که چشمشان به دنبال خوش رنگ ترین زن هاست را می زند
نمی دانید که چه لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای می شوم
و می پرسم آقا این ها قیمتش چنده ؟ و فروشنده جوابم را نمی دهد
دوباره می پرسم آقا این ها چنده ؟
جوابی نمی شنوم کمی که دقت می کنم می بینم
فروشنده محو موهای مش کرده و بیرون آورده شده زن دیگری است
و اصلا هیچ نگاه و توجهی به من ندارد
خوشحال می شوم و از مغازه بیرون می روم
نمی دانید چه لذتی دارد وقتی مرد هائی که به خیابان می آیند
تا با دیدن دختر خانم های آرایش کرده و نیمه برهنه لذت ببرند
ذره ای به من نگاه نمی کنند و محل نمی گذارند
نمی دانید واقعا چه لذتی دارد وقتی شاد و سرخوش
در خیابان قدم می زنم درحالی که دغدغه این را ندارم که
شاید گوشه ای از زیبائی های ساختگیم پاک شده باشد
تا خود را با دلهره به نزدیک ترین محل امن برسانم و خود را کنترل کنم
و زیبائی از دست رفته ام را به صورتم باز گردانم
نمی دانید واقعا نمی دانید چه لذتی دارد وقتی
در خیابان و دانشگاه و... راه می روم
و صد قافله دل کثیف همراهم نیست
به این دلیل که صورت های آرایش کرده و لباس های آنچنانی
برخی دختر خانم ها دلهای آنها را از قبل ربوده و من دیگر در دل آنها جا ندارم
نمی دانید واقعا نمی دانید چه لذتی دارد وقتی جولانگاه
نظرهای ناپاک و افکار پلید مردان شهرم نیستم فقط به این خاطر که
برهنگی های برخی دختر ها نظر آن مرد ها را به خود جلب کرده است
نمی دانید واقعا نمی دانید چه لذتی دارد وقتی می بینم
که می توانم اطاعت خدایم را بکنم نه هوایم را و این اراده را
خدا فقط به خاطر پوشیده بودنم به من داده است
نمی دانید و واقعا نمی دانید که چه لذتی دارد وقتی
کرم قلاب ماهی گیری شیطانبرای به دام انداختن مردان هرزه
شهرم نیستم چون شیطان از برهنه تر ها
بعنوان کرم قلابش استفاده می کند.
نمی دانید و واقعا نمی دانید چه لذتی دارد وقتی در خیابان
راه می روم در حالی که یک عروسک متحرک نیستم
که باهام بازی کنند بلکه تنها یک رهگذرم
نمی دانید چه لذتی دارد وقتی که چادرم در برابر باد و بوران های شدید
آنچنان مقاومت می کند تا ذره ای از بدنم را در معرض
دید پسران و مردان هرزه قرار ندهد
نمی دانید ..