به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غلام رضا گلی زواره

یکی از جلوه های سوگواری های مردم، اجرای مراسم تعزیه و شبیه خوانی است. بررسی های تاریخی مؤید آن است که این سوگنامه نمایشی، نوع تکامل یافته ای از دسته های سینه زنی، مرثیه خوانی و نوحه سرایی است. قرائن نشان می دهند که در عصر صفویه، مقدمات عزاداری به این شکل فراهم گردید، اما هیچ سیاح و مورخی پیدایش تعزیه در این ایام را تأیید نمی کند.

براساس گزارش ویلیام فرانکلین انگلیسی که در عصر زندیه، مسافرتی به ایران کرده است، در شیراز و با تشویق کریم خان زند، مراسم تعزیه آب فرات و عروسی قاسم برگزار شده است. کریسکی و برتلس که آثاری در این باره دارند، از اجرای شبیه خوانی در دوره زندیه سخن گفته اند.

به هنگام فرمانروایی قاجارها خصوصاً در زمانِ فتح علی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، تعزیه رونق فزاینده و گسترده ای یافت و اجرای آن در سراسر ایران متداول گردید؛ اما دست اندرکاران آن غالباً وابسته به حکام و سلاطین و وابستگان دربار قاجار بوده اند، به گونه ای که می توان نفوذ فرهنگ شاهان را در بیش تر مجالس تعزیه این عصر، شاهد بود. همین که اشرافیت، فرهنگ رفاه طلبی و خوش گذرانی به تعزیه نفوذ کرد، نسخه های آن را دچار خدشه و تحریف ساخت، عده ای از شاعران و تعزیه نویسان برای خوش آمد عوامل ستم و تأمین مقاصد سلاطین، صحنه هایی را به مجالس تعزیه اضافه کردند، که ارتباطی به سوگواری های محرم و فرهنگ عاشورا نداشت، محتوا و مضامین نسخه ها سیر نزولی گرفت و با فرهنگ قرآن و عترت مغایرت یافت. این روندِ پرآفت موجب گردید، تا بسیاری از عالمان شیعه، شبیه خوانی را مورد انتقاد جدی قرار دهند.

نباید این واقعیت را فراموش کرد که مردمانی صادق، از گذشته در تلاش بوده اند، عزاداری سالار شهیدان را با شور و اشتیاق افزون تری برگزار کنند و از طریق برپایی مجالسِ روضه خوانی، مرثیه سرایی و به راه انداختن دسته جات سینه زنی و زنجیرزنی، ارادت قلبی و اشتیاق درونی خود را به ساحت مقدس خاندان عترت و به ویژه امام حسین(ع) و قهرمانان دشت نینوا نشان دهند. آنان از روی سوز درونی همواره در این اندیشه بوده اند که چه کنند عزاداری با تأثیر بیش تری برگزار شود و بیش از گذشته احساسات حاضران را تحریک کند. از این رهگذر، تعزیه با اقتباس از نوحه های سینه زنی، روضه ها و الهام از تاریخ انبیا و برخی حماسه های دینی و تأثیرپذیری از اسطوره های پهلوانان ایرانی قبل از اسلام، حضور خود را اعلام کرد و با استقبال پرشور مردم مواجه گردید.

تعزیه صرفاً به تشریح وقایع کربلا نمی پردازد و طیف وسیعی از حوادث تاریخی صدر اسلام و زندگی پیامبر و امامان پس از سالار شهیدان ـ حسین بن علی(ع) را در بر می گیرد. با این حال، کربلا کانون اصلی این نمایش است و در هرکدام از مجالس تعزیه ای که به لحاظ تاریخی به قبل و یا بعد از ماجرای عاشورا اختصاص دارد، به حوادث نینوا گریزی زده می شود.

در تعزیه برای ترسیم مصائب کربلا و سایر وقایع مذهبی، دو صف کاملاً مشخص ترسیم می گردد، اولیا و موافق خوان ها که با رنگ لباس، نوع صدا، مضامین کلمات، همراهی گروه موزیک و حمایت تماشاگران، موضع خود را به عنوان انسان هایی فداکار، وارسته و عاشق شهادت و علاقه مند به قرب حق مشخص می کنند، و اشقیا که درست در مقابل اولیا قرار می گیرند، با صداهایی خشن، پای بر زمین کوبیدن، حالت جانیان را به خود گرفتن و دور خیمه های اهل بیت دویدن، انجام کارهای جنایی از جمله بریدن سرکودکان، ضرب وشتم زنان حرم، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران بر می انگیزند، مخالف خوان، ضمن این که می کوشد نقش اصلی خویش یعنی شقاوت و ستمگری را ایفا کند، امام را با ستایشی عالی وصف می کند و به پستی و حقارت دشمنان اهل بیت(ع) اعتراف می نماید و حتی خود و فرماند هان خویش را مذمت کرده و بر یزید و یزیدیان لعنت می فرستد.

تعزیه، با همه جلوه های جالبی که دارد، زبان حالی منطبق با شأن اهل بیت ندارد و گاهی حوادثی در آن به اجرا گذاشته می شود، که به افسانه شباهت دارد تا ماجرای حقیقی. به علاوه، حماسه آفرینی های شکوه مند فداکاران عاشورا در مواقعی به صورت ذلت آور، تحریف شده و آمیخته به خرافات ترسیم می گردد. صحنه آرایی ها و شرح و بسط داستان ها در تعزیه، نباید به گونه ای باشد که سیره و سخن اهل بیت(ع) را به گونه ای مغایر با منابع روایی و کتاب های معتبر تاریخی نشان دهد؛ به علاوه افزودن مطالب به تعزیه برای جلب تماشاگران و جذاب شدن نمایش ها اگر واقعیت نداشته باشد، براساس موازین شرعی، «کذب»، «افترا» و «حرام» است.

هدف اصلی عزاداری ـ به هر شکل و شیوه ای که برگزار می گردد ـ آن است که سوگواران را با مکتب حماسه و شهادت آشنا کند، مکتبی که اسلام و امر به معروف و نهی از منکر را زنده کرد، در برپایی چنین سنت هایی، باید کوشید پرتوهایی از خورشید فروزان کربلا و نیز معنویت آن انقلاب مقدس، بر روح و ذهن مردم بتابد و نوعی تحول روحی، قلبی و درونی در وجودشان پدید آورد، تا به سوی فضائل، کسب مکارم، اصلاح رفتارها و انجام اعمال پسندیده، و بهبود روابط اجتماعی گام بردارند و در برابر معاصی و ابتذال به هیچ عنوان بی تفاوتی نشان ندهند. عزاداری برای امامی که حماسه ای مقدس به وجود آورد و منظومه ای منور از ایثار و فداکاری سامان داد و موجب عزت اسلام و جامعه اسلامی گردید، حاوی مفاهیم ارزشمند و فضیلت آفرین است و بزرگ داشت چنین حرکت شکوهمندی، همراهی عاطفی با حماسه آفرینان کربلاست و نشان از هم گامی و هماهنگی با برنامه عاشورا دارد. باید گفت که پیروی از پیام رهبر این نهضت است که ارزش والایی دارد. تردیدی نیست آن چشمی که بر امام حسین(ع) نگرید و آن دلی که برای مصائب شهیدان نینوا نسوزد، چشم و دل بشری نیست، اما این مطلب، از آن سخن موهوم و باطل جداست که گفته اند: «امام حسین(ع) شهید شد تا مردم دور هم جمع شوند و برکشته شدن او بگریند و بعد هم اگر چه عمری در گناه و عصیان به سر برده باشند، آمرزیده شوند؛ زیرا امام فدای امت گنه کار گردید!!؟»

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:01 PM

غلام رضا گلی زواره

حماسه پرشکوه عاشورا، تداعی بخش نهضت خونین امام حسین(ع) و یارانش بر ضد استبداد، فساد و تباهی است؛ قیامی که ماهیت و محتوایی مقدس و معنوی دارد و تبلور ستیز همه جانبه و گسترده تمامی حق طلبان تاریخ علیه جفا پیشگان و قدرت های طاغوتی است. این قیام، چراغی فروزان فراروی همه آزادی خواهان جهان و انسان های بی شماری است که در صدد ترتیب دادن قیام هایی برای محو جهالت ها، تبعیض ها و زورگویی ها بوده اند؛ البته باید این واقعیت را در نظر داشت که قیام عاشورا، سنت عملی و مسلّم امام معصوم به شمار می آید و ائمه هدی بر لزوم بزرگ داشت آن تأکید کرده اند؛ بنابراین هم خود نهضت و هم تعظیم شعائرش ریشه دار و با اصالت است؛ به همین دلیل بر پایی مراسم سوگواری برای حماسه آفرینان عاشورا، یک مکتب همگانی و کلاسی تربیتی است.

شرق شناس فرانسوی، دکتر رینو می گوید: شیعیان، با برپاداشتن مراسم محرم، به صورتی داوطلبانه و عاشقانه توانسته اند مکتب خویش را به جهان معرفی کنند و نیز افرادی حق جو را از نقاط گوناگون جهان، با خویش همراه سازند، زیرا هرکس با هر گرایشی به لحاظ سرشت درونی، حامی مظلوم است.

هراس ستمگران از برپایی مجالس محرم

عاشورا هم چون خورشیدی فروزان، بر اثر مرور زمان، درخشندگی افزون تری می یابد، کاروان اسیران نینوا که طلایه داران تأثیرگستری عاشورا بودند، به هرجا رفتند، بذرهای قیام کربلا را افشاندند؛ تا جایی که دربار جنایتکار شام از آن در وحشت افتاد. از آن هنگام هر وقت که مردمانی عاشق و شجاع، خواسته اند از عاشورا الهام بگیرند و آتش در خرمن ستمگران افکنند، دشمنان را به رغم قدرت و توانایی هایی فراوان، به سوی زوال سوق داده اند.

رضاخان که از تأثیر شگفت مجالس حسینی وحشت داشت، تمامی آداب و رسوم عزاداری را که مرکز تجمع و حرکت بود و نیروگاه قیام ها به شمار می رفت، ممنوع کرد. روشن فکران خود باخته نیز درصدد تخریب و تخطئه کردن عزاداری های محرم بوده اند. میرزا فتحعلی آخوند زاده(1295 ـ 1228) که داعی و ناشر مدنیّت غربی است و قصد سنت شکنی و دور ساختن دیانت از عرصه های سیاسی و اجتماعی دارد، در مقام مخالفت با عزاداری های عاشورا بر می خیزد و تأکید می کند: «چه لزومی دارد آدمی به خاطر نقل حادثه ای که چندین قرن از آن می گذرد، اوقات خود را دائماً تلخ کند و به دلیل عملی بی خاصیت، از کسب و کار باز بماند، این عزاداری ها، نه برای ما فایده دارد و نه برای امام حسین(ع)؟!»1

قیام پانزده خرداد 1342 که طلیعه حرکت مقدس امام خمینی(ره) علیه رژیم پهلوی در شکلی گسترده به شمار می آید، با دوازدهم محرم 1383 هـ .ق مصادف بود، همین تقارن می توانست توان قیام را بالا ببرد و به استبداد و استعمار ضربه ای سهمگین وارد کند. محرم، ماه ایثار و دل کندن از دنیا، ذکر و عزاداری برای فداکاران نینواست، اعلامیه ها و بیانیه های امام نیز در جهت بهره مند شدن از چشمه حسینی برای نابودی باتلاق یزیدی بود و به همین دلیل در ابتدا خطاب به دسته ها و هیأت های مذهبی است. رژیم از این که تظاهرات مردم با ایام محرم هم زمان گردیده است، اظهار نگرانی می کند و برای کنترل حرکات احتمالی بخشنامه ای محرمانه به کلانتری ها صادر می کند که در مجالس عاشورایی جز مسایل مذهبی و ذکر مصیبت چیزی دیگری مطرح نشود، شاه نیز در این ایام، با دست زدن به یک تبلیغ روانی خود را نظرکرده معصومان می شمارد و می کوشد خود را به حربه مخالفان مجهز کند، اما این حرکت منافقانه، از خیزش نهضت جلوگیری نمی کند و دسته های عزاداری در ایام محرم در چندین شهر کشور ـ که مرکز ثقل آن ها قم و تهران است ـ در خیابان ها به حرکت در می آیند و جنبشی بزرگ را سامان می دهند. امام در قم به مقایسه بین سردمداران اموی و رژیم پهلوی می پردازد و نتیجه می گیرد که هر دو با اساس اسلام مخالفند. ایشان در مدرسه فیضیه قم، فریاد زد: «عصر، عصر روز عاشورا است»، مردم با تأثیرپذیری از عاشورا و نیز به دلیل بیانات روح بخش امام، از خود هیجان افزون تری بروز می دهند و عوامل رژیم، سراسیمه و آشفته، ناگزیر برای حفظ تشکیلات سلطنتی، به سرکوبی نهضت می پردازند و پیوند خود را با یزیدیان و امویان به اثبات می رسانند.

در اواسط سال 1357 هـ . ش یکی از مسایلی که رژیم شاه را به شدت نگران کرد، فرا رسیدن ماه محرم بود. شاه در مذاکرات خصوصی گفته بود: اگر بتوان این ماه را با آرامش پشت سرنهاد، می توان به بقای رژیم امیدوار بود، اما محرم با شعار «پیروزی خون بر شمشیر» که از حلقوم میلیون ها نفر بر می آمد، حضور خود را اعلام کرد و با تابش خود انقلاب را به پیروزی رساند و رژیم جبار پهلوی را نابود ساخت.

خورشید درخشان

در دوران رژیم طاغوتی، اگرچه مراسم عاشورا به طور گسترده در سراسر ایران برگزار می گردید، اما بیش تر عزاداری ها خالی از هرگونه حماسه و پیامی بود. در حالی که در تمامی مراحل انقلاب عاشورا سخن از دیانت، عدالت، آشتی ناپذیری با ستم و یورش به دشمن ضد ارزش هاست، با شروع نهضت امام خمینی(ره) که خود تأثیرپذیرفته از عاشورای حسینی بود، عزاداری ها شکل دیگری به خود گرفت؛ کانون اصلی خیانت و فساد معرفی شد و نیروی محرکه انقلاب مراسم عاشورا گردید و بدین سان همه سرزمین ایران به یک باره کربلا شد. از رژیم شاه به عنوان یزید زمان و از امام خمینی به عنوان حسین عصر، سخن گفته شد؛ محرم سال 57 هـ . ق حیات دیگری را به جامعه انقلابی تزریق کرد و به قول سایروس برام، نویسنده ایرلندی، تظاهرات سراپا سیاسی تاسوعا و عاشورای سال 57، به جای سوگواری مذهبی، یه یک رفراندوم پرجوش و خروش تبدیل گشت، آشکارترین اثر این حرکت، محکومیت رژیم شاه و انکار ناپذیری نقش رهبری انقلاب بود. در این ایام، مسلمانان ایرانی همه فریادهایی را که طی قرون و اعصار گذشته در گلوی خود، فرو خورده بودند و تمام نیرویی را که پادشاهان ستم پیشه در هم کوبیده بودند، در یک مبارزه سترگ و مقاومتی جانانه، متراکم ساختند ویکی از سفاک ترین ستمگران تاریخ را از تخت طاغوتی به زیر آوردند. ابتکار شگفت مردم با فریادهای الله اکبرشان بر بام ها آغاز شد و در همان شب با یاد شهیدان کربلا به خیابان ها ریختند و پیکر به خون خفته آنان مشعلی برای استمرار حرکت در شبی تاریک و رسیدن به صبح صادق گردید. فردایش نیز هم چنان با شعارهای کوبنده: «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد» پیروزی خون بر شمشیر را ندا دادند.

تقارن محرم با ایام حساس مبارزه، باز هم شکوهی خاص آفرید. تظاهرات و درگیری با رژیم، هم چنان در تمام کشور با شدت ادامه یافت. دولت نظامی، با شکست روبه رو شد. وقتی بختیار بر سر کارآمد، عقب نشینی رژیم کاملاً مشخص گردید، مردم با خودآگاهی انقلابی از همان روزهای آغازین روی کارآمدن بختیار، وی را نوکری بی اختیار خواندند و امام خمینی، طی اطلاعیه ای حکومتش را دست نشانده و غیرقانونی اعلام کرد. شاه در 26 دی ماه 1357 فرار می کند و این در حالی است که امام، سه روز قبل از آن، تشکیل شورای انقلاب را اعلام می کنند. سرانجام در زمستانی سرد، رودخانه ای که از سینه عاشورا سرچشمه گرفته بود، ضمن آن که بساط استبداد را درهم پیچید، با صفا و طراوت خود، آزادگی و رهایی از یوغ سلطه را برای امت ایرانی به ارمغان آورد. امید آن که به فرموده امام خمینی، پرچم پرافتخار اسلام بر فراز قله جهان به اهتزاز درآید و به برکت خورشید عاشورا، سیاهی ها و خاموشی ها از آسمان انسانیت کنار رود و ملت های محروم و صالح و رنج دیده سرنوشت خود را به دست گیرند و از شر استبداد و استکبار، رهایی یابند.

پی نوشت ها

1. فریدون آدمیت، اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ص 191

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 10:00 PM

محمد فولادی

حادثه عظیم کربلا از جمله حوادث مهم تاریخ بشری است، حادثه ای که پس از قرن ها در یادها و خاطره ها ماندگار و جاویدان است. اساس قیام امام حسین(ع) با هدف مبارزه با تحریف و بدعت در دین و معارف نبوی شکل گرفت؛ قیامی که چهره بسیاری از بدعت های وارد بر دین را آشکار ساخت، زمینه ساز شکل گیری قیام ها و نهضت هایی در جهان اسلام گردید و چهره حکومت های جور را برملا ساخت. با این همه، این واقعه به دلیل اهمیت، گرفتار چالش ها و ابهاماتی شده است. این نوشتار، نیم نگاهی به برخی شبهه ها و سؤال های این واقعه دارد.1

منظور از «السلام علی علی بن الحسین(ع)» در زیارت عاشورا کیست؟

از آن جا که ما در زیارت عاشورا، به اصحاب کربلا سلام و درود می فرستیم و از فرزندان امام حسین(ع) تنها علی اکبر(ع) در کربلا به شهادت رسیدند، از این رو، منظور از السلام علی علی بن الحسین(ع) در زیارت عاشورا «علی اکبر» است. البته، علی اصغر دیگر فرزند آن حضرت نیز در کربلا شهید شده است که نام وی در مقتل هایی که نوشته شده است، عبدالله رضیع (شیرخوار) است، نه علی اصغر2.

علاوه بر این، وقتی ابن زیاد در دارالاماره چشمش به امام سجاد(ع) افتاد، پرسید ایشان چه نام دارند؟ حضرت پاسخ داد: «علی ابن الحسین (ع)». ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین(ع) را نکشت؟ امام پاسخ داد: برادر بزرگ تری داشتم که اسم او علی بود و مردم او را کشتند.»3

این دلیلی است بر این که منظور از «علی بن الحسین(ع)» در زیارت عاشورا، علی اکبر است، نه امام سجاد(ع).

آیا لیلا ـ (مادر علی اکبر)ـ و شهربانو، در واقعه عاشورا زنده بودند و یا در

کربلا حضور داشتند؟

لیلا ـ مادر علی اکبر ـ به گفته کتاب های تاریخی و نیز شهید مطهری، در کربلا نبوده و همه افسانه ها و قصه سرایی ها درباره ایشان، تحریف واقعه عاشوراست. محدث قمی می نویسد:

«ظاهر آن است که لیلا در کربلا نبوده و من در کتب معتبر ندیدم.» 5

هم چنین مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی می نویسد: از مادر علی اکبر، یعنی لیلا هم، نامی در جریان واقعه کربلا به میان نیامده است و هیچ نمی دانم که ایشان در آن تاریخ زنده بوده است یا نه؟ از همسران امام، تنها کسی که در این سفر همراه امام بوده، رباب دختر امرؤالقیس است. 6

بنابراین، باتوجه به قرائن و شواهد موجود، لیلا در کربلا نبوده است. در نتیجه، آن داستان ها که در جریان حادثه کربلا به او نسبت داده می شود بی اساس و غیر واقعی است.

اما شهربانو، گرچه بنا بر نقل مشهور بین مورخان، مادر امام سجاد(ع) دختر یزدگرد سوم پادشاه ایران بود و نامش شهربانو، اما در این شهرت تاریخی برخی مورخان معاصر تردید کرده اند؛ لذا در این که نام مادر امام سجاد(ع) شهربانو و دختر پادشاه ایران باشد، تردید وجود دارد، چه برسد به زنده بودن او در واقعه کربلا. 7 و بنابر برخی اخبار، مادر امام سجاد(ع) هنگام وضع حمل آن حضرت از دنیا رفته است و بر فرض پذیرفتن این که مادر امام سجاد(ع) فرزند پادشاه ساسانی و نامش شهربانو باشد، مانند لیلا در واقعه کربلا در قید حیات نبوده است.

آیا امام حسین(ع) دختری به نام «رقیه» داشته است؟

مورخان و مقتل نویسان در میان فرزندان امام حسین(ع) به ذکر دو دختر به نام های «فاطمه» و «سکینه» بسنده کرده اند:8 برخی نیز نام زینب را بر آن دو افزوده اند، اما هیچ یک از منابع اولیه، از دختری خردسال برای امام(ع) مانند رقیه، فاطمه صغری و یا ... نامی نبرده اند و این جریان که هنگام اقامت کاروان اسیران، در شام دختری خردسال از امام حسین(ع) در فراق پدر شیون می کرده و هنگام مواجهه با سر بریده پدر جان داده، به چشم نمی خورد، ولی برخی کتاب های متأخرین، شرح حال جان سوز دختر کوچک او را در خرابه شام، بیان کرده اند9 و بیش تر این نویسندگان این واقعه را از کتاب کامل شیخ بهایی نوشته قرن هفتم هجری نقل کرده اند.

شواهد موجود برای وجود چنین دختری را می توان این گونه بیان کرد:

1. هنگامی که زینب(ع) در کوفه با سر بریده امام حسین(ع) مواجه شد، اشعاری سرود که ضمن آن آمده است: «برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگوکه نزدیک است قلبش تهی گردد.» 10 این عبارت بیانگر وجود دختری خردسال است که در فراق پدر بی تابی می کند.

2. امام حسین(ع) در آخرین لحظات حیات خویش و هنگام مواجهه با شمر فرمود: «الا یا زینب! یا سکینه! یا ولدی! من ذایکون لکم بعدی الا یا رقیه! یا ام کلثوم! انتم ودیعه ربّی الیوم قد قرب الوعد.»11 و تنها در این جاست که امام حسین(ع) نام رقیه (ع) را بر زبان جاری ساخته اند.

پی نوشت ها

1. این مقاله برگرفته از «تحقیق در نهضت عاشورا» مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، جمعی از محققان،1381، با اندکی تلخیص و تصرف است.

2. شیخ مفید، ارشاد، ص 253

3. عبدالرزاق، مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 325

4. علامه شهید مطهری، حماسه حسینی،ج 1، ص 27 ـ 26

5. شیخ عباسی قمی، منتهی الامال، ص 375

6. محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 12

7. سیدجعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 12 ـ 9

8. شیخ مفید، ارشاد ج 2، ص 135

9. شیخ عباس قمی، نفس المهموم،ص 415 ـ 166

10. بحارالانوار، ج 45، ص 115

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 9:59 PM

الف ـ عبداللهی

با مروری هرچند سطحی بر کمالات و ویژگی های حضرت زینب(س) این نکته رخ می نماید که تمام ویژگی های یک انسان کامل در شخصیت آن بانوی گرامی در حد و درجات عالی وجود داشته و البته هرکدام از ویژگی ها در صحنه ای از صحنه های زندگی حضرتش فرصت نمود یافته است.

آن چه در زندگی حضرت زینب(س) عمومیت ویژه ای یافته، همراهی ایشان با برادر بزرگوارش در حادثه عاشورا و مدیریت کاروان حسینی پس از این حادثه بزرگ است؛ در صورتی که نقش آن بانوی مکرمه در زندگی پدر بزرگوار و برادرش امام حسن مجتبی(ع) و نیز امام حسین(ع) برجسته و غیرقابل چشم پوشی است.

جای آن دارد که در بررسی ابعاد شخصیت حضرت زینب کبری(س) به صبر و مدیریت آن بانو و ویژگی هایی که عموماً پس از نهضت عاشورای سال 61 هجری فرصت بروز و ظهور یافت، بسنده نکنیم، بلکه به سایر ویژگی ها و کمالات آن حضرت نیز نیم نگاهی افکنده شود.

مراتب علمی

مراتب علمی و کمالات والای حضرت زینب(س)، قدرت آن بزرگوار در تفسیر آیات وحی، و بیان احکام و فصاحت و بلاغت آن بانو که بدون تردید رنگ و بوی فصاحت و بلاغت پدر بزرگوارش را داشته، از شاخص ترین ابعاد وجودی آن حضرت است.

مستند این ادعا را در چند کلمه از امام سجاد(ع) تقدیم می کنیم:

پس از آن که حضرت زینب(س) در کوفه، خطبه معروف خود را خواند، امام سجاد(ع) خطاب به آن بانو فرمود: «یا عمه ! اسکت انت بحمدالله عالمه غیرمعلمه و فهیمه غیرمفهمه؛ ای عمه! سکوت اختیار کن! تو به حمدالله دانشمندی هستی بدون آموزگار و دانایی هستی بدون یاد دهنده.

با عنایت به این که امام سجاد(ع) براساس تعارفات معمولی چنین لقبی را به کسی هرچند به عمه خود عطا نمی کند؛ بدون تردید، رمز و رازی در عالم بودن زینب بدون معلم و آگاه بودن ایشان بدون یاد دهنده و استاد نهفته است.

براین اساس، حضرت زینب(س) از یک سو عالم و دانشمند است (که در بخش اول مطالب زیر به آن اشاره شده است) و از سوی دیگر علم و دانش او از راه غیرمعمول (نادیده معلم) فراهم آمده است (که بخش دوم مطلب را تشکیل می دهد)

بخش اول

حضرت زینب(س) عالم و دانشمند است. تأمل در شخصیت آن حضرت و گذری بر فعالیت های علمی و فرهنگی ایشان، مراتب علمی آن بانو را روشن می سازد. حضرت زینب شش سال داشت که مادرش ـ زهرا(س) ـ خطبه ای در مسجد النبی درباره «فدک» خواند. زینب(س) در آن سن و سال کم، این خطبه را حفظ کرد. بعدها ابن عباس، از مفسران بزرگ که بعضاً لقب دریای علم را به او داده اند، این خطبه را از حضرت زینب (س) نقل کرده است. علاوه بر این، ابن عباس از حضرت زینب به «عقیلتنا» تعبیر کرده است؛ چنان که در ابتدای خطبه فدک می گوید: «این خطبه را عقیله ما، زنیب (س) دختر علی(ع) برای ما روایت کرد.»

تعبیر عقیله ( دانشمند و فهیم) از سوی ابن عباس که خود دریای علم و به تعبیر محمد حنفیه، عالم ربانی است، گویای مراتب و کمالات علمی حضرت زینب(س) است.

مصداق دیگری از کمالات علمی حضرت زینب(س) که ضمناً گویای فطانت و خوش حافظه بودن ایشان در سنین کودکی است، در حدیث معروف به حدیث «ام ایمن» آشکار است. توضیح این که رسول خدا(ص) درباره حوادث عاشورا (که سال ها بعد اتفاق افتاد) مطالبی به ام ایمن بیان کردند. ام ایمن آن حدیث را برای زینب عنوان کرد.

حضرت زینب این حدیث را در اواخر عمر حضرت علی(ع) بر آن حضرت عرضه کرد و درستی آن را دریافت؛ در حالی که سال ها می گذشت از آن روز که این حدیث را از ام ایمن شنیده بود.

جالب توجه این که حضرتش این حدیث را سال ها بعد (11 عاشورای سال 61 هجری) برای برادرزاده اش (حضرت سجاد) بیان کرد و به این طریق مرهمی بر دل داغ دار برادرزاده نهاد.

حلقه درسی

سال ها یکی پس از دیگری گذشتند، پس از ماجرای جمل و صفین که حضرت علی(ع) با خانواده خود به عراق مهاجرت کردند، حضرت زینب(س) هم چندسالی را در کوفه اقامت کرد.

زنان کوفه که به مراتب علمی، کمالات روحی و فصاحت و بلاغت زینب آگاه بودند، کسانی را نزد امام علی(ع) فرستادند، تا بدین واسطه حضرت زینب را به تشکیل کلاس های تفسیر و درس و بحث مشتاق سازند.

این کلاس ها تشکیل شد و زنان کوفه مشغول خوشه چینی از خرمن پرفیض علم و دانش زینب (س) شدند.

در این خصوص، مطلب ذیل شنیدنی است و آن مربوط می شود به یکی از جلساتی که حضرت زینب(س) مشغول تفسیر «کهیعص» (حروف مقطعه ابتدای سوره مبارکه مریم) بود.

در این حال، حضرت علی(ع) وارد مجلس شدند و خطاب به دخترشان زینب(س) فرمودند:«نور چشمم! شنیدم که مشغول تفسیر کهیعص هستی!» زینب(س) فرمود: «آری!»

امام علی(ع) فرمودند: «این حروف رمز مصایب جانسوزی است که در کربلا پیش خواهد آمد.» آن گاه شمه ای از آن حوادث را بر شمردند، به طوری که حضرت زینب(س) از شنیدن این حادثه که سال ها بعد به وقوع پیوست، گریه کرد.

این بخش را با چند جمله از نویسنده اهل سنت ـ دکتر بنت الشاطی ـ به پایان می بریم که نوشته است:

«از یک سو زینب را می بینیم که در لطف و مهربانی مانند مادر و در دانش و پارسایی همتای پدرش، علی(ع) است و در برخی روایات است که او (زینب) را مجلس علمی بوده و زنان به قصد آموختن احکام دین نزد او می رفتند؛ او (زینب) را عقیله بنی هاشم می گفتند و از وی حدیث می آموختند. ابن عباس از او حدیث نقل می کند و می گوید: عقلیه ما زینب دختر علی(ع) حدیث کرد؛... فرزندان او را بنی عقیله می خواندند.»

بخش دوم

نکته دوم که از مطلب امام سجاد(ع) بر می آید این که آن بزرگوار این مراتب علمی را بدون شاگردی در محضر شخصی خاص به دست آورده است و معنای غیر معلمه و غیرمفهمه نمی تواند جز این باشد؛ اگرچه حضور (ولو در سنین کودکی) در محضر رسول خدا(ص) و در سال های بعد استفاده از محضر پدر و دو برادر بزرگوارش امام حسن و امام حسین(ع) نمی تواند در شکل گیری این مراتب علمی بی تأثیر باشد؛ اما تردیدی نیست که نمی توان کمالات علمی زینب را بی بهره از افاضات الهی دانست.

آن حضرت دانشمندی بود که دانش او از سنخ آموزش های عرفی و معمولی نبوده است. تأمل در سخن حضرت سجاد(ع) (غیرمعلمه) ما را به این نکته رهنمون می سازد که علم و دانش حضرت زینب(س) جدای از بخش هایی که می توانسته آن ها را در محضر پدر بزرگوارش بیندوزد، از زمره دانش هایی است که خدای متعال به بندگان خاص خود عطا می کند، نه از نوع دانش های اکتسابی و اندوخته های عرفی. مضافاً این که اگر خداوند وعده داده است به نیکوکاران «فرقان» ـ که خود علم و دانش است ـ عطا کند؛ چه کسی پرهیزکارتر و نیکوکارتر از زینب(س) ولاجرم چه کسی سزاوارتر از زینب کبراست که این عطیه و موهبت به او داده شود؟

براین اساس، جدای از اصالت و ریشه خانوادگی و استفاده از نفس گرم رسول خدا(ص) و استفاده از محضر پدر بزرگوار(ع) و هم نشینی با دو سید جوان اهل بهشت (امام حسن و امام حسین) عنایات و تفضلات الهی را بایستی در اندوخته های علمی و کمالات فرهنگی و معنوی زینب مؤثر دانست.

فصاحت و بلاغت

عنایات الهی، به علم و دانش و مراتب معنوی زینب کبری منحصر نمی گردد، فصاحت و بلاغت آن بانوی گرامی نیز بدون شک عطیه ای الهی بوده است. آن بزرگوار پس از حادثه عاشورا در برابر ابن زیاد خطبه ای خواند که حاضران شدیداً تحت تأثیر قرار گرفتند، و ابن زیاد برای این که جو جلسه را در دست بگیرد، دست به نوعی واکنش دفاعی زد و خطبه آن بانو را سجع گویی خواند! و گفت: «به راستی که این زن در هنر سجع گویی زبردست است، پدرش هم سجع گو و شاعر بود.»

حضرت زینب(س) در جواب او فرمود: «زن را با سجع گویی چه کار؟! مرا به آن دل بستگی نیست؛ آن چه شنیدی سوز سینه ام بود که بر زبان جاری شد.»

این مطلب از آن سو ادعای ما را مبنی بر اعطایی بودن فصاحت و بلاغت حضرت زینب(س) استحکام می بخشد، که اصولاً گوینده زمانی می تواند مطلبی را فصیح و بلیغ ادا کند که مطلب را تمرین و تکرار کرده باشد، و این نکته درباره حضرت زینب (س) منتفی است؛ زیرا در حادثه عاشورا فرصتی نبود تا زینب کبری چنین تمرین و تکراری داشته باشد. لاجرم نمی توان این خطبه وسایر خطبه های حضرت زینب را از عنایات و تفضلات پروردگار خالی دانست.

آری! کمالات و ابعاد شخصیت حضرت زینب(س) به مدیریت آن بانو در حادثة عاشورا خلاصه نمی شود؛ بلکه ده ها ویژگی ممتاز دیگر را می توان در وجود آن حضرت یافت، ویژگی هایی که آمیخته با تفضلات و عنایات خداوند بوده است. آن بزرگوار عالمی بوده که علم و دانش او از سرچمشة علمی الهی بود و فصاحت و بلاغت حضرتش، تجلی کلام خداست.

منابع

1. زینب قهرمان؛ دختر علی

2. حضرت زینب، فروغ تابان کوثر

3. عقیله بنی هاشم، زینب کبری

4. زن در آینه جلال و جمال

5. زینب؛ عقیله بنی هاشم

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 9:57 PM

سید جواد حسینی

دنیا، دانشگاهی است که مردم دانشجویان آن هستند و خداوند و انبیا، معلّمان و استادان آن. گرفتاریها و سختیها،آسانیها و راحتیها، مصائب و شادیها، داراییها و نداریها، فراوانیها و قحطیها، آزادیها و اسارتها، سلامتها و بیماریها موادامتحانی آن هستند.

و قطعا مردم در امتحان به چند گروه تقسیم می شوند: گروهی که در تمام موارد و مواد امتحانی با نمره عالی قبولمی شوند و برای همیشه سعادتمند و سرفراز شده اند. گروهی با نمره متوسط در این امتحان قبول شده اند و خود را ازخواری و ذلّت شکست نجات داده اند. و گروهی نیز مردود شده و برای ابد دچار ذلّت و بیچارگی گشته اند.

زینب کبری علیهاالسلام در این بین، جزء گروهی است که در تمام موارد امتحانات و ابتلائات، به خوبی و با نمره عالی بهپیروزی رسیده و به بالاترین قلّه سعادت و موفقیت راه یافته و به قهرمان بزرگ کربلا لقب یافته است.

آنچه پیش رو دارید، تبیین مواد امتحانی با استفاده از آیات قرآن و پیروزی و موفقیت حضرت زینب علیهاالسلام در تک تکآن موارد است.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 9:50 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6036946
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی