به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 مباني نظري عزاداران

عزاداري امام حسين (عليه السلام) مقوله اي الهي - انساني است و سرشتي دوگانه دارد كه آميخته از سنت الهي و سنت بشري است. از اين رو، بايد مباني آن را در اين دو امر يافت. پس ناگزير از عرضه عزاداري به منابع استنباط اسلامي هستيم كه در اين مقال بدان دست مي يازيم.

1. عزاداري از نگاه عقل


هر مقوله اي و پديده اي در كهكشان دانش بشري، براي ماندگاري، به سنجش در ترازوي عقل، تحكيم مباني عقلاني و به ديگر سخن، توسعه و تقويت ظرفيت برهان پذيري آن نياز دارد. حال آيا عزاداري امام حسين(عليه السلام) و ائمه اطهار (عليهم السلام) اين استحكام عقلاني را دارد يا نه؟ آيا مي توان با برهان هاي عقلي، به تبيين آن پرداخت يا آن كه تنها با مقولاتي فراعقلاني چون عشق، قابل شرح است؟ از نگاه ما، اساس عزاداري حسيني و هسته مركزي آن، كاملا قابليت برهان پذيري و تبيين عقلاني را دارد. البته ذكر اين نكته لازم است كه منظور، عقلانيتي چند بعدي و ناظر به تمامي جنبه هاي حيات انساني است و نه فقط عقلانيت ابزاري غرب بر اين پايه، جنبه هاي توجيه عقلاني عزاداري را بر مي شماريم :
الف - اصاله الاباحه : اين اصل كه خاستگاهي اصولي دارد، به بيان اين نكته مي پردازد كه اساس قضاوت در خصوص اشياء جايز بودن و مباح بودن آن است، مگر آن كه دليلي بر جايز نبودن آن يافت شود. بنابراين، چون دليلي بر حرام بودن عزاداري نداريم، تا هنگامي كه به عمل ناشايست خارج از اصل عزاداري آلوده نشود، امري جايز است. اين اصل، اگر چه دليل تبييني به شمار نمي آيد، ولي توجيهي عقلاني است. مرحوم سيد محسن امين، از مطرح كنندگان و مدافعان اين اصل است.( 1)
ب - از بديهيات عقلي آن است كه انسان در سوگ عزيزانش، به حزن و اندوه مي نشيند و در فراق آنان، گريان و نالان مي شود. رفتار هر انسان آراسته به اخلاق انساني، هنگام از دست دادن يار، عزيز و بزرگي چنين است. درست به همان شكل كه آدم بر هابيل، يعقوب بر يوسف، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) بر حمزه و... گريستند و ناليدند كه ما شرح گزارش اين گريه ها و عزاداري ها را در قسمت عزاداري از ديدگاه قرآن و روايات خواهيم آورد. حال هر چه مقام و عظمت شخصيت از دست رفته والاتر باشد، شيوه هاي بيان اين سوگ مندي بيشتر و پررنگ تر مي شود و صورتي عقلاني پيدا مي كند.
ممكن است اين پرسش پيش آيد كه در سوگ بزرگان و نزديكان تازه از دست رفته نيكوست، ولي آيا اين كه پس از هزار و چهارصد سال، هنوز بر كسي چون حسين به علي(عليه السلام) بگرييم نيز زيبنده و رواست؟
پاسخ اين پرسش آن است كه تشيع، مكتب امامت است و امامت، بر پايه ارتباط قلبي و عاطفي امت و امام استوار شده است. حال اگر اين ارتباط قلبي و عاطفي، آن گونه عميق است كه پس از هزار و چهارصد سال نيز با ذكر و يادآوري مظلوميت امامي چون حسين بن علي(عليهما السلام)، اشك در چشمان شيعه پيرو او حلقه مي زند، مي توان آن را غير عقلاني خواند و به ملامتش پرداخت؟
ج ـ وجوب شكر منعم : اين استدلال، استدلالي كلامي است كه عزاداري را به دليل سپاسگذاري از حسين بن علي (عليهما السلام)، لازم مي داند. از منظر عقلي، قدرداني و سپاسگذاري از خدمات ديگران و كارهاي نيك آنها نيكو و لازم است و چنان چه اين خدمت فداكارانه و ايثارگرانه هم باشد، شكر و سپاس، لزوم بيشتري پيدا مييابد. از اين رو، امام حسين(عليه السلام) كه در راه عظمت اسلام، زنده نگه داشتن قرآن و حمايت از مسلمانان به قيام پرداخته و همه چيز را در اين راه تقديم كرده، شايسته سپاس است. بنابراين، گرامي داشت ياد و راه او و ابراز احساسات به ساحتش، كم ترين و كوچك ترين كاري است كه ميتوان انجام داد. حاج مهدي سراج انصاري، از روشنفكران مذهبي و روحانيون فرهيخته دهه ها ي 20 تا 30 كه نقشي مهم در تكوين مطبوعات ديني داشته، از مطرح كنندگان اين استدلال است. وي مي نويسد: «... حسينِ بزرگ با قيام خود با مبارزه اساسي و خونين خود، بار ديگر اسلام را زنده نمود و بدين وسيله، حقي بر گردن مسلمانان جهان گذاشت كه تا انقراض عالم، وظيفه هر فرد مسلمان است كه در هر دوره از ادوار زندگي خود، از آن سالار شهيدان قدرداني نمايد. قدرداني از آن رادمرد بزرگ آن است كه با عزاداري، با تشكيل مجالس عزا، با روانه ساختن دسته هاي ماتم، همه ساله، فاجعه خونين زنده نگه داشته شود. اين عملي كه عقلا و فطرتآ يك عمل بسيار نيك است. نه تنها نبايد نكوهش شود، بلكه بايد هر فرد متفكري، به ترويج آن اهتمام نمايد».(2)
د ـ يكي ديگر از دلايلي كه مي توان براي بعد عقلاني عزاداري بر شمرد و به رويكرد روان شناسانه عزاداري نظر دارد، جنبه تبليغاتي و برانگيزاننده آن است. حال چگونه اين موضوع با عقلاني بودن عزاداري پيوند مي خورد؟ واقعيت آن است كه منشا تحرك و تكاپوي آدمي، بيش و پيش از عقل، احساسات اوست، به طوري كه بسياري از دين شناسان و روان شناسان بر آنند كه انسان ابتدا ايمان مي آورد و سپس به دنبال برهاني كردن آن مي رود. از اين رو، حتي عالمان و دانشمندان، از احساسات خود بي نياز نيستند. به طور معمول اين تبليغات و تحريك احساسات است كه انسان را به نفع يا ضرر كسي يا چيزي بر مي انگيزد و به او شور و حال دفاع و مبارزه مي بخشد. بنابراين از آنجا كه شهادت امام حسين(عليه السلام) زنده كردن دوباره اسلام بود، براي اين كه هماره اين روند و مشعل فروزان اسلام ناب جاويد و پايدار باقي بماند، به عامل برانگيزاننده نياز دارد. در دل سنت ديرپاي انسانها، اين عامل عزاداري است و به همين دليل در سنت اسلامي و شيعي، مفهومي ويژه مي يابد و نقشي بنيادين پيدا مي كند.

2. عزاداري از ديدگاه قرآن و سنت


اين بحث از آن جهت اهميت دارد كه دريابيم آيا در قرآن و سنت، نشانه اي بر تاييد عزاداري و صورت هاي آن يافت مي شود يا خير؟ تنها نشانه اي كه مي توان در قرآن كريم بر تاييد اين مطلب يافت، موضوع گريه طولاني حضرت يعقوب در فراق يوسف و نابينايي او به جهت بسياري گريه است؛ چنان كه در آيات 84 و 85 سوره يوسف مي خوانيم: و روي برتافت از ايشان و گفت دريغ بر يوسف شد، ديدگان او از اندوه (پسران او) گفتند به خدا ترك نكني ياد كردن يوسف را تا بيماري فسرده گردي يا بشوي از نابود شدگان.
اما در سنت، مجموعه روايات، رفتارها و تقريرهاي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام) بيش از آن است كه بتوانيم همه شان را در اينجا گرد آوريم؛ بنابراين تنها به گزيده اي از آنها بسنده مي كنيم.
احمد بن حنبل در مسند خود، روايتي از ابن عباس نقل مي كند كه هنگام وفات رقيه، دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) زنان بر او مي گريستند. در همان حال، خليفه دوم، عمر بن خطاب، با تازيانه آنها را از اين كار نهي مي كرد، ولي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مانع او شد و فرمودند: بگذار تا بگريند.( 3)
هم چنين در چند جاي ديگر، نهي عمر از گريستن بر شهيدان و مردگان و منع پيامبر از نهي او جايز كردن آن ذكر شده است.( 4)
همچنين نسايي از جابربن عبدالله انصاري نقل مي كند كه هنگام شهادت پدرم در جنگ احد، من بر پدرم مي گريستم و مردم مرا از گريستن نهي مي كردند، ولي از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نهي اي نديدم.( 5) سنن نسائي نيز روايتي را آورده كه در آن، بر منع نكردن پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) از صيحه و گريه زنان، تصريح شده است.( 6)

3. عزاداري امام حسين (عليه السلام) در روايات شيعي


در روايات شيعي و از زنان اهل بيت(عليهم السلام)، سخنان فراواني نقل شده كه بر توصيه ايشان بر گريستن و عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) دلالت دارد. نيز روايات بي شماري، با مضمون گريستن چهارده معصوم(عليهم السلام) بر آن حضرت، حتي پيش از شهادت ايشان وارد شده كه در اينجا، به برخي از آنها اشاره مي كنيم.
حضرت رسول(صلي الله عليه و آله و سلم) در مكان هاي متعددي بر فرزندش حسين(عليه السلام) گريسته است. در روز ولادت حسين(عليه السلام)، آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند و سپس فرزندش را در دامنش نهاد و گريست.( 7)
در روايت ديگري است كه « امام حسين(عليه السلام) در هنگامي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در حالت وحي بود، بر ايشان وارد و بر پشت پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) سوار شد و مشغول بازي گرديد. در اين حال جبرئيل عرضه داشت: امت پس از تو دچار فتنه مي شوند و اين فرزندت كشته مي شود. پس دست برد و مقداري خاك برگرفت و گفت در اين زمين كه نام آن «طف» است. پس از رفتن جبرئيل، پيامبر در حالي كه آن خاك را در دست داشت، گريه مي كرد به سوي اصحابش رفت. آنان پرسيدند: اي رسول خدا براي چه گرياني؟ فرمود: جبرئيل خبر داد كه پس از من فرزندم حسين، در زميني به نام « طف» كشته مي شود».(8)
از اين دست روايات در خصوص پيامبراكرم در مورد گريستن بر امام حسين(عليه السلام) فراوان يافت مي شود.(9) گريستن امام علي (عليه السلام) هنگام عبور از كربلا در جريان جنگ صفين نيز به صورت متواتر نقل شده است.( 10)
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه حضرت زهرا(سلام الله عليها) بر مصيبت فرزندش حسين(عليه السلام) مي گريست.( 11) درباره گريستن، عزاداري و مجلس به پا داشتن امام صادق (عليه السلام)( 12) و امام كاظم(عليه السلام)( 13) نيز اخبار و گزارش در دست است. اين همه روايات، بيانگر حزن و اندوه امامان در مصيبت حسين(عليه السلام) است.
پس از آنجا كه گفتار، كردار و تاييد عمل ديگران از سوي آن بزرگواران حجت است، تمسك به شيوه رفتار آنها لازم خواهد بود. البته به جز اين روايات، در روايات بسيار ديگري، به گريستن و برپايي مجلس عزاداري امام حسين(عليه السلام) امر شده و ثواب آن بيان گرديده است. امام صادق(عليه السلام) ابو عماره را، به خواندن شعري در رثاي امام حسين(عليه السلام) (14)امر كردند. نيز امر آن حضرت به جعفربن عفان و سخن آن حضرت در اين باره كه هر كه در مرثيه حسين(عليه السلام) بگريد و بگرياند، خداوند او را بيامرزد و بهشت را بر او واجب گرداند،(15) در زمره اين احاديث قرار مي گيرد. كلام امام رضا(عليه السلام) هم كه فرمود: «پس به مثل حسين بايد بگريند گريه كنندگان، همانا گريه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو ريزد».(16)
و نيز سخن ايشان كه «هر كه مصيبت ما را به ياد آورد و پس از ما بگريد يا بگرياند، هنگامي كه همه چشم ها گريان مي شوند، او نخواهد گريست و هر كه بنشيند در مجلسي كه در آن امر ما احيا مي شود، قلب و دل او هنگامي كه همه دلها مي ميرند، نخواهد مرد».(17)
از همين دست روايات است. به هر حال، روايات بر پاداشتن مجالس و گروه و نوحه بر حسين(عليه السلام) بسيار است كه در اين مجال، فرصت ذكر همه آنها نيست.( 18)

4. عزاداري در نگاه اهل سنت عزاداري در نگاه اهل سنت، از دو منظر قابل تبيين است:


الف - روايات متعدد اهل سنت در خصوص عزاداري در سيره پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و گريستن آن حضرت بر امام حسين(عليه السلام) و مسائلي اين چنيني درباره آن حضرت؛
ب – ديدگاه هاي مختلف عالمان سني مذهب.
از نگاه اول، روايات بسياري از اهل سنت وجود دارد كه پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه در سوگ عزيزانشان مي گريسته اند و عزاداري مي كرده اند ؛ همانند گريستن پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بر اهل بيتش،(19) نيز گريه ايشان بر حمزه،(20) جعفر بن ابي طالب، زيد بن حارثه،(21) ابراهيم و فرزندشان(22)و عثمان بن مظعون، نيز بايد به مرثيه هاي اصحاب پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در سوگ حمزه اشاره كرد. پس از شهادت حمزه كساني چون صفيه، خواهرش، كعب مالك و حسان بن ثابت(23)او را رثا گفته اند.
البته در ديگر سو، رواياتي در مذمب شيون و گريه بر مردگان(24)در احاديث اهل سنت وجود دارد كه بيشتر آنها به خليفه دوم باز مي گردد. در توضيح اين احاديث چند نكته حايز اهميت است:
اول - هم چنان كه ابن عباس از قول عايشه نقل مي كند - در صورت درستي اين نوع احاديث از پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) - آن حضرت، اين گفتار را از اساس درباره زياد شدن عذاب كافران با گريه بستگانشان فرموده است.( 25)
دوم - در سيره خليفه دوم به موارد متضاد و معارض با اين گونه روايت بر مي خوريم كه وي اشك ريختن و گريه كردن و سوگواري را بدون كارهاي زايد اجازه مي داده است؛ همانند اجازه او بر گريستن زنان بر مرگ خالد بن وليد،(26) و گريه او در مرگ نعمان. (27)
سوم - اصولا اين روايات از نظر سند قابل تامل اند.
از نگاه دوم، يعني از نظر عالمان اهل سنت و فتاواي فقهي، آنان نيز، تحريم مطلق عزاداري جايي ندارد. نيز آنچه مكروه قلمداد شده، شيون، زاري، فرياد زدن است. ولي گريستن جايز دانسته شده است.( 28)
در مجموع، عالمان اهل سنت، گريه بدون فرياد زدن را مباح دانسته اند، ولي در خصوص گريه با صدا، دو ديدگاه وجود دارد. مالكيان و حنفيان، گريه با فرياد را حرام مي دانند، ولي شافعيان و حنبلي ها آن را روا دانسته اند.( 29)

پي نوشت :


1. سيد محسن امين عاملي، اقناع اللائم علي اقامه الماتم، تحقيق، محمد البدري، قم، مؤسسه معارف اسلامي، چ 1، 1418هـ.ق.م،ص .53
2. مجله آيين اسلام، شمارههاي 336 ـ 360 (34-1333 ش) به نقل از برگهايي از تاريخ، حوزه علميه قم، رسول جعفريان، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 1، ص 1381، ص 61-.62
3. مسند احمد بن حنبل، بيروت - لبنان، دارالفكر، بي تا، ج 1، ص .335
4. همان، ص .333
5. سنن نسائي، شرح جلال الدين سيوطي، بيروت - لبنان، دارالمعرفه، چ 3، 1414 ق، ج 3، ص .318
6. همان.
7. علامه مجلسي، بحار الانوار، بيروت - لبنان، دار احياء التراث العربي، چ 3، 14، 3، ج 43، ص .239
8. محمد بن حسن طوسي، امالي طوسي، قم، مكتبه الداوري، ج ،1 ص 321، .324
9. امالي صدوق، شيخ صدوق، بيروت- لبنان، اعلمي، ص .116
10. وقعه الصفين، نصر بن مزاحم منقري، تحقيق عبد السلام هارون، بيروت، مؤسسه العربيه الحديثه، چ 2، بي تا، ص .140
11. كامل الزيارات، ابن قولويه، نجف، مطبعه الحيدريه، ص .82
12. امالي صدوق، ص .118
13. همان، ص .111
14. همان، مجلس 29، ص .205
15. اختيار معرفه الرجال، كشي، تصحيح ميرداماد، تحقيق، سيد مهدي رجايي، قم مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)، 1403 ق، ج 2، ص .574
16. امالي صدوق، مجلس 27، ص .128
17. همان، ص 269 - .268
18. براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به اقناع اللائم علي اقامه الماتم، سيد محسن امين، ص 183، .199
19. الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هيتمي، تصحيح عبدالوهاب عبد اللطيف، قاهره - مصر، مكتبه القاهره، بي تا، ص .239
20. السيره الحلبيه، علي بن برهان الدين حلبي، بيروت - لبنان، بي تا، ج 1، ص .534
21. صحيح بخاري، به حاشيه سندي، بيروت ـ لبنان، دارالكتب العلميه، چ اول، 1412 ق، ج 2، ص .393
22. سنن ابن ماجه، ج 1، ص .506
23. سيرت رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم)، اسحاق بن محمد همداني، تصحيح اصغر مهدوي، تهران، خواندني، 1361ش، ج 2، ص 673 و ص 700 - 702 و 693 -.700
24. صحيح بخاري، كتاب الخبائز، ج 2، ص 442؛ كنز العمال، حسام الدين متقي هندي، تصحيح صفوه السقاء، بيروت - لبنان، موسسه الرساله، چ 1، 1409ق، ج 15، ص 731 ـ .733
25. مسند احمد، ج 1، ص .42
26. اسد الغابه في معرفه الصحابه، عزالدين ابن اثير، تحقيق: علي محمد معوض، عادل احمد عبدالموجود، بيروت - لبنان، دارالكتب العلميه، چ1، 1415 ق، ج 2، ص .143
27. كنزل العمال، ج 14، ص .727
28. الفتاوي الهنديه في مذهب الامام ابي حنيفه ؛ شيخ نظام و گروهي از فقهاي حنفي هند، با حاشيه فتاواي قاضي خان، بيروت - لبنان، دارالفكر، چ 2، 1411 ق، ج 1، ص .162
29. الفقه علي المذاهب الاربعه، عبد الرحمان جزيري، بيروت ـ لبنان، دارالفكر، چ 1، 1417ق، ج 1، ص .502


نويسنده: علي آقاجاني قناد

منبع:سايت حوزه
ادامه مطلب
دوشنبه 21 دی 1388  - 11:18 AM
 با اجراي اين طرح در مرحله اول 500 كلاس درس در مصر به رايانه هاي ارزان قيمت و مناسب دسترسي خواهند داشت.
طرح مذكور كه با همكاري اينتل و موسسه CARE اجرا مي شود بخشي از يك پروژه جهاني براي تسهيل دسترسي دانش آموزان در سراسر جهان به رايانه است.
اين طرح در مرحله اول در 20 مدرسه در شهرهاي مختلف اين كشور اجرا شده و در صورت كسب نتايج رضايت آميز دامنه اجراي آن گسترش مي يابد.
قرار است دختران دانش آموز در جريان اجراي اين طرح به طور ويژه مورد توجه قرار گيرند، زيرا معمولا مهارت هاي آنان در زمينه استفاده از رايانه در كشورهاي در حال توسعه كمتر از پسران است.
براي تضمين موفقيت اجراي اين طرح قرار است آموزش هايي به معلمان و ديگر نيروهاي اجرايي دست اندركار ارائه شود.
ادامه مطلب
دوشنبه 21 دی 1388  - 11:17 AM
 ديده شده بسياري از مسلمانان بزرگسال كه از زمان كودكي به اقامه‌ي نماز مشهور بوده اند، در سن پيري و با داشتن عمرهاي بالا، تا حد زيادي از سلامت جسماني و عقلي قابل قبولي برخوردارند.
اين پژوهش، تلاش‌هاي علمي انجام شده را بررسي نموده، با تحليل و بهره‌برداري از دست‌آورد‌هاي اين تحقيقات، به دنبال رسيدن به هدف مقاله است. هدف اين تحقيق، توجه دادن به حقيقتي مهم است: عبادت‌هاي اسلامي فوايد جسمي روشني براي بدن انسان دارد. اين پژوهش به دنبال بيان تاثيرات مثبت حركات نماز در چرخش خون در مغز و مقارنه‌ي تاثيرات نماز با تاثير جايگزين‌هاي آن در اثر انجام ورزش است به ويژه اين كه انجام ورزش يكي از وسايل متعارف براي حفظ سلامتي بدن است، در اين تحقيق به دست‌آورد پژوهش‌هاي انجام شده‌ي ديگر در گذشته، تكيه شده. بيشتر اين تحقيقات برگرفته از تلاش‌هاي علمي انديشمندان جهان غرب مي‌باشد به همين دليل هم مي‌توان اين پژوهش را، نامه‌ا‌ي سرگشاده‌ به جهان غرب دانست.
اين پژوهش به بررسي فايده‌ي فرمان الهي به شروع نماز، در سن كودكي مي‌پردازد. آغاز نماز در اين سن، باعث مي‌شود كودك، نماز را به خوبي به جا آورد و به انجام نماز به شكل صحيح، عادت كند. انجام صحيح حركات نماز، باعث پديد آمدن بيشترين تاثيرات مطلوب بر بدن خواهد شد.
با توجه به اين كه مغز يكي از مهم‌ترين اعضاي بدن به شمار مي‌رود، وظيفه‌ي آن به ميزان زيادي به جريان چرخش خون بستگي دارد. جريان چرخه‌ي خون، تغذيه كننده‌ي مغز مي‌باشد. چرخه‌ي خون ويژگي‌هايي دارد كه همين ويژگي‌ها نشاط و پويايي مغز را تامين مي‌كند. يكي از اين ويژگي‌ها وجود چرخه‌ي ذخيره‌اي است كه در مواقع اضطراري و مورد نياز، به كار مي‌افتد.(1)
همچنين داراي نظامي خودكار براي تنظيم چرخه‌ي خون در مغز مي‌باشد كه ثبات جريان خون به مغز را در شرايط گوناگون تضمين مي‌كند.(2)
بر اساس تحليل انجام شده در اين پژوهش‌ها، مشخص شده كه گونه‌هاي مختلف ورزش به چرخه‌ي خون در مغز آسيب مي‌رساند. به عكس نماز كه يكي از وظايف ديني اسلامي است، فوايد بسياري در اين زمينه دارد. ورزش بدني از اين جهت كه خون را به شكل مستقيم از مغز سرقت مي‌كند و براي تغذيه‌ي عضلات ديگر به كار مي‌گيرد، به چرخه‌ي خون در مغز ضرر مي‌زند. اين تغذيه‌ي عضلاني به حساب تغذيه‌ي خوني مغز گذاشته مي‌شود.(3)
همچنين در نتيجه‌ي سرعت گرفتن عمليات تنفسي در هنگام انجام ورزش، معدل دي‌اكسيد‌كربن در خون، پايين مي‌آيد كه پيامد آن، آرام‌تر شدن جريان خون به سمت مغز است، زيرا نسبت دي‌اكسيد‌كربن در خون يكي از مهمتر‌ين عوامل جريان خون به سمت مغز به شمار مي‌آيد.(4)
گزارش‌هاي علمي فراواني وجود دارد كه حاكي بي‌هوشي ورزشكاران هنگام فعاليت ورزشي يا بلافاصله بعد از ورزش است، در حالي كه اين بي‌هوشي‌ها هيچ گونه سابقه‌ي بيماري قلبي را به همراه نداشته. اين گزارش‌ها نيز آسيب‌رساني ورزش به فرآيند خون رساني مغزي را تاييد مي‌كند.(5)
همچنين گزارش‌هاي گوناگون ديگري، بيانگر پايين آمدن نيروهاي اعتدالي در بسياري از ورزشكاران مي‌باشد كه سرزنش بيشتري را نسبت به مساله‌ي ورزش برانگيخته است.(6)
اضافه بر اين سكته‌هاي قلبي متعدد در هنگام ورزش - در ورزشكاران بيمار و ورزشكاران سالم- تاييد‌گر نظريه‌ي آثار نامناسب برخي ورزش‌هاي خشن مي‌باشد.(7)
از سوي ديگر به نظر مي‌رسد، حركات نماز بر جريان خون در مغز، تاثيرات مثبت فراواني داشته باشد. در هنگام سجده با متمايل شدن سر به سمت پايين، جريان خون به سمت مغز افزايش مي‌يابد همچنين خم شدن بدن بر روي خود هنگام سجده، به جهت‌گيري خون از اطراف بدن به سمت اعضاي دروني و مغز كمك مي‌كند.(8) اضافه بر اين،هنگام سجده و تمايل سر به سمت پايين، معدل دي‌اكسيد‌كربن در خون به شكل فيزيولوژيك افزايش مي‌يابد. اين حالت در نتيجه‌ي فشار اعضاي دستگاه گوارشي بر ريه پديد مي‌آيد. بالا رفتن نسبت دي‌اكسيد‌كربن در خون باعث اضافه شدن جريان خون به سمت مغز خواهد شد.(9)
همچنين خم‌شدن مكرر سر به پايين در هنگام ركوع و سجود؛ سپس بالا آمدن سر هنگام ايستادن و نشستن، كمك مي‌كند از نظام خودكار توازن جريان خون به مغز، مراقبت بيشتري شود. مشهور اين است كه اين نظام خودكار اعتدالي، با افزايش سن، فرسوده مي‌شود.(10)
نظام خودكار توازن جريان خون در مغز، در هنگام سجده، عكس‌العمل دو گانه‌اي از خود نشان مي‌دهد: در ابتداي سجده‌ي، مانع جريان خون اضافه‌ به مغز مي‌شود. اين حالت باعث آمادگي مغز براي دريافت جريان بيشتر خون مي‌شود. جلوگيري ابتدايي از جريان خون به مغز به جريان چرخش احتياطي خون به مغز، اين فرصت را مي‌دهد تا براي فعاليت و عملكرد خود آماده شود. در مرحله‌ي بعد، به خون اضافه اجازه داده مي‌شود به سمت مغز جريان پيدا كند و سرانجام در جايگاه‌هاي ذخيره خون توزيع شود. به اين صورت، از اين كاركرد مهم احتياطي مراقبت مي‌شود. كاركردي كه بنابر مشهور با افزايش سن و پيري، تضعيف مي‌شود و چه بسا بي‌توجهي و عدم به كارگيري هم در اين ضعيف شدن موثر باشد.(11)
اين عكس‌العمل دوجانبه‌ي نظام خودكار چرخش خون در مغز، در هنگام سجده، ما را به سمت فهم بهتري از فايده‌ي انجام فرمان الهي در نماز هدايت مي‌كند. از نظر فقهي حركات نماز بايد به گونه‌اي با آرامش انجام شود كه از انجام اين حركات مطمئن شويم. تنها در اين صورت است كه فايده‌ي مطلوب حركات نماز نسبت به چرخش خون در مغز به دست مي‌آيد. با انجام آرام حركات نماز به هر يك از عكس‌العمل‌هاي چرخش خوني فرصت داده‌ايم تا متناسب با هر يك از حركات نماز، در مجراي صحيح خود قرار بگيرد.
بر اساس توضيحات بالا، روشن مي‌شود كه نماز در اسلام، تاثيرات روشني بر جريان خون در مغز دارد، از انجام وظيفه‌ي جايگاه‌هاي ذخيره‌ي خون در مغز و همچنين از نظام خودكار چرخش خون در مغز محافظت مي‌نمايد.
اين تحقيق مدعي فهم علت وجوب حركات نماز در اسلام نيست. شايد رسيدن به چنين فهمي براي هيچ‌كس عملي نباشد ولي در عين حال تلاش دارد برخي تاثيرات ناشناخته‌ي نماز بر چرخش خون در مغز را ملموس نمايد. بر اساس گفته‌هاي بالا، مي‌توان نتيجه گرفت چند لحظه سجده در بارگاه الهي مي‌تواند بسياري از آثار مضر فعاليت‌هاي روزانه و ورزش را بر چرخش خون در مغز، از بين ببرد و از انواع تمرين هاي مختلف ورزشي بي نياز سازد.
علي رغم بيان اين فوايد روشن، اين تاثير، تنها فايده‌ي جسمي نماز نيست، چه اين كه اگر تمام فوايد جسمي نماز را هم در نظر بگيريم، اين فوايد برترين فايده‌ي نماز نخواهد بود. در حقيقت فوايد معنوي نماز را بايد بزرگترين نوآوري اين واجب الهي دانست.
در پايان لازم به تذكر است كه هدف اين پژوهش، تشويق به ترك ورزش نيست؛ بلكه در دوره‌ا‌ي كه اشتياق به پزشكي جايگزين و درمان‌هاي طبيعي در حال رشد است، نگا‌ه‌ها را به توجهي جدي‌تر به سوي اسلام و رسالت بزرگ آسماني آن فرامي‌خواند، اسلامي كه تمامي فرمان‌هايش به مصلحت انسان است.

فهرست منابع:


1. Abe H, Iwami Y, Nakashima Y, Kohshi K, Kuriowa A. Exercise – induced neurally mediated syncope. JHear J 1997 Jul ; 38(4) : 535 – 9 .
2. Bakhur VT , Bondar’ AM , Chekler LA. Peculiar abdominal “steal” syndrome of the cerebral circulation. Zh Neuropatol Psikhiatr Im SS Korsakova 1980 ; 80 (7): 1003 – 5. Russian
3. Calkins H , Seifert M , Morady F. Clinical presentation and long-term follow-up of athletes with exercise – induced vasodeppressor syncope. Am Heart J 1995 Jun ; 129(6) : 1159-64 .
4. Duarte J , Markus H, Harrison MJ. Changes in cerebral blood flow as monitored by transcranial Doppler during voluntary hyperventilation and their effect on the electroencephalogram. J Neuroimaging 1995 Oct ; 5(4) : 209-11 .
5. Fortune JB , Feustel PJ , de Luna C , Graca L , Hasselbarth J, Kupinski AM. Cerebral blood flow and blood volume in response to O2 and CO2 changes in normal humans. J Trauma 1995 Sep ; 39(3) : 463-71 .
6. Grubb BP , Temesy-Armos PN , Samoil D , Wolfe DA , Hahn H , Elliot L. Tilt table testing in the evaluation and management of athletes with recurrent exercise - induced syncope. Med Sci Sports Exerc 1993 Jan ; 25(1) 24-8
7. Guyton AC, Hall JE. Text book of medical physiology. W B Saunders Company. 1996 ; 9th Ed. : 785 .
8. Hata K , Hata T , Miyazaki K , Kunishi H , Masuda J. Effect of regular aerobic exercise on cerebrovascular tone in young women. J Ultrasound Med 1998 Feb ; 17(2) : 133-6 .
9. Heckmann JG , Hilz MJ , Hagler H, Muck-Weymann M , Neundorfer B. Transcranial Doppler snography during acute 80 degrees head-down tilt (HDT) for the assessment of cerebral autoregulation in humans. Neurol Res 1999 Jul ; 21(5) : 457-62 .
10. Hellstrom G , Fisher-Colbrie W , Wahlgren NG , Jogestrand T. Carotid artery blood flow and middle cerebral artery blood flow velocity during physical exercise. J Appl Physiol 1996 Jul; 8(1) : 413-8 .
11. Huang Y , Gao S , Wang B , Li S. The evaluation of the intra- and extra-cranial circulation in subclavian steal syndrome. Chin Med J (Engl) 1997 Apr ; 110(4) : 286-8 .
12. Hughson RL, Edwards MR , O’Leary DD , Shoemaker JK. Critical analysis of cerebrovascular autoregulation during repeated head-up tilt. Stroke 2001 Oct ;32(10) : 2403-8 .
13. Katzel LI , Sorkin JD , Goldberg AP. Exercise – induced silent myocardial ischaemia and future cardiac events in healthy, sedentary middle aged and older. J Am Geriatr Soc 1999 Aug ; 47(8) : 923-9 .
14. Kosinski D , Grubb BP , Karas BJ , Frederick S. Exercise – induced neurocadiogenic syncope: clinical data, patho-physiological aspects, and potential role of tilt table testing. Eurospace 2000 Jan ; 2(1) : 77-82 .
15. Lecomte J. Physiopathology of cerebral circulation. Rev Med Liege. 1974 Sep ; 29(17) : 495-500 .
16. Lee TC , FitzgeraldDE , O’Regan M , O’Brien M. Mean flow velocity


* اين مقاله، ترجمه تحقيقي است كه در نشريه الاعجاز العلمي منتشر شده است. نويسنده ي محترم اصل مقاله را در 60 صفحه نگاشته و در هفتمين همايش جهاني اعجاز علمي در امارات در تاريخ 4-1 صفر 1423(25-22 مارس 2004) ارايه نموده است.
ادامه مطلب
دوشنبه 21 دی 1388  - 11:15 AM
  اوراكل مي گويد 24 وصله امنيتي براي به روزرساني صدها محصول اين شركت در دسترس خواهد بود.
با توجه به اينكه محصولات شركت اوراكل به طور گسترده از سوي شركت هاي تجاري مورد استفاده قرار مي گيرد به نظر مي رسد كه سه شنبه هفته آينده روز پركاري براي همه آنان باشد.
بسياري از اين وصله ها مربوط به نرم افزار Oracle Database است.
به گفته اين شركت، هكرها با سوءاستفاده از آسيب پذيري هاي فعلي مي توانند كدهاي معيوب خود را بر روي رايانه فرد قرباني اجرا كنند. همچنين سه وصله هم براي به روزرساني Oracle Application Server طراحي و عرضه شده است.
يكي ديگر از محصولاتي كه قرار است به روز شود، Oracle Applications Suite است كه سه وصله امنيتي براي آن طراحي شده است.
همچنين وصله هايي نيز براي به روزرساني PeopleSoft ، JD Edwards Suite، Primavera Products Suite، BEA Products Suite عرضه خواهد شد.
ادامه مطلب
دوشنبه 21 دی 1388  - 11:14 AM
 در دوره امامت امام سجاد(ع)، قيامهاي چندي رخ داد و امام نيز موضع گيري متفاوتي با آنها داشت. در اين پرسشها و بحثهاي گوناگون مطرح است. نمونه هايي از مهم ترين آن عبارت اند از:
- تعيين هويت سياسي، اجتماعي و مذهبي قيامها؛
- ملاكهاي تعيين هويت قيامها؛
- بررسي علل، اهداف و چگونگي قيامها؛
- چرا امام سجاد(ع) خود قيام نكرد؟
- چرا امام سجاد(ع) با قيامي همراهي نكرد؟
اين سؤالها و پرسشهاي ديگري از اين دست، در معرفي و شناسايي قيامها و شورشهاي صدر اسلام و تعيين گرايش مذهبي آنان، اهميت و ضرورت ويژه اي دارد. اين ويژگي پژوهشگران را ياري مي رساند كه صحيح تر و عميق تر به تحليل جريانهاي سياسي - اجتماعي و تحركات جناحي- مردمي بپردازند.

1- قواعد و ملاكهايي براي تعيين هويت قيامها


براي تعيين هويت شيعي و غير شيعي بودن قيامها، قواعد و ملاكهاي قابل توجهي وجود دارد كه معرفي مي گردد:
الف) محور اصلي قيام در مكتب تشيع، امامت و شخص امام است. هر قيامي را كه امام معصوم(ع) يا نماينده او رهبري مي كرد يا مأذون از طرف امام بود و پس از شروع قيام، دعاي خير، تأييد و تقريري كه از امام معصوم در پي داشت، قطعاً قيامي شيعي به شمار مي آيد.
ب) چنانكه رهبران و سردمداران يك قيام يا قيام كنندگان، شيعه بوده واهداف و آرمانها و شعار ايشان با آهنگ تشيع همنوا باشد، اگرچه امام معصوم يا نمايندگان او با آنان همراه نباشند، مي توان آن قيام را شيعي دانست.
غير از موارد مذكور، هر قيام و شورشي غير شيعي است و طبعاً در انديشه تشيع نامشروع خوانده مي شود.* از اين رو، قيامها به دو دسته تقسيم مي شوند:
الف) قيامهايي كه با اهداف شيطاني و قدرت طلبي صورت گرفته، هر چند به ظاهر شعار طرفداري از اهل بيت(ع) را سر داده شد، نظير قيام عباسيان؛
ب) قيامهايي كه با اهداف الهي، ظلم ستيزي و پيكار با ظالمان باشد. قيام كنندگان، حق و صاحبان حق را بشناسند و تصميم آنان، بازگرداندن حق به اربابان آن باشد، نظير قيام زيد بن علي. بديهي است كه دسته اول محكوم و دسته دوم مورد تأييد بود.

2- قيامهاي عصر امام سجاد(ع)


نخستين قيامهاي مردمي، از زمان نخستين خلفاي اسلامي شروع شد و شورش مردم كوفه بر ضد زمامداران آن، شورش مردم عليه عثمان، و نيز قيام حجر بن عدي بر ضد معاويه از اين دست قيامهاست.(2) نقطه عطف و سرآغاز مهم ترين قيامها، نهضت عاشوراست كه الگوي انقلابهاي اسلام خواهي شد.

الف) قيام مدينه(واقعه حره)


قيام حره، سه روز مانده به پايان ذي الحجه سال 63 ق، اتفاق افتاد.(3) هيئتي همراه عبدالله بن حنظله از مدينه به شام رفت و پس از بازگشت ، گزارشي از مفاسد يزيد و دستگاه حاكمه ارائه دادند و اعلان برائت كردند، سر از اطاعتش برتافتند ومردم را به مبارزه با آنان فراخواندند و از آنان بيعت گرفتند.(4) عبدالله بن حنظله وعبدالله بن مطيع رهبران مهاجران و انصار، و معقل نيز فرماندهي تيره هاي مختلف مهاجران غير قرشي را برعهده گرفته و فرماندهي نيروهاي مدينه را در مقابل سپاه شام برعهده داشتند.(5) شهادت امام حسين(ع)، كشتار اهل بيت(ع)، گزارش هيأت نمايندگي مدنيها از دربار و دستگاه يزيد، آگاهي مردم از فساد و فحشاي دستگاه حاكمه، و نيز اعلام و اعلان بي كفايتي يزيد براي منصب خلافت، مهم ترين زمينه هاي قيام اهل مدينه بر ضد امويان درسال 63 ق، بود. آنان در آغاز قيام، عثمان بن محمد بن ابي سفيان، والي مدينه و زمامداران اموي مدينه را از شهر بيرون راندند. و با پيوستن به حكومت خود مختار زبيريان در مكه، علم مبارزه برافراشتند و شعارشان دعوت به رضا و شورا بود.(6) طولي نكشيد كه سپاه اموي به فرماندهي مسلم بن عقبه مدينه را در محاصره در آوردند و با شدت عمل و كشتار فراوان در منطقه حره در كناره‏ى مدينه، قيام را سركوب كردند و پس از پيروزي، جان، مال و ناموس اهل مدينه را براي سه روز بر سربازان شامي مباح گردانيدند. از مردان و صحابيان اسير، بر بردگي يزيد بيعت ستاندند و چون چهارپايان بر گردنشان مهر بردگي گذاشتند.
امام سجاد(ع) در اين واقعه، تقيه را پيشه خويش ساخته و به ظاهر نقشي در مبارزه مردم مدينه نداشتند؛ زيرا عامل اصلي آغاز چنين موضعي، وابستگي شديد اين شورش به حكومت عبدالله بن زبير در مكه و داخل شدن مردم مدينه در بيعت با او، و فرار عبدالله بن مطيع به سوي مكه بود.
پيشتر در مورد عبدالله بن زبير سخن گفتيم. سابقه كينه توزي او و پدرش با اهل بيت(ع) مشهور است. او از مردم مدينه براي خود بيعت گرفت و تبليغات او و نيز چند عاملي كه در رخداد حره گذشت، در بروز قيام در مدينه مؤثر بود. امام سجاد(ع) با ابن زبير بيعت نكرد؛ زيرا خلافت وي را مشروع نمي دانست، همان گونه كه خلافت يزيد را نامشروع مي دانست، البته در بيعت با يزيد مجبور بود و از آن خارج نشد.
به نظر مي رسد يكي از مهم ترين دليلهايي كه مي توان براي رفتار دور از خشنونت عامل يزيد در مورد امام سجاد(ع) ارايه كرد، اين است كه آن حضرت(ع) از بيعت با يزيد خارج نشده و با ابن زبير بيعت نكرده بود البته دلايل ديگري نيز گفته اند، از جمله عدم همكاري با قيام كنندگان ، پنان دادن به اهل و عيال مروان بن حكم زمامدار رانده‏ى شده مدينه، بازداشتن بني هاشم از ورود در فتنه و سفارش مخصوص يزيد به مدارا كردن با امام سجاد(ع) برخي از عوامل دور بودن امام و اهل بيت(ع) از خطرهاي احتمالي رخداد حره بود.

ب) قيام توابين


يكي ديگر از قيامهاي مهم اين دوران، قيام توابين است. كوفيان از سال 61 هـ. به بعد، در آتش ندامت از كوتاهي در حادثه كربلا مي سوختند و سرآمدان كوفه، از بي وفايي و پيمان شكني خويش نادم گشته و بر گناه خود افسوس مي خوردند و به فكر توبه و تدارك آن بودند. آنها تحركات پنهاني و مخفيانه اي داشتند و خود را براي شورش و قيامي آماده مي كردندف تا خبر مرگ يزيد به ايشان رسيد. توابين كنار قبر مطهر سالار شهيدان جمع شدند و با ناله و انابه پيمان بستند كه بر ضد امويان بشورند و تا سرحد شهادت بتازند و خون خود را به كفاره گناه خويشتن بريزند. آنان از آنجا به سوي شام حركت كردند و در عين الورده، با سپاه عبيدالله بن زياد به پيكار پرداختند. پنج هزار تن از كوفيان شيعه و مخالفان بني اميه با سليمان بن صرد همراه شدند و از اين تعداد، حدود يك هزار تن به فرماندهي رفاعه بن شداد موفق شدند از معركه جان به سلامت ببرند و بازگردند. ستاره قيام توابين در عين الورده غروب كرد و باقي مانده آنان، بعدها به مختار پيوستند.
توابين دو گروه را در حادثه كربلا مقصر مي دانستند: بني اميه و خائنان و جنايت پيشگان كوفه. قيام توابين، يك حركت سياسي - اجتماعي بود و از آنجايي كه رهبران و قيام كنندگان آن شيعي و متأثر حادثه كربلا بودند و همچنين اهداف و آرمانهايشان با مرام تشيع همسو بود، آن را قيام شيعي شمرده اند.
سران توابين هيچ گونه ارتباطي با امام سجاد(ع) نداشتند؛ نه دعوتي از امام به عمل آورده و نه در بيعت امام در آمده بودند، نه سفارش و اشارتي از طرف امام بر شروع و ادامه قيام داشتند و نه حذر و تكذيبي از امام بر ضد ايشان شده بود.
به نظر مي رسد با حادثه كربلا و شهادت سيدالشهدا كوفيان روي دعوت از امام را نداشته و بيعت با حضرت را پس از عهدشكني هاي پياپي، موجب اتهام ، سفاهت و اغراي به جهل مي پنداشتند. از طرفي، اين توبه كنندگان بودند كه گرد هم آمدند و در اين دايره، جايي براي امام سجاد(ع) نبود. و همچنين آنها با كشته شدن و كشتن، مي خواستند اظهار ارادت و مودت به خاندان پيامبر(ص) را اثبات كنند و پيش از آن نمي توانستند حضرت را به خويشتن فراخوانند. نيز افزون بر موارد بالا، توابين خود را به شهادت نزديك تر مي ديدند تا پيروزي، و طبيعي مي نمود كه به همراهي و شهادت امام سجاد(ع) پس از حادثه كربلا خرسند نبودند.
شعارهاي يالثارات الحسين(ع) و واژه هايي كه از انتقام جويي بر مي خاست، محرك قوي و مؤثري در ميان مردم بود. ميزان تأثير حادثه كربلا در قيام توابين، بيش از تأثير آن در ديگر قيامها بوده است. نزديكي زماني و مكاني به كربلا و عاشورا ، يادآوري و گفتگو از مصيبتها و صحنه هاي تكان دهنده حادثه كربلا، غليان عواطف و احساسات مردم، احساس شرم، گناه و تقصير در فاجعه‏ى كشتار اهل بيت(ع) و حضور جنايتكاران و قاتلان در بين مردم، بيشترين اثرپذيري را در كوفه و كوفيان ايجاد كرده بود و عروج بيش از چهار هزار تن از مسلخ شهادت ، گواه آن است.
البته هر نهضت و انقلابي آثاري به جاي مي گذارد و قيام توابين در قيام مختار تأثير گذاشت. كساني كه از نبرد عين الورده جان به سلامت برده بودند، كساني كه با توابين پيمان بر مبارزه بستند، اما هنگام قيام سستي شركت نكردند، و كساني كه از كشته شدن توابين متأثر شده بودند، همگي جمعيت انبوهي شدند و به قيام مختار پيوستند.

ج) قيام مختار


پيش از آغاز قيام شهادت طلبانه‏ى توابين، مختار در كوفه مردم و شيعيان را به سوي خود فرا مي خواند. او رقيب سليمان بن صرد و توابين بود. كوفه كانون شورش و انقلاب به شمار مي آمد. و گروهي زير پرچم سليمان جمع شده بودند جماعتي گرد مختار. او آنان را از شكست حتمي خبر داده، مردم را از كشته شدن در همراهي سليمان انذار مي داد.
مختار سران توابين را به عدم درك سياسي و عدم تجربه نظامي متهم مي كرد و خويشتن را با كفايت تر معرفي مي نمود. از طرفي، او خود را نماينده محمد بن حنفيه خوانده و مردم را به پيروي از خويش فرا مي خواند. مختار با حضور چند تن از رقباي قدر خويش چون سليمان و ديگران، نتوانست موقعيت ويژه اي به دست آورد، اما پس از شكست توابين، يكه تاز بلا منازع كوفه بود و پس از جذب ابراهيم بن اشتر، به حركت خويش سرعت بخشيد و كوفه را تصرف كرد و عاملان و شركت كنندگان در كشتار كربلا را به سختي مجازات كرد.
ويژگي هاي مختار را در زيركي و سياستمداري او كه چهره اي سياسي - مذهبي بود مي توان ديد و افزون بر آن، تقوا و نيز محبت شديد به اهل بيت(ع) از ديگر ويژگي هاي او به شمار مي آيد.

مختار كيست؟


مختار در سال اول هجري در طائف به دنيا آمد.(6) پدرش ابوعبيد ثقفي، در زمان عمر در مدينه حضور داشت و از طرف خليفه به فرماندهي سپاه منصوب شد. او و فرزندانش وهب، مالك و جبر در نبرد قس الناطف به شهادت رسيدند.(7) مختار كه در اين زمان سيزده ساله بود،(8) تحت سرپرستي عمويش سعد بن مسعود كه از صحابيان بود(9) رشد و نمو كرد. از دوران جواني او اطلاعات زيادي در دست نيست.
در جريان جنگهاي جمل، صفين و نهروان حضور نداشت و هنگامي كه عمويش سعد در تعقيب خوارج عزيمت كرد، مختار در مداين جانشين وي بود. در جريان گفتگوي صلح امام حسن(ع) كه در مداين صورت گرفت، گزارش دقيقي از فعاليت او در اختيار نيست. در جريان قيام امام حسين(ع)، مختار ميزبان مسلم بن عقيل در كوفه بود و ابن زياد او را روانه‏ى زندان كرد و پس از نهضت عاشورا، با ميانجيگري عبدالله بن عمر آزاد شد و از عراق به حجاز رفت.(10) تاريخ نگاران درباره‏ى نقش مختار در جريانهاي داغ سياسي و نبردهاي مهم دوران حضرت علي(ع) و امام حسن(ع) تا قيام كربلا سخني به ميان نياورده اند؛ با اينكه او در عراق بوده و مدتي نيز در مدائن نزد عمويش سعد بن مسعود بود. در سالهاي بعد از آن نيز از اوضاع و احوال زندگي، افكار، عقايد و گرايشهاي سياسي وي اطلاعي در دست نيست. شهرت وي از آنجا بود كه خانه‏ى وي پناهگاه، مسلم گرديد و عبيدالله كه از نفوذ وي آگاهي داشت، در طول مدتي كه اوضاع نابسامان بود، در بند گرفتارش كرد.(11)
ابن زبير در سال 61 ق ، با طرح مسألة شهادت امام حسين(ع)، جنايتهاي امويان، مفاسد يزيد، و نيز با اعلان عدم صلاحيت سياسي و اخلاقي يزيد براي خلافت، او را خلع كرد و اصحابش مخفيانه با خود او بيعت كردند. مختار به حجاز وارد شد و همواره در آنجا بود تا در كنار ابن زبير در جبهه‏ى ضد اموي شركت كرد و به علت لياقت، شايستگي و توانمندي هاي نظامي و سياسي اش پرآوازه شد. پس از مرگ يزيد و شكسته شدن محاصره مكه، مختار پنج ماه و چند روز در آنجا ماند،(12) اما از آنجا كه به لحاظ عقيدتي با زبيران هم فكر نبود، عبدالله بن زبير توجه چنداني به او نكرد مسئوليتي برعهده اش ننهاد. تنها دشمن مشترك آنان ، يعني امويان سبب ائتلاف آن دو شده بود. ديري نپاييد كه مختار از زبيريان گسسته و به كوفه رفت تا بتواند از جو مناسب آنجا به سود خود بهره گيري كند. ورود او به كوفه با فعاليتهاي سياسي توابين هم زمان بود.
مختار در روز جمعه نيمه ماه رمضان و شش ماه بعد از وفات يزيد، در سال 64 ق، وارد كوفه شد.(13) حركت توابين ، شور و هيجان زايد الوصفي در كوفه ايجاد كرده بود، اما مختار با ايشان همراه نشد و رهبران آن قيام را فاقد بينش صحيح سياسي و تجربه نظامي دانست.(14) پس از شكست توابين، مختار با جمع آوري توبه گزاران شكست خورده و طرح شعار خون خواهي سالار شهيدان و مبارزه با قاتلان كربلا، خود را به عنوان نماينده‏ى محمد بن حنفيه معرفي كرد و رهبري شيعيان عراق را به دست گرفت و توانست بزرگاني چون ابراهيم پسر مالك اشتر را كه در شجاعت همچون پدرش بود، با خويش همراه كند. مختار به زودي با بيرون راندن عبدالله بن مطيع(15) والي ابن زبير از كوفه، بر شهر حاكم و مسلط شد(16) و با ورود به دارالاماره ، بيعت همه مردم را از آن خود كرد. او در سال 66 ق، بر كوفه غلبه يافت.(17) مختار با شعار انجام اصلاحات ريشه اي، توانست موالي، بردگان و مستضعفان را به خود نزديك كند. او در فييء به تساوي ميان مردم از اشراف و بردگان رفتار كرد و اين، موجب نارضايتي اشراف كوفه بود كه پنهاني به ابن زبير علاقه داشتند و از موقعيت اعطايي مختار به بردگان در شخصيت سياسي و اجتماعي سخت ناراحت بودند و چنين مي گفتند: «اين مرد(مختار) بدون رضايت ما بر ما فرمان مي راند، بردگان ما را به خود نزديك ساخته و آنان را بر چارپايان نشانيده و سهم فييء ما را به آنان بخشيده و خورانده است و ديگر بردگانمان از ما فرمان نمي برند».(18) اشراف احساس خطر كردند و هيئتي نزد محمد بن حنفيه روانه كردند تا درباره‏ى نمايندگي او تحقيق كنند.
از جمله اقدامات مختار، انتقام از قاتلان شهداي كربلا و كساني بود كه در كربلا حضور داشتند. ابراهيم به همراهي سپاهي، با عبيدالله درگير شد و او را كشت. مختار سر عبيدالله را به مدينه نزد امام سجاد(ع) فرستاد و موجب تسلاي دل بني هاشم گرديد. او همچنين، سپاهي به مكه فرستاد و ابن حنفيه را كه در زندان ابن زبير بود، رهانيد.(19) ابن زبير، مصعب را براي سركوبي مختار به عراق فرستاد و به اين ترتيب، ستاره‏ى مختار افول كرد و طومار بلند آوازه‏ى يكي ديگر از ثقفيان كه حدود سه سال عراق و امويان را به خود مشغول كرده بود، بسته شد. زمان وفاتش را در سالهاي 67(68 و 69) ق، در كوفه(20) گفته اند.(21)
قيام مختار يك قيام شيعي است و ارتباط او با اهل بيت(ع) سابقه ديرينه دارد. در دوران معاويه، برخلاف آنكه ثقفيان از مقربان درگاه اموي بودند، او مورد بي مهري قرار گرفت و هيچ پست و منصبي نداشت. اين پيشينه‏ى شيعه گري مختار و علاقه وافر او به اهل بيت(ع) و انديشه ظلم ستيزي و انتقام جويي از قاتلان سيدالشهدا(ع)، مختار را به ارتباط نزديك تر با اهل بيت(ع) مي كشاند.

ارتباط امام سجاد(ع) با قيام مختار


با وجود جو خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علني ميان امام و مختار بي مورد است. امام شخصا از رهبري قيام سرباز زد، اما به عمويش محمد بن حنفيه ولايت داد كه رهبري و پشتيباني معنوي قيام را به عهده بگيرد و مختار مردم را به بيعت با محمد بن حنفيه فرا مي خواند. از آثار و فوايد اين كار، ايجاد امنيت براي امام، مشغول كردن ذهن دشمن و جاسوسان آن به غير امام، و مصونيت آن حضرت(ع) از خطر را مي توان نام برد.
امام، مردم و انقلابي ها را به همراهي با مختار تشويق و ترغيب مي كرد و به عمويش مي فرمود: يا عم ، لو عبدا زنجيا تعصب لنا اهل البيت لوجب علي الناس موازرته و قد وليتك هذا الامر فاصنع ما شئت، فخرجوا و قد سمعوا كلامه و هم يقولون أذن لنا زين العابدين و محمد بن الحنفية(22) اي عمو! اگر برده سياهي براي ما اهل البيت قيام كند، بر مردم است كه او را ياري رسانند و من تو را بر اين امر گماردم. پس هر چه خواهي كن. آنگاه آنان پس از شنيدن كلام امام خارج شدند، در حالي كه مي گفتند: زين العابدين و محمد بن حنفيه به ما اجازه دادند.
امام با پذيرفتن هدايايي كه مختار براي حضرت فرستاده بود، در واقع او را تأييد مي كرد. در چند مورد گزارش شده كه امام در حق مختار دعا كرده است.(23) و همه اين موارد، حاكي از موضع گيري مثبت امام سجاد(ع) در مورد قيام مختار است. افزون بر آنچه گفته شد، نظر آيت الله خويي اين است كه از ظاهر روايات استفاده مي شود كه قيام مختار به اذن خاص از طرف امام بوده است.(24) نيز، پس از بازگشت آن هيئت به كوفه، مختار از ايشان در مورد ملاقات و گفتگوها پرسيد، گفتند: قد أمرنا بنصرتك(25)
با توجه به تحليلها و ارزيابي مثتبي كه از اقدامات امام سجاد(ع) وجود دارد، اين سؤال مطرح مي گردد كه:

علل عدم قيام امام سجاد(ع)


اين سؤال همواره درباره امام سجاد(ع) و برخي از امامان نيز مطرح بوده كه چرا قيام نكردند و شخصا رهبري قيامي را به عهده نگرفتند. اهميت سؤال و پاسخي كه به آن داده مي شود، تبيين كننده اصلي مهم و اساسي در تاريخ تشيع خواهد بود و به تبع آن، پرسشها و فرضيه هاي متعددي طرح خواهد گرديد.
- آيا امامان به دنبال تشكيل حكومت بودند يا خير؟
- آيا تشكيل حكومت اسلامي، بر اساس تعليم صحيح اسلام به رهبري امامي معصوم، يك تكليف بوده است يا خير؟
- در منظر امامان شيعه(ع) مبارزات سياسي اولويت داشته است يا فعاليتهاي علمي و فرهنگي؟
- اساسا ملاكهاي تعيين كننده‏ى نوع فعاليتهاي سياسي يا فرهنگي چيست؟
- چه موانعي مجوز عبور از حوزه اي به حوزه ديگر است؟
- آيا كم رنگ شدن فعاليت سياسي امامان، دليل كم اهميت بودن آن است؟
- آيا تفاوتي كه در عملكرد برخي از امامان با يكديگر مشاهده مي شود، توجيه پذير است يا خير؟ چگونه؟
- ايا از منظر تاريخي، تاريخ تشيع آن قدر شفاف و روشن است كه شيعيان بتوانند راه مبارزه را بجويند و الگوي خويش را در انتخاب هر يك از فعاليتهاي سياسي يا فرهنگي بيابند؟ و از اين دست سؤالها.
براي پاسخ به سؤال اصلي در مورد علت عدم قيام امام سجاد(ع) به مواردي اشاره مي كنيم كه نتيجه گيري و دستيابي به پاسخ، براي برخي از پرسشهاي بالا را تسهيل مي كند.
1. شرايط سياسي براي حضرت فراهم نبود. سايه رعب، وحشت و ترس از كشته شدن بر مردم حاكم بود و مردم آمادگي مبارزه را از دست داده بودند.
2. امام مردم را با اهداف قيام امام حسين(ع) آشنا و ابعاد آن را روشن كرده و از مشروعيت قيام امام حسين(ع) و حقانيت آن دفاع مي كرد.
3. حفظ شيعيان و پيروان از مرگ و هلاكت، و پرهيز از داخل كردن آنان در فتنه هايي كه نامعلوم بود، هم چنانكه امام حسن(ع) حفظ جان و شيعيان را علت اصلي صلح بيان كرد.
4. حركت انتحاري بي ثمر، كار پسنديده اي نبود و امام رويكرد جديدي به فعاليتهاي فرهنگي نشان داد تا مباني ديني را از انحراف و تزلزل رهايي بخشد.
5. حركت علمي، بهترين جايگزين براي حركت سياسي محكوم به شكست بود.
6. امام كه آگاه ترين مردم به مصالح عمومي است، با توجه به عواقب امور موضع گيري مي كند و امام سجاد(ع) چنان كرد و مطابق شرايط و مقتضيات زمان عمل كرد.
7. تصميم گيري هاي امام عقلاني بود نه نفساني. تحركات احساسي موقتي و محكوم به شكست است و امام از آن نوع تصميمها پرهيز مي كرد.
8. قيامها و انقلابهايي كه به دگرگوني سياسي مي انجامد، به دنبال دگرگوني اجتماعي و به تبع آن حركتي كه هر دو تغيير سياسي و اجتماعي را باعث شود، موفق است.
اوضاع اجتماعي به سختي رو به پستي و انحطاط گذاشته، هرگونه انقلابي بي ثمر بود. از اين رو، امام با حركت فرهنگي و انقلاب علمي، به دنبال تغييرات اجتماعي و تأسيس جامعه اسلامي با اجراي امر به معروف و نهي از منكر ، دعوت مردم به راه خدا با بيان حكمت و شيوه‏ى موعظه نيكو بود، تا مردم را با خدا آشتي دهد و ضمير خفته جامعه را بيدار كند. با توجه به شرايط و اوضاعي كه پيشتر تبيين شد، زمينه هاي بروز انقلاب و شعله ور شدن آتش قيام، غير قابل اعتنا مي نمود.
گواه روح مبارزه طلبي امامان آن است كه مردم را به مبارزه تشويق مي كردند و تكليف شيعيان را در طول تاريخ تشيع روشن كرده اند و اگر اين مبارزات به ثمر مي رسيد، ميوه اين درختي كه با خون شيعيان و حق جويان بارور شده بود، همان حكومت اسلامي مطلوب امامان شيعه به شمار مي آمد.

پي نوشت :


*ممكن است مشروعيت در عرف سياسي، ناظر بر رضايت، حمايت و همكاري مردم باشد كه از بحث ما خارج است.
1- شورشهاي خوارج ، نمونه هاي ديگري است كه از يادآوري آن صرفنظر مي كنيم.
2- تاريخ خليفة بن خياط، ص 155.
3- همان، ص 181.
4- همان، ابن حزم اندلسي، علي بن احمد بن سعيد، جمهرة انساب العرب، ص 158.
5- همان.
6- تاريخ الطبري، ج 2، ص 402.
7- الفتوح، ج 1، ص 163-170.
8- بلاذري، احمد، أنساب الأشراف، ج 6، ص 376.
9- الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 2، ص 602.
10- تاريخ الطبري، ج 5، ص 570. حمايت ابن عمر از مختار، بدان سبب است كه خواهر مختار، همسر عبدالله بن عمر و دخترش ام سلمه نيز عروس ابن عمر و همسر عبدالله بن عبدالله بن عمر بود( پسر عمه و دختر دايي بودند. ) الطبقات الكبري، ج 8، ص 345؛ تاريخ الطبري، ج 10، ص 459.
11- أنساب الأشراف ج 6، ص 377. مختار بن ابي عبيد ثقفي با گروهي مسلح به قصد ياري حسين بن علي روي آورده بود و(همان دم) ابن زياد او را گرفت. حبس كرد و چنان با چوب بر او زد كه چشم وي شكافت. تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 201.
12- تاريخ الطبري، ج 5، ص 577.
13- همان، ص 560.
14- همان، ج 4، ص 212.
15- او كه در واقعه حرّه ، فرماندهي مهاجران قريش را به عهده داشت با وخيم شدن اوضاع نظامي، از مدينه به مكه گريخت و از طرف ابن زبير به حكمراني كوفه نايل شد. يكي از دلايل ما بر شيعي نبودن قيام حره، حضور اين شخص در سطح هسته مركزي و رهبري آن قيام است. مختار او را مانعي بر سر راه قيام خويش مي ديد و با بيرون راندن او، راه را هموار كرد.
16- أنساب الأشراف، ج 6، ص 394؛ تاريخ الطبري، ج 6، ص 6.
17- تاريخ خليفة بن خياط، ص 164.
18- لقد تآمرهذا الرجل علينا بغير رضي منا، و لقد أدني موالينا فحملهم علي الدواب و أعطاهم و أطعمهم فيئنا، و لقد عصتنا عبيدنا.
19- تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 261.
20- الطبقات الكبري، ج 5، ص 79؛ أنساب الأشراف ج 7، ص 8 و 86؛ تاريخ الطبري، ج 6، ص 93؛ تاريخ خليفة بن خياط، ص 164-165.
21- براي اطلاع بيشتر از شرح حال مختار، ر.ك: ذهبي، محمد بن احمد بن عثمان، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 4، ص 21-67 و 226-329؛ المعارف، ص 400؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 258-267؛ جمهرة انساب العرب، ص 268؛ تاريخ خليفة بن خياط، 262-268.
22- ابن نما حلي، جعفر، ذوب النضار في شرح الثار، ص 96؛ بحارالانوار، ج 45 ، ص 365؛ خويي، سيد ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، ج 18، ص 101.
23- امام سجاد(ع) براي كشته شدن عبيدالله سجده شكر به جاي آورد و در حق مختار چنين دعا كرد: جزّاه خيرا. تاريخ اليعقوبي ج 2، ص 259؛ طوسي، محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال( رجال الكشي) ص 125 و 127؛ قاضي نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 270.
23- معجم الرجال الحديث، ج 18، ص 101.
24- ذوب النضار في شرح الثار.


منبع:كتاب تاريخ تشيع- رسول جعفريان
ادامه مطلب
دوشنبه 21 دی 1388  - 11:10 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 50

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270701
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی