دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

برگزاری یادواره شهدای مدافع حرم در آرادان

همزمان با شب شهادت حضرت مسلم (ع) یادواره شهدای مدافع حرم در آرادان برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۵۵۰۶۴

تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۷ - 30August 2017

برگزاری یادواره شهدا مدافع حرم در آرادانبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، یادواره شهدای مدافع حرم و شهید حججی، شامگاه هشتم شهریور همزمان با شب شهادت حضرت مسلم ابن عقیل (ع)، بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد صاحب‌الزمان (عج) شهرستان آرادان برگزار می‌شود.

این مراسم با حضور خانواده‌های معزز شهدا، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحه‌سرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 8 شهریور 1396  ] [ 11:46 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

بقیه فرزندانم را هم به سوریه می‌فرستم/ خانواده‌ام از ترس طالبان فراری هستند

پدر شهید «سید زمان حسینی» گفت: از زمانی که طالبان مطلع شد که سید زمان به سوریه می‌رود، با وسایل شخصی از خانه گریختیم و طی یک سال گذشته پنهانی در افغانستان زندگی کردیم.

کد خبر: ۲۵۵۰۶۳

تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۵ - 30August 2017

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: زبان، فرهنگ، تاریخ و ادبیات از شاخصه‌های اصلی هویت یک ملت است که میان افغانستان و ایران مشترک است. افغانستان قریب به دو هزار شهید در دوران دفاع مقدس تقدیم اسلام کرده است که در نوع خود کم‌نظیر است. این در حالی است که هر زمان افغانستان به کمک نیاز داشت، ملت ایران به یاری آن‌ها شتافتند. این دو ملت به «خون‌شریکی» رسیدند و هرگز خون یکدیگر را بر زمین نریخته‌اند.

در طی چند سال گذشته نیز مجاهدانی از افغانستان در راه خدا از وابستگی‌های دنیوی دل کندند و زمین خدا را وطنشان دانستند. از این رو در قالب تیپ فاطمیون همراه با مدافعان حرم وارد میدان جنگ مقابل ناحق و ظلم شدند. این امر پیوندهای دو ملت را بیشتر کرده است.

یکی از جوانان افغانستانی به نام «سید زمان حسینی» سال 94 برای بدست آوردن درآمد وارد ایران شد. وی نخستین فرزند و نان‌آور خانواده هفت نفره‌شان بود. سید زمان از زمان ورودش به ایران، در کاشان، شهریار و شهر ری سکونت داشت و به کارگری می‌پرداخت تا اینکه به طور داوطلبانه با تیپ فاطمیون راهی سوریه شد و نهایتا پس از سه مرتبه اعزام، در 25 بهمن ماه سال جاری به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید بزرگوار در جوار حرم بی‌بی فرخنده خاتون (س) به خاک سپرده شد.

دیگر فرزندانم را هم به سوریه می‌فرستم/ خانواده از ترس طالبان فراری هستند 

«سید حسن حسینی» عموی شهید «سید زمان حسینی» به خبرنگار دفاع پرس، گفت: از دوران نوجوانی به ایران مهاجرت کردم. از آن‌جایی که وضعیت مالی برادرم خوب نبود، سال 94 سید زمان برای کار به ایران آمد و در خانه ما ساکن شد. خرج خانواده‌اش را با کارگری به دست می‌آورد.

وی ادامه داد: در فضای مجازی با تیپ فاطمیون و وقایع سوریه آشنا شد. او از خوی وحشی داعش و فعالیت‌هایشان آگاهی داشت و با اطلاع و بدور از احساسات تصمیم گرفت که راهی سوریه شود. در کانال‌های تلگرامی مربوط به شهدا عضو بود و اخبار سوریه و شهدای تیپ فاطمیون را رصد می‌کرد. نخستین بار بدون اطلاع از خانواده به سوریه اعزام شد اما در مراحل بعدی به خانواده خبر داد.

عموی شهید حسینی افزود: چند تن از اقوام و همشهریان ما در قالب تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شدند و به شهادت رسیدند. در مراسم تشییع و خاکسپاری آن‌ها شرکت کردیم اما فکر نمی‌کردم که برادرزاده خودم هم روزی به شهادت برسد.

وی تصریح کرد: زمانی که خانواده مطلع شدند که سید زمان به سوریه می‌رود، مانع رفتنش نشدند زیرا می‌دانستند که وی با اطلاعات و ایمان می‌رود.

دیگر فرزندانم را هم به سوریه می‌فرستم/ خانواده از ترس طالبان فراری هستند 

حسینی با بیان این که پدر شهید 45 روز پیش از شهادت وی به ایران آمده است، گفت: سید زمان راهش را انتخاب کرده بود اما از سوی دیگر نگران خانواده‌اش بود، به همین خاطر به سختی پدرش را به ایران آورد. وی در اوایل مردادماه سال جاری از کاشان به سوریه اعزام شد. قصد داشت پس از بازگشت، به دنبال دیگر اعضای خانواده‌اش برود.

عموی شهید حسینی اظهار کرد: اگر بگویم که از شهادت سید زمان ناراحت نیستیم، دروغ است. مگر می‌شود که عزیزی را از دست بدهیم و ناراحت نباشیم اما از اینکه وی در راه اسلام به شهادت رسید، خوشحالیم. سید زمان را به حضرت زینب (س) سپردیم.

وی ادامه داد: سید زمان روزی به شوخی به من گفت که عمو اگر من شهید شوم من را کجا به خاک می سپاری؟ پاسخ دادم که باید در راه اسلام بجنگی. اسلام به سرباز نیاز دارد ولی اگر شهادت روزی‌ات باشد، تو را هر کجا که بخواهی به خاک می سپاریم. لبخندی بر لب سید زمان نشست و گفت: «خوشحالم که در ایران کسی را دارم که اگر شهید شدم برایم مراسم یادبودی برگزار کند.»

حسینی با بیان اینکه گاهی سید زمان از سوریه و شهدا برایم می‌گفت، روایت کرد: سید زمان روایت کرد که در دومین اعزام خود به سوریه، در آخرین روز که قصد بازگشت داشت، در یک سنگر با دوستش بود. یک سوراخ کوچکی برای جابجایی هوا و دیدبانی در سنگر وجود داشت. سید زمان خطاب به دوستش می‌گوید که از این سوراخ فاصله بگیر ممکن است که تک تیرانداز داعشی او را نشانه بگیرد. دوستش از این جمله سید زمان می‌خندد. در همین حین یک تیر از همان سوراخ مستقیم به سر دوستش شلیک کرده و وی را به شهادت می‌رساند.

دیگر فرزندانم را هم به سوریه می‌فرستم/ خانواده از ترس طالبان فراری هستند 

«نبی حسینی» پدر سید زمان گفت: سید زمان به سن قانونی رسیده بود و بخاطر علاقه‌اش به ائمه اطهار (ع) وارد جنگ در سوریه شد.

حسینی گفت: از زمانی که طالبان مطلع شد که سیدزمان به سوریه می‌رود، با وسایل شخصی از خانه گریختیم. در طی یک سال گذشته پنهانی در افغانستان زندگی کردیم.

وی ادامه داد: از اعزام سید زمان راضی بودم. دو فرزند پسر دیگری هم دارم که در صورتی که خودشان تمایل داشته باشند، راضی هستم که آن‌ها هم به سوریه بروند. اگر لشکر فاطمیون راضی به اعزام آن‌ها نشود، با گروه‌های دیگر اعزام‌شان می‌کنم.

پدر شهید حسینی تصریح کرد: از مسئولین خواستم که اجازه دهند همسرم هم برای وداع با پیکر سیدزمان به ایران بیاید اما قبول نکردند.

انتهای پیام/ 131


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 8 شهریور 1396  ] [ 11:45 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

برگزاری آیین گرامی‌داشت شهدای مدافع حرم در قم

مراسم گرامی‌داشت شهدای مدافع حرم و یادواره شهید «محسن حججی» چهارشنبه 25 مردادماه در قم برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۵۲۸۹۰

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۴ - 16August 2017

به گزارش دفاع پرس از قم، مراسم گرامی‌داشت شهدای مدافع حرم و یادواره شهید «محسن حججی»، شامگاه چهارشنبه 25 مردادماه ساعت 21:300 در هیئت فاطمیون واقع در قم، بلوار هنرستان، میدان بسیج، خیابان ایرانی برگزار می‌شود.

این مراسم نورانی با حضور خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجت‌الاسلام «سید حسین آقامیری» و مدیحه‌سرایی ذاکرین اهل بیت (ع) «مهدی سلحشور» و «اسلام میرزایی» برگزار خواهد شد.

برگزاری آیین گرامی‌داشت شهدای مدافع حرم 

انتهای پیام/ 151


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

برگزاری مراسم گرامی‌داشت شهید سردار «علی‌محمد قربانی» در اهواز

مراسم گرامی‌داشت شهادت مدافع حرم سردار «علی‌محمد قربانی» چهارشنبه 25 مردادماه در اهواز برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۵۲۸۹۸

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۱ - 16August 2017

برگزاری مراسم گرامی‌داشت شهادت مدافع حرم سردار «علی‌محمد قربانی»

به گزارش دفاع پرس از اهواز، مراسم گرامی‌داشت شهادت مدافع حرم «علی‌محمد قربانی»، شامگاه چهارشنبه 255 مردادماه ساعت 21:45 در گلزار شهدای اهواز برگزار می‌شود.

این مراسم با حضور خانواده‌های معظم شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجت‌الاسلام «سید نادر شبیبی» و مدیحه‌سرایی ذاکر اهل بیت (ع) «عباس کربلایی» برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/ 151


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سر «فرزند ایران» را چرا بریدند؟ !

مگر یزیدیان توانستند با جدا کردن سر از پیکر مطهر فرزند پیامبر(ص) و یاران بزرگوارش نور حق را خاموش کنند که داعشیان بتوانند با جنایت‌ها و سربریدن از یاوران حق، نور حق را خاموش کنند؟!

کد خبر: ۲۵۲۹۰۴

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۰ - 16August 2017

سر «فرزند ایران» را چرا بریدند؟ !به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، «کورش شجاعی نوشت: جنایت و آدم کشی، کریه‌ترین و زشت‌ترین جلوه قساوت و بی‌رحمی و خون‌خواری است و کشتن اسیر، قهقرای پستی و رذالت و بی‌وجدانی خون‌خواران داعشی است که این روزها و در پی شکست‌های متوالی در عراق و سوریه به هر وسیله‌ای چنگ می‌زنند تا شاید چند گاهی بیشتر بمانند و خون بریزند.


حالا حتی از سربریدن اسیران هم ابا نمی‌کنند، این ره گم کرده‌های مزدور و جاده صاف کن‌های صهیونیسم و حامیان غربی عربی تروریسم که اکنون به واپسین روزهای سیطره و حضور خود در بسیاری از مناطق عراق و سوریه رسیده اند، هر جنایتی که بتوانند انجام می‌دهند تا شاید خللی در اراده محور مقاومت و جبهه حق ایجاد کنند و حالا برای رسیدن به این دلخواسته و آرزوی دست نیافتنی، پیشانی و چشم مقاومت را نشانه گرفته اند.

و کیست که نداند و تشخیص ندهد که چشم بصیر و بینای جبهه حق و مقاومت،  ایران اسلامی و فرزندان دلیر و دل سپرده به قرآن و عترت این سرزمین است. پس داعشیان این «ابرخونخواران» تاریخ و روسفیدکنندگان چنگیزیان و مغولان و صلیبیون در نهایت بی وجدانی و قساوت به بی رحمانه ترین شکل از «محسن» عزیز ایران، جان ستاندند تا شاید رعب و ترس و وحشتی در دل هزاران هزار جوان در آرزوی پوشیدن لباس پرافتخار «مدافعان حرم» ایجاد کنند و خللی در اراده مجموعه جبهه حق و مقاومت.

اما چقدر جاهل و نادان و کوته بینند این دست پروردگان فرقه وهابیت و تکفیر و بازیچه‌های صهیونیسم و استکبار که اولا نه تنها عبرت آموز سرنوشت دیگر خون ریزان و آدم کش‌های قرون و اعصار گذشته نیستند بلکه حتی از سرنوشت و سرانجام جنایتکاران سده‌ها  و دهه‌های اخیر هم نمی‌خواهند درس عبرت بگیرند و ثانیا به خاطر کوته بینی و جمود و دگماتیسم و گوش بستن بر صدا و سخن حق و چشم بستن بر حقایق جهان هستی خود را از درک و فهم این حقیقت آشکار محروم کرده اند که اگر چه شاید بتوان با دروغ و شست‌وشوی مغزی و طرح ادعاها و وعده‌های خلاف عقل و سنت و دین حقیقی و با زور و تحمیل جنگ و خون ریزی مدتی بر چهره خورشید حق و حقیقت خاک پاشید اما نمی‌توان جوشش و زایش و روشنی بخشی ذاتی خورشید حقیقت را تعطیل و خاموش کرد.

داعشیان مزدور خون ریز و حامیان غربی و عربی شان گرچه نمی‌فهمند و عده‌ای از اینان خود را به نفهمی و خواب زده اند اما بدانند که نه فروغ جاودان آیین اسلام ناب محمدی خاموش شدنی است و نه جوشش عشق و غیرت و ایمان مردان و زنان حق باور و حق یاور و آزاده و با وجدان جهان باز ایستادنی است و تا ظلمت جهل و نادانی و عصبیت و وهابیت تکفیری و تروریسم و ظلم و آدم کشی و خاک پاشی بر چهره حقیقت جاهلانه و ناجوانمردانه جولان می‌دهد، در جای جای دنیا هستند انسان‌های حق مدار آزاده‌ای که به اشکال گوناگون به یاری حقیقت بشتابند هرچند در راه بر گرفتن غبار از جلوه زیبای حق و حقیقت و وجدان و انسانیت،جان‌ها  داده شود و سرهای جوانمردان سرافراز ایثارگر حق یاوری امثال محسن حججی از تن‌های مطهرشان جدا شود.

و مگر یزیدیان توانستند با جدا کردن سر از پیکر مطهر فرزند پیامبر (ص) و یاران بزرگوارش نور حق را خاموش کنند که داعشیان بتوانند با جنایت‌ها  و سربریدن از یاوران حق نور حق را خاموش کنند؟!

منبع: روزنامه خراسان


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهید «محسن حججی» درس رشادت به ما داد

فرمانده انتظامی شهرستان جیرفت گفت: شهید حججی نماد یک ایرانی اصیل و رشید است که باید از این بزرگمرد درس رشادت بگیریم.

کد خبر: ۲۵۲۹۲۶

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۹ - 16August 2017

نیمی از شهدای نیروی انتظامی استان کرمان مربوط به شهرستان جیرفت است

به گزارش دفاع پرس از کرمان، سرهنگ «ماشاالله ملایی فرمانده انتظامی شهرستان جیرفت» در حاشیه افتتاح کلانتری 155 در شهرستان جیرفت با اشاره به شهادت مظلومانه «محسن حججی» اظهار داشت: شهید حججی نماد یک ایرانی اصیل و رشید است که باید از این بزرگمرد درس رشادت بگیریم.

وی با بیان اینکه در استان کرمان 100 شهید نیروی انتظامی داریم، تصریح کرد: 50 نفر این شهدا مربوط به شهرستان جیرفت است که اکثر آنها نیز سربازان هستند.

فرمانده انتظامی شهرستان جیرفت خاطرنشان کرد: امنیت و آرامشی که امروزه در این منطقه و کشور داریم به برکت خون پاک شهدا است.

وی امنیت را ضروری‌ترین نیاز یک جامعه دانست و بیان کرد: بدون امکانات اولیه چند روز می‌توانیم زندگی کنیم اما بدون امنیت نمی‌شود زندگی کرد و این مهم یک مقوله ضروری است.

ملایی با بیان اینکه در اجرای نظم و امنیت در این شهرستان از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی‌کنیم، افزود: با تمام توان و به صورت شبانه‌روز برای اجرای نظم و امنیت در این منطقه تلاش می‌کنیم.

وی با بیان اینکه 40 درصد قتل‌های استان کرمان در جنوب اتفاق می‌افتد، گفت: قتل‌هایی که در این منطقه انجام می‌شود ریشه امنیتی ندارند و می‌طلبد آنها را کارشناسی کرد تا به عمق موضوع پی برد.

فرمانده انتظامی شهرستان جیرفت با اشاره به اینکه از ظرفیت‌های مردمی در حوزه انتظامی و امنیتی استفاده می‌کنیم عنوان کرد: 62 درصد افزایش کشف سرقت نسبت به سال گذشته داشتیم و بیش از 80 درصد سرقت‌هایی که در این منطقه انجام شده منجر به کشف شده است.

وی با اشاره به اینکه در مواد مخدر 37 درصد افزایش کشف داشتیم، عنوان کرد: همچنین در دستگیری خرده‌فروش‌ها هفت درصد افزایش کشف داشتیم.

ملایی خاطرنشان کرد: در دستگیری سارقین 75 درصد افزایش داشتیم که این نشان از کارآمدی و توان نیروهای این نهاد است.

وی با بیان اینکه دستگیری قاچاقچیان کالا 42 درصد افزایش داشته است تصریح کرد: در تصادفات منجر به جرح 30 درصد کاهش و متاسفانه در زمینه تصادفات منجر به فوت افزایش داشتیم.

در این مراسم کلانتری 15 این شهرستان با حضور مردم و مسئولان افتتاح و عیسی منصوری به عنوان سرپرست کلانتری معرفی شد.

انتهای پیام/ 151 


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مولای من! بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضا کن

شهید «حججی» در نامه‌ای به امام رضا(ع) می‌نویسد: از آخرین‌باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می‌گذرد و حال که در صحن و سرایتان هستم شوق و شعف دارم.

کد خبر: ۲۵۲۹۴۶

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۰ - 16August 2017

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، شهید «محسن حججی» یکی از نیروهای لشکر زرهی هشت «نجف اشرف» و از نیروهای فعال موسسه شهید «احمد کاظمی» بود. او اهل اصفهان و 25 ساله بود که در منطقه مرزی عراق و سوریه طی یورش داعش، اسیر و 2 روز بعد از اسارت همچون سالار شهید اباعبدالله الحسین علیه السلام به درجه رفیع شهادت نائل شد. از این شهید بزرگوار یک فرزند 2 ساله به یادگار مانده است.


نامه شهید محسن حججى به علی ابن موسی الرضا(ع) در ادامه می‌آید:

بسم الله النور، النور...

به: انیس النفوس، شمس الشموس، مولا علی ابن موسی الرضا(ع)

از :غلام رو سیاه، گنهکار

سلام آقای خوبم

از آخرین‌باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می‌گذرد؛ و حال که در صحن و سرایت هستم سرتاپا شوق و شعف دارم. یادم هست دفعه قبل خواسته های زیادی از شما داشتم؛ الان که خوب فکر می‌کنم به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام. شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... منمونم آقای خوبم، ممنون...

دو روز پیش که با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمی‌شود؛ همه این‌ها را از کرم و بزرگی شما می‌دانم.

مولای من، با ورود به سپاه دریچه‌ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت‌های دنیوی هرآنچه که باید می‌چشیدم را چشیدم...

حال، بی‌صبرانه مشتاق چشیدنی لذتی اخروی هستم؛ لذتی که نهایتش رضای خداست... یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جواد الائمه(ع) قسم، تو را به خواهر گرامی‌ات فاطمه معصومه(س) قسم، ضامن من شوید...

آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت(ع) کنم. فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضاء کن.

امشب شام دوشنبه است؛ می‌گویند دوشنبه‌ها و پنج شنبه‌ها پرونده اعمال ما می‌رود دست صاحبمان ولی عصر(ع)... آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادت نامه‌ام را با امضای خودت مزین کن. آرزو دارم امشب پرونده‌ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضاء می‌کند.

گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم


 ضامنم باش ای رضا


 مانند آهو دِه پناهم...


آقای من...


مرا از درگاهت ناامید نکن

الهی رضاً به رضاک


 لامعبود سواک

دوشنبه/ سه‌شنبه 6/5/94

حرم امام رضا(ع)/ رواق الاجابر

01:34 بامداد

محسن حججی

نامه شهید «محسن حججى» به علی ابن موسی الرضا(ع)

 

نامه شهید «محسن حججى» به علی ابن موسی الرضا(ع) 

منبع: رویداد 24


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:28 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پیکر شهید مدافع حرم «محمد حسینیان» در مشهد تشییع می‌‌شود

پیکر مطهر شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون «محمد حسینیان» روز جمعه 27 مردادماه همراه با پیکر مطهر 19 شهید گمنام دفاع مقدس در مشهد تشییع خواهد شد.

کد خبر: ۲۵۲۹۷۷

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۳ - 16August 2017

شهید مدافع حرم«محمد حسینیان» در مشهد تشییع می­ شود/فوریبه گزارش دفاع پرس از مشهد، پیکر پاک و مطهر شهید مدافع حرم «محمد حسینیان» از دلاورمردان لشکر فاطمیون همزمان با تشییع 19 شهید گمنام دفاع مقدس در مشهدالرضا برگزار می‌شود.

مراسم تشییع 20 شهید دفاع مقدس و مدافع حرم روز جمعه 27 مردادماه ساعت 17 از تقاطع سید رضی و معلم آغاز و شرکت‌کنندگان در این مراسم پیکر مطهر این شهدا را تا چهار راه آزادشهر، ابتدای خیابان امامت بدرقه خواهند کرد.

پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمد حسینیان » پس از تشییع در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت رضا آرام خواهد گرفت.

گشهید مدافع حرم «محمد حسینیان» در سال 1364 چشم به جهان گشود و 17 مردادماه سال جاری در منطقه تدمر سوریه در نبرد با گروه‌های تکفیری صهیونیستی داعش به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

برگزاری آیین گرامی‌داشت شهدای مدافع «حرمین شریفین» در تهران

مراسم گرامی‌داشت شهدای مدافع «حرمین شریفین» جمعه 27 مردادماه در تهران برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۵۲۹۹۲

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۳ - 16August 2017

به گزارش دفاع پرس از تهران، مراسم گرامی‌داشت شهدای مدافع «حرمین شریفین» جمعه 27 مردادماه ساعت 6 صبح در  شبستان باغ موزه قصر واقع در تهران، خیابان شریعتی، خیابان پلیس، برگزار می‌شود.

این مراسم نورانی با حضور خانواده‌های معزز شهدا، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجت‌الاسلام «علیرضا پناهیان» و مدیحه‌سرایی ذاکرین اهل بیت (ع) کربلایی «سید امیر بنایی» و «میثم احمدی‌پور» برگزار خواهد شد.

برگزاری آیین گرامی‌داشت شهدای مدافع «حرمین شریفین» 

انتهای پیام/ 151 


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 25 مرداد 1396  ] [ 6:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اسطوره‌ای از «ميثم» برای پسرم می‌سازم

تصوير اتوبوس شهادت را يادتان است؟ همان عكسی كه از شهدای «خان‌طومان» سوريه داخل يک اتوبوس انداخته شده بود. در آن تصوير علاوه بر سه نفری كه در كربلای «خان‌طومان» شهيد شدند، تصوير «ميثم عليجانی» نيز ديده می‌شد.

کد خبر: ۲۵۱۹۷۵

تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۰ - 10August 2017

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، تصوير اتوبوس شهادت را يادتان است؟ همان عكسی كه از شهدای «خان‌طومان» سوريه داخل يک اتوبوس انداخته شده بود. در آن تصوير علاوه بر سه نفری كه در كربلای «خان‌طومان» شهيد شدند، تصوير «ميثم عليجانی» نيز ديده می‌شد؛ يكی از نيروهای يگان ويژه صابرين از لشكر 25 كربلا كه موقتاً از قافله شهدای خان‌طومان جا ماند. 


ماند تا بار ديگر در جبهه تأمين امنيت مرزهاي كشورمان نقش‌آفريني كند و در همين وظيفه و كسوت نيز 18 تيرماه 96 در نوار مرزي شمال غرب كشور به شهادت برسد. براي گفت و گو با خانواده شهيد عليجاني كيلومترها راه پيمودم تا به روستاي ساحلي باقر تنگه از توابع بابلسر رسيدم. ميثم عليجاني فقط دو ماه مانده بود تا پدر شود و هنوز فرزندش را نديده بود كه آسماني شد. وقتي به خانه ويلايي پدر شهيد قدم گذاشتم اهل خانه به استقبالم آمدند. از كنار باغچه حياط گذشتم و به خانه‌اي پا گذاشتم كه معنويت حضور شهيد را مي‌شد از در و ديوارش احساس كرد. آنچه مي‌خوانيد حاصل همكلامي‌ام با پدر، مادر و همسر شهيد مدافع مرزهاي وطن و جانباز مدافع حرم ميثم عليجاني است كه از نظرتان مي‌گذرد. 

فاطمه حسن پور، مادر شهيد


 لباس پاسداري برازنده‌اش بود


من چهار فرزند داشتم كه ميثم فرزند دومم بود. 21 فروردين 1366 روزي بود كه خداوند ميثم را به من امانت داد. همسرم پاسدار بود و زمان جنگ تحميلي به صورت داوطلب به جبهه مي‌رفت و در عمليات آزادسازي خرمشهر حضور داشت. پسرم از بچگي به شهادت و لباس پاسداري علاقه داشت. سال 1385 پاسدار شد و از ابتدا در يگان ويژه صابرين لشكر 25 كربلا خدمت كرد. مشوقش شديم كه راه پدرش را ادامه بدهد. همزمان درسش را هم ادامه داد و ليسانس جغرافياي نظامي گرفت.  ميثم دو بار به سوريه اعزام شد. 21 فروردين 95 كه سالروز تولدش بود در منطقه خان‌طومان سوريه تركش به چشم، گوش، سر و دو پايش اصابت كرد و مجروح شد. او كه به ايران منتقل شد، دوستانش 16 ارديبهشت در كربلاي خان‌طومان به شهادت رسيدند. همرزمانش مي‌گويند ميثم زماني كه مجروح شده بود تا آخرين لحظه سنگرش را حفظ كرد. فرمانده گفت بيا عقب، نرفت. صبح كه بچه‌ها رفتند سنگر را تحويل داد حالش وخيم بود و در بيمارستان جراحي شد.


 تربيت شهيد


خانواده ما مذهبي هستند. ميثم از همان كودكي نماز مي‌خواند. از هفت سالگي روزه مي‌گرفت. هيچ وقت موسيقي حرام گوش نمي‌داد. ما در عروسي‌هايمان هم موسيقي حرام نداريم. ميثم عاشق مسجد بود. ذاتاً بچه خوبي بود. تك‌تيرانداز بود و از دوستانش شنيدم خيلي شجاعت داشت. رفتارش طوري بود كه همكارانش مي‌دانستند شهيد مي‌شود. طوري زندگي مي‌كرد كه انگار سال‌ها زندگي مي‌كند و باز طوري زندگي مي‌كرد كه انگار فردا مي‌خواهد شهيد شود. مي‌گفت دعا كنيد شهيد شوم. خيلي كار مي‌كرد. به كار كشاورزي علاقه داشت. بعد از شهادتش متوجه شدم فعاليت و كار زيادش به خاطر كمك به خانواده‌هاي بي‌بضاعت بود.  وقتي پسرم كودك بود همراه پدرم به جنگل اطراف روستايمان مي‌رفت. پدرم برايش تمشك مي‌كند. اما چند تمشك بيشتر نمي‌خورد و بقيه را براي خواهرش مي‌آورد. خيلي مهربان بود. بزرگ‌تر كه شد همينطور باگذشت و مهربان بود. نمي‌گذاشت كسي جلويش غيبت كند. از كسي كينه به دل نمي‌گرفت.


 حيف بود شهيد نشود


ميثم آن قدر خوب و مظلوم بود كه حيف بود غير از شهادت از دنيا برود. لياقت شهادت را داشت. از بچگي حرف‌گوش‌كن بود. خيلي كمك حالم بود. براي ما و عمه‌ها و مادربزرگش نان مي‌خريد. بچه فعالي بود. بزرگ‌تر كه شد تا من جلوتر از او وارد اتاق نمي‌شدم قدم برنمي‌داشت. هيچ وقت به من نمي‌گفت برايش فلان كار انجام بدهم. هميشه با وضو بود. نمازش را اول وقت مي‌خواند. يك جوري معلم اخلاق بود و با ايمانش براي همه الگو بود. 
از من بپرسند ميثم به كدام يك از معصومين بيشتر علاقه داشت مي‌گويم به حضرت زهرا(س). با تأسي به همان بزرگوار نيز حجب و حياي خوبي داشت. هيچ وقت از خودش حرف نمي‌زد. همكارانش بعد از شهادت از شهامت‌هاي ميثم تعريف كردند. به او مي‌گفتيم دنبال جانبازي‌ات برو ولي نمي‌رفت. در بيشتر عمليات‌ها فرمانده بود. در سوريه فرماندهي گروهان ناصرين را برعهده داشت.


 آخرين وداع


هميشه خداحافظي‌اش مدل خاصي بود. كوچه ما يك پيچي دارد تا سرپيچ كه مي‌رفت برمي‌گشت لبخند مي‌زد و خداحافظي مي‌كرد. آخرين خداحافظي‌اش هميشه در ذهنم است. فكر نمي‌كردم آخرين بار است كه پسرم را مي‌بينم. چون داخل ايران بود، خيالم راحت بود و مي‌گفتم امن است و سالم برمي‌گردد. فكر نمي‌كردم به شهادت برسد.  پسرم 18 تيرماه 96 ساعت 16 در شمالغرب كشور به شهادت رسيد. نيم ساعت بعد به برادرش خبر دادند. تا اذان مغرب ما چيزي نمي‌دانستيم. دو روز بعد پيكرش را آوردند و در گلزار شهداي روستاي باقر تنگه، كنار شهداي جنگ تحميلي طبق وصيتش به خاك سپردند.


 آرامش خدايي


شبي كه مي‌خواست به سوريه برود عازم كربلا بوديم. به ما نگفته بود قصد رفتن به سوريه را دارد. دو روز بعد كه كربلا بوديم تماس گرفت كه الان سوريه هستم. دلم خيلي شكست. به امام حسين(ع) گفتم خيلي شرمنده شما و خواهرت هستم. شما جانتان را در راه اسلام داديد، پسر من هم براي دفاع از حضرت زينب (س) رفته است. از سيدالشهدا خواستم پسرم سالم برگردد. همان زمان كه در كنار ضريح امام حسين(ع) براي پسرم دعا مي‌كردم ميثم در خان‌طومان مجروح شد. به ايران كه برگشتم شرمنده امام حسين(ع) شدم. من خيلي به پسرم وابسته بودم. از كوچكي به او مي‌گفتم عسلم، بزرگ كه شد بچه‌هاي ديگرم تا ميثم وارد اتاق مي‌شد مي‌گفتند عسلي مادر آمد. هر روز او را مي‌ديدم و طاقت دوري‌اش را نداشتم. موقعي كه شهيد شد آن قدر صبور و آرام شدم كه عجيب است.


صادق عليجاني، پدر شهيد


 راهش ادامه دارد


من متولد 1341 هستم. قبل از انقلاب كه دانش‌آموز بودم در تظاهرات ضد رژيم شاه حضور داشتم. انقلاب كه پيروز شد سال 60- 59 وارد سپاه شدم. سال 61 تا سال 63 داوطلبانه به جبهه رفتم. يك بار هم دوران دانش‌آموزي به جبهه اعزام شدم. يكي از برادرانم هم رزمنده بود و پسرخاله‌ام يوسف جعفري از روستاي بيشه سر بابل در دفاع مقدس به شهادت رسيد. روحيه شهادت‌طلبي در خانواده ما وجود داشت تا اينكه پسرم تصميم گرفت وارد سپاه پاسداران شود. اين پسر الگوي همه ما بود. سال خمسي داشت كه بعد از شهادتش متوجه شديم.   طبيعي است انسان وابسته به فرزندش است. وقتي كه ميثم مجروح شده بود به او گفتم بگذار زمان بگذرد، مجروحيتت التيام پيدا كند بعد برو. اما گفت پدر تا زماني كه حرم حضرت زينب(س) امنيت نداشته باشد ما بايد برويم. زماني كه سوريه بود خواب ديدم ميثم شهيد شده است. بعد از سه روز خبر آوردند مجروح شده، آن موقع كربلا بوديم. از بيمارستان زنگ زدند كه ميثم بستري است. يعني به اصرار بچه‌هاي فاطميون به ما اطلاع داده بود كه مجروحيت دارد. وقتي به عيادتش رفتيم يكي از همرزمانش گفت بچه شير تربيت كردي! در نابودي اشرار سر نترسي داشت. پيشاپيش رزمنده‌ها حركت مي‌كرد.  از سوريه كه برگشت خيلي نسبت به هم‌رزمانش احساس دلتنگي مي‌كرد. از اينكه شهيد نشده افسوس مي‌خورد. وقتي به شهادت رسيد پدر شهيد مدافع حرم سيد رضا طاهر از بابل آمد و گفت ميثم وقتي زخمي شد به نزدم آمد و گفت شما سيد هستي به پسر شهيدت بگو برايم دعا كند شهيد شوم. حالا نوبت من است كه به ميثم بگويم سلام مرا به پسرم برساند.


 دست خدا


فكر مي‌كنم دست خدا روي قلبمان است و عنايت خود شهيد است كه اين قدر تحمل كرديم. عجيب است چطور در نبودش آرام شديم. دغدغه خانواده‌هاي شهدا اين است كه خون شهدا پايمال نشود. همه به انقلاب و ولايت فقيه وفادار باشيم و دل دشمن را شاد نكنيم. پسرم يك دستنوشته‌اي براي شهيد محمد منتظر قائم كه همرزمش در يگان ويژه صابرين بود و سال 90 در درگيري با اشرار در شمالغرب كشور به شهادت رسيد، نوشته بود به اين مضمون:  زمان غريبي است كه ملكوتيان براي زيارتت همه به صف شده و اين خاكيان آلوده غافل از اين مهماني كه تو گرفته‌اي، از اين فيض بي‌بهره‌اند. ما را بپذير و در اين مهماني راهم ده كه بي‌اندازه محتاج عنايتت هستيم. من تو را زياد نمي‌شناسم ولي نمي‌دانم چرا بين اين شهدا بيشتر بر دلم نشسته‌اي شايد به خاطر چهره آرام توست كه مرا به سوي خود مي‌كشاند و مرا تاب تحمل نيست.


الهه ملابراري، همسر شهيد


 دوست دارم فرزندم هم شهيد شود


متولد سال 1375 هستم. سال 91 ازدواج كردم و الان 21 سال سن دارم. از طريق خانم يكي از همكاران آقا ميثم با هم آشنا شديم. برايم مهم بود با كسي كه ازدواج مي‌كنم مذهبي باشد. علاقه داشتم با يك پاسدار زندگي كنم. با صحبت‌هايي كه با آقا ميثم داشتم متوجه ايمان قوي او شدم. بعد ازدواجمان مدام از دوستان شهيدش مي‌گفت. مي‌دانستم شغل او طوري است كه در معرض خطر است.  من هفت ماهه باردارم و فرزندم هنوز به دنيا نيامده است. فرزندم پدرش را نديد، اما از همسرم اسطوره‌اي برايش مي‌سازم و دوست دارم پسرم هم شهيد شود. چون ميثم مي‌گفت پسرم بايد طوري تربيت شود كه شهيد شود. شجاعت همسرم را براي فرزندم تعريف مي‌كنم. ميثم خيلي شجاع بود. در خان‌طومان چهار نفر از تكفيري‌ها محاصره‌اش مي‌كنند، آن قدر شجاع بود كه سه نفرشان را به درك واصل مي‌كند و يك نفر از ترس فرار مي‌كند.  ميثم در خانه خيلي خوش‌اخلاق و شوخ‌طبع بود. به پدر و مادرش احترام مي‌كرد. هميشه مي‌گفت دست پدر و مادر را بايد بوسيد. اين كارش را افتخار مي‌دانست. براي آينده پسرم خيلي حرف داشت. مي‌گفت چطور تربيتش كنيم كه شهيد شود. پنج سال از زندگي مشتركمان نگذشت كه شهيد شد. ولي خيلي چيزها از همسرم آموختم. من دانشجوي الهيات هستم و ايشان از نظر علمي هم به من كمك مي‌كرد.


 بي‌تاب شهدا


بار آخر به شهيد گفتم من باردارم الان نرو. گفت مي‌روم و زود برمي‌گردم. براي به دنيا آمدن بچه مي‌آيم. خيالم را جمع مي‌كرد و نمي‌گذاشت نگران شوم. ميثم هر وقت عكس دوستان شهيدش را كه در خان‌طومان به شهادت رسيدند مي‌ديد، خيلي بي‌تابي مي‌كرد. سعي داشت جلوي من گريه نكند ولي من متوجه بودم. از هم‌دوره‌اي‌هاي ميثم، شهيد مدافع حرم محمد تقي سالخورده و شهيد مبارزه با گروهك تروريستي پژاك شهيد محمد منتظر قائم بودند كه علاقه زيادي به اين شهدا داشت. از وقتي از خان‌طومان برگشت براي شهيد سالخورده بي‌تاب بود.  براي رفتن ميثم به مأموريت‌هايش مخالفت نمي‌كردم. هميشه ته دلم راضي بود. هرچند براي يك خانم دوري از تكيه‌گاه زندگي‌اش سخت است. ولي خب همه مشكلات را تحمل مي‌كردم و اعتراض نمي‌كردم. دلتنگش مي‌شدم اما ميثم مي‌دانست ته دلم رضايت دارم.  سوريه رفته بود خواب ديدم از ناحيه گردن مجروح شده است. بعداً خبر مجروحيتش را آوردند. سالروز تولدش يعني 21 فروردين جانباز شد و هيچ گاه پيش من حرف از رفتن و شهيد شدن نمي‌زد. هميشه مي‌گفت برمي‌گردم. با شناختي كه از دين داشت علاقه‌مند بود براي دفاع از اسلام برود. دفاع از دين برايش مرز نداشت. اولين باري كه به سوريه اعزام شد خيلي خوشحال بود. مي‌گفت حضرت زينب(س) اسممان را جزو مدافعان حرمش ثبت كرد. هرچند در سوريه شهيد نشد، ولي عاقبت شهادت را براي خودش خريد. 

منبع: روزنامه جوان


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 19 مرداد 1396  ] [ 6:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 10 ] [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ] [ 14 ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] [ > ]