شاید بتوان گفت اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که مبتنی بر منابع داخلی است و در برابر فشارها و تحریم ها دچار بحران نمی شود. از مهم ترین مولفه های اقتصاد مقاومتی، تکیه بر منابع داخلی مادی و انسانی، رهایی از ساختارهای تک محصولی و تامین بیشتر نیازها از منابع داخلی، برنامه ریزی و مدیریت صحیح اقتصادی و مدیریت مصرف است.
از منظری دیگر، منظور از اقتصاد مقاومتی این است که تولیدکنندگان و مصرفکنندگان جامعه هر یک در جایگاه خود در راستای ارتقای اقتصاد اسلامی کشور تلاش کنند. به نظر می رسد که مصرف در هر جامعه، یکی از گلوگاه های حیاتی آن جامعه باشد. به این معنی که مصرف بالا از آسیب پذیرترین نقاط هرجامعه است که دشمن می تواند از همان نقطه به کشور آسیب بزند. بنابراین اصلاح الگوی مصرف و مدیریت صحیح مصرف، یکی از مهم ترین الزامات اقتصاد مقاومتی به شمار می رود.
اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که مبتنی بر منابع داخلی است و در برابر فشارها و تحریم ها دچار بحران نمی شود. از مهم ترین مولفه های اقتصاد مقاومتی، تکیه بر منابع داخلی مادی و انسانی، رهایی از ساختارهای تک محصولی و تامین بیشتر نیازها از منابع داخلی، برنامه ریزی و مدیریت صحیح اقتصادی و مدیریت مصرف است. |
اصلاح الگوی مصرف در سطوح مختلف
اگر اقتصادی بخواهد خود را در برابر فشارهای داخلی و خارجی بیمه کند در سطوح مختلف خود، چه در سطح کلان، یعنی دولت (مصرف کننده بزرگ)، و چه در سطح خرد مثل بنگاه ها (به عنوان تولیدکننده ثروت) و خانواده ها (به عنوان مصرف کننده ثروت) باید الگوی صحیح کارکرد هر عامل را به همراه خود داشته باشد.
نمی توان از مدیریت مصرف در جامعه صحبت کرد ولی از دولت به عنوان بزرگ ترین مصرف کننده حرفی به میان نیاورد. به نظر می رسد که دولت از چند منظر در فرایند اصلاح الگوی مصرف نقش ایفا می کند. ابتدا باید با رفتار صحیح مصرفی خود، مبلغ عملی این مهم در جامعه باشد. یعنی اگر دولت مرتب از مدیریت صحیح بر مصرف دم بزند ولی مردم این رفتار را در عمل از او نبینند و شاهد همایش های کذایی و… از او باشند، نمی توانند این الگو را از دولت قبول کنند. از منظر دیگر، اصلاح الگوی مصرف در دولت، یعنی حجم بالایی از صرفه جویی در کل جامعه.
مصرف بیشتر، رضایت کمتر
زمانی که در یک جامعه، مصرف گرایی در حد اسراف، مد و ارزش شد، هر فردی در این جریان، حداقل مجبور به ثابت نگه داشتن جایگاه خود می شود. بنابراین اگر درآمد مکفی برای این کار نداشته باشد مجبور است چند برابر کار کند و از زندگی و آسایش خود، تربیت فرزندان، و… برای این خواسته عبور کند. در هر صورت این یعنی فرسایش روز به روز خانواده و در نتیجه متناسب با آن فرسایش جامعه و در نهایت آسایش بیشتر در کنار آرامش کمتر.
درصد بسیار کمی از افراد جامعه ما توانایی و امکانات کسب درآمدی که جوابگوی هزینه ها سرسام آور باشد را از طریق حلال دارند و بعضا ممکن است این سوداگری در مصرف کارشان را به جاهایی مثل فساد مالی و اختلاس بانکی بکشاند. حال زمانی که بخشی از افراد جامعه به این سمت رفتند که در مقابل این جریان ویران کننده خانواده و جامعه تسلیم باشند، قطعا نمی توان از آن ها انتظار مقاومت در عرصه اقتصاد و اثرگذار بودن در اقتصاد مقاومتی داشت.
کنترل واردات، در کنار کنترل کیفیت
نمی توان از یک جهت اجازه داد که حتی سوزن چرخ خیاطی از خارج وارد شود، و از طرفی دیگر به مردم گفت که کالای داخلی مصرف کنید. همچنین که نمی توان دست تولیدکننده را باز گذاشت که بی کیفیت ترین کالاها را در بازار بریزد و عملا مصرف کننده را محدود به مصرف آن ها کرد.
به نظر می رسد که کنترل واردات در کنار کنترل کیفیت و استاندارد کالای تولیدی، و در کنار تبلیغ و سوق دادن مصرف کننده به سمت کالای داخلی، نیاز به یک برنامه ریزی همه جانبه در قالب یک نقشه راه همه جانبه نگر، به همراه یک عزم ملی و دولتی باشد. شاید دیگر سیاست های گذرا و جزئی نگر، مثل ایجاد محدودیت قیمتی بر روی کالاهایی که روز به روز بر قیمت مواد اولیه، کارگر و انرژی آن اضافه می شود نتوان وضع کرد.
گره خوردن اصلاح الگوی مصرف با اعتقادات مردم
یکی از الزامات اقتصاد مقاومتی، مردمی کردن اقتصاد است. هم از جنبه تولید، که ورود بخش خصوصی است، و هم ازجنبه مصرف، که مصرف کالای داخلی در قالب الگوی مصرف صحیح است. اما زمانی که ما با مردم سروکار داریم و به خصوص زمانی که ما به خاطر یک موضوعی که با اعتقادات مردم در ارتباط است، یعنی تحمل فشار با صبغه مذهبی در تقابل با جهان استکبار سروکار داریم، نقش اعتقادات مردم بسیار پر رنگ می شود.
به نظر می رسد که کنترل واردات در کنار کنترل کیفیت و استاندارد کالای تولیدی، و در کنار تبلیغ و سوق دادن مصرف کننده به سمت کالای داخلی، نیاز به یک برنامه ریزی همه جانبه در قالب یک نقشه راه همه جانبه نگر، به همراه یک عزم ملی و دولتی باشد. |
شاید اولین و مهم ترین بازیگر این صحنه مبلغان دینی و رسانه ها باشند. به نظر می رسد که در عرصه هایی که دین توانسته در لایه های درونی تر افراد نفوذ کند، قدرت مقاومت و دینداری را نیز افزایش داده است. غالب افراد جامعه ما، در صورتی که برایشان روشن شود که یک مسئله ای بر خلاف دین آن هاست، به راحتی در مقابل آن می ایستند و از آن اجتناب می کنند و یا اگر بر عکس برایشان روشن شود که در مسئله ای دین از آن ها کاری را خواسته، به راحتی آن را انجام می دهند؛ مثل نماز و روزه. حال در بحث اقتصاد مقاومتی نیز، این مسئله باید برای مردم روشن شود که اصلاح الگوی مصرف و مصرف کالای داخلی در شرایط کنونی یک خواست دینی است، و این مسئله باید از طریق تبلیغ مبلغان، رسانه، و … با اعتقادات مردم پیوند بخورد، تا بیشتر مردم به این کار اهتمام جدی بورزند.
ارتباط متقابل اقتصاد مقاومتی، و اصلاح الگوی مصرف
به نظر می رسد که این تنها اصلاح الگوی مصرف نیست که به شکل گیری اقتصاد مقاومتی کمک می کند، بلکه اقتصاد مقاومتی خود نیز سبب اصلاح الگوی مصرف می شود. در نظر بگیرید که بهره وری نیروی کار در ادارات دولتی به شدت پایین است. این بدان معناست که نیروی کار با راندمان پایین، پولی را دریافت می کند که در ازای آن، کاری را متناسب با آن انجام نداده است.
به نظر می رسد که این تنها اصلاح الگوی مصرف نیست که به شکل گیری اقتصاد مقاومتی کمک می کند، بلکه اقتصاد مقاومتی خود نیز سبب اصلاح الگوی مصرف می شود. |
بنابراین درآمد خود را نوعی پول بادآورده می داند و اگر از طریق اسراف و تجمل گرایی به هدر رود، چندان دغدعه ای ندارد. حال اگر زمینه افزایش بهره وری در محیط کار به حدی فراهم شود که فرد فکر کند برای هر ریال درآمد خود زحمت کشیده، دیگر به راحتی حاضر نیست آن را در مصارف تجمل گرایانه و… از دست بدهد. به نظر می رسد که اصولا اصلاح الگوی مصرف نمی تواند جدای از اصلاح الگوی تولید اتفاق بیفتد.
حسین افشار صفوی
منبع: سایت رصد