به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در روایتی از امام صادق (ع) در باب زندگی خویشاوندی اجنه آمده است که ایشان فرموده اند: گاهی اوقات زنی از اجنه که عفراء نام داشت به محضر پیغمبر (ص) می آمد و کلام نورانی پیغمبر اکرم (ص) را گوش می داد و صالحینی از اجنه را نزد پیغمبر اکرم (ص) می آورد تا به دست پیامبر (ص) مسلمان شوند تا اینکه مدتی از عفراء خبری نبود و دیده نمی شد؛ پس پیامبر (ص) سراغ عفراء را از جبرئیل گرفت. جبرئیل جواب داد عفراء خواهری دارد که بخاطر خدا او را دوست می دارد و به دیدار او رفته است.
پس پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: خوشا به حال آن هایی که همدیگر را بخاطر خدا دوست داشته باشند چرا که خداوند در بهشت، عمودی از یاقوت سرخ خلق کرده که بر آن یاقوت سرخ هفتاد هزار قصر می باشد و در هر قصری هفتاد هزار اتاق وجود دارد. خداوند این قصرها را برای کسانی آفریده است که همدیگر را بخاطر خدا دوست داشته باشند و به دیدار یکدیگر بروند.
پس از آنکه عفراء از دیدار خواهرش برگشت و خدمت پیامبر (ص) رسید، پیامبر اکرم (ص) به عفراء فرمودند: ای عفراء! در این سفر چه چیز مهمی مشاهده کردی؟
عفراء گفت عجایب زیادی مشاهده کردم، و تمام آن را برای پیامبر (ص) ذکر نمود.

در روایتی دیگر، در کشکول شیخ بهایی در باب نسبت خانوادگی اجنه با یکدیگر وی بیان می دارد: شیخ برهان الدین موصلی که مردی دانشمند بود، برای من تعریف نمود که از مصر به اراده حج گذاردن به سوی مکه معظمه می آمدیم. بین راه به منزلی فرود آمدیم، ناگهان ماری بیرون آمد، مردم برای کشتن مار شتافتند و پسرعمویم بر آنان پیشی گرفت و آن را بکشت. 
همان زمان دیدیم ماری به دور وی پیچید و دیگر آن مار را ندیدیم، گویا ناپدید شد، اما پسرعمویم به سرعت راه می رفت. از این رو عده ای بر اسب و دیگر چهارپایان سوار شدند و خواستند پسرعمویم را بازگردانند، اما نتوانستند به او برسند و وی به همان ترتیب از چشممان دور افتاد. این واقعه بر ما سخت و ناراحت کننده بود. تا این که عصر آن روز ناگاه وی را دیدیم که با آرامش و وقار بسیاری می آمد. پیشوازش کردیم و پرسیدیم: چه اتفاقی افتاد؟ گفت: هیچ، چنان که دیدید آن مار را کشتم و او با من چنان کرد که دیدید؛ یعنی خود را بین گروهی جن دیدم که یکی از آن ها می گفت: تو پدرم را کُشتی. تعدادشان لحظه به لحظه در اطراف من زیادتر می شد تا اینکه کسی را دیدم که به من نزدیک شده و گفت: بگو که من خداشناس و پیرو شریعت محمدم و سپس به من و آن گروه اشاره کرد که به قضاوت رویم. به راه افتادیم تا به پیرمرد بزرگواری رسیدیم که بر سکوئی نشسته بود. گفت: رهایش کنید و ادعایتان را بگویید. 
آنان گفتند: ادعای ما این است که وی پدر ما را کشته است. پیر پرسید: آیا آنچه می گویند درست است؟
گفتم: نه به خدا! ما جماعتی بودیم که برای حج می رفتیم و به منزلی فرود آمدیم. در آن منزل، ماری نمایان شد، دوستان و همراهانم برای کشتن مار هجوم آوردند، من نیز در بین آنان بودم، در نتیجه من بر آنان پیش دستی نموده و مار را با ضربه ای کشتم.
آن جنّ پیر، هنگامی که سخنان مرا شنید گفت: رهایش کنید برود، چرا که من در زمان رسول خدا (ص) درون درختی بودم که از پیغمبر خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «اگر کسی از اجنه به هیأتی جز هیأت خود درآید و کشته شود، نه دیه بر قاتل است و نه قصاص»، وی را بازگردانید. سپس آنان پیش آمدند و مرا از جایگاهشان به قافله رساندند.

منابع:
1- محمدباقر مجلسی. بحارالانوار، ج6: ص 80.
2- شیخ بهایی. کشکول، ترجمه بهمن رازانی: ص 281.
جعفر حمزه. دنیای ناشناخته جن، صص 57- 60.

ادامه مطلب
یک شنبه 15 دی 1392  - 8:49 AM

اگر در قرآن کریم وسعت بهشت به اندازه ی وسعت آسمان و ها و زمین بیان شده است، شاید به خاطر آن است که انسان چیزی وسیع تر از آسمان و زمین و کهکشان ها را نمی شناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود، و از این رو قرآن کریم برای این که وسعت بهشت را ترسیم نماید، آن را به پهنه ی آسمان ها و زمین تشبیه نموده است، چرا که ذهن انسان از آن بیشتر را قادر به تصور نبوده است (تفسیر نمونه، ج3: 95)، اما باید دانست که وسعت بهشت امری فراتر از این می باشد، به نحوی که در کتاب لئالی الاخبار نقل شده است که جناب جبرئیل به حضرت حق فرمود: خدایا؛ اگر اجازه فرمایی، من وسعت بهشت را طی و اندازه گیری نمایم. پس خداوند به او اجازه فرمود، و جبرئیل سی هزار سال پرواز کرد و به جایی (انتهایی) نرسید و خسته گردید. سپس از خداوند متعال نیرویی بیشتر برای به پایان رساندن این امر تقاضا نمود، و خداوند نیروی او را دوبرابر نمود و سی هزار سال دیگر پرواز نمود تا این که مجدد خسته گردید و باز از خداوند تقاضای قدرت نمود و خداوند خواسته ی او را استجابت نمود و تا سی هزار مرتبه مجدد جبرئیل این خواسته را تکرار نمود. پس از آن با خداوند مناجات نمود و فرمود: خدایا؛ آیا طول بهشت را طی نمودم؟

در آن حال حوریه ای از غرفه خود سرش را بیرون آورد و گفت: ای روح خدا؛ ای جبرئیل: بدون جهت خود را به زحمت مینداز، به خدا قسم! در این مدت که پرواز کرده ای هنوز تمام ملک (تنها یک) مومن را طی نکرده ای؟!

جبرئیل سپس با تعجب پرسید: تو کیستی؟ جواب داد: یکی از حوریانی می باشم که برای مومنی از مومنان خلق شده ام. (اسرار معراج: 251؛ آمال الواعظین، ج3: 449)

ادامه مطلب
یک شنبه 15 دی 1392  - 8:47 AM

نادرشاه افشار بعد از تسخیر مشهد و زیارت حرم امام‌ رضا (ع) برای گسترش و تعمیر بناهای حرم مطهر رضوی کوشش زیادی کرد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها ایجاد سقاخانه مشهور به اسماعیل طلایی در حرم امام ‌رضا (ع) است.

خبرگزاری فارس: نادرشاه افشار و وقف سقاخانه طلایی حرم امام ‌رضا (ع)

 

فارس، وقف در واقع گذشتن از اندوخته و دارایی است و بخشیدن سود و بهره‌وری آن برای عامه مردم آنچنان که دهه‌ها، سده‌ها و هزاره‌ها می‌گذرند و مردم از آن بخشیده بهره‌مند شده و هر بامداد و شامگاه نام بانی و واقف بر زبان‌ها می‌رود و پیک ثنا و دعا نثار صاحب وقف می‌شود.

نادر شاه افشار یکی از مقتدرترین پادشاهان ایران و مؤسس سلسله افشاریه است که از 24 شوال سال 1148 تا 11 جمادی‌الثانی سال 1160 هجری قمری فرمانروایی کرد.

نادر شاه توجه ویژه‌ای به آبادانی داشت و یکی از نقاطی که در آبادانی آن کوشید، مشهد مقدس است.

وی از همان اوان تسخیر مشهد (سال 1139 ه. ق) در ورود و خروج از این شهر، ابتدا به زیارت حرم امام رضا (ع) می‌رفت.

نادر در گسترش و تعمیر بناهای حرم مطهر رضوی کوشش زیادی کرد که از آن جمله می‌توان طلاکاری ایوان امیر علیشیر نوایی و گلدسته کنار آن، نصب حوض سنگی، ایجاد سقاخانه مشهور به اسماعیل طلایی، ساخت گلدسته جدید طلایی بر روی ایوان شمالی صحن عتیق (انقلاب) و اهدای پرده‌های منقش و قندیل مکلل و غیره را نام برد.

اصل وقفنامه نادرشاه به تاریخ اول محرم سال 1145 هجری قمری در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود که با خطبه عربی به خط ثلث در ستایش خداوند و عبارت‌هایی متناسب با سنت حسنه وقف آغاز می‌شود.

در متن فارسی این وقفنامه به خط نستعلیق عبارت‌هایی موزون و حماسی آورده شده و تعداد رقبات و میزان وجوه با خط سیاق و شکسته نستعلیق درهم آمیخته است، در پایان تاریخ 1145 به عربی و سپس سجع مهر نادر ثبت و در حواشی، چهاربار مهر نادر منقوش است.

در حاشیه سمت راست این وقفنامه عبارت «السلطان خراسان ابی الحسن علی» و در زیر آن «آستانه مقدسه رفیعه رضویه، علی مشرفها آلاف سلام و تحیه» دیده می‌شود و نیز در پایین آن عبارت نادر قلی‌خان، والی ممالک خراسان و فرمان فرمای عرصه ایران و سپس نام پسرش رضا قلی‌خان و پایین‌تر از آن نام برادرش ابراهیم خان ظهیرالدوله نقش بسته است.

نادر شاه در این وقفنامه املاک و مستغلاتی شامل مزارع و و دکان‌های مفصلی را در منطقه توس و شهر مشهد بر مصارف سقاخانه حضرت امام ‌رضا (ع) و بر مصارف مقبره خود و آرامگاه بابا علی‌بیک و مزار والدین خود که در صحن مقدس دفن هستند، درج کرده است.

تولیت موقوفات و رقبات و حوض مرمر سقاخانه را به پسر ارشد خود رضاقلی‌خان و بعد از او به اولاد ارشد ذکورش نسل در نسل و بعد از ایشان به برادران صلبی رضا قلی‌خان و اگر از این خانواده کسی باقی نماند، به اولاد ذکور برادر خود ابراهیم‌خان نسل در نسل و اگر نیز از ایشان کسی نماند به متولیان آستان قدس تفویض کرده است.

 

بنابراین گزارش، حق‌التولیه یک دهم است و اکنون املاک وقفی نادر به سبب معلوم نبودن حدود آن ناشناخته مانده و تنها مزرعه دهشک هم‌اکنون باقی است و از آن استیفای منافع می‌شود.

 

ادامه مطلب
شنبه 14 دی 1392  - 10:04 PM

چشمگیرترین حفره‌های زمینی در اقیانوس‌ها و کوه‌ها یا جنگل‌ها در سراسر جهان را مشاهده می‌کنید.

خبرگزاری فارس: حفره‌های شگفت‌انگیز زمین+تصاویر

 

فارس، در زمین اقیانوس‌ها، کوه‌ها و جنگل‌های زیبایی وجود دارد اما ما فراموش می‌کنیم که در زمین حفره‌های غول پیکری نیز وجود دارد که زمانی به آنها از بالا مشاهده می‌کنیم شبیه نقطه‌ها یا خال‌ به نظر می‌سند.

بقيه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب
شنبه 14 دی 1392  - 9:59 PM

عبارت مذکور از اصطلاحات بسیار معمول و متعارف است که عارف و عامی از آن در مواقع شوخی و جدی استفاده می کنند. صفحه گذاشتن مترادف با منبر رفتن و غیبت کردن و بر شمردن نقاط ضعف و پرده دری است.

کسی که پشت سر دیگری به جد یا هزل مطلبی بگوید و احیانا راز پنهانیش را فاش کند در عرف اصطلاح عامیانه به صفحه گذاشتن تعبیر می شود و فی المثل می گویند: پشت سر فلانی صفحه گذاشت و یا به اصطلاح دیگر: پشت سر فلانی صفحه می گذارد.

سابقا در نواحی جنوب ایران که اغلب بین روسای ایالات و قبایل و خوانین محلی رقابت و همچشمی و احیانا دشمنی و خصومت وجود داشت معمول بود که یک نفر رییس قبیله با خان منتفذ پس از آنکه به اسرار مکتوم و رازهای پنهان حریف خویش پی می برد دستور می داد در آن باب با شاخ و بر گهای فراوان آهنگ و تصنیف بسازند و مطربان و خوانند گان محلی آن ترانه را با دف و نی و با آواز بلند در هر کوی و برزن و گذرگاههای عمومی بخوانند و بنوازند و از این رهگذر اذهان و انظار عابرین را به شنیدن شرح رسوایهای خان حریف جلب کنند.

بدیهی است خان حریف بیکار نمی نشست و برای متفرق کردن خوانند گان و نوازندگان دست به اقدام متقابل می زد و از این سوی نیز به حمایت و پشتیبانی از آنان بر می خاستند . نتیجتا جنگ مغلوبه می شد و جریان قضیه به گوش همگان می رسید و خان متنفذ به مقصود خویش که همان رسوایی حریف بوده است نایل می آمد.

ادامه مطلب
شنبه 14 دی 1392  - 9:32 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 622

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6212565
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی