به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

هنگامی که لشکر یزید در سال 63 هجری وارد مدینه می‌شوند، نه تنها حرمت شهر پیامبر(ص) را حفظ نمی‌کنند، بلکه جان و ناموس این شهر، سه روز بر لشکریان حلال می‌شود.

خبرگزاری فارس: آمار تکان‌دهنده از جنایت لشکریان یزید در مدینه

 

در 28 ذی‌الحجه سال 63 هجری قمری در شهر مدینه انقلابی علیه دستگاه ظالم یزید به وقوع پیوست، زیرا این انقلاب در راستای عکس العمل به شهادت امام حسین(ع) بود، این واقعه را به دلیل آن که در ریگزارى در اطراف مدینه به نام «حّره» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود، آن را در تاریخ به نام «واقعه حرّه» ثبت کرده‌اند.

علت اصلی آغاز انقلاب مدینه، سفر هیئت نمایندگی اهل مدینه به شام بود، هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظله انصاری معروف به «غسیل الملائکة»، عبدالله بن ابی عمرو بن حفص بن مغیره مخزومی، منذر بن زبیر و عده‏ای دیگر از رجال و اشراف مدینه به نمایندگی از طرف اهل مدینه نزد یزید رفتند.

یزید به آن‌ها بسیار احترام کرد و به هر کدام هدایا و خلعت‌های گرانبها بخشید، تا از این طریق آنها را تطمیع کند تا اینکه رضایت مردم را پس از قتل امام حسین(ع) جلب کند، وقتی این عده به مدینه رسیدند، در اجتماعی از اهل مدینه به پا خاسته شروع به انتقاد از یزید کردند و چنین گفتند: «ما از نزد شخصی می‌آییم که دین ندارد، شرابخوار است و همیشه سرگرم ساز و آواز است، خنیاگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربایی می ‏کنند، یزید سگ بازی می‌‏کند و با مشتی دزد و خرابکار به شب‏ نشینی می‌پردازد، ما شما را گواه می‌‏گیریم که از این تاریخ او را از خلافت برکنار کردیم».

به این ترتیب اهل مدینه بر ضد حکومت اموی قیام کردند و فرماندار یزید به نام عثمان بن محمد بن ابی‌سفیان و همچنین عناصر کاخ نشین اموی را که در منزل بزرگشان «مروان حکم» جمع شده بودند را از شهر اخراج کردند و با آن‌که مجموع انقلابیون فقط هزار نفر بود، هیچ گونه تطمیع و تهدیدی نتوانست آنها را منصرف سازد.

در ادامه به شرح ماجرای واقعه حره از کتاب «پیامدهای عاشورا» می‌پردازیم:

به محض رسیدن خبر شورش مردم مدینه به مرکز، یزید یکى از خطرناک‌ترین و پست‌ترین ‌فرماندهانش به نام «مسلم بن عقبه» را که بعداً به دلیل خون‌ریزى و جنایات‌زیادش به «مجرم بن عقبه» شهرت یافت، با لشکرى جرّار به استعداد 5 ‌هزار نفر براى سرکوبى مردم مدینه گسیل داشت، نیروهاى یزید به نزدیکى ‌مدینه رسیدند و در بیابانى به نام «حَرَّه» اردو زدند.

مردم مدینه به رهبرى عبدالله بن حنظله و عبدالله بن مطیع، به دفاع پرداختند، امّا در مقابل یورش ددمنشانه لشکر یزید شکست خوردند و دشمن وارد شهر شد، واقعه حرّه در کثرت خون‌ریزى عظیم بود؛ حمّام خون راه انداختند و مردم زیادى به شکل فجیعى قتل عام شدند و تعداد کثیرى از بنى‌هاشم، مهاجر و انصار و سایر مردم مظلومانه به دست عمّال‌یزید به شهادت رسیدند.

آمادگى مردم مدینه براى رویارویى با سپاه جرّار و سازمان یافته دشمن کافى نبود، از این رو آرزوى پیروزى و آزادى از حکومت امویان با شکست در جنگ حرّه و هتک حرمت آنان با تلفات و خسارات سنگین و جبران‌ناپذیر خاتمه یافت.

ابن اثیر مى‌نویسد: نخستین واقعه که در حرّه(مدینه) رخ داد، خلع یزید بود که چون سال‌ مزبور (سال 6٣) رسید، اهالى مدینه عثمان بن محمد بن ابى‌سفیان‌ را که فرماندار یزید بود، از مدینه بیرون کردند و بنى‌امیّه را که در مدینه ‌ساکن بودند، محاصره کردند و با عبداللّٰه بن حنظله بیعت کردند.

هنگامی که لشکر یزید به سرکردگی «مسلم بن عقبه» عازم حجاز شد و یزید به مسلم توصیه کرد: اگر از بین رفتى، حصین بن نمیر جانشین تو خواهد بود و به او تأکید کرد که چون به مدینه ‌رسیدى، سه بار مردم را دعوت به تسلیم کن، اگر تسلیم نشدند، سه روز آنان را قتل عام کن و ناموس و اموال آنان بر تو و لشکریانت حلال است.

مورّخان نوشته‌اند: لشکر یزید، وارد حرم پیامبر(ص) شد و بیش از چهار هزار نفر از مردم را قتل عام کرد، یزید به مسلم بن عقبه، فرمانده نیروهایش، دستور داده بود پس از پیروزى، سه روز مدینه را بر سربازانش‌ حلال کند و آنان نیز چنین کردند.

در تاریخ ابن کثیر، چنین آمده است: هر که در هر چیزى از مسلم بن عقبه ‌شفاعت یا خواهش کرده بود، او همان مورد شفاعت یا خواسته را از میان بر مى‌داشت و به عکس عمل مى‌کرد. زنى از خویشان او درباره فرزند خود که اسیر شده بود، شفاعت کرد، گفت: سر فرزندش را به او بدهید و اضافه کرد: تو راضى نشدى که او اسیر باشد، خواستى او را کشته ببینى؟

*آماری عجیب از جنایت لشکریان یزید در مدینه

جنایت وحشیانه لشکریان یزید در واقعه حرّه که مؤرخان در کتب تاریخی نقل کرده‌اند، در ادامه می‌آید:

1- کشتار هزاران نفر از مردم مدینه

مورّخان از جمله «ابن قتیبه دینورى» آمار کشته‌شدگان را بیش از 10 هزار نفر اعلام کرده‌اند که از این تعداد 80 تن از اصحاب پیامبر و 700 نفر از مهاجرین و انصار و 10 هزار نفر از تابعان و موالى بوده‌اند. (الامامة والسیاسة، جلد 1، صفحه 216)

2- قتل اصحاب رسول خدا(ص)

مسعودى مى‌نویسد: از خاندان ابوطالب دو نفر و از بنى‌هاشم بیش از 90 و از قریش به همان تعداد و 4 هزار نفر از مردم دیگر کشته شدند. (مروج الذهب، جلد 3، صفحه 85).

3- مخفى شدن بزرگان اصحاب

ابن کثیر نوشته است: گروهى از بزرگان صحابه مانند جابر بن عبدالله و أبوسعید خدرى براى حفظ جانشان به کوه پناه برده و أبوسعید در غارى مخفى شد. (البدایة والنهایة، جلد 8، صفحه 241).

4-کشتار حاملان قرآن

از مالک بن انس نقل شده است که گفت: در واقعه حرّه هفتصد نفر از قاریان و حافظان قرآن که سه نفر آنان از اصحاب بودند، کشته شدند. (المعرفة والتاریخ، جلد 3، صفحه 325).

5- آزادى سربازان براى استفاده از زنان

به نقل از ابن کثیر و مورّخان دیگر آمده است که؛ سپس مسلم بن عقبه همان‌گونه که یزید فرمان داده بود، سربازانش را سه روز در شهر مدینه آزاد گذاشت تا به کشتار و غارت و اعمال زشت و شهوترانى بپردازند. (البدایة والنهایة، جلد 8، صفحه241).

6- هزار زن باردار از راه غیر مشروع

نتیجه این آزادى تجاوز به حریم دختران و زنان مسلمان و هتک عفّت آنان بود که بنا بر نقل مدائنى، هزار زن پس از واقعه حرّه فرزندان نامشروع به دنیا آوردند، هزار زن از أهالی شهر مدینه بعد از واقعة حرّه بدون این که شوهر داشته باشند وضع حمل کردند. (البدایة والنهایة، جلد 8، صفحه 241).

یاقوت حموى مى‌گوید: سربازان یزید وارد مدینه شدند و اموال را غارت کردند و فرزندانشان را اسیر کردند و زنان براى آنان آزاد شد که در این جسارت هشتصد زن باردار شده و فرزندان نامشروع به دنیا آوردند که به آنان فرزندان حَرّه مى‌گفتند. (معجم البلدان، جلد 2، صفحه 249).

7- پیمان بردگى مردم مدینه

مسعودى مى‌نویسد: مسلم بن عقبه سه روز شهر مدینه را غارت کرد و با بازماندگان از مردم بیعت کرد تا بنده و برده یزید باشند، یعنى نه تنها خود او برده مى‌شد، بلکه پدر و مادرش نیز برده مى‌شدند، فقط دو نفر از این بیعت استثنا شدند یکى امام سجّاد(ع) و دیگرى على بن عبد اللّه بن عباس. (التنبیه والإشراف، مسعودی، صفحه 262).

ادامه مطلب
سه شنبه 23 آبان 1391  - 11:55 PM

 

شاه و نخست وزیرش وارد اتاق شدند، دیدند که ملاهادی سبزواری روى یک قطعه حصیر بوریا نشسته و یک قباى کرباس به تن و کلاهى بر سر دارد، ناصرالدین شاه و همراهش سلام کردند و متواضعانه برابر او زانوى ادب زدند.

خبرگزاری فارس: دو بیتی ملاهادی سبزواری و واکنش ناصرالدین شاه

 

 28 ذی‌الحجه سال 1289 هجری قمری، سالروز وفات عالم فرزانه و فلیسوف شهیر تشیع حاج ملا هادى سبزوارى است، وی فرزند میرزا مهدى طبیب از خانواده‌اى متمول و اعیان سبزوار بود که در سال 1212 قمری به دنیا آمد. پس از فوت پدر، در سنین کودکى، تحت مراقبت ملا حسین به کسب معلومات مقدماتى پرداخت و جهت فراگیرى حکمت اشراق به اصفهان مهاجرت کرد.

ملا هادى در محضر استادانى چون آخوند ملا اسماعیل اصفهانى، آخوند ملا على نورى و آقا محمد على نجفى کسب فیض کرد و به مدت 5 سال به تدریس فقه و اصول مشغول شد، آن گاه پس از سفر حج به سبزوار مراجعت و به تدریس حکمت پرداخت، آوازه شهرتش موجب شد که تشنگان چشمه حکمت از اقصى نقاط دنیا به سبزوار بیایند و از محضر وی بهره‌مند شوند.

این شخصیت برجسته و اکسیر بى‌نظیر حکمت، علیرغم تموّل خانواده، زندگى را در کمال زهد و قناعت سپرى کرد، وى هیچ گونه ریاستى ـ حتى پیش نمازى ـ را نپذیرفت. حاج ملا هادى سبزوارى مشهورترین فیلسوفى بود که قرن سیزدهم هجرى به خود دیده است و در بین متفکران، مقام ارجمندى داشت.

از این بزرگوار حدود 36 کتاب و رساله بر جاى مانده که از آن جمله اسرار الحکم، اصول دین، اسرار العباده، الجبر والاختیار، حواشى بر اسفار ملا صدرا، زبدة الاصول شیخ بهایى، غرر الفواید (منظومه) و هدایه المسترشدین را مى‌توان نام برد، سر انجام این عالم بزرگ در زادگاهش در 78 سالگى بدرود حیات گفت و در همان جا به خاک سپرده شد.

*ماجرای مواجهه حاج ملاسبزواری با ناصر‌الدین شاه

در ادامه به یک حکایت از زندگی حاج ملا هادی سبزواری اشاره می‌شود:

ناصرالدین شاه اسم مرحوم آیت‌الله حاج ملا هادى سبزوارى را شنیده بود، او خیلى علاقه داشت که خدمت ایشان برسد و لذا از اطرافیان پرسید: هیچ نمى‌شود حاج ملاهادى براى زیارت عتبات مقدسه و یا زیارت حج از سر راهش به تهران بیاید؟

اطرافیان پس از تحقیق به شاه گزارش دادند که چون حاجى سبزوارى یک مرتبه براى حج واجب به مکه مشرف شده، دیگر سفر واجبى ندارد و از سبزوار خارج نمى‌شود، شاه روزى تصمیم گرفت که از راه سبزوار به مشهد مشرف شود و در سبزوار ملاقاتى با حاجى سبزوارى هم داشته باشد.

زمانى که شاه به سبزوار رسید مردم به استقبال او شتافتند و شخصیت‌هاى مختلف شهر از وى دیدن کردند، جز حاجى سبزوارى که ملتزم خانه‌اش بود و به دیدار شاه هم نیامد، ناصرالدین شاه تصمیم گرفت که خودش به خدمت ایشان برسد، اطرافیان به شاه گفتند که اگر اطلاع پیدا کند، ممکن است شما را در خانه هم نپذیرد.

سرانجام ناصرالدین شاه با صدر اعظم به طور ناگهانى راهى خانه مرحوم ملاهادى شدند و در خانه را کوبیدند، زنى پشت در خانه آمد و پرسید: کیست؟

گفتند: ما دو نفر هستیم که مى‌خواهیم خدمت آقا برسیم.

زن داخل منزل شد و اجازه گرفت و بعد در خانه را باز کرد و آن‌ها را به اطاق مرحوم سبزوارى راهنمایى کرد.

شاه و نخست وزیرش وارد اطاق شدند، دیدند که حاجى روى یک قطعه حصیر بوریا نشسته و یک قباى کرباسى به تن و کلاهى بر سر دارد.

ناصرالدین شاه و همراهش سلام کردند و متواضعانه برابر او زانوى ادب زدند، آن‌گاه صدراعظم رو کرد به مرحوم سبزوارى و گفت: ایشان اعلی حضرت ناصرالدین شاه هستند.

حاجى با کمال متانت و بى‌تفاوتى رو به ناصرالدین شاه کرد و این دو بیت شعر را سرود:

بیا بیا که دلم بى‌تو کافرستان است/ بزیـر زلف تو زنار بستن آسان است

اگرچه فرش من از بوریاست خورده مگیر/ چرا که جایگه شیر در نیستان است

ناصرالدین شاه در مقابل این دو بیت شعر خیلى متاثر شد، بعد اجازه خواست که نهار در خدمت ایشان صرف شود، حاجى پذیرفت و آن‌گاه دستور داد که نهار آماده شود، طبقى برایش آوردند که در آن قدرى نان جو خشک، قدرى دوغ و مقدارى نمک و کنار آن دو عدد قاشق چوبین بود، دوغ ترش و نان جو خشک بود و شاه نتوانست غذا بخورد، لذا مقدارى از آن نان خشک برداشت و میان پارچه‌اى به عنوان تبرک پیچید.

بعد به حاجى عرض کرد: هر امرى دارید اطاعت مى‌کنم، حاجى فرمود کارى ندارم، شاه گفت: شما ملاى این شهر هستید، ایشان دوباره فرمود: کارى به تو ندارم، شاه عرض کرد.

پس دستور مى‌دهم که از شما مالیاتى نگیرند، حاجى نپذیرفت، شاه علت را پرسید، حاجى سرى تکان داد و فرمود: از من که مالیات نگرفتى، به همان اندازه از دیگران خواهى گرفت.

شاه اجازه مرخصى خواست و از منزل مرحوم سبزوارى خارج شد و در حالی‌که بسیار متأثر بود به صدر اعظم گفت: من تنها این آقا را آدم دیدم. (ریحانة الادب، جلد 2، صفحه 425)

ادامه مطلب
سه شنبه 23 آبان 1391  - 11:52 PM

 

  «اعتقاد به جلوه‌گرى خدایان به شکل انسان و حیوان»، «ممنوعیت خوردن گوشت گاو و استفاده از پوست آن و در عوض نوشیدن ادرار آن برای تبرک» و «خودسوزی زن در مرگ شوهر» از جمله رسومات خرافی میان هندوان است.

خبرگزاری فارس: معرفی قوم آریایی و آیین هندو/ عقاید و رسوم عجیب هندی‌ها

 

 هند یا هندوستان با نام رسمی جمهوری هندوستان، کشوری در جنوب آسیا است که پایتخت آن دهلی نو است.

هند از شمال باختری با پاکستان؛ از شمال با چین، بوتان، نپال و تبت؛ و از شمال خاوری با برمه و بنگلادش همسایه‌ است. همچنین هند از باختر با دریای عرب (بحر مکران)، از خاور با خلیج بنگال، و از جنوب نیز با اقیانوس هند مرز آبی دارد.

بیشتر سرزمین هند پست و هموار است و رشته‌ کوه هیمالیا که در شمال کشور قرار دارد باعث شده ‌است که رطوبت و ابرهای باران‌زا به شمال آسیا نفوذ نکند و در نتیجه هند کشوری پرباران و مرطوب و دارای خاک بسیار حاصل‌خیز است. این موضوع باعث شده ‌است که این کشور بتواند جمعیّت بسیاری را در خود جای دهد.

هند دومین کشور پر جمعیت دنیا پس از چین به شمار می‌آید. بندر بمبئی با جمعیتی نزدیک به 14 میلیون، پرجمعیت‌ترین شهر هند است.

هند دارای تاریخ و فرهنگ بسیار کهن و پرباری است که به 3000 سال پیش از میلاد می‌رسد. هند سرزمین نژادها، زبان‌ها، آیین‌ها و فرهنگ‌های فراوان و گوناگون است. در هند صدها زبان و هزاران گویش و لهجه وجود دارد. علاوه بر دو زبان هندی و انگلیسی که در قانون اساسی این کشور زبان رسمی اعلام شده ‌است. 22 زبان دیگر در یک یا چند ایالت موقعیت زبان رسمی را دارند.

قوم آریا

حدود 3500 سال پیش قومى که خود را آریا (Arya) یعنى نجیب و شریف مى‌خواندند، از آسیاى مرکزى به اطراف رود سند (در جنوب پاکستان کنونى) مهاجرت کردند و با پیشروى به سوى مشرق، سرزمینى را که بعدها هندوستان نامیده شد، در معرض تاخت و تاز خود قرار دادند.

در همان روزگار دسته‌اى دیگر از قوم آریا به سرزمینى مهاجرت کردند که پس از آن ایران نام گرفت. دسته‌هاى دیگرى از قوم آریا به اروپا رفتند.

بنابراین آریا نامی است که به نیاکان مشترک اقوام ایرانی و هندی اطلاق شده است. کسی که وابسته و از تبار قوم آریا باشد آریایی، آرین یا آریان می‌‌نامند.

زبان آریایی

درباره زبان اصلى اقوام آریایى، اطلاعات مستندی وجود ندارد ولی زبان‌هاى پس از مهاجرت آنان که زبان‌هاى هند و اروپایى نامیده مى‌شود، با یکدیگر قرابت و نزدیکی دارند.

زبان قوم آریایى هندوستان سانسکریت یعنى خوش ترکیب خوانده مى‌شود که با زبان اوستایى همچنین پارسى باستان و زبان‌هاى اروپایى خویشاوندى دارد و این قرابت کمک زیادى به دانش زبان شناسى کرده است.

مثلا حرف « ه » در برخى از واژه‌هاى پارسى در برابر حرف « س » در سانسکریت قرار دارد: مانند واژه « هند » در برابر « سند » و مانند « هومه »، گیاه مقدس زرتشتیان که معادل « سومه »، گیاه مقدس هندوان است.

آیین قوم آریایی هندوستان

آیین قوم آریایی هندوستان، برهمایی بود که به برهما (Brahma) خدای هندوان اشاره می‌کند.

آیین برهمایی، شکل تکامل یافته آنیمیسم است. این آیین گونه‌اى فرهنگ، آداب و سنن اجتماعى است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه شده و در تمدن و حیات فردى و جمعى مردم هندوستان نقش بزرگى داشته است.

مردم هند و ایران پیش از هجوم آریایی‌ها

پیش از مهاجرت آریایی‌ها به ایران و هند، مردم ایران و هند قومى کوتاه قامت و سیاه چرده بودند که فرهنگ و دین و مراسم مخصوص خود را داشتند و تمدن آنان در سطح تمدن بین النهرین بود.

این قوم در ایران تقریبا به طور کامل از میان رفتند، ولى در هندوستان به طرف جنوب آن کشور رانده شدند و اکنون به نام قوم دراویدى (Dravidians) شناخته مى‌شوند و به نجس‌ها معروفند که توضیحش می‌آید.

حفاری‌هاى باستان‌شناسان در منطقه‌اى به نام «موهِنجودارو» در کرانه رود سند (پاکستان)، آثار عظیمى از تمدن آنان را نشان داده است. از این کشفیات بر مى‌آید که برخى از خدایان آیین هندو قبل از ورود آریاییان در هندوستان وجود داشته‌اند.

آیین هندوئیسم

آیین هندو (Hinduism) شکل تحول یافته‌ای از آیین برهمایی است که به تدریج در قرون هشتم و نهم به صورت کنونی در آمد.

هندوئیسم، هندوگرایی یا آئین هندو میلیون‌ها پیرو دارد. هندوگرایی پس از مسیحیت و اسلام سومین آیین بزرگ جهان است.

هشتاد درصد از جمعیت میلیاردی هندوستان پیرو آیین هندو هستند و حدود 30 میلیون نفر دیگر از پیروان هندوئیسم نیز در دیگر کشورها زندگی می‌کنند.

کتاب‌هاى مقدس

ادعیه و آیین‌هاى هندوان در مجموعه‌اى به نام وداها (Vedas) به معناى دانش، به زبان سانسکریت گرد آمده است و به آن شْروتى (Sruti) یعنى مسموع لقب مى‌دهند. بعدها علاوه بر وداها، برخی از کتاب‌های دینی دیگر مانند اوپانیشادها نیز شْروتی نامیده شدند. 

پژوهشگران تاریخ تصنیف وداها را بین 1400 تا 1000 ق .م مى‌دانند، و بر این اساس سال‌هاى 1500- 800 ق .م را دوره ودایى مى‌خوانند.

چهار ودا وجود دارد:

1. ریگ ودا؛ یعنى وداى ستایش

2. یَجور ودا؛ یعنى وداى قربانى

3. سام ودا؛ یعنى وداى سرودها

4. اَتْهَرْوَ ودا؛ یعنى وداى اَتْهَرْوان (نام نویسنده این ودا)

بعدها برهمنان شرح و تفسیرهایى بر وداها نوشتند.

همچنین کتاب‌هاى دینى، فلسفى، عرفانى و ادبى بى‌شمارى در میراث فرهنگى هندوستان وجود دارد که به زبان‌هاى مختلف ترجمه شده که از جمله آنها «کلیله و دمنه» است.

یکی دیگر از کتاب بسیار معروف، بْهَگَوَدْ گیتا یعنى سرود (خداى) مجید است که گاهى به تخفیف، گیتا نامیده مى‌شود. این کتاب در باب اخلاص (Bhakti) سخن مى‌گوید و در اهمیت کتاب یاد شده همین بس که به طور مکرر به هر یک از زبان‌هاى زنده جهان ترجمه شده و دست کم شش ترجمه فارسى از آن موجود است.

راز موفقیت گیتا در این است که مى‌کوشد اثبات کند راه حقیقى نجات و رستگارى در طریقه اخلاص قرار دارد و براى بیان این امر از داستانى کمک مى‌گیرد.

خدایان ودایى

هندوان به عده بى‌شمارى از خدایان آسمانى و زمینى با اسما و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آنها کرنش مى‌کنند و براى هر یک بتخانه‌هاى با شکوهى مى‌سازند.

این خدایان با هم خویشاوندى سببى و نسبى دارند و ویژگی‌هاى جسمى و روحى هر یک به تفصیل و با ذکر جزئیات در کتب مقدس و فرهنگ دینى هندوان آمده است.

اعتقاد به جلوه‌گرى خدایان به شکل انسان و حیوان در ادوار مختلف‌، نیز بسیار جلب نظر مى‌کند دسته بندى خدایان در ارتباط با طبقات اجتماعى نیز معهود است. برخى از معروف ترین خدایان هندو عبارتند از: اگنى (Agni) یعنى آتش؛ وارونا (Varuna) یعنى آسمان؛ ایشوار (Isvara) یعنى قادر (فرمانروای) متعال؛ رودرا (Rurdra) یعنى وحشتناک؛ راما (Rama) یعنى دلپذیر؛ کریشنا (Krishna) یعنى آبى پر رنگ؛ یاما (Yama) یعنى ارابه ران؛ اشوین (Asvin) یعنى اسب سوار.

تبعیض عجیب طبقاتی در بین هندوان

حدود قرن ششم ق. م در اوج اقتدار روحانیان هندو (برهمنان) نظام طبقاتى شدیدى پذیرفته شد که مدت 2500 سال سایه سنگین خود را بر کشور پهناور هندوستان افکنده بود و هنوز هم بقایاى آن وجود دارد.

پژوهشگران طبقات اجتماعى را کاسْت (Caste) مى‌خوانند که واژه‌اى پرتغالى و به معناى نژاد است.

در این نظام چهار کاست اصلى وجود داشت:

1. برهمان (Brahmanas)، طبقه روحانیون؛

2. کْشاتْریاها (Kshatrias)، طبقه شاهان، شاهزادگان و جنگاوران؛

3. ویشیاها (Vaisyas)، طبقه بازرگان و دهقانان؛

4. شودْراها (Sudras)، طبقه کارگران.

معاشرت افراد یک طبقه با طبقات دیگر شرعا و عرفا ممنوع بود، به خصوص طبقه اخیر که هر گونه تماس، حتى نگاه کردن افراد طبقات بالا به این گروه، گناه کبیره شمرده مى‌شد.

نجس‌ها (بومیان هندوستان)، فروتر و پست‌تر از هر گروه

فروتر از این چهار طبقه، بومیان غیر آریایى هندوستان بودند که نجس‌ها (Untouchables) نامیده مى‌شدند.

افراد این طبقه به هیچ وجه حق نداشتند در محله‌هاى آن طبقات چهارگانه تردد کنند و هرگاه از باب ضرورت براى حمل زباله به اماکن آنان مى‌رفتند، موظف بودند با صداى بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه افراد طبقات بالا به این گروه بیفتد. در این صورت، بیننده باید با غسل خود را طاهر و پاک می‌کرد.

داد و ستد نیز از راه دور، با گذاشتن پول در مکانى و تقاضاى متاع با فریاد و اختفاى کامل انجام مى‌گرفت.

گوش دادن به تلاوت کتاب‌هاى مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردى از ایشان در این مورد استراق سمع مى‌کرد، براى مجازات، سرب مذاب در گوش او مى‌ریختند.

عجیب‌تر اینکه افراد طبقه نجس‌ها به این وضع خو گرفته، آن را حق مى‌پنداشتند و باور داشتند که این تیره بختى زاییده بدکردارى آنان در زندگانى پیشین است که از طریق تناسخ آن را دریافت کرده‌اند.

هرگونه اقدامى براى کم کردن فاصله طبقات چهارگانه (و حدود 2000 طبقه فرعى که به تدریج در ضمن آن چهار طبقه پدید آمده) و دفاع از نجس‌ها، خلاف شرع و غیرمقبول بود. خوشبختانه این سنت اجتماعى در سال 1955 رسما لغو شد و تنها جلوه‌هایى از آن باقى است.

تقدس رود گنگ

رود خروشان گنگ به معناى تندرو که در بخش بزرگى از هندوستان جریان دارد، از تقدس بالایى برخوردار است و غسل کردن در آن، به خصوص در شهر بنارس (Benares)، عبادتى مهم شمرده مى‌شود. در یکی از این مراسم‌ها که هر دوازده سال یک بار انجام می‌شود در بهار 1377 حدود 10 میلیون هندو در آن شرکت کردند.

گل نیلوفر (Padma) نیز بسیار مقدس است.

پرهیز از آزار جانداران

پرهیز از آزار جانداران اصل مهمى است که تاکنون به شدت رعایت مى‌شود.

این آموزه خوردن گوشت حیوانات را عملى غیر اخلاقى مى‌داند و این مساله اثر عجیبى بر شیوه زندگى هندوان باقى گذاشته است.

زن وفادار به همراه شوهر فوت شده خود می‌سوخت

هندوان جسد مردگان خود را مى‌سوزاند و خاکستر آن را بر روى گنگ بر باد مى‌دهند.

سنت مذهبى این بود که هنگام سوزاندن جسد مرد فوت شده، همسر وى نیز به نشانه وفادارى میان توده‌هاى هیزم مى‌خوابید و همراه شوهر مى‌سوخت و براى تشویق زنان به این امر به وى لقب ستى (Sati) به معناى بانوى وفادار و بافضیلت عطا مى‌شد.

اگر احیانا زنى تاب و تحمل این فداکارى را در خود نمى‌یافت پس از مرگ شوهر موى سر خود را مى‌تراشید و جلاى وطن مى‌کرد.

اصول دین هندو

اصول دین هندو عبارت است از اعتقاد و احترام به کتاب‌هاى باستانى و سنت‌هاى دینى برهمنان و پرستش خدایانى که به ظهور آنها در دوره‌هاى قدیم عقیده دارند.

اعتقاد به تناسخ و رعایت مقررات طبقات اجتماعى در معاشرت و ازدواج، همچنین احترام به موجودات زنده، مخصوصا گاو از اصول آن دین است.

احترام به گاو

هندوان گاو را مقدس‌ترین حیوان می‌دانند و مجسمه آن را در منازل و معابد و میادین شهرها نصب می‌کنند.

گاوها در خیابان آزادانه راه می‌روند و حتی میوه و سبزی‌های مغازه‌ها را می‌خورند. راه‌بندان ایجاد می‌کنند بدون اینکه کسی مزاحمشان شود.

خوردن گوشت گاو و استفاده از پوست آن ممنوع است و هنگامی که گاوی می‌میرد، آن را با مراسم مذهبی به خاک می‌سپارند. احترام به گاو به سایر حیوانات و حشرات نیز گسترش پیدا کرده است.

نوشیدن ادرار گاو و سرگین آن برای تبرک و تطهیر درونی معمول است و هندوان گاهی برای به دست آوردن ادرار گرم و تازه گاو، ظرف به دست در مراتع دنبال گاوها راه می‌افتند و ساعت‌ها منتظر می‌مانند.

لفظ «ام» (Om) براى هندوان بسیار تقدس دارد و در عبادت، آن را با طنین مخصوصی تکرار می‌کنند و از سویى اسم اعظم الهى به شمار مى‌رود.

ادامه دارد ...

 

کتابنامه این یادداشت

1. بهار، مهرداد، ادیان آسیایى ، نشر چشمه

2. بهگود گیتا

3. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، انتشارات سمت

4. حکمت، على اصغر، تاریخ ادیان، انتشارات ابن سینا

5. شایگان، داریوش، کتاب ادیان و مکتبهاى فلسفى هند، انتشارات دانشگاه تهران

6. ناس، جان بى، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى

7.  وداها

8. هیوم، رابرت اى، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى

ادامه مطلب
سه شنبه 23 آبان 1391  - 11:50 PM

 

یک وسیله نقلیه دوچرخ به نام ادواردو می‌تواند روی یک نقطه 360 درجه بچرخد.

خبرگزاری فارس: وسیله نقلیه عجیب در استرالیا + عکس

 

  صراط، ادواردو نام این وسیله نقلیه است که توسط دانشجویان مهندسی دانشگاه ادلاید "Adelaide" در جنوب استرالیا ساخته شده است.

این پروژه سال 2009 آغاز شد ولی طرح اولیه آن کمی سخت کنترل می‌شد که در نمونه بعدی این مشکل نیز کاملاً رفع شد؛ ادواردو می‌تواند تا سرعت 40 کیلومتر بر ساعت حرکت کند و کنترل این وسیله توسط یک جو استیک انجام می‌شود.

یکی از مزایای این دستگاه ثبات آن است و می‌تواند روی یک نقطه 360 درجه بچرخد.

ادامه مطلب
سه شنبه 23 آبان 1391  - 11:47 PM

 

عجایب دنیای حیوانات تنها به سمی بودن یا داشتن چهره‌ای عجیب ختم نمی‌شود؛ بلکه برخی حیوانات از نظر اندازه نیز شگفت انگیز هستند.

خبرگزاری فارس: کوچکترین سگ دنیا + عکس

 

 باشگاه خبرنگاران، حیوانات برای اینکه به عنوان بزرگترین و یا کوچترین در نوع خود انتخاب شوند نیاز دارند تا از یک اندازه مشخصی کوچکتر یا بزرگتر باشند؛ برای مثال در میان سگ‌ها ارتفاع آنها باید کمتر از 20 سانتیمتر باشد تا در لیست کوچکترین‌ها وارد شود.

"سانی" نام سگی است که این روزها صاحبش "آنا پل" به دنبال آن است که اسمش را وارد کتاب رکوردهای گینس کند؛ این سگ تنها 45 گرم وزن دارد و ارتفاع آن نیز تنها 6 سانتیمتر است.

سانی تنها به اندازه یک تلفن همراه بسیار ساده و کوچک است؛ این سگ به همراه خانم پل در لهستان زندگی می‌کند و دامپزشکان این کشور گفته‌اند که دیگر رشد نخواهد کرد.

"آنا پل" می‌گوید این سگ در بدو تولد بسیار کوچکتر از آن بود که توانایی زنده ماندن را داشته باشد اما زنده ماند و حالا در تلاش هستیم تا نامش را وارد کتار گینس بکنیم؛ او می‌گوید در خانه باید بسیار مواظب باشیم چرا که ممکن است روی او بنشینیم یا حتی ناخواسته پایمان را رویش بگذاریم.

سانی در حال حاضر کوچکترین سگ دنیاست اما باید به سن 12 ماهگی برسد تا اسمش وارد کتاب رکوردهای گینس شود؛ این روزها رکورد در دستان سگی به نام "بوبو" با 11 سانتی متر ارتفاع است.

ادامه مطلب
سه شنبه 23 آبان 1391  - 11:45 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 67

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6043160
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی