یادواره شهدای مدافع حرم در شهرستان «آمل» برگزار می شود
یادواره شهدای مدافع حرم در شهرستان «آمل» جمعه 15 اردیبهشت در حسینیه نوریهای این شهرستان برگزار می شود.
کد خبر: ۲۳۸۲۱۰
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۴ - 05May 2017
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، یادواره شهدای مدافع حرم در شهرستان «آمل» ساعت 17 عصر جمعه 15 اردیبهشت در حسینیه نوریهای این شهرستان برگزار می شود.
این مراسم با سخنرانی حجت الاسلام مرتضوی و مداحی مداح اهل بین حاج علی کلهر و همچنین روایتگری حسن شمشادی خبرنگار و تحلیلگر مسائل عراق و سوریه همراه خواهد بود.
انتهای پیام/
ادامه مطلب
[ جمعه 15 اردیبهشت 1396 ] [ 6:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
امام جمعه رفسنجان گفت: مدافعان حرم باعث شدند دشمنان اسلام تا کیلومتر ها از شهرهای سوریه و عراق دور شوند و با ایثار و فداکاری این عزیزان آرامش و امنیت در کشور موج می زند. کد خبر: ۲۳۸۱۹۹ تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۲ - 05May 2017 به گزارش دفاع پرس از کرمان، حجت الاسلام عباس رمضانی پور در آیین تشییع شهید مدافع حرم "حامد بافنده" گفت: اگر این مدافعان حرم در سوریه و عراق در پیکار با دشمنان و داعشیان حضور پیدا نمی کردند چه بسا امروز دشمن در داخل کشور ایران و دیگر کشورهای اسلامی نفوذ کرده بود. گفتنی است؛ شهید «حامد بافنده» در نبرد با گروههای تکفیری در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید.
[ جمعه 15 اردیبهشت 1396 ] [ 6:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مدیر مسئول موسسه هنری سوره سبز از انتشار هفت جلد کتاب از زندگی نامه شهدای مدافع حرم نزاجا در سال جدید خبر داد. کد خبر: ۲۳۸۲۶۹ تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۱ - 05May 2017 به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، محسن صادق نیا مدیرمسئول موسسه هنری سوره سبز در مراسم رونمایی از ۳۰ عنوان کتاب دفاع مقدس در شهر آفتاب به سخنرانی پرداخت و اظهار داشت: این موسسه به صورت خصوصی فعالیت دارد اما به دلیل اینکه حماسه آفرینی های ارتش جمهوری اسلامی در حوزه تاریخ دفاع مقدس مغفول مانده، حوزه فعالیت خود را در این زمینه قرار داده است. انتهای پیام/131
[ جمعه 15 اردیبهشت 1396 ] [ 6:56 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
«آمنه نظری» مادر فرمانده مدافع حرم شهید «علیزاده حسینی» گفت: بزرگترین اقتخارم این است که فرزندم را فدایی حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) کردم. حضرت علی اکبر هم جوان بود که فدایی امام حسین (ع) شد. کد خبر: ۲۳۷۴۹۱ تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۳:۱۵ - 01May 2017 به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید «علیزاده حسینی» از فرماندهان جوان لشکر فاطمیون بود که در نبرد با تروریست های تکفیری در استان «حماه» سوریه به فیض شهادت نائل آمد و سی و دومین شهید مدافع حرم استان کرمان شد. من آمنه نظری مادر شهید «علیزاده حسینی»، در سن 15 سالگی ازدواج کردم و یک سال بعد فرزندم علی به دنیا آمد. علی فرزند اول ما بسیار آرام و نترس بود، هر چی از علی بگویم کم گفتم، علی برای حضرت زینب (س) جان می داد. وی در حالی که قاب عکس فرزندش را نوازش می کرد، گفت: من یک مادر داغ دیدهام که جوانش را از دست داده است. دلم می سوزد، یک سال بود که همسری عقد کرده بود و می خواست عروسی بگیرد. بزرگترین اقتخارم این است که فرزندم را فدایی حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) کردم. حضرت علی اکبر هم جوان بود که فدایی امام حسین (ع) شد. مادر باز بی تابی میکند و میگوید: من دو سال است که فرزندم را ندیدم و تلفنی با علی صحبت و درد دل میکردم و برای رفع دلتنگیهایم عکس او را می بوسیدم. حالا بعد از دو سال خداوند خواست من و علی این طور همدیگر را ملاقات کنیم. وی ادامه می دهد: ما نمیدانستیم فرزندم با اینکه 20 سال بیشتر نداشت فرمانده گردان در لشکر فاطمیون شده است. یک بار گفتم: «مادر آن جلوها نرو». گفت: «مادر من فرمانده هستم». این اواخر متوجه شدیم که فرمانده گردان است. علی نمازش همیشه سروقت بود. علی من نماز قضا نداشت. او همیشه خندان و شوخ طبع بود. آمنه نظری از علی می خواست که شفاعتش کند و در حالی که قطرات اشک بر روی قاب عکس علی می ریخت. می گفت: مادر خوشا به سعادتت. روز محشر دست ما را هم بگیر و شفاعتمان کن. «فاطمه سلطانی» همسر شهید «علیزاده حسینی» نیز در گفتگو با دفاع پرس گفت: آخرین مکالمه تلفنی که با هم داشتیم حالش خیلی بد بود و گفت من حالم زیاد خوب نیست. اگر قسمت شد دوباره با هم صحبت میکنیم. خداحافظی کرد و تلفن قطع شد. تا شب صبر کردم. دیدم خبری از علی نیست. فردا برادرش خبر داد علی شهید شده است. علی همیشه هر وقت می خواست اعزام شود، می گفت: «زود برمی گردم». اما این دفعه آخر به من گفت: «اگر زنده ماندم برمی گردم». این جمله را هیچ وقت نمی گفت، تا زمانی که خود احساس کرد که رفتنی است.
[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ] [ 4:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
همسر شهید سیدعبدالله حسینی گفت: شنیدهام شهدا قبل از شهادتشان آسمانی میشوند. همسرم گفت: «دوست ندارم بعد از شهادتم بلند گریه کنی. اگر شنیدی شهید شدم بیقراری نکن.» همیشه میگفت دوست دارم در غربت و مثل گمنامان شهید شوم. کد خبر: ۲۳۷۷۰۹ تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۴ - 01May 2017 شهیدحسینی یکی از جوانان رعنا و شجاع لشکر فاطمیون بودکه در اوج جوانی و لذات دنیوی، زن و فرزند و تمام تعلقات دنیاییرا رها کرد تا با جان خود از اسلام ناب محمدی دفاع کند. وقتی با همسر این شهید در مشهد مقدس همکلام شدم، بارها از خود پرسیدم چگونه این جوانان به چنین بصیرتی رسیدهاند که از همه هستیشان برای دفاع از جبهه مقاومت اسلامی میگذرند. گفتوگوی ما با سیده عالیه حسینی، همسر شهید مدافع حرم سیدعبدالله حسینی را پیش رو دارید. همیشه برایم جالب است مهاجران افغانستانی چطور حاضر میشوند برای جنگ به یک کشور دیگر بروند. چه شد همسرتان تصمیم گرفتند مدافع حرم شوند؟ سال 93 پسرخالهام سیدحسن حسینی روز قبل از شروع ماه رمضان به شهادت رسید. سیدحسن از سال 91 به سوریهمیرفت و همسرم در جریان کارهایشان قرار داشت. در همان سال 93 یکی دیگر از بستگانمان به نام سیداسماعیلحسینی نیز به شهادت رسید. ما در جمع دوستان و فامیل شهید زیاد داریم و با موضوع دفاع از اسلام غریبه نبودیم. در ایاممحرم، صفر و رمضان عزاداری میکنیم و از طرفی چون فرزند سید هستیم سعی میکنیم شعائر مذهبی را رعایت کنیم. بنابراین انگیزههای حضور سیدعبدالله در جبهه مقاومت اسلامی وجود داشت. نهایتاً همسرم گفت میخواهد به سوریه برود.شوخی شوخی میگفت میخواهم به سوریه بروم و من هم جدی نمیگرفتم. پسرخالهام جزو نیروهای ثبت نامی سوریهبود که یک روز همسرم زنگ زد و گفت من جلوی پسرخالهام نشستم شما رضایت بده من به سوریه بروم! من هم گفتم چهمیگویی؟ گفت گوشی روی بلندگوست شما رضایت بده اینها فرم را پر کنند. چند ساعت بعد که به خانه آمد گفت من فرم را پر کردم. دیگر رفتنش به سوریه جدی شد و 15 مهرماه هم به سوریه رفت. بعد از اعزامش به سوریه 20 روز اول نمیتوانست با ما تماس بگیرد. 10 شب اول محرم هیئت داشتیم. نگران بودم و بیخبریخیلی سخت بود. نهایتاً زنگ زد که من تازه به دمشق رسیدم. خیلی خوشحال شدم. در هفته دو روز بیشتر تماسنمیگرفت. گذشت تا اول دی ماه به مشهد آمد. گفته بود کسی نفهمد من آمدم. از خوشحالی انگار روی زمین نبودم. همسرم بعد از 75 روز به خانه برگشته بود. شهید عاشق قورمه سبزی بود. برایش قورمه سبزی درست کردم. یک ماه پیشما بود و بعد دوباره به سوریه رفت. گفت فقط یک بار دیگر سوریه میروم تا ببینم شرایط چطور است. دوباره عزم رفتن کرده بود. گفتم تو که یک بار رفتی! گفت آنکه رفته با آنکه نرفته فرق میکند. کسی اگر یک بار به سوریهبرود و مظلومیت مردم را ببیند نمیتواند اینجا پابند شود. فامیل و دوستان به دیدنش آمدند گفتند دیگر نرو اما عبدالله رویحرفش بود و پای حرفش ایستاده بود. میگفت من سوریه رفتم و با چشمانم دیدم اخبار تلویزیون تکفیریها و دواعش اعلاممیکند: «یزیدیان به پا خیزید عاشورای دیگری به پا کنید» داعشیها برای چه سر میبرند! چون آنها از نسل یزید و از نسلابوسفیان و بنی امیه هستند که سر شهدای ما را میبرند. چطور میتوانم طاقت بیاورم و به سوریه نروم. میگفت یک بار اسیر داعشی گرفتیم. دیدیم قاشق به گردنش آویزان است. به او گفتیم این قاشق چیست؟ گفت زودتر مرا خلاص کنید. زودتر مرا بکشید بروم ناهارم را با پیامبر اسلام بخورم! این قاشق را هم برای این آویزان کردم. این جهالت و وقاحت دواعش خندهآور است. آنقدر روی مغزشان کار کردند که به خرافات ایمان دارند. چندروز پیش پیامی طنز آلود خواندم کهیک داعشی را اسیر گرفته بودند گفت مرا بکشید بروم ناهار بخورم. رزمندگان گفتند نه ما تو را الان نمیکشیم بعد از ناهارمیکشیم تو بروی ظرفها را بشویی. حرفی از شهادت میزدند یا احساس میکردید وقت آسمانی شدنشان نزدیک شده باشد؟ آخرین شب تا صبح وصیت کرد. من اصلاً متوجه نبودم دارد وصیتش را شفاهی میگوید. شنیدهام شهدا قبل از شهادتشانآسمانی میشوند. همسرم تمام وصیتش را گفت که دوست ندارم بعد از شهادتم بلند گریه کنی. اگر شنیدی شهید شدمبیقراری نکن. همیشه میگفت دوست دارم در غربت و مثل گمنامان شهید شوم. اول بهمن که همسرم رفت تقریباً تا یک ماه تماس میگرفتم. یکبار به دوستش زنگ زدم گفتم گوشی را به آقا عبدالله بدهید گفتند نیست. منطقهمان عوض شده و عبدالله خط رفته است جواب درست نمیدادند. با سید حکیم پسرخالهام تماس گرفتم گفتم شما مسئولیت دارید حواستان به عبدالله باشد. خود شهید به پسرخالهام گفته بود نسبت قوم و خویشی ما را کسی نفهمد بعد از اینکه شهید شد فهمیدندبا سید حکیم نسبت داشته است. خلاصه وقتی دیدم نمیشود خبری از سید عبدالله بگیرم، نذر کردم روزهای جمعه دعای ندبه بگیرم. دعای ندبهام که تمام شد خانوادهام آمدند. مادرم گفت برویم خانه فلان شهید روضه دارند و بعد به خانه مادرم رفتیم و دیدم همه پسرعموهایمخانه پدرم جمع شدند. حدس زدم خبری شده است. یکی از پسرعموهایم گریه میکرد. حالم بد شد و به سید حکیم پیامدادم گفتم جان مادرت بگو چه شده است نهایتاً او گفت که همسرم به شهادت رسیده است. حالا که چند صباحی از شهادت همسرتان میگذرد، حضور شهیدتان را در زندگی روزمرهتان احساس میکنید؟ همسرم میگفت امروز مثل عاشورای سال 61 است که امام حسین غیر از 72 تن یاوری نداشت. امروز اگر ما از حرم اهل بیتدفاع نکنیم چه کسی میتواند دفاع کند؟ من الان شرایطش را دارم مدافع حرم باشم. به من میگفت اگر راضی نباشی آندنیا امام حسين (ع) از تو بپرسد چرا نگذاشتی شوهرت برای دفاع از حرم خواهرم برود چه توجیهی داری. زهره من به فدایبیبی رقيه (س) سه ساله. حضرت رقيه (س) سه ساله بود که پدرش شهید شد. عبدالله میگفت مگر سید بودن ما به 10روز عزاداری ماه محرم است وقتی به سوریه رفتم دیدم چقدر بیبی رقيه (س) و بیبی زينب (س) غریبند. فقط اقلیت دفاعمیکنند و میجنگند. آن اقلیت مثل 72 تن هستند. همسرم آن قدر از بیبی رقیه و بیبی زينب (س) و غریبیشان گفت کهقانع شدم و افتخار میکنم همسر شهید هستم. افتخار میکنم همسرم عاقبت به خیر شد. کاش راهی باشد ما هم برویمدفاع کنیم. خیلی از این حرفها شنیدم. یک نفر میگفت به مدافعان حرم پول زیاد میدهند شما چرا مستاجرید؟ گفتم اینها همه حرفو حدیث است شما از مدافعان حرم چیزی نمیدانید فقط شهدای دفاع مقدس را میشناسید. به خودم میگفتم اگر برای پولمیرفتند اگر میلیاردها هم میدادند با یک انگشت شوهرم هم معاوضه نمیکردم. هیچ کس حاضر نیست به خاطر مال دنیا از جانش بگذرد. اگر میلیونها بدهند میتواند جای پدر را برای دخترم پر کند! دخترمیک روز سه ساعت تمام برای پدرش دلتنگی کرد و اشک ریخت. عکسهای پدرش را میدید گریه میکرد. بعد از دو سال تازه قبول کرده که پدرش نیست. بچه 10 ساله را چطور راضی کنم پدرش دیگر بر نمیگردد. کسانی که به خانوادههای شهدایمدافع حرم طعنه میزنند در حق ما جفا میکنند. آن دنیا باید جواب بدهند. اگر میلیونها تومان پول هم بغل دخترم بریزند مگربرایش پدر میشود؟! من و دخترم وقتی خوابش را میبینیم روزمان طلایی است حتی در خواب حضورش آرزو است. وقتی از بیرون میآییم خانه سلام میگوییم. دادسراها را ببینید. اینها که به دنبال پول هستند چرا برای دفاع از حرم نمیروند؟ چرا دزدان نمیجنگند؟ شوهرم به این درک رسید که از اسلام دفاع کند و جانش را در این راه داد.
[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ] [ 4:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم امروز (دوشنبه) در مشهد برگزار میشود. کد خبر: ۲۳۷۷۲۴ تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۶ - 01May 2017 به گزارش دفاع پرس از مشهد، به منظور پاسداشت شهدای مدافع حرم مراسم یادبودی در مشهد مقدس برگزار میشود. این مراسم معنوی با حضور خانواده شهیدان مدافع حرم «مصطفی عارفی» و «حسین هریری» امروز (دوشنبه 11 اردیبهشت) ساعت 16:30 در «فرهنگسرای کودک و آینده» واقع در مجتمع تفریحی کوهسنگی و با سخنرانی حجتالاسلام حسینی برگزار خواهد شد. در این مراسم مستند «پرواز از حلب» که روایتی از دلاورمردیهای شهیدان هریری و عارفی از رزمندگان فاطمیون است، به نمایش گذاشته خواهد شد. انتهای پیام/
[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ] [ 3:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
نخستین سالگرد شهدای حماسه خانطومان دوشنبه 18 اردیبهشت در مازندران برگزار میشود. کد خبر: ۲۳۷۷۷۴ تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۰ - 01May 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، همزمان با ایام شهادت 13 شهید مدافع حرم از لشکر عملیاتی 25 کربلا در خانطومان سوریه، مراسم ویژهای با حضور مردم شهیدپرور و خانوادههای معزز و معظم شهدا روز دوشنبه 18 اردیبهشت بعد از نماز مغرب و عشا در مصلای امام خمینی شهرستان ساری برگزار میشود. این مراسم با سخنرانی سردار غیبپرور رئیس سازمان بسیج مستضعفین و مداحی مداح اهل بیت حاج صادق آهنگران همراه خواهد بود. انتهای پیام/
[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ] [ 3:56 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
جانباز مدافع حرم گفت: حاضرم هر چه دارم بدهم و بروم. تازه داشتیم عشق میکردیم با رفقایمان، حس و حال خوبی داشتیم، دعا و زیارت عاشورا میخواندیم. آنهایی که در جمع ما لیاقت شهادت داشتید پرکشیدند و به ملکوت رفتند. حس میکنم در سوریه به خدا نزدیکترم. کد خبر: ۲۳۷۷۸۶ تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۷ - 01May 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، به دیداری جانباز دهه شصتی آمده ام. با حرف هایی که برایم تازگی دارد و خاطراتی که بهروز و جذاب است. محسن با شهدایی همقطار بود که هرکدامشان امروز در میان جوانان؛ دوستدار و هواخواه بسیار دارند. قصه اش از اعزام جمعی از بسیجی های جنوب شهر تهران برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) در سوریه آغاز می شود. منبع: نوید شاهد
[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ] [ 3:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم شنبه 9 اردیبهشتماه در تهران برگزار میشود. کد خبر: ۲۳۷۳۸۱ تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۳ - 29April 2017 به گزارش دفاع پرس از تهران، مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم شامگاه شنبه 9 اردیبهشتماه بعد از نماز مغرب و عشا در مجموعه مذهبی فرهنگی روضةالشهدا واقع در تهران، پونک، سردار جنگل، بهار غربی، بالاتر از میدان استاندارد برگزار میشود. این مراسم نورانی با حضور خانوادههای معظم شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجتالاسلام سیدعلیرضا حسینی و مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت (ع) مسعود اصلانی، مهدی مبینیپور و حسین محمدیفام برگزار خواهد شد. انتهای پیام/ 151
[ شنبه 9 اردیبهشت 1396 ] [ 5:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم یکشنبه دهم اردیبهشتماه در تهران برگزار میشود. کد خبر: ۲۳۷۴۳۹ تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۲ - 29April 2017 به گزارش دفاع پرس از تهران، مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم شامگاه یکشنبه دهم اردیبهشتماه بعد از نماز مغرب و عشا در هیئت رهروان شهدا واقع در شهر ری، خیابان شهید میرعابدینی، خیابان شهیدان محمدی برگزار میشود. این مراسم نورانی با حضور خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد. انتهای پیام/ 151
با ایثار و فداکاری مدافعان حرم، آرامش و امنیت در کشور موج می زند
وی تصریح کرد: مدافعان حرم باعث شدند داعشیان و دشمنان اسلام تا کیلومتر ها از بسیاری شهرهای سوریه و عراق دور شوند و امیدواریم به زودی این افراد ملعون از صحنه روزگار محو شوند و با ایثار و فداکاری این عزیزان آرامش و امنیت در کشور موج می زند.
امام جمعه رفسنجان ادامه داد: ارزش دلاورمردی هایی که مدافعان حرم به خرج می دهند بسیار زیاد است و شهدا در هر دوره ای مانند امام حسین (ع) شربت شهادت می نوشند تا ارزش های والای اسلام حفظ شود و به همگان مکتب عاشورا را بیاموزند.
انتهای پیام/
ادامه مطلب
انتشار کتاب هفت جلدی زندگی نامه شهدای مدافع حرم نزاجا در سال جدید
وی افزود: از ۴۵۰ عنوان کتاب منتشر شده در حوزه نقش ارتش جمهوری اسلامی در دفاع مقدس، ۳۰۵ عنوان آن متعلق به موسسه هنری سبز است.
صادق نیا فعالیت های این موسسه را در سه زمینه مستندنگاری، تاریخ شفاهی و رمان برشمرد.
مسئول موسسه هنری سوره سبز عنوان کرد: مجموعه ۱۰۴ جلدی تقویم دفاع مقدس که ۹۶ روز از جنگ و ۶ ماه ماقبل از آغاز جنگ را در برمی گیرید، از جمله آثار فاخر و ارزشی این موسسه بوده که به چاپ ۴۵ رسیده است.
وی در ادامه به برنامه های سال جدید این موسسه اشاره کرد و گفت: کتاب "سه فرشته سفید پوش" با موضوع معرفی سه شهیده زن ارتش در دوران انقلاب، کتاب هفت جلدی شهدای مدافع حرم نزاجا در قالب داستان کوتاه و کتاب خاطرات "امیر سرلشکر حسین حسنی سعدی" در سال جدید به چاپ می رسد.
ادامه مطلب
افتخار میکنم که فرزندم فدایی حضرت زینب (س) شد
خبرنگار دفاع پرس در کرمان به گفتوگو با «آمنه نظری» مادر شهید «علیزاده حسینی» پرداخت، که ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آخرین مکالمه تلفنی فاطمه سلطانی با همسرش
انتهای پیام/
ادامه مطلب
شهادت در گمنامی و غربت آرزوی همسرم بود
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، همسر شهیدسیدعبدالله حسینی میگفت: «وقتی چند نفر از اعضایفامیلمان در سوریه به شهادت رسیدند، دنیا برای سیدعبداللهتنگ شده بود. او نمیخواست بایستد تا مظلومیت اهل بیت پس از قرنها دوباره تکرار شود.»
چند سال با شهید حسینی زندگی کردید؟ کمی از خودتان و ایشان بگویید.
من و همسرم دخترعمو و پسرعمو بودیم. من متولد سال 63 هستم و سیدعبدالله متولد 1361 بود. مهر ماه سال 82 ازدواجکردیم و سال 84 خدا دختری به نام زهره به ما هدیه داد. بعد از 12 سال زندگی مشترک هم که 22 بهمن 94 همسرم به شهادت رسید. خانواده همسرم 40 سال است در ایران زندگی میکنند. زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد آنها بهایران پناه میآورند.
مخالفتی با رفتنش نداشتید؟ با نبودنها و دلتنگیهایش چطور کنار آمدید؟
اوضاع سوریه را چگونه تفسیر میکردند؟
همسرم میگفت جنگ سوریه با جنگ ایران و عراق خیلی فرق دارد. در سوریه سرباز اسلام که در شهر قدم میزندنمیداند بچهای که با توپ بازی میکند آیا تا چند لحظه دیگر به طرف او شلیک میکند؟! یا زنی که چادر به سر و زنبیل بهدست است و خرید خانهاش را انجام میدهد شاید داعشی است و نارنجک به دست دارد. جنگ داخلی خیلی سخت است.
همسرتان چند بار اعزام شدند و در چه تاریخی به شهادت رسیدند؟
همسرم جزو نیروهای شناسایی بود. سری اول 75 روز آنجا بود و سری دوم اول بهمن که رفت 93 روز حضور داشت و نزدیکدمشق به شهادت رسید. گویا آنها یک گروه شناسایی 10 نفره بودند که به دل دشمن میزنند. موقع برگشت از تل قریب، دشمن تیربار میزند و تیر به پا و سر همسرم میخورد. همرزمانش میگویند وقتی تیر به سرش میخورد هنوز شهید نشده بود. همسرم قد رشیدی داشت و همرزمانش مجبور میشوند چهار نفری او را به عقب منتقل کنند که در مسیر بازگشت به شهادت میرسد.
سیدعبدالله قبل از رفتنش با دخترم به حرم امام رضا (ع) مشرف شد و تسبیح یادگاری خرید. در مسیر حرم حرفهاییمیزد که بوی رفتن میداد. بار اول که به سوریه میرفت زهره دخترمان در جریان بود. نبودنهایش را تمرین میکردیم. 12سال با همسرم زندگی کردم اما از وقتی به سوریه رفت روحیات و معنویاتش خیلی قویتر شد. میگفت همه آنجا خالصانهکار میکنند.
من از همسر شهیدم خیلی حاجت گرفتم. خانمی میگفت من وارد مزار شهدا شدم به همسر شما متوسل شدم و حاجت گرفتم. گرههای زندگیام با دعای همسرم برطرف میشود. اگر زمینهای باشد ما هم حاضریم برای دفاع از حرم برویم.
زندگی با یک شهید را چطور تعریف میکنید؟
زندگیمان معمولی بود. همسرم خیلی خاص نبود. مثل بقیه آدمها بود. ما هیئت داشتیم و شهید در آن مداحی میکرد، اما آدم خشک مقدسی نبود. نمازش را میخواند و میگفت به نظر من آدم حق الناس را رعایت کند و حق مردم را نخورد از همهچیز واجبتر است. خدا حق خودش را میبخشد. خداوند گفته است من از حق خودم میگذرم ولی از حق الناس نمیگذرم.گاهی که از بازار خرید میکردیم اگر فرد مسنی میدید دستفروشی میکند، میگفت کسی که پیر شده شغل دیگرینمیتواند داشته باشد. مسیرش را دور میکرد تا از فرد مسن خرید کند. اخلاقش خیلی خوب بود. هر وقت به خانه میآمدچیزی برای زهره میخرید. همیشه دخترم را روی شانههایش میگذاشت.
چطور خودتان را قانع کردید با رفتن همسرتان به سوریه موافقت کنید؟
جوابتان به طعنه زنندگان به مدافعان حرم مخصوصاً فاطمیون چیست؟
منبع: روزنامه جوان
ادامه مطلب
مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم در مشهد برگزار میشود
ادامه مطلب
نخستین سالگرد شهدای حماسه خانطومان در مازندران برگزار میشود
ادامه مطلب
کربلای «خان طومان» بهروایت یک شاهد عینی/ حس میکنم در سوریه به خدا نزدیکترم
محسن رفیعی متولد 1367 تهران، کارشناسی مدیریت، بسیجی فعال تیپ الزهرا(س)، اهل شهرک ولیعصر تهران است. متن گفتگو با وی در ادامه میآید:
آقای رفیعی از چه زمانی و چگونه مصصم شدید که به سوریه بروید و در دفاع از حرم حضور داشته باشید؟
یکی دوسال قبل از سال 93 خیلی پیگیر شهادت شهدای مدافع حرم، بویژه از طریق شبکه «افق» بودم و مستندهای زیادی میدیدم. کم کم به این نتیجه رسیدم که نفس کشیدن برای ما در اینجا حرام است. تروریست ها داشتند به حرم حضرت زینب نزدیک می شدند. با رفقا می گفتیم؛ اینجا نشستیم و فقط تلویزیون نگاه میکنیم! چندین جا اسمم را برای رفتن به سوریه نوشتم و به هر دوست و رفیقی برای گشودن دری برویم خواهش و تمنا می کردم . 40- 50 تا نامه و عکس و کپی مدارک دادم، 15 جا ثبت نام کردم. این پایگاه، آن لشگر، آن سرهنگ و مقام مسئوول.
رضایت پدر و مادر را چطور کسب کردید؟
یک روز قبل از اعزام، مادر و پدرم را به حرم شاه عبدالعظیم(ع) بردم. زیارت کردیم و وقتی سوار ماشین شدیم گفتم زیارت کردید؟ حالا یک زیارت هم مرا طلبیده. فکر کردند به کربلا میروم. گفتم حضرت زینب(س) مرا طلبیده. فردا عازم هستم. شما را به صاحب این گنبد، نه نگویید. مادر گریه میکرد و پدر فقط روبهرو را نگاه میکرد.
شهید مرتضی کریمی باعث رسیدن من و چند نفر دیگر از هممحلهایها به آرزویم شد
چه آموزش هایی دیدید و رسته تخصصی تان چه بود؟
آبان و آذر سال 1394 دوره آموزش را در سپاه سیدالشهداء طی کردم و بالاخره دی ماه سال 1394 بالاخره توفیق نصیبم شد. بعد از واسطه های فراوان و تلاش و پیگیری بالاخره موفق شدم به مسئول موتوری تیپ الزهراء وصل شوم و بواسط شهید جاوید الاثر مرتضی کریمی برای اعزام تایید گرفتم. بعد از دو ماه اردوی آموزشی شبانه روزی سخت در رسته خط شکن و آموزش پنج نوع اسلحه آماده و امیدوار برای اعزام به سوریه و ادای وظیفه نوکری به حضرت زینب(س) شدم.
شهید مرتضی کریمی باعث رسیدن من و چند نفر دیگر از هممحلهایها به آرزوهایمان شد. او چند روز زودتر از ما رفته بود تا شرایط اسکان بچهها را فراهم کند و من با عده زیادی از دوستان که آموزشهای تخصصی را دیده بودیم اعزام شدیم.
اولین اعزام چگونه رقم خورد؟
بعد از طی مراحل امنیتی پرواز اعزام که شدیم مثل همه مدافعان حرم در دمشق فرود آمدیم. آن روزها هنوز در حاشیه شهر صدای تیراندازی و درگیری به وضوح شنیده می شد. اول به زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) رفتیم و بعد از زیارت رفتیم برای ادای وظیفه نوکری. یک هفته بعد به منطقه اعزام شدیم و به «خانطومان» رفتیم که موقعیتش مثل کربلاست.
آقا حسین نور بالا می زد
خاطره ای از همرزمان شهید تان بگویید:
از شهید «حسین امیدواری» خاطره شیرینی دارم، در منطقهای که اسکان داشتیم باید پست شبانه میدادیم چرا که منطقه استراتژیک بود، گروهها را تقسیم کرده بودند که سه نفر سه نفر شیفت بایستند. یک شب بعد از پایان شیفت دیدیم شهید امیدواری جلوی در است گفتیم چه کار میکنی؟ مگر شیفتت تمام نشد؟ گفت بچهها را بیدار کردم خوابشان میآمد. خودش یک نفره یک کوچه صدنفری را تا هشت صبح مواظب بود و حتی گروه بعدی را صدا نکرده بود و تنها مواظب بود. بچهها میگفتند؛ تو شهید میشوی. آقا حسین نور بالا می زد. شهید حسین امیدوار خواب حضرت زینب(س) را دیده بود که او و چند تا از بچه ها را از صف جدا کرده و با اخود برده بودند.
اولین فتح «خان طومان» فتح الفتوح بود
اولین صحنه نبرد چطور رقم خورد؟
1500 نیروی شهادت طلب فاطمیون و زینبیون و حیدریون سحرگاه 21 دی ماه عملیات ایذایی را آغاز کردند. آن زمان خان طومان پایتخت النصره بود. ما اسمش را گذاشتیم «کربلای خان طومان»؛ چون خیلی از بچه ها در آنجا مظلومانه شهید شدند.
ساعت سه صبح بود که با صدای آقا مرتضی کریمی بیرون آمدیم. او فرمانده دسته ما بود. رفتیم عملیات ایذایی کنیم؛ «چهار کیلومتر پس از خان طومان را هم آزاد کردیم». کاری که «فتح الفتوح» بود و بچه های فاطمیون و زینبیون و حیدریون رشادت ها کردند.
تروریست ها نامردی می زدند، توپ ضدزره 23 شان سوار بر تویوتا یک سره می خواند. سوری ها هم در میدان نبرد سمت راست را خالی کردند و هیچ اطلاعی نداند. 150 نفره دو ساعت در بالای تپه 2806 در محاصره بودیم. بچه ها به فارسی و عربی بر دیواری نوشته بودند: سلام بر تن های بر خاک افتاده فاتحان حلب ... .
از قصه پرواز شهدای بر بالای تپه 2086 چه روایتی دارید؟
اولین نفر حسین امیدوار بود که شهید شد، خمپاره را گذاشت شلیک کرد و وقتی دومی را گذاشت شلیک نکرد خواست خمپاره را تخلیه کند پر کشید، بعد از او شهید محمد آژند، بعد شهید مجید قربانخانی، شهید عباس آبیاری و ...
مرتضی کریمی میگفت: شما تا وقتی اولین گلوله را سمت دشمن شلیک کردید مدافع حرمید، همین که اولین گلوله را شلیک کنید دیگر ائمه مدافع شما میشوند و ما این را به چشم دیدیم.
بالای تپه هیچ جان پناهی نداشتیم جز سنگهای نیم یا یک متری که روی زمین بود که با توپ 23 خرد میشد. هفت نفر از دوستان نزدیکم در چشم به هم زدنی به شهادت رسیدند.
خودتان چطور مجروح شدید؟
حرف مرتضی به یادم هست که وقتی تیر به من اصابت کرد در فاصله پنج متری پشت من بود. تا دید تیر خوردم گفت: به عقب بیا خون زیادی ازت رفته است. در حین جنگ خداوند کمک کرد چهار تروریست را با گلوله به هلاکت رساندم. خودم را به مرتضی رساندم. گلوله به دست راستم خورد. اول از شدت داغی نفهمیدم و وقتی به پیشنهاد مرتضی کریمی، کاپشن را از تن من در آوردند لخته خون بزرگی از آستینم بیرون ریخت.»
امدادگر مرا عقب برد و تا ساعتی بعد در بیمارستان خبر شهادت مرتضی را شنیدم. «مرتضی کریمی و مجید قربانی همان روزی که مجروح شدم به شهادت رسیدند.
بچهها میگفتند آقا مرتضی اشک در چشمانش پر شده بود و میگفت بچهها دارند پرپر میشوند چون از گروه شصتنفره که وارد میدان شدیم حدود 45 نفر شهید شدند. مرتضی گریه میکرد که این همه شهید شدند و شروع به جمع کردن بچهها کرد و یک تویوتا را پر کرد و عقب فرستاد. وقتی تویوتای دوم به بالای تپه می رسد با موشک تاو همه بچه ها پر کشیدند.
از شهید مجید خانجانی خاطره ای دارید؟
مجید بسیار شوخ بود؛ حتی وقتی آقای محسن رضایی که موقع آموزش آمد تا به ما سر بزند با او هم شوخی میکرد؛ در یک سالن 600 نفره همه میخندیدند. صبح شهادت هم شوخی میکرد و بچهها با انرژی جلو میرفتند. میگفتم مجید ذکر بگو و دعای مخصوص بخوان، میگفت ول کن. بگذار شلیک کنیم و از آنها تلفات بگیریم. مجید را پشت دیوار امن دیدم، من نفر چهلم وارد میدان شدم و مجید نفر سوم یا چهارم بود که داخل رفت، همیشه اول صف بود به جز صف غذا که خودش غذاها را پخش میکرد و خودش نفر آخر غذا میخورد. آن روز صبح به حدی جلو رفته بود که بچهها میگفتند ذوق و شوق داشت و مدام میخندید و میگفت بیایید که دیگر قسمتمان نمیشود.
در حال و هوای آن روزها و رفقای شهیدتان را هستید؟
هیچوقت به پای آنها نمیرسیم، حسرت شبهایی که نوبت خوابمان بود را میخورم که چرا آن شبها را خوابیدم و بیشتر با دوستان شهیدم صحبت نکردم، آنجا خدا را نزدیک میدیدیم.
هیچکدام دنبال مادیات نبودند چون خودمان فرمهای منابع انسانی را پر میکردیم هیچکدام از بچهها در قسمت شماره حساب که در صورت شهادت یا جانبازی این مبلغ واریز شود را پر نکردند، حتی یکی از همرزمان ما با ماشین چندصد میلیونی خود آنجا میآمد و بربری میگرفت و به پادگان میآورد.
جانباز 29 ساله مدافع حرم می گوید؛ حاضرم هر چه دارم بدهم و بروم، تازه داشتیم عشق می کردیم با رفقایمان، حس و حال خوبی داشتیم، دعا می گرفتیم، زیارت عاشورا می خواندیم. آنهایی که در جمع ما لیاقت شهادت داشتید پرکشیدند و به ملکوت رفتند. حس میکنم در سوریه به خدا نزدیکترم ...
ادامه مطلب
یادواره شهدای مدافع حرم در تهران برگزار میشود
ادامه مطلب
آیین گرامیداشت شهدای مدافع حرم در تهران برگزار میشود
ادامه مطلب