![](http://media.farsnews.com/Media/8812/Images/jpg/A0815/A0815375.jpg)
نوجوانها و جوانها بايد ملتفت باشند كه همچناني كه خودشان در اين سن هستند و روز به روز به سن بالا مي روند، علم و ايمانشان هم بايد همين جور باشد، مطابق اين باشد، معلوماتشان، از همان كلاس اول علوم دينيه، به بالا برود، ايمانشان ملازم با همين علمشان باشد.
بايد بدانيد اينكه ما مسلمانها، امتيازي از غير مسلمانها نداريم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غير مسلمانها مي شويم. اگر ما قرآن نداشته باشيم، مثل غير مسلمانها هستيم، اگر ما عترت را نداشته باشيم، مثل مسلمانهايي كه اهل ايمان نيستند هستيم.
بايد ملتفت باشيم روز به روز در اين دو امر ترقي بكنيم. همچنان كه سنّ ما به بالا مي رود، معلومات ما هم در همين دو امر، بالا برود. اين طرف، آن طرف نرود و الا گم مي شود، گمش نكنند؛ گمراهش نكنند؛ اين دو اصل اصيل را از اينها نتوانند بگيرند.
ما مي گوييم: اگر [مي گوييد] اسلام درست نيست [و] شما قرآن را قبول نداريد، [پس] مثل قرآن بياوريد، يك سوره اي مثل قرآن بياوريد. مي گويند: نه، نمي توانيم بياوريم و نمي آوريم و مسلمان هم نمي شويم!
اين ادعا و اين كلام، جواب ندارد، براي اينكه مي گويند: " ما مي دانيم و عمل نمي كنيم "
همچنين كساني كه صورتاً با قرآن هستند و با عترت نيستند، به اينها مي گوييم كه اين آثار عترت؛ اين فضائل عترت؛ اين ادعيه اينها؛ اين احكام اينها؛ اين خطب اينها؛ اين رسائل اينها؛ اين " نهج البلاغه "؛ اين " صحيفه سجاديه "؛ در مخالفين عترت، مثل اينها را بياوريد! اگر آورديد، ما دست بر مي داريم.
اين علمياتشان، اين عملياتشان، اين ايمانشان، اين كراماتشان اين معجزاتشان، بايد بدانيم اين دو تا را از ما نگيرند.
مي دانيد چقدر پول به ما مي دهند اگر اينها را به آنها بدهيم؟ خيلي مي دهند؛ لكن اين پول ارزش ندارد، فردا از راه غير مستقيم همين پول را از ما مي گيرند و يك بلايي هم بر سر ما مي آورند. اينها به ما وفا نمي كنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگيرند، ديگر كار ما را مي سازند.
بالاخره بايد ملتفت باشيم قرآن را ياد بگيريم، الفاظش را ياد بگيريم كه از غلط، محفوظ باشد. آنچه را كه مي دانيم، قرائتش را تصحيح كنيم، تجويدش را تصحيح كنيم، در نمازمان صحيح القرائة باشيم.
و همچنين تفسيرهاي آسان و ساده را ما كه فارسي زبانيم، بدانيم؛ و [يك] تفسير فارسي پيدا كنيم كه از روي آن سهل باشد ما قرآن را بفهميم؛ مثلاً "منهج الصادقين " را كم و بيش مطالعه كنيم، بلكه از اول تا به آخر، چون كتاب فارسي است و كتاب خوبي هم هست. اگر بهتر از او پيدا بكنيم عيب ندارد، اما كجا پيدا شود بهتر از او كه معتبر باشد؟
حفظ كنيم قرآن را كه هميشه با ما باشد، ما با او باشيم، تحصن بكنيم به قرآن، تحفظ بكنيم به قرآن، وسيله حفظمان در فتن و شدائد دنيا قرار بدهيم.
از خدا بخواهيم كه از قرآن ما را جدا نكند، همچنين از خدا بخواهيم ما را از عترت جدا نكند كه عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر كسي يكي از اين دو تا را ندارد هيچ كدام را ندارد.
ملتفت باشيم دروغ به ما نگويند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنيا، دروغ را نخريم!
ما از عترت و قرآن نمي توانيم دوري كنيم؛ اگر دوري كرديم، در دامن گرگها مي افتيم، [و] خدا مي داند آيا بعد، از دستشان نجات مي يابيم؟ بعد از اينكه سرها شكست و دستها بريده شد و بلاها به سر ما آمد.
ملتفت باشيد! از اين دو اصل كسي را بيرون نبرند.
شما مدرسه مي رويد، معلم خودتان را ملتفت باشيد در صراط مستقيم باشد. اگر معلم را با رشوه و غير رشوه، منحرف كردند ديگر كار بچه ها زار است، چرا؟
به جهت اينكه او، از راه مستقيم يا غير مستقيم، باطل خودش را به بچه ها مي فروشد، به اين بچه ها مي خوراند.
ملتفت باشيد! خيلي احتياط بكنيد! احتياط شما هم فقط در همين است كه از يقين، تجاوز نكنيد، بلكه امروز بزرگها هم همين جورند، بايد خيلي سعي بكنيد كه غير يقين را، داخل يقينيات ما نكنند، آب را توي شير ما نريزند!
اگر يك نفر، هزار كلمه حقي گفت، اين هزار كلمه را خوب تأمل بكنيم، و از او بگيريم، بعد[ تأمل كنيم كه] هزار و يكم هم درست است؟ [يا] نه آن ظنّ است، يقين نيست.
هر كلمه اي از هر كسي شنيديد، دنبال اين برويد كه " آيا اين صحيح است، تام است، مطابق با عقل و دين هست، يا نه؟ " [و بدانيد كه] در وقتي [كه] ما خلوت كرديم [ خداوند] مطلع است، وقتي جلوي مردم هستيم مطلع است، حرف مي زنيم مطلع است، ساكتيم مطلع است.
همين كه شخص مطلع شد: [كه] " صاحب اين خانه، صاحب اين عالم، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروك، به تمام نوايا، مطلع شد، آنچه كه نيت كرده و مي كند، آنها را هم مطلع است؛ بلكه نيت خير را مي نويسد؛ نيت شّر را نمي نويسد تا شّر محقق نشده؛ شر هم كه محقق شد، يك مقدار صبر مي كند تا ببيند، توبه مي كند يا نه، برمي گردد يا نه "؟ كار تمام است.
مقصود، همين كه انسان بداند كه خدا مي داند، كار تمام شد، ديگر معطل نباشد، همه چيز را تا به آخر مي فهمد [كه] چه بايد بكند و چه بايد نكند، از چه منتفع مي شود و از چه متضرر مي شود، [خداوند] ما را مي بيند.
[آيا] ميتوانيم [با اينكه] سر سفره او نشسته ايم، با همديگر نزاع بكنيم؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر ديدم، من بايد بخورم؛ او مي گويد من اول اين را برداشتم، من بايد اين غذا را بخورم، سر اين دعوا بكنيم و مقاتله بكنيم؟!
تمام اين جنگهايي كه حكومتها دارند، از همين قبيل است؛ سر سفره كريم نشسته اند، او هم مي بيند.
دستور هم معلوم است كه چيست، [خداوند] از چه خوشش مي آيد، از چه بدش مي آيد. از آزار به غير حقّ، بدش مي آيد؛ از احسان به حق در جايش، خوشش مي آيد، همه اينها را مي داند و ما هم مي دانيم كه او اين دستور را داده و اينها را مي داند و مي بيند، آيا اين كار[ها] را مي كنيم؟
آدم جلوي يك نفر آدم عادي هر گونه معصيت نمي كند، با اينكه شخص عادي است، شايد قدرت من از قدرت او بيشتر باشد نتواند به من[ كاري كند]، اما همين قدر به من بدبين مي شود، با من بد مي شود، يك وقتي اگر فرصت پيدا كرد كار ما را تصفيه مي كند. اما خدا كه اين جور نيست، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و مي داند " چه كسي مي داند و چه كسي نمي داند "، همه اينها را مي داند.
[آيا] جلوي او مي توانيم مخفي بكنيم، يا نه آشكار كنيم طوري نمي شود، نمي تواند كاري بكند، آيا اين جور است؟ [آيا] هيچ فايده براي ما دارد، [آيا] مي توانيم مخفي كنيم؟
انسان، يا غير انسان- مكلّف- به جايي شقاوتش مي رسد كه اصلاً اين مطالب كأنه به گوشش نخورده كه خدايي داريم بيناست، شنواست، داناست، قادرست، رحيم و كريم است. قادرست يك سر سوزني اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، يك همچنين [خدايي است].
در انجيل برنابا- كه اقرب اناجيل به صحّت است- نوشته شده كه حضرت عيسي عليه السلام براي ابليس شفاعت كرد: " خدايا اين مدتها عبادت تو را مي كرد، تعليمات مي كرد، فلان مي كرد، بيا از گناهانش بگذر "! با اينكه از زمان آدم تا زمان عيسي عليه السلام چه كارها، چه فسادها كرده بود. اين چه نوري است كه حتي به اين هم ترحّم كرد [كه گفت]: خدايا از تقصيراتش بگذر!
[ خداوند] فرمود: " بله، من حاضرم ببخشم، بيايد بگويد: من گناه كردم، اشتباه كردم، ببخش، همين؛ بيايد بگويد: " اخطأت فارحمني "، بيايد اين دو كلمه را بگويد. "
حضرت عيسي عليه السلام خيلي خوشحال شد كه كاري در عالم انجام داد، يك كاري كه ديگر مثل ندارد. از زمان آدم تا به حال پر از فساد و افساد، حالا واسطه مي شود و وساطتش اثر كرد، قبول شد.
از همان راهي كه داشت، شيطان را صدا زد، گفت: بيا، من براي تو بشارت آوردم!
گفت: از اين حرفها زياد است. [ حضرت عيسي (ع)] گفت: " تو خبر نداري، اگر بداني، سعي مي كني، حريص مي شوي كار را بفهمي. "
گفت: " من به تو مي گويم اعتنا به اين حرفها نداشته باش، از اين حرفها زياد است ".
گفت: " تو خبر نداري[ خداوند] مي خواهد تمام اين مفاسد با دو كلمه خلاص شود. "
گفت: " بگو ببينم چه بوده است. "
گفت: " اينكه تو بيايي و در محضر الهي بگويي:
" خدايا! أخطأت فارحمني؛ من اشتباه كردم، تو ببخش. "
ببينيد چقدر ما به خودمان ظلم مي كنيم كه به سوي خدا نمي رويم، به سوي چه كسي مي رويم؟ آخرش افتادن ميان چاه است، آخرش پشيماني است؛ خوب چيزي كه مي داني آخرش پشيماني است، حالا ديگر نرو.
[شيطان] گفت: " نه، او بايد بيايد و بگويد من اشتباه كردم! تو ببخش!، چرا؟! به جهت اينكه لشكر من از او زيادتر است! آن ملائكه ايي كه با من سجود نكردند و تابع من شدند، آنها لشكر من هستند! شياطين هم لشكر من هستند، آن اجنّه اي هم كه ايمان به خدا نياوردند، لشكر من هستند، تمام بت پرستهاي بشر، لشكر من هستند! "
اين، به زيادتي لشكر در روز قيامت مي خواهد مغرور شود! آنجا جاي زيادتي و كمي نيست. هر چقدر زياد باشد جهنّم مي گويد: ( هل من مزيد؟ سوره ق/30 ). آن وقت تو مي خواهي با زيادتي لشكر كار بكني! بله، لشكر تو زياد است؛ [اما] جهنم جايشان مي شود؛ جهنم نمي گويد: "اتاق نداريم " جهنم مي گويد:
" هرچقدر هست بياوريد، هل من مزيد؟ " يعني اينكه بياوريد، هرچه زيادتر بياوريد. جا داريم!
[حضرت عيسي (ع)] گفت: " برو ملعون! نتوانستم براي تو هم كاري بكنم. تو مي گويي: خدا بايد بيايد من او را ببخشم!؟ "
مقصود، حلّ اين مطالب به علم و جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور مي زند. اصل مطلب، از جهل اين بدبخت است. تو اي جاهل! مي گويي: " چيزي كه آتش شد ديگر ممكن نيست براي خاك خضوع بكند؟ " آدم خاكِ به تنهايي است؟ يا مجموع خاك و يك پاك ديگري است. تو هم كه فقط آتش نيستي، مثل آتش هاي جامد، روح داري، مكلفي، يك آتش مكلف هستي. [خداوند] به تو فرمود: "اسجدوا "، سجده نكردي؛ قهراً مجموع روح و جسم، انسان يا جنّ يا شيطان يا ملك مي شود.
اين بدبخت خيال كرد كه همين بدن او با بدن اين، اين ظلماني و آن نوراني است؛ ديگر محال است نوراني براي ظلماني سجده و خضوع كند؛ ديگر نمي داند كه اين، نوراني است.
اي جاهل! آيا نمي دانستي آن وقتي كه مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائكه، عاجز بودند و عاجز ماندند از اسامي آنهايي را كه خداوند اشاره كرد اسمهاي اينها را بگوييد، يا خودشان، يا ساير ملائكه، يا ساير اشياء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چيزي نداريم؛ هر چيزي كه به ما ياد دادي بلد هستيم و هر چيزي را كه ياد ندادي بلد نيستيم. [خداوند] به آدم فرمود: " تو بگو! "، [آدم] تمام اسامي را بيان كرد.
حالا كه فهميدي آدم بر تمام ملائكه- با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائكه- تفوّق پيدا كرد و مقدم شد و حال كه فهميدي كه آدم بر تو و همه ملائكه مقدم است، باز هم، خجالت نكشيدي، باز هم گفتي: ( خلقتني من نار و خلقته من طين. سوره ص/76 ) ؟ باز هم جاي اين [حرف] است؟ باز هم نفهميدي؟
ببينيد: ميزان، علم و جهل است.
خوب، اگر [تا به حال] نفهميدي كه آدم بايد [به] آنچه معلوماتش است عمل كند، از حالا توبه بكن، اقلاً حالا بپرس: " آيا توبه من قبول مي شود يا نه؟ "
و علي هذا، ببينيد چقدر ما غافليم! چقدر ما به خودمان ظالميم كه واضحات را زير پا مي گذاريم! مطلب همين است، دائر مدار اين است كه اگر معلومات ما زير پا نباشد، مجهولات ما عملي نشود، كار تمام است.
معلومات را نبايد زير پا گذاشت، آدم پشيمان مي شود، اگر به معلوماتش عمل كرد، ديگر روشن مي شود، ديگر توقف ندارد.
اگر ديد باز هم توقف دارد، بداند- به طور يقين- بعضي از معلومات را زير پا گذاشته است، كفشش ريگ دارد، خوب دقت نكرد كه اين ريگ را خارج كند:
" من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم. " بحار الانوار، ج78، ص189.
( و الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا ) سوره عنكبوت/69.
( ومن عمل بما علم كفي ما لم يعلم ) ثواب الاعمال،ص134.
هيچ كس نيست كه بگويد هيچ چيز نمي دانم، [اگر بگويد] دروغ مي گويد هر كسي [كه] هست، غير معصوم بعضي چيزها را ميداند و بعضي چيزها را نميداند؛ آن چيزهائي را كه مي داند، اگر عمل كند، آن چيزهايي را كه نمي داند مي فهمد.
آن چيزهايي را كه مي دانيد، عمل كنيد؛ و آن چيزهايي را كه نمي دانيد، از حالا توقف كنيد و احتياط كنيد تا روشن شود، وقتي به آنها عمل كردي روشن مي شود؛ به همان دليلي كه اينها را براي شما روشن كرد، آنهاي ديگر را هم روشن مي كند.
علي هذا، ببينيد، براي چه توقف داريم. آنچه مي داني بكن و آنچه نمي داني، احتياط كن، هرگز پشيمان نخواهي شد.
خداوند بر توفيقات همه شما بيفزايد.
و خداوند ان شاءالله، سلامتي مطلقه روحيه و جسميه، به همه مرحمت فرمايد.
" والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته "
شادي روح ايشان فاتحه و صلوات
منبع: كتاب به سوي محبوب و كتاب برگي از دفتر آفتاب