به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

موش شجاع برای نجات جان دوست خود که مورد حمله مار غول پیکری قرار گرفته بود، خود را به خطر انداخت.

خبرگزاری فارس: بی نظیرترین از خود گذشتی حیوانات+تصاویر
 

 

 سایت جام نیوز به نقل از سایت دیلی میل نوشت: این موش شجاع برای نجات جان دوست خود که مورد حمله مار غول پیکری گرفته بود، خود را به خطر انداخت و به کمک دوست خود رفت.

این موش که ابتدا برای اینکه بتواند دوست خود را از دهان این مار بیرون بکشد به روی سر مار رفت و هر چند با پای خود به سر مار می زد، در آخر شکست خورد و خودش نیز طعمه مار شد.

 

 

 

 

 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 مرداد 1392  - 11:18 PM

بهترین پا درمیانی‌ها، واسطه شدن بین دو نفر برای عقد نکاح است، تا اینکه خداوند بین آن‌ها وصلت ایجاد کند.

خبرگزاری فارس: ثواب وساطت برای ازدواج
 

 

 قدس آنلاین، یکی از مباحثی که اسلام بسیار بر آن تاکید نموده است، مسئله ازدواج می باشد و اسلام همانطور که به ایجاد وصلت بین دختر و پسر و برقراری علقه ی ازدواج دستور می دهد، ثواب های متعددی را نیز برای کسی که در این مسیر قدم برمی دارند تا واسطه ی این امر خیر گردد عنوان می فرماید.

به نحوی که پیامبر (ص) در این باره می فرمایند:

مَن زوّج اخاهُ المؤمِنُ اِمرئةً یَأنِسُ بِها وَ تَشُدُّ عَضُدَهُ وَ یَستَریحُ اِلَیها، زَوّجَهُ اللهُ مِن الحُورِ العین، وَ آنَسَهُ بِمَن اَحَبَّ مِن الصِّدیقین مِن اهلِ بَیتِ نَبیّهِ (ص) وَ اِخوانِهِ وَ آنَسَهُم بِهِم؛ کسی که به برادر دینی خود، زنی که موجب انس با وی و افزایش توان و آسایش و راحتی او باشد تزویج کند، خداوند نیز (در بهشت) حورالعین را به تزویج وی درآورده و او را با هر کدام از صدیقین آل البیت پیامبر(ص) و یا دوستانش که بخواهد مأنوس می فرماید (مستدرک الوسائل، ج 14 : 173)،

و همچنین امام صادق (ع) می فرمایند:

مَن زَوَّجَ اَعزَباً کانَ مِمَّن یَنظُرُ اللهُ اِلُیهِ یَومَ القِیمَةِ؛ کسی که جوان عزبی (مجردی) را زن دهد، از آن هایی خواهد بود که روز قیامت خداوند به او نگاه می کند و مورد نظر(و لطف) خداوند خواهد بود. (وسائل الشیعه، ج 14: 26)،

و نیز همان امام همام از حضرت امیر (ع) نقل می فرمایند:

 

اَفضَلُ الشِّفاعاتِ، اَن تَشفَعَ بَینَ اثنَتَینِ فی نِکاحٍ حَتی بِهِ یَجمَعَ اللهُ بَینَهُما؛ بهترین پا درمیانی ها، واسطه شدن بین دو نفر برای عقد نکاح است، تا اینکه خداوند بین آن ها ایجاد وصلت نماید. (همان: 27،ره رستگاری،ج1: 325)

 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 مرداد 1392  - 11:16 PM

«فلیپ وارن» یک هنرمند ۶۵ ساله است که از کودکی علاقه بسیاری به ساعت مجسمه و البته ناوهای جنگی داشته است؛ او با ترکیب کردن علاقه و هنرش توانسته یک ناوگان کامل جنگی از کشتی‌های مینیاتوری را بسازد.

خبرگزاری فارس: نیروی دریایی مینیاتوری+تصاویر
 

 

 باشگاه خبرنگاران، علاقه به ادوات نظامی در برخی افراد تنها به مطالعه یا نوشتن مقالات مختلف محدود می شود، عده ای نیز اطلاعات خود را آموزش داده و در اختیار دیگران میگذارند اما در علاقمندان دو آتیشه، تب این علاقمندی تنها زمانی فروکش میکند که این افراد برای خودشان یک تانک یا ناو جنگی داشته باشند.

 

 

"فلیپ وارن" یک هنرمند 65 ساله است که از کودکی علاقه بسیاری به ساخت مجسمه و البته ناوهای جنگی داشته است. او با ترکیب کردن علاقه و هنرش توانسته یک ناوگان کامل جنگی از کشتی های مینیاتوری را بسازد تا تمام کشتی ها را در خانه خود داشته باشد.

 

 

 

این مرد که از چوب کبریت برای کار خود استفاده می کند توانسته است 463 کشتی مختلف را بسازد. او در ساخت این کشتی ها تا حد توان و دانشش جزئیات را رعایت کرده است و هر کدام از روی مدلی واقعی ساخته شده اند.

 

او از سن 17 سالگی مشغول ساخت کشتی های مینیاتوری بوده و برای هر کدام از آن ها نزدیک به 5 ماه زمان لازم است. او بخش بزرگی از کشتی های خود را به موزه های نظامی اهدا کرده است و برخی دیگر برای آموزش به سربازان استفاده می شود.

 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 مرداد 1392  - 11:16 PM

طی سالیان اخیر سازمان‌های جاسوسی روسیه به یکی از قدرتمندترین گروه‌های سیاسی در این کشور تبدیل شده‌اند؛ این در حالی است که بسیاری از مأموران سابق KGB نیز بسیاری از پست‌های کلیدی کرملین را در اختیار خود گرفته‌اند.

خبرگزاری فارس: مانکن روس چگونه به کابینه اوباما نفوذ کرد+تصاویر
 

 

  مشرق، روسیه سابقه بسیار قدرتمندی در جاسوسی دارد و تاریخ جاسوسی در این کشور به دوران حکومت سزارها بر این سرزمین بازمی گردد. با این حال بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی KGB که یک سازمان جاسوسی قدرتمند با اختیارات نامحدود بود به سازمان های کوچک تری با اختیارات بسیار محدود تقسیم شد. اما این محدودیت ها مدت زیادی به طول نینجامید و از زمانی که ولادیمیر پوتین (یکی از اعضای سابق KGB) سکان قدرت را در روسیه به دست گرفت، سرویس اطلاعات جاسوسی خارجی (SVR) توانست بسیاری از اختیارات و اقتدار سابق سازمان های جاسوسی را به دست آورد.

در حال حاضر مقامات آمریکایی بر این باورند که میزان جاسوسی این سازمان در آمریکا به میزان فعالیت های جاسوسی آن در دوران جنگ سرد بازگشته است. «پیتر ارنست» مدیر اجرایی موزه بین المللی جاسوسی در واشنگتن که به عنوان مامور CIA بیش از سه دهه در رقابت های سازمانش با KGB حضور داشته این باور را تایید می کند. ارنست در این خصوص می گوید: سازمان های جاسوسی روسیه امروز اگر مهم تر از گذشته نباشند کمتر از آن نیز نیستند و همانند گذشته از اهمیت برخوردارند.

بعد از آمریکا، انگلیس دومین کشوری است که به شدت نگران میزان فعالیت های جاسوسان روسی در این کشور است. مقامات امنیتی انگلیس بر این باورند که میزان فعالیت های جاسوسی روسیه علیه انگلیس همچنان در سطح دوران جنگ سرد قرار دارد. در همین خصوص «جاناتان اوانس» مدیر سازمان ضدجاسوسی انگلیس با اشاره به صرف هزینه های کلان و نیرو های فراوان برای مقابله با جاسوس های روسی تاکید کرده که هزینه های صرف شده در این زمینه به همان اندازه ای است که برای مقابله با القاعده به کار گرفته می شود.

در واقع باید گفت که طی سالیان اخیر سازمان های جاسوسی روسیه به یکی از قدرتمندترین گروه های سیاسی در این کشور تبدیل شده اند. این در حالی است که بسیاری از ماموران سابق KGB نیز بسیاری از پست های کلیدی کرملین را در اختیار خود گرفته اند. یک ضرب المثل قدیمی در روسیه می گوید: «هیچ چیزی مثل جاسوسی نیست.»

"اسنودن" نامی که این روزها حاشیه هایی برای دو دولت آمریکا و روسیه رقم زده است و دوباره ماجرای جاسوسی‌های روسیه را بر سر زبان‌ها انداخته است.

اگر به تاریخ جاسوسی در روسیه نگاه کنیم در خواهیم یافت ماجرای اسنودن برای بار اول نیست که اتفاق افتاده است و در طول تاریخ جاسوسان زیادی از غرب و آمریکا به سمت روسیه سرازیر شده اند.

"مشرق" در این گزارش سعی در معرفی چند تن از معروف‌ترین این جاسوس‌ها دارد که در زیر از نگاه‌تان می گذرد.

بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب
سه شنبه 29 مرداد 1392  - 11:14 PM

«جوان‌های ما دارند کمونیست می‌شوند و این تقی ارانی هم که شده بلندگوی شیطان، می‌ترسم ایران را هم مثل روسیه بی‌دین کند...» حرف‌هایم که به اینجا رسید، آقا لبخندی زد و فرمود: ما امور ایران را به فرزندمان «رضا» واگذار کرده‌ایم!

خبرگزاری فارس: عنایت ویژه امام رضا(ع) به میرزا مهدی آشتیانی
 

 

عنایات ویژه هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، زمان و مکان نمی‌شناسد؛ می‌خواهد مسیحی، یهودی یا مسلمان باشی فرقی نمی‌کند، چرا که او چراغ هدایت است و فطرت‌های پاک را به خوبی راهنمایی می‌کند، کافی است که از با عمق وجود او را صدا بزنید و او را بخوانید.

پیش از این خبرگزاری فارس، «ماجرای عنایت امام رضا(ع) به یک شهروند کانادایی»، «ماجرای کبوتران نامه‌بر رضوی و دختر فقیر»، «وقتی پزشکان لباس بیمار شفا گرفته را به نیت تبرک تکه‌تکه کردند» و «ماجرای عنایت امام رضا(ع) به یک نجار» منتشر کرده است.

آنچه در ادامه می‌آید دو حکایت از عنایت ثامن‌الحجج(ع) به دو عالم دینی است که از کتاب «کرامات امام رضا(ع)» به قلم حسین صبوری نقل می‌شود:

*ضامن ایران

(این داستان مربوط به هشت دهه پیش است که از زبان میرزا مهدی آشتیانی نقل می‌شود)

بدجوری دلم گرفته بود. مریضی از یک طرف، بدهکاری هم از طرفی دیگر و از همه بدتر جوشی که برای از بین رفتن دین در ایران می‌زدم، حوالی عصر بود و نسیم خنکی توی حیاط می‌وزید و آب‌های زلال داخل حوض را موج‌دار می‌کرد، قرآن را برداشتم و رو به قبله ایستادم، چند تا صلوات فرستادم و آیه «و عنده مفاتح الغیب» را خواندم و لای قرآن را باز کردم. «بسم الله الرحمن الرحیم» سوره «محمد(ص)» آمد، جواب استخاره، بسیار عالی بود.

با اینکه وضو داشتم به سمت حوض رفتم و دوباره وضو گرفتم، همه ماهی طلایی‌های داخل حوض جمع شده بودند آنجایی که آب وضو روی آب‌ها می‌ریخت! خانه خلوت بود و کسی در منزل نبود، جانماز حصیری‌ام را آوردم و روی گلیمی که گوشه حیاط انداختم، توی سایه پهن بود و قامت بستم، دو رکعت نماز حاجت خواندم و ثوابش را به روح پاک رسول‌الله(ص) اهدا کردم.

می‌خواستم بگویم «یا رسول‌الله(ص)»، ولی نمی‌توانستم. غلتیدن دو قطره اشک گرم بر روی گونه‌هایم را که به سوی انبوه ریش‌هایم در حرکت بود حس کردم. بعدش هم بغضم ترکید و های‌های زدم زیر گریه، پرده‌ای از اشک جلوی چشمانم را پوشانده بود و به خوبی، پیش رویم را نمی‌دیدم. ناگاه از لابه‌لای همان پرده، چشمم افتاد به آقای بلند بالایی که مقابلم ایستاده بود؛ «خدایا! چه می‌بینم؟ ‌نکند خیالاتی شده‌ام؟! بله، حتماً خیالاتی شده‌ام»!

با پشت دست‌هایم، چشمانم را مالیدم، اشک‌هایم را پس زدم و با دقت نگاه کردم. نه! خیالاتی نشده بودم. آقای بلند بالا در برابرم ایستاده بود که مثل خورشید می‌درخشید و بوی خوشی که از وجودش برمی‌خاست، فضا را پر کرده و هوش از سرم برده بود. بی‌اختیار از جا جستم و مؤدبانه در برابرش ایستادم و عرض کردم: «السلام علیک یا رسول‌الله(ص)» نمی‌دانم از کجا فهمیدم که رسول‌الله(ص) است! آقا با مهربانی جواب سلامم را داد و پرسید: تو را چه شده است میرزا مهدی؟ من هم که دل پُری داشتم، از خدا خواسته، سفره دلم را باز کردم: آقاجان! این روزها بدجوری دلم گرفته و گیج و منگ شده‌ام، بی‌پولی و بدهکاری از یک طرف و بیماری و ناخوشی هم از طرف دیگر، چنگ به گلویم انداخته‌اند و دارند خفه‌ام می‌کنند، حالا اینها به کنار، هر طوری شده تحمل می‌کنم. اما چیزی که برایم قابل تحمل نیست این است که شاهد از بین رفتن دین و ایمان در این مملکت باشم، این روزها، دینداری و خداپرستی دارد جایش را به بی‌دینی و ماده ‌پرستی می‌دهد. جوان‌های ما دارند کمونیست می‌شوند و این «تقی ارانی» هم که شده بلندگوی شیطان. می‌ترسم آخر این مرد، ایران را هم مثل روسیه، بی دین کند...

حرف‌هایم که به اینجا رسید، آقا لبخندی زد و فرمود: ما امور ایران را به فرزندمان «رضا» واگذار کرده‌ایم، تا خواستم چیزی بگویم دیدم از آقا خبری نیست. اما آن بوی خوش، مدت‌ها در فضا منزل باقی ماند. بویی که هرگز همانندش را حس نکرده بودم و تاکنون نیز حس نکرده‌ام. مدتی به این طرف و آن طرف دویدم، به مطبخ و اتاق‌ها و حتی کوچه هم سر زدم ولی از آقا خبری نبود که نبود! این بود که بار سفر را بستم و راه مشهد‌الرضا(ع) را در پیش گرفتم...

پیش روی مبارک حضرت ایستاده بودم و در حالی که اشک می‌ریختم، با توجه کامل، زیارتنامه امام رضا(ع) را می‌خواندم: «اشهد انک تشهد مقامی وتسمع کلامی وترد سلامی وانت حی عند ربک مرزوق...»؛ شهادت می‌دهم که تو مرا می‌بینی و سخنم را می‌شنوی و جواب سلامم را می‌دهی ‌و زنده‌ای و نزد پروردگارت روزی می‌خوری ...

به اینجای زیارتنامه که رسیدم دیدم آقایی نورانی و ماه رخسار، بر روی تختی از نور، بر فراز ضریح نشسته است و از جمعیت زائران خبری نیست! آقا در جواب سلام من، فرمود:  وعلیک السلام! ای میرزا مهدی! از ما چه می‌خواهی؟‌

من از سیر تا پیاز حرف‌هایی را که به رسول‌الله(ص) عرض کرده بودم، خدمت آقا امام رضا(ع) هم عرض کردم. آقا در جوابم فرمود: اما قرض‌هایت، ادا خواهد شد و این بیماری‌ات جزو قضا و قدر حتمی الهی است که در نهایت به نفع شما هست، ولی در عین حال عمری طولانی خواهی داشت و اما از بابت تقی ارانی نگران نباش، زیرا من ضامن کشور ایران هستم و این کشور زیر نظر من است.

با شنیدن این سخنان، آرامش و اطمینان، سرزمین وجودم را تسخیر کرد و گذشت زمان صحت این دو مکاشفه را به اثبات رسانید.

***ضامن معتبر

(این داستان مربوط به سه دهه پیش است که از زبان علامه حسن‌زاده آملی نقل می‌شود)

اذان مغرب نزدیک بود و من باید برای نماز مغرب و عشاء آماده می‌شدم، به طرف اتاق رفتم، گنجه را باز کردم. سفره خاک را برداشتم و گشودم، کف دست‌هایم را با خاک،‌ آشنا ساختم، تکاندم و بر صورت کشیدم؛ از بالای پیشانی تا زیر ابروان و ... بله، من تیمم کردم، 5 سال بود که تیمم می‌کردم، دیگر خسته شده بودم. آب برای چشمانم ضرر داشت و من هم سخت به آن‌ها نیازمند بودم. بدون چشم که نمی‌شود مطالعه کرد، تدریس کرد، نوشت و یا حتی به خوبی راه رفت.

یک عالم دینی و یک محقق علمی، اگر پا نداشته باشد، می‌تواند به کارش ادامه دهد، ولی بدون چشم هرگز! پزشک معالجم می‌گفت: اگر به چشمانت نیاز داری، نگذار قطره‌ای آب به آن برسد. درست به خاطر دارم که شب چهارشنبه، اول اسفندماه سال 1363 هجری شمسی بود.

نماز که خواندم سفره شام پهن بود. مثل همیشه شام مختصر و سبکی تناول کردم اما در عین حال، مزاجم بنای بهانه را گذاشت و در آن هوای سرد مرا به داخل حیاط کشاند و تا ساعت 12 شب به پیاده‌روی و قدم زدن وا داشت. بدجوری خسته شده بودم و خواب هم به من فشار می‌آورد، ولی من سعی می‌کردم تا حد امکان دیرتر به رختخواب بروم تا اندکی غذایم هضم شود. بالاخره به رختخواب رفتم. هنوز سرم به بالش نرسیده بود که خوابم برد، خوابی عمیق و شیرین. خودم را در محضر ولی ‌الله‌ الاعظم، حضرت امام علی بن موسی‌الرضا(ع) دیدم، خواستم چیزی بگویم اما جرأتش را پیدا نکردم، آقا با نگاهی مملو از مهر و محبت به من نگریست و با اشاره دست و گاه خود به من فهماند که؛ چرا این روزها کمتر خود را به ما نشان می‌دهی؟ سعی کردم چیزی بگویم. می‌خواستم عرض کنم که آقا، خودتان که بهتر می‌دانید این روزها چقدر مشغول تدریس و تألیف بوده و گرفتارم، البته همه اینها هم در جهت خدمت به شما است، ولی ... ولی در عین حال چشم! اطاعت می‌کنم. همین صبح زود به زیارت بی‌بی فاطمه معصومه(س) مشرف خواهم شد و عذر خواهم خواست، حق با شماست. مدتی است که به زیارت بی‌بی مشرف نشده‌ام...

 

توی همین افکار غوطه‌ور بودم که آقا، بزرگوارانه، مسیر سخن را تغییر داد و اجازه نداد که بیش از آن خجالت بکشم و فرمود: ما ضامن چشمان توایم، ناگهان از خواب بیدار شدم، به سوی شیر آب رفتم و با خیال راحت وضو گرفتم، دیگر هیچ بیم و واهمه‌ای از جهت چشمانم نداشتم زیرا معتبرترین ضامن، آن را ضمانت کرده بود، همان آقایی که به «ضامن آهو» معروف است. دیگر چشمانم درد نمی‌کردند و اکنون نیز که چند سال از آن زمان می‌گذرد از هر جهت سالم‌اند، هیچ شکی ندارم که تا آخر عمر، چشمانم سالم بوده و بینایی خوبی خواهم داشت.

 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 مرداد 1392  - 6:26 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 622

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6216994
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی