به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

محمدرضا کاشفی

آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام، در زمان امامان علیهم السلام سابقه دارد؟

بلی، در این جا تنها به ذکر نمونه های اندکی از آن چه که در تاریخ نقل شده، بسنده می کنیم:

1. عزاداری بنی هاشم در ماتم سیدالشهدا؛ از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنی هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنی هاشم دودی که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آن که ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته ایم».1

2. عزاداری امام سجاد علیه السلام؛ حزن امام سجاد علیه السلام بر آن حضرت به صورتی بود که دوران زندگی او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت بر مصایب سیدالشهداء علیه السلام بود و آن چه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود تا آن جا که وقتی آب می آوردند تا حضرت میل کند، اشک مبارک شان جاری می شد و می فرمود: چگونه بیاشامم؛ در حالی که پسر پیامبر را تشنه کشتند؟2 و می فرمود: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا سلام الله علیها را به یاد می آورم، گریه ام می گیرد».3

امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: «جدم علی بن الحسین علیه السلام هرگاه حسین بن علی علیه السلام را به یاد می آورد، آن قدر اشک می ریخت که محاسن شریفش پر از اشک می شد و بر گریه او حاضران گریه می کردند».4

3. عزاداری امام محمد باقر علیه السلام؛ امام باقر علیه السلام در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام مجلس عزا برپا می کرد و بر مصایب آن حضرت گریه می کرد. در یکی از مجالس عزا، در حضور امام باقر علیه السلام، کمیت شعر می خواند. وقتی به این جا رسید که: «قتیل بالطف ...»، امام باقر علیه السلام گریه زیادی کرده، فرمود: «ای کمیت! اگر سرمایه ای داشتیم در پاداش این شعرت به تو می بخشیدیم؛ اما پاداش تو همان دعایی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره حسّان بن ثابت فرمود که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت علیهم السلام، مورد تأیید روح القدس خواهی بود».5

4. عزاداری امام صادق علیه السلام؛ امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید: «چون ماه محرم فرا می رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان می شد و اشک بر گونه اش جاری بود، تا آن که روز دهم محرم فرا می رسید. در این روز، مصیبت و اندوه امام به نهایت می رسید. پیوسته می گریست و می فرمود: امروز، روزی است که جدم حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید».6

5. عزاداری امام موسی کاظم علیه السلام؛ از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا می رسید، کسی پدرم را خندان نمی دید و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا؛ در این روز، پدرم را اندوه و حزن و مصیبت فرا می گرفت و می گریست و می گفت: در چنین روزی حسین را - که درود خدا بر او باد - کشتند».7

6. عزاداری امام رضا علیه السلام؛ گریه امام رضا علیه السلام در حدی بود که فرمود: «همانا روز مصیبت امام حسین علیه السلام ، پلک چشمان ما را مجروح نموده و اشک ما را جاری ساخته است».8

دعبل خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام کلماتی چند فرمود؛ از جمله این که: «ای دعبل! کسی که بر مصایب جدم حسین علیه السلام گریه کند، خداوند گناهان او را می آمرزد» آن گاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده ای زد تا بر مصایب امام حسین علیه السلام اشک بریزند.

سپس به دعبل فرمود: «برای امام حسین علیه السلام مرثیه بخوان که تا زنده ای، تو ناصر و مادح ما هستی؛ تا قدرت داری، از نصرت ما کوتاهی مکن». دعبل در حالتی که اشک از چشمانش می ریخت، قرائت کرد:

أفاطم لوخلت الحسین مجد لا

و قد مات عطشانا بشط فرات

صدای گریه امام رضا علیه السلام و اهل بیت آن حضرت بلند شد.9

7. عزاداری امام زمان علیه السلام ؛ بنابر روایات، امام زمان علیه السلام در زمان غیبت و ظهور، بر شهادت جدّشان گریه می کند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سیدالشهدا علیه السلام می فرماید:

«فلئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرک المقدور و لم اکن لمن حاربک محارباً و لمن نصب لک العداوة مناصبا فلاَنْدُبنّک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک و تأسفا علی ما دهاک؛10 اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یاری تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم، هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک می ریزم و به جای اشک، در مصیبت شما خون از دیده می بارم و آه حسرت از دل پردرد بر این ماجرا می کشم».

در سوگ تو، با سوز درون می گریم

از نیل و فرات و شط، فزون می گریم

گر چشمه چشم من، بخشکد تا حشر

از دیده به جای اشک، خون می گریم11

تذکر: پی نوشت ها در پرسمان موجود می باشد.

پی نوشت

1. نگا: امام حسن و امام حسین، ص 145.

2. بحارالانوار، ج 44، ص 145.

3. خصال، ج 1، ص 131.

4. بحارالانوار، ج 45، ص 207.

5. مصباح المتهجد، ص 713.

6. امام حسن و امام حسین، ص 143.

7. حسین، نفس مطمئنة، ص 56.

8. بحارالانوار، ج 44، ص 284.

9. همان، ج 45، ص 257.

10. بحارالانوار، ج 101، ص 320.

11. مصطفی آرنگ به نقل از اشک حسینی، سرمایه شیعه، ص 66.

 
ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:30 PM

س.حسینی

پاهای زینب می لرزید. نمی توانست به خوبی قدم بردارد. آرام آرام به قتلگاه نزدیک شد. قتلگاه، دریای خون بود. بوی زخم و فریاد، بوی چکاچک شمشیرها و بوی شیهه های ذوالجناح از آن به مشام می رسید.

زینب زانو زد؛ نه این که خودش بخواهد؛ زانوانش دیگر توان نداشتند که او را سر پا نگه دارند. سر حسین از پشت گردن بریده شده بود و در گوشه ای از قتلگاه افتاده بود. دل زینب چندین هزار تکه بود. تمام خاطرات گذشته، مثل یک نوار از جلو چشمش گذشتند؛ کودکی ها، جوانی ها، خنده های حسین، حرف ها و رازهای حسین، مهربانی ها و دوستی ها. سفر آنها از مدینه به عراق، سختی ها، تشنگی ها، همه و همه در یک لحظه مقابل چشم زینب بودند. دشمن از دور زینب را نگاه می کرد. بانوان حرم و بچه ها در طرف دیگر ایستاده بودند و چشم به زینب داشتند. زینب سربلند کرد و با صدای لرزان گفت: خدایا! این اندک قربانی را از ما قبول کن.

جمله در گلویش شکست و دیگر نتوانست. حسین را در آغوش گرفت. سیل اشک، سد نگاهش را شکست و جاری شد. فریادش آسمان را شکافت؛

«ای محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد. این حسین توست که در خون غوطه ور است. اعضای بدنش بریده شده و دختران تو اسیر شده اند. وای... ای پیامبر! این حسین توست که سرش را از پشت گردن بریده اند. ای محمد...».

صدایش در فضا موج بر می داشت و فضا از خون و گریه پر می شد. مردان دشمن دیگر نتوانستند تحمل کنند؛ صدای هق هق گریه شان بلند شد. صحرای کربلا، صحرای اشک شد. غصه، صحرا را سیراب می کرد.

بانوان حرم، با تعجب به مردان دشمن خیره شده بودند. از گوشه چشمشان، اشک سرازیر بود.

زینب خم شد، لبانش را بر گلوی حسین گذاشت و بوسید. فریاد زد: برادرم! اگر اختیار با خودم بود، همین جا کنارت می ماندم؛ هر چند درندگان بیابان بدنم را تکه تکه می کردند. باز هم گلوی بریده برادر را بوسید و باز فریاد زد: حسین جان! از نگه داری این بچه ها و زن ها خسته شده ام. ببین این کمر من است؛ آن قدر ضربه خورده که سیاه شده است و باز گلوی حسین را بوسید باز هم... .

***

هنوز درد دل ها تمام نشده بود؛ هنوز دل ها شعله ور بود که صدایی وحشی صحرا را لرزاند. همه سر برگرداندند. دشمنان سوار بر اسب می تاختند؛ عمر سعد، جلوتر از همه. زینب همه را به خیمه برد و خودش هم به خیمه رفت. دل ها می تپید. بچه ها گریه می کردند. خیمه در اشک و تشنگی غوطه ور بود. اسب ها به در خیمه رسیدند. عمر سعد از اسب پایین آمد؛ نفس نفس می زد و اخم هایش در هم بود. فریاد زد: ای اهل بیت حسین! از خیمه ها بیرون بیایید. زینب آرام گفت: عمر! دست از سر ما بردار. عمر سعد خشمگین تر فریاد زد: دختر علی! بیرون بیا. ما باید تو را با همه زن ها و بچه ها به شام ببریم. شما اسیر ما هستید.

زینب گفت: از خدا بترس! این قدر ستم نکن.

لحنش آرام بود؛ حتی یک ذره لرزش در آن شنیده نمی شد. عمر سعد گفت: شما چاره ای جز اسیر شدن ندارید.

- ما به اختیار خودمان بیرون نمی آییم.

عمر سعد لبخند زد. از لبخندش کینه و خشم بیرون می ریخت؛ پس شما را به زور بیرون می کشیم. رو به لشکرش کرد و گفت: خیمه ها را آتش بزنید.

دل خیمه ها تپید؛ صحرا لرزید و در یک چشم به هم زدن، خیمه ها مثل کوره گر گرفتند و دود به چشم آسمان رفت. آسمان سوخت و سیاه شد. مردان دشمن می خندیدند و فریاد می کشیدند. زینب تا خواست به خودش بجنبد، بچه ها وحشت زده از خیمه ها بیرون زدند. بانوان حرم برسرزنان به دنبالشان دویدند. دنبال کدام یک باید می رفتند؟ بچه ها هر کدام به سویی می رفتند. دور و بر زینب خالی شد. به بیرون دوید. بچه ها را صدا می کرد و قربان صدقه شان می رفت تا برشان گرداند. بچه ها مثل دسته ای گنجشک که در آسمان پراکنده شوند، هر کدام در سویی بودند. پاهای کوچک برهنه، خارها را لگد می کردند و می دویدند.

بانوان حرم، دنبالشان و مردان دشمن دنبالشان. زینب چشمش به دختر کوچکی افتاد که دور می شد؛ دامن دخترک آتش گرفته بود. دخترک جیغ می کشید و می دوید تا آتش خاموش شود؛ آتش، بیشتر و بیشتر شعله می کشید. می دوید و دود آتش را دنبال خود می کشاند. ستاره دنباله دار شده بود. زینب دست بر دست کوبید.

***

به طرف خیمه علی دوید. آتش، خیمه را در آغوش گرفته بود. چند بار فریاد زد: علی جان! نزدیک خیمه که رسید، صدای ناله علی از میان هیاهوی آتش به گوش می خورد؛ ایستاد. آتش، همه جای خیمه را در چنگ گرفته بود. زینب بر سرش زد. اطرافش را نگاه کرد؛ هیچ کس نبود. مانده بود چه کار کند. در خیمه می رفت؛ اما شعله های آتش، او را برمی گرداندند. هی دست بر دست می زد. نگاهش به مردی از دشمن افتاد که دورتر ایستاده بود و با تعجب به کارهای او چشم دوخته بود. مرد نزدیک تر آمد و گفت: بانو! مگر شعله های آتش را نمی بینی؟ از دل این شعله ها چه می خواهی؟ زینب بغضش شکست و با گریه گفت: آقا! بیماری در میان این شعله ها دارم که نمی تواند بنشیند یا برخیزد؛ چگونه او را تنها بگذارم؟

مرد لب گزید. آرام از زینب گذشت؛ اما نرفت. دورتر ایستاد و باز هم به او چشم دوخت. زینب خسته شد. فهمید مردی نیست که به آتش بزند و علی را نجات دهد. بسم اللهی گفت؛ مردی کرد و دل به آتش سپرد. وارد خیمه شد. خیمه پر از دود بود. درد و دود وارد ریه زینب شدند؛ به سرفه افتاد. علی بی حرکت گوشه ای افتاده بود و رمق در تن نداشت. به سختی نفس می کشید. صورتش سیاه و عرق کرده بود. زینب دست های علی را گرفت و او را از دایره دودها و شعله ها بیرون کشید. علی زیر آفتاب داغ خوابید ناله می کرد. زینب اطرافش را نگاه کرد. بچه ها در دورترها می دویدند. باید همه را جمع می کرد؛ تک و تنها.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:28 PM

عبدالکریم پاک نیا

4 . شجاعت

خداوند متعال در توصیف ویژگیهای مردان الهی و مبلغان راه حقیقت، شجاعت و شهامت را یکی از بارزترین صفات و خصلتهای آنان می شمارد و می فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله وکفی بالله حسیبا» ; (1) «کسانی که رسالتهای الهی را ابلاغ می کنند و تنها از خدا می ترسند و از غیر او هیچگونه واهمه ندارند و خداوند برای حسابرسی کافی است .»

همچنین خداوند در سوره مائده جهادگران راه خدا را دلیر مردانی به شمار آورده است که در راه دفاع از حق و آرمانهای والای اسلامی هیچگاه خسته نمی شوند و از سرزنش و ملامت سست عنصران و منافقان و مخالفان هرگز شک و دو دلی به خود راه نمی دهند و با روحیه قوی و شهامت بی نظیر خود تاج و تخت طاغوتهای زمان را به لرزه در آورده، به فضل و رحمت الهی دل می بندند: «یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم » ; (2) آنان در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند و این [روحیه شجاعانه] فضل خداست که به هر کس که بخواهد عنایت می کند و خداوند وسعت دهنده دانا است .»

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:24 PM

سید جواد حسینی

خداوند متعال برای سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قله های سعادت، علاوه بر دستورات و کتابهای آسمانی، الگوهای عملی را نیز معرفی فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقیقت و راستی را به درستی و آسانی بپیمایند . تمام انبیا از این افراد می باشند و در راس همه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار دارد .

قرآن کریم در مورد اقتدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ولکم فی رسول الله اسوة حسنة » ; (1) «برای شما در [رفتار] رسول خدا الگوی نیکویی است .»

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اسوه های امت، امامان معصوم علیهم السلام و اهل بیت آن حضرت می باشند، و یکی از این اسوه ها، سرور شهیدان، حسین بن علی علیه السلام است .

خود آن بزرگوار در نامه ای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب و ... نوشت: «فلکم فی اسوة; (2) برای شما در رفتار من الگو است .»

از این جهت لازم است شیعیان با اوصاف و ویژگیهای آن بزرگوار آشنا شوند، و خود را با او همرنگ نمایند . آنچه در پیش رو دارید، اشاره ای به برخی ویژگیها و اوصاف سیدالشهداء، حسین بن علی علیه السلام است . مبلغان محترم می توانند در ماه محرم هر یک از این ویژگیها را در یک سخنرانی مطرح کرده و آن را با توجه به شرایط منطقه تبلیغی خود و اضافه کردن چاشنیهای سخنرانی ارائه کنند .

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:22 PM

محمدحسن نبوی

بازشناسی جریان کربلا و نگاه ژرف و عمیق به این برهه سرنوشت ساز تاریخ اسلام ضرورتی است برای شیعیان مخلص و سئولیت شناس، خصوصا مبلغان دین، که از سویی وظیفه شناخت معارف دینی را بر دوش داشته و از سوی دیگر نشر و گسترش اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله بر عهده آنان است .

اگر از صدر اسلام، مسلمانان وظایف خویش را می شناختند و دست نامحرمان را از حریم دین جدا می کردند . و انحراف، کج فهمی و بیراهه باب نمی گشت . عاشورایی رخ نمی داد . و اکنون نیز بر همه منادیان حق و توحید لازم است که با شناخت عاشورا و شناساندن آن از ایجاد انحراف در این حرکت عظیم که میزان تنظیم جریانات تاریخ شیعه می باشد جلوگیری کرده تا زمینه های بروز فاجعه ای دیگر فراهم نگردد .

شناخت دقیق و صحیح عاشورا در ابعاد مختلف و ترویج آن، حرکتهای مربوط به عاشورا را در خط عاشورا به جریان می اندازد که چیزی جز خط احیاء اسلام ناب نیست .

در جریان عاشورا شاخصهایی مطرح گردیده که بررسی آنها سنگ بنای حرکت در این خط نورانی است که به اهم آنها اشاره می شود:

1 . احیاء ارزشهای دینی

قیامها و انقلابهایی که در طول تاریخ بشر شکل گرفته، هر کدام با انگیزه هائی رخ داده و به دنبال دستیابی به اهدافی بوده است; این اهداف گاهی الهی - انسانی بوده و در موارد بسیاری ستمگران به دلیل مقاصد نفسانی و جاه طلبیها جنگهای فراوانی راه انداخته و ظالمانه بر جوامع حاکم گشتند . و گسترش فساد را از اولویتهای اهداف ننگین خود قرار دادند .

امام حسین علیه السلام برای تبیین انگیزه قیام خویش اهداف خاصی را بیان کرده اند که می توان از باب نمونه به وصیت نامه ایشان به محمد ابن حنفیه استناد کرد . آن حضرت چنین می نگارند:

«... و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا ولامفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی ابن ابی طالب علیهما السلام; (1) من از روی خودکامگی و سر مستی و گسترش فساد و ستمگری قیام نکردم بلکه فقط برای اصلاح در امت جدم بپاخواستم و مقصودم امر به معروف و نهی از منکر است من بر اساس سیره جدم رسول الله صلی الله علیه و آله و پدرم علی ابن ابیطالب علیهما السلام عمل خواهم کرد .»

اینجا حضرت هدف خویش را احیاء سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام معرفی می کنند .

2 . مبارزه با بدعت

وجود خطا و انجام خلاف شرع در بین آحاد جامعه همیشه وجود داشته، حتی در زمان حکومت معصومین علیهم السلام، وجود گناه و خطا انکارناپذیر است دلیل آن آیات فراوانی است که در مورد خطاها و گناهان منافقین است همچنین خطبه ها و نامه های امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در مورد اشتباهات و گناهان اصحاب آن حضرت صادر شده است .

تنها ویژگی حکومتهای صالحان و معصومین جلوگیری از علنی شدن و بروز گناهان است; اما از این مسئله، حساس تر و خطرناک تر بدعت گذاری است . بدعت به معنای انجام گناه و یا علنی شدن گناه نیست بلکه مسئله ای را بر خلاف شرع جزء دین جلوه دادن است که از گناهان کبیره بوده، وظیفه هر عالم متعهدی، مبارزه جدی و بی امان با آن می باشد .

رویارویی با بدعت تا آنجا اهمیت دارد که ابا عبدالله الحسین علیه السلام یکی از دلایل مهم قیام خود را مبارزه با بدعت و احیاء سنت نام برده در نامه ای که به برخی از بزرگان می نویسند اینچنین بیان می کنند . «... و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنة نبیه صلی الله علیه و آله فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد و السلام علیکم و رحمة الله (2) ;

من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت می کنم زیرا سنت نابود شده و بدعت زنده گشته است اگر سخنم را بشنوید و از من اطاعت کنید شما را به راه رشد و بالندگی هدایت می کنم، درود و رحمت خدا بر شما باد .»

3 . رویارویی با گسترش فساد

یکی از مسائل مهم دیگری که در کلمات امام حسین علیه السلام به عنوان انگیزه انقلاب کربلا مطرح شد مبارزه با گسترش فساد و گناه است، در این باره اباعبدالله الحسین علیه السلام می فرماید: یا فرزدق ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان و اظهروا الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فی اموال الفقراء و المساکین و انا اولی من قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمة الله هی العلیا (3) ; ای فرزدق! اینان قومی هستند که اطاعت شیطان را برگزیده و اطاعت خداوند رحمان را ترک کردند، فساد در زمین را آشکار ساخته حدود شرعی را باطل کرده مسکرات نوشیدند اموال فقراء و مساکین را به نفع خود برداشتند و من در قیام برای یاری دین خدا و عزت بخشیدن به دین او وجنگ در راه خدا از دیگران سزاوارترم تا نام خدا به پیروزی رسد .»

همچنین می فرماید:

«... الا ترون الی الحق لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه حقا حقا فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما (4) ;

آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و باطل طرد نمی گردد . حقیقتا مؤمن باید به مرگ راغب باشد هر آینه من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ظالمان را جز زجر و شکنجه نمی بینم .»

4 . جان دادن برای دین خدا و احیاء حق

یکی از مهم ترین آموزه های کربلا درس جانبازی در راه دین، و همه جاذبه های دنیوی را در مسیر رضای الهی به هیچ انگاشتن است . آدمی به جان خویش بیش از همه عشق می ورزد و هر چیز را برای جانش می خواهد اگر حاضر شد از این عزیزترین، برای مقصودی بگذرد بایستی آن چیز را مهم ترین هدف در دیدگاهش دانست .

امام حسین علیه السلام در مسیر احیاء حق، اهداء جان و پذیرش مرگ را بسیار ساده و آسان می شمارد .

آن حضرت می فرماید:

«لیس شانی شان من یخاف الموت ما اهون الموت علی سبیل نیل العز و احیاء الحق لیس الموت فی سبیل العز الا حیاة خالدة لیست الحیاة مع الذل الا الموت الذی لا حیاة معه افبالموت تخوفنی ... هل تقدرون علی اکثر من قتلی مرحبا بالقتل فی سبیل الله ولکنکم لا تقدرون علی هدم مجدی و محو عزی و شرفی فاذا لا ابالی بالقتل; (5)

در شخصیت من، ترس از مرگ جایگاهی ندارد مرگ در راه عزت و احیاء حق چه آسان است . مرگ در راه عزت جز حیات جاویدان نیست و زندگی با ذلت جز مرگ بدون زندگی نخواهد بود آیا مرا از مرگ می ترسانید؟ ... آیا بالاتر از کشتنم چه می توانید کرد؟! آفرین بر کشته شدن در راه خدا ولی بدانید هرگز نمی توانید عظمت مرا بشکنید و عزت و شرف مرا از بین ببرید پس باکی از کشته شدن ندارم .»

کربلا جریان یا رویداد

از آنجا که اباعبدالله الحسین علیه السلام به عنوان پیشوای سوم شیعیان و حجت خدا است اگر حرکتی را در بستر زمانی خاص انجام داده بر همه پیروان و شیفتگان آن حضرت لازم است در آن مسیر حرکت کنند . همچنین بر اساس معارفی که از زیارات درمی یابیم همگی وظیفه مندیم که تا قیامت او و یارانش را دوست داشته و با دشمنانش همواره در ستیز و دشمنی قرار گرفته و با این دوستی و دشمنی به خدای بزرگ تقرب جوییم .

در زیارت امام حسین علیه السلام در عاشورا چنین آمده است: «واتقرب الی الله ثم الیکم بموالاتکم و موالاة ولیکم و بالبرائة من اعدائکم والناصبین لکم الحرب و بالبرائة من اشیاعهم و اتباعهم انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن ولاکم و عدو لمن عاداکم; و به خداوند تقرب می جویم، سپس به شما تقرب می جویم با دوستی شما و محبت دوستان شما و با دوری و بیزاری از دشمنان شما و کسانی که در مقابل شما جنگ بپا کردند و با بیزاری از پیروان و همراهان آنان . من با کسانی که با شما مسالمت داشته باشند تسلیم هستم و با کسانی که با شما بجنگند در جنگم و دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستم .»

نتیجه آنکه قضایای کربلا محدوده جغرافیایی و عصری را در می نوردد و رودی خروشان در بستر تاریخ جاری می کند که همواره قطرات زلال انسانهای پاک را به جمع خویش پیوند می دهد و نوید حیات پاکی و خداجویی به سرزمینهای دیگر می رساند .

امام حسین علیه السلام جریان بودن کربلا را در فرازهایی از سخنانش این گونه ترسیم می کند . ابتدا خود و دودمان پاکش را معرفی می کند، سپس چهره ننگین و گناه پیشه یزید را نشان می دهد و در پایان می فرماید: «مثلی لا یبایع مثله; فردی مثل من با کسی مانند او هرگز بیعت نخواهد کرد .»

حضرت این گونه بیان می کند که این دو شخصیت کاملا متفاوت از جهت فکر، ایمان و عمل در هیچ جایی نمی توانند با یکدیگر همراه شوند و این، محدوده زمانی و جغرافیایی نمی شناسد . و یا در جمله الا ترون ان الحق لا یعمل به ... که در صفحات قبل ذکر شد، حضرت می فرمایند: «وقتی در جامعه ای به حق عمل نشود و از باطل نهی نگردد مؤمن به حق باید آرزوی مرگ کند .» این جملات هرگز محدوده زمانی و مکانی نمی شناسد و این پیامها و مفاهیم، کربلا را به صورت یک جریان درمی آورد .

ما برای آنکه عاشورا را در خط عاشورا نگه داریم وظیفه داریم که از سویی پیامهای عاشورا را به خوبی بشناسیم و از سوی دیگر آنرا محدود در چهارده قرن قبل و به عنوان یک رویداد تلقی نکنیم بلکه جریان پویای عاشورا را ترسیم و به مردم بگوییم که جایگاه خویش را در این جر یان بیابند; وظیفه خود را بشناسند و به آن وظیفه عمل کنند .

پیامهای اساسی عاشورا که احیاء ارزشهای مبارزه با بدعت و فساد و تباهی و جان دادن برای احیاء حق و عزت بود باید به خوبی برای مردم ترسیم و آفتهای هر بخش تبیین گردد که در اینجا به هر یک از آن شاخصها به صورت جریان نگاه می شود و مواردی به صورت نمونه مطرح می گردد .

1 . احیاء ارزشها و یا جاه طلبی

امروزه در بسیاری از حرکتهای اجتماعی به جای دفاع از ارزشهای دینی، جناح بندی و دفاع از جناحها نشسته و به قیمت نابودی ارزشها دنبال می شود که این حرکت با خط عاشورا سازگار نیست . اگر برای دستیابی به پست، سمت و ریاست همه چیز قربانی شود این راه یزید، ابن زیاد و عمر سعد است نه امام حسین علیه السلام .

امام حسین علیه السلام رسما اعلام می کند که من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم این حرکت با ترویج منکر و نهی از معروف برای جلب آرای مخالفان دین سازگار نیست .

2 . مبارزه با بدعت نه ترویج بدعت

امام حسین علیه السلام مردم را به کتاب خدا و سنت می خواند و علت قیام خود را بی توجهی به کتاب خدا و نابودی سنت و برپاشدن بدعتها می شمارد . حال شیعیان آن حضرت باید به این جریان بپیوندند و به احیاء سنت بپردازند .

این خیزش و انقلاب ابتداء باید از مراسم دینی آغاز گردد و سپس همه ابعاد فرهنگی جامعه مورد توجه قرار گیرد .

در مراسم عبادی، مجالس عزاداری ابا عبدالله الحسین علیه السلام از جایگاه ویژه ای برخودار است . پس از وقایع عاشورا نه نفر از ائمه بزرگوار علیهم السلام زیسته اند و شیعیان بسیاری در زمان آنان بوده اند و به عزاداری و بزرگداشت کربلا اهتمام داشته اند زیرا این مهم، در روایات بسیاری مورد توجه قرار گرفته است اما گاهی حرکتهایی دیده می شود که ائمه اطهار علیهم السلام به آن توصیه نکرده و سبب وهن شیعه گردیده است . این حرکتها باید با ظرافت توسط علمای دین شناسایی و به مردم که از علاقه مندان اهل بیت هستند گوشزد شود . در اینجا نمونه هایی بیان می شود .

الف) اشعار یا رفتار باطل

بیان مدح و مرثیه ائمه اطهار بایستی به نحوی با ژرف نگری انجام شود که سخنان باطل به آن راه نیابد همچنین در مراسم تعزیه ابا عبدالله الحسین علیه السلام باید دقت وافر از طرف مسئولین خصوصا مبلغین عزیز اعمال گردد که ضمن برگزاری با شکوه و گسترده مراسم از راه یابی رفتارهای خطا و انحرافی به آن جلوگیری شود; گاهی دیده می شود که اشعاری خوانده می شود و یا رفتارهایی بروز می کند که برای هر عالمی واضح است که مرضی ائمه اطهار علیهم السلام نبوده و اگر در محضر آن بزرگواران چنین رفتاری بروز می کرد و یا این چنین اشعاری بیان می شد به شدت طرد می گردید . همان گونه که پیشوایان عزیز ما با صوفیه و یا تفکرات باطل با صراحت مخالفت می نمودند .

ب) عدم دقت در بیان مقاتل

از مسائل مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد بیان دقیق مقتل است به این معنی که اگر مطلبی بیان می شود حداقل در یکی از مقاتل نقل شده باشد نه آنکه هر چه گفته می شود، مطالبی شنیده شده و بدون ماخذ باشد . زیرا دروغ گفتن از گناهان کبیره است و دروغ بستن به ائمه علیهم السلام اگر در ماه مبارک رمضان انجام شود موجب بطلان روزه است اما با کمال تاسف گاهی در عزاداریها برخی به راحتی مطلب خطائی را به امام علیه السلام نسبت می دهند و حرفهایی که در هیچ کتابی نیست با جسارت مطرح می کنند .

ج) بی توجهی به نشر معارف

یکی از فضاهای بسیار مهمی که در طول تاریخ، شیعیان از آن برای نشر معارف دینی استفاده کرده و عموم مردم را از جهت فکری تغذیه کرده اند جلسات عزاداری ابا عبدالله الحسین علیه السلام بوده است در این جلسات مباحث اعتقادی، اخلاقی و احکام شرعی برای مردم بیان می شده است لیکن با گذر زمان این مجالس از تبلیغ معارف دینی فاصله گرفته، صرفا به خواندن اشعار و روضه ای اکتفا می شود که باید سمت و سوی آن به سوی ترویج علم و معارف دینی و بیان احکام تغییر یافته و عزاداری هم به خوبی برگزار گردد .

د) طولانی شدن عزاداریها

گاهی عزاداریها بسیار طولانی می شود و تنها چند نفر معدود برنامه ها را دنبال می کنند و بسیاری از عزاداران خسته می شوند . و اگر فردی هم اعتراض کند به دشمنی با اهل بیت علیهم السلام متهم می شود در حالی که می توان گفت گاهی طولانی شدن عزاداریها موجب قضا شدن نماز صبح افراد می گردد .

ه) عدم تبیین اهداف اباعبدالله الحسین علیه السلام

در مواردی اهداف قیام کربلا برای مردم تبیین نمی شود و یا در صورت بیان اهداف . مصادیق زمان که نمود بارز آن در مبارزه با آمریکا تبلور می یابد مشخص نمی شود .

و) روشهای روضه خوانی

برخی از کسانی که روضه می خوانند گاهی از شیوه ها و دستگاههای موسیقی استفاده می کنند که به هیچ وجه مناسب مجالس عزاداری سالار شهیدان کربلا نیست، که امید است با راهنمایی علماء دین، وزانت این مجالس حفظ گردد .

3 . مبارزه با فساد و تباهی

اباعبدالله الحسین علیه السلام از فساد و تباهی گریزان و از سکوت جامعه در برابر فساد خشمگین است . ایشان می فرمایند: «اینان فساد را ظاهر کردند و حدود را باطل کردند و شراب خواری نمودند .» و یا در جای دیگر می فرمایند: «مگر نمی بینید به حق عمل نمی شود و نسبت به باطل نهی نمی گردد .» یعنی مردم از کنار باطل به راحتی می گذرند و در این صورت است که امام حسین علیه السلام می فرمایند: «بر مؤمن حق است که آرزوی مرگ کند .»

آیا پیروان و شیفتگان امام حسین علیه السلام هنگامی که باطل را می بینند و فساد به صورت آشکار رخ می دهد نهی از منکر می کنند؟ آیا می گویند که حق این است، چرا عمل نمی شود؟ اگر چنین است بسیار خوب و اگر نیست عاشوراییان باید به خط عاشورا برگردند .

4 . چهره الگوی عزت

امام حسین علیه السلام برای احیاء دین و حق جنگید، جان داد و هرگز زیر بار ذلت نرفت، فرازهایی از سخنان عزت آفرین آن حضرت را بیان کردیم ولی تا چه حد توانسته ایم این چهره عزیز را عزتمند معرفی کنیم؟ آن حضرت فرمودند: شما بیش از کشتنم نمی توانید کاری از پیش ببرید لیکن مجد، عزت و شرف من را نمی توانید نابود کنید آیا ترسیمی که از کربلا و بیان وقایع عاشورا می شود چهره مردی غیرتمند و عزیز با این شاخص است یا نه اگر چنین نیست باید دانست که عاشورا در خط عاشورا نیست . آیا تا چه حد این پیام در دل پیروان امروزشان جای داده شده است که خط آمریکا با یزید که هر دو از یک آبشخور تغذیه می شوند باید طرد گردد . و بر پیروان آن حضرت علیه السلام لازم است مرگ را بر ذلت بردگی آمریکا ترجیح دهند .

من می گویم عموم مردم آری، اما برخی از سرکردگان سیاسی مزدور، نه . بهترین راه برای معرفی سیاستمداران بازی خورده معرفی چهره عزتمند ابا عبدالله الحسین علیه السلام برای مردم است، آن هم نه یکبار بلکه تبیین این مفاهیم به طور مداوم و مستمر .

پی نوشت:

1) بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 44، ص 329 .

2) موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 315 .

3) همان، ص 337 .

4) بحارالانوار، چاپ بیروت، جلد44، ص 381 .

5) موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 360 .

 
ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:21 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5826999
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی