به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  استاد کلام حوزه علمیه قم با اشاره به خدمات پیامبر اعظم(ص) به جهان بشریت، ماجرای مسلمان‌شدن فرد مسیحی به واسطه اخلاق حسنه پیامبر(ص) را بیان کرد.

 
خبرگزاری فارس: 7 خدمت بزرگ رسول‌الله(ص) به بشریت/ فرد مسیحی چگونه مسلمان شد

 

به مناسبت مبعث پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم گفت‌وگوی مشروحی با حجت‌الاسلام والمسلمین علی اعتمادی از شاگردان علامه جعفری و مدیر تربیتی مجتمع آموزش عالی فقه جامعة المصطفی العالمیه انجام دادیم که متن آن از نظر می‌گذرد.

 

 

 

 

حذف برده‌‌داری از خدمات بزرگ پیامبر اعظم(ص)

اعتمادی در ابتدای این گفت‌وگو با اشاره به خدمات ارزنده‌ای که پیامبر اعظم(ص) ارائه کردند، بیان داشت: پیامبر اکرم(ص) با یک برنامه‌ریزی دقیق اجتماعی، بردگی را از صحنه روزگار ریشه‌کن کرد. یک دسته از انسان‌ها در این فرآیند دائماً در حال زر اندوزی بودند و اجتماعی را به وجود می‌آورند و یک دسته هم همیشه ذلیل و زیر پای چکمه‌پوشان بودند. پیامبر اکرم نقشه‌ای را عملیاتی کردند که در مدت بیست سال بخش اعظمی از بردگی از بین رفت، بدون اینکه صدمه‌ای به مشاغل اجتماعی وارد شود.

وی گفت: اگر صاحبان برده‌ها، یکباره آن‌ها را رها می‌ساختند جامعه با شمار زیادی افراد بیکار و بی‌خانمان مواجه می‌شد و نیز دارایی‌های صاحبان برده، به طور کلی از دست می‌رفت و این یک ضربه بزرگ اقتصادی برای سرزمین وسیع عربستان بود که آن زمان مرکز مبادلات اقتصادی بزرگ به شمار می‌رفت.

اعتمادی تاکید کرد: اگر این کار امروزه توسط یک فرد نخبه صورت می‌گرفت، ما همه ساله برای او بزرگداشت و کنگره برگزار می‌کردیم؛ زیرا این کار خدمت بزرگی برای جهان بشریت است و نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت.

 

احیای جایگاه دختران و زنان

استاد حوزه علمیه قم گفت: زنده به گور کردن دختران یک اصل خدشه‌ناپذیر در روزگاران قبل از بعثت بود. پیامبر اکرم(ص) با طرحی نو، علاوه بر اینکه این سنت زشت را از بین برد، با اکرام و عزیز دانستن دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خط بطلانی بر همه آن تفکرات پوچ و باطل کشیدند.

وی با اشاره به روایتی درباره زنده به گور کردن دختران ادامه داد: شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد یا رسول‌الله! در زمان جاهلیت گناه بزرگی مرتکب شده‌ام که امید بخشش ندارم. پیامبر فرمودند: خداوند گناه تو را می‌بخشد. شخص عرض کرد که گناه من خیلی بزرگ است. پیامبر از او درباره گناهش سؤال فرمودند: آن مرد عرض کرد که خداوند به من دختر بچه‌ای عطا کرده بود بسیار زیبا. مادرش از ترس من او را مخفی کرده بود، بعد از چند سال به خیال اینکه حس پدری من باعث می‌شود که به آن کودک کاری نداشته باشم، خبر وجود آن دختر را به من داد. از همسرم خواستم تا آن کودک را نزد من بیاورد تا من او را ببینم، وقتی دختر بچه را دیدم، به دروغ به همسرم گفتم که لباس‌های کودک را بپوشان تا با خود به میهمانی ببرم، اما دخترک را به دامنه کوهی بردم و در آنجا گودالی حفر و او را زنده به گور کردم.

اعتمادی افزود: پیامبر از شنیدن این خبر چنان ناراحت شدند که در بعضی از کتاب‌های تاریخی آمده است که فرمودند: ای مرد! از من دور شو که می‌ترسم گناه تو مرا هم در برگیرد، چه‌قدر قساوت دل داری!

 

حل مشکل جنگ‌های چندین ساله بین قبایل عرب

استاد فلسفه و کلام حوزه علمیه قم گفت: اعراب با کوچکترین مسئله‌ای جنگ‌های چندین ساله به راه می‌انداختند و بالتبع انسان‌های زیادی از بین می‌رفت. مهمترین آنها جنگ بین دو قبیله اوس و خزرج بود که تقریباً 200سال به طول انجامید.

وی ادامه داد: روزی نماینده یکی از این دو قبیله نزد ابوجهل آمد و گفت که ما با شما پیمان داریم، هر وقت قبیله ما به خطر افتاد شما باید به ما کمک کنید و هرگاه که قبیله شما به خطر افتاد ما به حمایت از شما برخیزیم. ابوجهل به او گفت: امسال ما نمی‌توانیم به شما کمک کنیم به دلیل اینکه امسال شخصی به نام «محمد» از قبیله خودمان ادعای پیامبری می‌کند و ما فعلاً درگیر این مسئله و جنگ داخلی هستیم.

اعتمادی اضافه کرد: فرستاده قبیله با خود گفت حالا که ما تا اینجا آمده‌ایم، برویم ببینیم که این محمد کیست؟ نزد پیامبر رفت و دید که پیامبر با عده‌ای از افراد در حال صحبت کردن هستند؛ چند کلامی را شنید و با خود گفت: عجب کلام زیبایی! حل کننده مشکل ما اینجاست.

وی گفت: او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که مسلمان شد، سپس به سوی قبیله خود رفت و آن‌ها را نیز به اسلام دعوت کرد. قبیله دیگر هم که دیدند رقیبشان روحیه جنگ‌افروزی ندارد علت را جویا شدند و وقتی که شنیدند این قبیله مسلمان شده است آنها هم مسلمان شدند، و این جنگ طولانی به برکت اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله به کلی از بین رفت.

اعتمادی با اشاره به خطبه 192 نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) که به خطبه «قاصعه» مشهور است، از یادآوری این موضوع در آن خبر داد.

 

حذف سنت‌های باطل و هدایت هنرها به سوی تعالی

اعتمادی در بخش دیگری از گفت‌گوی خود با فارس به برخی سنت‌های باطل اعراب جاهلی اشاره کرد و گفت: یکی از این کارها آنها سرودن شعرهای به ظاهر عاشقانه و به واقع جاهلانه بود تا جایی که تمام همت و هزینه خودشان را صرف سرودن شعرهای باطل می‌کردند.

وی افزود: با نزول کلام آسمانی قرآن که معجزه پیامبر(ص) به شمار می‌رود، این شعرها از صحنه خارج شد. پیامبر با حذف سنت‌های باطل، بیهوده و مضر و پویایی و هدایت هنرهای موجود به سوی تعالی و تکامل گام برداشتند.

 

حذف مرزهای جغرافیایی و ملیتی

مدیر تربیتی مجتمع آموزش عالی فقه گفت: پیامبر اعظم(ص) انسان‌ها را تحت لوای کلمه «لا اله الا الله» جمع کردند. ایشان نه تنها تمام اختلافات قومی و قبیله‌ای را برداشتند بلکه محبت و عاطفه و دوستی را جایگزین آن کردند. سلمان فارسی از ایران، بلال حبشی از آفریقا، اویس قرنی از یمن و ابوذر غفاری از عربستان و همه را کنار هم جمع کردند و از قید بندگی اعتباریات بدون ثمر، به فطرت انسانی بازگرداندند که همان پرستش خداوند تبارک و تعالی است.

 

القای ریشه‌های اخلاقی در کالبد جامعه انسانی

این پژوهشگر علوم اسلامی گفت: یکی از مهمترین برنامه های پیامبر(ص) القای ریشه‌های اخلاقی در کالبد جامعه انسانی بوده است. .

وی افزود: پیامبر با اخلاق حسنه وصف‌ناپذیر، صفاتی به جهان انسانی آموخت که حضرت عیسی(ع) آرزوی آن را داشت، به طوری که تمام ادیان و مذاهب با تمام اختلافاتشان درباره اسلام، نحوه معاشرت و زندگی را از اسلام یاد گرفتند و مبعث باعث شد بسیاری از مذاهب اشکالاتشان را اصلاح کنند.

وی گفت: اگر مبعث نبود حیات مسیحیت هم به خطر می‌افتاد زیرا چنان از روح اخلاقیات و فرامین الهی فاصله گرفته بودند که روز به روز به انحطاط و نابودی نزدیک‌تر می‌شدند.

اعتمادی یادآور شد: اخلاق حسنه پیامبر(ص) در معاندان و دشمنان سرسخت رسول الله نیز تأثیر به سزایی داشت تا جایی که میان فرزندان و خانواده آنها تمایل به اسلام به وجود آمد.

 

معرفی الگوهای کامل انسانی

اعتمادی به یکی دیگر از خدمات بزرگ پیامبر اعظم(ص) اشاره کرد و گفت: پیامبر به معرفی الگوهای انسان کامل برای نسل‌های بعد از خود پرداختند. هدیه مهم پیامبر برای بشریت بعد از خود، معرفی اولیاء الهی یعنی ایثارگران عرصه انسانیت بود. ایشان کار خود را ابتدا نگذاشتند؛ بلکه برای صحنه انسانی افرادی را معرفی کردند که این افراد همیشه خودشان را فدای احیای اصول اخلاقی می‌کردند، زیرا زنده ماندن سنت‌های حسنه همیشه تاوان می‌خواهد.

 

فرد مسیحی چگونه مسلمان شد

مدیر تربیتی مجتمع آموزش عالی فقه جامعة المصطفی(ص) العالمیه گفت: انسان ذاتاً زیبایی طلب است، وقتی زیبایی‌های کلام و اخلاق پیامبر را می‌دیدند ایمان می‌آوردند. اخلاق حسنه هم جزو زیبایی‌های مورد نظر همه انسان‌هاست.

اعتمادی افزود: روزی یک فرد مسیحی به مدینة النّبی آمد و میان مردم درخواست کمک و غذا کرد. عده‌ای صلیب او را دیدند و از او دوری کردند، ولی پیامبر(ص) او را به خانه خویش بردند؛ مقداری شیر تهیه کردند و برای فرد مسیحی آوردند. فرد مسیحی گفت: ای مرد این غذا مرا سیر نمی‌کند. پیامبر(ص) فرمودند: برای تو غذای دیگری فراهم می‌کنم. فرد مسیحی شب میهمان پیامبر شدند. هنگام سحر، پیامبر برای ادای فریضه نماز صبح و عبادت به مسجد رفتند، زمانی که به منزل بازگشتند، متوجه شدند، میهمان از آنجا رفته است ولی صلیب خود را در خانه پیامبر جا گذاشته است.

وی ادامه داد: حضرت متأثر شدند و به دنبال فرد مسیحی می‌گشتند تا صلیب او را پس دهند. چند روز بعد پیامبر، فرد مسیحی را به طور اتفاقی در کوچه‌های مدینه دیدند، پیامبر فرمودند: کجا رفتی؟ من در فکر غذای بهتری برای تو بودم! چرا صلیب را هم در خانه من جا گذاشتی؟

این استاد حوزه ادامه داد: فرد مسیحی سؤال کرد یا محمد! تو این سجایای اخلاقی را از کجا آموختی؟ من یک شب میهمان تو بودم نه تنها صلیب بلکه قلبم را هم در خانه تو جا گذاشتم. هر چقدر خواستم از خانه تو فاصله بگیرم، دیدم، جانم نمی‌رود. حضرت فرمودند: اینها، دستورات الهی است. انسان باید میهمان را گرامی بدارد. فرد مسیحی عرض کرد: چگونه می‌توانم مسلمان شوم؟ پیامبر شهادتین را به او آموختند و او مسلمان شد.

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:23 PM

 زیبایی بدین معناست که شیء به گونه‌ای باشد که باعث اعجاب و لذّت گردد و اگرچه معنایی که در لغت از این لفظ متبادر است، زیبایی دیدنی است،‌ اما معنای حقیقی آن، محسوسات و متخیّلات غیر دیدنی، بلکه معانی را هم شامل می‌شود.

 
خبرگزاری فارس: مدهوشِ زیبایی

 

 

اشاره:

بحث «زیبایی»، چیستی و چرایی، انواع و مراحل و نتایج آن؛ همواره مورد تأکید شرع بوده است؛ همان‌طور که در قرآن و روایات به آن اشارت رفته است. حضرت علامه مصباح یزدی در گفتاری کوتاه با بیانی شیوا و ساده به این موضوع پرداخته‌اند.

زیبایی بدین معناست که شیء به گونه‌ای باشد که باعث اعجاب و لذّت گردد و اگرچه معنایی که در لغت از این لفظ متبادر است، زیبایی دیدنی است،‌ اما معنای حقیقی آن، محسوسات و متخیّلات غیر دیدنی،  بلکه معانی را هم شامل می‌شود. بر این اساس، معانی لطیفی که شاعر در اشعار حاوی استعاره‌ها و کنایه‌ها درک می‌کند، چیزی جز زیبایی نیست؛ و تناسب و تناسق هستی و حسن نظم و ترتیب حاکم بر آن‌ که حکیم را به اعجاب و تحسین وا می‌دارد و بلکه آن را صفت ذاتی وجود می‌انگارد، چیزی به جز زیبایی نیست و آنچه که عارف را به هنگام شهود ملکوت آسمان‌ها و زمین شگفت‌زده و مدهوش می‌کند، چیزی نیست جز زیبایی. پس زیبایی یا صوری است یا معنوی و درک زیبایی معنوی در معانی جزئیه، به وسیلة وهم است و در معانی بالاتر از آن، توسط عقل.

و از آنجا که زیبایی را در بیش از یک مقوله می‌یابیم، نتیجه می‌گیریم که زیبایی از سنخ وجود است، نه از سنخ ماهیت و از این جهت شبیه علم و وحدت می‌باشد. و نفس در هر مرتبه‌ای که قرار گیرد،‌ مجذوب زیبایی موجود در همان مرتبه از وجود می‌شود، لذا اینگونه نیست که اگر نفس از ماده و لوازم آن مجرّد شود، از زیبایی و لذّت حاصل از آن محروم شود، بلکه با زیبایی عقلی، شگفتی و لذّتش افزون می‌گردد. و مقصود ما از زیبایی عقلی، نوعی زیبایی است که در اموری فراتر از حسّیات و معانی جزئی وجود دارد.

هر چند که زیبایی متعارف چیزی است که از تناسب اجزاء شیء مرکب درک می‌شود، اما حقیقت زیبایی به اشیاء مرکب اختصاص ندارد، بلکه شامل موجودات بسیط هم می‌شود. برای مثال، آیا علت مجذوب شدن کودک به گل سرخ و شعله شمع، چیزی غیر از زیبایی آن‌ها می‌باشد؟ و آیا علت این مجذوب شدن چیزی جز رنگ سرخی است که کودک را به شگفتی وا می‌دارد و برایش جذابیت دارد؟

و آیا احتمال دارد که زیبایی رنگ سرخ در نظر کودک به لحاظ اجزاء‌ و تناسب آن‌ها با یکدیگر باشد، در حالی که سرخ بودن، عَرَضی بسیط است؟ بلکه درباره زیبایی اشیاء مرکبی که اجزای آنها متناسب است نیز می‌گوییم: زیبایی صفتی است برای هیئتی که از اجزای متناسب حاصل شده است و خود هیئت، امری بسیط است. و گاهی زیبایی، از حیث خود اجزاء و از حیث هیئت ترکیبی،  جهات متعددی دارد.

نَفْسْ تا هنگامی که در مرتبه پایین قرار دارد، نمی‌تواند زیبایی موجود در مرتبه بالا را درک کند. بدین ترتیب، درک زیبایی مرتبه بالا، دلیل بر آن است که نفس به آن مرتبه رسیده است و همین طور است درک زیبایی برتر و بالاتر. بر این اساس نفوسی که در شهوت‌های حیوانی غرق شده‌اند، به ندرت از معانی لطیف لذّت می‌برند و بر عکس، نفوس لطیفی که زیبایی معنوی را درک می‌کنند، چندان به لذّت‌های حیوانی اهتمام نمی‌ورزند.

آنچه را که انسان از زیبایی می‌شناسد، معنایی است که آن را از مقایسه بعضی از اشیا با اشیای دیگر به دست می‌آورد و آنچه را که موجب شگفتی وی می‌شود، جمیل می‌شمارد. و نفی جمال و زیبایی از آنچه که از آن تنفر دارد، تنها به حسب ادراکش و در مقایسه با خودش می‌باشد.و این منافاتی ندارد با این که همان چیز نزد موجودی دیگر زیبا باشد، چنان که منافات ندارد با آنکه آن چیز به حسب وجود خودش و با صرف نظر از مقایسه‌اش با موجود دیگر زیبا باشد.

وجود، مطلوب هر موجودی است و به خاطر همین هر انسانی و بلکه هر موجود باشعوری، خودش و مقوّمات و مکمّل‌های خود را دوست دارد و اگر بتواند ذات خود را مشاهده کند، آن را سرشار از زیبایی می‌بیند و این به حسب وجود خودش با صرف‌نظر از مقایسه‌اش با وجود دیگر می‌باشد و شهود این جمال در هر وجودی به همین صورت است.

بدین ترتیب، هنگامی که خداوند معرفت شهودی و علم حضوری نسبت به مراتب عالی وجود را به بنده‌ای اعطا کند، زیبایی این مراتب وی را مدهوش کرده، به اعجاب وا می‌دارد و در نتیجه، وی بی‌هوش می‌افتد و می‌فهمد که وجود به خودی خود زیباست و جان کلام الهی را درک می‌کند که می‌فرماید: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ1؛ او کسی است که هر چیزی را آفریده، به نیکوترین وجه آفریده است.

پس وجود، با این وصف که مطلوب هر موجودی است و هر موجودی آن را دوست دارد و از آن لذّت می‌برد، زیباست، چنان که وجود خیر نیز هست و هر چه مرتبه وجود شدیدتر باشد، زیباتر است و عالم در مجموع زیبا است و زشتی و شرّ، در مقایسه و نسبت به چیزی دیگر است. میل نفس به سوی شیء زیبا به خاطر مصلحت و منفعتی است که برای نفس دارد؛ پس غایت و هدف این میل بهره‌برداری از مصلحت و منفعتی است که در چیز زیبا وجود دارد. به منافع بزرگی که در چیزهای زیبا برای انسان وجود دارد، توجه کنید.

اگر این اشیاء جلوة زیبایی نداشتند، قلب انسان به سوی آن‌ها متمایل نمی‌شد و از آن‌ها استفاده نمی‌کرد. زیبایی مناظر طبیعی انسان را وادار به بررسی و تفکر و اندیشه در آن می‌کند و زیبایی طفل است که قلب مادرش را تسخیر کرده،  باعث می‌شود که نسبت به تربیت وی اقدام کند. و به همین ترتیب، زیبایی نقشی آشکار در ازدواج و سایر شئون زندگی اجتماعی دارد.

خدای متعال می‌فرماید: إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ2؛  ما آسمان دنیا را به زینت ستارگان آراسته کردیم.و می‌فرماید: وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ3؛ و برای شما در آن‌ گله‌ها زیبایی است، هنگامی که آن‌ها را از چراگاه برمی‌گردانید و هنگامی که آن‌ها را به چراگاه می‌برید. و می‌فرماید: خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ4؛ زینت‌هایتان را هنگام رفتن به مسجد بردارید. و می‌فرماید: ‌وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا5؛ و قرآن را شمرده و زیبا تلاوت کن.

معروف است که پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله بوی خوش و زیبایی را دوست می‌داشت6  و نقل شده است که نامه‌های خویش را به وسیله افراد زیبا و خوش‌چهره ارسال می‌کرد.7 همچنین از جمله مرجّحاتی که برای امامت جماعت در فقه بیان شده این است که زیبا و خوش‌صورت باشد. و نیز روایت شده است که: أُطْلُبُوا الْخَیْراتِ عِنْدَ حِسانِ الوُجُوه8؛ خیر و نیکی را در نزد افراد خوش‌صورت جستجو کنید.چنان که روایت شده است: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَتَغَنَّ بِالْقُرْآن9؛ از ما نیست کسی که سعی نکند قرآن را با صدای زیبا بخواند.

و در روایت است که: إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ10؛ خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.بنابراین انسان می‌تواند از مراتب و مظاهر مختلف زیبایی لذّت برده، از منافع آن در امور گوناگون زندگانی بهره‌مند شود، مادامی که این بهره‌مندی با مصلحت بالاتری تعارض نداشته باشد و مانع ارتقای انسان به مراتب بالاتر نشود. و شرع مبین، متکفل بیان موارد و ترسیم حدود این بهره‌مندی است. مجذوب جمال شدن، گاهی انسان را کمک می‌کند که از مرتبه پایین‌تر رها شده و به مرتبه بالاتر صعود کند، مانند مجذوب شدن کسی که هنوز از مرتبه حیوانی رها نشده به زیبایی‌های صور و معانی لطیف.

و در هر زیبایی‌ای که نسبت به حال فعلی انسان مرتبه بالاتری دارد، امر به همین منوال است. و روشن است که این امر  به حسب اشخاص و احوال متفاوت است. از این رو مجذوب و شیفته شدن به زیبایی خاص، در حالی که به ترقی و پیشرفت فردی کمک می‌کند، در همان حال موجب سقوط و تنزّل فردی دیگر می‌شود.

نوعی جذبه و شیفتگی دیگر برای نفس انسانی به سوی زیبایی وجود دارد که تمام عقل و هوش فرد را دربرگرفته، باعث می‌شود همه چیز را غیر از او فراموش کند و نمی‌توان منفعت‌طلبی را هدف و غایت این شیفتگی کامل دانست، زیرا در چنین مقامی، تمام منافع و مصالحی که بر مراتب پایین‌تر زیبایی مترتب است و بدان‌ها اشاره شد، باطل می‌شود؛ لذا بسیاری از صاحب‌نظران چنین حال و مقامی را گمراهی و انحراف از مجرای فطرت به حساب آورده و از آن به جنون و بیماری تعبیر کرده‌اند.

به نظر ما زمینه چنین محبت و گرایشی در فطرت انسان وجود دارد و اگر انحراف و گمراهی رخ دهد،‌ در تعیین متعلق این حب فطری است، نه از جهت اصل وجود چنین حب و تعلق خاطری. در توضیح بیشتر باید گفت که از جمله ادراکات و شعورهای فطری در انسان این است که در مقابل کمالی که امیدی به ملحق ساختن آن به خود و برخورداری از عین آن کمال ندارد، احساس خضوع می‌کند و در این حال آن کامل را دوست دارد و از اظهار خضوع در مقابل او لذّت می‌برد و بالاترین آرزویش این است که با آن کامل متحد گردد و با او یکی شود. و از نشانه‌های چنین خضوعی آن است که محب دوست دارد تا به کامل تقرب بجوید و به او نزدیک شده، به وی ملحق شود.

و لذیذترین چیز در نزد این محب آن است که وجود خودش را فانی در محبوب و قائم به او ببیند. و نیز از نشانه‌های این خضوع آن است که خواست و اراده‌اش تابع خواست و اراده محبوب است و در صفات و شئون خود،  به محبوب شبیه می‌شود.و چنین مرتبه‌ای از محبت، در واقع، جست‌وجوی کسی است که می‌تواند ذات انسان قائم به او و روح و جان و سراسر وجود انسان متعلق به وی باشد و او کسی نیست مگر آن‌که در سلسله علل مفیضه وجود برای انسان است. و از آن جا که اصل وجود و زیبایی هر چیز به جز ذات حق‌تعالی مستفیض از غیر خودش می‌باشد، پس آنچه اولاً و بالذات مطلوب است، همان اوست.

پی‌نوشت‌ها:

1. سجده(32)، 7.

2. صافات(37)، 6.

3. نحل(16)، 6.

4. اعراف(7)، 31.

5. مزمّل(73)، 4.

6. اصول کافی، ج 5، ص 321؛ ما احب من دنیاکم الا النساء و الطیب.

7. مجموعه ورّام، ج 1، ص 29، باب الرسوم فی معاشرة الناس؛ قال النبی(ص): اذا ابردتم بریداً فاجعلوه حسَن الوجه حَسَن الاسم؛ هنگامی که پیکی را می‌فرستید، فردی خوش‌صورت که اسم زیبا داشته باشد انتخاب کنید.

8. الاختصاص، ص 233.

9. مستدرک الوسایل، ج 4، ص 273، باب تحریم الغناء فی القرآن و استحباب تحسین الصوت به بمادون الغناء و التوسط فی رفع الصوت.

10. الکافی، ج 6، ص 438،‌ باب التجمل و اظهار النعمة.

منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره 19

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:22 PM

 می‌توان به اختصار گفت که امام خمینی(ره) رسیدن به مقام عرفانی و توحیدی را در سایة تقوای الهی ممکن می‌دانست. مسیر اصلی تقوا نیز در قیام لله (مبارزه) است.

 
خبرگزاری فارس: انسان مطلوب از منظر امام خمینی(ره)

 

 

مقدمه

برای فهم انسان مطلوب از منظر امام خمینی‌(ره)، نیاز است اندیشه ها و سیرة عملی ایشان مرور شود. سیرة علمی (منظومة فکری) امام‌(ره) از یک‌سو با فقه ارتباط وثیق دارد و از سوی دیگر با اندیشه‌های فلسفی براساس حکمت متعالیه مرتبط است و از سوی سوم با نگرش عرفانی به دین گره خورده است. بنابراین باید به آثار امام خمینی(ره) در هر سه حوزه مراجعه کرد.

برای فهم سیرة عملی ایشان، می‏توان از دو منظر فردی و اجتماعی، شخصیت ایشان را بررسی کرد. سیرة فردی امام(ره)، سلوک ایشان در زندگی شخصی را نشان می‏دهد و سیرة اجتماعی، نشان‌دهندة نوع روابط و تعاملات با دیگران است. البته در این نوشتار قصد تتبع کامل این موارد نبوده و به موارد محدود اکتفا شده است. در این نوشتار، بحث در دو قسمت مطرح گردیده است: توصیف انسان کامل و مقامات انسانی، و راه رسیدن به این مراتب و کمالات.

 

توصیف کمال انسانی

برای شناخت کمال انسان لازم است به انسان‌شناسی امام(ره) نگاهی گذرا شود. از منظر ایشان، انسان به شکل اجمالی و کلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئة آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل؛ دوم، نشئة برزخ و عالم متوسط بین‌العالمین و مقام خیال؛ و سوم: نشئة دنیا و مقام ملک و عالم شهادت.

بر اساس این موضوع، ایشان تمامی علوم لازم برای رشد و رسیدن به کمال انسانی را در سه علم منحصر کرده است:

1. علمى که دربارة کمالات عقلی و وظایف روحی است؛ مانند علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، و علم به عوالم غیبیة تجردیه، از قبیل ملائکه و اصناف آن و … ؛2، علمى که در مورد اعمال قلبی و وظایف آن است؛ یعنی علومى که تربیت قلب و اعمال قلبی را بیان می‌کند و علم به منجیات و مهلکات خلقی است؛ یعنى علم به محاسن اخلاق و قبایح اخلاق؛3، علمى که دربارة اعمال قالبی و وظایف نشئة ظاهرة نفس است؛ یعنی علومى که مباحث مربوط به تربیت ظاهر را بیان می‌کند؛ مانند علم فقه و مبادى آن، علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن.[1]

مراتب کمال و مدارج سیر انسانی بی‌شمار است و هر یک از عرفا به گونه ای مسیر ملک تا لاهوت و رسیدن به خداوند متعال را درجه‌بندی کرده است. امام خمینی(ره) بعضی از آن مراتب را به طور کلّى بیان نموده است:

2.علم: و آن، چنان است که به سلوک علمى و برهان فلسفى ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت را ثابت نماید؛2٫ایمان: آن، چنان است که آنچه را عقل با قوّت برهان و سلوک علمى ادراک کرده است به قلب برساند و از قیود و حجب علمی فارغ گردد؛3٫مقام اطمینان و طمأنینة نفس: در حقیقت، مرتبة کامل ایمان است؛4٫مشاهده: آن مقام، نورى است الهى و تجلّى‏اى است رحمانى که تَبَع تجلّیات اسمائیّه و صفاتیّه در سرّ سالک ظهور کند و سر تا پاى قلب او را به نور شهودى متنوّر نماید.[2]

 

راه رسیدن به کمال انسانی

از‌آنجاکه امام خمینی(ره) خود به آنچه در مقام علم رسیده بود عمل می‏کرد، با بررسی سیرة عملی شان، چه در حوزة امور فردی و چه در حوزة امور اجتماعی، می‏توان ارکان اصلی برای دستیابی به کمال انسانی را مشخص کرد. این عوامل را می‏توان در ضمن روش زندگی شخصی، دستورالعمل‏های اخلاقی، اوامر عمومی به ملت ایران و سایر ملت‏های جهان، نوع رفتار با دیگران و معیارهای انسان مطلوب از نظر ایشان جست.

براساس بررسی این موارد، البته به گونة اجمالی، می‏توان معلوم کرد که ایشان در کنار روش عمومی علمای دین دربارة رعایت تقوا، پایبندی به شریعت، داشتن برنامه و استاد برای رشد اخلاقی، به روشی متمایز و کلیدی برای دستیابی به مقام انسانیت اشاره کرده که همان «قیام لله» است. می‏توان گفت که راه مشخص امام(ره) برای رعایت تقوا و عمل به شریعت، «قیام برای خدا» است؛ بنابراین نخست این روش اصلی و مرکزی بیان شده و در ادامه سایر عوامل مشترک از نگاه دینی به اختصار مرور گردیده است.

 

1.قیام لله

ایشان راه رسیدن به کمال انسانی به طور فردی و اجتماعی را در عمل به موعظة خداوند متعال می‏دانست. به بیان ایشان: «از تمام موعظه‏ها، خداى تبارک و تعالى انتخاب کرده این یک موعظه را: قُلْ انَّما اعِظُکُمْ بِواحِدَه؛ یعنى همین یکى را من موعظه مى‏کنم، چون همه چیز تو اینجاست … همه چیز در قیام للَّه است. قیام للَّه، معرفت اللَّه مى‏آورد. قیام للَّه فدایى براى اللَّه مى‏آورد. قیام للَّه فداکارى براى اسلام مى‏آورد. همه چیز در این قیام للَّه است، و لهذا تنها موعظه‏اى که انتخاب کرده خداى تبارک و تعالى از بین موعظه‏ها، همین موعظه است که انْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى؛‏ اجتماعى و انفرادى قیام للَّه بکنید. انفرادى براى وصول به معرفت اللَّه، اجتماعى براى وصول به مقاصد اللَّه».[3]

حضرت امام، به طور مشخص برای سلوک فردی و اجتماعی نیز راه را قیام لله دانسته است و در نامه به پسرشان احمد آقای خمینی، فرموده است: «میزان در اول سیر، قیام للَّه است، هم در کارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعالیت‏هاى اجتماعى. سعى کن در این قدم اول موفق شوى که در روزگار جوانى آسان تر و موفقیّت‏آمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوى که یا درجا  زنى و یا به عقب برگردى و این محتاج به مراقبه و محاسبه است».

امام(ره) خود مقیدترین فرد به این توصیة قرآنی بود. ایشان مبارزه و قیام را راه دستیابی به کمال انسانی می‌انگاشت که در عمل نیز پایبندی خود را به آن نشان داد. بر همین اساس، می‏توان نگاه بنیادین و متمایز امام(ره) را در موضوع قیام و مبارزه تشخیص داد. ایشان براساس مباحث علمی و نظری خود، در رهبری و هدایت دیگران نیز راه اصلی را در مبارزه، قیام برای خدا می‌دانست.

«اى خواب‌رفتگان! اى غفلت‌زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه‏هاى گرگ منزل گرفته‏اید. برخیزید که اینجا جاى خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! … اگر بسیج جهانى مسلمین تشکیل شده بود، کسى جرئت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللَّه ــ صلى اللَّه علیه و آله و سلم ــ داشت؟».

 

شهادت: ثمرة برآمده از قیام لله

بر همین پایه، شهادت مقامی خاص و منحصر به فرد دارد و شهیدان والا ترین یا از جمله بندگان والای خدا به شمار می‏آیند: «شهادت در راه خدا مسئله‏اى نیست که بشود با پیروزى یا شکست در صحنه‏هاى نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگى و سیر و سلوک در عالم معنویت است … همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‏ مزار عاشقان و عارفان و دل‌سوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود».

تحول عظیم در ملت ایران، از نگاه امام(ره) تحول به سمت کمال و نورانیت بود که نشانة آن را در حالات، علایق و اعمال جوانان می‌توان دید. دربارة این تحول و نشانه‌های آن، ایشان فرموده‌ است: «از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهان با یک جهش برق‌آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى که براى آنان … تهیه دیده بودند، نجات یافته و یک شبه ره صدساله را پیمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف‌پیشه در سالیان دراز آرزوى آن را مى‏کردند، اینان ناگهان به دست آوردند … هنگامى که عکس هاى متعدد این شهیدان نورس نورانى را مى‏نگرم و ارزش هاى انسانى و مقامات الهى آنان، که خود از آنها به مرحله‏هایى دور هستم غبطه مى‏خورم».

 

قیام‌ لله (مبارزه)؛ معیار برتری افراد گوناگون

قیام لله از چنان جایگاهی در منظومة فکری و سیرة عملی امام خمینی(ره) برخوردار است که باعث می‌شود در مقام عمل نیز ایشان افراد را بر همین شاخص و معیار رتبه‌بندی نماید. با مرور نوع رفتار امام‌(ره) با اشخاص اهمیت این شیوة اصلی بیشتر نشان داده می‌شود. بنابراین جایگاه این شیوه و البته سایر شیوه‌های عمومی با مرور دیدگاه‌های ایشان نسبت به افرادی که آنها را انسان‌های والایی می‌دانست، روشن تر می شود.

می توان افراد شاخص از نگاه امام خمینی‌(ره) را به دو دستة اصلی تقسیم کرد:

1 .یکی از این گروه‌های مهم، علمای عارف هستند. تأکید ایشان بر مقام عرفایی مانند مرحوم قاضی و میرزا جوادآقا ملکی تبریزی پوشیده نیست. اما آن افرادی که بیش از دیگران در نگاه ایشان بزرگ هستند، علمای اخلاقی و مبارزند. شاخص‌ترین این افراد آیت‌الله شاه‌آبادی است که وجهه مبارزاتی ایشان برای امام(ره) بسیار مهم بود و قطعاً نگاه و روحیة جهادی امام‌(ره) بی‌تأثیر از شاه‌آبادی نبوده است. فرد شاخص دیگر در اندیشة رهبر کبیر انقلاب شهید مدرس، که باز هم در میان عالمی اخلاقی و مبارز جایگاه والایی دارد، و نیز شهید شیخ فضل‏الله نوری است که در دوران مشروطه فقط برای ادای تکلیف به پاخاست و به شهادت رسید.

2 .با همان معیارهای مهم، یعنی تقوا، اخلاق و مبارزه در راه خدا،‌ یکی از این گروه های با اهمیت در نظر امام(ره)، شهدا هستند. شاید تعداد پیام های تسلیتی که امام خمینی برای افراد غیر شهید صادر کرد به ده عدد نیز نرسد. با این برداشت آماری روشن می‌شود که جایگاه افراد براساس چه شاخص هایی تعیین می‌شد.

در پیام هایی که برای شخصیت‌های مرحوم صادر می‌شد نیز تکرار این معیارها را مشاهده می‌کنیم؛ برای مثال بنیان‌گذار انقلاب در پیام به مناسبت شهادت چمران، شهید عارف حسینی و رحلت آیت‌الله خاتمی و آیت‌الله طالقانی به مجموعه‏ای از ویژگی‏ها اشاره نموده که گزیده‏ای از آنها در ادامه بیان شده است:

مجاهد بیدار و متعهد راه تعالى؛ جنگجویى پرهیزکار و معلمى متعهد؛ عقیده به هدف بزرگ الهى، جهاد را در راه آن از آغاز زندگى شروع و با آن ختم کرد؛ او در حیات با نور معرفت و پیوستگى به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست؛ بی‌قرار براى یارى پابرهنگان زمین؛ مبارز علیه کفر و شرک، مبارزه تا سر منزل جانان؛ مبارز خستگى ناپذیر؛ او با گوشت و پوست خود مبارزه را مى‏فهمید و سختی هاى آن را چون شربتى گوارا مى‏نوشید؛ شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ هیچ‌گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت‏ و … .

 

سایر شروط لازم برای رسیدن به کمال

در کنار شرط مهم قیام لله، شروط سه‌گانة تقوا (عمل به تکلیف)، علم و لزوم داشتن برنامه و استاد برای رشد اخلاقی، لازم‌ است؛ یعنی نظم منطقی حرکت کمالی انسان چنین است.

 

جمع بندی

می‌توان به اختصار گفت که امام خمینی(ره) رسیدن به مقام عرفانی و توحیدی را در سایة تقوای الهی ممکن می‌دانست. مسیر اصلی تقوا نیز در قیام لله (مبارزه) است؛ مبارزه و جهاد فردی با نفس برای رسیدن به معرفت الله و مبارزه در عرصة اجتماعی برای ادای تکلیف و محقق کردن مقاصد دین خداوند.

در این سلوک کسانی بیشترین ارج و قرب را دارند که نورانیت، اخلاق، اخلاص و زهد را در مسیر جهاد و قیام برای خدا به دست آورند؛ بنابراین علمای مبارز و شهدا و پیروان این افراد (مانند خانواده‌های شهدا، جانبازان و …) از نگاه امام خمینی(ره) بالاترین جایگاه را دارند. تا جایی که خود ایشان با آن همه تلاش‌های نظری در فقه، فلسفه و عرفان و تلاش‌های عملی در مبارزه با نفس و اقامة دین خداوند، با دیدن نورانیت جوانان مؤمن و متقی و مبارز و مجاهد، حسرت می‌خورد.

در مرحلة فردی، با توجه به اندیشه و سیرة عملی رهبر کبیر انقلاب، انسان باید پیوسته در حال مبارزه با نفس خود، دور کردن جوارح از گناه و قلب از دلبستگی به غیر خدا و به‌ویژه به مادیات باشد و در این مسیر تا حد ممکن از استاد بهره بگیرد. برنامه‌ریزی برای مبارزه و رشد اخلاقی (مشارطه، مراقبه و محاسبه) کلید چنین بابی خواهد بود. البته عرصه‌های خدمت اجتماعی، به‌ویژه عرصه‌های دفاع مقدس و خدمت به محرومان، زمینه‌های خوبی برای انسان سازی است.

با توجه به جایگاه نظام جمهوری اسلامی در اندیشة امام خمینی(ره) ــ به گونه‌ای که ایشان شکست این نظام را شکست اسلامی معرفی می‌کرد و حفظ نظام را از واجب‌ترین واجبات می‌خواند ــ قیام برای خداوند در عرصة اجتماعی، در مرحلة اول در تکلیف انسان مؤمن در برابر نظام جمهوری اسلامی تعریف می‌شود.

به این ترتیب که برای رسیدن به کمال، انسان مؤمن ــ که در پی ادای تکالیف الهی است ــ در زمان حاضر، باید ببیند که چه کمکی می‌تواند به سربلندی و اقتدار جمهوری اسلامی می‌کند. طبیعی است که این کمک در زمان قبل از پیروزی انقلاب، با زمان جنگ و بعد از آن تفاوت داشت، اما در همة آنها محور اصلی تکلیف اجتماعی، کمک به جمهوری اسلامی برای برپاداشتن دین خداوند است. همچنین در مرحلة بعد، انسان مؤمن مجاهد، به میزان توان خود باید برای پیروزی جبهة مسلمانان علیه کفار و جبهة عظیم تر مستضعفان علیه مستکبران قیام کند.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. شرح چهل حدیث، 387٫

[2]. آداب الصلاة (آداب نماز)، صص 11-13٫

[3]. رک: صحیفه امام، ج 18ـ17و21

محمدمهدی شاه‏آبادی

منبع: ماهنامه زمانه شماره 21-22

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:20 PM

  تحقیقات جدید پزشکی نشان می‌دهد که تنگی نفس و خفگی موقت کودکان درخواب باعث بروز مشکلات رفتاری و تحصیلی در آنها می‌شود.

 
خبرگزاری فارس: تنگی نفس کودکان در خواب باعث مشکلات رفتاری می‌شود

 

 به نقل از خبرگزاری خاورمیانه، این تحقیقات پزشکی حاکی است: تنگی نفس و خفگی موقت مداوم کودکان در خواب آنها را در معرض مشکلات رفتاری و پسرفت توانمندیهای تحصیلی در مدرسه قرار می دهد.

پژوهشگران دانشگاه اریزونای آمریکا این تحقیقات را از بیش از 263 کودک انجام دادند که از پدیده خفگی موقت در جریان خواب رنج می‌بردند.

این تحقیقات نشان داد: کودکان مبتلا به این عارضه که درمان واقعی نشدند، بیشتر در معرض مشکلات تمرکز و تحصیلات و بیش فعالی همراه با تهاجم و دشواری در کنترل واکنش های خشم‌ آلود قرار داشتند.

پ‍ژوهشگران هشدار دادند که این رفتارهای منفی افراد می‌تواند بر توانمندی آنها در کنترل خودشان و پیوستن سالم به محیط اجتماعی تاثیر گذار باشد.

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:19 PM

  محققان آمریکایی موفق شدند که ژنهای بیشتر مسئول ابتلا به بیماری میگرن را کشف کند.

 
خبرگزاری فارس: محققان ژن‌های مسئول ابتلا به میگرن را کشف کردند

 

به نقل از خبرگزاری خاورمیانه، تیم محققان آمریکایی دو  ژن جدید را کشف کردند که با افزایش احتمال ابتلا به میگرن به وی‍ژه در بین افراد دارای این دو ژن در ارتباط است.

این کشف تازه می‌تواند به درک ساز و کار بروز حملات میگرنی و ایجاد درمان فعال برای آن کمک کند.

در این تحقیقات ژن های وراثتی بیش از 2300 هزار بیمار میگرنی به وی‍ژه انواع شایعتر آن به همراه حدود 4580 هزار بیمار مبتلا به موارد میگرنی شدید و نادر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند.

محققان توانستند دو ژن جدید مسئول افزایش احتمال ابتلا به بیماری میگرن را به میزان 10 تا 15 درصد شناسایی کنند.

میگرن یکی از علل سردرد شدید است. بیشتر کسانی که به میگرن دچار هستند، دچار حمله‌های پی در پی سردرد برای مدت چندین سال هستند. سر درد میگرنی بیشتر به گونه تپش‌دار (ضربان دار) باست و اغلب با تهوع و اختلالات بینایی همراه است. گر چه بیشتر موارد میگرن می‌تواند شدید باشد ولی گاه سردرد میگرن خفیف است.

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:18 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 59

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5898880
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی