/121


ادامه مطلب

[ جمعه 8 اردیبهشت 1396  ] [ 7:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شعری برای سالروز شهادت خلبان کشور/ آسمانی‌ترین عقاب تویی

یکی از شاعران کشورمان برای خلبان شهید احمد کشوری شعری سرود.

کد خبر: ۲۱۵۹۹۲

تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۱ - 04December 2016

وبلاگ  راسخون بلاگ rasekhoon rasekhonblog شعری برای سالروز شهادت خلبان کشور/ آسمانی‌ترین عقاب توییبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، 15 آذر ماه سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری است. عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان برای خلبان شهید احمد کشوری شعری سروده است که در ادامه می‌آید:


آتش افتاده باز در سخنم

آه در حال شعله ور شدنم

نیمه آذر است و می‌سوزم

در غم توست بال و پر زدنم

پر کشیدی از این سرای شگفت

آسمان زیر بال تو گم شد

خوش به حال تو که تمام دلت

وقف اسلام و عشق مردم شد

یادم آمد نماز خواندن تو

آن نمازی که روح دریا بود

خلوت و سجده‌های طولانی...

در قنوت تو عشق پیدا بود

در فراق تو بی قرار منم

آسمانی‌ترین عقاب تویی

یادم آمد کسی برایت گفت:

بهترین یار انقلاب تویی!

گفته بودی به دوستان آن‌روز:

زخم دل با تو همسفر باشد

سینه خویش را نمی‌خواهم

وقتی اسلام در خطر باشد!

ناگهان چشم خشمی دشمن

بالگرد تو را نشانه گرفت

در همان لحظه با اصابت تیر

آتش از قلب ما زبانه گرفت

داغ تو در سخن نمی‌گنجد

ابری است آسمان دل امروز 

خلبانها همه به صف شده‌اند

دوستان تو در هوانیروز

نیمه آذر است و دلگیرم

رنگ گلها همه سفید شده

رفتی و روزنامه‌ها گفتند:

خلبان کشوری شهید شده!

 

منبع: فارس 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 14 آذر 1395  ] [ 1:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سروده‌ای به یاد مدافعان حرم/ مدافعان حرم را ضریح باید ساخت

یکی از شعرای کشورمان با انتشار سروده‌ای درایام عزای امام حسین (ع) یاد شهدای مدافع حرم را گرامی‌ داشت.

کد خبر: ۱۰۹۴۵۶

تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۱ - 22October 2016

سروده احمد بابایی به یاد مدافعان حرم/ مدافعان حرم را ضریح باید ساختبه گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تعدادی از شاعران آیینی همزمان با فرارسیدن ماه عزای حسینی، جدیدترین سروده‌های خود را به ساحت اباعبدالله الحسین(ع) تقدیم کرده و از این طریق، به محضر مقدس حضرتش عرض ارادت کردند.


احمد بابایی، از شاعران خوش قریحه آیینی کشور، در یکی از جدیدترین مطالبی که در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده، پیوندی زده است میان این ایام و شهادت سربازان عقیله بنی هاشم، مدافعان حرم. این سروده که با یاد شهیدان صدرزاده، ابوعلی و عطایی گفته شده به این قرار است:

زمان به غیر تو با هیچ کس قرار نداشت
زمین بدون عبور تو نوبهار نداشت

وجود درّ، شرف نقره می‌شود آری
اگر نبود نجف خاک، اعتبار نداشت

اگر نبود نگاهت به سمت خون شهید
کسی به شاعر بی‌دست و پا که کار نداشت

غرض ز اشک علی، وصل عرش تا خاک است
وگرنه کوه، نیازی به آبشار نداشت

به زینبیه، نظر کردم و به خود گفتم
هزار شکر که زهرای تو مزار نداشت

***
به زینبیه، سپاه ذبیح باید ساخت
مدافعان حرم را ضریح باید ساخت

زوزه کفتارها دریوزه جهل است و بس!
از هیاهو نیست باکی، قوم مرگ آگاه را...

آبشار خون ما رؤیای دشت تشنگی است
می‌پراند بغض کوه، امروز، خواب کاه را

 

منبع: تسنیم 


ادامه مطلب

[ شنبه 1 آبان 1395  ] [ 3:22 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

به گزارش دفاع پرس از یزد، سید علی میری رکن آبادی از شاعران پیشکسوت و عضو انجمن شعر بسیج هنرمندان استان یزد شعری را در وصف آزادگان همیشه سرافراز جمهوری اسلامی ایران سروده است.

متن کامل شعر را در زیر می توانید مشاهده کنید:

آزاده شمایید که در بند فراقید
شیران رها از پس شب های عراقید
اقرار من این است در این شعر نماهنگ
مردان صبورید که در معرکه طاقید
ما رانده شدیم از حرم دوست ببینید
امروز که آیینه به دستان رواقید
با هر که شده خم قد او با نظر دوست
بیش از همه امروز شما اهل وفاقید
بن بست نشسته به ته کوچه ی ما مست
آزاده به پرواز شما مثل براقید
ما را به نیاسر به تماشا به کشاندند
جایی که شما همسفر شیخ نراقید
از بس که شنیدید جواب سر بالا
از ما، به در میکده با ساقی و ساقید
گفتید: چرا عهد الستی بشکستید؟
این گونه و دلداده به پیمان جناقید
خو کرده به ابریم که ما را خبری نیست
ماهی اید که در پرده شب های محاقید
ذوقم عطشی داشت که لبریز شما شد
چون باورم این بود شما اهل مذاق اید

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 28 مرداد 1395  ] [ 3:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شعری که بر سنگ قبر حضرت عباس(ع) حک شده است

 

روی مضجع مطهر حضرت ابوالفضل(ع) صندوقی چوبی و خاتم‌کاری قرار داده شده؛ که آیات قرآن و اشعاری بر آن نقش بسته است.

شعری که بر سنگ قبر حضرت عباس(ع) حک شده است

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، بر روی مضجع مطهر و مبارک فرزند با کرامت امیرمومنان، حضرت ابوالفضل العباس (ع) صندوقی چوبی و خاتم کاری قرار داده شده که دارای طول 3 متر، عرض 2.20 و ارتفاع 2 متر است.

درون این صندوق، صندوق چوبی  میناکاری شده دیگری قرار دارد که با نقوش هندی به این آیه منور قرآن کریم مزین شده است:

«هَل أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَهرِ لَم یَکُن شَیئًا مَذکُورًا» 

«آیا زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود»

(سورة انسان - آیه 1)

زیر این صندوق چوبی، اتاقک مقبره ای قرار دارد که پیکر پاک حضرت ابوالفضل العباس (ع) در آن آرمیده است؛ در آنجا قطعه ای از سنگ مرمر مستطیلی شکل دیده می شود که  بر این مقبره شریف و در طول  بقعه حرم قرار گرفته و بر روی آن ابیات زیر نقش بسته است:

طاولی قبة السماء اعتلاء        واکسفى الشمس رفعة واجتلاء
در بلندی از گنبد آسمان فراتر برو و بلندی و شکوه آسمان را بپوشان.

انت للخلد صخرة اثبتتها        قوة الحق فی الحیاة بناء
تو برای جاودانگی، صخره ای هستی که نیروی حق در زندگی ساختار آن را ثابت نگه داشته است.

فیک کنز الإیمان طلسُمه        الله فضاعت فیه القرون هباء
گنج ایمان در توست که طلسمش خداوند است و قرن ها بر آن گذشته است.

هو رمز البقاء فی فلک لم        یحو الا ما سوف یلقى الفناء
او رمز ماندگاری فلک است و اگر او نبود قطعا فلک نابود می شد.

بطل الطـف فیک والطف افق        جاوز الافق أنجماً وسمآء
قهرمان طف در توست و طف افقی است که از افق ستارگان و آسمان فراتر رفت.

ها هنا قد ثوى أبا الفضل دُنیاً        تـسحر الروح روعة وصفاء
آری در اینجا ابوالفضل العباس مسکن گزیده است دنیایی که روح را در شکوه و آرامش مجذوب خود می کند.

ها هنا مشرق العقـیدة زهوُ        بشـعاع غطى الوجــود سـنـاءُ
اینجا محل طلوع عقیده است و دارای پرتوی است که وجود را سرشار از نور می کند.

هاهنا جسمـه الموزع مکنوزُ        علیه ظل الالهُ أفاء
در اینجا پیکر پاره پاره حضرت ابوالفضل(ع) نهفته است و بر آن سایه خداوند برگشته است.

والیدان المقطوعتان تشیران        لمعنى أعیى الحروف أداءُ
و دو دوست قطع شده که به مفهومی اشاره می کند که حروف از ادای آن ناتوانند.

أیها الصخرة العظیمة باهی        بعلاه الأملاک والأنبیاء
ای صخره عظیمی که فرشتگان و انبیا به واسطه بزرگی اش به خود می بالند.

رفع الله للحکیم مقامــــــــــــاً        دونه یخـــــــشع الزمان أحتــذاء
خداوند مقام حکیم را بالا برد که در مقابلش روزگار سر فرود می آورد.

ایة الله ما تحداه باغ        بقواه الا تـلاشى عیاء
نشانه ی خداوند که هیچ ستگری با نیروهایش نتوانست در برابر او مقاومت کند.

أشاء أن یسبق الحیاة بمعنى        عنه أعــــنی تفکـیرها أیــــــحاء
با آوردن معنایی درباره او، می خواهم از اندیشه و اشارات  زندگی  پیشی بگیرد.

بعد ما أنشأ الضریح نشیداً        أسکر الفن روعة وبهـــاء
پس از آن ضریح حضرت ابوالفضل سرودی را ایجاد کرد که عظمت و شکوه و جلال هنر را مست کرد.

أرسل الآیة التی رفعتها        قدرة الحق فی الخلود لواء
نشانه ای را فرستاد که قدرت حق در جاودانگی پرچم آن را برافراشت.

صخرة ابدعتها فکرة الفن        فلاحت قصـیدة غراء
صخره ای که ایده فن آن را ابداع کرد و قصیده ای غرور انگیز را نمایان کرد.

وعلیها رف مجـــد أبی الفضل        فتزداد شــــــــــــــــــوکة وعلاء
در این قصیده بزرگواری ابوالفضل عباس(ع) ذکر شده و باعث  افزایش شوکت و عظمت آن شده است.

صان فیها للجعفریة شأنا        قد اغاض الحـساد والاعداء
در آن شان و منزلت شیعه جعفری حفظ شده است که حسودان و دشمنان را به خشم واداشته است.

بارک الله فی عزیمة ابـراهیم        أذا حاکت القضاء مضاء
اراده ابراهیم مبارک باشد چه آنکه قضا و قدر در محکمی از آن تقلید کرد.

صارع الحادثات تلاشت        دونه وازدها بها کبریاء
با حوادث قضا و قدر درگیر شد و درمقابلش متلاشی شدند و کبریا به واسطه آن اراده به خود بالید.


منبع: روضه نیوز


ادامه مطلب

[ یک شنبه 27 تیر 1395  ] [ 1:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ای مرد هزار سنگر ای احمد

 

مرحوم محمدرضا آقاسی، شاعر انقلابی کشورمان برای حاج احمد متوسلیان شعری سروده بود که آن را می خوانید.

ای مرد هزار سنگر ای احمد

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، شعر محمدرضا آقاسی برای حاج احمد متوسلیان را در زیر می خوانید.

ای مرد هزار سنگر ای احمد
وی نوح بریده‌لنگر ای احمد
ای شهره به شهریار بی‌باکی
تعریف تو اقتدار و چالاکی
ای نام تو نام نامی احمد
در مذهب عشق حامی احمد
ای در یم خون شنا کرده
جان در ره دین حق فنا کرده
سرحلقه سالکان مرگ‌آگاه
فرمانده لشگر رسول‌الله
سرمشق بسیجیان ایرانی
آبادی صدهزار ویرانی
گر بچه بسیجیان تهیدستند
از جام شجاعت تو سرمستند
چون دست امام تکیه‌گاهت شد
خورشید رفیق نیمه‌راهت شد
ای شعله‌ور از گل نگاه او
سردار نهاده سر به راه او
دیدیم طریق ره سپردن را
تابوت به دوش خویش بردن را


ارتفاعات اطراف مریوان، حاج احمد متوسلیان در کنار چند رزمنده دلاور خطه شهیدپرور مازندران


ادامه مطلب

[ دوشنبه 14 تیر 1395  ] [ 1:21 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شعری از حجت الاسلام رشاد برای چمران/ عروس من «شهادت» است

 

حجت الاسلام علی‌اکبر رشاد در سال ۵۸ و زمانی که شهید مصطفی چمران هنوز در قید حیات بود، شعری سرود که بعدها آن را به این شهید و یاران نستوه او در پاوه پیشکش کرد.

شعری از حجت الاسلام رشاد برای چمران/ عروس من «شهادت» است

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر رشاد عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تابستان ۱۳۵۸ و در زمان حیات دکتر مصطفی چمران، قطعه شعری را برای وی سرود.

به مناسبت فرارسیدن سی و پنجمین سالروز شهادت شهید مصطفی چمران، این قطعه شعر بازنشر می‌شود:

شولای آتش

          خواهم پوشید،

به خون جبین

          حنا خواهم بست،

و در هلهله شادی مسلسل‌ها

                   و باران نُقل سرب

ـ در حجله سنگر ـ

          شاهد خویش را

          به آغوش خواهم کشید.

عروس من

          شهادت است،

گلوله

          عقد ما را خواهد خواند.

و فرزند من و او

          نامش «آزادی» است.

منبع: مهر


ادامه مطلب

[ دوشنبه 31 خرداد 1395  ] [ 2:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

رفتی و شوق موندنم رو بردی

کبوتری شدم که پر نداره

میسوزم و میسوزم و میسوزم

از حال من کسی خبر نداره

 

دیشب یه عکس بچگیتو دیدم

نمیدونی باهاش چه حالی کردم

غذایی رو که دوس داری پختم و

باز سر سفره جاتو خالی کردم

 

کاشکی میشد ببینمت دوباره

کاشکی میشد بازم دورت بگردم

دیشب نیومدی به خوابم ولی

جات خالی بود تا صبح گریه کردم

 

دست خودم نیس که ... خدا شاهده

حس میکنم همه ش نشستی پیشم

نمیتونم بغضمو مخفی کنم

اسمتو میشنوم یه حالی میشم

 

نیستی خودت شبا برا بچه هات

قصه مردونگی تو میخونم

گفته بودی میری که برنگردی

گفتم تا آخرش به پات میمونم

 

نوشتی که محاصره شدیده

عزیز من این لحظه آخره

آخرم این پیاممو ندیدی

نوشته بودم منو یادت نره

 

حسین صیامی


ادامه مطلب

[ یک شنبه 9 خرداد 1395  ] [ 1:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ] [ 8 ] [ 9 ] [ 10 ] [ > ]