به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

متحدان ايالات متحده به افتخار «به پايان رسيدن عمليات ناتمام بوش» براي اوباما هورا مي‌كشند؛ ساكنين كاخ سفيد هم‌چنان، مصرانه، از انتشار عكس‌هاي جسد «بن لادن» خودداري مي‌كند؛ القاعده مرگش را تكذيب مي‌كند و...


با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و توجه به ايدئولوژي اسلامي كه داعيه‏دار سعادت و خوشبختي تمام جهانيان است، طبيعي بود كه نتواند در محدوده‌ي جغرافياي ايران توقف نمايد و مي‏بايست پيام آن و امواجش در درجه‌ي اول به ملل مسلمان كشورهاي همسايه و سپس به همه‌ي ملل مستضعف جهان برسد. از اين رو انقلاب اسلامي ايران نقطه‌ي آغاز خيزش تفكر اسلامي شد.
در اين ميان، انقلاب اسلامي بيش از هر كشور ديگري در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا سر منشأ تحولات دامنه دار از درون و بيرون گرديد. ايده‌هاي انقلاب اسلامي به راحتي در منطقه گسترش يافت و موجب خيزش‌هاي اسلامي بسياري از كشورها گرديد. رژيم‌هاي ديكتاتوري هم‌چون عراق، عربستان، بحرين و كويت كه با ثبات‌ترين كشورهاي منطقه به شمار مي‏آمدند. به شكل ناگهاني به آسيب پذيري خود پي بردند، هر چند ايران در خيزش‌هاي مردمي اين كشورها به شكل مستقيم مداخله نداشت، انقلاب اسلامي ايران الگويي عيني و عملياتي براي ساير كشورهاي منطقه بود و با داشتن ايدئولوژي فراملي، ادعاي رهبري جوامع بشري از سوي غرب را به چالش كشيد و بسياري از جريان‌ها و جنبش‏هاي اسلام‏گرا در جهان اسلام شكل گرفت كه نه تنها در آن‌ها شيعيان بلكه در كشورهاي اهل تسنن منطقه بر مبناي جريان‌هاي «اخوان المسلمين» و «جماعت اسلامي پاكستان» نيز وجود داشت و اين تأييدي براي منافع و اهداف نظام سلطه بود. در نتيجه با رشد و گسترش بيداري اسلامي در ميان ملت‌هاي مسلمان، استراتژيست‌هاي غربي و دولت‌مردان آمريكايي به فكر چاره جويي افتاده و به وسيله‌ي سرويس‌هاي امنيتي خود و كشورهاي وابسته‌ي منطقه شروع به سركوب اين جريان‌ها نمودند و با تبليغات بسيار در صدد انحراف اين نهضت‌ها برآمدند و شروع به ساختن جنبش‌هاي بدلي اسلامي نمودند تا بتوانند در نتيجه انحراف اين جنبش‌ها از مسير صحيح خود با اطلاق عناويني هم‌چون «تروريسم» و «بنيادگرايي» افكار عمومي را بر عليه آن‌ها تحريك نمايند.

براي انجام چنين نقشه‌اي آن‌ها سعي در هدايت اين خيزش‌هاي مردمي به سمت جنگ با اتحاد جماهير شوروي كه در آن زمان كشور افغانستان را اشغال نموده بود، كردند و با ناميدن جنگ مقدس شروع به تبليغ جهت فرستادن جوانان مسلمان و انقلابي از كشورهاي منطقه به اين جبهه نمودند كه سرانجام در اجراي اين طرح از سرويس‌هاي امنيتي كشورهايي چون مصر، عربستان و پاكستان با محوريت سازمان سيا استفاده شد و كشور عربستان نيز با تأسيس مدارس وهابي در پاكستان و اعزام مبلغين وهابي در بين انقلابيون كه به مجاهدين عرب – افغان معروف شده بودند، سعي در انحراف آنان از اسلام ناب و هدايت به سوي اسلام سلفي و وهابي (اسلام آمريكايي) نمودند.

در حقيقت، اجراي اين طرح دو هدف مهم را دنبال مي‌نمايد. هدف اول، زمين گير كردن اتحاد جماهير شوروي و هدف دوم و مهم‌ترين هدف، دور كردن جوانان انقلابي متأثر از تفكر اصيل انقلاب اسلامي كه نشأت گرفته از تفكرات امام خميني(ره) بود. اين جريان التقاطي كه بعدها «القاعده» نام گرفت در دهه‌ي 80 ميلادي پي ريزي شد كه متشكل از عرب‌هاي خاورميانه و شمال آفريقا، قبايل پشتون افغانستان و قبايل پشتون پاكستان بود.

پس از پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان، بسياري از اين مجاهدين عرب – افغان به كشورهاي خود بازگشتند. كشورهايي كه تحت سلطه‌ي ديكتاتورهاي وابسته به آمريكا و غرب بود و هيچ گونه تشويق و حمايتي از آن‌ها صورت نگرفت و لذا با سرخوردگي اين گروه كه در دهه‌ي 80 تحت تأثير افكار وهابي و سلفي قرار گرفته بودند به تكفير حاكميت، نخبگان و حتي مردم پرداختند و به صورت فعاليت‌هاي زير زميني به حيات خود ادامه دادند.

اولين نمونه از حركت‌هاي تروريستي اين گروه در الجزاير و مصر به وقوع پيوست و عده‌اي از اين عرب- افغان‌ها نيز به افغانستان بازگشته و با كمك سرويس اطلاعاتي پاكستان (ISI)، عربستان و آمريكا در شكل‌گيري گروه جديدي به نام طالبان كمك نمودند كه در سال 1996 ميلادي كه كابل توسط طالبان به تصرف درآمد كمك فراواني به آن‌ها شد تا پايگاه‌هاي آموزشي – نظامي خود را در شمال پاكستان و جنوب افغانستان، گسترش دهند.

در اواخر دهه‌ي 90 ميلادي در روابط گروه القاعده و طالبان با آمريكا، تغييرات زيادي رخ داد كه تحليل‌هاي فراواني را به همراه داشت. تعداد قابل توجهي از تئوريسين‌ها معتقد بودند كه دعواهاي درون سرويس نظام سلطه باعث اين تغييرات شده و سرويس اطلاعاتي پاكستان، انگليس و عربستان در يك جبهه و سرويس آمريكا در طرف مقابل قرار گرفته است. اولين حركت تقابلي آمريكا و القاعده منفجر نمودن ناو «يو.اس.كول» در آب‌هاي خليج عدن در سال 2000 ميلادي بود كه بسياري از آن به درگيري‌هاي درون خانوادگي سرويس‌هاي امنيتي نظام سلطه و سرويس‌هاي امنيتي كشورهاي منطقه نام بردند، البته گروه ديگري از تحليل‏گران اين چرخش را محصول استراتژي جديد آمريكا در منطقه دانستند كه با ساختن دشمني چون القاعده امكان حضور و استمرار هژموني آمريكا را در منطقه ميسر مي‏سازد.

از حركت‏هاي بعدي القاعده، مي‌توان به انفجارهاي «نايروبي» و «دارالسلام» اشاره كرد و در ادامه حادثه‌ي 11 سپتامبر 2001 كه با انتساب آن به گروه القاعده، آمريكا توانست دوره‌ي جديدي را براي هژموني خود در جهان ايجاد نمايد و رهبر دنياي به اصطلاح خير (آمريكا) در مقابل آن دنياي به اصطلاح شر (بنيادگرايي اسلامي و القاعده) معرفي گرديد تا ناتو بتواند به اين بهانه حركت گاز انبري خود را به سمت غرب و شرق دنيا با شعار دموكراتيزه كردن آن آغاز نمايد. چرا كه بعد از جنگ سرد، ناتو بازوي نظامي آن‏ها محسوب مي‏شد كه با پايان آن عيني زمان صلح سرد كارايي خود را بايد تغيير مي‏داد و به بازوي امنيتي تبديل مي‏شد لذا با تعريف نقش جديد در صحنه باقي ماند، براي مبازره با ترورسيم كه نماد آن القاعده بود به اشغال كشورهاي منطقه پرداخت، حضوري كه تأمين كننده‌ي منافع آن‌ها و دسترسي به مناطق مهم ژئو اكونوميكي جهان بود و نظام سلطه اين تسلط و نفوذ را مديون شخصي هستند به نام، «اسامه بن محمد بن عواد بن لادن» رهبر گروه القاعده، كسي كه مرگ او نيز براي آنان دست‌آويزي جهت نجات از بحران‏هاي كنوني خاورميانه و شمال آفريقا شده است. تا شايد بار ديگر در اين برهه‌ي حساس احياي بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه بتوانند استفاده‌ي لازم را جهت به انحراف كشيدن مجدد اين نهضت‏هاي اسلامي و سركوب آن‌ها نمايند.
اكنون اين سناريو تكرار مي‏شود، در زماني كه بيداري اسلامي با شدت بيش‌تري در منطقه جريان دارد. آمريكا سال‏هاست كه با بهانه‌ي تروريسم به جنگ افروزي پرداخته و خود را داعيه‏دار مبارزه با آن مي‏داند. با توجه به اذعان بسياري از تحليل‏گران بعد از حادثه‌ي 11 سپتامبر 2001، تاريخ مصرف بن‏لادن به پايان رسيده است و ادعاي كشتن بن‏لادن رويكردي است كه آمريكا دروضعيت كنوني در پيش گرفته و ابعاد جديدي از استراتژي اتخاذ شده از سوي آن‌ها را نمايان مي‏كند. استراتژي كه سعي در ايجاد بن‏لادن‏هاي ديگر در ساير كشورهاي منطقه دارد. اعلام چنين خبري در اين برهه از زمان با دو رويكرد قابل بررسي است. جو داخلي آمريكا كه در اين مدت به علت نارضايتي از اوباما به خاطر عمل نكردن وي به شعارهاي انتخاباتيش ايجاد شد و ضعف عملكرد دولت او را در توقف حضور نظاميان در منطقه نشان مي‏دهد و ديگري مسايل اقتصادي ايالات متحده كه اين روزها اوضاع آشفته‏اي دارد.

لذا اوباما براي جلب رضايت افكار عمومي با اين عمل خود را قهرمان مبارزه با تروريسم معرفي مي‏كند و از طرفي براي استمرار حضور نظامي در شرايط بحراني منطقه خاورميانه، اسلام هراسي را به جامعه‌ي خود القا مي‏نمايد و از بعد خارجي نيز در شرايط فعلي كه شاهد خيزش عظيم ملت‏هاي مسلمان بر عليه حكام ديكتاتور در كشورهاي منطقه هستيم، آمريكا نزديك‌تر به شكست در طرح خاورميانه‌ي جديد مي‌شود. خاورميانه‏اي كه در آن آمريكا تنها بازيگر قدرتمند در صحنه‌ي منطقه بود، در نتيجه در اين روزها شاهد تبليغات وسيع آن‌ها و تأكيد بر اين موضوع هستيم كه بن‏لادن مرده است اما خطر رهبران القاعده در ساير كشورهاي منطقه هم‌چنان وجود دارد و اين يعني شروع دخالت‏هاي مستقيم آمريكا به بهانه‌ي سركوب تروريسم القاعده و نفوذ نظامي در كشورهايي كه خود درگير قيام بر عليه نظام‏هاي مستبد خود هستند، هرچند راهبرد آمريكا در منطقه از چنان آشفتگي برخوردار است كه اين استراتژي هم به دليل تكراري بودنش به سرانجام نخواهد رسيد و بنا به گفته‌ي رهبر معظم انقلاب حركت بيداري كنوني در غرب آسيا و شمال آفريقا در امتداد حركت عظيم ملت ايران بوده و به طور قطع تا قلب اروپا پيش خواهد رفت و ملت‏هاي اروپايي نيز بر ضد سياست‌مداران و زمام‌داران خود به پا مي‏خيزند.

نويسنده:زهرا ساعي
ادامه مطلب
سه شنبه 20 اردیبهشت 1390  - 12:23 AM

اوباما براي جلب رضايت افكار عمومي با اين عمل خود را قهرمان مبارزه با تروريسم معرفي مي‏كند و از طرفي براي استمرار حضور نظامي در شرايط بحراني منطقه خاورميانه، اسلام هراسي را به جامعه‌ي خود القا مي‏نمايد.


پايگاه اطلاع‌رساني برهان با اشاره به تكاپوي آمريكا در بهره‌برداري تبليغي از مرگ بن‌لادن به تحليل اين موضوع پرداخت و نوشت: با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و توجه به ايدئولوژي اسلامي كه داعيه‏دار سعادت و خوشبختي تمام جهانيان است، طبيعي بود كه نتواند در محدوده‌ي جغرافياي ايران توقف نمايد و مي‏بايست پيام آن و امواجش در درجه‌ي اول به ملل مسلمان كشورهاي همسايه و سپس به همه‌ي ملل مستضعف جهان برسد. از اين رو انقلاب اسلامي ايران نقطه‌ي آغاز خيزش تفكر اسلامي شد.

در اين ميان، انقلاب اسلامي بيش از هر كشور ديگري در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا سر منشأ تحولات دامنه دار از درون و بيرون گرديد. ايده‌هاي انقلاب اسلامي به راحتي در منطقه گسترش يافت و موجب خيزش‌هاي اسلامي بسياري از كشورها گرديد. رژيم‌هاي ديكتاتوري هم‌چون عراق، عربستان، بحرين و كويت كه با ثبات‌ترين كشورهاي منطقه به شمار مي‏آمدند. به شكل ناگهاني به آسيب پذيري خود پي بردند، هر چند ايران در خيزش‌هاي مردمي اين كشورها به شكل مستقيم مداخله نداشت، انقلاب اسلامي ايران الگويي عيني و عملياتي براي ساير كشورهاي منطقه بود و با داشتن ايدئولوژي فراملي، ادعاي رهبري جوامع بشري از سوي غرب را به چالش كشيد و بسياري از جريان‌ها و جنبش‏هاي اسلام‏گرا در جهان اسلام شكل گرفت كه نه تنها در آن‌ها شيعيان بلكه در كشورهاي اهل تسنن منطقه بر مبناي جريان‌هاي "اخوان المسلمين " و "جماعت اسلامي پاكستان " نيز وجود داشت و اين تأييدي براي منافع و اهداف نظام سلطه بود. در نتيجه با رشد و گسترش بيداري اسلامي در ميان ملت‌هاي مسلمان، استراتژيست‌هاي غربي و دولت‌مردان آمريكايي به فكر چاره جويي افتاده و به وسيله‌ي سرويس‌هاي امنيتي خود و كشورهاي وابسته‌ي منطقه شروع به سركوب اين جريان‌ها نمودند و با تبليغات بسيار در صدد انحراف اين نهضت‌ها برآمدند و شروع به ساختن جنبش‌هاي بدلي اسلامي نمودند تا بتوانند در نتيجه انحراف اين جنبش‌ها از مسير صحيح خود با اطلاق عناويني هم‌چون "تروريسم " و "بنيادگرايي " افكار عمومي را بر عليه آن‌ها تحريك نمايند.

براي انجام چنين نقشه‌اي آن‌ها سعي در هدايت اين خيزش‌هاي مردمي به سمت جنگ با اتحاد جماهير شوروي كه در آن زمان كشور افغانستان را اشغال نموده بود، كردند و با ناميدن جنگ مقدس شروع به تبليغ جهت فرستادن جوانان مسلمان و انقلابي از كشورهاي منطقه به اين جبهه نمودند كه سرانجام در اجراي اين طرح از سرويس‌هاي امنيتي كشورهايي چون مصر، عربستان و پاكستان با محوريت سازمان سيا استفاده شد و كشور عربستان نيز با تأسيس مدارس وهابي در پاكستان و اعزام مبلغين وهابي در بين انقلابيون كه به مجاهدين عرب - افغان معروف شده بودند، سعي در انحراف آنان از اسلام ناب و هدايت به سوي اسلام سلفي و وهابي (اسلام آمريكايي) نمودند.

در حقيقت، اجراي اين طرح دو هدف مهم را دنبال مي‌نمايد. هدف اول، زمين گير كردن اتحاد جماهير شوروي و هدف دوم و مهم‌ترين هدف، دور كردن جوانان انقلابي متأثر از تفكر اصيل انقلاب اسلامي كه نشأت گرفته از تفكرات امام خميني(ره) بود. اين جريان التقاطي كه بعدها "القاعده " نام گرفت در دهه‌ي 80 ميلادي پي ريزي شد كه متشكل از عرب‌هاي خاورميانه و شمال آفريقا، قبايل پشتون افغانستان و قبايل پشتون پاكستان بود.

پس از پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان، بسياري از اين مجاهدين عرب - افغان به كشورهاي خود بازگشتند. كشورهايي كه تحت سلطه‌ي ديكتاتورهاي وابسته به آمريكا و غرب بود و هيچ گونه تشويق و حمايتي از آن‌ها صورت نگرفت و لذا با سرخوردگي اين گروه كه در دهه‌ي 80 تحت تأثير افكار وهابي و سلفي قرار گرفته بودند به تكفير حاكميت، نخبگان و حتي مردم پرداختند و به صورت فعاليت‌هاي زير زميني به حيات خود ادامه دادند.

اولين نمونه از حركت‌هاي تروريستي اين گروه در الجزاير و مصر به وقوع پيوست و عده‌اي از اين عرب- افغان‌ها نيز به افغانستان بازگشته و با كمك سرويس اطلاعاتي پاكستان (ISI)، عربستان و آمريكا در شكل‌گيري گروه جديدي به نام طالبان كمك نمودند كه در سال 1996 ميلادي كه كابل توسط طالبان به تصرف درآمد كمك فراواني به آن‌ها شد تا پايگاه‌هاي آموزشي - نظامي خود را در شمال پاكستان و جنوب افغانستان، گسترش دهند.

در اواخر دهه‌ي 90 ميلادي در روابط گروه القاعده و طالبان با آمريكا، تغييرات زيادي رخ داد كه تحليل‌هاي فراواني را به همراه داشت. تعداد قابل توجهي از تئوريسين‌ها معتقد بودند كه دعواهاي درون سرويس نظام سلطه باعث اين تغييرات شده و سرويس اطلاعاتي پاكستان، انگليس و عربستان در يك جبهه و سرويس آمريكا در طرف مقابل قرار گرفته است. اولين حركت تقابلي آمريكا و القاعده منفجر نمودن ناو "يو.اس.كول " در آب‌هاي خليج عدن در سال 2000 ميلادي بود كه بسياري از آن به درگيري‌هاي درون خانوادگي سرويس‌هاي امنيتي نظام سلطه و سرويس‌هاي امنيتي كشورهاي منطقه نام بردند، البته گروه ديگري از تحليل‏گران اين چرخش را محصول استراتژي جديد آمريكا در منطقه دانستند كه با ساختن دشمني چون القاعده امكان حضور و استمرار هژموني آمريكا را در منطقه ميسر مي‏سازد.


از حركت‏هاي بعدي القاعده، مي‌توان به انفجارهاي "نايروبي " و "دارالسلام " اشاره كرد و در ادامه حادثه‌ي 11 سپتامبر 2001 كه با انتساب آن به گروه القاعده، آمريكا توانست دوره‌ي جديدي را براي هژموني خود در جهان ايجاد نمايد و رهبر دنياي به اصطلاح خير (آمريكا) در مقابل آن دنياي به اصطلاح شر (بنيادگرايي اسلامي و القاعده) معرفي گرديد تا ناتو بتواند به اين بهانه حركت گاز انبري خود را به سمت غرب و شرق دنيا با شعار دموكراتيزه كردن آن آغاز نمايد. چرا كه بعد از جنگ سرد، ناتو بازوي نظامي آن‏ها محسوب مي‏شد كه با پايان آن عيني زمان صلح سرد كارايي خود را بايد تغيير مي‏داد و به بازوي امنيتي تبديل مي‏شد لذا با تعريف نقش جديد در صحنه باقي ماند، براي مبازره با ترورسيم كه نماد آن القاعده بود به اشغال كشورهاي منطقه پرداخت، حضوري كه تأمين كننده‌ي منافع آن‌ها و دسترسي به مناطق مهم ژئو اكونوميكي جهان بود و نظام سلطه اين تسلط و نفوذ را مديون شخصي هستند به نام، "اسامه بن محمد بن عواد بن لادن " رهبر گروه القاعده، كسي كه مرگ او نيز براي آنان دست‌آويزي جهت نجات از بحران‏هاي كنوني خاورميانه و شمال آفريقا شده است. تا شايد بار ديگر در اين برهه‌ي حساس احياي بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه بتوانند استفاده‌ي لازم را جهت به انحراف كشيدن مجدد اين نهضت‏هاي اسلامي و سركوب آن‌ها نمايند.

اكنون اين سناريو تكرار مي‏شود، در زماني كه بيداري اسلامي با شدت بيش‌تري در منطقه جريان دارد. آمريكا سال‏هاست كه با بهانه‌ي تروريسم به جنگ افروزي پرداخته و خود را داعيه‏دار مبارزه با آن مي‏داند. با توجه به اذعان بسياري از تحليل‏گران بعد از حادثه‌ي 11 سپتامبر 2001، تاريخ مصرف بن‏لادن به پايان رسيده است و ادعاي كشتن بن‏لادن رويكردي است كه آمريكا دروضعيت كنوني در پيش گرفته و ابعاد جديدي از استراتژي اتخاذ شده از سوي آن‌ها را نمايان مي‏كند. استراتژي كه سعي در ايجاد بن‏لادن‏هاي ديگر در ساير كشورهاي منطقه دارد. اعلام چنين خبري در اين برهه از زمان با دو رويكرد قابل بررسي است. جو داخلي آمريكا كه در اين مدت به علت نارضايتي از اوباما به خاطر عمل نكردن وي به شعارهاي انتخاباتيش ايجاد شد و ضعف عملكرد دولت او را در توقف حضور نظاميان در منطقه نشان مي‏دهد و ديگري مسايل اقتصادي ايالات متحده كه اين روزها اوضاع آشفته‏اي دارد.

لذا اوباما براي جلب رضايت افكار عمومي با اين عمل خود را قهرمان مبارزه با تروريسم معرفي مي‏كند و از طرفي براي استمرار حضور نظامي در شرايط بحراني منطقه خاورميانه، اسلام هراسي را به جامعه‌ي خود القا مي‏نمايد و از بعد خارجي نيز در شرايط فعلي كه شاهد خيزش عظيم ملت‏هاي مسلمان بر عليه حكام ديكتاتور در كشورهاي منطقه هستيم، آمريكا نزديك‌تر به شكست در طرح خاورميانه‌ي جديد مي‌شود. خاورميانه‏اي كه در آن آمريكا تنها بازيگر قدرتمند در صحنه‌ي منطقه بود، در نتيجه در اين روزها شاهد تبليغات وسيع آن‌ها و تأكيد بر اين موضوع هستيم كه بن‏لادن مرده است اما خطر رهبران القاعده در ساير كشورهاي منطقه هم‌چنان وجود دارد و اين يعني شروع دخالت‏هاي مستقيم آمريكا به بهانه‌ي سركوب تروريسم القاعده و نفوذ نظامي در كشورهايي كه خود درگير قيام بر عليه نظام‏هاي مستبد خود هستند، هرچند راهبرد آمريكا در منطقه از چنان آشفتگي برخوردار است كه اين استراتژي هم به دليل تكراري بودنش به سرانجام نخواهد رسيد و بنا به گفته‌ي رهبر معظم انقلاب حركت بيداري كنوني در غرب آسيا و شمال آفريقا در امتداد حركت عظيم ملت ايران بوده و به طور قطع تا قلب اروپا پيش خواهد رفت و ملت‏هاي اروپايي نيز بر ضد سياست‌مداران و زمام‌داران خود به پا مي‏خيزند.
ادامه مطلب
سه شنبه 20 اردیبهشت 1390  - 12:21 AM

پس از تسخير لانه جاسوسى امريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، جيمى كارتر رئيس جمهورى امريكا هيئتي را براى ملاقات با امام خمينى به ايران اعزام داشت.حضرت امام به محض اطلاع از اين موضوع اعلاميه‏اى خطاب به شوراي انقلاب صادر فرمودند. اين تنها اعلاميه بدون "بسم اللَّه الرحمن الرحيم " امام است


پس از تسخير لانه جاسوسى امريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، جيمى كارتر رئيس جمهورى امريكا احتمالًا با هماهنگى عوامل داخلى و بخصوص چند عضو كابينه دولت موقت "رمزى كلارك " و "ويليام ميلر " را براى ملاقات با امام خمينى به ايران اعزام داشت.

حضرت امام به محض اطلاع از سفر هيئت اعزامي از سوي رييس جمهور آمريكا به ايران ،اعلاميه‏اى خطاب به شوراي انقلاب صادر فرمودند. اين تنها اعلاميه حضرت امام است كه بدون "بسم اللَّه الرحمن الرحيم " است همانند سوره برائت در قرآن كريم ".

نمايندگان اعزامى در حاليكه به تركيه رسيده بودند و خود را براى سفر به ايران آماده مى‏كردند، پيام فوق الذكر حضرت امام صادر شد و آنان بدون اخذ نتيجه به امريكا باز گشتند. پيام كوتاه و مختصر حضرت امام بلافاصله در جهان و رسانه‏هاى گروهى بين المللى انعكاس گسترده و كم نظيرى يافت.

يادگار حضرت امام آقاى سيد احمد خمينى در اين باره تصريح مى‏كنند: "حضرت امام به محض اطلاع اعلاميه‏اى صادر فرمودند و درآن اطلاعيه هيأت امريكايى را نپذيرفتند و به همه اعضاى شوراى انقلاب، هيأت دولت موقت و ساير مسئولين تذكر دادند كه هيچ كس حق ملاقات با اين هيأت امريكايى را ندارد. نكته قابل توجه در اين اعلاميه آن است كه اين تنها اعلاميه حضرت امام است كه بدون "بسم اللَّه الرحمن الرحيم " است همانند سوره برائت در قرآن كريم ".

*زمان: 16 آبان 1358/16 ذى الحجه 1399 .

مكان: قم.

مخاطب: شوراى انقلاب اسلامى و مسئولان دولتى.

از قرار اطلاع نمايندگان ويژه كارتر در راه ايران هستند و تصميم دارند به قم آمده و با اينجانب ملاقات نمايند. لهذا لازم مى‏دانم متذكر شوم دولت امريكا كه با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشكار با ايران را نموده است و از طرفى ديگر آنطور كه گفته شده است سفارت امريكا در ايران محل جاسوسى دشمنان ما عليه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هيچ وجه براى نمايندگان ويژه ممكن نيست و علاوه بر اين:

1- اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هيچ وجه نبايد با آنان ملاقات نمايند ..

2- هيچ يك از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند ..

3- اگر چنانچه امريكا، شاه مخلوع- اين دشمن شماره يك ملت عزيز ما- را به ايران تحويل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضى از روابطى كه به نفع ملت است باز مى‏باشد .

روح اللَّه الموسوى الخمينى
ادامه مطلب
سه شنبه 20 اردیبهشت 1390  - 12:19 AM

اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نمأز است.


در بحار جلد 69 صفحه 391 بابي دارد به نام جوامع للمكارم الاداب، در اين باب آن خصوصيات خوب را كه انسان بايد داشته باشد و آدابي كه براي آنها هست بيان فرموده است، روايات عجيبي در اينجا آورده است، عجيب از نظر آن مضامين و حقايقي كه در اين روايات هست. روايت 66 از محاسن البرقي نقل كرده با سند از امام صادق(ع): «قال الله تبارك و تعالي انما اقبل الصلوه لمن تواضع لعظمتي» خدا فرموده است كه من نماز را قبول مي كنم از كسي كه در برابر عظمت من خاضع باشد.
در حقيقت در اين روايت شرايطي كه در قبول شدن نماز هست بيان فرموده است، البته تفسير و شرح روايت و شرايطي را كه در اينجا ذكر فرموده است بسيار طولاني است، اما در مجموع با همين ترجمه اجمالي مي توانيم بفهميم كه شروط يا شرايط سنگيني براي قبول شدن نماز در پيشگاه خداي متعال است. اصلش اين است كه عبادت انسان قبول بشود و اگر قبول نشود چه فايده اي مي تواند داشته باشد، اينكه انسان تكليف را به صورت صوري انجام داده است؛ البته بي فايده كامل هم نيست؛ باز از مجموعه روايات و اشارات آيات استفاده مي شود كه كسي كه نمازش قبول نشده با آنكه نماز نمي خواند يكي هم نيست، تكليفي انجام داده باز يك چيزي است اما قبول شدن، مسئله ديگري است.

معناي قبولي عمل
آنچه كه انسان را به خدا نزديك مي كند، به جوار خدا راه مي دهد، عمل هاي قبول شده است، نه هر عملي، هر عملي انسان را به خدا نزديك نمي كند (اين نكته ها خوب يادتان باشد) هر عملي انسان را به سوي خدا نمي برد، آن عملي كه مقبول باشد انسان را به جوار خدا راه مي دهد، به سوي خدا مي برد.
ببينيد چقدر فرق مي شود بين عملي كه قبول شده و عملي كه قبول نشده است، حقيقت بالاتر و عميق تر از اين است. عمل مقبول معني اش اين است كه انسان را به سوي خدا مي برد و عمل قبول مي شود يعني خود انسان مقبول حق مي گردد و بنابراين قبول شدن عمل غير از اينكه اين معني را دارد و انسان را به جوار خدا راه مي دهد و انسان را به خدا نزديك مي گرداند و به سوي او مي برد، غير از اين معني، معني عميق تري هم دارد؛ يعني عمل وقتي مقبول مي شود، انسان را مقبول خدا مي گرداند، آنچه را كه خدا قبول مي كند اصلش خود انسان است، خود بنده است، خدا بايد خود انسان را بپذيرد، به جوارش راه بدهد و به زبان ديگر خدا كه انسان را به جوار خودش راه بدهد از طريق قبول شدن عمل هاي انسان است؛ بنابراين مقبول افتادن يك عمل بسيار بالاتر از اين است، روي همين حساب هم آنها كه مي فهمند سعي مي كنند عملشان قبول شود، فقط سعي در عمل نمي كنند، اصل سعي شان بر اين است كه عملشان، عمل مقبول باشد.
آنها كه نمي فهمند مانند من و شما مي گويند، همين قدر عملي انجام بدهيد؛ آنها كه مي فهمند، غير از اينكه سعي مي كنند در عمل، سعي اصلي را در اين قرار مي دهند كه عملشان مقبول باشد، چون فاصله بين عمل قبول شده و عمل قبول نشده، همان فاصله عمل قبول شده و قبول نشده است، اين جمله را غير از اين نحو، نمي شود ادا كرد.

انس با خدا
شما وقتي به حال خودتان هستيد بالطبع انجذاب و كشش روح شما، انس روح شما با كيست؟ با چه آرام مي شود؟ به سوي چه چيز ميل دارد؟ اين از خصوصيات روحي است، بالاخره هر كسي با چيزي، چيزهايي آرامش دارد، با آنها مأنوس است، به سوي آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به اين مي گويند انـس. بين عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر كسي با چيزهايي مأنوس است منتهي در محاسبه خوب دقت كنيد، شما خودتان را فريب ندهيد كه بگوييد ما مأنوس با خدا هستيم؛ اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نمأز است.
اين را هم بايد بفهميد كه انجذاب روح شما با خداست، يا با غير خدا، به خدا مأنوس است يا به غير خدا؛ اين را هم خواستيد بفهميد باز به ميزان نماز مراجعه كنيد، ببينيد وقتي شما شروع به نماز مي كنيد از خدا در فرار هستيد، اينجا و آنجاييد، حتي به زور سعي مي كنيد خودتان را در نماز نگه داريد و فكر و دلتان اين و آن سو مي رود و نمي توانيد، بفهميد انس با خداست يا غير خدا؟ غير خدا؛ اين ميزان است. اگر انسان به ميزان مراجعه نكند خودش را فريب مي دهد.
انسان بايد خودش را بررسي كند و بفهمد كه انس او با چيست؟ آن وقت وقتي نتيجه گرفتيد كه روح ما وقتي ما باشيم و روح ما كه تا به خودش واگذار بكنند به غير خدا مأنوس است، به سوي غير خدا آرام است، ميل دارد، به سوي اينها كشيده مي شود و از خدا در حال فرار است، فكر مي كنيد با اين بافت روحي اگر به آن سو برويم چه مي شود؛ ما بايد به زور به سوي خدا راه پيدا كنيم يا با انس و كشش؛ به زور كه نمي شود، وقتي طبيعت روح ما اين است كه از خدا فرار مي كند، وقتي كه از بدن هم قطع علاقه مي كند همين روح است، اين روح به سوي خدا نمي رود، ميل ندارد، فرار مي كند؛ اين مصيبت است ديگر، اين يكي كه بسيار مصيبت بزرگي است، نمي فهميم و نخواهيم فهميد با اين اوضاع كه اين چيست.
اما در اين وضع و حال مي شود انسان توسل بكند به اوليا از جمله حضرت زهرا(س) كه نظري كند كه اين مشكل حل بشود و اگر اين مسئله حل شود خيلي مشكل ها براي من و شما حل مي شود و آن وقت ديگر وقتي به نماز مي ايستيم، مأنوسيم، خوشحاليم، خسته نمي شويم، اينطور نماز نمي خوانيم كه زود تمام كنيم و برويم بنشينيم صحبت كنيم، اين حالت فرار است، توسل كنيد و نتيجه بگيريد؛ در اين وقتها كه گريه مي كنيد از فرصت استفاده كنيد توجهي از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحيتي در مجلس باشد...

منبع: هفته نامه صبح صادق 90/02/19
ادامه مطلب
سه شنبه 20 اردیبهشت 1390  - 12:17 AM

در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: سه دسته از خانم ها عذاب قبر ندارند. اين در حالى است كه در روايات ما آمده است: كمتر كسى است كه دچار عذاب و فشار قبر نشود. حتى پيغمبر ما وقتى مى خواستند بچه هايشان را دفن كنند، دعا مى كردند كه خداوند عذاب قبر را از آن ها بردارد.

بقيه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
سه شنبه 20 اردیبهشت 1390  - 12:15 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 29

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6025729
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی