به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غلامرضا گلی زواره

حسن استفاده از میراث محرّم

از دیدگاه امام خمینی، نهضت عاشورا دین را احیا کرد و حاکمیت الله، عبودیت خداوند، زدودن طاغوت، نشاندن اوامر و نواهی الهی به جای فرهنگ منحط دستگاه اموی، ارمغان این حماسه شکوهمند بود:

«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند، این نبود که غصب خلافت کردند. این یک خطر کمتر از آن بود. خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در می خواستند بیاورند. می خواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند... . این خطر را سید الشهداء دفع کرد...»

حضرت امام حکومت را به عنوان یک مجموعه در نظر می گیرد و نشان می دهد که چگونه تسامح، سهل انگاری و خیانت در انتخاب شخص حاکم که خود گناهی بزرگ است، می تواند فساد عملی را به سرعت به ارکان حکومت سرایت دهد و از آنجا تمام شئون اجتماعی و فرهنگی جامعه را مخدوش، عدالت را کمرنگ و دین را از محتوا خالی و نفاق و ظاهر سازی، قدرت طلبی و بازگشت به اخلاق جاهلی را ترویج کند.

آن روح قدسی با پیروی از حضرت اباعبدالله و با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا بر این حقیقت ثابت ـ یعنی ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیر بودن آن دو ـ بر همه اصولی که در روش و گفتار رهبر عاشورا مشاهده می کرد، تأکید می ورزید و در هدف خود از قاطعیت ویژه و عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود. حرکت انقلاب اسلامی را نیز بر اساس همین اندیشه استوار ساخته بود آثار این فرهنگ و تفکر در سیره و روش او و نیز در سخنانش به روشنی پیداست. در جایی فرموده اند:

«خمینی می تواند تفاهم کند با ظلم؟ خمینی آنجا هم که بود، مجد اسلام را حفظ می کرد، می تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام این قدر زحمت کشیده است، خمینی و امثال خمینی می توانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟».

هنر حضرت امام در بهره وری شایسته از عاشورا دگرگونی در نگاه مردم بود. او نگاه مردم را در این رویداد از مقام ثبوتی به اثباتی کشانید و توجه مردم را بیشتر به فلسفه قیام جلب کرد تا خود حادثه. از قیام امام حسین(علیه السلام) و حماسه های عاشورا مشعلی برای حرکت و زندگی مردم ساخت و این حماسه را در متن زندگی سیاسی اجتماعی مردم وارد کرد و از آن به عنوان الگویی برای نجات انسان ها از چنگال جنود شیطان الهام گرفت و آن را پشتوانه حرکت و قیام عمومی ساخت. این نگرش چنان تأثیر شگرفی نهاد که انسان های ذلیل، ترسو، ظلم پذیر، بی اراده و فرو خفته در غفلت های فراوان را به انسان های استوار، با شهامت، ستم گریز و خودباور تبدیل ساخت و فرهنگ حسینی را در بطن اجتماع وارد و نظامی به ظاهر محکم و استوار را سرنگون کرد و تشکیلاتی دیگر به جای آن بنیان نهاد و به مردم آموخت که عاشورا فقط برای گریستن نیست، بلکه این گریه ها و مویه ها فلسفه دارد. آدمی ضمن گرامی داشت عاشورا باید بیاموزد که حسینی زندگی کند، و گر نه همچون یزیدیان خواهد بود. بنابراین فرهنگ این قیام می تواند در تمامی جوامع، درس آموز، هدایت گر و راهنما باشد و کلام نبوی که فرموده اند: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، تحقق عینی خواهد یافت.

زنده ماندن عاشورا با این نگاه به معنای زنده ماندن همه ارزش های والای انسانی و الهی است؛ یعنی مصونیت جامعه در برابر سلطه گری ها، استبدادها و جهالت ها.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اوضاع اجتماعی و برخی تبلیغات مسموم و منفی، اسلام در دنیا، خرافه و کهنه و غیر قابل استفاده در فرهنگ جوامع تلقی می گردید. نماز خواندن در مراکز عمومی نشانه ای از جمود به حساب می آمد. یک مسلمان گاهی گناه ترک نماز را به دلیل فشار افکار عمومی می پذیرفت. یکی از مقامات سیاسی یکی از کشورهای عربی در ماه رمضان به دیدن شاه ایران آمد. برایش چای و دیگر وسایل پذیرایی آوردند. وی به شاه می گوید: ماه رمضان است. من مسافرم، شما مگر کسالتی دارید؟ در جوابم گفت: مگر شما هم این خرافات را قبول دارید؟

رئیس حکومتی در کشوری که اکثر آن شیعه هستند، احکام قطعی قرآن و واجبات الهی را قبول نداشت. التزام به موازین شرعی را نوعی عقب افتادگی می پنداشت. استفاده از شراب و سایر مشروبات الکلی عادی بود و قمار بازی و سایر مفاسد اخلاقی و اجتماعی هیچ گونه قباحتی نداشت. در این وضع نگران کننده، امام خمینی با پیروی از امام حسین(علیه السلام) همه را از خواب غفلت بیدار کرد و مردم را به درجه ای از رشد و تعالی رسانید که احساس کردند نه تنها اسلام خرافه نیست، بلکه تنها راه نجات بشریت است.

نگاه رهبری انقلاب اسلامی به میراث گران قدر و حیات بخش عاشورا، تعالی بخش، ولی در عین حال قدردان تلاش افراد در اعصار گذشته بود. آن روح قدسی ضمن آنکه خود دارای عمیق ترین بینش درباره عاشورا و نهضت حسینی بوده نقدی سازنده و احترام آمیز به برداشت های رایج از سنت ها و سوگواری های محرم داشت و قدر و ارزش همین مجالس و محافل سنتی عزاداری و بزرگداشت های متداول و مرسوم را در حفظ اساس نهضت و انتقال پیام آن به خوبی می شناخت و بر این اعتقاد بود که « ما هر چه داریم، از محرم است» و یا اینکه: «محرم و صفر اسلام را زنده نگاه داشته است» و «با ذکر مصائب اهل بیت این مذهب تا حالا زنده مانده است». او وامداری خود را در قبال سوگواری های صادقانه و خالصانه مردم بروز می داد و گاهً با لحنی توأم با احترام، خطای روشنفکران را در کم اعتنایی و نادیده انگاشتن کوشش های گذشتگان اعلام می داشت. در عین حال، با تعبیر به اینکه همه ائمه به رغم تفاوت مقتضیات و اوضاع اجتماعی و سیاسی که به اختلاف مشی مبارزه می انجامید، «اصل مبارزه با باطل» را با جدّیت دنبال می نمود و برداشت راحت طلبانه دین مداران عافیت طلب را افشا می ساخت و از همین موضع بود که فرمود:

«لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق، به طور کوبنده فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مِصر(شهر) یادآوری شود».

امام خمینی با استفاده نیکو از میراث بزرگداشت محرم و احیا و اصلاح ابعاد فراموش یا بد فهمیده شده اش، خیل عظیم محبّان کربلا و دوستداران اهل بیت را به سرچشمه کوثر حقیقی عاشورا متصل ساخت و از توده وسیع اما خاموش و بی خطر عزاداران، مداحان، گویندگان مذهبی و مرثیه سرایانِ فاجعه کربلا لشکرهای فریادگر با هدف، شهادت طلب و فداکار سامان داد که بنیاد بیدادگری ظلم و بیگانه پرستی را در کام آتش افروخته از ایمان به «کل یوم عاشورا» فرو بلعید. به یمن این حرکت، قیام 15 خرداد 1342 آغازگر نهضتی شد که در عاشورای 1357 سند ختم مشروعیت و مقبولیت رژیم شاهنشاهی را به امضای همه مراکز خبری و محافل تصمیم گیری هواداران نظام طاغوتی رسانید و به این ترتیب یکی از مستحکم ترین نظام های یزیدی تاریخ، به مدد فهم درست نهضت عاشورا به موزه تاریخ پیوست.

قوی ترین عامل تحول جامعه

در شرایطی که تفکر ناب و اصیل اسلام مهجور بود، دینداری و اهل دیانت با هجوم آفت ها، تحرک و پویایی خود را از دست می دادند و علایم حیات یکی پس از دیگری زایل می شدند، احیاگران چگونه می توانستند نشاط و تکاپو را به این پیکر نیمه جان بازگردانند و از خواب آلودگانی که سراسر وجودشان را یأس و حرمان فراگرفته و از فرط سستی و خماری، احساس درد را هم از دست داده اند، چگونه انسان های باشور و حرارت، متعهد و اهل تکلیف و دردمند بسازد. در این شرایط امام خمینی برای ایجاد دگرگونی اساسی و بنیادی به سراغ قوی ترین عامل تحول جامعه رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب، شناخت همه جانبه جامعه و توانایی ارائه برنامه اصلاحی، به مسئله کربلا پرداخت زیرا متوجه این حقیقت بود که هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده و این حادثه صرفاً جنبه فکری و ذهنی ندارد، بلکه با پرشورترین احساسات و عواطف عجین است؛ چرا که مردم در هیچ واقعه ای به این میزان اشک نریخته و در هیچ ماتمی چنین سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی این گونه به میدان نیامده اند. به علاوه، این قیام ایینه تمام نمای ارزش های انسانی است و اوج ایثار، حماسه، جهاد، مبارزه، اشتیاق معنوی و عبادت را به نمایش می گذارد. از این رو، مطرح کردن عاشورا و ترسیم چهره راستین کربلا، به معنی توجه دادن مردم به آشناترین چهره و پرجاذبه ترین حرکت توحیدی، کامل ترین سرمشق و عالی ترین حماسه در هر عصر است. به همین دلیل، یکی از نویسندگان معاصر می نویسد:

«ایت الله خمینی بیش از هر مقام شیعی که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد، خاطره کربلا را با احساس حادّی از ضرورت سیاسی به کار گرفت است».

امام خمینی عقیده دارد باید عاشورایی دیگر به وجود آورد:

«اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن نظیر عاشورا به وجود آورید. چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشته ایم از دست برود؟ چگونه هنوز مردم برای عاشورا سینه می زنند و اجتماع می کنند؟ سلام بر مؤسس آن. شما هم امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود اید، اجتماعات بر پا گردد».

امام حسین(علیه السلام) جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج ساخت و سبب بالندگی و شکوفایی آن شد. او که عصاره اسلام ناب محمدی است، قیام می کند تا نشان دهد آنچه بنی امیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه می کند، دین نیست، بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به اسم دین عرضه می شود. اسلام حقیقی با چنین حکومتی سازگاری ندارد. امام خمینی نیز با اقتدا به امام حسین(علیه السلام) چنین کرد و در مقابل حکومت ستمگر همه مصایب را تحمل کرد و با ایستادگی و سازش ناپذیری خود مشروعیت اجتماعی و سیاسی نظام شاهنشاهی را برای اولین بار در تاریخ ایران زیر سؤال برد و برای همیشه ستم آن را از سر مردم کم کرد و آزادگی و ظلم ستیزی امام حسین(علیه السلام) در وجود امام خمینی به گونه ای متجلی شده است. آن روح قدسی می گوید:

«حضرت سیدالشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم و ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد».

و در جای دیگر فرموده اند:

«امام مسلمین به ما آموخت که درحالی که ستمگران زمان به مسلمین، حکومت جائرانه می کنند، در مقابل او اگر چه قوای شما ناهماهنگ باشد، به پا خیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید».

مقام معظم رهبری حضرت ایت الله خامنه ای تأکید کرده است:

«عنوان پیروزی خون بر شمشیر را امام بزرگوار از ماه محرم استحصال کردند و مردم ایران نیز با پیروی از حسین بن علی(علیه السلام) از عاشورا درس گرفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد. حضرت امام به عنوان یک انسان حسینی و عاشورایی دنیای کفر و الحاد را به مبارزه طلبید و همه شاهد بودند که در عمل چه کرد و امروز همه ما باید عاشورایی باشیم تا حرکت دنیا به سمت صلاح برود و تسریع و زمینه ظهور ولی مطلق نیز فراهم شود. گویندگان و علمای دین باید با شمشیر حق و ذوالفقار علوی و ولوی عاشورا در مقابل تبلیغات خصمانه و خباثت آمیز دشمن بایستند و با همت و فداکاری خود بار دیگر همان معجزه بزرگ را در برابر جناح کفر مطرح کنند.»

استاد شهید علامه مرتضی مطهری گفته است:

«ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق و از ژرفای روح این ملت بر می خاست. مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد9، علی(علیه السلام)، زهرا3، حسین(علیه السلام)، زینب3، سلمان، ابوذر و صدها هزار مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود. بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را، حسین را در چهره او دیدند. او را ایینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند. او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن کرد و مردمی که سال ها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین(علیه السلام) باشند، در سر می پروراندند...، به ناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند؛ آن چنان که گویی حسین(علیه السلام) را بعینه می دیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و یکسره بانگ تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند».

انقلاب اسلامی صرفاً در صدد ایجاد یک امپراطوری قوی یا سیستم رفاهی کم نظیر یا ساختار فرهنگی و سیاسی مبتنی بر نظریات علمی نبود، بلکه این حرکت عظیم با حدوث و تداومش در صدد بود که جامعه را از حضیض ذلت، به اوج عزت برساند و محرومین صالح را به مقام وراثت و خلافت الهی در زمین نایل نماید. از این جهت، وقوع این تحول بزرگ با دیگر انقلاب ها تفاوت جوهری دارد. علت اصلی پیدایش انقلاب اسلامی ایران سریان ولایت عاشورایی امام خمینی بود. اینک تداوم آن نیز در گرو حفظ و انتقال ولایت به نسل جدید و نسل های اینده خواهد بود. آنچه در فرایند این تسرّی نقش واسطه را ایفا می کند، اصل معرفت و شناخت امام خمینی و محبت و عشق نسل ها به او است که خود بهترین مقدمه برای ورود به ولایت اهل بیت: و ولایت الهی است. ولایت عاشورایی امام خمینی سر منشأ و علت محدثه انقلاب اسلامی بوده است؛ یعنی پیروزی این قیام را جز اعجاز ولایت حسین که از آستین ولایت امام خمینی بیرون آمد، نمی توان دانست. همین جاذبه معنوی و نفس رحمانی امام بود که مس ها را تبدیل به طلا ساخت و دمادم بر کالبد امّت عاشورایی خون تازه ای می دمید. تداوم انقلاب نیز به همین حضور دائمی بستگی دارد. در میان اولیای غیر معصوم، نوادری یافت می شوند که در برخورداری از شرایط ولایت تا مرز اولیای کامل الهی پیش می روند. از همین روی، گفتار و کردارشان حالتی دیگر پیدا می کند. آنان مصداق این روایت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند که فرمود:

«انَّ للهِ عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبیون؛ خداوند بندگانی دارد که گر چه پیامبر نمی باشند، ولی فرستادگان الهی به حالشان غبطه می خورند».

امام خمینی در نقطه اوج این گونه از اولیاست؛ چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصفش فرمود:

«امام خمینی نشان داد که در کسب فضایل تا مرز ائمه معصومین پیش رفتن اضافه نیست».

استاد شهید مرتضی مطهری عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و معنویت اسلامی را به عنوان ارکان تداوم انقلاب اسلامی نام می برد و رخنه فرصت طلبان، عدم اخلاص و معنویت، ابهام طرح های اینده، نفوذ اندیشه های بیگانه و تجدّدگرایی افراطی را از آفات انقلاب می داند. بی شک همان عواملی که انقلاب را پدید آورده اند، باید در استمرار این حرکت نقش ایفا کنند و قلب تپنده آن یعنی ولایت حق حضور داشته باشد، و گر نه تمام ارکان و اعضا از حرکت تکاملی باز خواهند ایستاد.

سرچشمه پیروزی

ائمه: ادامه دهنده راه انبیا هستند؛ یعنی همان تزکیه، تعلیم و برقرار کردن قسط و عدل و بیرون آوردن امت ها از تاریکی ها به سوی نور، از شرک به توحید، از تفرقه و جدایی به اتحاد و تفاهم و از ذلت به عزت. روح دعوت همه انبیا و اولیا نفی هر گونه استکبار و استبداد بوده است و شعار هر مسلمانی که حضرت امام خمینی بر آن تأکید کرده اند، این است (نه ستم را بپذیرید و نه زیر بار ظلم بروید). پیامبر آمد تا عقل سلیم مردم را شکوفا کند و آنان را به بصیرت و تفکر و تعقل وادارد حضرت علی(علیه السلام) فرموده اند: «و یثیروا لَهُمْ دفائِنَ العُقول؛ (فرستادگان الهی) آمدند تا عقل های دفن شده را بیرون آورند و به کار اندازند. دعوت مردم به معروف و نهی از منکر و دور کردن آنان از خرافات نیز از اهداف انبیاست». حضرت امام حسین(علیه السلام) نیز این اهداف را دنبال کرده و در وصیت نامه خود خطاب به برادرش محمد حنفیه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد9 و روز جزا فرموده اند: «وَ إِنّی لَمْ أخْرِجْ أشِراً وَلا بَطراً وَلا مُفْسِداً وَ لاظالِماً وَ إِنّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصلاحِ فی أمَّةِ جدّی اُریدُ اَنْ آمُر بالمَعْروُفِ وَ اَنهی عَنَ المُنکَرِ و أسیر بِسیره جَدّی وَ اَبی علی بِنِ اَبی طالب؛ یعنی من برای تفریح و تفرّج خروج نکردم و نه از روی بلند منشی و نه برای فساد و خرابی و نه از روی ستم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم است. من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر و به سیره و سنت جدم و ایین و روش پدرم علی(علیه السلام) رفتار کنم».

حضرت امام خمینی برای نجات مردم از آتش بیداد و تباهی های خاندان پهلوی و نیز ستیز با استکبار و رهبری انقلاب اسلامی از این مکتب و روش درس گرفت و همان راه را ادامه داد.

«... ما پیرو پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم. پیرو حضرت امیر7 هستیم. ما پیرو اباعبدالله هستیم. ما به سیدالشهداء اقتدا کرده ایم و تمام مقصد ما، مکتب ماست. همه ما باید فدای اسلام شویم و ما که تابع حضرت سیدالشهداء هستیم، باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. ... مِن جمله قضیه حکومت جور، باید از بین برود».

امام خمینی علل شکل گرفتن و بقای انقلاب اسلامی را مدیون و مرهون عاشورا می دانند و می گویند مردم درس قیام و مبارزه را از امام حسین(علیه السلام) فراگرفتند. ایشان در سخنانی متذکر گردیده اند:

«ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهداء نبود، امروز ما نمی توانستیم پیروز شویم. انقلاب اسلامی پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است».

در جای دیگر تأکید کرده اند:

«تمام این وحدت کلمه ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد».

پی نوشت ها

  1. صحیفه نور، ج7، ص37 و نیز ج17، ص58
  2. همان، ج1، ص70
  3. عیون اخبار الرضا، ج7، ص62؛ بحارالانوار، ج36، ص204؛ کمال الدین صدوق، ج1، ص264
  4. خورشید شهادت، ج2، سخنرانی ایت الله محمد یزدی، ص65ـ66
  5. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص91
  6. تفکر نوین سیاسی اسلام، حمید عنایت، ترجمه ابوطالب صارمی، ص271
  7. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، امام خمینی، ص160
  8. عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص55
  9. همان
  10. روزنامه همشهری، 4 خرداد 1374، شماره 691
  11. پیرامون انقلاب اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری، ص94 ـ 95
  12. شواهد الربوبیه، ملاصدرا، ص377
  13. مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص96
  14. پیرامون انقلاب اسلامی، ص95؛ نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ص87
  15. مجموعه مقالات دومین کنگره ، مقاله عباس ایزدپناه
  16. نهج البلاغه، فرازی از خطبه اول
  17. اعراف/156
  18. مقتل عوالم، ص54؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص188؛ ملحقات احقاق الحق، ج11، ص602؛ نفس المهموم، ص45
  19. صحیفه نور، ج20، ص189
  20. همان، ج17، ص60
  21. همان

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:12 AM

جواد محدثی

الا... ای محرّم!

تو، بغض گلوی تمام ستمدیدگانی

تو، خون خدایی که با خاک آمیخت،

تو، چشم گره خورده سالیانی،

تو، یادآور عشق و ایمان.

تو، شبرنگ سرخی، تو آتشفشانی

الا ... ای محرّم!

تو، آن کیمیای دگرگونه سازی

که مرگ حیات آفرین را به نام «شهادت»

چو شهدی مصفّا و شیرین

به کام پذیرندگان، می چشانی.

***

و ... این گونه است که آن حماسه ایمانی و تجلی جوهره نابِ خلیفة الله، ماندگار اعصار و جاودانه روزگار می شود و در توالی اعصار و قرون و نسل های پیاپی، برای عضویت در دانشگاه جهاد و شهادت، داوطلب می پذیرد.

راز قیام و رمز دوام این حماسه چیست؟

زمان ها می گذرد، روزها از پی روزها و سال ها از پی سال ها می اید و می رود، اما حادثه کربلا و حماسه عاشورا، همواره جلوه ای روشن تر و طراوتی روح بخش تر می یابد.

سال هاست که نویسندگان و گویندگان، با زبان و قلم، به پاسخ این سؤال ها پرداخته اند که: چرا این حادثه خون رنگ پدید آمد؟ چه شد که لاله های بوستان رسالت پرپر شدند؟ چرا حسین بن علی(علیه السلام) قیام کرد؟ اهداف، انگیزه ها، آثار و دستاورد های آن نهضت چه بود؟ و ما اکنون از آن واقعه، چه درس ها، پیام ها و عبرت ها باید بیاموزیم؟

رمز و راز آن حرکت، در کلام خود سیدالشهدا(علیه السلام) هویداست.

حضرت فرموده است: من نه به انگیزه خودپسندی، گردن کشی، فسادآفرینی و بیدادگری، بلکه برای اصلاح در امّت جدم خروج کردم. برای احیای دین و سنّت، برای زدودن تحریف و بدعت، برای بازآفرینی نشانه های دین، برای امر به معروف و نهی از منکر، برای حرکت در مسیر جدّم پیامبر و پدرم علی.

کلام امام، خود روشن تر از هر تحلیلی، هدف قیام را ترسیم می کند.

سخنان ابا عبدالله(علیه السلام) در طول سفر کربلا، در نامه ها و خطبه ها، ترسیم روشنی از وضعیت امّت و جامعه در آن روزگارِ یزید زده و حاکمیت اموی است.

قیام برای خدا و شهادت برای احیای دین، در چنان بستری شکل می گیرد، تا سلاح خون و شهادت، پرده های تظاهر و تزویر را بدرد و فریاد مظلومیت، خواب های غفلت را از دیده ها بزداید.

اندر آنجا که باطل امیر است

اندر آنجا که حق، سر به زیر است

اندر آنجا که دین و مروّت

پایمال و زبون و اسیر است

راستی زندگی ناگوار است

مرگ، بالاترین افتخار است

این، همان هشدار ماندگار حسینی است که فرمود:

ایا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل حذر نمی کنند؟

پس مؤمن، در چنین شرایطی باید شیفته دیدار پروردگارش باشد؛ چرا که من مرگ را جز سعادت، و زندگی در کنار ستمگران را جز سیه روزی و ننگ و دل مردگی نمی بینم! ... «لا أری الموتَ الاّ سعادَةً».

هنوز هم شعار عزت آفرین امام حسین(علیه السلام) در رواق بلند تاریخ پیچیده است که فرمود: «هیهات منّا الذّله».

از آستان همّت ما، ذلّت است دور

و اندر کُنام غیرت ما نیستش ورود

بر ما گمان بردگی زور برده اند

ای مرگ، همتی! که نخواهیم این قیود

اکنون که دیده هیچ نبیند به غیر ظلم

باید ز جان گذشت، کزین زندگی چه سود؟

همین دعوتِ افتخار آفرین بود که امّت ما را بر ضدّ سلطه طاغوت، خروشان ساخت، انگیزه بخشید، کرامت داد، راه نمود، متحد ساخت، شوق برانگیخت و حیات داد و هنوز هم این راه نورانی استمرار دارد.

شعار ذلّت گریزی حسین بن علی(علیه السلام) و فرهنگ بالنده عاشورا، در دل و جان امّت انقلابی ما ریشه دواند و در دوران انقلاب و سال های «دفاع مقدس» سرمایه رزمِ شیر مردان جبهه ها و مقاومت مردم در شهر ها و روستاها بود.

حسین(علیه السلام)، معلم مکتب شهادت است.

عزت، کرامت، آزادگی، حق طلبی و باطل ستیزی، درس های پرجاذبه این مکتب است.

حماسه عاشورا یک فرهنگ است.

باید این فرهنگ، به زبان های زنده دنیا ترجمه شود.

پیام های عاشورا، جاذبه های نیرومندی دارد و می تواند آزادی خواهان جهان و ستمدیدگان تاریخ و وجدان های بیدار را علیه سلطه جباران بسیج کند، به شرط آنکه این پیام ها، با زبانی روشن و قابل فهم، برای امروزیان ترجمه و تفهیم شود.

کدام فلسفه مبارزه، به اندازه این کلام حسینی انگیزه ساز است که می فرماید:

«اکنون که بدن ها و پیکر ها، باید طعم مرگ را بچشد و هر حیاتی، مرگ را در پی دارد، پس چه بهتر که انسان در راه خدا کشته شمشیرها شود، تا زنده جاوید بماند... فان تکن الأبدان للموت أنشأت...».

از نگاه حسین(علیه السلام)، شهادت، جلوه ای از حیات جاوید است.

هر چند حیات شهید، به ظاهر قطع می شود، لیکن زندگانی و جاودانگی اش در طول زمان، در سایه مرگ خون رنگ، تضمین شده است.

گاهی سکوت،

گویاتر از تکلّم و فریاد است

گاهی «نبودن»،

روشن ترین دلیل حضور است

گاهی بقا و زندگی جاودانه را

با خطّی از حماسه و خون نقش می زنند

گاهی ردای سرخ شهادت

یک ایه است، ایه بودن!

امروز، کدام حرکت و حماسه را می توان نام برد که ریشه در «کوثر عاشورا» نداشته باشد؟

فرهنگ شهادت طلبی و اعتقاد به «إحدی الحُسنَیین»، اگر امروز در ایران، فلسطین و لبنان، نقش آفرین است و سلطه گران را خلع سلاح کرده است، ریشه در «کربلا» دارد.

کربلا و عاشورا، یک «شجره طیبه» است که شاخ و برگ هایش، میوه و ثمر و سایه اش، بسیار گسترده و فراگیر است.

نام حسین(علیه السلام)، عشق آموز و شوق انگیز است.

محرم، فضاساز و فرهنگ ساز است.

عاشورا، بوستانی سراسر شکوفه و گلزاری معطّر است.

یادمان نرفته است سال های حماسه و عشق و عرفان در جبهه های جنگ که شعله های خشم مقدس از سینه های بسیجیان و سلاح رزمندگان، به سراپرده دشمنان متجاوز کشیده می شد و بارقه ایمان و شور مکتبی، در سلاح های آن جان برکفان عاشق می درخشید.

عدّه ای به فیض و فوز شهادت می رسیدند،

عده ای نیز، داغ پرستو های مهاجر و خونین بال را به دل می گرفتند، برخی هم اسماعیل وار، تا مسلخ عشق پیش می رفتند، اما تقدیر الهی برایشان سرنوشتی غیر از شهادت رقم می زد و به سردوشی جانبازی مفتخر می شدند.

یادمان نرفته است آن جانبازی های عارفانه و سلوک متعالی و عرفانِ سرخ، که همه آموزه های ناب «مکتب عاشورا» بود و اهل دل و دین را شیدای ابدیت و شیفته خلود و جرعه نوش شهادت می ساخت.

رهنمود عاشورا، «اطاعت از ولی خدا» بود،

و پیام کربلا، «تعبّد و تسلیم و رضا»!

و ماهیت آن نهضت، «عمل به تکلیف».

امروز، چه کسی شاگرد این مکتب و پیام گیر این کانون و مطیع این «مرکزیت ولایت» است؟

چگونه می توان پذیرندگان و پذیرفته شدگان این مَعهد و میقات را شناخت؟

شاخصه عاشوراییان امروز چیست؟

آن روز که جان خود فدا می کردیم

با خون به حسین(علیه السلام) اقتدا می کردیم

چون منطق ما، منطق عاشورا بود

با نفی «خود» اثبات «خدا» می کردیم

و همه پیام کربلا همین بود:

خویشتن را وقف دین ساختن،

از سالار شهیدان، درس «فنا» برای «بقا» آموختن،

و در برابر «امر مولا» مطیع بودن.

و این، پیروزی بزرگ است و فتح مبین.

گر چه از داغ لاله می سوزیم

ما همان سربلند دیروزیم

چون به تکلیف خود عمل کردیم

روز فتح و شکست، پیروزیم

این نیز، درسی از عاشورای حسینی است، یعنی اعتقاد به فتحی فراتر از پیروزی نظامی، یعنی رسیدن به مرز «انجام وظیفه»، هر چه که باشد و هر جا و به هر صورت که تصوّر شود.

سخن پایان اینکه:

فرصت محرّم را، که فصل بذر افشانی با قطرات اشک، در مزرعه دل هاست از دست ندهیم و با اشک دیدگان در ماتم سالار شهیدان، به آبیاری بوستان عشق و ولای اهل بیت بپردازیم.

چه زیبا گفته است صائب تبریزی:

بُوَد ده روز، سالی موسم این دانه افشانی

به غفلت مگذران بی گریه، ایام محرم را

دل های ما، نذر اهل بیت و موقوفه اباعبدالله الحسین(علیه السلام) است. حرمت این دل های حسینی را پاس بداریم و آنها را به بیگانه از حسین(علیه السلام) نفروشیم.

 
ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:11 AM

ناصر باقری بیدهندی

قال الصادق(علیه السلام):

«نفس المهموم لظلمنا تسبیح، و همّه لنا عبادة».

امام خمینی; فرمود:

«گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. اینکه در روایت هست که کسی که (خودش) گریه بکند یا (دیگری را ) بگریاند یا خودش را به صورت گریه دار (درآورد) جزایش بهشت است، برای آن است که حتی آن (کسی) که به صورتش، یک حال حزن می دهد و صورت گریه دار به خودش می دهد، این (فرد) دارد نهضت را حفظ می کند، نهضت امام حسین(علیه السلام) را حفظ می کند.

بی خود نبود که مأمورین ساواک رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن کردند. رضاخان همچو نبود که (در) اصل (و اساس) مخالف با این مسائل بشود، رضاخان مأمور بود، مأمور بود برای آنهایی که کارشناس بودند، آنهایی که ملتفت بودند مسائل را، دشمن های ما که حال ملت ها را مطالعه کرده بودند، می دیدند تا این مجالس هست و تا این نوحه سرایی های بر مظلوم هست و تا آن افشاگری ظالم هست، نمی توان به مقاصد خودشان برسند».

مقام معظم رهبری (دامت برکاته) فرمود:

«امروز حسین بن علی(علیه السلام) می تواند دنیا را نجات بدهد، به شرط آنکه چهره او را با تحریف مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم تحریف آمیز، کارهای تحریف آمیز و غلط، چشم ها و دل ها را از چهره مبارک و منوّر حسین بن علی(علیه السلام) منصرف کند؛ با تحریف بایستی مقابله کنید».

بر آن شدیم تا برای ادای احترام به سرور و سالار شهیدان حسین بن علی(علیه السلام)، کتاب ارزشمند «عزاداری، باید ها و نباید ها» را که محقق گران قدر و نویسنده متعهد حجت الاسلام و المسلمین آقای «ناصر باقری بیدهندی» به رشته تحریر درآورده است، تلخیص و در اختیار ارادتمندان امام حسین(علیه السلام) و خادمان و خدمت گذاران به مکتب اهل بیت: قرار دهیم.

گفتنی است، در مطلع کتاب، تقریظ ایت الله العظمی مکارم شیرازی و تمجید ایشان از کتاب و توصیه معظم له به مطالعه آن آمده است.

مؤلف محترم در مقدمه کتاب به عظمت و قدرت عزاداری امام حسین(علیه السلام) و نقش دشمنان برای بی محتوا جلوه دادن و تحریف کردن آن پرداخته است. آن گاه به این نکته اشاره می کند که کتاب بر سه محور سامان یافته است:

1. تاریخچه برپایی سنّت عزاداری و مؤثر شیعی؛

2. حکم و فلسفه عزاداری؛

3. آسیب شناسی و چالش های فراروی مجالس مذهبی.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:10 AM

ابوالحسن ربانی صالح آبادی

در این مقاله به بخشی از اخباری توجه کرده ایم که برادران اهل سنت در جای جای کتاب های معتبر در فضایل و احوالات امام حسین(علیه السلام) آنها را نقل کرده اند و سعی و تلاش ما بر این است که فقط بر منابع اصلی و دست اول کتاب های حدیثی اهل سنّت اعتماد کنیم.

سرور بهشتی

عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند: «ابنای الحَسَنُ و الحُسَینُ سیدا شباب اهل الجنّه؛ دو پسرم حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت اند».

نام گزینی

سلمان فارسی از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است: «سَمّی هارونُ اِبْنَیه شُبَّراً و شُبَیراً و سَمَّیتُ اِبنّی الحسنَ و الحسینَ بما سَمّی به هارونُ ابنیه؛ هارون برادر موسی7، نام شبّر و شبیر را برای پسران خویش برگزید. من هم فرزندانم حسن و حسین را به همان نام ها نامیدم». (نام فرزندان هارون عبری است و در زبان عربی حسن و حسین ترجمه می شود).

گل خوشبوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

عبدالله بن عمر از رسول خدا نقل می کند: «الحَسَنُ و الحسین ریحانتای مِنَ الدنیا؛ حسن و حسین دو گل من از این دنیا هستند».

پیوند ناگسستنی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسین(علیه السلام)

یعلی بن مُرّه به نقل از رسول خاتم9 می گوید: «حسین منّی و أنا مِنْ حسین، أحَبَّ اللهُ من أحَبَّ حسیناً؛ من از حسین هستم و حسین از من است. خداوند دوست دارد هر آن کس را که حسین را دوست داشته باشد».

کشش روحی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به امام حسین(علیه السلام)

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مَنْ اَحَبَّ هذا فقد اَحَبَّنی؛ هر کس حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست خواهد داشت.

ابوهریره می گوید: «کان رسولُ الله یحبّه حُباً شدیداً؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، امام حسین را بسیار دوست می داشت».

انسان بهشتی

جابر بن عبدالله انصاری گفته است: «مَنْ سَرَّهُ ان ینْظُر إلی رجلٍ من أهل الجنّه فلینظر إلی الحسین بن علی(علیه السلام) فانّی سمعتُ رسول الله یقولُهُ؛ هر کس دوست دارد مردی از اهل بهشت را بنگرد، به حسین بن علی نگاه کند. من این سخن را از رسول خدا شنیدم».

از اصحاب کسا

عایشه می گوید: در صبحگاهی پیامبر اکرم از خانه بیرون رفت؛ در حالی که یک عبایی از موی سیاه بافته شده به تن داشتند. در این هنگام امام حسن(علیه السلام) آمد. پیامبر او را داخل عبا قرار داد و سپس امام حسین(علیه السلام) آمد و او را نیز با برادرش امام حسن(علیه السلام) در زیر عبا جای داد. آن گاه حضرت زهرا3 آمدند، او را نیز داخل عبا قرار داد. سپس حضرت علی(علیه السلام) هم به این جمع پیوست. در این هنگام پیامبر بزرگوار ایه تطهیر را قرائت کرد: ) إنّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا(

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و خبر شهادت امام حسین(علیه السلام)

ام سلمه می گوید: پیامبر در خانه من بود و حسین هم پیش من قرار داشت. امام حسین(علیه السلام) نزدیک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت. من او را گرفتم. به گریه افتاد. او را رها کردم. باز نزدیک پیامبر رفت. او را گرفتم. در این هنگام که جبرئیل7 بر حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده بود، به رسول خدا گفت: ای محمد! ایا او را دوست می داری؟ به زودی امّت تو او را خواهند کشت و اگر می خواهی، مقداری از تربتی را که او در آنجا به شهادت می رسد، به تو نشان دهم. ناگهان پرهای خود را باز کرد و مقداری از تربت کربلا را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نشان داد. اشک رسول خدا جاری شد.

خبر دادن حضرت علی(علیه السلام) از شهادت امام حسین(علیه السلام)

ابن حجر می گوید: جمع فراوانی از محدثان روایت کرده اند: روزی علی(علیه السلام) که برای جنگ با سپاه معاویه به سوی سرزمین صفین می رفت، به سرزمینی که الآن قبر امام حسین(علیه السلام) در آنجاست، رسید و فرمود: اینجا محل اسبان آنها، اینجا محل بار و اثاثیه آنها، اینجا محل ریختن خون آنان است. جوانمردانی از آل محمّد در این سرزمین به شهادت خواهند رسید که آسمان و زمین بر آنها خواهد گریست.

سخنی از رأس الجالوت

ابن لهیعه می گوید: پس از آنکه امام حسین(علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، با یکی از دانشمندان بزرگ یهود به نام رأس الجالوت ملاقات کردم. او گفت: بین من و داود پیامبر هفتاد پشت فاصله است. هر گاه یهودیان مرا می بینند، احترام می گذارند و حق مرا رعایت و مرا حفظ می کنند و میان شما و پیامبرتان فقط یک نسل فاصله است، اما فرزند او را کشتید.

فرشته باران و امام حسین(علیه السلام)

انس بن مالک می گوید: فرشته باران نزد رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از ایشان اجازه ملاقات خواست. حضرت اجازه داد. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به امّ سلمه فرمود: مراقب باش و نگذار کسی داخل خانه شود. ناگهان حسین آمد و می خواست داخل خانه پیامبر شود. من جلو او را گرفتم، ولی او از دست من خود را رها کرد و وارد خانه شد. گاه بر دوش و پشت آن بزرگوار می نشست و گاه گردن او را می گرفت. فرشته باران به حضرت عرض کرد: ایا این کودک را دوست داری؟ فرمود: بله. فرشته آسمانی گفت: امت تو به زودی او را خواهند کشت. اگر می خواهی، جایگاه شهادت او را به شما نشان دهم؟ ناگهان مقداری خاک قرمز را به پیامبر نشان داد. ام سلمه می گوید من آن تربت را گرفتم و آن را در پارچه ای قرار دادم.

عبادت امام حسین(علیه السلام)

به امام زین العابدین7 گفتند: چقدر پدر بزرگوار شما کم فرزند است؟ فرمود: شگفت است که من چگونه به دنیا آمدم! پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. او چگونه وقت می کرد که به همسران خود بپردازد.

نام حسین(علیه السلام) بر در بهشت

ابن عباس می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شبی که به معراج رفتم، دیدم بر در بهشت نوشته بود: «لا إِله إلاّ الله. محمد رسول الله، علی حبیب الله، الحسن و الحسین صفوة الله، و فاطمة خیرةُ الله».

حجّ امام حسین(علیه السلام)

عبدالله بن عبید بن عمیر می گوید: حضرت امام حسین(علیه السلام)، 25 بار پیاده به زیارت بیت الله مشرّف شدند؛ در حالی که اسب های حضرت با او بود.

امام علی(علیه السلام) و شهادت امام حسین(علیه السلام)

عبدالله بن نجّی از پدرش نقل می کند که گفت: زمانی که امیرمؤمنان عازم جنگ صفین بود، من همراه حضرت بودم. هنگامی که او به سرزمین نینوا رسید، یک مرتبه صدا زد: ای اباعبدالله! صبر کن. ای اباعبدالله! صبر کن. در کناره فرات. به حضرت عرض کردم: ابوعبدالله کیست؟ فرمود: روزی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. دیدم از چشمان پیامبر اشک جاری است. گفتم: ای رسول خدا! کسی شما را به خشم آورده؛ چرا چشمان شما پر از اشک است؟ فرمود: هم اینک جبرئیل در اینجا بود. مرا خبر داد که حسین(علیه السلام) در ساحل شط فرات به شهادت خواهد رسید. ایا مقداری از خاک او را به تو نشان دهم؟ در این هنگام جبرئیل قدری از خاک پاک محل شهادت حسین را به من داد. بنابراین نتوانستم از جاری شدن اشک خودداری کنم.

شهادت طلبی

محمد بن حسین می گوید: چون به دستور عبیدالله بن زیاد، عمر سعد به کربلا رفت، حضرت امام حسین(علیه السلام) یقین کرد که لشکر کوفه، او را به شهادت خواهند رساند. در این هنگام از میان یاران خود برخاست و به سخنرانی پرداخت. بعد از اینکه پروردگار را ستایش کرد، فرمود: شما می دانید که ما در چه موقعیت سختی قرار گرفته ایم. دنیا تغییر یافته و زشت جلوه کرده و خوبی های آن رو به نابودی است. از دنیا چیزی باقی نمانده، مگر به اندازه اندک آبی که در ته ظرفی باقی بماند. شما می بینید که به حقیقت عمل نمی شود و از باطل دست بر نمی دارند. در اینجاست که مؤمن شهادت و ملاقات خدا را آرزو می کند. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز اندوه نمی دانم.

امام حسین(علیه السلام) و حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)

امام حسین(علیه السلام) نقل می کند که رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«للسائل حقّ و إِنْ جاءَ علی فَرَسٍ؛ سائل را حقی است؛ گر چه سوار بر اسب باشد و در همان حال دست به سوی کسی دراز کند و کمکی را طلبد».باز روایت می کند از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود:

«مِنْ حُسْنِ إِسلام المرء قلّة الکلامِ فیما لایعنیه؛ نشانه اسلام نیکوی مسلمان، این است که در اموری که چندان فایده ای برایش ندارد، کمتر سخن می گوید».

باز روایت می کند از جدّ بزرگوارش پیامبر که فرمود: «البخیلُ مَنْ ذُکِرْتُ عنده فَلَمْ یصلِّ علی؛ انسان بخیل کسی است که نام من پیش او برده شود، ولی بر من صلوات نفرستد».

شجاعت امام حسین(علیه السلام)

جمع فراوانی از محدثان و مورخان اهل سنت نقل کرده اند که:

«قاتَلَ الحسینُ یؤمئذٍ وکانَ بطلاً شجاعاً إلی اَنْ اصابَه سهمٌ فی حَنکه فَسقَط عن فرسه فنزل شمرَ فاحتزّ رَأسه فإنّا لله و انا الیه راجعون؛ امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا جنگید و او قهرمانی شجاع بود؛ تا اینکه تیری به حلق مبارک آن بزرگوار رسید. از اسب افتاد و شمر سر حضرت را از تن جدا کرد».

گریه جنّ بر امام حسین(علیه السلام)

عمّار نقل می کند از ام سلمه که گفت: شنیدم که پریان بر امام حسین(علیه السلام) می گریستند و برای او نوحه سرایی می کردند و می گفتند:

مَسَحَ الرسولُ جبینَهُ

فله بریق فی الخدود

أبواه من علیا قریش

و جدّه خیر الجُدود

رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) بر پیشانی حسین(علیه السلام) دست می کشید؛ در حالی که صورت بسیار نورانی داشت. پدر و مادرش از طایفه برجسته قریش بودند و جدّ او از بهترین اجداد است.

سنگ کلیسا

یکی از فرزندان سلیمان از برخی نقل می کند: ما در روم شرقی در حال جنگ با مسیحیان بودیم و در آنجا وارد کلیسایی شدیم و سنگی را در آنجا دیدیم که بر رویش نوشته شده بود:

أَترجو أُُمةٌ قَتَلَتْ حسیناً

شَفاعَةَ جدّه یومَ الحسابِ

از اهل کلیسا سؤال کردیم که این کلیسا چند سال است ساخته شده؟ گفتند سیصد سال قبل از اینکه پیامبر شما مسلمانان به پیامبری برسد.

اعتراف دشمن

عیزار بن حُرَیث می گوید: عمروعاص در سایه کعبه نشسته بود. ناگاه چشم او به امام حسین(علیه السلام) افتاد که از دور می آمد. عمرو گفت: «هذا أحَبُّ أهل الأرض إلی أهل السماءِ الیوم؛ این شخصیت در روزگار ما محبوب ترین انسان در نزد فرشتگان آسمانی است».

امام حسین(علیه السلام) در شعری از اهل سنت

استاد اسماعیل بن عبدالرحمن می گوید: حاکم و حافظ ابوعبدالله، در مجلس استاد ابومنصور حمشاذی که در خانه اش برقرار بود، این چند قطعه شعر را در رثای ابی عبدالله الحسین خواند:

جاءُوا برأسِک یابن بنت محمّدٍ

متزمِّلاً بدمائه تزمیلاً

و کأنّما بک یابن بنت محمدٍ قتلوا

جَهاراً عاقدین رسولاً

قتلوک عطشاناً و لم یترقّبوا

فی قتلکَ التنزیلَ و التأویلا

و یکبّرون بأَنْ قُتلتُ و إنّما

قتلوا بک التکبیر و التهلیلا

ای پسر دختر پیامبر! سر تو را آوردند؛ در حالی که سرخ فام و به خون بدنت آغشته بود. ای پسر دختر پیامبر! تو را کشتند، گویا پیامبر خدا را آشکارا و بی پروا کشتند. تو را به شهادت رساندند؛ در حالی که لب تشنه بودی و رعایت نکردند در حق تو، نه ظاهر قرآن را و نه باطن آن را. از اینکه تو را کشتند، شادمانی کردند و الله اکبر گفتند، اما در حقیقت تو را نکشتند، بلکه شعار اصلی دین را که الله اکبر و لا إله إلاّ الله است، کشتند.

آثار شهادت حسین بن علی(علیه السلام)

خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند که گفت: چون حسین بن علی کشته شد، آسمان تیره و تار گشت و ستارگان آسمان آشکار شدند؛ به طوری که در هنگام عصر ستاره جوزاء را به چشم خود دیدم و خاک سرخ از آسمان بارید.

نضرة ازدّیه می گوید: حسین بن علی که به شهادت رسید، از آسمان بر روی خانه ها و دیوارها خون بارید و به من رسید که بارش خون را در خراسان و شام و کوفه نیز دیده اند.

زُهری می گوید: هنگامی که حسین بن علی به شهادت رسید، در هر سنگی از سنگ های بیت المقدس که برداشته می شد، خون تازه ای مشاهده می شد.

پی نوشت ها

  1. الصواعق المحرقه، ابن حجر عسقلانی، ص114؛ انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص7
  2. الصواعق المحرقه، ص115
  3. همان، ص115؛ صحیح بخاری، ج2، ص306؛ شذرات الذَهَب، ج1، ص66؛ ریحانه رسول الله، ابن عساکر دمشقی، به کوشش محمد باقر محمودی، ص1
  4. همان، ص114؛ تهذیب التهذیب، ج2، ص314
  5. مجمع الزوائد، نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی، ج9، ص186
  6. همان
  7. همان؛ ریحانه رسول الله، ابن عساکر دمشقی، ص58
  8. احزاب/33
  9. صحیح مسلم، ج15، ص195
  10. عقد الفرید، ج4، ص283
  11. الصواعق المحرقه، ص114
  12. عقد الفرید، ج4، ص383
  13. البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج6، ص236
  14. عقد الفرید، ج4، ص383
  15. ریحانه رسول الله ، ص130
  16. مجمع الزوائد، ج9، ص187؛ ریحانه رسول الله، ص165؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج3، تاریخ سال61، ص102
  17. مجمع الزوائد، ج9، ص192؛ تاریخ الاسلام ذهبی، حوادث سال61 تا 80، ص12؛ تاریخ طبری، ج5، ص403
  18. مسند احمد حنبل، ج1، ص201
  19. همان، ص201
  20. همان
  21. تاریخ الاسلام، ص14
  22. مجمع الزوائد، ج9، ص199؛ تاریخ الاسلام، ص17
  23. مجمع الزوائد، ج9، ص199
  24. تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، از حافظ جمال الدین ابی الحجّاج یوسف المزنی، ج6، ص406
  25. همان، ص448
  26. همان، ص432؛ تاریخ الاسلام ذهبی، سال 61تا80، ص16، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت
  27. تهذیب الکمال، ج6، ص433؛ مجمع الزوائد، ج9، ص200؛ انساب الاشراف، ج1، ص378؛ و
  28. همان، 434

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:08 AM

[بسم اللّه الرحمن الرحیم]

سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است، و درود خدا بر پیامبر و خاندانش همگی. خداوند راست گفت آنجا که می گوید: «سرانجام کسانی که بدی کردند چنین شد که آیات خدا را دروغ شمردند و آن را به مسخره می گرفتند».[روم، آیه 10.] آیا گمان کرده ای، ای یزید، که چون زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما همانند اسیرانِ دربند، [به این سو و آن سو] کشیده می شویم، ما در پیشگاه خداوند فروافتاده و پستیم و تو در پیش او بزرگی و کرامت داری؟ و این به خاطر بزرگی شخصیت تو در پیش اوست؟ که اینچنین باد به بینی ات انداخته، سرخوش و مسرور، نگاه متکبّرانه دوخته ای؛ وقتی دیدی دنیا برایت هموار است و امور سامان یافته، و ملک و حکومت ما دربست در اختیار تو شده است! پس صبر کن، صبر کن، از سر نادانی سبک مغزی نکن! آیا فراموش کردی گفته خداوند تعالی: «آنان که کافر شدند به هیچ روی گمان نبرند مهلتی که به آنان می دهیم برای آنان خیر است، ما به آنان از این روی فرصت می دهیم که بر گناه افزایند و برای آنان عذابی پست است.»[آل عمران، 178.]

آیا عادلانه است ای پسر آزادشده ها! که زنان و کنیزانت را در پرده نگه داری و دختران رسول خدا(ص) را به اسارت حرکت دهی در حالی که حجابشان هتک شده و چهره هاشان آشکار گشته، دشمنان، آنان را از شهری به شهری می کشانند، و بادیه نشینان و بارونشینان به آنان چشم می دوزند، و نزدیک و دور، و پست و شریف، به چهره اشان خیره می شوند، همراهشان نیز کسی از حمایتگرانشان و سرپرستی از مردانشان نیست. چگونه امید می رود کسی که جگر پاکان را به دهان گرفته و افکنده و گوشتش به خون شهیدان روییده، رعایت حال کند؟ و چگونه می توان انتظار داشت کسی که به چشم اعتراض و بغض و کینه و بدخواهی به ما نگریسته، در بغض و دشمنی با ما اهل بیت کوتاه آید! بعد گستاخانه و بی پروا [در اشاره به سران بنی امیه که در بدر به هلاکت افتادند] شعر می خوانی:

«شادمان می گشتند و فریاد خوشحالی سر داده می گفتند: ای یزید دستت فلج مباد!»

در حالی که خم شده با چوب دستی ات بر دندانهای ابی عبداللّه ، آقای جوانان بهشتی، می زنی! و چگونه چنین نگویی در حالی که با ریختن خون ذرّیه محمد(ص) و ستارگان زمینی خاندان عبدالمطلب، زخم [ما] تازه کرد کارد به استخوان رساندی. سران خاندانت را صدا می زنی با این گمان که با آنان سخن می گویی، در حالی که بی گمان باشتاب به جایگاه آنان در خواهی آمد و آن زمان دوست خواهی داشت که دستت فلج بود و لال بودی، و آنچه گفته ای نگفته بودی و آنچه کردی نکرده بودی!

خدایا! حق ما را بگیر، و از ستم کننده به ما انتقام کش، و کسانی که خونهای ما را ریختند و حامیان ما را کشتند دچار خشمت کن.

به خدا سوگند [ای یزید] جز پوست خودت را نبریدی و جز گوشت خودت را نکندی، و قطعا بر رسول خدا وارد خواهی شد با باری که از خون فرزندانش ریخته ای، و هتک حرمتش که در خاندان و خویشانش روا داشته ای، زمانی که خداوند همه آنان را گرد آورد و پراکنده حالی اشان را مرتفع سازد و حقشان را بستاند، «و آنان را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید، آنان در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی دارند».[آل عمران، 162.] تو را بس است که خداوند داور باشد و محمد، خصم و جبرئیل، پشتیبان [ما]، و بزودی آن کسی که راه بر تو هموار کرد و تو را بر گرده مسلمانان جای داد خواهد دانست که ستمکاران جزایی بد خواهند داشت و معلوم خواهد شد کدامِ شما بدترین جایگاه و سست ترین نیرو را دارد.

و اگر مصیبتها سخن گفتن با تو را بر من بار کرده است اما من منزلت تو را کوچک می دانم و کوبیدنت را باارزش می شمارم و توبیخت را بزرگ. لیکن چشمها اشکبار است و سینه ها سوزان. های! شگفت است و چه شگفت که نجیب زادگان حزب اللّه به دست آزادشده های حزب شیطان کشته می شوند! این دستها خونهای ما را می ریزد و دهانها از گوشت ما می مکد، و آن بدنهای پاک و پاکیزه در معرض نیش زنبوران و خوراک جانوران است!

اگر ما را «غنیمت» گرفته ای بزودی ما را «غرامت» خواهی یافت، زمانی که جز آنچه پیش انداخته ای نخواهی یافت «و پروردگارت ستم کننده به بندگان نیست.»[فصلت، 46.] شکایت پیش خداست و تکیه بر او. پس [ای یزید همه] حیله ات را به کار گیر و تلاشت را بکن و کوششت را آشکار ساز، اما به خدا سوگند یاد و نام را محو نخواهی کرد و وحی ما را از میان نخواهی برد و به پایان ما دست نخواهی یافت و ننگ اینها را از خود نخواهی زدود، و جز این است که رأیت ناتوان و روزگارت چند روز و گروهت پراکنده است، آن روز که منادی ندا در می دهد: هان! لعنت خدا بر ستمکاران باد.

پس ستایش خداوندی را که نخستین ما را ختم به سعادت و آخرین ما را ختم به شهادت و رحمت کرد و از خداوند می طلبیم که پاداش آنان را کامل گرداند و مایه زیادتی پاداششان شود و جانشینی را بر ما نیک گرداند، که او مهربان و بامودّت است، و خداوند ما را بس است و بهترین وکیل.[بحارالانوار، ج45، ص135ـ133.]

 
ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:02 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6026873
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی