به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

پایان روز عاشورا ، سرآغاز حضور هنرمندانه و باشکوه یگانه زنی است که گوییا همه صحنه عاشورا برای نقش آفرینی او فراهم آمده بود. چنانست که الگوی ازلی و نمونه ابدی ساخته شده در ظهر عاشورا بی حضور زینب(س) ناقص می ماند، بدان سان که بی نقش آفرینی او ، داستان کربلا بی سرانجام رها می شد. آغاز حضور زینب(س)، پایان نبرد حسین(ع) است، پایان هنگامه رویارویی مردی با مرگ سرخ تا از پس آن آدابی سر بر آورد و سنتی آغاز شود که تمامیت آن را زینب(س) عهده دار است.

آنگاه که همه گرد و خاک میدان فرو نشست و غوغای ساز و طبل جنگی خاموش شد، زینب(س) برپای خاست تا بنیانگذار رسمی شود که حسین(ع) و تمامیت نقش آفرینی اش را به ابدیت پیوند زند.

زینب(س)، دخت علی(ع)، تربیت یافته خانه فاطمه(س) است، پرورده مادری که در هنگامه آشفتگی و پریشانی، در وقت اختلاط حق و باطل، به پا می خیزد و برای دفاع از حقیقت، خطبه سر می دهد. خطابه بلندی که طنین آن همچنان از گوشه ها و زوایای مسجد پیامبر به گوش می رسد و حسین(ع) و زینب(س) ، سر برآورده از میان خانه خطابه و شمشیر ، خانه تمامیت حق و ایستادگی فرا روی باطل.

چنین بود که در ظهر عاشورا، آن هنگام که خورشید به نیمه آسمان رسید و حسین(ع) در خون خود غلطید، زینب(س) بناگاه خود را در مقابل همه حوادث و مسؤولیتها تنها یافت تا پیش از این ، او حسین را در کنار خود داشت و فرزندانی که با جوانمردی تمام با شمشیرهای آخته خصم را می راندند اما، دیگر مردی در میانه میدان نبود. مردی که بتوان در گذار از صحنه کربلا بازو در بازوی او انداخت. از این رو حرکت غمگنانه و در عین حال جوانمردانه زینب(س) در تنهایی آغاز می شود. با انبوهی از مصیبت دیدگان و افتادگان که چشم به دستان زینب(س) دوخته اند زینب ناگزیر به معنی کردن زندگی است واسپس معنی سترگ مرگ که حسین(ع) بتمامی عهده دار آن بود. دخت فاطمه(س)، از همان مسیری گذشته بود که حسین(ع) در همه طول حیات تا به مکه و از مکه تا به دشت کربلا پشت سرنهاده بود و فراروی خود یک نشانه داشت ، یک نشان از آزادگی ، همو که در تمامی دوران زندگی به بالای بلندش می نگریست، بدو عشق می ورزید و در کابین خویش، بودن در کنار او را شرط ازدواج با جعفر قرار داده بود. او ناگزیر به مقابله و ادامه راهی بود که حسین(ع) آغاز کرده بود . هیهات که این راه را با کوله باری از سختیها می پیمود تا هم حافظ یاد حسین(ع) باشد و هم حافظ بازماندگانی که ضربت تازیانه ها را تاب می آورند.

میوه زندگی از درخت پرثمر مرگ سر برمی آورد و زینب(س) تفسیر آن را عهده دار بود اما ، آنچه که چونان همیشه در کمین این تفسیر بزرگ زندگی و معنی سترگ مرگ خونین حسین(ع) نشسته بود، رسم تحریف فرزندخواندگان شیطان بود که زینب(س) با وجود همه سختیها ناگزیر به حراست از آن بود. مبلغ و مبین امینی که لحظه به لحظه در طی مسیر کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام خود را می نمود تا از مقلوب جلوه دادن حرکت زیبای حسین(ع) جلوگیری کند. کاروان ، بی قافله سالار به راه می افتد ، زینب(س) دامن بر کمر زده از جای بر می خیزد، باقیمانده های قافله کربلا را فراهم می آورد و به راه می افتد تا با داغ مانده بر دلها راهی شهری شود که تا چندی پیش او را با عنوان دخت امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین می شناختند. او ناگزیر پای در صحنه ای نهاد که تماشاگران رسم دیدار ذلت بار در اسارت ماندگان و بندیان را چشم می داشتند اما او ، نقشی آفرید که همگان حیرتزده، انگشت بر دهان ماندند و همه هنرمندی در عرضه نقشی بود خلاف انتظار تماشاگران . همانان که در غفلت تام به زندگیئی عاری از معنی چسبیده بودند و سخن زینب(س) هیچ نسبتی با زندگی و مطلوب مردم کوفه نداشت، هیچ نسبتی با زندگی انسانهایی که بر عرصه زمین و تا ابدالاباد طالب زندگی کوفیان اند. شاید با خود می اندیشید:

آیا اینجا، همان کوفه ایست که به همراه پدر در آن می زیستم؟ و اینان همان مردم اند که حسین مرا کشتند و اینک برای تماشای خاندانش انتظار می کشند؟

زینب(س) سر از کجاوه بی پوشش بیرون آورد و روی به بی خبران از حقیقت مرگ و زندگی، لب به خطابه ای می گشاید که همه پرده های پندار و وهم کوفیان را می درد . او پس از حمد و ثنای خداوند ، با صدایی که گویی از کام علی(ع) خارج می شد لرزه بر اندام تماشاگران انداخت:

ای گروه دغا و دغل ! با شما سخن می گویم ! با شما نامردانی که جز حیله نمی دانید و جز نیرنگ نمی شناسید، با شما دستهای پیمان شکن و قلبهای پیوند گسل ...

این اولین سخن زینب(س) بود و معنی ویژه ای از زندگی بی حسین(ع)، زندگیئی بی معنی و فاقد بنیادی استوار .

زندگی عفنی که دغا و دغل و پیمان شکنی در ذات آن نهفته بود و آنک زینب پرده از آن برمی گرفت .

فریادزد: اشکتان خشک مباد!به پیرزنی می مانید که تار همی داشت و پود همی گسیخت ... شما هر چه پیوند و پیمان است به بازی گرفته اید...

آنچه که کوفیان بر آن نام زندگی نهاده بودند به رشته ای از هم گسیخته می مانست که تنها دغل آن را حراست می نمود . گوییا شیطان، زیوربندی این زیست عفن را عهده دار بود که لاف زنان ناسپاسانه دیوار حصین و باروی بلند گرداگرد خویش را فروریخته بودند چنانکه زینب(س) اعلام داشت:

«ناسپاسانه کسی را کشتید که مرهم شما بود در وقت بلا و پشتیبان شما بود در وقت جنگ »

و اینان ندانسته بودند که آنچه خود و پدرانشان خوردند همه از خوان گسترده محمد(ص) بود و فرزندان بزرگوارش .

اشک از سر و روی کوفه و کوفیان می بارد و بناگاه با کلام زینب(س)، صدای مرگ خونین حسین(ع) به کوفه می رسد.

زینب(س) ، مردم کوفه را در دادگاهی به بزرگی یک شهر به محکمه می برد و محکومشان می سازد و آنان را وعده فرارسیدن محکمه بزرگی می دهد که خدای قاهر قاضی آن است.

جبران خون ریخته بر زمین ممکن نیست اما، زینب(س) در پی زندگی ویژه ای است که بر شالوده این خون ستونهایش برمی آید این بیداری تنها شامل مردم نمی شود، فرماندهان سپاه عبیدالله نیز در می یابند جنگ اصلی تازه آغاز شده است. تا به آن هنگام می پنداشتند با کشتن حسین(ع) ماجرا پایان پذیرفته است لیکن، اینک در می یافتند که خون حسین(ع) می جوشد و چونان جویباری به راه می افتد و همه را غرقه می سازد.

صدای زینب(س) ، صدای خون حسین(ع) بود. حسینی دیگر به میدان آمده بود، با آمادگی تام و ابزاری تمام . حسینی که در کالبد زینب(س) خود را می نمایاند. همه قیام عاشورا، مقدمه ای بود تا از پس آن زینب روی به میدان نهد و عهد نهاده را استوار سازد. کاروان خسته از بیراهه روانه می شود شاید که صدای زینب(س) در دل صحرا رها شود و به گوش جان نرسد اما، زینب(س) دربار عبیداله و یزید را چنان در خون جاری حسین(ع) و کلام سیال خود در می نوردد که هیچ حجتی برای خصم باقی نمی ماند.

زینب(س) همه ابزار را از دشمن بازمی ستاند تا همه روزنه های تحریف و قلب را ببندد و این کلام آخرین اوست که چونان مشتی بر دهان یزید فرود می آید.

«ای یزید! آنچه می توانی در راه دشمنی با ما به انجام رسان و آنچه می خواهی فریب در کار کن ! به خدا قسم تو نمی توانی نام مارا محو کنی و ما را از یاد مردم ببری . تو نمی توانی وحی ما را خاموش کنی و به آرزوی خود برسی. این ننگ تا ابدالاباد بر دامان تو خواهد ماند...

خدای را سپاس می گویم که ابتدای کار ما را به سعادت قرار داد و پایان آن را به شهادت.»

آری آنگاه که حسین(ع) به میدان آمد، زینب(س) با او بود تا شاهد همیشه خون خدا باشد. تا جوانمردانه خون او را پاس دارد و با حضور و کلام خویش بنای لرزان بازمانده یزیدیان را فرو ریزد و آرام و قرار از آنان بازستاند.

خدایا! ما را در درک قیام سالار شهیدان یاری ده تا رسم مردن و معنی مرگ را دریابیم. زینب(س) را بما بشناسان تا ادب زیستن و معنی حیات را بدانیم، شاید از جمله رستگاران شویم.ان شاءالله

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:54 PM

خدیجه عالمی

اشاره:

مهم ترین رسالت جامعه ی اسلامی ایران، شناسایی الگوهای دینی و اسلامی است. معرفی این الگوها در مسایل زنان از ضروری ترین نیازها در شناخت صحیح شخصیت انسانی و جایگاه اجتماعی زنان می باشد. زنان مسلمان همواره در صحنه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از صدر اسلام تا به امروز، حضور جدی داشته اند. نمونه ی این گونه فعالیت ها از سوی زنان مسلمان در مواردی; مانند نهضت تنباکو، مشروطه مقابله با کشف حجاب و روند انقلاب اسلامی ایران به خوبی نمایان است. در جریان انقلاب اسلامی ایران، گام های مهمی در جهت نفی سلطه گری از سوی زنان مسلمان ایران برداشته شد. زنان ایران با رسیدن به خودآگاهی و خودباوری، با اشتیاق تمام پذیرای نظام اسلامی شدند. آن ها با آگاهی نسبت به مبانی احکام اسلامی و با تلاش و مبارزه، خود را از قید اسارت خائنان به جایگاه زن آزاد کرده و در این آزادی «زینب گونه » وارد عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شدند. در این مقاله به بررسی نقش الگوپذیری زنان ایرانی در پیشبرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران خواهیم پرداخت. بدون شک این الگوپذیری بر گرفته از نقش حضرت زینب ( علیها السلام) در واقعه ی کربلا است. رهبری حضرت زینب ( علیها السلام) در جریان عاشورا و استواری وی در این راه، همواره در جوامع اسلامی به عنوان الگوی برتر و بی نظیر در نزد زنان بوده است. به عبارتی در قیام های اسلامی نه تنها بحث از عاشورا و پیروی امام حسین ( علیه السلام) مطرح می شود، بلکه نقش بزرگ حضرت زینب ( علیها السلام) به عنوان الگو و سرمشق نیز مد نظر قرار می گیرد.

اتخاذ حجاب و پوشش اسلامی و فعالیت آن ها در روند مبارزات و هم چنین شهادت طلبی زنان و ترویج فرهنگ آن در جامعه ی ایران، از جمله اصولی بود که بانوان مبارز ایرانی به پیروی از حضرت زینب (علیهاالسلام)، برای پیشبرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران سر لوحه قرار دادند.

اگر چه در قیام ها و مبارزات، حضور فیزیکی مردان مانع از برجستگی نقش زنان می گردد، اما بدیهی است اصول اولیه برای ایجاد مقدمات در قیام ها و مبارزات به نقش غیرمستقیم زنان مرتبط می گردد. با توجه به شرایط موجود در دوره ی قبل از انقلاب اسلامی، تعیین الگو و سرمشق از سوی زنان ایرانی جهت شرکت در مبارزات انقلابی، ضرورت داشت. تبیین الگو در حرکت های اجتماعی در واقع به عنوان هدف و مسیری مشخص برای زنان ایران به شمار می رفت. بنابر این اولین توجه زنان مسلمان ایرانی و مبارز، توجه به امر حجاب و پوشش مناسب بود. به عبارتی زنان مبارز ایرانی، ارزش های مذهبی خود را از ارزش های مورد تبلیغ دوره ی پهلوی جدا کردند. می توان چنین اظهار نمود که شرکت زنان ایرانی در صفوف مقدم انقلاب اسلامی ایران، نشان دهنده ی عدم انطباق خواسته های فرهنگی آنان با فرهنگ رایج در جامعه ی ایران بود. حضور زنان در صحنه های انقلاب، نشان گر نفی نظریه ی «حجاب مانعی برای زن » بود. بدین ترتیب با اتخاذ حجاب، اولین گام های زنان ایران در ورود به مبارزات انقلابی برداشته شد. بدون شک اتخاذ پوشش اسلامی از سوی زنان ایرانی با پیروی از الگویی مانند حضرت زینب (علیهاالسلام) بود. زنان به این درک رسیده بودند که در عین حفظ ضوابط و موازین شرعی، می توانند در سازندگی و ایجاد یک جامعه ی اسلامی سهیم باشند. الگوپذیری زنان ایران را می توان به وضوح در سخنان امام خمینی یافت. ایشان در سخنان خود با اشاره به شجاعت حضرت زینب ( علیها السلام) زنان جامعه ی ایران را به زنان صدر اسلام تشبیه نمودند. (1)

این سخن بیان گر این مطلب است که ادعای مخالفین حجاب مبنی بر این که حجاب مانع فعالیت زن است، ادعایی پوچ و بیهوده است. هدف آن ها از طرح این ادعا، چیزی جز سودجویی و پرداختن به لهو و لعب نیست. اتخاذ حجاب از سوی زنان، افزایش ایمان و رشد آگاهی های سیاسی، مذهبی و فرهنگی آنان را به دنبال داشت. به تعبیر امام خمینی (قدس سره) «زنان ایران، آزادی خود را در پوشش اسلامی یافته بودند» ; (2) و این امر از اقدام زنان علیه فرهنگ رایج دوره ی پهلوی روشن می گردد.

امام خمینی در این مورد صریحا اظهار فرمودند که تحول ایجاد شده در زنان ایران و گرایش آن ها به حجاب اسلامی، تحولی عظیم و بزرگ است و اگر انقلاب نتایج دیگری نداشته باشد این یک امر، برای انقلاب ما کافی است. ایشان در ادامه ی مطالب خود افزودند: «بانوان در دوره ی پهلوی به این آگاهی رسیدند و به حجاب گرایش یافتند و در انقلاب شرکت کردند. این تحول در زنان بالاترین تحول در جامعه ی ما است.» (3)

به عبارتی، در نگاه امام خمینی شخصیت اجتماعی زن مسلمان و حضور سازنده ی او در جامعه، تنها با حفظ جهات شرعی ممکن است که مهم ترین اصل آن عفاف و حجاب می باشد. (4) تاکید امام خمینی بر مشارکت بانوان در جهاد شرعی نیز بر همین اصل استوار بود. امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی ایران، ماندن زنان در خانه و بیرون نیامدن آن ها را غلط شمرد و به شرکت زنان در جنگ های صدر اسلام تصریح کرده و فرمود: (5)

«زنان ایران نه تنها خود به اتخاذ پوشش صحیح مبادرت می کردند، بلکه یکدیگر را به این امر تشویق می کردند. گزارش های فراوان در این مورد، حاکی از آن است که آموزگاران مدارس، دانش آموزان را به پوشیدن مقنعه تشویق می کرده اند.» (6)

تحول روحی همیشه منحصر به تحول مثبت نیست. تحول منفی زن به شکل گسترش انحرافات اخلاقی، از هم پاشیدگی نظام خانواده، پیدایش گروهک های مختلف; مانند هیپی گری، پانکیسم و سپس بیماری های روحی - روانی و افسردگی در جامعه نمودار می شود. بنابراین می توان اظهار کرد که جهت و مسیر حرکت افراد در جامعه، وابسته به تحول روحی زنان است.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:52 PM

فریبا علاسوند

قسمت دوم

زینب بهترین الگوی مشارکت­های سیاسی و اجتماعی

دیباچه؛

زیبایی دین مبین اسلام پس از بیان گزاره­های تام و تمام اخلاقی، این است که برای هر قشری از مردان و زنان و متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی الگوهایی از بین مردان و زنان ارایه نموده است.

الگوها که همان شاخص­های دینی­اند در پیچ و خم زندگی انسانی قرار داشته و در عین اصطکاک با همه­ی مناسبات و ملابسات زندگی فردی و اجتماعی بشر توانسته­اند نمادی از زندگی یک دیندار باشند.

از همه­ زیباتر وجود الگوهایی عالی از بین زنان برای همه­ی مرد و زن و از بین مردان برای همه­ی مرد و زن است. زینب یکی از آن شاخص­ها و الگوهاست.

در شرایطی که حضور اجتماعی و سیاسی زنان و اشغال عرصه­های عمومی توسط ایشان یکی از بحث­انگیزترین مباحث سه سده­ی اخیر است؛ زینب همان کسی است که کامل­ترین مدل را برای این منظور به زنان عالم پیشنهاد می­دهد.

خاصیت الگو این است که نباید او بر بام آسمان نشسته و از افق اندیشه و عمل آدمیان فاصله­های طی ناشدنی داشته باشد. به­راستی زینب چگونه فاصله­ی زمانی را در می­نوردد و امروزه برای زنان مسلمان ایده­ی حضور در اجتماع و سیاست را پی می­ریزد؟

اگر او امروز بود و در بین ما و در شرایط ما می­زیست چگونه وظایفی را وظیفه­ی خطیر سیاسی و اجتماعی خود می­دانست و تحت چه شرایطی قافله­ای را به سمت صلاح و سداد سالاری می­نمود؟ عرصه­ی حضور اجتماعی زینب کبریٰ3 در زمانه­ی خویش نه یک جماعت اندک و نه مردم یک شهر و آبادی کوچک که بخش عظیمی از بلاد اسلامی بود که امروزه شامل چند کشور می­شود. تدابیر سیاسی او نه تنگنای ریاست شورای یک شهر و یا مدیریت یک کشور بلکه آن­چنان پردامنه است که حکّام و رؤسای ایالات مختلف اسلامی را منفعل ساخته و سیاست و تدبیر آنان را تحت­الشعاع برنامه­های ارشادی و آمرانه­ی خود قرار داد.

تمام اهداف دور و نزدیک آنان را به باد کلماتش سپرد تا نشانی از آن­ها نباشد. چنان در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضی را اتخاذ می­نمود که هیچ­کس نمی­توانست پیش­بینی کند بعد از یک گفته یا یک رفتار، آن بانوی بزرگ چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟

آری او در همه­ی صحنه­های سیاسی و اجتماعی حاضر بود، اما حضوری که عطر آن شمیم هدایت و روشنگری داشت و این حضوری است که چنان جاودانه و ماندنی شده است که رسانه­ی خبری عاشورا همه­ساله و تا قیامت آن­ را بازمی­تاباند.

تاریخ کدامین زن را می­شناسد که اخبار حضورش پژواکی چنان وسیع در تاریخ داشته باشد؟ ... مهم­تر از حضور اجتماعی و سیاسی، اهداف و نحوه­ی حضور است. اهداف زینب­ کبری3 به بلندای نام انسانیت است ولی روش او در این حضور، برای نسل امروز قابل ملاحظه و مطالعه است آیا روش او دیگر کهنه شده است؟! آیا می­توان آن روش را برای زنان آغازگر هزاره­ی سوم دیکته نمود؟! آیا روش او ملاک­های ماندگاری دارد؟! پرداختن به مهم­ترین شاخصه­های حرکت حضرت زینب3 می­تواند در پاسخ به این سؤال یاری­گر ما باشد.

بقيه در ادامه
ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:49 PM

فریبا علاسوند

قسمت اول؛

تاریخ­ مرهون شخصیت­های بزرگی است که در هنگامه­ی نیاز، توانسته­اند نظام تغییر([1]) را به دست گرفته و حیات اجتماعی را به پویایی و حرکت واداشته و در واقع آن را بازسازی نمایند.

یکی از مهم­ترین این برهه­ها؛ سال 61 هجری­ است که تاریخ بانویی را در می­یابد و یک سال صفحات خود را به سر انگشتان ماهر او می­سپارد تا به هر صورت که می­خواهد سطورش را پر کند و آنچه او نگاشت همانا بهترین و بی­نظیر بود. هیچ مورخ اندیشه­ورز و اسلام­شناس خردمندی پای بر صفحه­ی هستی نگذارد، که به گمانه­زنی او بهتر از اندیشه، گفتار و رفتار آن بانو خطور کرده باشد.

او کیست؟!

آری او زینب همان خاتون دو سراست. همان که زنان کوفه صف اندر صف منتظر لقایش می­نشستند تا در درس تفسیرش شرکت نمایند.([2])

او شیرازه­ی قرآن ورق ورق شده­ در کربلاست که تاریخ در مقابلش زانو زد و خود را به دست آن بانو سپرد تا آن را، شریعت محمدی9 را، همه و همه را از نو بسازد ...

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:46 PM

قیصر امین پور

کربلا، بیابان سوزانی است که در آن بال و پر منطق می سوزد. سر عقل خم می شود. پای چوبین استدلال می شکند و زبان استدلال،

لال می شود.

پیش از حسین(ع) و پس از او، صحنه تاریخ هماره میدان نبرد حق و باطل بوده است. اما چرا از میان این همه، عاشورا حماسه ای دیگرگونه است؟

شاید حضور چهره های گوناگون یک جامعه، مثل زن، کودک، جوان، پیر و ... یا وجود تمام عناصر یک زندگانی کامل مانند تشنگی، ایثار، عشق، مظلومیت، نیایش، خواب، بیداری، جهاد، وفاداری و ... بر این تابلو، رنگی از جاودانگی پاشیده است.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:41 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6036983
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی