برای به دست آوردن سن عقلی راههای زیادی وجود دارد و معمولا کارشناسان از تستهای خاصی استفاده میکنند.
افکارنیوز، ضریب هوشی IQ یک نسبت است که از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی ضرب در صد به دست میآید؛ اگر سن عقلی با سن تقویمی یکسان باشد، ضریب هوشی صد میشود ولی در بعضی مواقع در بعضی افراد سن عقلی بیشتر میشود که این فرد هوشی بیشتر از سایر افراد دارد.
برای به دست آوردن سن عقلی راههای زیادی وجود دارد و معمولاً کارشناسان از تستهای خاصی استفاده میکنند که جنبههای مختلفی مانند تشخیص الگوها، قدرت حافظه کوتاهمدت، استفاده فرد از واژهها، سرعت محاسبه فرد، درک روابط یا جبر، اطلاعات عمومی، محاسبات ریاضیات، درک فضایی، منطق و املا را ارزیابی میکند.
اخیرا در مورد صحت نتایج آزمونهای هوش متداول شبهات زیادی وارد شده است؛ انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۹۵ هوش را به عنوان «توانایی فهم مسایل پیچیده، انطباق موثر با تغییرات محیطی، یادگیری به دنبال تجربیات، استفاده از اشکال مختلف استدلال و فایق آمدن بر مشکلات از طریق تفکر» تعریف کرده است.
این انجمن بر این موضوع تأکید دارد که آزمونهای متداول هوش به هیچ وجه توانایی سنجش چنین سازه انتزاعی پیچیدهای را ندارد؛ مطالعات متعدد، ارتباط مثبت و قوی بین ضریب هوشی با موفقیت تحصیلی، میزان درآمد، سطح سلامت، طول عمر و سطح اجتماعی و ارتباط منفی و قوی با بیکاری و ارتکاب جرایم را نشان داده است.
به این ترتیب موضوع ضریب هوشی پایین یا افت ضریب هوشی و در مقابل آن سازوکارهای ارتقای ضریب هوشی به یک مقوله راهبردی اجتماعی و اقتصادی در بسیاری از کشورها تبدیل شده است؛ به این ترتیب دستیابی به میانگین ضریب هوشی بالاتر یکی از ابزار توسعه و به طور همزمان یکی از دستاوردهای مهم توسعه محسوب میشود.
ضریب هوشی اقوام و ملل
مطالعات فراوانی روی تفاوت متوسط ضریب هوشی در کشورهای مختلف صورت گرفته است: میانگین ضریب هوشی در آمریکا و انگلستان حدود ۱۰۰ است؛ این عدد برای شهروندان ژاپنی، چینی، کرهای، هنگ کنگی و تایوانی ۱۰۵ و برای ترکیه، کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بین ۷۸ و ۹۰ و برای کشورهای آفریقایی پایین تر از صحرای آفریقا بین ۶۵ تا ۷۵ است.
در این میان کشور ما ایران با ضریب هوشی متوسط ۸۴ رتبه ۹۷ را بین ۱۸۵ کشور جهان داراست؛ هوش یک سازه انتزاعی مولتی فاکتوریال محسوب میشود و هنگامی که صحبت از تفاوت ضریب هوشی بین دو فرد میشود تفاوتهای ژنتیکی، تفاوتهای محیط فیزیکی، تفاوتهای محیط روانی و تفاوتهای آموزشی به خصوص در دوران کودکی میتواند توجیه کننده تفاوت ضریب هوشی باشد، اما هنگامی که با تفاوت میانگین ضریب هوشی میان دو کشور یا دو نژاد مواجه میشویم قایل شدن به تفاوت ژنتیکی، به نوعی به معنای وجود نژاد برتر (ژن برتر) است.
در واقع در توجیه تفاوت ثروت ملل در طول تاریخ توجیهات زیادی آورده شده است؛ منتسکیو (۱۷۴۸) آب و هوای معتدل را مهمترین علت برای ثروت ملل میدانست؛ آدام اسمیت (۱۷۷۶) مهارتهای انسانی، تخصصگرایی و وجود یک بازار آزاد را عامل اصلی توسعه فرض میکرد؛ توماس مالتوس در سال ۱۸۱۷ شناسایی عوامل موثر بر فقر و ثروت ملل را مهمترین چالش پژوهشی در حوزه اقتصاد سیاسی میداند.
دیوید لاندز و ساموئلهانتینگتون عوامل فرهنگی (سختکوشی، نظم، آرمانهای بزرگ، همگرایی اجتماعی، احترام به کار، ارزش قایل شدن برای تحصیلات) را مهمترین عامل موفقیت و ثروت ملل میدانند؛ در این میان یکی از جنجال برانگیزترین دیدگاهها توسط ریچارد لین (۲۰۰۲) مطرح شده است.
ریچارد لین ریشههای ثروت و فقر ملل مختلف را در هوش و استعداد ذاتی آنان میداند و قایل به برتری ژنتیکی بعضی از اقوام و نژادها در مقایسه با سایرین است. موضوع ژن برتر و نژاد باهوشتر موضوعی است که در طول تاریخ به کرّات از سوی گروهها و رهبران نژادپرست (مانند نازیها و صهیونیستها) اعلام شده است، اما تاکنون هیچ یک از شواهد ارایه شده نتوانسته است برتری هوشی یک قوم یا نژاد نسبت به سایر اقوام را به تفاوتهای ژنتیکی مابین آنان نسبت دهد.
جدای از عوامل ژنتیکی، عوامل محیطی متعددی روی ضریب هوشی تأثیر میگذارد، وضعیت تغذیهای به خصوص در دوران کودکی، استرسها و تروماهای روانی، فقر عاطفی و ارتباطی و کمیت و کیفیت تحصیلات همگی بر ضریب هوشی تأثیر میگذارند؛ به عنوان مثال، نوزادانی که از شیر مادر محرومند ضریب هوشی کمتری دارند. ضریب هوشی کودکان مبتلا به کمخونی ۵ تا ۱۰ درجه کمتر از حد طبیعی برآورد شده است؛ کمبود ید نیز باعث کاهش آموزشپذیری کودکان شده و ضریب هوشی آنها را به میزان ۵ تا ۱۳ ( در موارد کمبود شدید ید تا ۳۰ درجه، فوروارد کننده!) امتیاز کم میکند؛ به این ترتیب میتوان در نظر گرفت که فقر و ضریب هوشی پایین هر یک دیگری را تشدید میکنند و یک چرخه معیوب را تشکیل میدهند؛ این امر بخشی از ضریب هوشی پایین در کشورهای آفریقایی و جنوب آسیا را توجیه میکند.
مهاجرت نخبگان و ضریب هوشی
مهاجرت انتخابی نخبگان اثری مخرب بر توسعه ملل میگذارد؛ بدیهی است که بار توسعه و پیشرفت جوامع بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعهای است؛ حال وقتی در یک جامعه شرایط به گونهای باشد که نخبگان در گذر زمان آن را ترک میکنند، نه تنها خروج آنها مستقیماً جامعه را متاثر میکند، بلکه در دراز مدت، ذخیره ژنتیکی کشور را نیز فقیرتر میکند و در نسلهای آتی، روند انتقال ضرایب بالای هوشی به «نسلهای آینده» با اختلال مواجه میشود.
این امر در مورد کشور اسکاتلند طی بیش از نیم قرن به دقت مطالعه شده است؛ از اوایل قرن بیستم، هر ساله تعداد زیادی از افراد تحصیل کرده اسکاتلندی به انگلستان مهاجرت میکنند؛ درصد متوسط مهاجرت سالانه تحصیل کردگان دانشگاهی از اسکاتلند به انگلستان ۱۷٫۲ درصد و ضریب هوشی متوسط این مهاجران ۱۰۸٫۱ است.
این موضوع سبب شده است که میانگین ضریب هوشی اسکاتلندیها به طور متوسط در هر نسل یک امتیاز نسبت به نسل قبل کاهش پیدا کند و اسکاتلندیها در اواسط قرن بیستم به کمهوشترین ملت اروپایی (با میانگین ضریب هوشی ۹۷) تبدیل شدند؛ در واقع یک نخبه علمی یا اقتصادی که از کشور خارج میشود، تنها دانش و استعداد فردی یا مقداری ثروت مادی از کشور خارج نمیکند، بلکه ژنهای نخبگی و کارآمدی را نیز با خود میبرد تا نسلهای بعدی او در خارج از کشور مادری از آن بهره مند شوند و جوامع میزبانشان را از آن بهرهمند سازند.
وضعیت کشور ما ایران در میان کشورهای در حال توسعه مشابه وضعیت اسکاتلند در میان کشورهای توسعه یافته است؛ بر اساس آمار صندوق بین المللی پول، ایران با ضریب مهاجرت ۱۵ درصد، رتبه اول را در میان ۶۱ کشور توسعه نیافته و در حال توسعه داراست و میتوان تخمین زد که در طی سه دهه اخیر حداقل سه واحد از ضریب هوشی متوسط ایرانیها صرفا به سبب مهاجرت کاهش پیدا کرده است.
مهاجرت نخبگان تنها سبب کاهش میانگین ضریب هوشی ملل نمیشود، بلکه این کشورها را از نوابغ تهی میسازد؛ با نگاهی به فهرست اسامی افرادی مانند لئوناردو داوینچی (ضریب هوشی۲۲۰)، گوته (۲۱۰)، پاسکال (۱۹۵)، نیوتن (۱۹۰)، لاپلاس (۱۹۰)، ولتر (۱۹۰)، دکارت (۱۸۵)، گالیله (۱۸۵)، کانت (۱۷۵)، داروین (۱۶۵)، موزارت (۱۶۵)، بیل گیتس (۱۶۰)، کوپرنیک (۱۶۰) و اینشتین (۱۶۰) بهسادگی درمییابیم که توسعه دانش بشر در طول تاریخ بیش از هر چیز مرهون افراد نابغه است.
نوابغ همان کسانی هستند که توان حل پیچیدهترین مشکلات یک کشور را دارا هستند و مسئولیت راهبری کشور را در وضعیتهای بحرانی بر عهده دارند؛ تاثیر نوابغ روی توسعه جوامع به حدی است که میتوان عبارت معروف «ملتی که قهرمان ندارد هیچ چیز ندارد» را با جمله «ملتی که نوابغ را در رأس مدیریت خود ندارد، به هیچ جا نخواهد رسید» جایگزین کرد.