به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

معرفت الله حاتمی

بی تردید صحبت از بانویی که فریادش یادآور خروش مولایی و وقارش، نشانی از عظمت و وقار زهرایی است، کاری بس مشکل است! بانویی سرافراز و صبور که با فریاد رسای مرتضی گونه اش، همة ظلم را تحقیر کرده و با صبر جمیل و شگفت انگیزش، تاریخ را به اعجاب و تحسین وا داشته است!

آری! صحبت از دختر والای امیر المؤمنین(ع) است. سخن از خواهر بزرگوار سرور شهیدان، حضرت حسین بن علی(ع) است. صحبت از فریادگر عاشورا و مفسر کربلاست. سخن از زینب کبراست!.

نام و یاد این پیام رسان بزرگ نینوا، همواره برای عاشقان کلامش و جویندگان مرامش، یادآور سخنی شگرف و شگفت انگیز است؛ فریادی که در اوج حماسه و کوبندگی، قلة احساس و اوج زیبایی نیز هست. خروشی که قرنها، عارفان و عاشقان را مسحور خویش ساخته و همه متفکران و صاحبنظران را به تفکری عمیق واداشته و دل ها و جان ها را گرفتار عظمت خود نموده است. این فریادِ آزادی بخش و دل انگیز، هنوز هم به گوش جان و دل عاشقان می رسد:

«ما رأیت الّا جمیلا»، این چشمان حق بین زینب است که به جز زیبایی در میان آنهمه مصیبت و بلا در عرصة خونین نینوا نمی بیند! و این همة تفسیر کربلاست.

اگر با نگاهی زینبی به کربلا بنگریم و این عرصة آیات را به تلاوتی عارفانه و آگاهانه و نیز عاشقانه، بنشینیم، زیبایی های آن را درک خواهیم کرد.

مگر نه اینکه کربلا، قلة همه فضائل است؟! و مگر نه اینکه در کربلا، عشق، ایثار، شجاعت، عبادت، شهادت، شناخت و بصیرت، و در یک کلام، همه خوبی ها به اوج می رسند و متجلی می شوند؟! آیا نباید برای دیدن این همه خوبی و فضیلت، چشم زیبا بین داشت؟! شایسته است که همواره از خویش بپرسیم که: تا چه میزان کربلا را با فریادها و خطبه های آسمانی زینب کبری(س) شناخته ایم و تفسیر این چکیدة تاریخ بشریت را در این خطبه ها، جستجوگر بوده ایم؟!.

آیا اکنون همه آنچه که بنام کربلا و برای نینوا انجام می دهیم، اعم از نوحه خوانی، مجلس گردانی، سوگورای و ... با نگرش زینبی، که والاترین و عارفانه ترین نوع نگرش به کربلاست، همخوانی و تطابق دارد؟!

اندکی تأمل در این پرسش اساسی، ما را به این واقعیت متأثر کننده رهنمون می شود که متأسفانه تا کنون کمتر به عمق و محتوای خطبه های نورانی حضرت زینب(س) در صحنه عمل پرداخته ایم.

اصولاً فرهنگ عزاداری های ما، زمانی خواهد توانست متحول کننده باشد _ و نه فقط متأثر کننده _ که رویکردی دقیق و عمیق و همه جانبه به نگرش زینبی داشته باشد.

آیا هنوز زمان آن فرا نرسیده است که به دنبال مصادیق دقیق و عملی تأسی به نگرش زینبی، در عزاداری های خود باشیم؟!

واقعیت این است که، مخاطبان اصلی این فریاد، یعنی جوانان _ به عنوان قشری سرشار از احساس لطافت، شور و التهاب _ باید اوج این شور و شعور کربلایی را در این خطبه ها جستجو کنند. البته این سخن به معنی بها ندادن به عزاداری های سنتی و متداول و عدم توجه به تأثیر و ارزش واقعی مراسمات متداول نیست، بلکه همه سخن این است که؛ کربلایی که تفسیر آن در خطبه های دشمن کوب و آتشین حضرت زینب(س)، به زیباترین صورت بیان شده باید با همه فضیلت هایش در عزاداری های ما متجلی شود و نه بصورت ناقص! شکی نیست که اگر همه همّ و غم ما تنها در بُعد انگیزشی و عاطفی این واقعه بزرگ و سرشار از پیام های عمیق و عبرت های تاریخی و سرنوشت ساز خلاصه گردد، از دیگر ابعاد مهم آن غافل خواهیم شد. در نگاهی واقع بینانه باید گفت که حرکت و جهت بسیاری از محافل عزاداری ما به سمت «تأثر» است و نه «تحوّل»! و اگر کاملتر بگوییم، تأثر و عاطفه و ابراز احساساتی که خود، هدف نباشد و وسیله ای مناسب و مؤثر برای متوجه کردن افکار به هدف اصلی، که همان شناخت درسها و عبرتها و اهداف عاشوراست، در عزاداری های ما کمتر دیده می شود و این نقص نیز ناشی از حضور کمتر عقل و حس ما در عرصه خطبه های حضرت زینب(س) است!

عقل و جانی که با فرهنگ زینب(س) آشناست، به خوبی می داند که فریاد او فریاد بر سر همه نامردی ها و ستم ها و ظلمت های دوران است و چنین فریادی زیباترین فریاد است اشک و آه و اندوه زینبی هم، رسواگر ظالمین و ظلم اشقیاست و در حقیقت گریه برای شهید، فریاد برای رسوایی ظلم ظالمان در طول تاریخ است! این فریاد زینب(س)، در خطبه های اوست که ما را به معرفتی عمیق و عشقی راستین نسبت به حق و حقیقت فرا می خواند و راه و روش به حق رسیدن و با ظلم جنگیدن را نشان می دهد. آیا هنر متعهد و دینی جامعه ما رسالت خود را در برابر این همه زیبایی ادا کرده است؟!

زیبایی و عظمت اعجاز گونه حضرت زینب(س) درعلمداری نهضت فرهنگی کربلا، الگویی برای همه بازماندگان و وارثان خون پاک شهیدان است؛ اصولاً راز ماندگاری تأثیر خون شهیدان کربلا در همین تلاش فرهنگی و تبلیغی حضرت زینب (س) نهفته است. شکی نیست که این حرکت و این آموزة مهم و اساسی برای همه زمانها و مکان هاست و می تواند در زنده نگهداشتن نام و یاد همه شهدا در طول تاریخ مؤثر باشد.

امروزه هم ما برای زنده نگهداشتن نام، یاد و فریاد شهیدان، به سیره و روش زینبی نیازمندیم. چرا که خون شهدای عصر ما و نسل ما نیز امتداد خون شهدای کربلاست. امروزه وظیفة صاحبنظران و دلسوزان فرهنگی جامعه، بطور اَخص و رسالت تک تک مردم بطور اعم است که راه های زیبای ماندگاری پیام شهدا و نام و یاد آنان و مصادیق بارز و مؤثر تجلیل از شهیدان را به جامعه معرفی کنند و همه را به آن فرا خوانند.

مرام و کلام زینب(س)، به جان ها و افکار تشنة حقیقت ناب، می آموزد که تجلیل از شهیدان و یادآوری نام و یاد آنان به مفهوم احتیاج آنان به این کار ها نیست، بلکه این اوج نیاز جان و روح و فکر ما به یاد و خاطره شهیدان است، چرا که شهیدان رسالت و تکلیف الهی خویش را انجام داده اند و در جوار رحمت الهی آسوده اند و چشم بر اعمال و چگونگی انجام وظایف توسط ما بازماندگان از این قافله دارند! این ما هستیم که باید با استمداد از ارواح ملکوتی و آسمانی آنان و با تأسی به مرام و کلام شهیدان حافظ امانتی باشیم که آنان به ما سپرده اند ...

آری! اگر می خواهیم، بلندترین فریاد تاریخ را بشنویم که بشریت را بسوی زیبایی ها و ارزش ها و فضیلت ها رهنمون شده است، باید به خطبه های زینب بنگریم! خطبه هایی که چگونه زیستن و چگونه رفتن را تفسیر کرده است و از مقام بلند شهادت تجلیل!

اگر می خواهیم، رسالت خود را در حال خاضر در برابر خون شهیدان بدانیم، باید به این خطبه ها برگردیم و بنگریم که فریاد مولایی زینب چگونه از «خون خدا» حراست و حمایت می کند!

آموزة بزرگ دیگر سیره و مرام حضرت زینب(س)، فعالیت شگرف و تأثیرگذاری «زن مسلمان» در جامعه و در نگاهی وسیعتر در تاریخ بشریت است. این زینب(س) است که سهمی همسنگ برادر بزرگوارش، حضرت سیدالشهدا(ع) در کربلا دارد! به راستی اگر تأثیر نهضت فرهنگی زینب (س) را از کربلا بگیریم، آیا ماندگاری کربلا، تضمین می گردد؟!

زینب(س)، همواره در متن وقایع تکان دهنده جهان اسلام است! این زینب (س) است که شهادت مادر را شاهد است و فرق بشکافته مولای عدالت را و تشت پر از خون دل برادرش حسن مجتبی(ع) را و رأس بر بالای نیزه رفته حسین(ع) را! با این همه، او سرافرازترین و صبورترین غمدیدة تاریخ است و فعال و کوشا در راه انجام رسالت های بزرگ اجتماعی! بی تردید این نقش والای حضرت زینب(س) مانند همه ابعاد دیگرش، الگویی راستین و همیشگی برای بانوان جامعه اسلامی و در نگاهی وسیعتر، همه انسان هاست.

زینب(س)، معلم صبر است و مفهوم استقامت و فریادگر زیبایی ها و رسواگر ظلمت ها! زینب(س)، آیت اعلای عفاف و حجاب است و مفسّر عشق ناب و بر عطش نیاز نینوایی دل های عارفان و عاشقان، جواب!

 

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:58 PM

زینب سیدمیرزایی

حرکت پرشور حسینی، زینبی می طلبد تاقامت برافرازد، براندیشه های منحط ابی سفیانی بخروشد و کلماتش چون سیلی بنیان کن کاخهای مادی نگری را ویران سازد.

ادامه قیام محرم به حماسه ای شجاعانه نیازدارد تاخون شهیدان پایمال نگردد; و زینب علیها السلام تنها کسی است که شایستگی دارد پیام رسان عاشورا بوده، اعتقادات ناب مذهبی را درتاریخ ماندگار کند، از تزویر امویان پرده برداردو تحت لوای امام عصرش حضرت سجادعلیه السلام آیات کربلایی را تلاوت کند.

زینب علیها السلام پرچمدار کاروانی است که زنان و کودکانش هریک به سپاهی ازلشگر جهل و خرافه می ارزند; کاروانی که خورشید را برفراز نیزه به تماشا نشستند،آوای قرآنش را شنیدند و برستاره های بالای نیزه اشک باریدند.

کهکشانی در صحرای عراق در حرکت بود. ستاره هایی به زنجیر کشیده شده بودند و اخترانی که برنیزه می درخشیدند.

کهکشان ولایت به کوفه رسید، خسته اما امیدوار، داغدار اما شاکر، اسیر اما آزاد.

اهریمن بزم شماتت گسترده، لب به اهانت گشوده بود. در حضیض شوربختی،خود را در اوج پیروزی می دید; غافل از این که دختر علی علیه السلام غرور کاذبشان را درهم خواهدشکست و در دلها انقلابی برپا خواهد کرد;انقلابی که مهربقای قیام حسینی است.

او افتخار این را دارد که پروریده شهدا،شهید پرور، وهمراز و هم سخن برادران شهیدش باشد. زینب از تبار شهیدان است. باتمامیت وقار و عفافش در برابر تمامیت ظلم می ایستد و در پاسخ ملعونی شقاوتمند، نوش و نیش محبوب را شیرین می شمارد.

کوفه مصداق پیمان شکنی است و مردمی که برده ظواهر شوند و فرمان ولی خدا را به گوش جان نشنوند، دل به سراب بندند و به جای خورشید بر کرم شبتاب اقتدا کنند،مصداق بارز کوفیانند.

و زنیب علیها السلام برای کوفیان تاریخ،ظاهربینان خدا ستیز زرپرست، سخن می راند: «ای اهالی نیرنگ، ای تزویرگران، ای لاف زنان گزافه گو که ظاهر کلام را می آرایید واز کلمه حق اراده باطل می کنید، ای کاش هرگز اشک ندامتتان پایان نپذیرد... .»

دختر فاطمه - سلام الله علیها از امتهای عهدشکن گله دارد و دردمندانه آنها رافاسدان خودنگر و دیگرستایان چاپلوسی می داند که جوهره ای جز آن ندارند. زینب مصلحت اندیشان مسامحه کاری را که تهاجم فرهنگهای شیطانی را می بینند و سکوت می کنند، چون مرداب نشینان توصیف می کند و به ملامت گمراهان سرگردانی می پردازد که اسیر سطحی نگریشان می شوند، چراغ راه را می شکنند، نورها راخاموش می کنند و به سمت قتل امام گام برمی دارند.اقوامی که سر از تن امام جدامی سازند تا اندیشه های خدایی را سرببرند.

زینب علیها السلام آن قدر می گوید تا دلهای سنگشان نرم می شود، ابرهای ابهام کنارمی رود و خورشید حقیقت نگری ظاهرمی شود; اما زمانی پشیمان شدند که دیگرحسین علیه السلام شمع جمعشان نیست.

کاش کیسه های زردیدگانشان را کورنمی کرد!

کاش عطش عشق به امام با وعده های امویان به کامیابی کاذب تبدیل نمی شد، تابهترین مردمان روی زمین را تشنه به شهادت رسانند!

امید است که ما به ولی برحقمان اقتداکنیم و او را در کوچه های بی وفایی رهانسازیم. ان شاءالله.

ملت ما هرگز عهد خود را با وعده های کلان ابلیس ها نخواهند شکست.

پیروان آل ابی سفیان بدانند امت حزب الله هرگز به تکرار تاریخ رضایت نخواهند داد.

و مابدانیم فاصله شهدای کربلا و کوفیان بی وفا در دو کلمه «اطاعت و عصیان » از امام بود.

به هوش باشیم هنوز «سیدعلی، امام المسلمین » در بین ماست و حضور اوست که جامعه ما را به یاد معصومین علیهم السلام می اندازد.خدا نکند روزی دل امام عصرعلیه السلام، از این که برسفیرش بی حرمتی کردیم، خون شود; آن گونه که کوفیان دل امام حسین علیه السلام را باروی گردانی از مسلم علیه السلام خون کردند.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:55 PM

احمد زمانی

«السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور

عاشورای سال 61 ه.ق فرا رسید; حاکمیت بنی امیه، که ستمگری و جنایت را به اوج رسانده بودند و هر روز بر منکرات می افزودند، متزلزل شده بود. مردان الهی همکاری و همسویی با چنین حکومتی را ذلت محض می دانستند و اعلام بی لیاقتی حاکمان را امری واجب. (2)

از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحرای کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشتری در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشی ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه هایشان حتی قطره ای آب یافت نمی شد و فریاد «العطش » کودکان از هر سو به گوش می رسید، حسین بن علی - علیهما السلام - با دلی آرام، قلبی مطمئن و روحی بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:

الف) آزادی

در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند عده ای چون قیس بن اشعث و شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث به آن حضرت پیشنهاد بیعت با یزید کردند و گفتند تو تسلیم شو، هر چه می خواهی بکن و به هر سوی می خواهی برو. امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود:

لا والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. (3)

نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردی خوار پیش شما دراز نمی کنم و چون بردگان ذلت و خواری را نمی پذیرم.

آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادی را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمی دهیم و زبونی و خواری از جمع ما دور است.

علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پاره پاره اش بر روی زمین افتاده بود، خون خدا از رگهای بریده اش بیرون می زد و آن نامردان از خدا بی خبر سمت خیمه گاهش یورش می بردند، در زیر لب آنان را به آزادگی فرا خواند و چنین زمزمه کرد:

یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (4) ای پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته اید و از روز رستاخیز نمی هراسید پس در دنیای خویش آزاده باشید.

ب) عرفان و آشنایی با حق

هر چه ظهر عاشورا نزدیک تر می شد، تهدید سپاهیان عمر سعد فزونی می یافت; وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال بیشتر می شد و حسین فاطمه(ع) تنهایی را احساس می کرد. در چنین موقعیتی، از همه مخلوق برید و با خالق یکتایش به مناجات پرداخت. او دستش را سمت آسمان بلند کرد و چنین گفت: اللهم انت ثقتی فی کل کرب و انت رجائی فی کل شدة و انت لی فی کل امر نزل بی ثقة و عدة، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبة منی الیک عمن سواک ففرجته عنی و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولی کل نعمة و صاحب کل حسنة و منتهی کل رغبة. (5)

بارالها، تو در هر اندوه و مشکلی مورد اعتماد منی; در هر سختی مایه امید و در هر امری که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستی. غمهایی سبب سستی قلب می شود و راه چاره اندیشی را بر انسان می بندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها می کنند و دشمنان به نکوهش می پردازند; چه بسیار چنین غمهایی که به درگاه تو روی آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روی گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختی. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکی و پایان هر آرزو و امیدی.

ج) اقامه نماز

ابو ثمامه صیداوی همراه امام مشغول کارزار با دشمنان اسلام بود که هنگام اذان ظهر فرا رسید. یاور مخلص عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد. حضرت فرمود: وقت نماز رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. امام(ع) دستور داد تا زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در جلو بایستند و تهاجم دشمن را پاسخ گویند. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمی از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. (6)

اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروی از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره می کنند و می گویند:

... اشهد انک قد اقمت الصلاة... (7)

د) ایستادگی در برابر باطل

در روز عاشورا، حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگ تر می شد و سختیهایش فزونی می یافت. در آن هنگام، که تشنگی بر زنان و اطفال روی آورده، یاران یکی پس از دیگری شربت شهادت می نوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا می زدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بی خبر را مخاطب ساخت و فرمود:

تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .

هلاکت و اندوه بر شما ای گروهی که با اشتیاق بسیار ما را به یاری خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیری که به شما سپردیم ما را هدف قرار دادید همان آتشی را که ما برای نابودی دشمن خود و شما افروخته بودیم علیه ما شعله ور ساختید; بی آنکه دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آینده شان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. وای بر شما، چرا زمانی که شمشیرها در نیام و دلها آرام بود و تصمیم به همکاری با آنان نداشتید دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخهای تازه پردرآورده شتابزده به پرواز درآمدید و پروانه وار در آتش فتنه فرو ریختید؟!

ای فرو مایگان، ای بازماندگان احزابی که با پیغمبر خدا جنگیدند، ای نامردانی که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، ای هواداران شیطان، ای کسانی که سنتهای پیامبران را نابود کردید، آیا به یاری یزید و بنی امیه برخاسته، به آنان اعتماد کرده اید. و از یاری پسر پیغمبر دست کشیدید؟! آری، این بی وفایی در شما سابقه دارد; ریشه های شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخه هایتان از آن نیرو گرفته است. شما پست ترین میوه ای هستید که گلوگیر باغبان خویشید ولی راحت و گوارا در کام دشمن فرو می روید.

الا و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ... (8)

آگاه باشید، پسر خوانده بنی امیه [ابن زیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهی مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خواری من راضی است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامنهای پاکی که مرا پروریده اند و نه شجاعان و غیوران. هیچ یک از این گروه از پیروی فرومایگان خشنود نمی شوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.

در پایان امام(ع) اشعار فروة بن مسیک مرادی را قرائت کرد، اشعاری که مضمونش چنین است:

اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بوده ایم و تازگی ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشده ایم; پیروزی در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوی نگرفته ایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.

ه) تسلیم محض در برابر حق -جل و علا -

بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش می گفتند: انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامة; من تا روز قیامت، با هر که با شما [معصومان] سازش کند، سازش می کنم و با هر که بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد می جنگم.

یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جای آوردن نماز ظهر، گویا بیعتی دیگر کردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهی چنین تاکید کردند: نفوسنا لنفسک الفداء و دماؤنا لدمک الوقاء فوالله لا یصل الیک و الی حرمک سوء و فینا عرق یضرب; (9) جانهای ما فدای جان تو باد [ای پسر فاطمه] و خونهای ما فدای خون پاک تو باد. سوگند به خدا، تا وقتی جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندی نخواهد رسید.

امام(ع) و یارانش هرگز به پیروزی فکر نمی کردند، بلکه می خواستند وظیفه الهی خود را انجام دهند. در سایه چنین دیدگاهی اضطراب و دو دلی در آنان راه نمی یافت و از آغاز تا پایان نبرد از آرامشی ویژه مردان الهی برخوردار بودند. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینی چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاکهای گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:

صبرا علی قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالی سواک و لا معبود غیرک، صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیی الموتی یا قائما علی کل نفس بما کسبت احکم بینی و بینهم و انت خیر الحاکمین. (10)

خدایا، در برابر قضا و حکم حتمی ات صبر پیشه می کنم. خالقی جز تو نیست; ای یاور یاری جویان، غیر از تو یاوری ندارم و جز تو معبودی نیست. حکم تو را می پذیرم، ای فریادرس کسی که فریادرسی ندارد; ای جاودانه ای که پایانی ندارد، ای زنده کننده مردگان و ای قیومی که بر اعمال همه افراد نظارت داری، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن; تو بهترین داورانی.

پی نوشتها:

1- بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو ای خون خدا و ای پسر خون خدا و ای کشته تنهایی که انتقام خونت گرفته نشده است.

2- رک: اصول کافی، ج 1، ص 54، ح 2; بحارالانوار، ج 44، ص 382، ح 2.

3- بحارالانوار، ج 45، ص 7; در کتبی چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل کرده اند... و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم کرد. (مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی، ج 4، ص 75; الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 4، ص 63; اعلام الوری; اعلام الهدی، الطبرسی، ص 238).

4- بحارالانوار، ج 45، ص 51.

5- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفید، ص 217; بحارالانوار، ج 45، ص 4.

6- بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص 165.

7- رک: بحارالانوار، ج 98، ص 260.

8- بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص 83، ح 10; املهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص 6 - 155.

9- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 5 - 304.

10- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 375.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:52 PM

احمد مبلغی

وحشت سراپای آل ابی سفیان را فرا گرفته بود، سپاه محمد(ص) به شهر نزدیک می شد. اندکی بعد، ابر عطوفت پیامبر(ص) بر شهر سایه افکند; باران رحمتش باریدن گرفت و ترس را از شهر امن الهی زدود. پیامبر(ص) به دشمنان سرسختش منتی بزرگ نهاد و به آنان فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» بروید، شما آزاد هستید.

شکست برای فرزندان بنی امیه تازگی نداشت; به دل عقده داشتند; عقده بدر و حنین، عقده لحظاتی که پدرانشان در خشم مسلمانان می شکستند و چون برگ خشک نقش زمین می شدند. این بار بر پیشانیشان مهر «طلقاء» خورده بود و این امر عقده دیگری بر دل کینه توزشان نشانید; عقده ای که از عقده مرگ عزیزانشان در بدر و حنین کمتر نبود. آنها خاطره ای تلخ از داستان فتح مکه در سینه داشتند; خاطره ای که در آینه آن تسلط و عظمت پیامبر(ص) و خواری و لت خویش را می دیدند.

شعله های مرگ خونین پدران و ننگ نشسته بر دامان هر روز برافروخته تر می شد، در پی فرصتی بودند تا خشم درون فرو نشانند و انتقام خویش از پیامبر(ص) و آل او بستانند. فرصتی که در روزگار یزید فرا رسید. او وارث همه عقده هایی بود که سالها بر دل پدرانش سنگینی می کرد.

فرزند کشته شدگان بدر و طلقای فتح مکه، شمشیر انتقام به دست گرفت; او می خواست همه شکستها، مرگها و حقارتها را جبران کند، در پی ریختن خون بود و به اسارت گرفتن افراد.

از این روی فرمان قتل سرور جوانان بهشت و عزیزانش را صادر کرد. و پس از حادثه خونبار کربلا، همه چیز را برای گشودن عقده ای دیگر فراهم دید; عقده ای که حتی با شنیدن خبر گرفتار آمدن اهل بیت(ع) در زنجیر اسارت ابن زیاد گشوده نشده بود...

پس دستور داد تا خاندان پیامبر را به شام بفرستند. (1) یزید می خواست داستان مکه تکرار شود، ولی این بار به تیغ بنی امیه.

ابن عباس از این هدف شوم یزید پرده برداشته است. او در نامه ای به یزید نوشت:

عجیب است، تو دختران عبدالمطلب و نونهالانش را مانند اسیران به شام برده ای تا مردم ببینند بر ما مسلط شده ای و بر ما منت می گذاری. (2)

کاروان اهل بیت(ع) به شام رسید. یزید در جیرون، کنار یکی از دروازه های دمشق، بود. چون چشمش به کاروان آل الله افتاد، مغرور و شادمان لب به شعر گشود و چنین سرود:

نعب الغراب فقلت صح او لا تصح فقد اقتضیت من الرسول دیونی (3)

صدای کلاغ برخاست. پس گفتم: فریاد بزنی یا نزنی من آنچه از پیامبر طلب داشتم، باز پس گرفتم.

او، در راستای نیت شوم خود، دستور داد تا هر چه بیشتر با اهل بیت(ع) سختگیری کنند و آنها را خوار سازند. بر این اساس آنها را گردن به گردن با طناب بستند، بر هر که از رفتن باز می ماند تازیانه زدند (4) و هنگام آسایش، در خرابه جایشان دادند.

یزید می خواست سلطه و اقتدار خویش را نشان دهد تا سرانجام با آزاد کردن آنان، به هدف شوم خود دست یابد.

یزید در یکی از روزها، در حالی که شخصا زنجیر از پای امام سجاد(ع) باز می کرد. از حضرت پرسید: آیا می دانی چرا چنین کردم؟

حضرت پاسخ داد: ترید الا یکون لاحد علی منة غیرک; (5) می خواهی تنها خودت بر من منت داشته باشی.

از کلام حضرت(ع) به خوبی استفاده می شود که چگونه یزید در پی منت نهادن بر آل رسول بود.

شکست یزید

یزید هر چه بیشتر کوشید کمتر به هدف رسید. جریان رجوع اهل بیت(ع) به مدینه چنان انجام گرفت که نه تنها کمترین نشانی از ضعف اهل بیت(ع) و اقتدار یزید در پی نداشت; بلکه نشان دهنده پیروزی اهل بیت(ع) بود.

اسیر نوعا کمتر توان حرف زدن دارد، گوشه ای برمی گزیند و در غم خود فرو می رود; یا به آینده دشواری که در پیش دارد می اندیشد و یا به گذشته دردناکی که دیده است. حتی اگر بخواهد چیزی بگوید مجالش نمی دهند; چرا که اسیر است و در بند. اما شام اسیرانی دید که همه چارچوبه های اسارت را در هم شکستند، از هر لحظه برای تبلیغ بهره جستند و در مدتی کوتاه، دشمن خویش را به زانو درآوردند. آری «اهل بیت » اسیرانی بودند که دشمن را به اسارت گرفتند. وقتی به شام رسیدند، خستگی راهی طولانی بر تن، زخم آزار دشمنان کینه توز بر سینه و زنجیر بر پا داشتند و از ضعف و گرسنگی رنج می بردند. ولی با این همه، چون جام پایداری از دست حسین(ع) گرفته بودند، در شام نبردی دیگر به راه انداختند. آنان در لباس اسارت پر شکوه، قدرتمند و پر صلابت ظاهر شدند; تیغ زبان زینب(ع) و شمشیر بیان سجاد(ع) همه آنچه یزید تنیده بود، از هم گسست و چهره واقعیت را نمایان ساخت.

مجلس بزم یزید، که یزیدیان را از باده پیروزی سرخوش کرده بود، با فریاد علی گونه زینب(ع) در هم ریخت. زینب(ع) یزید را، که با جلال و جبروت بر تخت نشسته بود، مخاطب قرار داد و فرمود: «امن العدل یا بن الطلقاء، تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله(ص) سبایا ... ». (6)

ای زاده طلقاء، آیا این عدل است که زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران رسول خدا(ص) را به عنوان اسیر از شهری به شهری بگردانی ... .

این سخن زینب(ع) بار دیگر ذلت آل ابوسفیان در فتح مکه را در یادها زنده ساخت. غبار غم بر چهره یزید و یزیدیان نشست. یزید، که در آرزوی برپایی مجلسی چنین بود تا بر گذشته های ذلت بار خاندانش سرپوش بگذارد، نتیجه را کاملا معکوس یافت. سخنان زینب(ع) محکم و پیاپی وارد می شد. یزید جز سکوت راه دیگری پیش روی خود نمی دید. آری یزید در بند اسارت زبان زینب(ع) خاموش نشسته بود. در حقیقت، سخن آن حضرت(ع) این پیام را در برداشت که ای یزید، پیامبر کفار را، که پدرانت بودند، آزاد کرد; اما تو آزادی را از دختران او سلب کرده ای. این چیزی جز یک ننگ دیگر برای تو و خاندانت نمی تواند باشد; ننگی که از ننگ طلقا بودن ریشه می گیرد.

مقایسه رفتار یزید در ابتدای ورود اهل بیت به شام با رفتار چند روز بعد او پرده از صلابت و قدرت تبلیغات اهل یت برمی دارد و همه چیز را آشکار می سازد. رفتار یزید در اواخر حضور اهل بیت(ع) رفتارهای انفعالی بود; به گونه ای که می کوشید قتل امام حسین(ع) را به گردن ابن زیاد اندازد. اهل بیت(ع) قاطعانه این ترفند تبلیغی او را خنثی کردند و به او گفتند: ما قتل الحسین غیرک ... (7) ; ای یزید امام حسین(ع) را جز تو کسی نکشته است ....

او در برابر افشاگریهای اهل بیت(ع) چنان خویش را درمانده یافت که برای حفظ موقعیت پوشالی خود، راهی جز خشونت ندید و از اینرو چند بار به قتل امام سجاد(ع) فرمان داد. ولی چون این کار را به زیان خود دید از آن چشم پوشید. اندک اندک اهل بیت(ع) جو تبلیغی را کاملا به دست گرفته بودند، به گونه ای که دل مردم را با مرثیه خوانی اباعبدالله(ع) می لرزاندند و حدیث عاشورا را با سوز بیان می کردند. امام سجاد(ع) در خطبه خود در مسجد جامع روضه شهادت و مظلومیت امام حسین(ع) را خواند و شامیانی که دشمنان اهل بیت(ع) به شمار می آمدند، در حضور یزید، گریستند. (8)

عاقبت مروان حکم حضور اهل بیت(ع) را در شام به ضرر دستگاه بنی امیه دید و به یزید توصیه کرد تا هر چه زودتر اسباب رجوع اهل بیت(ع) به مدینه را فراهم آورد. (9) بدین ترتیب اهل بیت(ع) با سرافرازی شام را به قصد مدینه ترک کردند.

پی نوشتها:

1- مع الحسین فی نهضته، اسد حیدر، ص 308; مقتل الحسین، مقرم، ص 441.

2- سفینة البحار، ج 2، ص 151 (ماده، عبس).

3- بحارالانوار، ج 45، ص 199; مقتل الحسین، مقرم، ص 448.

4- مقتل الحسین مقرم، ص 449.

5- ذریعة النجاة، میرزا رفیع گرمرودی، ص 334.

6- همان.

7- همان.

8- همان.

9- مع الحسین فی نهضته.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:50 PM

عاشورا، قبل از قیام مقدس حسینی(ع)، نام یک روز بود; اما امروز دیگر عاشورا نام یک مقطع زمانی نیست، نام یک فرهنگ است. عاشورا امروز دیگر یک حادثه نیست، یک مکتب فکری و یک نظام سیاسی و یک مجموعه فکری، فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و جهادی است.

برگزاری مراسم عاشورا، در میان اندیشمندان، هرگز یک عادت نبوده و نیست. احیای عاشورا در فرهنگ تشیع یک عبادت بزرگ اجتماعی، یک مانور عظیم الهی - سیاسی و حرکتی حساب شده در جهت نمایش ولایت و برائت امت اسلامی است و اینجاست که گریستن و گریاندن ارج می یابد و مفهوم پیدا می کند.

عاشورای حسینی «سیستم دفاعی اسلام ناب محمدی »(ص) در طول قرون و اعصار است. عاشورای حسینی درخشانترین نمونه معروف گرایی و منکرستیزی در پهنه زمان و زمین است. عاشورای حسینی بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استکبار جهانی است. و قله عشق و عرفان انسان نسبت به مقام اقدس ربوبی است. عاشورا نمایشگاه جاوید ارزشها و ضدارزشها در ساحل فرات است; نمایشگاهی که بینندگان آن سرانجام به یکی از دو صف می پیوندند و هر سال و هر روز بر سطح و سقف نمایشگاه می افزایند.

عاشورا فریاد دفاع همیشگی از مظلومان و مستضعفان زمان و زمین و اعلام جهاد جاوید علیه کفر و نفاق و جهل و استثمار و قلدری است. عاشورا دانشگاه عشق و عرفان و حماسه است. در این دانشگاه انسان می آموزد که چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربت حماسه آزادی بسراید. عاشورا سمبل قیام در برابر ارتداد و ارتجاع مکتبی است; ارتجاع از اسلام ناب محمدی(ص) و بازگشت از عدالت علوی و تردید و توقف در اجرای قوانین قرآنی.

عاشورا سد استوار حسینی(ع) برای جلوگیری از یورش یاجوج و ماجوج غربی و شرقی به میهن بزرگ اسلامی است. عاشورای حسینی کشتی نجات امت محمد(ص) در برار توفان جهل و ترس و استعمار خارجی و استبداد داخلی است.

عاشورا حسینی چتر معنویت دین و امت در برابر بازگشت دوباره نظامهای سیاسی و اقتصادی و اهداف و آرمانهای جاهلیت قدیم و نوین است.

عاشورای حسینی ادعانامه پاسداران ایمان و عدالت و آزادی علیه مرفهای بی درد و متجاوزان به حقوق اجتماعی و فروغلتیدگان در لجنزار تشریفات و اسراف و ابتذال فرهنگی است.

عاشورا جلوه گاه قدرت طلبی و رقابت سیاسی و پیامد افزون خواهی اردوی حسینی نیست; عاشورا قیامی برای احیای مجدد آیین محمدی و حاکمیت فرمان خدا در گستره گیتی، اصلاح اوضاع نابسامان بلاد اسلامی، ایجاد امنیت برای جامعه مظلوم بشری و اجرای احکام الهی است.

عاشورا جریانی مربوط به گذشته نیست; پایگاه ثبت نام سیدالشهدا از همه زنان و مردان مؤمن و فداکار برای پیوستن به سپاه پاسداران ارزشها و ارتش آزادی بخش ملتهای مظلوم است.

عاشورا غریو غیرت همه جوانان بهشتی بر سر استعمارگران سیاسی و یغماگران اقتصادی است; سرور جوانان بهشت وقتی به نقد عملکرد عالمان سازشکار می پردازد، فریاد برمی آورد:

فاسلمتم الضعفاء فی ایدیهم، فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف علی معیشته مقلوب.

ضعیفان را در دست ظالمان رها کردید، برخی به بردگی کشیده شدند و آزادی شان سلب شد و برخی در تنگنای معیشت و فشار اقتصادی قرار گرفتند.

عاشورا فریاد عزت گرایی و ذلت گرایی همه عاشوراییان تاریخ است که هیهات منا الذله. عاشورا احیای فرهنگ شهادت طلبی و شهیدپروری است که: مرحبا بالقتل فی سبیل الله.

عاشورا مکتب «عمل به تکلیف » و امید به خداست، که:

ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا.

عاشورا عمیق ترین و گویاترین رهنمود حسینی(ع) به نهضتهای اسلامی است; رهنمودی که نشان می دهد برای ایجاد تزلزل و تحول در حکومتهایی که نقاب اسلام بر چهره می زنند و از مشاوران مسیحی و صهیونیستی دستور می گیرند; چه باید کرد.

عاشورا درس احیای سنت نبوی، عدالت علوی و صبر سبز مجتبوی و فریاد سرخ حسینی است. عاشورا مرکز افشای یاران شیطان، نقطه مرکزی سربازی برای جبهه حق، پایگاه تمرین شهامت و شجاعت، آموزشگاه مقابله با محاصره اقتصادی و نظامی، مدرس تحلیل عرفانی آفرینش، آموزگار درس ولایت و حمایت از رهبری الهی، محراب شهادت و مقتل رضا به قضای ربوبی است.

آری قلم از ترسیم آثار، اهداف و سیمای عاشورا ناتوان است و انسان از همه ابعاد آن حماسه نور بی خبر. تنها خدا می داند عاشورا چه کرده است و چه می کند و چه خواهد کرد. قلم را به دست شعر می سپاریم و این مقاله را با سلام به آستان قدس سیدالشهدا پایان می بخشم:

بزرگ مشعل راه خداست عاشورا درفش رهبری توده هاست عاشورا سپیده سحر بامداد آزادی است بهار باغ شهادت پس از زمستانها «نه » بزرگ زمان شعر شهر استقلال اذان عشق برای حضور انسانها ندای عصمت انسان عاصی از بیداد هجوم موج عدالت به قصد استبداد غریو ناله مظلوم بر سر جلاد حماسه ساز هزاران چو پانزده خرداد طنین رعد ستم سوز آسمان دین خزان زندگی ظلم در بسیط زمین نهیب خشم دلیران سرزمین یقین لهیب آتش ایمان به خرمن بی دین تبلور سخن وحی در حریم چرا درای حرکت واماندگان قافله ها نسیم روح فزای فسردگان راه سروش هاتف غیبی به گوش انسانها تجلی تبر آهنین ابراهیم(ع) معلم سحر و لطف روح بخش نسیم سرود سرخ شهیدان زنده تاریخ فروغ جاودانه خورشید از جدید و قدیم شعار نهضت انسان در آستان خداست کمال جذبه انسان به بوستان خداست وضوی سرخ برای نماز پرغوغا عصاره سحر سبز در شب یلداست

والسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(ع)

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:48 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6026865
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی