به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

اينو يكي از دوستان برام ايميل كرده بود.
جالب بود گفتم شماها هم بخونين و حالشو ببرين
----------------------------
چند روز پيش براي عوض کردن روغن ماشينم به مکانيکي رفته بودم ..که دختر خانومي 27-26 ساله وارد شد و به مکانیک گفت :

ببخشيد آقا .... يه 710 ميخواستم ميشه لطف کنين بدين؟؟

مکانيک گفت :710 تا چي؟؟

دختر خانوم گفت : 710 ماشين من گم شده ..اگه ميشه يه دونه بدين !!

مکانيک گفت : 710 ؟؟ حالا اين 710 چي هست ؟؟

دختر خانوم که عصباني شده بود گفت : آقا مگه من باهات شوخي دارم ميگم يه 710 بده ...چون خانومم فکر ميکني حاليم نيست? نه خوبم حاليمه.

مکانيک بیچاره گفت :خدا شاهده خانوم جسارت نکردم .. ولي من نميدونم شما چيو ميگين؟؟


دختر خانوم که فکر می کرد یارو داره جلو من دستش می ندازه گفت : بابا جون عجب مکانيک هستي تو ..هموني که وسط موتور ماشينه

..کارش نميدونم چيه ولي همه ماشين خارجی ها دارن اين قطعه رو .. مال منم هميشه بوده ...حالا من گمش کردم و يکي لازم دارم!!


مکانيکه که کلافه شده بود يه کاغذ داد به خانومه و گفت ميشه شکل اين قطعه رو بکشي اين جا؟؟


دختر خانوم هم با کلي ژست يه دايره کشيد و وسط اون نوشت 710 مکانيک يه نيگاهي به شاهکار نقاشي انداخت و يه نگاهی هم به موتور ماشين من که درش باز بود کرد و گفت :


خانوم اين قطعه رو که ميگين تو اين ماشين هم هست؟؟ دختر خانوم باخوشحالي جيغي کشيد وگفت آره اوناش...!!!! ميدونين چي رو نشون داد؟؟.........

اين رو..............

عکسش رو گذاشتم ببينين







از اونجايي كه احتمال مي دم خانم هاي محترمي كه اين ايميل رو مطالعه مي كنن هنوزم متوجه نشده باشند Very Happy .... اين عكس رو 180 درجه بچرخونيد تا متوجه بشيد

 
ادامه مطلب
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389  - 11:26 AM
عاشق بی انتظار مادر

علم بهتر است یا ثروت؟، هیچکدام فقط ذره ای معرفت”

دا کر سی چنت بی. (یعنی مادر پسر برای چی خواستی؟)

به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار!

به مد پوشان بگویید آخرین مد کفن است

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت —- سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت

ناز نگات قشنگه!

تند رفتن که نشد مردی ——- عشق است که برگردی

هر کجا محرم شدی -چشم از خیانت باز دار -چه بسا محرم با یک نقطه مجرم میشود،

مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز ——- جوان به حادثه ای زود پیر میشود گاهی

“دست بزن ولی خیانت مکن”

منم یه روز بزرگ میشم.

زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت.

داداش جان به خاطر اشک مادر یواش!

افسوس همه اش افسانه بود!

من از عقرب نمیترسم ولی از سوسک میترسم

من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم.


من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن –هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن!

شد شد، نشد نشد

بوسه مگر چیست– فشار دولب — این که گنه نیست – چه روز و چه شب.

بمیرد آنکه غربت را بنا کرد ——- مرا از تو، ترا از من جدا کرد

برگ از درخت خسته می شه ——- پاییز فقط یه بهانه است

در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند——- من بیچاره دنبال مرد می گردم

دنبالم نیا آواره میشی

رفاقت قصه تلخی است که از یادش گریزانم

روی قلبم نوشتم ورود ممنوع ——- عشق آمد گفتم بیسوادم!

“تو هم خوبی!

از بس خوردم مرغ و پلو ——- آخر شدم مارکوپولو

سر پایینی پرنده ——- سر بالایی شرمنده

“اسیرتم ولی آزاد”
بخاطر دلم ولم.

۱۰۰ بار بدی کردی و دیدی ثمرش را ——- خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی

قربان وجودت که وجودم ز وجود تو بوجود آمد مادر

تو که بی وفا نبودی پدر سگ!

دلم دادم بری باهاش حال کنی ——- نه که بری جیگرکی بازکنی !!

رفیق بی پدر ، مادر

تو رو اگه من نشورم کی میشوره ( عروسکم )

باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم – من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!

تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم

بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!

ای آسمون کبود ——- واسه همه بود واسه ما نبود؟؟؟؟

در قمار زندگی عاقبت ما باختیم ——- بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم

گرپادشاه عالمی ، بازهم گدای مادری

نمیخام شمع باشم دخترا فوتم کنن ——- میخام سیگار باشم لوطیا دودم کنن

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم

تو عشق گل داری،من عشق گل اندامی!

همه از من میترسن ——- من از نیسان آبی

هندونه بده قاچ کنیم ——- لوپتو بده ماچ کنیم !

دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم——- طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

دنیا همه هیچ و زندگانی همه هیچ ——- ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد

ادامه مطلب
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389  - 11:21 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 84

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5834062
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی