به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

   تو ای مادر فداکارم که سالیان دراز برای فرزند حقیرت رنج ها کشیدی، مصیبت‌ها تحمل نمودی. می‌دانم در فراقم قرار نداری. در سختی‌ها زینب کبری(س) را در ذهنت بیار، ای مادر دلسوزم که پس از شهادتم همی باشی داغدار.

 
خبرگزاری فارس: خداحافظ ای مادر

 

پدر احمد کشاورز بود. او تحصیلات ابتدائی را در روستای لاهیجان به پایان رساند. تحصیلات او همزمان با اوج گیری انقلاب شد  مردی آمد و زنجیره ها را گشود. احمد نیز دل به او داد.

احمد امینی همزمان با عملیات فتح المبین به جبهه رفت و مجروح گشت. از آن پس عملیاتی نبود که حاج احمد نشانی از آن در بدن نداشته باشد. کم کم آوازه شجاعتش در لشکر پیچید و همزمان با مرحله دوم عملیات والفجر 4 به فرماندهی یکی از گردان‌های لشکر 41 ثارالله انتخاب شد.

عملیات والفجر 8 نقطه اوج این مرد بزرگ بود. گردان 410 خاتم الانبیاء به فرماندهی او از اروند وحشی گذشت. گردان غواص موج اول حمله به شمار می رفت. حاج احمد امینی اولین شهید این گردان بود که قطره های خون پاکش ساحل خیس اروند را زینت داد.

آنچه پیش روی شماست بخشی از وصیت نامه سردار شهید حاج احمد امینی است که خطاب به مادرش نوشته است:

شهیدحاج احمد امینی(فرمانده گردان 410 خاتم الانبیاء، لشکر ثار الله) و شهید مهدی جعفر بیگی

 

«... و اما تو ای مادر فداکارم که سالیان دراز برای فرزند حقیرت رنج ها کشیدی، مصیبت‌ها تحمل نمودی که می‌دانم در فراقم قرار نداری. در سختی‌ها زینب کبری(س) را در ذهنت بیار، ای مادر دلسوزم که پس از شهادتم همی باشی داغدار، سلامم، سلامم بر تو باد. می‌دانم که از جبهه آمدنم، ناراحت نیستی. مادرجان من از علی اکبر عزیزتر نیستم و اینک می دانم که یک موی علی اکبر امام حسین(ع) را به همه وجود من و فرزندان دیگرت عوض نمی کنی. پس مرا ببخش و خشنود باش که نیمی از دردهای زینب کبری(س) بر تو وزید و حرف همیشگی‌ات که می گفتی قربان دردهای دلت زینب، برایت معنی شد. انشاءالله نزد زهرای اطهر(س) رو سفید باشی. »

 

این عکس را در دریاچه نزدیکمان گرفته ایم امیدارم آنرا بپذیرید خداحافظ ای مادر.(دست نوشته شهید احمد امینی برای مادرش)

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:49 PM

   نامه ای منتشر نشده از «ارنست همینگوی» نویسنده آمریکایی و خالق رمان «پیرمرد و دریا» در کتابخانه «فیشر» در دانشگاه تورنتو کشف شد.

 
خبرگزاری فارس: نامه ای منتشر نشده از همینگوی کشف شد

 

 به نقل از تورنتو نیوز، نامه ای نادر و منتشر نشده از خالق رمان «پیر مرد و دریا» که در سال 1926 توسط «همینگوی» به رشته تحریر در آمده در دانشگاه تورنتو کشف شد.

 

این نامه که به قلم «همینگوی» و روی یک کاغذ نازک و آبی رنگ به رشته تحریر در آمده به ناشر آثار «همینگوی» نوشته شده است. «همینگوی» در این کتاب به ناشرش توصیه کرده که اثر «مورلی کالاهان» را که در آن زمان یک نویسنده نوقلم بود منتشر و روانه بازار کتاب کند.

او در این نامه که در حاشیه آن چند سوراخ وجود دارد و به نظر می رسد که «همینگوی» آن را از دفترچه یادداشت خود کنده است، اضافه کرده: من حاضرم با همراهی شما نیمی از هزینه های چاپ این کتاب را پرداخت کنم و بسیار امیدوارم که این اثر جایگاه خود را میان مخاطبان آثار ادبی پیدا کند.

«ویلیام کندی» برنده جایزه ادبی پولیتزر درباره این نامه «همینگوی» می گوید: از خواندن این نامه بسیار ذوق زده شدم. این مسئله نشان می دهد که «همینگوی» با چه سخاوتمندی از «کالاهان» که آن روزها به عنوان خبرنگار با روزنامه تورنتو استار همکاری می کرد دفاع کرده و از ناشرش خواسته که اثر او را منتشر کند.

این نویسنده اشاره می کند: البته «همینگوی» با تیزهوشی زیادی استعداد «کالاهان» را در آن سالها شناسایی کرد و «کالاهان» نیز بعدها به جامعه ادبی جهان نشان داد که می توان نویسنده موفقی باشد.

دکتر «ساندرا اسپینر» مدرس دانشگاه ایالتی پن نیز در این باره می گوید: «کالاهان» یک نویسنده خوب و موفق بود و «همینگوی» خیلی دقیق می توانست اشعار و داستان های این نویسنده را درک کند.

«مورلی کالاهان» روزنامه نگار و ناز جمله نویسنده پیشگام کانادایی در سال 1990 درگذشت . او برای نخستین بار همینگوی را در سال 1923 ملاقات کرده بود.

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:39 PM

   شرکت اوراکل که از ماهها قبل درگیر یک منازعه سخت حقوقی با گوگل بود، سرانجام در این نبرد پیروز شد.

 
خبرگزاری فارس: پیروزی اوراکل بر گوگل در یک منازعه حقوقی

 

بلومبرگ، البته پیروزی اوراکل بر گوگل در این نبرد نسبی است، زیرا اگر چه از نظر دادگاه گوگل حقوق مالکیت معنوی اوراکل در مورد استفاده از جاوا را نقض کرده، اما در این حکم در مورد منصفانه بودن یا نبودن نحوه استفاده گوگل از جاوا در سیستم عامل آندروید موضع گیری و اظهارنظری نشده است.

 

اوراکل همچنین خواستار دریافت بیش از یک میلیارد دلار غرامت از گوگل بود که دادگاه با این رقم هم موافقت نکرده و حداکثر رقمی که در نظر گرفته، محدود به 150 هزار دلار است.

قرار است رسیدگی به این پرونده در هفته های آینده هم ادامه یابد تا در مورد ادامه استفاده از جاوا در آندروید و دیگر سرویس های گوگل نیز تصمیم گیری شود.

گوگل مدعی است با تغییرات و به روزرسانی هایی که در جاوا اعمال کرده آن را به محصول کاملا تازه ای تبدیل کرده و ادعاهای اوراکل در مورد نقض حقوق مالکیت معنوی این شرکت بی اساس است، اما اوراکل این مساله را رد می کند.

جاوا در اصل توسط شرکت سان ابداع شد و بعد از خرید این شرکت توسط اوراکل در سال 2010 کنترل جاوا هم به دست آن افتاد. صدور این حکم با استقبال برنامه نویسان جاوا و دیگر حامیان و علاقمندان به این برنامه هم مواجه شده است.

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:37 PM

   شرایط به نحوی شتابان در حال جهش است. دوران گذار نظم جهانی وارد مرحله‌ی جدیدی شده است که مقام معظم رهبری از آن با عنوان «پیچ تاریخی» یاد می‌کنند.

 
خبرگزاری فارس: پیچ تاریخی، معبری به تمدن باشکوه اسلامی

 

 آن‌چه رهبر انقلاب در سفر تاریخی خود به استان کرمانشاه در موضوع تحولات منطقه و جهان بدان اشاره فرمودند، حساسیت شرایط فعلی جهان و موقعیت استثنایی جهان اسلام در این تحولات را به خوبی نشان می‌دهد. در عین حال سخنان ایشان بیانگر آن است که تحولات کنونی فقط به فضای سیاسی و سقوط و ظهور برخی دولت‌های منطقه محدود نمی‌شود و به طور قطع آثار بزرگتری در حوزه‌های مختلف خواهد داشت. «دکتر محمدباقر خرمشاد»، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، زوایای بیشتر این بحث را تبیین می کند.

 پیچ تاریخی، مفهومی جدید در ادبیات سیاسی کنونی است. لطفاً معنا و مفهوم این واژه‌ی نو را تبیین بفرمایید.

براساس تاریخ روابط بین الملل و مطالعات نظام جهانی، شرایطی که امروز جهان شاهد آن است، از جهات گوناگون جزو شرایط نادر در تاریخ بشریت محسوب می‌شود. شاید بتوان شرایط جنگ‌های اول و دوم جهانی را مشابه شرایط موجود دانست و از توصیف آن برای تحلیل این وضعیت بهره جست. جنگ جهانی اول در شرایطی اتفاق افتاد که «هارتلند» (مرکز و قلب استراتژیک نظم جهانی)، اروپا و قلب اروپا تعریف شده بود. قدرت‌های آن روز اروپا علاوه بر رقابت بر سر هارتلند، در زمینه‌ی مستعمره‌ها نیز با یک‌دیگر در حال رقابت بودند. از این رو، گاه جنگ جهانی اول را جنگ برای مستعمره‌ها نیز نامیده‌اند.

در آن مقطع، رقابت میان سه کشور فرانسه، انگلستان و آلمان بود و جنگ جهانی اول نیز با محوریت همین کشورها شکل گرفت. فرجام جنگ جهانی اول به گونه‌ای بود که گفته می‌شود، نطفه‌ی جنگ جهانی دوم بسته شد. چرا که این جنگ پیروز قاطعی در برنداشت و علاوه بر آن نظمی پایدار برای سیاست جهانی شکل نگرفت. براساس این شرایط جنگ دوم جهانی رخ داد و پس از جنگ کشورهای جهان به دو گروه پیروز و مغلوب تقسیم شدند و نظم جدیدی از آن حاصل شد که از آن با نام نظام دو قطبی یاد می‌شود.

در یک طرف قطب غرب به رهبری ایالات متحده و در سوی دیگر قطب شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، ارکان این نظام بودند. در این نظم دو قطبی فضای حاکم، فضای جنگی است. در این موقعیت، تمامی شرایط جنگی موجود است اما جنگی رخ نمی‌دهد البته در کشورهای اقماری دو بلوک جنگ‌های نیابتی شکل می‌گیرد. اما در سال 1990م. با فروپاشی بلوک شرق، غرب به رهبری ایالات متحده به عنوان بازیگری برجسته تلاش می‌کند خود را پیروز جنگ معرفی کند.

شرایط پس از جنگ سرد به طور کلی متفاوت از شرایط پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم است. پیروزی بلوک غرب در پی جنگ گرم نبود و طرف مغلوبی به معنای مصطلح آن وجود نداشت؛ اما آمریکا تلاش دارد پایان نظام دو قطبی را پیروزی بلوک غرب معرفی کرده و خود را رهبر نظام جدید جهانی جلوه دهد.

اما در این بین قدرت‌های دیگر که در نظم قبلی به قدرت‌های بزرگ تعبیر می‌شدند این نظم را بر نمی‌تابند؛ در نتیجه با کمک قدرت‌های نوظهوری هم‌چون قدرت فرهنگی و منطقه‌ای انقلاب اسلامی ایران و نیز قدرت‌هایی هم‌چون برزیل، هند، چین و روسیه تلاش می‌کنند منادی جهانی چند قطبی باشند. با این وصف جهان وارد دوران گذاری می‌شود که تا کنون نیز ادامه دارد. دورانی بسیار طولانی که از 1990م. تا کنون حدود 20 سال ادامه دارد. این 20 سال به سه دوره قابل تقسیم است:

1. جهان تک قطبی: در این دوره آمریکا سرمست از پیروزی در جنگ سرد است و نظم تک قطبی به رهبری خود را پیگیری می‌کند اما در پی مقاومت‌هایی که در برابر نظام تک قطبی به وجود می‌آید، جهان بعد از چند سال وارد مرحله‌ی دوم می‌شود.

2. جهان تک‌چند قطبی: در این دوره آمریکا تلاش دارد که جهان را تک قطبی نگه دارد اما از توان لازم جهت کنترل و اداره‌ی نظام جهانی برخوردار نیست. رقبای جدید هر یک به سهمی از قدرت رسیده‌اند که با ایجاد ائتلاف‌ها بر ضد هژمونی (برتری) آمریکا مقاومت می‌کنند اما به تدریج این چرخه ادامه می‌یابد و جهان وارد نظم جدید می‌شود.

3. جهان چند‌تک قطبی: در این دوره محور جهان چند تک قطبی از قدرت بیش‌تری در عرصه‌های نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برخوردار شوند.

به طور کلی کماکان جهان در دوران گذار است اما چند سالی است جهان وارد مرحله‌ی جدیدی شده است که بیداری اسلامی، بخش عمده‌ی تحولات آن است. شرایط به نحوی شتابان در حال جهش است. دوران گذار نظم جهانی وارد مرحله‌ی جدیدی شده است که مقام معظم رهبری از آن با عنوان «پیچ تاریخی» یاد می‌کنند.

در این دوره بازی بزرگی برای مابه‏ازای بزرگی در حال شکل‌گیری است. جهان در شرایطی است که بی‌ثباتی‌های عدیده‌ای را شاهد بوده و آبستن شکل‌گیری نظمی جدید است. بنابراین تمامی قدرت‌ها با فهم این مسأله در تلاش‌اند وارد بازی‌ها و ائتلاف‌هایی شوند و بازسازی‌هایی را شکل‌دهند تا در آینده‌ی جهان سهم بیش‌تری را از آن خود کنند.

این پیچی است که جهان در حال عبور از آن است. در این گذار، شرق دیروز فرو پاشیده است و غرب امروز توانمندی کمی برای عبور از آن را دارد و نمی‌تواند نظمی را آن گونه که خود می‌خواهد، شکل داده و حاکم کند و قدرت‌های نوظهور از جمله قدرت اسلام و اسلام‌گرایی با محوریت ایران و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی از مؤلفه‌های مهم و تأثیرگذار در شکل‌گیری نظم نوین جهانی هستند.

در این شرایط چنانچه گفتمان اسلام‌خواهی با محوریت ایران نتواند سهم و جایگاه خود از آینده‌ی جهان را حفظ و تثبیت کند، ده‌ها سال و شاید بتوان گفت قرن‌ها عقب خواهد افتاد. بنابراین شرایط به گونه‌ای است که شرایط پس از گذار از این «پیچ تاریخی» بسیار متفاوت خواهد بود. برای توضیح بیش‌تر، به چند مثال ضروری اشاره می‌کنم:

مورد اول: سلسله تحلیل‌هایی است که اندیشمندان چینی ارائه کرده‌اند مبتنی بر این که ولو به قیمت شکل‌گیری جنگ جهانی سوم، چین می‌بایست در این شرایط حساس – به تعبیری شرایط پیچ تاریخی- در کنار جبهه‌ی مقاومت در خاورمیانه و در نقطه‌ی مقابل ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد؛ زیرا چنانچه جبهه‌ی مقاومت توسط آمریکا کنار زده شود، چین مجبور خواهد بود در سایر عرصه‌های جغرافیایی، سیاسی و استراتژیک در مقابل آمریکا عقب نشینی کند؛ از این رو برای دانستن جایگاه و سهمی از آینده‌ی جهان، چین می‌بایست ولو به قیمت جنگ جهانی سوم، قدرت خود را تثبیت نماید.

مورد دوم: تحلیل‌هایی است که از سوی روس‌ها ارائه شده ‌است. پس از فروپاشی شوروی بعد از گذشت 20 سال برای اولین بار بود که روسیه از حق وتو در پرونده‌ی سوریه استفاده کرد. تحلیلی که از کاربرد حق وتو ارائه شد این بود که در میانه‌ی سال‌های 1990 تا 2010م. روس‌ها در پرونده‌های مختلفی با آمریکا بده بستان‌هایی داشتند و به کرات عقب نشینی‌هایی داشتند؛ اما موضوع سوریه را به طور کلی متفاوت از سایر پرونده‌ها می‌دیدند.

به این دلیل که در سرنوشت خاورمیانه آینده‌ی نظم جهانی در حال شکل‌گیری است. از دست رفتن سوریه به عنوان خط مقدم مقاومت، از دست رفتن یک کشور نیست، بلکه پس کشیدن از جایگاه قدرتمند در نظم آینده‌ی جهانی است. به همین دلیل روس‌ها در موضوع سوریه در مقابل آمریکا مقاومت می‌کنند.

مورد سوم: تغییر موضع ناگهانی ترکیه برای بازی‌سازی و ورود به بازی‌های سیاسی جهت تعیین جایگاه آینده خود است. اراده ترکها بر این شکل گرفته است که در ائتلاف جبهه پیروز سرمایه‌گذاری کنند تا بتوانند در صورت بندی نظم آینده‌ی جهانی دارای سهم شایسته باشند. به نظر آن‌ها ائتلاف پیروز، ائتلاف غرب است و جناح مغلوب، ائتلاف مقاومت است، بر این اساس سعی کردند در جبهه‌ی غرب قرار بگیرند تا سهمی از کیک پیروزی این جبهه تحصیل کنند.

مورد چهارم: ائتلافی است که میان هند، آفریقای جنوبی و برزیل به عنوان قدرت‌های منطقه‌ای قاره‌های مختلف در کنار چین و روسیه به عنوان قدرت‌های دیروز شکل گرفته است. برآیند موارد یاد شده نشان دهنده‌ی این است که دوران گذار برای ورود به نظمی جدید بسیار شتاب گرفته است و بایستی کاری کرد و هر بازیگری یا هر بلوکی از بازیگران بتواند جایگاه و سهم خود را از حالا در فضای آینده‌ی جهانی تثبیت نماید و از این پیچ تاریخی به نحو صحیح عبور کند، در غیر این صورت جا خواهد ماند.

در حال حاضر نیز تلاش مقام معظم رهبری این است که ایران را به قدرتی اثرگذار تبدیل کنند و جهان اسلام را به این آگاهی برسانند که چنانچه نتوانند در این موقعیت سرنوشت ساز این گذار را درک کنند و به اتحاد و ائتلاف دست یابند و نتوانند اوضاع خود را سامان دهند، دقیقاً گرفتار آسیبی خواهند شد که در جنگ‌های جهانی اول و دوم دچار آن شدند. یعنی نظمی شکل گرفت که در آن مسلمانان جایگاهی نداشتند.

از این رو معظم له می‌کوشند تا ایرانی قدرتمند، دارای تکنولوژی روز دنیا، اقتصادی توانمند و سیاستی اثرگذار داشته باشیم تا در بازی پیچیده‌ای که شکل گرفته است و در آن بازنده بسیار می‌بازد و برنده بسیار می‌برد، مسلمانان با تجربیات 33 ساله‌ی جمهوری اسلامی ایران و با ائتلاف و اتحادی که شکل می‌دهند بتوانند نقش در خور و شایسته‌ی خود را ایفا کنند. این همان پیچ تاریخی است که در حال رخ دادن است.

جهان در شرایط بی بدیلی است که ممکن است هر چند ده سال یا صدهاسال پیش بیاید. با توجه به سرعت شتابان حوادث است که اهمیت کلیدی زمان خود را نشان می‌دهد. از این رو می‌بایست بازیگران آمادگی تحولات سریع را داشته باشند و شواهد نیز حاکی از این است که بازیگران این شرایط را حس کرده‌اند تا در این پیچ تاریخی جا نمانند چرا که در غیر این صورت سالیان سال از گردونه‌ی رقابت با رقبا جا خواهند ماند.

 ماهیت تحولات اخیر نظم بین‌الملل را چگونه ارزیابی می‌کنید، آیا ماهیت آن‌ها صرفاً سیاسی است یا آن که ابعاد عقیدتی، معرفتی و فرهنگی نیز دارد؟

ما به ازای بیرونی و جلوه‌ی انضمامی آن سیاسی است اما آنچه بعد سیاسی را تقویت می‌کند، به طور قطع معرفتی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی است یعنی برآیند این ابعاد به بازیگران قدرت ایفای نقش می‌دهد.

در تحولاتی که اشاره شد آیا گفتمانی خاص هژمون خواهد شد یا این که گفتمان‌های متفاوت در کنار هم حاکم خواهند شد؟

به نظر می‌رسد که در حال حاضر زمینه برای غلبه‌ی گفتمان واحد وجود ندارد. شرایط موجود، فضای چند گفتمانی و چند پارگی است. اما احتمالاً ائتلافی از گفتمان‌ها می‌تواند شکل بگیرد. هر چند می‌توان از غلبه‌ی گفتمان عدالت‌خواهی نام برد که شورشی بر نظم موجود است. این گفتمان ظرفیت آن را دارد که مجموعه‌ای از بازیگران را در کنار هم مجتمع سازد و در این چرخش تاریخی با حمایت توده‌های مردم و بازیگران پراکنده به یک بلوک قدرت تبدیل شده و بتواند سهم خود را به دست بیاورد.

بعضی از قرائن هم نشان دهنده‌ی وقوع همین اتفاق است. در نهایت می‌توان گفت در شرایط موجود مجموعه‌ای از گفتمان‌ها و خرده گفتمان‌ها در حال رقابت هستند ولی در افق آینده نظم جهانی می‌توان ائتلافی از این گفتمان‌ها ذیل مفاهیم بنیادین مثل عدالت و نظایر آن را تصور کرد.

 آیا این مقطع، دوره‌ی شکل‌گیری تمدنی جدید است و دوره‌ی تمدن سازی اسلامی فرا رسیده است؟

تحقق این فرآیند به نوع عملکرد بازیگران عرصه‌ی نظام بین‌الملل باز می‌گردد. در حال حاضر می‌توان شاهد طلایه‌هایی از شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی با محوریت و مرکزیت ایران بود. تأکید مقام معظم رهبری بر بیداری اسلامی، تحرک مسلمین، تمدن‌سازی اسلامی دقیقاً ناظر به اهمیت تاریخی گذار از این مرحله است. سرمایه‌گذاری چند صد ساله‌ای صورت گرفته و الان فرصت بهره‌مندی از آن است اگر تمدن‌سازی اسلامی صورت بگیرد.

منبع:پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:36 PM

   سوگند به خدا! معاویه از من زیرک تر نیست؛ ولیکن او عهدشکنی و خیانت کرده، معصیت و نافرمانی کند و اگر خدعه، عهدشکنی نکوهیده نبود، من زیرک‌ترین مردم بودم؛ ولی هر خدعه و عهدشکنی و بی‌وفایی گناه است و هر گناهی، نافرمانی است.

 
خبرگزاری فارس: اصول‌گرایی علوی و ماکیاولیسم اموی

 

در منطق ماکیاولیسم که معاویه مظهری از مظاهر روشن آن بود، باید از زور، بی‌رحمانه استفاده کرد و این شاید مهم‌ترین قاعده‌ای است که به گفتة برخی تحلیل‌گران در نگاه ماکیاول، شهریار باید مورد توجّه قرار دهد. از جمله پس از پیروزی بر دشمن و فتح شهر، باید آن را غارت کند!

امام علی(ع) فرمودند:«ای مردم! وفا، قرین راستی است و من سپری نگاه دارنده‌تر از وفای به عهد، سراغ ندارم و کسی که بداند بازگشتن چگونه است، مکر نمی‌کند. ما در زمانی واقع شده‌ایم که بیشتر مردمِ آن، نیرنگ را زیرکی پندارند و نادانان، ایشان را زیرک خوانند. چه سودی می‌برند این نیرنگ‌بازان؟ خدا ایشان را بکشد! شخص زیرک و کاردان راه حیله و چاره هر کار را می‌داند و سبب اینکه نیرنگ به کار نمی‌برد، آن است که امر و نهی خدا مانع می‌شود و با اینکه حیله و نیرنگ را دیده و دانسته و توانایی به کار بردن آن را دارد، ترک می‌کند و کسی که در دین از هیچ گناهی باک ندارد، فرصت را از دست نداده و در هر کاری به مکر و خدعه دست یازد.

سوگند به خدا! معاویه از من زیرک تر نیست؛ ولیکن او عهدشکنی و خیانت کرده، معصیت و نافرمانی کند و اگر خدعه، عهدشکنی نکوهیده نبود، من زیرک‌ترین مردم بودم؛ ولی هر خدعه و عهدشکنی و بی‌وفایی گناه است و هر گناهی، نافرمانی است و روز قیامت برای هر عهدشکنی، پرچم و نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود.»2

همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت و قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ، تا چه پایه در شهریار پسندیده است؛ امّا از آن طرف، در مقابل حوادثی که در عصر ما اتّفاق افتاده است، خود به چشم می‌بینیم که شهریارانی که زیاد پای‌بند حفظ قول خود نبوده‌اند؛‌ ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به کمک حیله و نیرنگ، خوب می‌دانسته‌اند، کارهای بزرگ انجام داده‌اند و وضعشان در آخر کار، خیلی بهتر از آن کسانی بوده است که در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج داده‌اند.

پس بگذارید همه این را بدانند که برای رسیدن به هدف از دو راه می‌توان رفت؛ یکی از راه قانون و دیگری از راه زور. از این دو راه، اوّلی شایستة انسان‌ها و دومی شایستة حیوان‌هاست؛‌ ولی از آنجا که طریقة اوّل، غالباً بی‌تأثیر است، تشبّث به طریقة دوم ضرورت پیدا می‌کند؛‌ بنابراین شهریار لازم است که طریقة استعمال هر دوی این شیوه‌ها را خوب بداند و موقع را برای به کار بردن هر کدام نیک بسنجد.3

نیکولو ماکیاولی (1496 ـ 1527 م.) معتقد است:سیاستمدار نمی‌تواند از عهدة سیاستی رسا و کارگشا برآید، جز هنگامی که تنها به نظر خویش و به آنچه که مصلحت ملک و هموار شدن کار و استوارسازی پایة حکومتش در آن باشد، عمل کند چه موافق شریعت باشد، چه نباشد و هر وقت در سیاست و تدبیر به مقتضای این نکند، بعید است که کار او نظام یابد، یا وضع او استوار گردد و امیرالمؤمنین(ع)، پای‌بند قیود شریعت بود، خود را تنها پیرو آن می‌دانست و آن دسته از آرای جنگی و کید و تدبیر را که موافق شرع نبود، کنار می‌گذاشت، هر چند مایة اصلاح کار و ثبات امر او بود، بنابراین قاعدة او در خلافت، قاعدة دیگرانی نبود که چنین التزامی نداشتند.4

یکی از بارزترین مشخّصه‌های حکومت علوی در نگاه هر ناظری که تنها مروری کوتاه بر تاریخ آن داشته باشد، اصولگرایی، راست‌مداری و درست‌کرداری امیرمؤمنان(ع) در دست‌یابی به اهداف است. یکی از عمده‌ترین؛ بلکه اصلی‌ترین مشکل حکومت علوی، چالش با نظریة پذیرفته شده و پُر طرفداری بود که حدود نه قرن بعد در «ایتالیا»، توسط نیکولو ماکیاولی در قالب قاعدة حکومت ارائه شد و نگاه اندیشه‌گران سیاسی را به خود معطوف داشت و در اروپا نسخة بالینی سیاستمدارانی شد که بیش از هر چیز به دوام سلطه و ثبات حکومت و گسترش حوزة نفوذ و قدرت خود اهتمام داشتند و این پرسش بیش از پیش رواج یافت که آیا به راستی هدف، وسیله را توجیه می‌کند؟!

به یقین، اصلی‌ترین شاخصة ساختاری و عملکردی حکومت علوی پس از اصل خاستگاه و جایگاه که آن را از حکومت‌های دیگر متمایز می‌سازد، ویژگی اصولگرایی‌اش می‌باشد و به گزافه نیست اگر آن همة ناملایمات و دشواری‌هایی را که در دوران سی سالة پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به ویژه چند سال حکومت خود حضرت(ع)، متوجّه وی شد، برخاسته از همین ویژگی و در چالش با قاعده‌ای در حکومت بشماریم که بعدها نام «ماکیاولیسم» به خود گرفت و به صورت یک مکتب سیاسی تدوین شد و دست‌مایة قدرت‌مدارانی چون آدولف هیتلر گشت که به قول خودش، آن را همیشه کنار بستر خود نگه می‌داشته تا همیشه منبع الهامات وی باشد.5

ماکیاولی، بعدها توسط سران مسیحیّت، سخت نکوهش شد و کسانی چون پاپ پل چهارم، او را نویسنده‌ای ناپاک و تبهکار خواندند یا همانند کاردینال رجینالدپل، کتاب او را دست نوشتة شیطان نامیدند؛6 امّا همه می‌دانند که آنچه در میان نوع سیاستمداران حرفه‌ای و در دستگاه‌های نظام‌های سطله‌طلب، امری پذیرفته شده به شمار می‌رود، همان است که ماکیاولی با شجاعت در قالب پند نامه‌ای مدلّل به شرح آن در کتاب شهریار خود پرداخت.

آیا از دغل بازانی چون عمروعاص که در زیر برق شمشیر علی(ع) و برای نجات جان خویش، حیا و شرم آن امام بزرگ را به کمک می‌طلبد و عورت خویش را بر ملا می‌سازد، جای تعجّب است که در عین بی‌ایمانی خود، تهی مغزی و جهالت جمعی از سپاهیان علی(ع) را به خدمت خویش گیرد و قرآن‌ها را بر نیزه کند و با نیرنگ تمام، خود را در زیر عَلَم قرآن، جای زند و «قرآن ناطق» را به سوی قرآن فرا خواند؟! در کار عمروعاص چه تفاوتی است میان کشف عورت و بر نیزه کردن قرآن؟ و آیا از فریبکاران قدرت‌طلبی چون معاویه که پس از شهادت عمّار یاسر به دست نابه‌کاران سپاه شام، علی(ع) را قاتل وی معرفی می‌کند، با این عوام‌فریبی که علی(ع) باعث حضور عمّار در جنگ شده؛ بنابراین او قاتل است.

آیا به دور است که لباس خونین و انگشت بریدة عثمان را بر منبر شام بیاویزد و علی(ع) را قاتل خلیفة رسول خدا(ص) معرفی کند و شامیان را به سوگواری و ضجّه زدن بر قتل عثمان وادارد! آیا برای اینان می‌توان تصویری جز آنچه در رسالة شهریار ماکیاولی آمده است، ترسیم کرد. مقایسة سخن ماکیاولی با فرازی که از سخنان امیرالمؤمنین(ع) آمد و سپس تحلیلی که شارح معتزلی نهج‌البلاغه در تبیین شاخصة اصولگرایی در حکومت علوی و وجه تمایز آن ارائه کرده، به خوبی می‌تواند دورنمای بحثی مبسوط باشد که اینک چاره‌ای جر گذر اجمالی از آن وجود ندارد.

در نگاه ما یکی از ضروری‌ترین مباحث، توجّه به این ویژگی حکومت علوی به معنای وسیع آن است و صد البتّه که انگیزة مباحثی از این دست تنها تبیین تاریخی حکومت علوی به هدف تحلیل مقطعی از تاریخ و دفاع از شیوه و قاعدة حکومت علوی(ع) نیست، این نیز در جای خود لازم و دارای ارزش است. حکمت این دست مباحث، تبیین «حکومت علوی» و ترسیم چهرة آن به عنوان «حکومت الگو» و اسوة همة کسانی است که داعیة تأسّی به آن بزرگوار را دارند یا لااقل جامعه چنین خواستی از آنان دارد. پرسش اصلی و کلّی چنین مبحثی، همان سؤال همیشگی است که آیا «هدف»، «وسیله» را توجیه می‌کند؟

یا آنچه ملاک پیروزی و موفقیّت است، تنها دست‌یابی به اهداف است یا ابزار و راه‌های دست‌یابی نیز در ارزیابی و ارزش‌گذاری آن شرط است و اساساً در منطق علوی، حتّی موضوعی چون حفظ اساس حکومت وتقویت آن نیز مانع نمی‌شود که این مهم تنها در چارچوب اصول انسانی و ارزشی و در دایرة پذیرفته شدة شرع انجام پذیرد و جز این هر چه باشد شکست تلقّی شود، هر چند به هدف ظاهری خویش رسیده باشد. براین اساس، حکومت علوی، همواره پیروز است، حتّی اگر افراد مغرض و معاند او را تکذیب کنند و تاب نیاورند و رهایش سازند و سیاست اموی، شکست خورده است؛ حتّی اگر همه، لب به ستایش آن بگشایند.

تردیدی نیست که در منطق علی(ع) آنچه به حکومت ارزش و حتّی مشروعیّت می‌دهد، تنها اهداف والا و متعالی آن نیست، ابزار دست‌یابی به آن نیز ملاک عمده‌ای در ارزش‌گذاری و مشروعیّت بخشی به اقدامات آن است. در منطق علوی همة حقیقت و تمام مصلحت در اصل حکومت و تحکیم آن، جای می‌گیرد و در دست‌یابی به قدرت ختم نمی‌شود، حکومت و قدرت، ابزاری در خدمت به عدالت و ارزش‌های والای اسلامی و انسانی است، از این رو اگر بقا یا قدرت آن به بهای پایمال شدن عدالت و ارزش‌هایی که خاستگاه حکومت است باشد، فلسفة وجودی خود را از دست می‌دهد، چه اینکه اگر تحقّق آن به بهای نادیده گرفتن اصول و آمیختن آن به بدعت‌گذاری و سیاست‌بازی و فاصله گرفتن از ارزش‌های انسانی و باورهای دینی باشد، از پاره کفشی نیز بی‌ارزش‌تر7 و از آب دماغ یک بز نیز پست‌تر8 و از رودة خوکی در دست انسان جذامی پایین‌تر است.9

بارها این سخن را خوانده‌ایم که امیرالمؤمنین(ع) مردن از غصّة ربودن خلخالی از پای زنی ذمّی توسط سپاهیان متجاوز معاویه را جای سرزنش نمی‌داند؛ بلکه سزاوار می‌شمارد.10 امّا در تاریخ نخوانده‌ایم که حضرت به خاطر از دست دادن خلافت، خود یا دیگران را از غصّه، سزاوار مردن بداند! در منطق حکومت علوی، ستم وحق‌کشی هیچ گاه نمی‌تواند راه دست‌یابی به عدالت و حقوق مردم باشد: «فانّه لیس فی الجور عوض من العدل؛11 ما ظفر من الاثم به والغالب بالشّر مغلوب؛12 و آن کسی که با گناه پیروز می‌شود، پیروز نیست و آن کس که با شرارت غلبه می‌یابد مغلوب است.»

علی(ع) برخاسته از منطقِ الهیِ انسانیِ خود، به خدا سوگند می‌خورد که «اگر شب را بر خار سر تیز، بیدار بگذرانم یا دست و پا بسته در غلّ و زنجیر کشیده شوم، دوست داشتنی‌تر از این است که به دیدار خدا و پیامبرش در روز قیامت بروم؛ در حالی که به برخی از بندگان ستم کرده باشم و چیزی از مال دنیا را به ناحق برده باشم»13 و این به مقتضای اصولگرایی حکومت علوی است که تنها در چارچوب شریعت و پای‌بندی به ارزش‌های دینی، به اصلاح کج خلقی خلق و بدرفتاری مردم و وادار کردن به اطاعت و بازداشتن از سرکشی و نافرمانی می‌پردازد و نوع تربیت جامعه نیز همان را می‌طلبد؛ امّا اصولی که حکومت علوی به آن پای‌بند است، چنین مجالی به او نمی‌دهد، این بود که بارها می‌فرمود: «و انّی لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم و لکّنی لاأری اصلاحکم با فساد نفسی؛14 به آنچه شما را اصلاح می‌کند و کجیتان را راست می‌گرداند، آگاهم؛ امّا اصلاح شما را به بهای تباهی خویش قبول ندارم.» در جای دیگر می‌گوید که «می‌دانم آنچه شما را اصلاح می‌کند، شمشیر است امّا من، مصلحت شما را به تباهی خودم ترجیح نمی‌دهم.»15

به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: مردم کوفه را جز شمشیر اصلاح نمی‌کند. فرمود: «اگر آنان را جز تباه ساختن من، اصلاح نمی‌کند، پس خدا آنان را اصلاح نکند!»16 این در حالی بود که حکومت علوی و شخص امیرالمؤمنین(ع) به شرحی که از زبان حضرت گذشت، در فضا و شرایطی قرار داشت که سیاست بازی، نیرنگ سازی و فریب‌کاری در حکومت بر مردم، امری پذیرفته شده و به عنوان کاردانی و زیرکی به شمار می‌رفت و طبعاً چنین رفتاری با اقبال عمومی مواجه می‌گشت.

در این فرصت، افزون بر آنچه گذشت، به اختصار برخی نکات و ویژگی‌های اصولگرایی حکومت علوی بازگو می‌شود تا نمایی کلّی از چالش آن بزرگوار با ماکیاولیسم اموی و تقابل وی با رواداری هر کاری برای دست‌یابی به قدرت و توسّل به هر شیوه‌ای برای حفظ، توسعه و تقویت آن، پیش روی دیدگان نافذ و وجدان‌های اصولگرا و آرمان طلب قرار گیرد. از روشن‌ترین مشخّصه‌های اصولگرایی علوی، شفّافیت و صراحت در بیان مواضع و بی‌پرده سخن گفتن از سیاست و مشیّ خود با مردم است؛‌ هم در آغاز خلافت و پیش از پذیرفتن خواست مردم و هم در ادامة آن.

علی(ع) به صداقت و صراحت، تمام دیدگاه حکومتی و شیوة عملی خویش را با مردم و همة مخاطبان خود در میان می‌گذاشت. همان جلدی را که اعتقاد داشت و خود را به آن ملتزم می‌دانست، بیان می‌کرد و همان را بیان می‌کرد که در عمل، خود را پای‌بند به آن می‌دانست و بر آن ایستادگی می‌کرد. در خلوت و جلوت، یک چیز می‌گفت و از مجامله‌گویی، دو دوزه بازی و فریب دادن مردم به شدّت پرهیز می‌کرد و یاران خویش را بدان فرا می‌خواند. برای سوار شدن بر مرکب قدرت، خود را مجاز نمی‌دانست که به خوش آمد این و آن سخن گوید یا خارج از اعتقادات و اصول خود، شرطی را بپذیرد.

عمر در جریان شورای شش نفره‌ای که برای تعیین خلیفه پس از خود قرار دارد، این حق را برای عبدالرّحمن بن عوف که خود یکی از اعضای شورا بود، گذاشت که در صورت تساوی آرا، خلیفه را در واقع او انتخاب کند. عملاً نیز چنین شد. وقتی علی(ع) با پیشنهاد مکرّر عبدالرّحمن مواجه شد که اگر وی بپذیرد به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) و سیرة شیخین عمل کند با او بیعت خواهد کرد و در نتیجه به خلافت خواهد رسید، حضرت شرط آخر را نپذیرفت و فرمود کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) نیاز به روش و سیرة دیگران ندارد و بدین طریق حدود 12 سال دیگر از خلافت و قدرت دور ماند.17

پس از کشته شدن عثمان، زمانی که مردم برای بیعت به سراغ وی آمدند، به دلایلی از پذیرش حکومت که حقّ مسلّم او بود، سر باز می‌زد، از جمله با صراحت تمام اعلام کرد: «واعلموا انّی ان اجبتکم رکبتُ بکم ما اعلم و لم اصغ الی قول القائل و عتب العاتب ؛18 آگاه باشید که اگر من خواستة شما را اجابت کنم (و خلافت را بپذیرم) آن گونه که خود می‌دانم شما را رهبری خواهم کرد و به گفتة این و سرزنش آن گوش نخواهم کرد. از این رو پس از آن، کسی علی(ع) را سرزنش نکند که چرا به روش گذشتگان عمل نمی‌کند و چرا به گفتة ما که همواره طرف مشورت حاکمان قرار می‌گرفته‌ایم یا خودشایستگی عهده‌داری حکومت را داریم، گوش فرا نمی‌دهد و کسی خود را بستانکار حکومت علوی نداند که قرار بود به روش این یا آن و به خواست فلان جریان اجتماعی عمل کند.» اگر این روش در منطق علی(ع) راه داشت، در جریان همان شورای شش نفره به قدرت رسیده بود.

امام(ع) پس از پذیرش خلافت، در نخستین سخنرانی خود در «مسجد مدینه» نیز همین شفّافیت مواضع و روشنی برنامه را دنبال کرد و از جمله، قاطعانه دربارة خطّ اصلی حکومت خود؛‌ یعنی عدالت‌گستری و ستم‌ستیزی و شایسته‌سالاری سخن گفت و اعلام کرد که، «وضعیّت موجود را زیر و رو خواهد کرد و عقب افتادگان شایسته را پیش خواهد انداخت و پیش افتادگان بی‌لیاقت را عقب خواهد زد19 و اموال به یغما رفته را حتّی اگر در کابین زنان باشد و بهای کنیزان شده باشد، باز خواهد گرداند؛‌ چرا که: «فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛20 در عدالت،‌ گشایشی است و کسی که عدالت بر او تنگی کند، ستم بر او تنگ‌تر خواهد آمد.»

علی(ع) مسائل حکومت را که در واقع مسائل خود مردم بود، با آنان بی‌کم و کاست در میان می‌گذاشت و هیچ امری از ناگفته‌های سیاست و مدیریّت جامعه را از مردم خود پنهان نمی‌کرد، جز آنچه به امر جنگ برمی‌گشت که طبعاً برای جلوگیری از سوء استفادة دشمن، امری پذیرفته شده بود: «ألا و ان لکم عندی الا احتجز دونکم سرّاً الاّ فی حرب»21 خلاصة سخن آنکه علی(ع) در حکومت خود، سیاستی روشن و مواضعی شفّاف داشت. اصول و برنامه‌های خود را با صراحت ابراز می‌داشت. نه برای خوشامد این شخص و آن جریان، چیزی خلاف اصول و باورهای خود بر زبان می‌آورد و نه از بازگویی آن به قصد موجه ماندن، شانه خالی می‌کرد.

نه در مقابل زیاده‌طلبانِ پیمان شکنی چون طلحه و زبیر و طاغیان فاسقی چون معاویه ساکت می‌نشست و نه در جلب رضایت متحجّرانِ کج‌اندیش و پُر مدّعایی چون خوارج که حتّی علی(ع) را نیز به مسلمانی قبول نداشتند، سخن می‌گفت. در مقابل این سبک سران که همه را به بی ایمانی و کفر متّهم ساختند و به خاطر پذیرش حکمیّت توسط حضرت(ع) همة مردم را گمراه و کافر شمرده و از پذیرش آن سرباز زدند، به صراحت و قاطعیّت تمام فرمود: «الّا من دعا الی هذا اشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتی هذه؛22 هان! هر کس به این شعار فرا خواند، او را بکشید، هر چند زیر این عمّامة من باشد.»

در نگاه سیاست‌بازان حرفه‌ای و از منظر منطق ماکیاولیستی، توسّل به دروغ، عهدشکنی و حیله‌بازی، لازمة دست‌یابی به اهداف و نفوذ قدرت و کامیابی سیاسی است. اوصافی چون وفای به عهد، صداقت، دینداری و شفّافیت، در جای خود می‌تواند ارزش به شمار آید، امّا در نگاه ماکیاولی و از منظر منطق اموی، امر حکومت و قدرت و حاکمیّت بر مردم به عوامل و عناصر دیگری نیز نیاز دارد که بی آن، امور سامان نخواهد یافت و اوضاع بر وفق مراد حاکمان در نخواهد آمد. امر حکومت، تنها با قدرت و قاطعیّت و قانون‌مداری سامان نخواهد گرفت در کنار صولت شیر، به حیله‌گری روباه نیاز است.

ماکیاول در رسالة شهریار به دنبال پندی که در آغاز، آن را بازگو کردیم، اضافه می‌کند: از این رو به شهریار که نیازمند اتّخاذ عاقلانة روش حکومت است، لازم است که هم شیر باشد و هم روباه؛‌ زیرا شیر نمی تواند خود را از دامی که بر سر راهش نهند، حفظ کند و روباه نیز یارای دفاع از جانش را در مقابل گرگان ندارد؛‌ بنابراین شهریار باید روباه باشد تا دام را بشناسد و شیر باشد تا با گرگان مصاف کند.23

علی(ع) خود و حکومت خود را منزّه از چنین دغل‌کاری‌های سیاسی می‌داند و هیچ توجیهی نمی‌تواند وی را قانع سازد که از اصول ارزشی و چارچوب مقرّر شریعت، برای حفظ و تقویت حاکمیّت خویش فاصله گیرد؛‌ حتّی اگر متّهم به ضعف‌یا بی‌سیاستی شود؛‌ در حالی که تربیت جامعه به گونه‌ای بود که بیشتر مردم چنین روشی را می‌پذیرفتند و حتّی به وی نیز آن را توصیه می‌کردند و به راستی این روش سیاستمداری به روش علی(ع) بود؟! «راهش پر رهرو باد.»

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبة 41، ص83.

2. همان، خطبة 200، ص318 .

3. خداوندان اندیشة سیاسی، مایکل ب، فاستر، ترجمة جواد شیخ الاسلامی، ج1، ص471 .

4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص212.

5. فرهنگ علوم سیاسی، غلامرضا علی بابایی.

6. نک: ژان ژاک شوالیه، آثار بزرگ سیاسی از ماکیاولی تا هیتلر، ترجمة لیلا سازگار، صص 36 و 37.

7. نک: نهج البلاغه، خطبة 33، ص76 .

8. نک: همان، خطبة 3، ص50 .

9. «والله لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم» همان، حکمت 236، ص510 .

10. نک: همان، خطبة 27، ص70 .

11. همان، نامة 59، ص449 .

12. همان، حکمت 327، ص533 .

13. همان، خطبة 224، ص346 .

14. همان، خطبة 69، ص99 .

15. ارشاد، شیخ مفید، ص 145 .

16. قیل لامیرالمؤمنین(ع): ان اهل الکوفه لا یصلحهم الا السیف، فقال(ع): ان لم یصلحهم الا اف مادی فلا اصلحهم الله. غرر الحکم و دررالکلم.

17. لا ان کتاب الله و سنة نبیه لایحتاج معهما الی اجیری احد » تاریخ یعقوبی، ج2، ص142 .

18. نهج البلاغه، خطبة 92، ص136 .

19. همان، خطبة 16، ص57 .

20. همان، خطبة 15، ص57 .

21. همان، نامة 59، ص424 .

22. همان، خطبة 127، ص185 .

23. خداوندان اندیشة سیاسی، و.ت .جونز، ترجمة علی رامین، ج 2، ص46.

24. همان، ص47.

مهدی روحی

منبع: ماهنامه موعود شماره 107

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:35 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 105

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5843950
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی