به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

تسنیم، 
صبح عید فطر، مصلای دانشگاه تهران. صبحانه‌های صلواتی شهرداری و مردم، چهره‌های خواب‌آلود کودکانی که هنوز با یک ماه سروصدای پدرومادرها عادت به سحرخیزی پیدا نکرده‌اند. همه چیز تاحد خیلی زیادی شبیه همان سال‌های قبل بود. اما عید امسال یک فرق اساسی داشت. عید فطری بود بدون «لبیک»‌های بلال انقلاب. 

صدای مرحوم مرتضایی فر در حافظه تاریخی ایرانی‌ها ماندگار شده است. امسال اولین عیدفطر ایرانی بدون وزیر شعار است. هر چند که در سال‌های آخر هم خستگی و بیماری توانش را گرفته بود اما امسال دیگر صدایش شنیده نشد. هرسال «اللهم اهل الکبریا و العظمه....» با همان نوای همیشگی مرحوم مرتضایی‌فر حال و هوای خیابان‌های محدود به دانشگاه تهران و از آن بیشتر هوش و حواس نمازگزاران فطر را به خود مشغول می‌کرد. اما امسال گوینده‌ای جوان پشت تریبون نماز فطر قرار گرفته بود و هر چند با همان صلابت روزهای جوانی مرتضایی‌فر می‌خواند اما ... 

صبح روز 12 فروردین 1357 / بهشت زهرا 

«حضرت امام با شور و هیجانی بی نظیر در حال صحبت بودند که فرمودند، من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می‌زنم... در همین حال، مردم هم که به اشتیاق آمده بودند، شروع کردند به دست زدن، من متوجه شدم که دست زدن معنایی ندارد، برای همین فریاد زدم الله اکبر که به یادماندنی شد» 

این شروع راهی است که مرحوم مرتضایی‌فر را به مدت 30 سال تبدیل به تک مکبر رسمی انقلاب می‌کند. سخنانی که از لسان خود او منتشر شده بود.

« و هیچ نماز جمعه‌ای هم در تهران بدون حضور بنده برگزار نشد. حتی اگر سفر هم می‌رفتم، شب جمعه می‌آمدم و مراسم نماز جمعه که تمام می‌شد برمی‌گشتم. هیچ ‌وقت نماز جمعه را از دست نمی‌دادم.» 

57 تا 86 یک عمر است. با قیافه جدی و مصممی به پشت تریبون می‌آمد. میکروفن را چک می‌کرد سرفه کوتاهی می‌کرد و بدون اینکه حالت صورتش تغییر کند شروع می‌کرد."نماز نماز..." 

آخرین جمعه سال 63/ نماز جمعه/ دانشگاه تهران 

آیت‌الله خامنه‌ای خطیب نماز جمعه آن روز است. صدام اعلام کرده بود که تهران و دانشگاه تهران را آن روز و آن ساعت خواهد زد و مردم بیشتر آمده بودند. اواسط نماز است که بمبی در دانشگاه منفجر می‌شود. و جمعیت به هم می‌ریزد. پشت میکروفن می‌رود و خونسرد این جمله تاریخی‌اش را بیان می‌کند: «لطفاً توجه کنید! رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، هم‌اکنون به خطبه‌های عالمانه‌ی خود ادامه می‌دهند.» خودش تعریف می‌کند که «می‌خواستم به امام پیغام دهم که آقا زنده است.»

چه تاریخی که در دل وزیر شعار ایران می‌گذشت و آرام می‌گرفت. وزیر شعار؟ 

« آیت‌الله توسلی یک بار مرا دیدند و فرمودند آقای مرتضایی‌فر خبر داری وزیر شعار شده‌ای؟ با تعجب پرسیدم چطور؟ گفتند دیروز امام (ره) از حاج احمد آقا حال شما را پرسیدند که حاج احمد آقا فرمودند وزیر شعار را می‌فرمایید که امام خندیدند و از آنجا بود که این موضوع سراسری شد و به خاطر نفس گرم امام (ره)، بدون این که کسی تبلیغ کند، همه جا به من وزیر شعار می‌گویند.» 

حج تمتع سال 66/ بیابان‌های عرفات 
 
«خاطرم هست که سربازان جنایتکار سعودی داشتند می‌کشتند و شکنجه می‌دادند و بنده تا آخر ایستادم! قرار بود حجاج تا محدوده‌ای بروند و جلوتر نروند. همین‌طور که بنده شعار می‌دادم، آنها از آن محدوده خارج شدند و سعودی‌ها هم شروع به تیراندازی کردند. بنده هم نمی‌دانستم در آنجا درگیری شده است، چون فاصله از میدان معابده تا جایی که بنده بودم سه چهار کیلومتر بود. سعودی‌ها دنبال بهانه می‌گشتند و البته گروه‌های تندرویی هم بودند که چنین برنامه‌ای را راه بیندازند.»

به تاریخ انقلاب، تاریخ خاطرات مرتضایی‌فر اضافه می‌شود. صدای انقلاب حالا دیگر رساتر شده است. در روزی که رهبر انقلاب درباره مسلمانان سرتاسر دنیا و خطاب به آنان سخن می‌گوید مکبر نماز ایشان کسی نیست جز مرحوم مرتضایی‌فر. مردی که نگاهش همیشه همین جامعیت درباره اسلام را داشته و محدود به مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی نشد. او هم طرازش همچون امامی که پیروش بود، بین‌المللی است. 

4 ماه است که مرحوم مرتضایی‌فر به دنیای دیگری رفته و امسال اولین نماز عید فطر بی رنگ صدای پرصلابت مرتضایی‌فر حال و هوای دیگری داشت.

حافظه تاریخی اتفاقات انقلاب ایران حالا دیگر از بالا نگاهمان می‌کند، بدون اینکه گره‌های ابرویش تنگ‌تر شود وقتی انبوه جمعیت را می‌بیند و صدایش را بلندتر می‌کند تا همه بشنوند. 
 
«اللهم اهل الکبریاء و العظمه ...»

ادامه مطلب
شنبه 19 مرداد 1392  - 5:15 PM

معمولاً سفر توأم با درد و رنج مسافرت، کمبود امکانات نسبت به وطن و دغدغه هایی گوناگونی همچون حفظ خود و اموال و حوادث و اتفاقات پیش بینی نشده ای همراه است، به نحوی که حتی در بعضی از احادیث از آن به عنوان قطعه ای از آتش یاد شده است، از این رو رسول خدا (ص) در دو روایت به وضوح به این اشاره می نمایند و می فرمایند:
السّفر قطعةٌ مِن العذاب و اِذا قضی احدکم سفره فلیسرع الایاب الی اهله؛ سفر قطعه ای از عذاب است، وقتی هر کدام از شما کارش را در سفر تمام نمود، به سرعت نزد اهلش بازگردد (بحارالانوار، ج 76: 222).
السّفر قطعةٌ مِن العذاب یمنع احدکم طعامه و شرابه و نومه، فاذا قضی احدکم نهمته مِن وجهه فلیعجّل الرّجوع؛ سفر، قطعه ای از عذاب است، شما را از غذا و آب و خواب بازمی دارد، پس اگر کسی از شما حاجتش را در سفر انجام داد، در مراجعت عجله نماید. (کنزالعمال: 17524)
اما باید به این موضوع نیز توجه نمود، که چنانچه اگر آدابی را که در اخبار و احادیث برای سفر ذکر نموده اند رعایت شود، تا حدودی این سختی به آسانی میسر می گردد به نحوی که دکتر علی غضنفری این آداب را چنین ذکر می کند.

1- جستجوی دوست
سفر به تنهایی و بدون همسفر مکروه است. پیامبر خدا (ص) به حضرت امیر (ع) سفارش می فرمود که تنها به سفر نرود، واز این رو دو روایت ذیل، به اهمیت همسفر شایسته اشاره دارد:
قال رسول الله (ص): الرّفیق ثمّ الطّریق؛ ابتدا رفیق، سپس مسافرت. (بحارالانوار، ج 76: 267)
قال علی (ع) سل عن الرّفیق قبل الطّریق و عن الجار قبل الدّار. از دوست قبل از سفر و از همسایه، قبل از تهیه خانه جویا شوید. (همان، 229)
چنانچه از احادیث بالا برمی آید، هر کسی را نمی توان به عنوان همسفر برگزید، بلکه تمام خصوصیاتی که در احادیث در باب «دوست یابی» بدان ها اشاره می شود، در مسافرت نیز جاری است، و همسفر که در واقع مُشرف بر جزئیات زندگی آدمی در طول سفر است و می بایست شرایط دوست سالم را داشته باشد.
علاوه بر این شرایط، وجود دو شرط دیگر در همسفر بر نیکویی سفر می افزاید: یکی از آن دو این است که همسفران قدر و منزلت یکدیگر را رعایت کنند، و یکی خود را مولا و دیگری عبد به حساب نیاورد، لذا سفر با شخص متکبر تقبیح شده است.
امام علی (ع) می فرمایند: لاتصحبنّ فی سفر مَن لایری لک الفضل علیه کما تری له الفضل علیک؛ با کسی که مطابق فضیلتی که تو برای او بر خودت می بینی، فضیلتی برای تو بر خودش نمی بیند، همراه مشو (همان: ص 267).
شرط دوم همسفر خوب این است که در امور معنوی بالا دست باشد، به طوری که بتوان از فضل او و خُلق نیک وی بهره برد؛ ولی در امور مادی هم طراز باشد، به طوری که خرج او با تو همسان بوده و مخارج تو را بر عهده نگیرد، تا موجب خواری و ذلت نفس تو شود. امام صادق (ع) می فرماید: با کسی همسفر شو که تو به او زینت یابی و از او معرفت گیری نه اینکه او به تو مزیّن شود.
همان حضرت به یکی از اصحابش بنام «شهاب» که شخص توانگری بود و به حضور امام عرضه داشت: در سفر برای همسفران خرج می کنم و دست گشوده دارم، می فرماید: ای شهاب چنین مکن، اگر تو خرج کنی و آنان هم خرج کنند چون ندارند فقیر و پریشان می شوند و اگر آنان خرج نکنند، خوار و ذلیل می گردند.

2- انتخاب شب برای حرکت
سفر شبانه و مخصوصاً اواخر شب در روایات توصیه شده است، به نحوی که آمده است:
قال رسول الله (ص): و علیکم بالسّیر باللّیل، فاِنّ الارض تطوی باللیل مالا تطوی بالنّهار...؛ بر شما باد حرکت شبانه در سفر، زیرا زمین به سرعتی که شب در نوردیده می شود، روز طی نمی گردد (مستدرک الوسائل، ج 8: 121).

3- آغاز سفر به صدقه
این مهم در اخبار عدیده ای، از آل البیت (ع) وارد شده است، به نحوی که آمده است:
قال الصادق (ع): افتتح سفرک بالصّدقة و اخرِج اذا بدا لک، فانّک تشتری سلامة سفرک؛ سفر خود را به صدقه آغاز نما و هر وقت خواستی سفرت را آغاز کن (توجه به نحوست ساعات و ایام ننما) زیرا تو سلامت سفر خود را خریده ای (بحارالانوار، ج 100: 103).
از این رو بهترین لحظه برای دادن صدقه زمانی است که مسافر در آستانه ی آغاز سفر است.

4- همراه بردن حوائج
همراه بردن نیازهای ضروری سفر به حدی که تحمل آن موجب ملال و زحمت نشود و حوائج را نیز برطرف نماید لازم است به نحوی که لقمان به فرزندش وصیت می کرد:
یا بُنیّ سافر بسیفک و خفّک و عمامتک و خبائک و سقائک و اِبرتک و خیوطک و مخرزک، و تزوّد معک الادویة تنفع بها انت و مَن معک، و کُن لاصحابک موافقاً الّا فی معصیة الله؛ فرزندم، در مسافرت، شمشیر و کمان، پوشش، عمامه، عبا، طناب، مشک آب، سوزن، نخ خیاطی و وسایل آن را با خود بردار و نیز داروهایی که برای تو و همسفرانت مفید است، همراه ببر، و جز در معصیت خداوند، با رفقایت همراهی کن (همان، ج 76: 270).

5- نماز در محل نزول
از آنجا که در روز قیامت یکی از شهود، مکان می باشد، قرائت نماز در هر مکانی موجب شهادت و گواهی او در قیامت بر انجام این فریضه می باشد، و لذا این عمل در روایات سفارش شده است، از این رو امام صادق (ع) در بیان وصایای لقمان به فرزندش می فرماید:
و اِذا نزلت فصلّ رکعتین قبل اَن تجلس... و اذا ارتحلت فصلّ رکعتین ثمّ ودّع الارض الّتی حللت بها و سلّم علیها و علی اهلها فانّ لکلّ بقعةٍ اهلاً مِن الملائکة؛
وقتی نزول کردی قبل از اینکه بنشینی، دو رکعت نماز بگذار، و نیز وقتی کوچ کنی، دو رکعت نماز اقامه کن، سپس با آن زمین وداع نما و به او و ساکنانش سلام بفرست، چرا که هر قطعه ای از زمین را عده ای از ملائک ساکن هستند (همان: 271).

6- مسئولیت همسفران نسبت به هم
روایت ذیل به مسئولیت همسفران نسبت به یکدیگر اشاره دارد، به نحوی که آمده است: عن مفضل بن عمر قال: دخلت علی ابی عبدالله (ع)، فقال: مَن صحبُکَ؟ قلت رجلٌ مِن اخوانی. قال: فما فعل؟ قلت منذ دخلت المدینة لم اعرف مکانه. فقال لی: امّا علمت اَنّ مَن صحب مؤمناً اربعین خطوةً ساله الله عنه یوم القیمة؛ مفضل بن عمر می گوید: از سفر مراجعت و به حضور امام صادق (ع) رسیدم، حضرت فرمود، چه کسی همراه تو بود، عرض کردم یکی از برادرانم (دوستانم) فرمود چه کرد (کجا رفت)؟ عرض کردم: از وقتی وارد شهر شدم جایش را نمی دانم. حضرت فرمود: نمی دانی، کسی که چهل قدم مؤمنی را همراهی کند، خداوند روز قیامت او را از احوال آن مؤمن مورد بازخواست قرار می دهد (بحارالانوار، ج 76: 275).

7- خوش خُلقی
یکی از آداب مهم در سفر، رعایت خوش خلقی است و رسول خدا (ص) مزاح را از مروت های سفر شمرده است و فرموده اند:
... و امّا الّتی فی السّفر فبذل الزّاد و حُسنُ الخلق و المِزاح فی غیر معاصی؛ مروت در سفر عبارت است از بذل توشه به همسفران، نیکویی معاشرت، شوخی در غیر گناه (همان: 266)، و امام صادق (ع) نیز فرموده اند:
... و کثرة المزاح فی غیر ما یسخط الله عزّ و جلّ؛ یکی از مروت های سفر و جوانمردی های آن، زیادی شوخی در چیزهایی است که خشم خدا را نیافریند (همان).

8- آوردن سوغاتی
یکی از رسم هایی که ائمه اطهار بر آن تکیه نموده اند، آوردن هدیه در بازگشت از سفر می باشد، به نحوی که پیامبر اکرم (ص) در این باره می فرمایند:
اذا خرج احدکم الی سفرٍ ثمّ قدِم علی اهله فلیهدهم و لیطرفهم و لوحجارةً؛ هرگاه یکی از شما برای سفر خارج شد، هنگام بازگشت هدیه ای برای اهل و عیالش آورد و به تحفه ای آنان را خوشحال کند، ولو سنگی باشد (بحارالانوار، ج 76: 283).

ادامه مطلب
شنبه 19 مرداد 1392  - 5:09 PM

مصطفی لعل شاطری: بی شک یکی از خاطرات سنین کودکی حضرت آیت الله خامنه ای، حضور ایشان در محیط دبستان و درس های آن بوده است و همچنین ارجحیت یک درس بر درس دیگر!

 

 در این بین یکی از مسائل جذاب دوران تحصیل حضرت خامنه ای علاقه ی وافر ایشان به دروس ریاضی و هندسه، جغرافیا و تاریخ بوده است، به نحوی که خود ایشان می فرمایند:

«دوران های کلاس اول و دوم و سوم را که اصلاً یادم نیست!، الان هیچ قضاوتی نمی توانم بکنم که به چه درس هایی علاقه داشته ام؛ لیکن در اواخر دوره ی دبستان- یعنی کلاس پنجم و ششم- به ریاضی و جغرافیا علاقه داشتم، خیلی به تاریخ علاقه داشتم، به هندسه هم- بخصوص- علاقه داشتم».

یکی دیگر از کتاب های درسی مورد علاقه ی ایشان، تعلیمات دینی بود، به نحوی که ایشان در ذکر خاطراتشان می فرمایند:
البته در درس های دینی هم خیلی خوب بودم؛ قرآن را با صدای بلند می خواندم- قرآن خوانِ مدرسه بودم.- یک کتاب دینی را آن وقت به ما درس می دادند- به نام تعلیمات دینی- برای آن وقت ها کتاب خیلی خوبی بود؛ من تکه هایی از آن کتاب را- که فصل، فصل بود- حفظ می کردم.
در همان دوره ی آخر دبستان- یعنی کلاس پنجم و ششم- تا منبر آقای فلسفی را از رادیو پخش می کردند که ما از رادیو شنیده بودیم؛ من تقلید منبر او را- در بچگی- می کردم. به همان سبک، آن بخش های کتاب دینی را با صدای بلندی و خیلی شمرده، پشت سر هم می خواندم. معلمم و پدر و مادرم خیلی خوششان می آمد؛ من را تشویق می کردند. بله، این درس هایی بود که آن وقت دوست می داشتم.

منابع:
1- بهبودی، هدایت الله. شرح اسم. تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1391.
2- جرعه نوش کوثر؛ زندگینامه مقام معظم رهبری، تهران: موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1382.

ادامه مطلب
شنبه 19 مرداد 1392  - 5:07 PM

«خبرگزاری دانشجو»، در آیه 271 سوره بقره آمده است:

 

*إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لُّکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ*

*اگر صدقات و بخشش‌های خود را بر مردمان آشکار کنید چه بسیار نیکوست اما اگر آن صدقات را پنهان به نیازمندان دهید برای شما نیکو‌تر است و خداوند به سبب این رفتار بدی‌ها و کارهای زشت شما شما را می‌پوشاند و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است*

 

*در قرآن دو بار (یکی آیه 25 سوره معارج و دیگری آیه 19 از سوره ذاریات) در صفات اهل ایمان آمده است که ایشان در اموالشان حقی برای سائل و محروم قائلند و آنچه را صدقه می‌دهند حق آن نیازمندان می‌دانند.

 

*هدف نهایی از زکات و صدقات و خیرات و مبرات این است که در جامعه، کودک خردسالی گدایی نکند و وامداری به سبب ناتوانی در ادای دین به زندان نیفتد و یتیمی بی‌سرپرست و محروم نماند.

 

*و در ‌‌نهایت تدبیری اتخاذ شود که همه مردم از حداقل زندگی شایسته و رفاه برخوردار باشند و این بر عهده دولت است که با تأسیس یک نظام تأمین اجتماعی همه این نیاز‌ها را بر آورد و بار آن را بر دوش افراد مرفه جامعه بگذارد.


*اگر صدقات و بخشش‌های خود را بر مردمان آشکار کنید چه بسیار نیکوست اما اگر آن صدقات را پنهان به نیازمندان دهید، برای شما نیکو‌تر است و خداوند به سبب این رفتار بدی‌ها و کارهای زشت شما شما را می‌پوشاند و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است*


*چه خوش است عطا و بخشش و صدقات اگرچه آشکار باشد زیرا آن آشکاری که خود نوعی امر به معروف است و آن صدقات نیاز کسانی را بر می‌آورد و دل‌هایی را شاد می‌کند اما چون اکثر آدمیان شوق به خودنمایی دارند و ممکن است آشکار کردن صدقات ایشان را به غرور و عُجب بکشاند یا گیرندگان را شرمسار کند. از این رو اگر صدقات را پنهان از چشم دیگران به نیازمندان دهند برای ایشان بهتر است.

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 مرداد 1392  - 11:51 AM

امام در حالی که پاچه‌های شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. آن حضرت مانند رسول‌الله(ص) عمامه‌ بسته بود و عصا به دست گرفت بود. امام اندکی راه رفت، آن‌گاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت.

خبرگزاری فارس: ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) که نیمه‌کاره ماند
 

 

به نقل از واحد خبر و اطلاع‌رسانی بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا(ع)،‌ نماز عید فطر سنت به جا مانده‌ای از پیامبر اعظم(ص) است که در طول تاریخ از سوی مسلمانان اقامه شده و اکنون با همان سبک و سیاق به ما رسیده است. اما این نماز پرفضیلت ـ که در زمان حضور امام معصوم بر همگان واجب است ـ در زمان خلفای عباسی تغییر کرده بود.

شهید مطهری در این باره می‌گوید: نماز عید خواندن، کتاب الله و سنّت رسول‌الله(ص) است اما چگونه نماز خواندن، سیره است. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان مى‏خواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان مى‏خواندند، اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. کم کم دربارهاى خلفای عباسی مانند دربارهاى ساسانى ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهاى خیلى مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه داراى انواع نشانه‏هاى طلا و نقره بود. خلیفه وقتى مى‏خواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتى مى‏آمد. خودش سوار بر اسبى که گردنبند طلا یا نقره داشت مى‏شد و شمشیرى زرّین به دست مى‏گرفت، سپاه نیز از پشت سرش مى‏آمد، درست مثل این که مى‏خواهند رژه نظامى بروند. بعد مى‏رفتند به مصلّى‏، دو رکعت نماز مى‏خواندند و برمى‏گشتند. (مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، جلد 17، صفحه 174)

این موضوع همه ساله رواج داشت تا اینکه پس از پذیرش ولایت‌عهدی از سوی امام رضا(ع)، مأمون از ایشان خواست نماز عید فطر آن سال (201 هجری) را اقامه کنند.

شیخ مفید در جلد دوم صفحه 254 کتاب «الارشاد» از معتبرترین منابع روایی شیعه، این اتفاق را چنین شرح داده است:

امام رضا(ع) در پاسخ پیغام داد: تو خود شروطی را که در پذیرفتن ولی‌عهدی میان من و تو بود، به خوبی می‌دانی، پس مرا از نمازخواندن با نمردم معذور بدار. مأمون نیز در پاسخ به امام رضا(ع) گفت: می‌خواهم این کار را انجام دهی تا قلب‌های مردم مطمئن شود و آنان فضل تو را بشناسند. پیک میان آن‌دو همچنان رد و بدل می‌شد و مأمون نیز همچنان بر خواسته خویش پافشاری می‌کرد. بالاخره امام به او پیغام داد: دوست داشتم مرا از این کار معاف بدای،‌ در غیر این صورت همان‌گونه که رسول‌الله(ص) و امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب(ع) برای نماز خارج می‌شد، من نیز همان‌گونه خارج می‌شوم. مأمون نیز گفت: هرگونه که می‌خواهی برای نماز خارج شو! مأمون به فرماندهان، نگهبانان و سایر اقشار مردم دستور داد تا صبح زود برای نماز به در خانه امام رضا(ع) بروند.

راوی (یاسر خادم و ریان‌بن صلت) می‌گوید: مردم در راه‌ها و روی پشت‌بام‌ها نشسته بودند و زنان و کودکان نیز جمع شده بودند. فرماندهان و لشکریان همگی سوار بر مرکب‌های خود درِ خانه امام منتظر بودند تا اینکه آفتاب طلوع کرد. آن‌گاه ابوالحسن(ع) غسل کرد و جامه‌اش را پوشید و عمامه‌ای سفیدرنگ و پنبه‌ای را بر سر بست که یک سرِ آن را روی سینه انداخته و طرف دیگرش را میان دو کتف خود انداخته بود و کمی هم عطر زده بود. سپس عصایی بر دست گرفت و به همراهان خود فرمود: شما هم کاری را انجام دهید که من کردم. آنان پیشاپیش امام حرکت کردند.

امام در حالی که پاچه‌های شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. اندکی راه رفت، آن‌گاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت و صدای تکبیر اطرافیان نیز او را همراهی می‌کرد.

شهید مطهری در این باره می‌گوید: امام با یک حالت خضوع و خشوعى از همان داخل منزل که بیرون مى‏آمد، با صداى بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ عَلى‏ ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلى‏ ما اوْلانا». سال‌ها بود که مردم این ذکرها را درست نشنیده‏اند. امام که به در منزل رسید، فرماندهان سپاه و سران قبایل انتظار دیدن حضرت را به این شکل نداشتند، بى‏اختیار خودشان را از روى اسب‌ها پایین انداختند و اسب‌ها را رها کردند.

تاریخ مى‏نویسد: چون مى‏بایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامى را به زودى نمى‏توان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو مى‏گشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را برهنه کند. این‌ها نیز دنبال حضرت به راه افتادند.

علامه سیدمحسن امین ادامه ماجرا را اینچنین شرح می‌کند: امام که به در اصلی خانه رسید، تکبیر گفت و مردم همگی تکبیر گفتند، آن‌گونه که گمان می‌رفت دیوارها نیز صدا به تکبیر بلند کرده‌اند و امام را همراهی می‌کنند.

مردم وقتی ابوالحسن(ع) را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت. خبر این ماجرا به مأمون رسید. فضل‌بن سهل ذوالریاستین به او گفت: ای امیرمؤمنان! اگر رضا با این حالت به جایگاه نماز برسد، مردم را می‌شوراند و ما بر خون خود می‌ترسیم. فردی را به سوی او بفرست که بازگردد.

سپس مأمون فردی را به سوی امام فرستاد و گفت: ما شما را به رنج و زحمت انداختیم و ما هرگز دوست نداریم که به شما رنج و سختی برسد؛ بازگرد تا فردی که همیشه با مردم نماز می‌خواند، امروز نیز اون نماز بگذارد. امام رضا(ع) کفش‌ خود را طلبید و پوشید و سوار بر مرکب خود بازگشت. در آن روز مردم پراکنده شدند و نماز منظمی هم خوانده نشد.

ابن شهرآشوب در کتاب «المناقب» ابیاتی را که بحتری در مدح متوکل سروده، آورده است، ولی به حق این ابیات درباره امام رضا(ع) صدق می‌کند:

هنگامی که از میان صفوف نمایان شدی / با دیدن سیمای تو، پیغمبر را به یاد آوردند و تکبیر گفتند

تا این که به جایگاه نماز رسیدی/ در حالی که نور هدایت بر تن کرده بودی و این نمایان بود

با خشوع که نشان از تواضع در برابر پروردگار بود/ راه رفتی و هیچ کبر و غروری نداشتی

 

منبر آنچنان مشتاق تو بود/ که اگر در توانش بود، به سوی تو می‌آمد

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 مرداد 1392  - 11:37 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 622

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6217696
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی