به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

اردشیر گراوند

مرگ جوینده ای است شتابان، هر که «بماند» به او می رسد و هر که «بگریزد» ناتوانش نتواند ساخت، شرافتمندترین مرگ کشته شدن است. (1) علی(ع)

من امشب را به عزایی دوباره می نشینیم، و دامن را به این شط خون می شویم، امروز نیز خود را به دیروز برمی گردانم، هر چند هر روزمان دیروزی در خود دارد.

دست تو را می گیرم و به طواف کعبه ای می خوانم که خونین مردی طوافش را ناتمام گذاشت و از آنجا نهیبی بلند بر خلوت آرام خیالت می زنم تا بدانی چه شد و چگونه و چرا!

و این راه را از طواف نیمه تمام حسین(ع) تا دروازه های کوفه، و پیمانهای شکسته و قلبهای همراه و شمشیرهایی که به مصلحتها و اجبارهای اجتماعی علیه حسین(ع) آخته شد ادامه می دهم.

من دیگر یقه قابیل را نمی چسبم، من دیگر همه چیز را به او بر نمی گردانم من آنجا که قابیل، خون هابیل را می ریزد اینگونه به ماتم نمی نشینم، او «دیگری » بود، او هابیل را نمی شناخت، او به آنچه هابیل اعتقاد داشت دل نسپرده بود و به زبان نیاورده بود، او «آشنایی » «بیگانه » بود، یا بهتر بگویم «برادری » «بیگانه »!

قابیل «تظاهر» نکرد، قابیل هابیل را نپذیرفت، قابیل دامن به خون برادری شست که «بیگانه »اش بود، و منی که بر قتلگاه هابیل گذر کردم بر مرگ ایده آلها گریستم، اما دیگر جور قابیل را خارج از انتظار ندانستم.

و از آن هنگام در این کویر کور پیکر ناتوان و فرتوت آمال خود را به هزاران راه کشاندم تا شاید آن ایده و ایده آل را جایی بیابم. من آن تجلی را در جسمی نمی خواستم و به مرز و دیار و قومی محدودش نکرده بودم، همه جا را گشتم و از آن روز قابیلی، هر جا و هر زمان که سر زدم خون هابیلی را ریخته دیدم.

«من اینجا دیگر اسم هابیل را مظهر خون و قیام و مظلومیت می دانم »که هابیل پیشتاز این قبیله بود.

هر جا رفتم دیدم «قابیلی » بر جسد «هابیلی » قهقهه مستی می زند و گرمای آن خون را در جانم حس کردم و از آن روز اول پیام آن خون را تا به امروز کشاندم.

تاریخ گویا همین است; هماره فوران آتش عقده های دل هابیل و آخر هم قابیلی بر سینه اش، و دوباره همین تکرار مکرر.

هابیل پایمردی پایبند به ارزشها بود و هیچگاه قدمی واپس نگذاشت و این بود راز اولین خونی که در تاریخ به خاطر حفظ آرمانی بر خاک ریخت.

از آغاز این دفتر خونین تا کنون هابیلهایی قیامگر بپاخاستند و هیچگاه سرچشمه این خون خشکیده نشد و دامن هیچ قابیلی بی لکه خون هابیل نبود.

و من آخرین خون را بیش از هر خونی سرخ می بینم، من بر این خون تا ابد می نالم، و تاریخ تا ابد شرمنده این مظلومیت است.

ایل و تباری عزم کعبه کرده اند، همه داد برادری دارند، همگان پای در راهی نهاده اند که چون پروانه بر گرد شمع میعادگاهشان بگردند، آنجا که هیچ سویی نیست و جهتی نمود ندارد، گردابی است که مرکزش تجلی خداوند است و همگان بسان پرگار می گردند، اینان مهمان خدایند و به آن میزبان بزرگ لبیک گفته اند و دعوتش را پذیرفته اند.

اینان همه یک راه می روند و فریادشان یکی است، رو به یک سو دارند و با یک حلقوم «الله اکبر» می گویند و داعی اجرای یک حکمند.

آه ای حسین(ع)! اگر فریاد برآوری ضد دینت می خوانند، اگر زندگی را بخواهی دینت مرده، اگر دین را زنده بخواهی ترا خواهند میراند. و تو هابیلی می شوی...

اینجاست که باید مرد قبل از آنکه ترا بمیرانند، و باید این گونه زندگی یافت!

من دیگر گرد کعبه ای که تخته هایی سنگ است نمی گردم، من به طواف یادگار هبل نمی روم، من آن خانه که عزت عزی را بازمی گرداند عظیم نمی انگارم و خانه های خالی از خدا را خرابه ای بیش نمی بینم، من امروز ترا ای کعبه! تا آن هنگام که خالی از هر بت نشوی طواف نخواهم کرد و از تو می گریزم و به آنجایی می روم که همه بتواره ها را به جنگ طلبم و آنجا کعبه ای از ایده آلها برپا می کنم.

و این گونه است که حسین(ع) طوافش را نیمه تمام می گذارد و با آنچه دارد به سوی مقتل هابیل.

و می فرماید:

به خدا بهترین سعادتها، استقامت و پایداری در راه دین است.

حسین به اصلاح امور امت و رسول الله(ص) می پردازد و اصلاح «اسلامی » که از راهش منحرف شده.

حسین «امر به معروف و نهی از منکر» را فرا راه خویش نهاده و امروز در مقابل راهش لشکری از تبار قابیل ایستاده!

حسین قابیلیان را می شناسد، و می داند جز مردن راهی نیست، و باید تن خویش و خویشان را به تیغ و سنان بسپارد و از این تکلیف بزرگ گریزی نمی بیند، و هر گونه گریز را گناه می شمارد و همانجاست که به طوافی سرخ می اندیشد و خدا را در کعبه ای دیگر می جوید.

او در آغاز به «آنچه باید باشد» اندیشیده بود و از «آنچه که بود» بیزاری جست و در این راه مصمم گام نهاد و «بودن » خود را فراموش کرد.

حسین روی در روی آشنایانی داشت که «بیگانه اش » بودند، بیگانه تر از هر بیگانه، همانانی که دیروز برای مقابله با پدرش قرآن بر نیزه کردند و برادرش را آنگونه مطیع مصلحت کردند، هر چند مصلحتی بود ارزنده تر از حقیقت، اما امروز موقعیت حسین به گونه ای دگر است، حسین باید «فریاد سرخ » تاریخ شود!

حسین خود و یارانش «خود»ی را از میان برداشته اند، اینان دیگر «خود حجاب خود» نیستند و امروز باید سر به تیغ اسلام مجعول ببازد.

از آن کودک مظلوم تا آن جوان پاک و پیراسته و آن ساقی تشنه لب و آن پیر فرزانه، همه و همه باید به اندازه هابیلان تاریخ، خون گرم خود را به تن رنجور و ناتوان ایده آلهای انسانی تزریق کنند تا زنده بمانند. و اینگونه است که با زنده بودن ارزشها، حسین زنده خواهد ماند، «هر چند که سر آن یادگار رسول الله(ص) بر نیزه می رود».

«روزی که در جام شفق مل کرد خورشید بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید» «شید و شفق را چون صدف در آب دیدم خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم » «خورشید را بر نیزه؟! آری این چنین است خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است » (2)

حسین حجله سرخ شهادت را تا ابد با خونش آذین بست، و این خون طغیانگرانی ساخته که این:

«اسیری است آزاد» و «سلسله بر دست و پایی رهیده » «در زندان مانده ای بی حصار» «مجبوری فریادگر» «فریادگری بیدار» «سوخته ای به درد ساخته »

و اسیری قافله سالار، که زمام قافله اسیران خدا را در دست داشت و در حصار پولادین حجاب خود، حجابهای سیاه بی شرمی را بر تن بنی امیه می درید.

«زینب » رزم خداباوران را دیده بود در پیکر خونین حسین، و فریاد بلند خون برادر بود از بام بلند عاشورا بر گنبد مینای تاریخ که هنوز هم موج صدایش را گوش دلها می شنود.

زینب اسیر است و لازمه اسارت سکوت، اما او از بلندای مناره دستان بریده آن ساقی تشنه لب فریاد برمی آورد تا بشنوند آنانی که فردا گوش فرا می دهند که به خاطر اصلاح امور جامعه رو به انحراف و نجات امت رسول الله، بر حسین و آن شقایقهای پاک چه گذشت و باز گوید:

«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم »

و زینب زمام ذوالجناح برادر را می کشد تا بر منبر بنی امیه با اشکی آغشته به خون باز گوید که به جرم خدا جستن و خدا خواستن بر آنها چه گذشت.

«زینب » درد کشیده ای راضی شده به رضای خداست، که او تنوره گودالهای گر گرفته آتش ظلم را با چشم خویش دیده، و همراه برادر در آتش بیداد سوخته.

اینجا فقط زبان سرخ خون و اشک حکایت کننده درد است و این زینب است که به اشک چشم خون برادر را می شوید و با درد می گوید: که تاریخ را ساخته اند!

زینب «شاهد» است و شاید بتوان گفت «شهید» و این از فرط با خبری اوست، از آنچه که باید بداند. و «زینب » آنکه بزرگترین قیام اصلاح اجتماعی را در بیابانی ساکت و سوزان و خموش شهادت می دهد، قیامی که اگر نبود شاید در همان گودالهای مرگ دفن می گشت و هیچگاه از لبان کوفیان حکایت نمی شد. پیامی که از حلقوم علی اصغرش نیز هراس داشتند و به تیر خیزرانی دریدنش. این پرستار پاک دردمند، زخمهای قیام را می بندد و پیام پیکرهای شهادت و قیام را چون تابوتی از صحرای کربلا تا بازارهای شام و بیدادگاه بنی امیه به فریاد می کشد. تا برادر خفته در خاک و خونش دریابد.

ا انت اخی؟!

ا انت ابن امی؟!

تو، ای بی سر! تو برادر منی؟!

تو فرزند مادر منی؟!

آه کدامین خواهر را این تحمل است که جسد بی جان برادر را بردارد و با درد بگوید: خدایا این قربانی را از ما بپذیر!

زینب، یادگار سیلی های سرخ، خیمه های سوخته، پیکانهای در گلو، دستان بریده، و بی مهریهای اسلام بی عترت(ع) است.

زینب آنگاه که می گوید: «مهلا مهلا یا ابن الزهرا» وجود انسان می سوزد. او درمی یابد رسالت بزرگ حسین را که رسول الله بر گلویش بوسه زده، که این گلو فردا در کشاکش دنیای زر و زور، تیغ تیز شمشیر می شکافدش.

و زهرا زینب را امین ترین کسی می داند که گلوی فرزندش را آنگاه که به قتلگاه می رود و باید ذبیح عظیم اسلام باشد ببوسد. و این پیام آور بزرگ عاشورا سالهاست که به این رسالت بزرگ برگزیده شده است.

زینب این درد را سالهاست با خود دارد، از آن زمانی که رسول الله(ص) گلوی حسین را می بوسید و زهرا را مکلف به بوسیدن گلوی حسینش می نمود.

کدامین کوه این استقامت را دارد که در کویری از همه کس و همه چیز و در آن قلزم خون و آنجا که شلاق زر و زور و تزویر خط کبود بیداد را بر پشت و پهلویش نقش می بندد، به رسالت عظیم خویش بیندیشد و پیام سرخ برادر را به نسلهای دگر رساند تا مرگ سرخ را بیاموزند. و بیاموزند که چون حسین هر چه به مرگ نزدیکتر می شوند برافروخته تر گردند و اسلام «نه » را بر اسلام «آری »های ننگین ترجیح دهند و بدانند که نباید تسبیح مصلحت چرخاند و بر بالشهای ربفت بنی امیه ای تکیه زد.

زینب، سفیر امین برادر است و یادگار خوب مادر و نشانه صلابت پدر و گوهر مستور تشیع.

او قاصد کربلا است و پیامبر عاشورا.

او سنگر صبر و ثبات است.

او اولین زائر ضریح شهادت کربلا است.

او حامل همت برادر است.

او زنی است که مردی در رکابش مردانگی می آموزد و کوه استقامت.

او زنی است که الفبای چگونه «زیستن » را می آموزد و چگونه «طغیان » کردن و «فریاد» برآوردن را.

او خون خدیجه پاک را در پیکر دارد و زهد زهرای اطهر را آموخته. این زن ظاهر و ضمیر زمانه را مبهوت کرده که چگونه توان تحمل این مصیبت طاقت فرسا را داشته است.

زینب، اسلام نهفته در امانت برادر را بدانسوی دیوارهای تاریخ می فرستد.

زینب ظهور زنی است ساخته به درد بی چشمداشت درمان، عالمی بی معلم، جنگجویی در سنگر حجاب، دین و دنیا به هم آمیخته ای توانمند، الگوی ایمان و عمل و اسوه زهد و پارسایی. دردمندی درد آشنا که باید سرمشق معلم نوشته دانش آموزان تنبل قرن بیستم باشد، تا این ناشناخته تاریخ را در برگ برگ دیوان وجودش تفسیر کنند و این چراغ هدایت حیات زن را فرا راه زن و مرد گیتی قرار دهند.

زنان تا دامنه قیامت به این رسالت بر دوش و آموزگار «خود آگاهی » افتخار می کنند.

من این رسولان بزرگ را که در حوادث عظیم تاریخ و در شکل گرفتن نقاط حیات بشری و در وقوع تغییرات اساسی اجتماعی همپای و همراه بزرگ مردان تاریخ بوده اند و هماره محکم و مقاوم و پای بر جا علم های «قیام » و «پیام » را بر دوش کشیده اند و مامن مهر و زخم بند جور جنگ مردان بوده اند می ستایم. و اینان را بسیار بزرگتر و شریفتر از این می دانم که در خاکبازیها و رنگ ورزیهای دنیایی امروز عمر را به بطالت روزمرگی بگذرانند و دلمشغولیهای زندگی آنگونه از خود براندشان که در کسوت کالایی درآیند که هر روز به شکلی فریبنده به بازار عرضه شوند.

و می دانم هیچ بزرگمردی در تاریخ، حیات نمی یابد مگر آنسوی بار سفرش بر شانه توانمند زنی پاک و پیراسته باشد که در صورت از پای افتادن این مسافر و افتادن بار، پیامش را به فردای پیروانش برساند.

و چه بسا پیراسته زنانی که مردان را به اوج عزت رهنمون شدند و از چوب خشک وجود مردی اژدهایی از عصیان مقدس ساختند. و در این خودباوریهاست که زن هم، ستون متین و محکم امیدی می شود، و هم کانون گرم عاطفه ای که لحظه های سبز زندگی را زینت می دهد.

خدایا! ای معلم همه دانشها، به زنان ما خدیجه گونه ایمان آوردن، زهرا گونه زیستن،زینب گونه عمل کردن، و سمیه گونه مردن را بیاموز!

پی نوشتها:

1- نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 380، خطبه 122.

2- علی معلم.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:45 PM

مریم گلوردی

برای آگاهی از قیام امام حسین (ع) و نتایج آن، این پرسش پیش می آید که آیا قیام حسینی به نتایج و اهداف خاصی دست یافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟ بسیاری از تاریخ دانان مدعی اند که قیام حسینی شکست خورد، زیرا برای جهان پیروزی سیاسی فوری بر نداشت . برای درک بهتر نهضت حسینی (ع) باید هدف ها و نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دست گرفتن زمام امور جستجو کرد . نباید این انقلاب را مانند سایر انقلابات ملاحظه کرد بلکه باید نتایج آن را در امور زیر ملاحظه نمود . (1)

1 . در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت، که روش حکومت آن زمان بود . از آن زمان که روح بی دینی در جامعه و در میان همه طبقات اجتماع شایع شده بود و بی آن که پرده از آن برداشته شود، و بی آنکه ساختگی بودن آن و دور بودن آن از دین در میان مردم بر ملا شده باشد، امام حسین (ع) تنها کسی بود که می توانست حکام را رسوا سازد و دوری بسیار این بدعت ها را از اسلام آشکار نماید . از این رو، قیام او حد فاصل بین اسلام و حکومت اموی بود و می توانست چهره حقیقی و آلودگی حکام اموری آن را نشان دهد .

2 . احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت . آنان پی بردند که می توانستند او را یاری دهند . اما از آن پس که با او برای قیام پیمان بستند او را یاری نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک سو، انسان را وادار می ساخت که گناهی را که مرتکب شده با کفاره بشوید و از سوی دیگر، نسبت به کسانی که او را به ارتکاب چنین گناهی واداشته بودند، احساس کنیه و نفرت کند . به طوری که انگیزه انقلاب های متعددی که در اثر قتل امام حسین (ع) بر پا شد، همان کفاره یاری نکردن به آن حضرت، و انتقام گرفتن از امویان بود .

این احساس گناه همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .

3 . پیدایش اخلاق جدید، قیام امام (ع) موجب شد که در جامعه، نوعی اخلاق بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان ها را به زندگانی خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدین وسیله، جامعه را اصلاح کند .

امام حسین (ع) و فرزندان و یاران باوفایش، در قیام بر ضد بنی امیه، اوج ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند . ایثار و از خودگذشتگی را نه در عمل که با خون خود نوشتند .

مردم عادی قبایل آن زمان عادت کرده بودند که ببینند رهبرانشان، قبیله و دین و وجدان خود را به پول بفروشند و در برابر ستمکار، گردن خم کنند تا از عطاهای آنان بهره مند گردند . اوضاع و شرایط زندگی آن زمان مردم به گونه ای بود که مردم تنها در اندیشه زندگی خویش بودند و برای مشکلات و دردهای اجتماعی چندان اهمیتی قایل نبودند . تنها کوشش آنان این بود که دسترنج خویش را حفظ کنند و از توجیهات رهبران اطاعت نمایند تا مبادا نامشان از فهرست حقوق بگیران حذف شود . از این رو، در مقابل جور و ستمی که می دیدند، خاموش می شدند و هم آنان این بود که مفاخر قبیله ای خود را بازگو کنند و به افتخارات گذشته پدران جاهل خویش افتخار کنند .

اصحاب امام حسین (ع) مردمی دیگر بودند، گروهی که در سرنوشت با امام همراه شدند، مردمی عادی بودند و هر کدام دارای زن و فرزند و خانواده و دوستانی بودند . از بین المال مقرری دریافت می داشتند و زندگانی نسبتا راحتی داشتند و می توانستند از لذت های

حیات برخوردار گردند . اما از همه اینها چشم پوشیدند و برای نثار جان خویش در راه امام حسین (ع) با حاکمان جور زمان خود و با ناهنجاری های اجتماعی به ستیز برخاستند . برای بیشتر مسلمانان آن روز این نکته بسی جالب بوده و هست که یک انسان میان زندگانی راحت و ثروت و نفوذ استفاده از آنها و حتی امروز، در انتخاب مرگ آزاد باشد و در این میان مرگ را انتخاب کند! چنان خصلتی وجدان هر مسلمانی را تکان می داد و او را از خوابی سنگین و طولانی بیدار می کرد تا زندگانی اسلامی شکل گیرد . شکلی که سال ها پیش از قیام امام حسین (ع) از میان رفته بود . جامعه اسلامی به وسیله مردی عادی علیه حاکمان ظالم، انقلاب ها و قیام ها به خود می بیند . اما روح کربلا در نهاد کسانی که به این کار دست زدند، شعله ای برافروخت که همه آماده بودند تا در راه چیزی که آن را حق تشخیص می دادند، جان فدا کنند .

4 . روح مبارزه جویی . قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان های مسلمان گردید . این قیام همه موانع را که مانع قیام و انقلاب می شد در هم فرو ریخت . مسلمانان به صلح طلبی و معامله دعوت می شدند . به آنان گفته می شد که جان خود و موقعیت اجتماعی و مال خود را حفظ کنید در چنین زمانی قیام حسین (ع) روی داد تا به انسان های آزاد و اخلاق جدید و سبک نوین زندگی بیاموزد .

اما خود خواهی مانع از این بود که مسلمانان و انقلاب دست زنند . قیام حسین (ع) در وجدان گروه بسیاری از مردم این اندیشه زندگی را برانگیخت که با حمایت نکردن از حسین (ع) مرتکب گناه شده اند .

باری، این احساس آنان را برانگیخت و آماده قیام ساخت . روح مبارزه جویی در زندگی ملت ها و فرمانروایشان تاثیر فراوانی دارد . هنگامی که این شعله به خاموشی گراید و ملت تسلیم فرمانروایان خود شود، فرانروایان هر چه بخواهند می توانند انجام می دهند و با گذشت زمان با خاموشی روح مبارزه جویی، تسلط بر آنان آسانتر می گردد . از این رو، در چنین ملتی ایجاد تحول دشوارتر می شود .

برای این که از میزان تاثیر قیام حسینی در تحریک روح انقلابی در جامعه اسلامی تصویری روشن نشان دهیم، باید بگوییم که جامعه اسلامی پس از قتل امام علی (ع) تا هنگام قیام حسینی آرام بود . در طول این مدت، هیچ گونه اعتراض و انقلاب جدی اتفاق نیفتاده بود . با همه انواع کشتارها و سرکوب ها و غارت اموال به وسیله امویان و همدستانشان، بیست سال تمام، توده ها حالت تسلیم و اطاعت محض از حاکمان جور داشتند و این وضع از سال چهلم تا شصت هجری به طول کشید .

اما پس از قیام حسین (ع) ، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و توده ها در انتظار رهبری جدید بودند . و هر گاه رهبری می یافتند، علیه حکومت بنی امیه دست به انقلاب می زدند . در همه این انقلاب ها، شعار انقلابیون خونخواهی از امام حسین (ع) بود .

انقلابی هایی که بواسطه نهضت امام حسین (ع) شکل گرفه عبارتند از:

1 . انقلاب توابین:

این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم به قتل امام بود . انگیزه آن، احساس گناه به علت یاری نکردن به امام بود . کوفیان خواستند ننگی را که مرتکب شده بودند . با انتقام از قاتلان امام حسین (ع) بشویند . این واقعه در سال 65 هجری روی داد . (2)

2 . انقلاب مدینه:

این انقلاب با انقلاب توابین تفاوت داشت ; زیرا هدف آن انتقام خون حسین (ع) نبود بلکه انقلابی بود علیه حکومت ستمکار بنی امیه . (3)

اهل مدینه علیه امویان شورش کردند و عامل یزید را از مدینه بیرون راندند . شرکت کنندگن در این قیام، یکهزار نفر بودند . این انقلاب با دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید . (3)

3 . قیام مختار ثقفی:

در سال 66 هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دویست و هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید . (4)

4 . انقلاب مطرف بن مغیره:

در سال 77 هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد . (5)

5 . انقلاب ابن اشعث:

در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد . این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزی های نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد . (6)

6 . انقلاب زید بن علی بن حسین:

در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید . (7)

سرانجام قیام بنی عباس به حکومت بنی امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله بود که پایه های مردمی یافته بود . و مورد توجه توده ها واقع شده بود .

انقلاب ها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید . بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت خود را که حاکمان شعله های آن را خاموش کرده بودند، بیان می کرد، و آن قیام ها به فضل روحیه ای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد .

همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزه جویی را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .

و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب ها در سطح جهان در ورای زمان ها تا به امروز به ویژه جنبش ها و نهضت های آزادی بخش اسلامی و شیعی بوده اند . انقلاب ها و جنبش هایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد می کردند .

پی نوشت:

1 . قیام حسینی و شرایط آن، محمد مهدی شمس الدین، ص 154 .

2 . تاریخ طبری، انقلاب توابین، ج 4، ص 426، 436 .

3 . تاریخ طبری، انقلاب مدینه، ج 4، ص 366، 381 .

4 . همان، ص 424 .

5 . تاریخ طبری، انقلاب مطرف .

6 . تاریخ طبری، ص 189، 203 .

7 . مقاتل الطالبین، اصفهانی، ص 139 .

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:44 PM

محرم دیباچه سرخ شهادت:

ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد . ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد . ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومت های شیطانی زد . ماهی که به نسل ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت . ماهی که شکست ابرقدرت ها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند . ماهی که امام مسلمین راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت . ماهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانک ها و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق باطل را محو نماید . (1)

محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است . (2)

محرم ماهی است که به وسیله مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده و از توطئه فاسد و رژیم بنی امیه، که اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند، رهایی بخشید . اسلام از اول پیدایش، با خون شهیدان و مجاهدان آبیاری شد و به ثمر رسید . (3)

ماه محرم برای مذهب تشیع ماهی است که پیروزی در متن فداکاری و خون به دست آمده است . (4)

محرم چه ماه مصیبت زا و چه ماه سازنده و کوبنده ای است . محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست که خود سر لوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر . (5)

محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است . (6)

باید محرم و صفر را زنده نگه داریم به ذکر مصائب اهل بیت که با ذکر مصائب اهل بیت زنده مانده است این مذهب تا حالا . (7)

علل و عوامل قیام عاشورا

در صدر اسلام، پس از رحلت پیامبر پایه گذار عدالت و آزادی، می رفت که با کجروی های بنی امیه اسلام در حلقوم ستم کاران فرو رود و عدالت در زیر پای تبهکاران نابود شود که سید الشهداء (ع) ، نهضت عظیم عاشورا را بر پا نمود . (8)

مکتبی که می رفت با کجروی های تفاله جاهلیت و برنامه های حساب شده احیای ملی گرایی و عروبت با شعار «لا خیر و لاوحی نزل » (9) محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا کشاند که ناگهان شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل، محمد مصطفی و سید اولیا علی مرتضی تربیت و در دامان صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بی نظیر الهی خود واقعه بزرگی را به وجود آورد . (10)

سلطنت و ولایتعهدی، همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سید الشهدا برای جلوگیری از برقراری آن قیام کردند و شهید شدند . برای این که زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد . (11)

سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده می کنند با اسم خلافت اسلام، خلافکاری می کنند و ظلم می کنند و این منعکس می شود در دنیا که خلیفه رسول الله است دارد این کارها را می کند، حضرت سید الشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را . (12)

اهداف قیام عاشورا

سیدالشهدا (ع) ، از همان روز اول که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود . فرمودند که می بینی که معروف عمل نمی شود و منکر عمل می شود . انگیزه این است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد .

انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است . اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت . قیامش، انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود . (12)

سیدالشهدا دیدند که مکتب دارد از بین می رود . قضیه قیام سیدالشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، قیام انبیاء در مقابل قدرتمندان و کفار، مساله این نیست که بخواهند یک مملکت را بگیرند، همه عالم پیش آنها هیچ است . مکتب آنها این نیست که کشور گشایی بکنند . (13)

این که سید الشهدا را کشاند به آنجا، مکتب بود که کشاند به آنجا، عقیده بود که کشاند به آنجا و همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل ایمان، و کشته شد و شکست داد، طرف را شکست داد . (14)

آن حضرت در فکر آینده اسلام و مسلمین بود . به خاطر این که اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاری او در میان انسان ها نشر پیدا کند و نظام سیاسی اجتماعی آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود مبارزه کرد و فداکاری کرد . (15)

برای سیدالشهدا تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا این که این ملت را اصلاح کند، تا این که این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد . خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیز خودش را داد برای اسلام . (16)

انتخاب آگاهانه شهدای کربلا

هر چه روز عاشورا سید الشهدا (سلام الله علیه) به شهادت نزدیک تر می شد، افروخته تر می شد و جوانان او مسابقه می کردند برای این که شهید بشوند . همه هم می دانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند . مسابقه می کردند آن ها، برای این که آنها می فهمیدند کجا می روند، آنها می فهمیدند برای چه آمدند، آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفه خدایی را بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ بکنیم . (17)

رضای خدا را در نظر داشته باشید و خودتان را بنده خدا بدانید که هر طور پیش بیاورد آن طور راضی هستید، همان طور که بندگان خالص خدا، اولیای معظم خدا این طور بودند . هر چه برای سید الشهدا نزدیک می شد ظهر عاشورا و جوان هایش یک یک از بین می رفتند، صورتش افروخته تر می شد، برای این که می دید رو به مقصد دارد می رود . (18)

نتایج و آثار قیام ابا عبدالله

اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اکرم را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند و لکن اراده خداوند متعال، برآن بوده و هست که اسلام رهایی بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی آن عصاره نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدت خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و از ره آوردهای آن پاسداری نماید . (19)

اگر نبود این نهضت حسین (ع) ، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند و از اول، اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسادت داشتند . سیدالشهدا با این فداکاری که کرد، علانه بر آن که آنها را به شکست رساند اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائله ای و چه مصیبتی وارد شد و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی امیه شد . (20)

شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیای علی مرتضی و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود، قیام کرد و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمکاران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید . (21)

اگر فداکاری پاسداران عظیم الشان اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان رژیم بنی امیه و رژیم خالصانه آن وارونه معرفی می شد و زحمات نبی اکرم و اصحاب فداکارش به هدر می رفت . (22)

اگر سیدالشهدا نبود، این رژیم طاغوتی را اینها تقویت می کردند و به جاهلیت برمی گرداند، اگر حالا من و تو هم مسلم بودیم مسلم طاغوتی بودیم، نه مسلم امام حسینی، امام حسین نجات داد اسلام را . (23)

کسی که برای خدا کار می کند شکست در آن نیست ولو کشته بشویم شکست نداریم . حضرت سیدالشهدا هم کشته شد لکن شکست خورد؟ الان بیرق او بلند است و یزیدی تو کار نیست . (24)

قیام عاشورا، اسوه آزادگان

در حالی که شهادت حضرت سیدالشهدا از همه خسارت ها بالاتر بود ولی چون او می دانست که چه می کند و کجا می رود و هدفش چیست، فداکاری کرد و شهید شد . ما هم باید روی آن فداکاری ها حساب کنیم که سیدالشهدا چه کرد و چه بساط ظلمی را به هم زد و ما هم چه کرده ایم . (25)

امام حسین (ع) با خون خود اسلام را زنده کرده، شما به تبعیت از او انقلاب و اسلام را ضمانت نمایید . (26)

فلسفه عزاداری و روضه خوانی

این که در روایات هست که کسی که گریه بکند یا بگریاند یا به صورت گریه دار خودش را بکند این جزایش «بهشت است » ، برای این است که این نهضت را دارد حفظ می کند . (27)

این مطلبی که الان القاء کرده اند به جوان های ما که تا کی گریه و تا کی روضه و اینها، اینها نمی فهمند روضه چیست و این اساس تا حالا چطور نگه داشته شده است . این را نمی دانند و نمی شود هم بهشان بفهمانند . اینها نمی فهمند که این روضه و این گریه آدم ساز است . انسان درست می کند این مجالس روضه . این مجالس عزاداری سید الشهدا و آن تبلیغات بر ضد ظلم این تبلیغ بر ضد طاغوت است . بیان ظلمی که به مظلوم شده تا آخر بایدباشد . (28)

اهمیت و نقش عزاداری در احیای اسلام

همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسی عزاداری ائمه اطهار و بویژه مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) است که حافظ ملیت مسلمین بویژه شیعیان ائمه اثنی عشر می باشد . (29)

این خون سید الشهدا است که خون های همه ملت های اسلام را به جوش می آورد و این دستجاب عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان می آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می کند، در این امر سستی نباید کرد . (31)

عاشورا را زنده نگهدارید که در صورت نگه داشتن عاشورا کشور شما آسیب نخواهد خورد . (32)

پی نوشت:

1 . صحیفه نور، ج 2، ص 225 .

2 همان، ج 4، ص 27 .

3 . همان، ج 10، ص 242 .

4 . همان، ج 4، ص 100 .

5 . همان، ج 2، ص 11 .

6 . همان، ج 15، ص 204 .

7 . همان، ج 4، ص 1 .

8 . همان، ج 4، ص 100 .

9 . آمده است که یزید آنگاه که اهل بیت عصمت را در شام بر وی وارد کردند با چوب بر دندان های سر مطهر ابا عبدالله می زد و این شعر را بر زبان می راند

لعبت هاشم بالحلک فلا

خبر جاء ولا وحی شمال (قبیله بنی هاشم با سلطنت بازی کردند، پس نه خبری آمد و نه وحیی نازل شد)

10 . صحیفه نور، ج 12، ص 181 .

11 . ولایت فقیه، ص 11 .

12 . صحیفه نور، ج 8، ص 12 .

13 . همان، ج 20، ص 190 .

14 . همان، ج 7، ص 230 .

15 . همان، ج 9، ص 194 .

16 . ولایت فقیه، ص 161 .

17 . صحیفه نور، ج 2، ص 208 .

18 . همان، ج 15، ص 55 .

19 . همان، ج 19، ص 13 .

20 . همان، ج 14، ص 265 .

21 . همان، ج 17، ص 85 .

22 . همان، ج 12، ص 181 .

23 . همان، ج 7، ص 236 .

24 . همان، ج 8، ص 70 .

25 . همان، ج 11، ص 150 .

26 . همان، ج 17، ص 54 .

27 . همان، ج 17، ص 255 .

28 . همان، ج 10، ص 31 .

29 . همان، ج 9، ص 201 .

30 . همان، ج 21، ص 173 .

31 . همان، ج 15، ص 204 .

32 . همان، ج 15، ص 205 .

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:43 PM

توکلیان

اثر ماندگار خون به نا حق ریخته اباعبدالله الحسین (ع) در تاریخ

فرصت تبلیغ در ماه محرم الحرام، یک فرصت بسیار بزرگ و استثنایی است و این که به برکت خون سید شهیدان سرور آزادگان عالم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران پاکباخته آن بزرگوار است . اثر آن خون به نا حق ریخته، یک اثر ماندگار در تا یخ است، چون شهید، کسی که جان خود را در طبق اخلاص می گذارد و تقدیم اهداف عالیه دین میکند، از صفا و صدق برخوردار است . هیچ انسان مزور و خدعه گری، هر چه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان دهد وقتی پای منافع شخصی، به خصوص پای جان خود و عزیزانش به میان آمد، پا عقب می کشد و حاضر نیست اینها را فدا کند آن کسی که قدم در میدان فداکاری می گذارد و خالصانه و مخلصانه هستی خود را در راه خدا می دهد «حق علی الله » ، خود خدای متعال بر عهده گرفته است که اینها را زنده نگه دارد «و لا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله اموات » ، «و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا» ; اینها زنده می مانند . یک بعد زنده ماندن آن هاهمین است که نشانه آنها، جای پای آنها، پرچم آنها، هرگز نمی خوابد . ممکن است چند صباحی با زور و عنف و با دخالت قدرت های زورگو بتوانند کم رنگ کنند . اما خدای متعال طبیعت را این طور قرار داده است . سنت الهی بر این ست که راه پاکان و صالحان و مخلصان بماند . اخلاص چیز عجیبی است . لذاست که به برکت حسین بن علی (ع) و خون های به ناحق ریخته آن بزرگوار و اصحابش دین در عالم باقی ماند . بعد از آن هم این رشته ادامه پیدا کرد . . . (1)

هدف قیام امام حسین (ع) قدرت طلبی نبود .

. حضرت فرمود، بنابر آنچه که از آن بزرگوار نقل کرده اند، که «اللهم انک تعلم ان الذی کان منالم یکن منافسه فی سلطان و لا التماس شی من الحطام » . پروردگارا! این حرکتی که ما کردیم، این قیامی که ما کردیم، این تصمیمی که بر این اقدام گرفتیم . تو می دانی که برای قدرت طلبی نبود، قدرت طلبی برای یک انسان نمی تواند هدف واقع بشود . نخواستیم زمام قدرت را در ست بگیریم . برای منال دنیوی هم نبود که چرب و شیرین زندگی را به کام خودمان برسانیم . شکمی از غذا در بیاوریم . مال و ذخیره ای درست کنیم و ثروتی به هم بزنیم . برای اینها نبود . . .

ریشه کنی فساد و ایجاد امنیت برای مظلومان، هدف قیام حسینی .

«امام حسین (ع) هدف اول خود را این قرار می دهد: در میان کشور اسلامی، فساد را ریشه کن کنیم و اصلا به وجود بیاوریم . اصلا یعنی چه؟ یعنی نابود کردن فساد . فساد چیست؟ فساد انواع و اقسامی دارد; دزدی فساد است، خیانت فساد است، وابستگی فساد است . زورگویی فساد است . انحراف های اخلاقی فساد است، انحراف های مالی فساد است دشمنی های بین خودی ها فساد است، گرایش به دشمنان دین فساد است علاقه نشان دادن به چیزهای ضد دینی فساد است همه چیز در سایه دین به وجود می آید در جملات بعدی می فرماید: و یا من المظلومون من عبادک، بندگان مظلوم تو امنیت پیدا کنند . منظور، مظلومان جامعه است . نه ستمگران ، نه ستم پیشه گان، نه مداحان ستم، نه عمله ستم! «مظلومان » مردمانی هستند که دست و پایی ندارند . راه به جایی ندارند . هدف این است که مردمان مستضعف جامعه و انسانهای ضعیف، در هر سطحی و در هر جایی امنیت پیدا کنند . منیت حیثیتی، امنیت مالی، امنیت قضایی! همین که امروز در دنیا نیست . امام حسین (ع) درست نقطه مقابل آن چیزی را می خواست که در زمان سلطه طواغیت در آن روز بود . . .» (2)

قیام امام حسین برای عمل کردن به احکام دین

آن بزرگوار در آخر می فرماید: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک » . هدف امام حسین اینهاست . حالا فلان آقا از گوشه ای در می آید و بدون اندک آشنایی با معارف اسلامی و با کلمات امام حسین (ع) و حتی با یک لغت عربی، درباره اهداف امام حسین (ع) قلمفرسایی می کند، که امام حسین برای فلان هدف قیام کرده است! از کجا می گویی؟ این کلام امام حسین (ع) است: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک .» یعنی امام حسین جان خودش و جان پاکیزه ترین انسان های زمان خودش را فدا می کند، برای این که مردم به احکام دین عمل بکنند . چرا؟ چون سعادت، در عمل به احکام دین است . چون عدالت در عمل به احکام دین است . چون آزادی و آزادگی انسان در عمل به احکام دین است . از کجا می خواهند آزادی را پیدا کنند؟ زیر چتر احکام دین است که همه خواسته های انسان ها بر آورده می شود . . .

پیروزی واقعی امام حسین (ع) و یارانش

. قاعدتا نکته ای توجه را جلب می کند، و آن این است که شخصیت های عظیمی که هر کدام به نحوی امروز سراسر تاریخ بشر را روشن کرده اند حسین بن علی (ع) ، امام سجاد (ع) ، حضرت ابوالفضل (ع) اینها کسانی هستند که در دوران خودشان به گمان باطل مادی، به کلی نابود و هضم شدند . حسین بن علی (ع) با همه جوانان و شخصیت های برجسته خانواده اش برادران، فرزندان، نزدیکان، جوانان، اصحاب غیور در غربت کامل به شهادت رسید . در غربت کامل هم دفن شد . نه کسی آنها را تشییع کرد، و نه کسی برای آنها اقامه عزا کرد . کسانی که به گمان باطل فکر می کردند که اگر اینها بمانند، ممکن است بساط انتقام گیری راه بیاندازند . اینها خیال می کردند که با شهادت حسین بن علی (ع) و همراهانش کار تمام شد . امام سجاد (ع) سی و چهار سال بعد از آن روز در مدینه، ظاهرا در حال انزوا زندگی کردند، نه لشکری، نه مجموعه ای و نه هیاهویی به ظاهر وجود نداشت . ابوالفضل العباس هم یکی از آن شهدای روز عاشوراست . تصور باطل قدرت های مادی که با منطق مادی حکومت می کنند معمولا این است که این ها تمام شدند و از بین رفتند . ولی می بینند که واقعیت قضیه این طور نیست، اینها تمام نشدند . اینها ماندند و روز به روز به عظمت و جلالت و جذابیت و تاثیر گذاری این شخصیت ها افزوده شد . دلها را قبضه و تصرف کردند و دایره وجود خودشان را گسترش دادند . امروز صدها میلیون مسلمان اعم از شیعه و غیر شیعه به نام اینها تبرک می جویند . از سخن اینها استفاده می کنند . یاد آنها را گرامی می دارند اینها پیروزی در تاریخ است، پیروزی حقیقی و ماندگار . . . (3)

پی نوشت:

1 . در دیدار با روحانیون و مبلغین در آستانه ماه محرم 23/1/78 .

2 . همان .

3 . در دیدار با فرماندهان سپاه 21/8/78 .

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:40 PM

مریم السادات قریشی

وحید بهبهانی

«معروف است که آقا محمد باقر معروف به وحید، زمانی که برای زیارت حرم سید الشهدا (ع) مشرف می شد، اول آستان کفش کن آن جناب را می بوسید و روی مبارک و محاسن شریف خود را بدان می مالید . پس از آن با خضوع و خشوع و رقت قلب به اندرون حرم مشرف می شد و زیارت می کرد و در مصیبت حضرت امام حسین (ع) کمال احترام را مراعات می کرد .» (1)

مرحوم آخوند، ملا آقای دربندی

در حالات این عالم جلیل القدر، که از شاگردان شریف استاد شیخ انصاری است، نوشته اند: «در اقامه مصیبت حضرت سید الشهداء (ع) اهتمامی فراوان داشت و بر آن مواظبت می نمود . در این امر به گونه ای بود که در بالای منبر از شدت گریه، غش می کرد و در روز عاشورا لباس های خود را از بدن در می آورد و پارچه ای به خود می بست و خاک به سر می ریخت و گل به بدن می مالید و با همان شکل و صورت بر منبر می رفت و روضه خوانی می کرد .» (2)

محدث قمی (ره) می نویسد: سید نعمت الله جزایری، چون در اوایل تحصیل، قادر به تهیه چراغ برای مطالعه نبود، از نور مهتاب استفاده می کرد و در اثر کثرت و مطالعه و نوشتن چشمش ضعیف و کم نور شد . از این رو، تربت سید الشهداء و سایر ائمه (ع) را به چشم خود می کشید و از برکت آن تربت ها روشنی دیده اش افزون می گشت، محقق قمی اضافه می کند: این موضوع ابدا جای شگفتی نیست، زیرا دمیری و دیگران نقل کرده اند که: افعی وقتی کور می شود، چشمانش را به گیاهی می مالد و در اثر آن، دوباره بینا می شود . پس در صورتی که خداوند متعال در آن گیاه این خاصیت را قرار داده است، چه عجب که در تربت فرزند پیغمبر (ص) چنین اثری وجود نداشته باشد؟ !

ایشان می افزاید: و این احقر نیز، هر گاه به سبب زیاد نوشتن چشمم ضعف پیدا می کند تبرک می جویم به تراب مراقد ائمه (ع) و گاهگاهی به مس کتابت احادیث و بحمد الله چشمم در نهایت روشنی است . (3)

زیارت نامه عشق

در شرح احوال مرحوم شیخ مرتضی انصاری، نواده ایشان آورده اند:

از جمله عادتش خواندن زیارت عاشورا بوده که در هر روز، دو بار صبح و عصر آن را می خواند و بر آن بسیار مواظبت می نمود . بعد از وفاتش کسی او را در خواب دید و از احوالش پرسش کرد، در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا . (4)

فقیه زاهد عادل، مرحوم شیخ جواد عرب، که مرجع تقلید گروهی از شیعیان عراق بوده، در شب 26 ماه صفر 1336 ه . ق در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل را می بیند .

پس از سلام از او می پرسد: از کجا می آیی؟

- از شیراز، و روح میرزا ابراهیم محلاتی راقبض کردم .

- روح او در عالم برزخ در چه حالی است؟

- در بهترین حالات و در بهترین باغ های برزخ و خداوند هزار ملک موکل او کرده است که فرمان او را می برند .

- برای چه عملی از اعمال به چنین مقامی رسیده است؟

- برای خواندن زیارت عاشورا .

وقتی که آن مرحوم از خواب بیدار می شود، فردای آن شب، به منزل آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی، میرزای دوم می رود و چون خواب خود را بر میرزا نقل می کند ایشان می گریند، سبب گریه را می پرسند می فرماید: میرزای محلاتی از دنیا رفت او استوانه فقه بود .

گفتند; شیخ خوابی دیده و واقعیت آن معلوم نیست . میرزا می فرماید: بلی خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه خواب افراد عادی .

فردای آن روز، تلگراف درگذشت میرزای محلاتی از شیراز به نجف مخابره شد و صدق رویای شیخ آشکار گشت . (5)

چاره بلا

شهید دستغیب می نویسد: از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، نقل شده است اوقاتی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند . روزی در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی، عده ای از اهل علم جمع بودند ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند .

مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلی . فرمود: من حکم می کنم که شیعیان سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (ع) هدیه نمایند تا این بلا از آنان دور شود . اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند . از فردای آن روز تلف شدن شیعه موقوف شد و همه روزه تنها عده ای از سنی ها می مردند به طوری که بر همه آشکار گردید . برخی از سنی ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر از شما کسی تلف نمی شود چیست؟ آنان گفتند: زیارت عاشورا . آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها بر طرف گردید . (6)

پی نوشت:

1 . قصص العلما، ص 202 .

2 . قصص العلما، ص 109 .

3 . فواید الرضویه، ص 695 .

4 . زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 377 .

5 . داستانهای شگفت، ص 273 و 274، داستان شماره 114 .

6 . داستانهای شگفت، ص 399 و 401، داستان شماره 148 .

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:39 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5826897
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی