به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

سیما خوانیکی

روشن­ترین و با شکوه­ترین دوران زندگانی حضرت زینب3 برهه­ای است که همراه و در کنار امام حسین7 کاروان عشق و شهادت را همراهی می­کرد و شکوه و عظمت می­آفرید.

اگرچه زندگی حضرت زینب3 را از تولد تا آغاز حرکت امام حسین7 به صورت پراکنده می­توان در تاریخ یافت، امّا ناگفته­هایی همچنان باقی است. در این میان آخرین سال­های زندگی حضرت زینب3 یعنی از زمانی که حرکت خویش را با حضرت اباعبدالله الحسین7 آغاز می­کند؛ به روشنی در تاریخ ثبت شده است.

گویی نام حضرت زینب3 در تاریخ، زنده به قیام امام حسین7 است و قیام امام حسین7 زنده به پیام زینب3.

تاریخ کربلا در حرکت است و تمام حوادث این تاریخ با زینب3 پیوند خورده است. وجود دختر امام علی7 در تمام صحنه­های حرکت امام حسین7 مشهود است. وی با شناختی که از مقام امامت دارد، می­داند که معصوم هیچ کاری را براساس میل و سلیقه­ی شخصی خود انجام نمی­دهد و جز عمل به وظیفه و دستور الهی کاری از او سر نمی­زند، بر این اساس هنگام هجرتِ سیدالشهدا از مدینه به سوی مکه، با وجود دلسوزی­هایی که حتی برخی از نزدیکان امام می­کردند و ایشان را از این سفر منع می­داشتند، از حضرت زینب3 هیچ مخالفت و حتی پیشنهادی برای بازداشتن امام7 از مأموریت الهی در تاریخ دیده نشده است، بلکه وی در این حرکت مطیع محض و تسلیم امامِ زمانش بود.

آنچه قطعی است، این است که حضرت زینب3 از آغاز حرکت امام حسین7 در کنار برادر بوده است و با توجه به اخباری که از جدّ و پدر بزرگوارش شنیده بود قبل از ازدواج پیش بینی این سفر را کرده بود و همان زمان در قرارداد ازدواجش همراهی با حسین7 را قید نمود. و اکنون زمان آن بود که از این شرط در جهت حمایت امام و دفاع از حریم امامت، استفاده کند.

زینب3، که در خانواده وحی پرورش یافت، به خوبی می­دانست که امام حسین7 حجت خدا و جانشین و ولی امر مسلمین از جانب خداست و همراهی او، یعنی همراهی برترین فضیلت­های انسانی و نیل به سعادت و خوشبختی و سرانجام وظیفه­ای که بر عهده­ی هر فرد مسلمان در حمایت از امامش می­باشد. از این رو زینب3 خود را برای هرگونه پیش­آمدی مهیا می­سازد، حتی اگر این وقایع فجیع و دردناک باشد. او برای هدفی بزرگ از خانه و زندگی دل می­کَند و با قلبی مالامال از عشق به خدا با قامتی استوار در راهی گام بر می­دارد که عزّت و عظمت انسانیت را به همراه دارد.

زندگی حضرت زینب3 با مقام ولایت گره خورده بود، کودکی و جوانی­اش را در خانه وحی و ولایت گذرانده بود، او در دامان پیامبر، پدر و مادر معصومش: بزرگ شده بود، و در کنار برادرانی چون امام حسن و امام حسین8 رشد ­کرد هر چند زینب، کوچکتر از دو برادرش بود، ولی از آنجا که دختر فاطمه و دست پرورده­ی اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می­کرد، علاقه و پیوند روحی و عاطفی­ میان او و دو برادرش وصف ناشدنی است، و تا پایان عمر نیز استمرار داشت و زینب نتوانست لحظه­ای دوری و اندوه جگرگوشه­های فاطمه8 را تحمل نماید. چنانکه تا آخرین لحظه­ها چون مادری مهربان به آنان عشق می­ورزید و همانند مادرش در دفاع از ولایت از پا ننشست. علاقه­ی حضرت زینب3 ناشی از انس و رابطه­ی خانوادگی نبود، بلکه وی، پدر و دو برادر بزرگوارش را خلیفة الله و امام بر حق می­دانست و براساس همین بینش مسیر زندگی­اش را پیمود.

کار و تلاش زینب کبری، نوعی حرکت برای حفظ و تداوم میر ولایت و حکومت حقه بود و حضرت زهرا3 نیز چنین بود.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:07 PM

حجه الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی

به مناسبت ماه صفر ماه ابلاغ پیام شهیدان کربلا سرگذشت بانویی بزرگ و شکوهمندرا پیش چشم می آوریم که به راستی تکمیل کننده نهضت عاشورا و تبیین کننده ماهیت آن نهضت بود، و در عین آن که بار سنگین فراق و اسارت را بر دوش می کشید، در همه جا از فرصت استفاده کرد تا پیام و اهداف نهضت عظیم حسین(ع)

را برای همه روشن کند، و به افشاگری بر ضد ستمگران بپردازد، و به راستی شاعردر شان او چقدر زیبا گفته:

تا قلم لب بر مرکب می زند بوسه بر جا پای زینب می زند کربلا می مرد اگر زینب نبود شیعه می پژمرد اگر زینب نبود ای زبان صدق و تصدیق و صفا اولین بیمار چشمت مصطفی عصمت زهرا عزیز مرتضی در تو جاری رستخیز مرتضی عصر عاشورا علم در دست توست کرسی و لوح و قلم در دست توست...

حضرت زینب(س) چون قهرمانی وصف ناپذیر پس از عصر عاشورا کمر همت بست تا دربرابر انواع طوفان های شکننده حوادث، راست قامت باقی مانده، او این نهال نوپای عاشورا را پرورش داد، آن را به کوفه و شام و مدینه و هر جای دیگر که توانست با خود برد، و با هجرت ها و مجاهدات خستگی ناپذیرش به تربیت و رشد آن پرداخت.

بنابراین نهضت عاشورا ثمره مجاهدات امام حسین(ع) بود، و زینب پرورش دهنده این نهال، از این جهت که آن را بسیار عالی پرورانید، و بسیار جالب پیام های آن را به جهانیان ابلاغ فرمود:

شاید بر همین اساس بود که پیامبر(ص) ویژگی های زینب(س) را هم چون خدیجه کبری(س) خواند، در آن هنگام که خبر ولادت حضرت زینب(س) را به پیامبر(ص)دادند، آن حضرت فرمود:

«نوزاد را نزدم بیاورید»، وقتی که زینب(س) را به نزد او بردند، فرمود:

«به حاضران و غایبان وصیت و سفارش می کنم که احترام این دختر را پاس دارند،همانااین دختر شبیه حضرت خدیجه(س) است.» در این تشبیه اسراری عمیق نهفته است، و بیان کننده آن است که همان گونه که وجود ربرکت حضرت خدیجه(س) برای پیشرفت اسلام دارای آثار بسیار مبارک و کارساز بود، و هم چون مادری، اسلام راپرورش داد و همه امکانات خود را برای پیشرفت اسلام با کمال ایثار نثار کرد.

زینب(س) نیز این گونه به جا پای جده اش خدیجه(س) پا نهاد، و از اسلام حمایت کرد، و نهضت عاشورا را که حادثه ای عظیم برای نجات اسلام از دستبرد ناپاکان بود، پروراند و همه امکاناتش را در این راه نثار نمود.

زینب(س) شخصیتی است که پیامبر(ص) صبر کرد که نامگذاری او از جانب خداوندبزرگ صورت گیرد، جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: «خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «نام این دختر را زینب بگذار، چرا که این نام را درلوح محفوظ نوشته ایم.» واژه «زینب » از دو کلمه زین و اب، ترکیب یافته که به معنای زینت پدر است، این نام برای حضرت زینب(س) نشان دهنده آن است که روش و منش او، مایه زینت و سرافرازی پدرش حضرت علی(ع) خواهد بود، در این مقایسه زیبا نیز به عظمت زینب(س) پی می بریم، چرا که وجود پربرکت حضرت علی(ع) یعنی یگانه حامی پیامبر(ص)، نخستین ایمان آورنده به اسلام و بزرگ ترین فداکار دین اسلام، در حدی که گفتند: اسلام در آغاز به اخلاق پیامبر(ص) و شمشیر علی(ع) واموال انفاق شده خدیجه(س) پیشرفت نمود، بنابراین زینب(س) به قدری به حضرت علی(ع) نزدیک بود، که راهکارهای زندگی اش، روش و منش امیرمومنان علی(ع) رامی آراست، و موجب سرافرازی و سربلندی علی(ع) بود.

عرفان زینب(س) در خردسالی

به گفته روان شناسان: «سه اصل در تکوین و تکامل شخصیت انسان، نقش اساسی دارد:

1 وراثت

2 تربیت

3 محیط.»

این سه اصل به طور صحیح و کامل در پیدایش شخصیت زینب(س) تاثیر داشت، همه ارزش ها را از پدرو مادرش علی(ع) و فاطمه(س) به ارث برد، تحت نظر مستقیم این پدر و مادر نمونه پرورش یافت و در محیطی رشد کرد که کانون فضایل و صفا و صمیمیت بود; درمدینه، در میان خاندان ممتاز نبوت و شیفتگان مخلص این خاندان، بر همین اساس انوار درخشان انسانیت و ارزش های والای اسلامی و انسانی در وجود او شکوفا وبارور شد. بدین سبب، از همان خردسالی، به اصطلاح در یک شب، ره صد ساله راپیمود از این رو روایت شده، روزی حضرت علی(ع) زینب را که در آن هنگام کودک خردسال بود در آغوش گرفت، در ضمن نوازش به زینب(س) فرمود: «بگو: دو»

زینب(س) سکوت کرد. علی(ع) فرمود:

دخترم چرا ساکت هستی؟ صحبت کن بگو:

«دو»، زینب(س) با شیرین زبانی ویژه ای عرض کرد: «پدر عزیزم! زبانی که به گفتن «یک » حرکت و عادت نموده، چگونه کلمه دو بگوید؟» (منظور زینب(س)یکتایی خدا بود که تمام ذرات وجودش به توحید الهی گواهی می داد.) حضرت علی(ع)

در پاسخ معنی دار زینب(س) خرسند شد، او را به سینه اش چسبانید و پیشانی اش رابوسید.

بار دیگر زینب(س) سوالی مطرح کرد ، از پدر بزرگوارش پرسید: «پدرجان! آیا فرزندانت را دوست داری؟» علی(ع) فرمود:

آری، البته! چگونه شما را دوست نداشته باشم، با این که میوه دل من هستید؟»

زینب(س) (که متوجه توحید افعالی خداوند بود) عرض کرد: پدر عزیزم! در دل دودوست جمع نمی شود، دوستی خالص برای خدا است، لطف و مهربانی برای ما است.»

این بیان شیوا و پرمحتوای زینب(س) سخن حضرت علی(ع) را توضیح داد، که دوستی ظاهری همان مهربانی است، و دوستی حقیقی باید منحصر به خدای یکتا و بی همتاباشد. حضرت علی(ع) با طرح این گونه سوال ها، مقام ملکوتی زینب(س) را به دیگران معرفی می کرد.

آری بانویی که در کنار پنج تن آل عبا علیهم السلام رشد کرده، چرا چنین نباشد؟ !

روزی میهمانی به خانه امیرمومنان علی(ع) آمد،غذا در خانه نبود، حضرت علی(ع) از فاطمه(س) پرسید: «آیا غذایی در خانه یافت می شود؟» فاطمه(س) پاسخ داد: در خانه جز یک عدد نان نیست که آن را هم برای دخترم زینب(س) ذخیره کرده ام [زینب(س) در این هنگام حدود پنج سال داشت]زینب(س) بیدار بود، سخن مادر را شنید و گفت: «نان مرا به میهمان بدهید، من صبر خواهم کرد.» آری از کودکی، آثار عظمت، صلابت و شکوه از چهره زینب(س)دیده می شد، و همه چیز نشان می داد که او در آینده بانویی بسیار ارجمند خواهدشد، به طوری که وجود با برکتش تجلی گاه جلوه های الهی خواهد گردید.

زینب (س) در آیینه عاشورا

در پیدایش و تکمیل نهضت و فرهنگ عاشورا، حضرت زینب(س) شریک امام حسین(ع) بود، که در مجموع می توان فت حضور و شرکتش در این نهضت عظیم، پس از امام حسین(ع) از همه بیش تر بود.

او از مدینه تا مکه و از آن جا تا سرزمین کربلا، و در ماجرای عاشورا، یار ویاور مخلص و پشتوانه نیرومند امام حسین(ع) بود، تا آن جا که دو نوجوانش محمدو عون(ع) را در روز عاشورا فدای نهضت امام حسین(ع) کرد،

وقتی امام حسین(ع)پیکر به خون تپیده این دو جوان را از میدان به کنار خیمه آورد، زینب(س) ازخیمه بیرون نیامد، مبادا رنج امام حسین(ع) با دیدن زینب(س) افزون شود، ولی در مورد حضرت علی اکبر(ع) از خیمه بیرون دوید و به استقبال جنازه پاره پاره او شتافت، و با برادرش همنوا گردید، و مطابق پاره ای از روایات، زینب(س) برای تسلی خاطر امام حسین(ع) زودتر به بالین علی اکبر(ع) رفت، هنگامی که امام حسین(ع) به قتل گاه رسید، نخست نگاهش به زینب(س) افتاد، و این تدبیر، درفرونشاندن شدت ناراحتی امام حسین(ع) نقش به سزایی داشت.

زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین...

زینب(س) پس از عاشورا سه موضوع حساس را بر عهده گرفت و به خوبی آن را اجراکرد:

1 سرپرستی از بازماندگان شهیدان;

2 حمایت و نگهبانی از امام وقت، حضرت امام سجاد(ع);

3 ابلاغ پیام شهیدان به مردم.

خطبه های او در کوفه، در مجلس ابن زیاد، و خطبه غرای او در شام در مجلس یزید،و گفتار آتشین و عمیق او در هر کوی و برزن آن چنان جامع و قاطع بود که هم چون صاعقه ای خرمن هستی ستمگران را می سوزاند و تار و پود زندگی پوشالی آن ها را ازهم می گسست، و بسان نوری درخشان بود که فرهنگ عاشورا را نشان می داد، و مردم را به سوی اهداف و ارزش های حاکم بر عاشورا جذب می کرد.

او در روز یازدهم محرم وقتی که کنار بدن پاره پاره برادرش امام حسین(ع) آمد،آن بدن را با دستهایش اندکی بلند نمود و عرض کرد: «الهی تقبل منا هذاالقربان; خدایا این قربانی را از ما بپذیر.»

و در روایتی دیگر آمده، عرض کرد: «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان; خدایا! این قربانی اندک از مابپذیر.»

این تعبیر نشان دهنده نهایت فروتنی و سپاسگزاری حضرت زینب(س) درپیشگاه خدا است، و در عین حال تیری هم چون شهاب ثاقب بر قلب دشمن است که هان ای دشمنان سنگ دل هرگز نپندارید که ما خوار شده ایم، بلکه ما سرافراز هستیم،چرا که برای خدا قربانی داده ایم.

بر همین اساس، در مجلس ابن زیاد هنگامی که او از روی شماتت به زینب(س) گفت:

«دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟» زینب(س) در پاسخ فرمود: «مارایت الا جمیلا...; جز خوبی چیزی ندیدم،

اینان افرادی بودند که خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به آرامگاه های خودشتافتند، و به زودی خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسی پیروز و چه کسی شکست خورده و درمانده است؟ مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه.»

بخش هایی از خطبه حضرت زینب(س) در کوفه

حضرت زینب(س) در کوفه دو خطبه خواند، حذیم بن شریک اسدی می گوید: «به زینب(س) نگاه کردم، سوگند به خدا تا آن روز بانوی پوشیده ونجیبی را همانند او ندیده بودم که آن چنان شیوا، قاطع و شیرین سخن بگوید،گویی سخنانش از زبان حضرت علی(ع) فرو می بارید، به مردم اشاره کرد که ساکت باشید، با این اشاره نفس ها در سینه ها حبس شد، زنگ هایی که در گردن اسب ها واسترها بود از حرکت باز ایستاد، آن گاه خطبه را با حمد و سپاس خدا و درود به پیامبر(ص) و خاندانش شروع کرد.»

آن چنان خطبه زینب(س) مردم را تحت تاثیرقرار داد که صدای گریه و شیون آنها بلند شد، آنها در ماتم عمیق فرو رفتند،حیران و بهت زده، اظهار پشیمانی می کردند که چرا به یاری امام حسین(ع)نشتافته اند.

در بخشی از این خطبه چنین می خوانیم: «یا اهل الختل والغدر والخذل اتبکون؟... انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا; ای نیرنگ بازان و بی وفایان و پراکندگان! آیا به حال ما گریه می کنید؟... مثل شمامثل آن زنی است که به شدت رشته های خود را پس از تابیدن باز می کرد، شما نیزعهد شکنی کردید.»

و در فراز دیگر فرمود: «ویلکم یا اهل الکوفه اتدرون ای کبد لرسول الله فریتم، و ای کریمه له ابرزتم...؟; ای مردم کوفه! وای بر شما،آیا می دانید که چه جگری از رسول خدا(ص) را بریدید؟ و چه افراد پوشیده ازحجاب را از حرمش بیرون کشیدید؟ و چه خونی را از او ریختید؟ و چه احترامی رااز او هتک کردید؟.... آیا برای شما شگفت آور است که آسمان برای این ماجرا خون ببارد؟ همانا شکنجه و عذاب جهان آخرت ننگین تر خواهد بود، و کسی شما را یاری نکند، و به مهلتی که به شما داده شده است بهره مند نخواهید شد...»

زینب(س) در قسمت آخر خطبه، برای مصائب جان سوز برادرش حسین(ع) اشعاری خواند و گریه کرد، در این حال به قدری منقلب شد و پراحساس می گریست و سخن می گفت که امام سجاد(ع) او را این چنین تسلی خاطر داد: «... و نت بحمدالله عالمه غیرمعلمه، فهمه غیر مفهمه... ; تو به حمدالله دانشمند بدون استاد، و دانای خودساخته هستی، بدان و تحمل داشته باش که گریه و ناله، رفتگان را بازنمی گرداند.» حضرت زینب(س) به سخن امام سجاد احترام کرد و سکوت نمود.

گوشه هایی از خطبه زینب(س) در برابر یزید

در مجلس یزید، همه چیز در ظاهر به نفع یزید بود، اما آن هنگام که زینب(س) خطبه خواند به راستی همه چیز رادگرگون کرد، و شام یزیدی را به شام غریبان تبدیل نمود، و هم چون صاعقه سوزان و رگبار شدید سرزنش بر همه زندگی ننگین یزید بود در این جا نظر شما را به چند بخش از آن خطبه جلب می کنم:

«و کیف یرتجی مراقبه ابن من لفظ فوه اکباد الازکیاء، و نبت لحمه من دماءالشهداء; به راستی چگونه توقع و امید دل سوزی از پسر آن کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان رویید.»

یزید قبل از این خطبه افتخار کرده بود که از فرزندان خندف است، که با سیزده واسطه به او می رسید، و خندف در عصر خود به عنوان بانوی خیراندیش معروف بود،

زینب(س) در این مورد با یزید مقابله به مثل کرد گویی به او فرمود: به جده سیزدهم خودمناز، بلکه به جده نزدیک خود «هند» مادر معاویه را بنگر که در جنگ احد جگرحضرت حمزه را درآورد و به دهان کشید و به خون آشامی معروف بود، چرا راه دورمی روی؟!

«فوالله ما فریت الا جلدک، و لا جزرت الا لحمک...; سوگند به خدا جزپوست خود را ندریدی، و جز گوشت خود را نبریدی، و قطعا با همین باری که ازریختن خون خاندان رسالت، و هتک حرمت آنان بر دوش داری، نزد رسول خدا(ص) واردمی گردی، در آن هنگام که خداوند همه را جمع می کند، و حق آنان را بازمی گیرد.»

«حسبک بالله حاکما، و بمحمد خصیما، و بجبرئیل ظهیرا، و سیعلم من سول لک و مکنک رکاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا; و همین عذاب تو را بس که دردادگاه خدا، خداوند حاکم و داور است، و محمد(ص) از جانب ما مدعی ما است، وجبرئیل پشتیبان ما می باشد، و به همین زودی آن کس که تو را فریب داد و برگرده مردم سوار کرد (یعنی معاویه) خواهد فهمید که برای ستمگران عوض بدی خواهد بود.»

«و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر قدرک; اگرچه حوادث روزگار مرا به سخن گفتن با تو کشانده، ولی ارزش تو از نظر من ناچیزاست.»

«الا فالعجب کل العجب بقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء;آگاه باش که مایه تعجب و بسی شگفتی است که افراد باشخصیت از حزب خدا، در جنگ با افراد حزب شیطانی که بردگان آزاد شده هستند کشته می شوند.»

«فکد کیدک،واسع سعیک، و ناصب جهدک، فوالله لاتمحوا ذکرنا و لاتمیت وحینا، و لاتدرک امدنا...; هر نیرنگی خواهی بزن، و هر اقدامی که توانی بکن، و از هر کوششی دریغ منما، که سوگند به خدا نه می توانی نام ما را محو کنی، و نه می توانی وحی ما را خاموش کنی و به منتهای مقام ما برسی، و هرگز نتوانی ننگ این ستم را ازخود بزدایی، رای تو سست، و شماره ایام دولتت اندک است، و جمعیت تو متلاشی وپراکنده شود، تا آن روز (قیامت) فرا رسد که منادی حق فریاد زند; آگاه باشیدلعنت خدا بر ستمگران باد.»

خطبه حضرت زینب(س) به طور کلی مجلس یزید، بلکه وضع شام را تغییر داد، و همه چیز را دگرگون ساخت، منطق قوی و نفس قدسی فوق العاده زینب(س) باعث شد که آن چنان رعب و وحشت در یزید و یزیدیان ایجادگردید که یزید نتوانست شعله سخن را در ذهن زینب(س) خاموش سازد، چرا که می دیدمجلس و مجلسیان در چنبره کلام آتشین حضرت زینب(س) قرار گرفته است. از آن پس،سیاست ظاهری یزید عوض شد، او در ظاهر اظهار پشیمانی می کرد، و گناه را به گردن ابن زیاد می انداخت. یزید دستور داد تا با نرمش و اخلاق نیک با اهل بیت امام حسین(ع) رفتار شود، و آنها را محترمانه به مدینه باز گردانند، وهودج های شترها را با پارچه های پرزرق و برق آراسته کنند، زینب(س) که ازهوشیاری و قاطعیت و تدبیر بالایی برخوردار بود، دریافت که یزید می خواهد بااین گونه ظاهرسازی، خون شهیدان را لوث کند، بی درنگ با قاطعیت فرمود:

«هودج ها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند که ما در سوگ شهادت فرزند زهرا(س)به سر می بریم.» این سخن شور و هیجان شدیدی در مردم ایجاد کرد.

 
ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:05 PM

سیده فاطمه میراسماعیلی

از جمله حوادث خونبار و دردناک اجتماعی ـ سیاسی تاریخ اسلام، حادثه جانسوز کربلاست که از سویی نشان دهنده نقطه اوج روح و تعالی انسان است و از سوی دیگر نمایانگر فرود روح آدمی در پَست ترین دَرکات. نهضت عاشورا یک نهضت ارزشی بر علیه ضد ارزشها بود که اگر به وقوع نمی پیوست، با طرحهایی که بنی امیه ریخته بودند، دیگر اثری از ارزشهای اسلامی و انسانی باقی نمی ماند

در این رویداد عظیم، همه گونه طبقات اجتماعی از آزاد و بنده، پیر و جوان و کودک، و مرد و زن سهیم بوده و هر کدام نقش به سزایی ایفا کرده اند. در این میان، نقش برخی از زنان به خصوص حضرت زینب علیهاالسلام بسیار حسّاس و مهم بوده است. زینب علیهاالسلام از همان ابتدای ورود به کربلا حضوری فعّال و سازنده داشت، امّا آنچه که به این حضور، جلوه دیگری می بخشد و آن را پُر رنگ تر می سازد نقش ویژه آن حضرت بعد از واقعه عاشورا است که به همراه زنان دیگر در دو مرحله رهبری کاروان اُسرا و تبلیغ دین و ترویج عاشورا به تصویر کشیده شده است.

رهبری کاروان اُسرا

عصر عاشورا بعد از شهادت سیّد الشهداء علیه السلام دشمنان به سمت خیمه ها آمده و با قساوت تمام خیمه ها را آتش زدند. زینب کبری علیهاالسلام به دستور امام سجّاد علیه السلام زنان و کودکان آواره را در خیمه نیم سوخته ای جمع کرد. عُمر سعد دستور داد تا اسیران را راهی کوفه کنند. کارگزاران عُمر سعد دست و پای اسیران، حتّی کودکان را غُل و زنجیر کردند و سرهای بریده شهدا را در جلوی کاروان قرار داده و به سمت کوفه حرکت دادند.

بعضی از اخبار حکایت از آن دارد که اسرای کربلا، در کوفه بیش از 84 زن و بچّه بودند که 20 نفر زن قریشی و بقیّه زنان اصحاب بودند. زنان اصحاب به شفاعت رؤسای قبیله خود که در کوفه بودند آزاد شدند و ابن زیاد از آنها گذشت، و اُسرایی که به شام حرکت داده شدند فقط از بنی هاشم بودند.

طبق روایت حضرت سجّاد علیه السلام در میان اُسرایی که به شام برده شدند، 12 مرد و بقیّه خانمها و آقا زادگان و کنیزکان بودند، که اسامی بعضی از آنها عبارتست از:

«امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام ، امام محمّد باقر علیه السلام که چهار ساله بود، محمّد بن حسین، عُمر بن حسین، حسن بن حسن، زید بن حسن، عُمر بن حسن، محمّد بن عُمر بن حسن. و حضرت زینب کبری علیهاالسلام ، ام کلثوم علیهاالسلام ، فاطمه، صفیه، رقیّه و ام هانی که این شش نفر از فرزندان علی علیه السلام بودند. فاطمه و سکینه دختران سیّد الشهداء علیه السلام ، رُباب، قُضاعه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضّه نُوَیبه، کنیز خاصّ امام حسین علیه السلام و مادر وهب بن عبد الله.»

حضرت صدّیقه صغری، زینب کبری علیهاالسلام در طول حیات خود، خدمات ارزنده ای به دین اسلام نمود و همراه با خمسه طیّبه در مسائل سیاسی ـ اجتماعی شرکت فعّال داشت. خصوصا در نهضت حسینی علیه السلام و پس از شهادت آن حضرت که عمده ترین آنها عبارتند از:

هدایت و رهبری کاروان اسرا، حفاظت و مراقبت از اسرا، دلداری دادن به شهید داده ها، حفاظت از جان امام سجّاد علیه السلام ، رساندن پیام شهدای کربلا به گوش جهانیان، دفاع از حیثیّت اسلام در هنگام یاوه سُراییهای یزید و یارانش، ایجاد تحوّل و انقلاب در کوفه و شام و جاهای دیگر.

مرحوم ابراهیم آیتی در این باره می گوید:

«زینب علیهاالسلام بود که توانست به راستی در جریان اسیری، جای برادر خود را بگیرد و همان برنامه برادرش را، که با جمله زنده «هیهات منّا الذِّلّة» تا ساعت شهادت دنبال کرد، از عصر عاشورا تا ورود به مدینه به کار بَرَد و حق تربیتهای مادر خود، فاطمه زهرا علیهاالسلام را ادا نماید.»

هدایت مُدبّرانه

امام حسین علیه السلام در هنگام شهادت یا به دلیل اینکه امام سجاد علیه السلام به بیماری شدیدی مبتلا بودند یا به دلایل دیگر، سیاستش بر این شد تا وصیّتهایی به حضرت زینب علیهاالسلام نموده و سنگینی بار امانت را مدّتی به او واگذار نماید.

عملکرد زینب علیهاالسلام به خاطر امتیازاتی از قبیل: وقت شناسی، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و... تأثیر بسزایی داشت، و تحوّلات عظیمی به وجود آورد.

از جمله کارهای مدبّرانه و توأم با سیاست و کیاست زینب علیهاالسلام این بود که، شخصی را فرستاد تا از یزید ـ لعنة الله علیه ـ بخواهد اجازه عزاداری و ماتم به آنها بدهد. و این عزاداری اُسرا بود که توانست کاخ سلطنت یزید را متزلزل سازد.

سرانجام در شام مجلس عزاداری منعقد شد. زینب علیهاالسلام و دیگران در آن به نوحه سُرایی و گریه و زاری پرداختند. در مدّت یک هفته ای که در محلّه ای به نام «دار الحجاره» اقامت داشتند، آنچنان عزاداری کردند که یزید، تاج و تخت خود را در خطر دید. مردم شام که در هنگام عزاداری اجتماع می کردند تصمیم گرفتند به خانه یزید هجوم برده و او را بکُشند، ولی یزید فهمید و مقدّمات بازگشت اهلبیت علیهم السلام را به مدینه فراهم ساخت.

عملکرد زینب علیهاالسلام به خاطر امتیازاتی از قبیل: وقت شناسی، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و... تأثیر بسزایی داشت، و تحوّلات عظیمی به وجود آورد

یکی دیگر از اقدامات حضرت زینب علیهاالسلام این بود که دستور داد: «مَحمِلها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند که ما در حال مصیبت و عزادار قتل فرزندان زهرا هستیم.»

شاید این کار از نظر دشمنان بی اهمیت جلوه می کرد، و یقینا هم همینطور بود، چون اگر از اوّل احساس خطر می کردند جلوگیری می نمودند، امّا همین کار در واقع زمینه ساز قیام و انقلاب مردم، علیه قاتلان امام حسین علیه السلام و تحقّق بخشی از اهداف عالیه سید الشهداء علیه السلام بود. تا آنجا که وقتی یزید ملعون شنید مردم بر قاتلان حسین علیه السلام نفرین می کنند، با شِمر و همراهانش با خشونت برخورد کرد و گفت: «واللّه ِ! قَدْ کُنْتُ أرضی مِنْ طاعَتِکُمْ بِدونِ قَتْلِ الْحُسیْنِ لَعَنَ اللّه ُ بْنَ مَرْجانَة!؛ سوگند به خدا! که از اطاعت شما بدون قتل حسین علیه السلام راضی بودم. لعنت بر پسر مرجانه [که به چنین امر شنیع اقدام کرد.]» آن گاه اسباب سفر اسرا به مدینه را مهیّا نمود.

حفاظت از اسرا

از مسئولیّتهای بسیار مهم و خطیر زینب علیهاالسلام محافظت از اسرا بود. زینب علیهاالسلام در این باره سعی و تلاش فراوانی نمود و لحظه ای کوتاهی نکرد و به همین دلیل ملقّب به لقب «امینةُ الله» بود، چراکه آنها امانتهایی بودند که به آن حضرت سپرده شده بود و او می بایست به نیابت از امام حسین علیه السلام این امانتها را صحیح و سالم به وطن برساند.

همه اطفال و زنان هنگامی که نیاز به کمک پیدا می کردند، به زینب علیهاالسلام پناه می بردند و هرکدام که با خشونت و ضرب و شَتم دشمنان مواجه می شدند، زینب علیهاالسلام حمایتشان می کرد.

روایت است که وقتی یزید از کرده خود پشیمان شد و از امام سجّاد علیه السلام خواست تا هر حاجتی که دارد بازگو نماید تا او آنها را برآورده کند، امام علیه السلام فرمود: «در هر باب با زینب علیهاالسلام سخن می گویم، چه او پرستار یتیمان و غمگسار اسیران است.»

نمونه دیگر، حفاظت و حمایت از «فاطمه دختر امام حسین علیه السلام » در مجلس یزید ملعون است. هنگامی که یزید اجازه داد اسرای اهلبیت علیهم السلام را وارد مجلس کنند، مردی از شامیان نظرش به فاطمه دختر امام حسین علیه السلام افتاد. رو به یزید کرد و گفت: این کنیزک را به من ببخش. فاطمه رو به زینب کبری علیهاالسلام (که پناه اسیران بود) آورد و گفت: «ای عمّه! یتیمی مرا بس نَبود که به خدمتگزاری در من طمع دارند.» زینب کبری علیهاالسلام به او تسلّی داده فرمود: «عمّه جان! آرام باش، کسی جرات ندارد چنین کاری کند.» آن گاه با کمال شهامت رو به مرد شامی کرد و فرمود: «ای بی حیا! ساکت باش، خداوند مقدّر نکرده که خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله را به کنیزی به کسی ببخشند، نه تو و نه امیرت یزید، قادر نیستید چنین کاری بکنید.»

یزید عصبانی شد و گفت: «می توانم همه را ببخشم.» زینب علیهاالسلام فرمود: «به خدا قسم! نمی توانی، مگر آنکه از دین اسلام و از ملّت محمّد صلی الله علیه و آله خارج شوی و به دین و آئین دیگری درآیی.»

یزید ـ لعنة الله علیه ـ گفت: «پدر و برادرت از دین خارج شدند.» زینب علیهاالسلام فرمود: «ای یزید! تو به دین پدر و برادرم هدایت شدی، جدّت به دست آنها اسلام آورد و آزاد شد. تو آزادشده پدرم هستی!»

یزید گفت: «دروغ می گویی.» زینب علیهاالسلام فرمود: «ما دروغ نمی گوییم، اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله هنوز هستند و فتح مکّه را در نظر دارند که ابو سفیان جدّ تو اسیر شده بود و جدّم او را آزاد کرد. تو ای یزید! امیر ظالم و بی حیایی هستی.»

در این هنگام یزید ساکت شد. مرد شامی دوباره از او پرسید: «آیا این کنیزک را به من می بخشی؟» در این هنگام یزید خشمگین شد و گفت: «برو خدا تو را بکشد!»

در روایت دیگر است: هنگامی که مرد شامی سخنان زینب علیهاالسلام را شنید از یزید پرسید: «مگر این کنیزک کیست؟» یزید گفت: «فاطمه دختر حسین است و آن یکی زینب دختر علی بن ابیطالب می باشد.» مرد شامی پرسید: «حسین فرزند دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله ؛ فاطمه زهرا علیهاالسلام »؟ یزید گفت: «آری!» مرد شامی گفت: «ای یزید! لعنت حق بر تو باد؛ عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله را به قتل می رسانی و آنان را اسیر می نمایی!؟ به خدا سوگند که هیچ خیالی درباره اینان نکردم جز آنکه آنان را اسیران روم پنداشتم.» یزید گفت: «تو را نیز به آنان ملحق می کنم.» آن گاه دستور داد گردن او را بزنند.

دلداری به شهید داده ه

زینب علیهاالسلام به همراه سایر بازماندگان اهلبیت علیهم السلام در قتلگاه مرثیه سُرایی و سوگواری عجیبی کردند. و این به خاطر عاطفه و علاقه شدیدی بود که نسبت به برادرش امام حسین علیه السلام داشت. حتّی ناله و گریه او به حدّی بود که دشمن هم با دیدن آن صحنه به گریه افتاد. امّا در عین حال زینب علیهاالسلام به منظور ادای رسالت اصلی خویش که نگهبانی از کودکان یتیم و رساندن پیام خون شهدابود، هرگز روحیّه مقاومت خویش را از دست نداد، و رسالت خود را به نحو شایسته ای ادامه داد، و به زنان نیز امر کرد که صبر و تحمّل کنند و بیش از حدّ، گریه و زاری نکنند و زبان به ناسپاسی نگُشایند؛ چرا که این مسئله جزو توصیه های برادرش امام حسین علیه السلام بود که در شب عاشورا فرموده بود: «یا اُخْتاه، إذا قَتلتُ فَلا تُشقِقْنَ عَلیّ جَیبا ولاتَخْمَشنَ وَجْها ولاتَقُلْنَ هَجْرا؛ خواهرم! پس از من پیراهن چاک مکنید و چهره مَخراشید و زبان به شِکوه و ناسپاسی نگشایید.»

نمونه بارز دلداری دادن زینب کبری علیهاالسلام به خانواده شهدا، دلداری او به امام سجّاد علیه السلام است، که خود امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: هنگام عبور از قتلگاه، وقتی پیکر چاک چاک و غرقه در خون برادر و عموها و پدر خود را دیدم که چگونه بی سر افتاده و زیر سُمّ اسبان پایمال شده اند، بسیار منقلب شدم و بغض گلویم را گرفت به حدّی که نزدیک بود جان خود را از دست بدهم. امّا وقتی عمّه ام زینب علیهاالسلام متوجّه حال من شد، فرمود:

«ما لی أراکَ تَجودُ بِنَفْسِکَ یا بَقیَّةَ جَدّی وَ أَبی وَ إِخْوَتی؟ فَقُلتُ: وکَیْفَ لاأجْذَعُ و أَهْلَعُ وَ قَدْ أری سَیِّدی وَ إخْوَتی وعُمومَتی و وَلَد عَمّی وَ أَهْلی مُضَرَّجینَ بِدِمائِهِمْ مُرمَّلینَ بالعَراءِ مُسَلَّبینَ لایُکْفَنُونَ وَلا یُوارُونَ، وَلایَعْرجُ عَلَیْهِمْ اَحَدٌ؛ ای یادگار جد و پدر و برادرانم! چرا با جان خود بازی می کنی و می خواهی جان خود را از دست بدهی؟» گفتم: چگونه با جان خود بازی نکنم و خود را از دست ندهم، در حالی که مشاهده می کنم مولایم، برادرانم، عموهایم، پسر عموهایم، و همه اعضای خانواده ام! در این بیابان به خاک و خون آغشته اند و بدنهای آنها برهنه و عریان روی زمین افتاده است و کسی آنها را کفن نمی کند و به فکر دفن آنها نیست.»

نکته مهمی که در این قسمت قابل توجّه است این است که، زینب کبری علیهاالسلام در انجام رسالت خویش، احساسات و عواطفی را که مخصوص زنان است، به کلّی کنار گذاشته و همچون مردان صبور، انجام وظیفه نمود. زینبی که با شنیدن اشعار برادر در شب عاشورا بیهوش می شود، هنگام دیدن پیکر بی سر برادرش، نه تنها عکس العمل غیر عادّی نشان نمی دهد، بلکه امام سجّاد علیه السلام را هم تسلیت می دهد. اینجاست که می توان به قدرت و قوّت ایمان و عُلوّ مرتبه و مقام زینب علیهاالسلام پی بُرد.

حمایت از ولایت

یکی دیگر از خدمات ارزنده زینب کبری علیهاالسلام که از مهمترین خدمات او محسوب می شود حمایت و محافظت از جان امام سجّاد علیه السلام بود. در روز عاشورا، همه مردان اهلبیت علیهم السلام و یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند بجز حضرت سجّاد علیه السلام که به خاطر بیماری و ضعف شدیدی که به مشیّت الهی بر او عارض شده بود تا وارد میدان جنگ نشود و کشته نگردد، کس دیگری از مردان زنده نماند. و زینب کبری علیهاالسلام به خوبی می دانست که بعد از سیّد الشهداء علیه السلام امام سجّاد علیه السلام است که وظیفه امامت امّت و بار سنگین ولایت بر دوش اوست، پس باید زنده بماند تا زمین از حجّت خدا خالی نماند. از این رو آنحضرت مسئولیّت بزرگی را روی دوش خود احساس می کرد و آن حفظ جان امام سجّاد علیه السلام بود.

زینب کبری علیهاالسلام در چند جا توانست جان امام سجّاد علیه السلام را از خطر مرگ نجات دهد.

اوّل: زمانی که لشکر عُمر سعد به خیمه ها حمله کردند، شِمر خواست که امام سجّاد علیه السلام را به قتل برساند، امّا زینب علیهاالسلام با شهامت هر چه تمام تر فرمود: «به خدا قسم! نمی گذارم او را بکشید، مگر اینکه اوّل مرا بکشید!» و با این کار از کشته شدن امام سجّاد علیه السلام جلوگیری کرد.

دوّم: هنگام عبور اسرا به طرف قتلگاه که قبلاً ذکر شد.

سوّم: در کاخ ابن زیاد، هنگامی که اسرا وارد مجلس شدند، ابن زیاد متوجّه امام سجّاد علیه السلام شد و دستور داد گردن آن حضرت را بزنند. اینجا هم زینب علیهاالسلام مانع شده و امام را در بغل گرفت و فرمود: «یَابْنَ زیاد! حَسْبُکَ منّا، زینب علیهاالسلام به منظور ادای رسالت اصلی خویش که نگهبانی از کودکان یتیم و رساندن پیام خون شهدابود، هرگز روحیّه مقاومت خویش را از دست نداد، و رسالت خود را به نحو شایسته ای ادامه داد

أما رَوَیْتَ مِنْ دِمائِنا وَ هَلا أبْقَیْتَ منّا أحدا أسأَلُکَ بِاللّهِ اِنْ کُنْتَ مُؤْمِنا اِنْ قَتلتَهُ لمّا تَقْتُلَنی مَعَهُ؛ ای ابن زیاد! از ما دست بردار، مگر از خونهای ما سیر نشده ای؟ مگر کسی از ما به جای گذاشته ای؟ تو را به خدا اگر ایمان داری، اگر او را می کُشی مرا نیز با وی بکُش.!»

راوی که حُمید بن مسلم بود می گوید: ابن زیاد مدّتی به حضرت زینب علیهاالسلام و امام سجّاد علیه السلام نگریست، آن گاه به اطرافیان خود گفت: «شگفتا از این خویشاوندی، به خدا می دانم که خوش دارد او را نیز با وی بکُشم، وی را رها کنید تا همراه زنان و همراهان خود باشد.» و بدین ترتیب امام سجّاد علیه السلام از خطر مرگ نجات یافت.

آری! این زینب شجاع است که با شجاعت و شهامتی وصف ناپذیر، همواره چون کوه استوار مانده و در زیر بار مصائب و سختیها کمر خم نکرده بلکه با صبر و تحمّل خویش همه را به تعجّب واداشته و پیامی والا برای همه زنان در طول تاریخ ارسال نموده است.

پیام او به بانوان، دعوت آنان به شناخت و انجام رسالت سیاسی ـ اجتماعی خویش و پشتیبانی از مبارزه شهیدان، تلاش اجتماعی همراه با عفاف و پاکدامنی، شهید پروری و تربیت نسلی شهادت طلب، تبلیغ و تبیین مرام و اهداف شهیدان و صبر بر شهادت عزیزان است. و این درسها و پیامها برای همیشه در تاریخ جاودانه خواهد ماند.

 
ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:03 PM

 

ریحانه فرامرزی کفاش

 

 

زن امروز که مشتاقانه به دنبال الگویی است تا در عین حضور در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی، پاکدامنی او آلوده نشود، می تواند و باید از حضرت زینب(س) پیروی کند.

بزرگ بانویی در نگاهی گذرا

حضرت زینب(س) در محیط خانه نمونه والای یک دختر و زن خانه دار و همسر است. در اداره خانواده و تربیت فرزندان از مسائل تربیتی غافل نیست. عشق، خلوص و پارسایی از در و دیوار خانه بی آرایش و آلایش او می بارد. او در جامعه مظهر یک فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنین فریاد او همواره بر ضد منحرفان بلند است و اوج این پژواک را در کاخ یزید شاهد هستیم.

بررسی ابعاد گوناگون زندگی سرتاسر افتخار و حماسی زینب کبرا(س) مُهر باطلی است بر ناآگاهانی که زن مسلمان را بسته در چادر و اسیر در کنج خانه می دانند. حضور آن بزرگ بانوی اسلام در بزرگ ترین حادثه خونین تاریخ، جایی برای تردید و طرح شبهه نگذاشته است.

در آفاقی تیره و تار و در دوره ای ظلمانی و در محیط خون و هراس (که هر نوع عاطفه و دغدغه های انسانی در سپاهیان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت از وجودشان نمی بارید)، تازیانه حق از آستین شجاع زنی بیرون آمد و بر پیکره سفاک ترین رژیم اصابت کرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامی را به دوش کشید و بدون هیچ ترس و تزلزل و هراسی بر دشمن تاخت و «پیروزی» پنداری را بر کام آنان به زهری کشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسیری ناتوان در بند بود اما فریادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر اندیشه اسلامی و انقلاب برادرش حسین بن علی(ع) از دامن او در هر کجا که گام نهاد پراکنده شد. زینب کبرا(س) آن چنان در تاریخ قد برافراشت که حتی کسانی که عقیده ای به دین اسلام ندارند، در برابر آزادگی و ایستادگی بی مانند او سر فرود می آورند. این همه شگفتی ها و تحیرها از آثار زنی آگاه و مسئول است که در دامن اسلام ناب محمدی(ص) و با اندیشه و فرهنگ اسلامی پرورش یافته است.

زن امروز که مشتاقانه به دنبال الگویی است تا در عین حضور در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی، پاکدامنی او آلوده نشود، می تواند و باید از حضرت زینب(س) پیروی کند. آشنایی با زندگی آن بانوی بزرگوار و ملاک های ارزشی ایشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و اندیشه اسلامی می کشاند و او را بر چشم انداز بلندی می نشاند و قله های سربلند اخلاق و انسانیت را در او قرار می دهد. چنان که امنیت درونی او را به برکت پارسایی و زهد و نجابت تأمین می کند. نیز حریم عفاف و پاکدامنی او را با سلاح غیرت و شجاعت حفظ می کند، و سرانجام در سایه تعالیم آن بزرگ بانو، خویشتن را در آب زلال عاطفه پیدا می کند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، امید و شور زندگی به او بازمی گردد. نیازمندی ها و تسکین دردها و رنج های زن امروز در آموزه های زندگی پربار زینب کبرا(س) نهفته است، زیرا به طور کامل، بیانگر شخصیت زن مسلمان است. او تفسیر حرمت و آیه احترام و بزرگداشت است.

در برهه ای کوتاه از تاریخ اسلام درخشید و کارهای سترگ را به یادگار گذاشت که پس از گذشت قرن ها هنوز به دیده اعجاز و شگفتی به آنها نگریسته می شود. رهبری نهضت خونین برادر در سرزمین بیگانه، جنگ تبلیغی با تحریف گران پیام های عاشورا، دلجویی از کودکان و زنان داغدیده، حفظ تعادل و ثبات روحی، فریاد ویرانگر علیه بی رحم ترین دژخیم زمان، تحمل سختی اسارت عزیزان و خود، گرسنگی و خستگی طاقت فرسا و ... همه از افتخارات بی مانند دختر فاطمه زهرا(س) است. همه این رادمردی ها مایه سربلندی و مباهات زنی است که از سینه عصمت شیر نوشیده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش یافته است.

در این نوشتار سعی شده چهره سیاسی ـ اجتماعی حضرت در حد امکان شناسانده شود تا آزادگان در پی انتخاب اسوه ای کامل، به بیراهه نروند و دل و جان به کسی بسپارند که عظمتش بلندتر از تاریخ و فراتر از عصاره قلم و بیان است.

بقيه در ادامه

 

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 11:00 PM

عبدالکریم پاک نیا

اولین دختر حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام در پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری در مدینه منوره به دنیا آمد . این دختر شایسته آنچنان به صفات و خصلتهای پسندیده پدر گرامی اش شباهت داشت که زینب (زینت پدر) نام گرفت . او در 5 سالگی در مصیبت از دست دادن جد گرامی اش حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله به سوگ نشست و با چند ماه فاصله مظلومیت و شهادت مادرش زهرا علیها السلام را لمس نمود . مشاهده 25 سال غربت و تنهایی پدر و سپس دیدن فرق شکافته او در محراب مسجد کوفه زینب کبری علیها السلام را در کوران حوادث روزگار قرار داد . مسمومیت و غربت برادرش امام حسن علیه السلام جلوه دیگری از بی مهریهای نامردمان در مقابل این دخت رسالت و میوه امامت بود . او با کوله باری از این تجربه های آموزنده و تلخ، کمر همت بسته و برای پاسداری از خونین ترین حماسه تاریخ و رساندن پیام اسلام و حقیقت به گوش جهانیان با برادرش امام حسین علیه السلام هجرتی تاریخی و سرنوشت ساز را آغاز نمود که کمترین مصیبتهای آن، نظاره گر بودن شهادت برادران، فرزندان و برادر زاده های عزیز و گرامی اش بود .

این مقال می کوشد به مناسبت تقارن روز پرستار با تولد حضرت زینب علیها السلام دو موضوع را بررسی کرده و به هم پیوند دهد .

نخست به جلوه هایی از هنر حیاتبخش پرستاری در سیره حضرت زینب علیها السلام نظری افکنده و ره توشه هایی را از زندگی آن بانوی گرامی به خوانندگان گرامی تقدیم کند و آنگاه به جایگاه ارزشمند شغل پرستاری در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام اشاراتی داشته باشد .

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:55 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6040564
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی