به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

سید صادق سیدنژاد

بی تردید یکی از مهم ترین عوامل تربیت و پرورش فضیلت های اخلاقی و نیز تثبیت و انتقال ارزش های فرهنگی و اعتقادی، استفاده از الگوهای مناسب است; چرا که الگو و سرمشق به لحاظ برخورداری از ویژگی های خاصی می تواند به روند حفظ و انتقال فضایل و آموزه های تربیتی سرعت بخشیده و به تعمیق و ماندگار شدن آن ها کمک نماید.

در مجموعه تعالیم اسلام، به ویژه در تعالیم مربوط به مسائل تعلیم و تربیت، نه تنها توصیه و تاکید بر استفاده از شیوه الگویی شده بلکه علاوه بر تبیین مشخصات و ویژگی های یک الگوی مناسب در موارد ضروری مصداق نیز ذکر شده است. علاوه بر این، گاهی راه های بهره برداری از الگوها نیز مورد اشاره قرار گرفته است. از جمله در یک مورد ضمن تشریح جریانات مربوط به جنگ احزاب در قرآن کریم، از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به عنوان «اسوه حسنه » یاد می شود. می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة » (احزاب: 21) به درستی که زندگی و عملکرد رسول خداصلی الله علیه وآله برای شما اسوه و سرمشق نیکویی است، با توجه به مفهوم واژه اسوه، منظور آیه این خواهد بود که اگر می خواهید در مسیر صراط مستقیم قرار گیرید، به رسول خداصلی الله علیه وآله اقتدا کنید و از رفتار و کردار او پیروی و تبعیت کنید. البته، قرآن بلافاصله این هشدار را نیز مطرح می سازد که تنها کسانی می توانند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را الگو و سرمشق خود قرار دهند که به خدا و روز رستاخیز اعتقاد داشته باشند و هرگز در لحظات زندگی خویش از یاد خدا غافل نگردند.

با توجه به آنچه گذشت، در شرایط کنونی - که استکبار جهانی و ایادی جیره خوار آن با تمام قوا ارزش های اصیل اخلاقی و اعتقادی مسلمانان و بلکه همه مکاتب الهی را مورد تهاجم قرار می دهند و کوشش می کنند تا از طریق به فراموشی سپردن این گنجینه های عظیم تمدن بشری راه را برای چپاول همه جانبه خود هموار سازند - یکی از مؤثرترین شیوه های مقابله با این حملات ناجوانمردانه، آن است که برای نسلی که از همه بیش تر در معرض نوک تیز تهاجم دشمن قرار دارد. از میان شخصیت های برجسته اسلامی که عملکرد و رفتار و اخلاق ایشان آیینه تمام نمای فرهنگ اصیل اسلامی است; کسانی به عنوان سرمشق و اسوه معرفی شوند تا از طریق اقتدا به ایشان با ترفندهای دشمنان کمالات و ارزش های معنوی به بهترین وجه مقابله گردد.

در این راستا، توجه به حفظ سلامت فکری و اعتقادی قشر بانوان از اهمیت و ضرورت بیش تری برخوردار است; چرا که همواره در طول تاریخ خطرناک ترین نقشه های دشمنان از طریق نفوذ و ایجاد تغییر در نوع تفکر و بینش این قشر از جامعه عملی شده است.

به علاوه، حفظ سلامت بینش و دیدگاه های ارزشی بانوان هر جامعه ای به لحاظ نقش بسیار مهمی که در تربیت نسل جدید دارد، تضمین کننده سلامت فکری و فرهنگی سایر اقشار نیز محسوب می شود.

یکی از چهره های برجسته جهان اسلام، به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصر به فرد در تمام زمینه ها می تواند یک الگو به تمام معنی در همه اعصار مطرح شود، حضرت زینب علیها السلام است.

همان گونه که این بانوی گران قدر در یکی از حساس ترین برهه های تاریخ اسلام، از طریق تدبیر و فداکاری و شهامت وانست خطری را که متوجه کیان اسلام بود، برطرف سازد. امروز نیز بانوان جامعه اسلامی می توانند از طریق اقتدا به سیره و عملکرد و فضایل شیرزن کربلا حضرت زینب کبری علیها السلام همه دسیسه های ناجوان مردانه استکبار جهانی را خنثی نمایند.

این نوشتار، که با هدف گرامی داشت سال روز میلاد عقیله بنی هاشم به نگارش درآمده، می کوشد تا پس از مروری کوتاه به وقایع زندگی آن حضرت، اشاره ای نیز به برخی از کمالات و فضایل والای ایشان گردد.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 8:59 AM

سید جواد حسینی

پاسدار عفت و پاکی منم

با حیا در چادر خاکی منم

من حیا را مرزداری کرده ام

بانوان را جمله یاری کرده ام

زینب; بانوی حیا و عفت، مرزبان پاکی و پاکدامنی، دختر علی علیه السلام و زهرا علیها السلام; در روز پنجم جمادی الاولی، سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره، خواستگاه حیا و پاکی، دیده به جهان گشود .

هرچند مادر بزرگوارش را در پنج سالگی از دست داد، ولی رهتوشه هایی گرانبها از حیا و پاکی در همین مدت کوتاه از مکتب مادر فرا گرفت . در دوران زندگی بابرکت خویش، مشکلات و رنجهای فراوانی متحمل شد و بی شک مهمترین و تلخ ترین آن، واقعه کربلا و داستان اسارت بود . در تمام این سختیها و حوادث تلخ، در کنار صبوری و بردباری; درس حیا و عفت را به همه آموخت (1) .

او را; ام کلثوم کبری، صدیقه صغری، محدثه، عالمه و فهیمه می نامیدند . او زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود . نسب نبوی، تربیت علوی و فاطمی، همراه با لطف خداوندی، از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را «عقیله بنی هاشم » می خواندند .

مراسم نام گذاری

معمولا مرسوم است که پدر و مادر، نام فرزند را انتخاب می کنند، ولی در ولادت حضرت زینب علیها السلام، والدین او این کار را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، جد بزرگوار آن بانو واگذار نمودند; پیامبر صلی الله علیه و آله در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، مشتاقانه به خانه علی علیه السلام رفت . نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، بعد از مدتی جبرائیل بر پیامبر نازل گردید و نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است، برای این دختر انتخاب نمود (2) .

آن بانوی بزرگ، سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه، محنت و رنج و با یادگار گذاشتن درسهای زیادی از صبوری، حیا، عفت و پاکی، دار فانی را وداع گفت .

در این مقام برآنیم تا گوشه هایی از حیا، عفت و پاکدامنی زینب را به تصویر کشیم و رهتوشه گرانبهایی برای بانوانی که می خواهند زینب گونه زندگی کنند و به افتخار و سربلندی ابدی برسند مهیا سازیم .

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 8:56 AM

محمد عابدی

الگوی حضور کیست؟

گسترش روزافزون ارتباطات فرهنگی، جوامع مختلف را با فرآورده های فکری جدیدی که منعطف به تجربه ها و خواسته های غرب است رو به رو کرده است. در این بین جوامع اسلامی به دلایل متعدد از جمله: خودباختگی و مرعوب شدن در برابر پیشرفت تکنولوژی غرب، بیش از آنچه غرب از آنان بیاموزد، چشم به غرب دوخته اند و برای حضور زن در عرصه اجتماع، خصوصا مساله حجاب و پوشش، الگوهای غربی را برگزیده اند.

در کنار چنین رویکرد وابسته، رویکردی دینی نیز وجود دارد و آن ترسیم مرزهای حقیقی دین برای

حضور زن در عرصه های گوناگون، در راستای توسعه همه جانبه است. صاحبان این دیدگاه خود را در مقابل پیشرفت های تکنولوژی غرب مقهور نمی بینند.

گروه سومی نیز وجود دارد و آن دسته، دسته متحجران فکری اند که همواره کوشیده اند، سلایق خود را به نام دین در عرصه ترسیم مرزها به کار گیرند و بر آن اساس دچار افراطهایی شده اند که اساس حضور زن در اجتماع را به انحراف کشانده و مانع اساسی در راه توسعه جوامع اسلامی ایجاد کرده اند.

از این دیدگاه ارائه الگویی موفق از زنان اسلامی که با حفظ معیارهای دینی (از جمله حجاب) در عرصه های اجتماعی حضور یافته اند، می تواند حجتی در برابر گروه اول (غرب زدگان) و گروه سوم (متحجران) و مؤید و راهنمایی برای گروه دوم (واقع گرایان دینی) باشد. از این منظر ما گوشه ای از زندگی حضرت زینب علیها السلام را به تماشا می نشینیم تا ببینیم حضرت زینب علیها السلام چگونه توانست با حفظ پوشش، الگویی برای حضور زن مسلمان در اجتماع - خصوصا با مساله پوشش اسلامی که امروزه مورد توجه و خرده گیری است - باشد.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 8:55 AM

حجة الاسلام سید جواد حسینی

3. نمایش شکوه حیا هنگام

مدینه، شبی را به یاد می آورد که کاروان حیا با تمام شکوه و جلال به سوی مکّه روانه شد،آن شب از شب های ماه رجب بود که کاروانی مجلل از مدینه بیرون رفته، در حالی که دور بانوی «حیا» و عفت را جوانان بنی هاشم و در رأس همه سید جوانان اهل بهشت احاطه نموده بودند. در قطعه ای تاریخی، راوی چنین نقل می کند: چهل محمل را دیدم که با پارچه های حریر(ابریشم) و دیباج زینت شده بودند. در این وقت امام حسین(ع) دستور داد بنی هاشم زن های محرم خود را سوار بر محمل ها نمایند. پس در این حال من نظاره می کردم که ناگهان جوانی از منزل حسین(ع) بیرون آمد در حالی که قامت بلندی داشت و برگونه او علامتی بود و صورتش مانند خورشید می درخشید و می فرمود: بنی هاشم کنار روید و آن گاه دو زن از خانه حسین(ع) خارج شدند، در حالی که (سراپا حیا بودند چرا که) دامانشان بر اثر حیای از مردم به زمین کشیده می شد و دور آن دو را کنیزانشان احاطه نموده بودند. پس آن جوان به سوی یکی از محمل ها پیش رفت و زانوی خود را تکیه قرار داد و بازوی آن دو را گرفت و بر محمل سوار نمود. پس من از بعضی مردم پرسیدم، آن دو بانو کیستند؟! جواب دادند: یکی از آن ها زینب (سلام اللّه علیها) و دیگری ام کلثوم ؛ دختران امیرالمؤمنین(ع) هستند.

پس گفتم: این جوان کیست؟! گفته شد: او قمر بنی هاشم، عباس فرزند امیرالمؤمنین است. سپس دو دختر صغیری را دیدم که گویا امثال آنها آفریده نشده است. پس یکی را همراه زینب و دیگری را همراه ام کلثوم سوار نمود. پس از (اسم) آن دو دختر پرسیدم: گفته شد: یکی سکینه و دیگری فاطمه، دختران حسین می باشند.(1) آن گاه بقیه بانوان به همین جلال و عظمت حیا و متانت سوار شدند. و بدینسان کاروان حیا، عفت و متانت و نجابت مدینه را ترک گفت.

4. زیور آلات فدای حیا و عفت!

پس از غارت لباس های امام حسین(ع) سپاهیان کوفه و شام به سوی خیمه ها هجوم بردند. لحظاتی تلخ و جانکاه بود. زینب کبری بیش از همه تلخی و مخاطرات این تهاجم وحشیانه را احساس می کرد، چرا که از یک سو پاسبان خیمه های حیا و عفت بود و از طرف دیگر حفظ جان امام زمانش را به عهده داشت.

دختر علی (ع) که منش و خوی کوفیان را می شناخت. برای حفظ حیای بانوان و قبل از آمدن آن ها تمام زیور آلات زنان را جمع کرده خطاب به عمر سعد فرمود: ای عمر بن سعد! سپاهیان خود را از تعجیل و شتاب در غارت خیمه ها بازدار! خود آنچه اسباب و زیور آلات است به شما واگذار می کنیم. مبادا دست نامحرمان به سوی خاندان رسول خدا دراز شود( و بر قامت حیا و نجابت غباری نشیند).

تمامی وسایل و زیور آلات حتی گوشواره های فاطمه بنت الحسین (ع) نیز که یادگار امام بوددر محلی جمع شد و پس از آن که زنان و کودکان در گوشه ای اجتماع کردند، دختر شجاع علی (ع) فریاد زد: هرکس میل دارد، وسایل و زیور آلات را بر دارد! عدّه ای پیش آمدند و هرچه بود غارت کردند...(2)

زینب بعد از عبور از قتلگاه دردمندانه رو به مدینه جدّش کرد: «یا مُحَمَّداه صَلّی عَلَیکَ مَلائِکَةُ السَّماءَ! هذا الحُسین بِالعَرَاء... وَ بَناتُکَ سَبایا... فَابکَت کُلَّ عَدُوّ وَ صَدیقٍ؛(3)

ای رسول خدا که ملائکه آسمان برتو درود می فرستند، این حسین توست که در صحرا افتاده... دختران تو اسیر شده اند، پس دوست و دشمن را به گریه انداخت.»

5. فریاد بانوی حیا بر بی حیاها

کاروان حیا وارد کوفه شد. مردم در حالی که خاندان رسالت را به سوی عبیداللّه بن زیاد می بردند، اسیران را تماشا می کردند. در این لحظه فریاد بانوی حیا بلند شد:«یا اَهل الکوفَةِ، اَما تَستَحیونَ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ اَن تَنظُرُوا اِلی حَرم النَّبِیِ (ص)؛(4) ای مردم کوفه! از خدا و فرستاده او شرم نمی کنید که به خاندان پیامبر چشم دوخته اید.»(5)

6. با حیاتر از او ندیدم

بعد از آن که کوفیان متوجّه شدند که اسرای آل محمّد (ص) وارد کوفه شده اند، از گوشه ای صدای گریه و زاری شنیده می شد و از جایی بانگ شیون و ناله برمی خاست. زنان کوفه نوحه گری نموده و گریبان چاک می زدند، گریه کنندگان برای بانوان ارجمندی که به اسارت برده شدند، می گریستند، زینب این منظره را که دید نتوانست تاب بیاورد، زینب نتوانست ببیند که کوفیان بر حسین (ع) و جوانانش می گریند با آن که همگی به دست آن ها قربانی شدند، آنان برای اسیری دختران رسول خدا، زاری می کردند و کسی جز کوفیان هتک حرمت آن خاندان را نکرده بودند، زینب (سلام اللّه علیها) فرمود:«...اَتَدرُونَ وَیلکم ایّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَثتُم، وَ اَیَّ عَهدٍ نَکثتُم؟ وَ اَیَّ کَرِیمَةٍ لَه اَبرَزتُم؟ وَ اَیَّ حُرمَةٍ لَهُ هَتَکتُم...؟؛ آیا می دانید چه جگری از رسول خدا پاره پاره کردید؟ و چه پیمانی گسستید؟ و چگونه پرده نشینان حرم را از پرده بیرون کشیدید؟ و چه حرمتی از آن ها دریدید؟! و چه خون هایی ریختید؟!

سخنان زینب (سلام اللّه علیها) وجدان خفته مردم را بیدار کرده و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد. خزیم اسدی می گوید:«وَ نَظرتُ اِلی زینَب بِنت علی (ع) یَومَئِذٍ وَ لَم اَرَو اللّهِ خَفرةً قَطّ اَنطَقُ مِنها؛(6) متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنی را که سرتاپا شرم و حیا باشد(خفرةً زنی که بسیار با حیا باشد) سخنران تر از او ندیدم، گویی زینب از زبان علی (ع) سخن می گفت. و همو می گوید: پیرمردی را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود، می گفت: پدر و مادرم فدای شما باد مردان شما بهترین مردها، و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلی است که نه خوار می گردد و نه شکست می پذیرد.(7)

آنگاه زینب (سلام اللّه علیها) فرمود:

ماذا تَقُولُونَ اِذ قال َالنَّبِی لَکُم ماذا صَنَعتُم وَ اَنتُم آخِرُ الاُمَم
بِاَآهلِ بَیتی وَ اَولادی وَ تَکرُمَتی مِنهُم اُساری وَ مِنهُم خرِّجُوا بِدَمٍ

چه خواهید گفت آن گاه که رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) از شما سئوال کند: این چه کاری بود که انجام دادید در حالی که شما آخرین امت بودید؟! به اهل بیت، فرزندان و پرده نشینان حرم من بنگرید که گروهی اسیر شما شده اند و گروهی دیگر در خون خود غوطه ورند.(8)

7. تجلّی حیا در دارالاماره کوفه

زینب بعد از تمام شدن خطبه به راه خود ادامه داد تا به دارالاماره رسید. در این هنگام بغض راه گلویش را بست؛ چرا که او همه جای این خانه را می شناخت. این جا روزی خانه زینب بود، روزگاری که اسم پدرش علی با عظمتی بی مانند جهان را پر ساخته بود. اشک در دیدگانش حلقه زد. ولی خودداری کرده، مبادا که گریه خوارش کند. زینب دست راستش را به روی قلبش گذارد مبادا از هم بپاشد. در آن دم به اتاق بزرگی رسید و دید عبیداللّه بن زیاد در جایی نشسته که پدرش در آن جا می نشست و از میهمانان پذیرایی می کرد. امروز دوباره زینب به درون این خانه پا می گذارد در حالی که اسیر و داغ دار شده، هیچ وقت زینب، مانند امروز احتیاج نداشت که به عظمت روحی و نیروی معنوی اش اعتماد کند و به اصالت خاندان و شرافت تبارش پناه برد تا آن طوری که شایسته دختر علی، و «عقیله بنی هاشم» است بایستد تا بتواند آن چه را که از او شایسته است نشان دهد.

زینب، که بی ارزش ترین لباس هایش برتن و کنیزانش دورش را گرفته بودند. حیا را به عرصه نمایش گذاشت و بدون آن که به امیر سرکش خون خوار اعتنایی کند، به صورت ناشناس در گوشه ای نشست در حالی که سراپای وجود او را شرم، حیا نجابت و پاکی احاطه کرده بود.(9) «فَجَلَسَت زَینَب بنتَ عَلِیّ(ع) مَتَنّکَرة؛ زینب ناشناس نشست»(10) ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟! (سه بار این سؤال را تکرار کرد) حیا و نجابت زینب از یک طرف، علم حضرت به قصد ابن زیاد برای تحقیر اهل بیت (علیهم السلام) از طرف دیگر اجازه نداد زینب جواب او را بدهد تا آنجا که ابن زیاد ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب پاشید و برای آزردن او گفت: «کَیف رَأَیتِ صُنعَ اللّهِ بِاَخِیکِ وَ اَهل بَیتِک؛ کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟!»(11) زینب جوابی کوتاه ولی بسیار زیبا داد که ریشه در کمال حیای او داشت چرا که علی (ع) فرمود: «اَلحَیاءُ سَبَبٌ اِلی کُلِ جَمیلٍ(12) ؛ حیا علت(و سوق دهنده به سوی) تمام زیبایی ها است و از آن جا که زینب دارای کمال حیا و نجابت است همه هستی را و همه مصیبت ها را زیبا می بیند، حضرت با آرامشی که از حیا و رضای قلبی او حکایت داشت آن جمله به یاد ماندنی را فرمود: «ما رایت الّا جمیلاً ؛ جز خوبی چیزی ندیدم.»

8. مجلس یزید، اوج تقابل حیا و

وَ مِمّا یُزِیلَ القَلب عَن مُستَقَرِّها وَ یَترُکُ زَندَ الغَیظِ فی الصَّدرِ وارِیا
وقُوفُ بَناتِ الوَحیِ عِندَ طَلِیقها بِحالٍ بِها تَشجِینُ حَتّی الاَعادِیا(13)

از چیزهایی که دل را از جا می کند و سینه را آتش می زند ایستادن دختران وحی است (به حال اسارت) در نزد آزاد شده های خود با حالت و وضعیتی که دشمنان هم بر آن ها اندوهگین شدند.»

یزید، بزرگان اهل شام و سفرای خارجی را دعوت کرده بود. آن گاه دستور داد که اسیران را وارد کنند. مجلسیان به دختران و دودمان پیامبر نگاه می کردند، که تا دیروز در پس پرده عزّت و احترام قرار داشتند و بیگانه ای رخسار آنان را ندیده بود.

هنگامی که مدعوین، بزرگواری، ارجمندی و حیای این دودمان را به خاطر آوردند، همه از شرم و خجالت چشم برهم نهادند، ولی در آن جمع، مرد تنومند شامی سرخ روی، با چشمانی از حدقه درآمده به فاطمه دختر حسین(علیه السلام) می نگریست و بانگاه های آزمندانه خود می خواست او را ببلعد. فاطمه هراسان و لرزان به عمّه اش زینب (سلام اللّه علیها) پناه برد.

مردک شامی برخاست و به یزید گفت: یا امیرالمؤمنین! این دوشیزه رابه من ببخش! فاطمه در حالتی که از وحشت می لرزید، دامن عمّه اش زینب را گرفت. زینب او را در آغوش گرفت و فرمود: «گمان دروغ بردی و فرومایگی کردی! نه تو چنین حقّی داری و نه یزید!»(14) یزید خشمگین شد و سخنانی بین او و زینب (سلام اللّه علیها) رد و بدل شد، تا آنجا که زینب (سلام اللّه علیها) فرمود: اکنون که سرتاسر زمین و آسمان را بر ماتنگ گرفته ای و ما را مانند اسیران به هرسو می کشانی به گمانت که پیش خدا برای ما پستی و برای تو شرف و منزلت است؟! آنگاه فریاد آهنین حیا بر فرق مجسمه بی شرمی فرود آمد که: «یَابنَ الطُّلَقاء آمِنَ العَدلِ یَابنَ الطُّلَقاء تَخدیرُک حَرائِرَکَ وَ اِمائَکَ وَ سَوقُکَ بَناتِ رَسُولِ اللّهِ (ص) سَبایا قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ وَ اَبدَیتَ وُجُوهَهُّنَ تَحدُوا بِهِنَّ الاَعداء مِن بَلدٍ اِلی بَلدٍ سَتَشرِفُهُنَّ اَهلُ المَناهِلِ وَ المَناقِل یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنّ القَریبُ وَ البَعیدُ وَ الَّدَنِی وَ الشَّریفُ، لَیس مَعَهُنَّ مِن رِجالِهِنَّ وَلِیّ وَ لا مِن حُماتِهِنَّ حَمِیّ وَ کَیفَ یُرتَجی مُراقَبَةُ مَن لَفظَ فُوهُ اَکباد الاَزکیاءِ وَ نَبَتَ لَحمُهُ مِن دِماءِ الشُّهَداء... ؛(15) ای پسر آزاد شدگان؛(16) آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران (پرده نشین) رسول خدا را اسیر کنی(و شهر به شهر بگردانی؟!) پرده آبروی آن ها را بدری و صورت آن ها را نمایان سازی تا دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند، و بومی و غریب چشم به آن ها بدوزند و نزدیک و دور، و شریف و فرومایه تماشایشان کنند، در حالی که از مردان آن ها یاری کننده ای همراهشان نباشد، و از یاری کنندگان آنان مددکاری نباشد. چگونه می توان امید بست به دلسوزی کسی که (مادرش) جگر پاک مردان خدا را جوید و گوشت او از خون شهدا رویید؟!»

کو اسارت؟ خصم تو در بند بود هر کلامت صدهزاران پند بود

زینب آرام گرفت، سخنان سراپا درد و حیای زینب، باعث شد یزید سربه زیر افکند و هرکس در آن جا بود، چنان سربه زیر و خاموش شد که گویی مرغ مرگ بر سر همه سایه افکنده است. نقل می کنند که هنده دختر عبداللّه عامر «زن یزید» آن چه را در مجلس شوهرش رخ داد شنید، پیراهن را نقاب کرده و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید.(17) نکته مهمی که زینب به آن تصریح می کند و از آن سخت آزرده است این است که زنان یزید پوشیده اند، و حرمت و حیای آن ها محفوظ، ولی او و زنان اهل بیت (علیهم السلام) در معرض دید نامحرمان، به همین جهت نمی گوید زنان تو در کاخ و اسیران در کوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه اند، بلکه تنها و تنها بر حجاب و حفظ حرمت و حیا اصرار دارد که این خود می تواند بزرگترین درس برای بانوان جامعه ما باشد که در هر حال مرز حیا را حفظ و حریم حرمت خویش را پاس دارند، و بر مهاجمان مرز حیا و عفّت فریاد بزنند و در مقابل آن ها در هیچ حالی ساکت نباشند حتی اگر در بند و اسیر باشند.

9. عفّت و پاکدامنی، دست آورد

عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است.

زینب (س) از یک سو، به زیبایی درس عفت را در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود: «ما المُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبِیل اللّهِ بِاَعظَمَ اَجراً ممَّن قَدَرَ فَعَفَّ یَکادُ العَفیفُ اَن یَکُونَ مَلَکاً مِنَ المَلائِکَة ؛ مجاهد شهید در راه خدا اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد، امّا عفت می ورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد.»(18) و از طرف دیگر، حیای ذاتی زینب(س) می طلبید که در اوج عفت و پاکدامنی باشد، چرا که بارزترین ثمره و پی آمد حیا، عفت و پاکدامنی است. چنان که علی (ع) فرمود: «سَبَبُ العفَّةِ اَلحَیا؛ علّت عفت و پاکدامنی شرم و حیا است»(19) و فرمود: «اَصلُ المُرُوءَةِ اَلحَیاء وَ ثَمَرُها العِفَّة؛ به هر اندازه که حیا باشد، عفت و پاکدامنی خواهد بود.»(20) و در جای دیگر فرمود: «عَلی قَدرِ الحَیاء تَکونُ العِفَة؛به هر اندازه که حیا باشد، عفت و پاکدامنی خواهد بود.»

تربیت خانوادگی، و حیای ذاتی زینب کبری(سلام اللّه علیها) باعث شد تا او عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذارد. او در دوران اسارت و در مسیر

کربلا تا شام، سخت بر عفت خویش پای می فشرد. مورخین نوشته اند: «وَ هِیَ تَستُرُ وَجهَها بکَفِها لانَّ قِناعَها قد اُخِذ مِنها؛ او صورت خود را با دستش می پوشاند چون مقنعه اش از او گرفته شده بود.» شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و می گوید:

وَرِثَت زینَبُ مِن اُمِّها کُلَّ الَّذی جَری عَلَیها وَ صارَ
زادَت ابنَةٌ عَلی اُمِّها تَهدی مِن دارِها اِلی شَرِّ دار
تَستُرُ بِالیُمنی وُجُوهاً فَاِن اَعوَزَها اسَّترُ تَمَدّ الیَسار

«زینب تمامی آن چه بر مادر گذشت را به ارث برد. منتهی دختر سهم اضافه ای برداشت که از خانه اش به بدترین خانه حرکت کرد(به اسارت رفت). صورت را (در اسارت) با دست راست می پوشاند، و اگر پوشش او را نیازمند می کرد از دست چپ هم بهره می برد».

این نشانه عفت اوست که هنگام ورود به شام، شمر را ـ که زمانی سرباز علی (علیه السلام) بود و در آن راه مجروح نیز شده بود، ولی ناپاکی ها و بی حیایی ها او را به آن جا کشانده که قاتل فرزند علی (علیه السلام) گردد ـ احضار کرد و از او خواست که برای

حفظ مرز بلند حیا و عفت کاروان اسرا را، از خلوت ترین درب شهر وارد شام نماید و سرهای شهدا را نیز از بین زنها بیرون ببرد، ولی آن ملعون حیا از دست داده و در نتیجه دین را باخته، عکس فرمایش آن حضرت را عمل کرد و اسیران را از شلوغ ترین و پرجمعیّت ترین درب شهر، یعنی (درب ساعات) وارد نمود و سر شهدا را نیز بین اسرا جای داد. راوی می گوید: «زینب (و یا ام کلثوم) را دیدم که چادری کهنه بر سر کشیده و روی خود را گرفته بود. امام سجاد (علیه السلام) نیز به سهل بن ساعد صحابی فرمود: اگر می توانی چیزی به این نیزه دار بپرداز تا سر امام را کمی جلوتر ببرد که ما از تماشاچیان در زحمت و اذیت هستیم. سهل می گوید: رفتم و یکصد درهم به نیزه دار پرداخت کردم تا از بانوان دور شود، کار بدین منوال بود تا سرها را نزد یزید بردند.»(21)

آری زینب (س) حاضر است جان بدهد، فرزند بدهد، برادر و برادرزاده و بستگان بدهد، به اسیری برود و خلاصه هر مشکلی را، تناب بر گردن را،گرسنگی و تشنگی را تحمّل کند ولی از عفت و حیای خویش چون گوهر گرانبهایی مراقبت کند. او حاضر نیست تحت هیچ شرائطی در معرض دید اجنبی قرار گیرد.

مکتبی که زینب در آن درس خوانده و دوره دیده به او آموخته که کشته شدن در راه راست را جمال و زیبایی بداند، ولی حضور بدون پوشش و در معرض دید نامحرمان قرار گرفتن را وبال و ننگ و عار و رسوایی بداند.

علی (علیه السلام) فرمود: «ثَمَرَةُ العِفَّةُ اَلصِّیانَة؛ میوه عفت حفاظت (و پاسداری از گوهر عفاف) است آری زنیب سرتاپا حیا و نجابت، عفت و پاکی و پاکدامنی است، در بخشی از زیارتنامه حضرت می خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَتُها الکَرِیمَة النَبیِّلَة؛ سلام بر تو ای بانوی بزرگوار و با نجابت (و حیا).

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة کلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقر العلوم، قم، موسسه الهادی، چاپ اول، ص 297 ـ 298.

2. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394 (هـ.ق)، ج 3، ص 204.

3. کامل ابن اثیر، ج 4، ص 84 ؛ انساب الاشراف، ج3، ص 206.

4. سید عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین، ص 310.

5. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار(بیروت، داراحیاء التراث العربی) ج 45، ص 108.

6. همان، ص 110.

7. از عاشورا تا اربعین، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 99.

8. با نگاهی به: بانوی کربلا حضرت زینب، ص 138 ـ 139.

9. بحارالانوار، ج 45، ص 115.

10. همان، ص 179.

11. میزان الحکمة، ص 716.

12. بحارالانوار، ج45، ص 116.

13. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، انتشارات هجرت، 1380، ج 1، ص 793.

14. بانوی کربلا حضرت زینب، ص 144.

15. بحارالانوار، ج 45، ص 133، ر ـ ک ابوعلی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 122.

16. روز فتح مکّه بزرگان قریش نزد رسول خدا آمدند، رسول خدا از آن ها پرسید:(گمان می کنید با شما چگونه رفتار می کنم؟! گفتند: آنچه در اندازه برادری و بزرگواری برادرزاده ای بزرگ است. پیامبر (ص) فرمود)«اذهبوا انتم الطّلقاء؛ بروید که شما آزاد هستید» از همان تاریخ بزرگان قریش به طلقاء «آزاد شدگان» معروف شدند. ر ـ ک: سیرة ابن هشام، ج 4، ص 54 ـ 55 مغازی واحدی، ج2، ص 835.

17. بانوی کربلا، ص 147.

18. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.

19. میزان الحکمة، ج 2، ص 717، روایت 4557.

20. همان، روایت 4558.

21. همان، روایت 4559.

22. جزائری الخصائص الزینبیّه، ص 345.

23. بحارالانوار، ج 45، ص 127 ؛ زخّار قمقام، ص 556 ؛ از عاشوا تا اربعین، ص 122.

24. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمة، سید حمید حسینی، قم، دارالحدیث، چاپ دوم، 1380، ص 353.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 8:52 AM

حجة الاسلام سید جواد حسینی

زینب نام آشنایی است که دور آن را هاله ای از اوصاف نیک و برتر احاطه نموده است. صبر زینب(س) زبانزد دوست و دشمن است؛ و آسمانیان نیز با آن آشنا چرا که «عَجِبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماءِ؛ از صبر زینب ملائکه آسمانی به تعجب آمدند.» وفای زینب نیز بر کسی پوشیده نیست، چرا که او بود که با تحمّل رنج آورترین حادثه ها، و دادن جوانان خویش وفای خود را به برادر و امام خویش ثابت نمود.

دانش و بصیرت زینب(س) هم برای همه مشهود است چرا که با بصیرت او و خطبه ها و پیام های او بود که انقلاب کربلا تا درون کاخ یزید در شام پیشرفت و یزید و ابن زیاد رابه زانو در آورد.

و تدبیر او بود که کاروان اسرا را با سربلندی به مدینه رساند، و در طول اسارت عزّت و سربلندی را، عبادت و عرفان را، حیا و عفّت و پاکدامنی و نجابت را به نمایش گذاشت و... حقاً که زینب، زینت پدرش امیرمؤمنان (علیه السلام) می باشد با این همه فضیلت:

دو عالم بر علی نازد، علی بر همسرش نازد علی و همسرش زهرا(س) به زینب دخترش نازد

در این مقال برآنیم گوشه هایی از حیا، عفت و پاکدامنی زینب را به تصویر کشیم و ره توشه گرانبهایی برای بانوانی که می خواهند زینب گونه زندگی کنند و به افتخار و سربلندی ابدی برسند، مهیا سازیم.

ضرورت بحث حیا امروزه در سرتاسر جهان، مخصوصاً کشورهای اسلامی و علی الخصوص جامعه تشیّع، تلاش استعمارگران و مهاجمان فرهنگی برآن است که حیا و عفّت بانوان را نشانه روند و جامعه را از این راه به بی بند و باری و بی دینی سوق دهند و در نتیجه آن به مطامع شیطانی خود برسند، چرا که آن ها به خوبی یافته اند اگر دین و مذهب تشیّع را بخواهند نابود کنند. باید حیا، عفت و پاکدامنی را از بین ببرند. هرگاه از جامعه حیا رخت بر بست و عفت در آن لگدکوب شد، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد. علی (علیه السلام) به زیبایی می فرماید: «اَحسَنُ مَلابِس الدِّینِ اَلحَیاءُ ؛ نیکوترین لباس دین حیا است.»(1) ؛ امام صادق (ع) فرمود: «لاایمانَ لِمَن لاحَیاءَ لَهُ ؛ایمانی نیست برای آن کسی که حیا ندارد.»(2) و امام باقر (ع) فرمود: «اَلحَیاءُ وَ الاِیمان مَقرُونانِ فی قَرنٍ فَاِذا ذَهَبَ اَحَدَهُما تَبَعهُ صاحِبهُ ؛حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفته اند، پس هرگاه یکی از آن دو برود، دیگری نیز از او تبعیت می کند.»(3) و زیباتر از همه، امام حسین (ع) ـ آن کسی که زینب (س)، حیا را از مکتب او آموخت ـ فرمود: «لا حَیاءَ لِمَن لادِینَ لَهُ ؛ آن که دین ندارد، حیاء هم ندارد.»(4) از روایات فوق به خوبی استفاده می شود که بین ماندگاری دین در جامعه و وجود حیا، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. مهاجمان فرهنگی، بخوبی این رابطه و ملازمه را دریافته اند از این رو صهیونیست معروف «نتانیاهو» این گونه القاء می کند که «برنامه های ماهواره ای به مثابه یک نیروی شورشی بسیار مؤثر عمل می کنند، بچّه های ایرانی مسلماً لباس های زیبایی را خواهند خواست که در شوهای تلویزیونی می بینند آن ها استخرهای شنا و شیوه زندگی فانتزی خواهند خواست.»(5)

به گفته یک مقام آگاه در حال حاضر 97 ماهواره متعلق به 15 کشور جهان برای مردم ایران برنامه های تلویزیونی پخش می کنند که برخی از این ماهواره ها بیش از 200 کانال تلویزیونی را به طریق دیجیتال پخش می کنند. این منبع آگاه افزود «از این تعداد 600 شبکه تلویزیونی در سازمان صدا و سیما و برخی نهادهای نظامی، فرهنگی و اطلاعاتی مونیتور می شود، بنابر این گزارش از این تعداد شبکه 11 شبکه به زبان فارسی است و اکثر آن ها علیه نظام جمهوری اسلامی و ناهنجارهای فرهنگی و اجتماعی برنامه پخش می کنند.»(6)

از طرف دیگر هواداران استکبار جهانی در داخل کشور با قلم های زهرآگین و رفتارهای زننده، لباس ها و فیلم های مبتذل، در نابودی حیا و عفت، استعمار را یاری می رسانند. و با کمال بی حیایی دم از اختلاط پسر و دختر، و طرح دوستی و رفاقت آن ها می زنند، این ها همان ها هستند که در «کنفرانس برلین» آلمان، با عریان رقصیدن اوج بی حیایی را به نمایش جهانی گذاشتند، و عدّه ای از مدعیان دین و دیانت! نیز به تماشا نشستند.

البته از این ها و اربابانشان گله ای نیست چرا که آنها خود همان گونه اند «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و منافع دنیوی آنها چنان اقتضا می کند امّا آنچه جای تأسف دارد، و دردمندانه باید اظهار داشت رفتارهای بعضی از بی خبران و دوستان ناآگاه است، آن هایی که دم از دین و دیانت می زنند، چرا فرهنگ ابتذال را با طرح برنامه هایی چون «شرکت بانوان در ورزشگاه ها به صورت مختلط»، «اختلاط در دانشگاه» و... ترویج می کنند و بدین سان اساسی ترین مسئله دینی را نشانه گرفته اند. و یا دوستانی که در صدا و مخصوصاً سیما هستند با پخش برنامه ها و فیلم ها و... فرهنگ ابتذال و حرمت شکنی را تبلیغ می کنند و بانوان را با آرایش های آنچنانی و برخورد کذائی در فیلم ها به نمایش می گذارند تا حیا و نجابت را تحقیر و لکّه دار کنند.

راستی نشان دادن آن فیلم ها و مصاحبه کردن مردان با زنان و بالعکس چه ضرورتی دارد، مگر امام صادق (ع) نفرمود: «زن با غیر شوهر و محارمش بیش از پنج کلمه آن هم در حال ضرورت سخن نگوید»(7) آیا این گونه حرکات ترویج ابتذال نیست؟! راستی چه شده است ما را که فرهنگ اصیل اسلامی را پاس نمی داریم آیا فقط «فارسی را باید پاس داشت» و یا لازم است مرزها و حدود شرعی را نیز پاس داریم؟! اگر بدنبال زیبایی هستیم از حیا و نجابت است، علی (ع) فرمود: «الحیاء سبب الی کلّ جمیلٍ ؛حیا راهی است به تمام زیبایی ها»(8) و راز و کلید همه خیرها و خوبی در حیا است: «اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلّ الخَیر ؛ حیا کلید تمام نیکی است»(9) و پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَلحَیاءُ خَیرٌ کُلُّه ؛ حیا تمامش نیکی است»(10)، راستی کجا رفته حیای فاطمی و نجابت و حیای زینبی، چرا مسئولان به گونه ای برنامه ریزی نمی کنند که فیلم ها، لباس های عرضه شده در بازار، خیابان ها، پارک ها و... حیا بر و عفّت شکن نباشند؟ مگر فریاد مرزبان حیاء علی (ع) را نمی شنوند که فرمود: «اَما تَستَحیُونَ وَ لاتَغارُونَ نِسائَکُم یَخرُجنَ اِلَی الاَسواقِ وَ یُزاحِمنَ العلُوج ؛ آیا شما (غیرت) و حیا ندارید که زنانتان را به بازارها سرازیر کردید و با بی بند و بارها اختلاط پیدا می کنید.»(11)

زن را به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم و زهرا(س) و زینب نباید گذاشت بازیچه هوس، و آلوده به "ویروس" گناه گردد، گوهر عفاف و حیا و پاکی کم ارزشتر از طلا و پول و محصول و باغ و وسایل خانه نیست، دزدان ایمان و غارتگران حیا نیز فراوانند.

سادگی و خامی است که زنان را در معرض دید و تماشای نگاههای مسموم و چشم های ناپاک قرار داد، آن گاه خیال شود که بیمار دلان و راهزنان عفاف و حیا به وسوسه نیفتند، و از زهر نگاهها و نیش پشه های شهوت در امان بمانند. بعضی از «نگاه»ها ویروس «گناه» منتشر می کند و حیا را آلوده می سازد. و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت تولید می کند و عفت و نجابت را لکّه دار می سازد. بیاییم همه دیوارها را خراب نکنیم و همه پرده ها را کنار نزنیم و همه پنجره ها را باز نکنیم، بیاییم دیوار آسیب دیده حیا را ترمیم کنیم،(12) چرا که بی حیایی و کم حیایی نشانه تیره اندیشی است نه روشنفکری، علامت جهالت است نه تمدن، علی (ع) فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ، اَحیاهُم ؛ عاقلترین مردم باحیاترین آن ها است.»(13)

نگاهی به جایگاه حیا در فرهنگ

اشارتی مختصر به بیان نکاتی درباره حیا در این جا مناسب می نماید:

الف: حیای دختران شعیب در قرآن:

قرآن کریم با این که غالباً مسائل را به صورت کلّی بیان می دارد، ولی گاهی بجهت حیاتی بودن مسأله، جزئیات و نمونه هایی بیان می دارد از این دست است ماجرای حضرت موسی و برخورد او با دختران حضرت شعیب، در این باره می فرماید: «و هنگامی که (موسی) به (چاه) آب مَدیَن رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند؛ در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه با بودن مردان نزدیک نمی شوند. موسی از آنان پرسید: کار شما چیست؟ گفتند: آن ها را آب نمی دهیم تا چوپانان همگی خارج شوند... موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید و...» در ادامه این داستان درباره نحوه آمدن یکی از دختران شعیب و گفتگوی او با حضرت موسی (ع) می فرماید: «فَجاءَتهُ اِحدا هُما تَمشی عَلَی اِستِحیاء قالَت اِنَّ اَبی یَدعُوک لِیَجزِیَکَ اَجرَما سَقَیتَ لَنا ؛ ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت. گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.»(14) از این آیه می توان حیا را به زیبایی دریافت چرا که:

1ـ تا زمانی که مردان کنار چاه بودند دختران شعیب نزدیک چاه نمی رفتند.

2ـ آن گاه اقدام به آب دادن گوسفند کردند که تمام مردان پراکنده شدند.

3ـ سراپا حیا نزد موسی (ع) آمدند.

4ـ نگفت: مزد تو را می پردازیم بلکه گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد تو را بپردازد.

ب: حیا تمام دین است:

علی (ع) می فرماید: «اَلحَیاءُ هُوَ الدِّین کُلُّه ؛ حیا تمام دین است.»(15)

پ: حیا بازدارنده از زشتی ها:

علی (ع) می فرماید: «اَلحَیاءُ یَصُدُّ عَن فِعلِ القَبِیح ؛ حیا (انسان را) از کار زشت باز می دارد؟»(16) بی حیا به هر کرای دست می زند، در روایات عدیده ای این مضمون آمده که آخرین سفارش پیامبران، سفارش به حیاء بود. امام هفتم (ع) می فرماید: «ما بَقیَ مِن اَمثالِ الاَنبیاءِ (ع) اِلّا کَلِمَةً، اِذا لَم تَستَحی فَاعمَل ماشِئتَ...؛ از مثالهای (کلمات قصار) انبیاء باقی نمانده است مگر یک کلمه (و آن این است که) هرگاه حیا نداشتی، هرکاری می خواهی انجام بده...»(17)

ت: عاقبت بی حیایی:

علی (ع) فرمود: «... مَن قَلَّ حَیاؤُهُ؛ قَلَّ وَرعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ وَ مَن ماتَ قَلبُهُ فَادخَل النّارَ...؛ کسی که حیا و شرمش اندک شد، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود، و کسی که ورعش کمتر باشد، قلبش می میرد و آن که دلش مرده باشد، در آتش جهنم داخل خواهد شد.»(18)

ث: سرپوش عیب ها:

علی (ع) فرمود: «من کساه الحیاء ثوبه؛لم یر النّاس عیبه؛ آن کس که با لباس حیاء خود را بپوشاند کسی عیب او را نبیند.»(19)

ج: سرچشمه خوبی ها:

و آن حضرت فرمود: «مَن لاحَیاءَ لَهُ لاخَیر فِیهِ کسی که حیا ندارد، خیری در او نخواهد بود.»(20)

پیامبر اکرم(ص) فرمود:«الحَیاءَ عَشرَةُ اَجزاءٍ فَتِسعَة فِی النِّساءِ وَ واحِدٌ فی الرِّجالِ؛ حیاء ده جزء دارد، نه سهم آن در زن ها است، و یک سهم آن در مردان.»(21)

و بانوی حیا زینب کبری(س) تمامی آن را در کنار پرورش پدر و مادر دارا می باشد.

نمونه هایی از حیای زینب(س)

1. فرزند بیت حیا و عفّت:

تأثیر وراثت و خانواده در رفتار و کردار انسان تردید پذیر نیست. امروزه به روشنی ثابت شده است که بخشی از صفات، خوب و بد، از راه وراثت، از نسلی به نسلی منتقل می شوند و به همین جهت خانواده هایی که پیامبران در آن متولّد شدند، عموماً پاک و اصیل بودند به همین جهت در منابع اسلامی نیز از ازدواج با زنان زیبایی که در خانواده های ناپاک و عاری از حیا به بار آمده اند نهی شده است. در کنار وراثت، تربیت مطرح است، زیرا بخشی از فضایل و کمالات با تربیت صحیح به فرزندان منتقل می شود.

در زندگی زینب(س) این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت، زینب از پستان حیا شیر نوشید و در دامان حیا و پاکی تربیت یافته، چنان که در زیارت نامه آن بانوی گرانسنگ می خوانیم: «السَّلامُ عَلی مَن رَضَعت بِلُبانِ الاِیمان ؛ سلام بر کسی که از پستان ایمان شیر نوشید. و ایمان و حیا همراه و ملازم همدیگرند. «الحیاء و الایمان مقرونان»(22)

آن که پا تا به سر ایمان و حیاست خونش آمیخته با خون خداست
عشق را همسفر کرببلاست مظهر عصمت و پاکی، تقواست
به یقین زینب کبری باشد زاده حیدر و زهرا باشد

آری! زینب کبری(س) در خانه وحی و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مرکز نزول وحی الهی نشو و نما نمود و از پستان یگانه مادر معصوم جهان هستی «فاطمه زهرا(س)» شیر خورد و از ابتدای شیرخوارگی در آغوش پرمهر مادر، عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگی در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت یعنی رسول اللّه (ص) و امیرالمؤمنین و دو برادر بزرگوارش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تربیت یافت. در نتیجه، گمان نمی رود که تا به حال هیچ دختری به آن تربیت بلند که زینب (س) در آن خانواده بزرگ به آن نایل گردید، رسیده باشد زینب کبری اکثر اوقات در کنار جد مهربانش رسول خدا بود، انس زینب (س) به رسول خدا(ص) و نیز محبّت حضرت به این دختر در وصف و بیان نمی گنجد.

فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها) در آن مدّت کوتاه نه تنها دخترش زینب را از نظر رشد فکری، اخلاقی، فرهنگی و معنوی تربیت کرد بلکه او را از بسیاری از علوم قرآنی و پیش آمدهای آینده آگاه نمود. و حیا و عفت را عملاً به او آموخت تا آنجا که نابینایی بر فاطمه وارد می شود پشت پرده می رود، این درسهای حیا را زینب (س) بخوبی فرا گرفت.

زینب تربیت شده پدری است که در اوج شجاعت و قهرمانی، از بالاترین حد حیا برخوردار است. و اوج حیایی آن مادر پاکدامن و این پدر دلاور را هنگام خواستگاری علی (ع) از زهرا(س) می بینیم که جز سکوت محض هیچ نمی گویند.(23)

از این دو دریای حیا و پاکی شیر زنی چون زینب (س) که مجسمه حیا است به وجود می آید. و این والدین معصوم سخت از مرز حیا و عفت او پاسداری می کردند.

«یحیی مازنی» که از علمای بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل می کند: مدت ها در مدینه، در همسایگی علی (ع) در یک محلّه زندگی می کردم. منزل من در کنار منزلی بود که «زینب» دختر علی (ع) در آن جا سکونت داشت، حتی یک بار هم، کسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید. او هرگاه می خواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب می رفت، و در حالی که پدرش علی(ع) در پیش و برادرانش حسن و حسین (علیهما السلام) در اطراف او بودند. وقتی هم به نزدیک قبر شریف رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) می رسیدند، امیرالمؤمنین(ع) شمع های اطراف قبر را خاموش می کرد. یک روز امام حسن(ع) علّت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: «اَخشی اَن یَنظُر اَحَد اِلی شَخصِ اُختِکَ زَینَبَ؛ از آن می ترسم که کسی (در روشنی) خواهرت زینب را ببیند.(24)» راستی کجا رفته این مرزبانی های حیا؟! و چرا در جامعه شیعه علوی می بینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بی بهره از حجاب در پارک ها و خیابان ها و... ظاهر می شوند؟! و به قول «شیخ جعفر نقدی» زینب (سلام اللّه علیها) تربیت شده پنج تن آل عباء است: «فَالخَمسَةُ اَصحاب العَباءِ هُمُ الَّذِین قامُوا بِتَربیَتِها وَ تَهذِیبِها وَ کَفاکَ بِهِم مُؤَدَّبینَ و مُعَلِّمین ؛ پنج تن آل عباء به تربیت و فرهنگی سازی و تهذیب زینب همّت گماردند و همین بس که آنها اَدب کننده و آموزگار باشند.»(25)

2. حیا در آغاز جوانی

دکتر «عائشة بنت الشاطی»، بانوی نویسنده و اهل تحقیق اهل سنّت، چنین می گوید: «زینب در آغاز جوانی چگونه بوده است؟ مراجع تاریخی از وصف رخساره زینب در این اوقات خودداری می کنند، زیرا که او در خانه و رو بسته زندگی می کرد. ما نمی توانیم مگر از پشت پرده روی وی را بنگریم، ولی پس از گذشتن ده ها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون می آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان می دهد. و کسی که او را به چشم دیده برای ما وصفش می کند و چنین می گوید: چنان که طبری نقل کرده است: گویا می بینم زنی را که مانند خورشید می درخشید و با شتاب از

خیمه گاه بیرون آمد.»(26) پرسیدم او کیست؟ گفتند: زینب دختر علی (ع) است. و از دیگری نقل شده، که: به خدا که من صورتی مانند آن ندیدم گویا پاره ای از ماه بود، در صورتی که این بانوی بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگی خود بود، غریب بود، خسته و کوفته بود، مصیبت زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب در آغاز جوانی پیش از آن که سالمندی، و مصایب جانگداز خوردش کند و جام داغ دیدگی را تا پایان بَدُو بنوشاند چگونه بود.(27) تاریخ او را ندیده، چرا که حیای او مانع از آن شده است. مادرش فاطمه (سلام اللّه علیها) توصیه کرده است که: «خَیرٌ لِلنِّساءِ اَن لایَرَینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛(28)برای زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان نیز) آنها را نبینند.» با این حال از مسائل اجتماعی به دور نبودند بلکه دارای مجلس علمی ارجمندی بود، زنانی که می خواستند احکام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر می شدند و کسب دانش می کرده اند.»(29)

و اگر دستور الهی و آسمانی نبود که: «انَّ اللّهَ شاء اَن یَراهُنّ سَبایا؛براستی خدا خواسته که آن ها را اسیر ببیند»، حسین (ع) هرگز به خود اجازه نمی داد خواهر را در سفر کربلا به همراه ببرد.

بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب ورنه این بی حرمتی را کی روا دارد حسین(ع)

ادامه دارد.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

1. محمدی ری شهری، میزان الحکمه (بیروت دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716 ، روایت 4544.

2. همان، ص 717، روایت 4570.

3. همان، روایت، 4565؛ بحارالانوار، ج 78، ص 309.

4. همان، ج78، ص 111، حدیث 6، میزان الحکمه، ج 2، ص 717، روایت 4569.

5. روزنامه جمهوری اسلامی، 23/6/1381.

6. هفته نامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4.

7. وسائل الشیعه،ج 14، ص 143.

8. میزان الحکمه، ص 716، روایت 4542.

9. همان، ص 716، روایت 4546

10. همان، روایت 4547.

11. فروغ کافی، محمدبن یعقوب کلینی(دارالکتب الاسلامیه)، ج5، ص 537 و ر ـ ک حر عاملی،وسائل الشیعه (داراحیاء التراث العربی)، ج14، ص 174، حدیث 2، و روضة المتقین، ج 8، ص 383.

12. اقتباس از «گل عفاف» جواد محدثی.

13. همان، ج 2، ص 716.

14. سوره قصص، آیه 23 ـ 25.

15. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4567.

16. همان، ص 717 ؛ روایت 4556، امالی طوسی، ص 301.

17. میزان الحکمه، ص 718، خصال صدوق، ص 20.

18. نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 712، حکمت 349.

19. همان، ص 676، حکمت 223.

20. عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ترجمه علی انصاری، ص 646.

21. میزان الحکمه، همان، ص 730، روایت 4603.

22. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4565.

23. بحارالانوار، ج43، ص 130 ـ 132.

24. شیخ جعفر نقدی، کتاب زینب کبری، ص 22، و ریاحین، ج3،ص 60.

25. کتاب زینب کبری، ص 20.

26. جریر طبری، تاریخ طبری، (بیروت مؤسسة الاعلمی، چاپ چهارم، 1403) ج 4، ص 340 ـ 341.

27. عائشة بنت الشاطی، بانوی کربلا، ترجمه سید رضا صدر(قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378) ص 59 ـ 58.

28. وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7.

29. بانوی کربلا، ص 60.

ادامه مطلب
پنج شنبه 17 آذر 1390  - 8:47 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6036958
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی