گرچه به نظر
ميرسد موسيقي با روح و روان افراد سر و كار دارد، اما گويي ميتوان با
تكيه بر رياضيات و دانش نوين نيز آن را زير و رو كرد و پرسشهاي متعدد بدون
پاسخ آن را حل كرد.
ميتوان اينگونه گفت كه
از همان دوراني كه موسيقي وارد زندگي بشر شد، همواره اين پرسش مطرح بوده
كه چرا گوش دادن به برخي قطعات و نتهاي موسيقايي لذتبخش و خوشايند و
بسياري از قطعات ديگر غمبار و حتي وحشتآور بوده است. اما شايد پرسش مهمتر
اين باشد كه چه فاكتور يا فاكتورهايي موجب ميشوند تركيب نتهاي موسيقايي
خوشايند يا غيرخوشايند به نظر برسند؟ ادعاهاي زيادي در اين خصوص مطرح شده
است و حتي برخي نيز معتقدند احتمالا اين پرسش شايد يكي از قديمي ترين و
بنياديترين پرسشها در فرآيند شناخت باشد.
مهمترين كاري كه در اين
پروژه انجام دادهايد، شامل چه چيزهايي بوده است؟
البته ما نخستين گروهي
نبودهايم كه در اين زمينه كار كردهايم. در گذشته و به دليل جذابيتهاي
خاصي كه در خصوص علت خوشايند بودن و نبودن نتهاي مختلف موسيقايي وجود
داشته، مطالعات مختلف انجام شده است اما در اين پروژه تلاش كردهايم به طور
مستقل و تفكيك شده روابط فركانسي آهنگين اصوات و ساير كميتها را نظير
ضرباتي كه به سيمهاي ادوات موسيقي وارد ميشود، دستكاري كنيم.
فركانسهاي هارمونيك
دقيقا چه نوع فركانسهايي هستند؟
اين فركانسها تلفيقي از
فركانسهاي اوليه مشابه هستند. به عنوان مثال نتهايي با فركانس 200، 300 و
400 هرتز همگي تلفيقي از 100 هستند. ضربههاي موسيقايي دقيقا زماني روي
ميدهند كه دو صوت فركانس بسيار نزديكي به يكديگر داشته باشند اما با هم
يكسان نباشند. در گذر زمان تغييرات مختلفي در اين فركانسها روي ميدهند كه
در نتيجه تلنگرهاي صوتي متنوعي خلق ميشود. همين تلنگرها به دليل تنوع
خيرهكنندهاي كه دارند همواره مورد توجه و علاقه شنوندگان هستند.
پس ميتوان گفت
خوشايند يا ناخوشايند به نظر رسيدن نتهاي موسيقايي به اين فركانسها بستگي
دارد؟
دقيقا همينگونه است.
اين يك حقيقت علمي است كه بتدريج اثبات شده و ما نيز اكنون بخشي از فرآيند
اثبات آن هستيم. نتيجه كلي پژوهشهاي ما نشان ميدهد اينكه نتهاي
موسيقايي خوشايند يا ناخوشايند به نظر ميرسند به اين نكته بستگي دارد كه
آيا نتهاي مورد نظر داراي فركانسهايي هستند كه با يكديگر در ارتباط باشند
يا نه؟
به اين ترتيب براي ضربات
موسيقي ارزش درجه يك قائل نميشويد؟
نمي توان دقيقا اينگونه
تصور كرد. شايد بهتر باشد بگوييم ضربات موسيقايي خيلي مهم نيستند. ما طي
تحقيقات متوجه شديم كه اولويت يا تمايل براي فركانسهاي هارمونيكي در
افرادي كه تجربه استفاده از ادوات موسيقايي را دارند، قويتر است. به عبارت
ديگر ميتوان گفت يادگيري در موسيقي نقش بسيار مهمي ايفا ميكند كه حتي
برخي معتقدند نقش بنيادين دارد.
اما
بحث ديگري كه در اينجا مطرح ميشود به مساله فرهنگ مردم مناطق مختلف جهان و
تمايل آنها به انواع گوناگون موسيقي مربوط ميشود. آيا با توجه به اين
معيار ميتوان مدعي شد مردم بخشهاي مختلف جهان لزوما تمايل يكساني به يك
نوع موسيقي ندارند؟
اتفاقا اين نكته بخشي از
نتايج ما در اين مطالعه بوده است. اين مطالعات نشان ميدهند به عنوان مثال
ساكنان مغرب زمين تمايل دارند اصواتي با فركانسهاي هارمونيكي را گوش
دهند، زيرا در فرهنگ مردم اين منطقه از جهان، اين موضوع اهميت زيادي دارد.
همچنين بايد گفت مردم بخشهاي مختلف جهان ممكن است تمايلات گوناگوني در گوش
دادن به موسيقي داشته باشند. از سوي ديگر تنوع موسيقي از ساير فرهنگها
نيز با اين حقيقت علمي سازگاري دارد.
برنامه بعدي شما در اين
مطالعه شامل چه بخشهايي ميشود؟
براي ادامه اين مطالعات
در نظر داريم به بخشهاي مختلف جهان سفر كنيم و با استفاده از برخي تجهيزات
نوين علمي به بررسي اثرگذاري نتهاي مختلف موسيقايي بر مردم مناطق مختلف
بپردازيم. تجميع نتايج اين تحقيقات نشان ميدهد كه مردم به واسطه چه
شاخصهاي دروني و محيطي واكنشهاي مختلف نسبت به موسيقيهاي مختلف از خود
نشان ميدهند. البته ادامه اين تحقيقات به تخصيص بودجههاي پژوهش قابل
توجهي نيازمند است تا در نهايت به نتايج قابل اطمينان و كاربردي دست يابيم.
فكر ميكنيد
چگونه ميتوان از نتايج چنين تحقيقاتي بهرهبرداري كاربردي كرد؟
زماني كه با تكيه بر
يافتههاي علمي بتوان نشان داد چه معيارهايي در خوشايند يا ناخوشايند به
نظر رسيدن نتهاي موسيقايي اثرگذار است براحتي ميتوان ادوات نوين موسيقايي
طراحي كرد و نتهاي مورد نظر را براي افراد مختلف با سلايق گوناگون و
متنوع نواخت. بشر از دورانهاي بسيار دور به موسيقي دل بسته است و همواره
به طور تجربي تلاش كرده تا گامهايي در جهت تقويت آن بردارد، اما اكنون اين
فرصت فراهم شده تا بشر با استفاده از يافتهها و مطالعات پايهدار علمي،
فرآيند تقويتي مورد نظر را با دقت و به دور از آزمون و خطا انجام دهد.
دكتر
جاش مك درموت در يك نگاه
اين پژوهشگر
مبناي اصلي مطالعات خود را بر چگونه گوش دادن انسانها به محيط اطراف و
اصوات گوناگون معطوف كرده است. او در وبلاگش نوشته است: «دوست دارم كه
چگونه گوش دادن مردم به اصوات مختلف را مطالعه كنم.» به عقيده وي، درك آنچه
كه در حال انجام كارهاي مختلف نظير راه رفتن يا باز و بسته كردن در گوش
ميدهيم در برگيرنده درك پيچيدهترين مسائل محاسباتي در فرآيند شنيدن است.
اين پژوهشگر در سالهاي اخير دست به انجام يك رشته آزمايشهاي گوناگون زده
تا با استفاده از آنها استراتژيهاي محاسباتي سيستم شنوايي را برملا سازد.
نكته جالب اين كه دكتر جاش به عنوان يك محقق در زمينه بيناييسنجي وارد
دنياي علوم نوين شده، اما بتدريج به سمت سيستم شنوايي و پيچيدگيهاي خاص آن
گرايش پيدا كرده است. وي توانسته با تكيه بر استراتژي جالب توجهي از ابزار
مخصوصي كه براي بينايي سنجي استفاده ميشود به شناخت دقيق سيستم شنوايي
سنجي نيز بپردازد. وي كه از دانشگاه مينهسوتا راهي دانشگاه دولتي نيويورك
شده است در نظر دارد تا در سالهاي آتي نيز همچنان به پژوهشهاي دامنهدار
خود در زمينه اصوات و سيستم شنوايي ادامه دهد.
مهدي پيرگزي