به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

  علامه حسن‌زاده آملی می‌گوید: در رؤیاى مبارک‌سحرى به پیشگاه والاى امام هشتم رسیدم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب مرا براى تحصیل آب حیات علم مى‌دانست، فرمود: نزدیک بیا!

خبرگزاری فارس: عنایت ویژه امام رضا(ع) به علامه حسن‌زاده آملی

 

 همگان می‌توانند با گفتن «صل الله علیک یا ابالحسن»، زائر امام رضا(ع) باشند، علامه مجلسی در این باره می‌گوید: زیارت حضرت رضا علیه‌السلام در روزهای مقدس اسلامی افضل است؛ خصوصاً روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد، مثل روز ولادت (11 ذیقعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر)، سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذیقعده نقل می‌کند.

آری! از این جهت این روز را روز زیارتی مخصوص ثامن‌الحجج(ع) نامیده‌اند تا مردم با توجه کردن به ذات مقدس آن حضرت، نسبت به نقشی که ایشان در ایجاد مدینه رضوی داشتند، پی ببرند. چرا که امام رضا (ع) با آمدن به مرو، یک مدینه دوم برای نشر معارف اسلامی ایجاد کردند که به اصطلاح مدینه رضویه گفته می‌شود.

*خداوند گناهان زائر امام رضا(ع) را می‌بخشد

درباره ارزش و جایگاه زیارت ثامن‌الحجج(ع)، روایات زیادی از ائمه معصومین(ع) نقل شده است، به طوری که امام باقر(ع)، از جدّش، امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود: پاره‌اى از پیکر من در خراسان دفن خواهد شد، هر گرفتارى که او را زیارت کند، خدا ناراحتى او را برطرف سازد و هر گنهکارى که به زیارت او رود، خداوند گناه او را ببخشد. (عیون اخبار الرضا(ع) 2:257؛ امالى صدوق:119)

همچنین امام صادق(ع) فرمود: مردى از نسل فرزندم موسى، قیام خواهد کرد که همنام امیرالمؤمنین(ع) است و در سرزمین طوس که در خراسان است، دفن خواهد شد... او در همان جا با زهر کشته مى‌شود و غریبانه به خاکش مى‌سپارند، هر که او را با معرفت زیارت کند، خداوند او را همسان کسانى که پیش از پیروزى، بخشش و پیکار کرده باشند، پاداش خواهد داد. (عیون اخبارالرضا(ع) 2:255؛ امالى صدوق 118).

 

 

*ماجرای علمی که امام رضا(ع) به علامه حسن‌زاده آملی آموخت

در جلد دوم «عیون مسائل نفس» از زبان علامه حسن‌‌زاده آملی آمده است: در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل، سرگرم به صرف و تهجد، عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء- نائل شدم.

در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهرالنور امام (ع) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.

سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب کردم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى‌دانست فرمود: نزدیک بیا!

نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که :بنوش، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: پیغمبر اکرم(ص) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر در هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.

 

*ماجرای دو عنایت امام رضا(ع) به علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می‎فرمودند: «همه امامان علیهم‌السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه‎السلام محسوس است» و در نقلی دیگر، بیان می‎کردند: همه امامان معصوم علیهم‌السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه‌السلام ظاهر است».

مرحوم آیت‌الله شیخ محمد تقی انصاری همدانی می‌فرمود: در حرم امام هشتم حضرت رضا(ع)، مرحوم علامه طباطبایی را ملاقات کردم و این در حالی بود که تازه به فراق مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمة الله علیه گرفتار شده بودیم، لذا در آن ایام و در همان ملاقات با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا(ع) به ایشان داشته‌اند، مطلبی را بیان فرمایند، مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آن که ایشان را به حق امام (ع) قسم دادم، فرمودند: دو تا از الطافی که حضرت داشته‌اند بیان می‌کنم.

اول: مدتی است که نمی‌توانم بخوابم چون می‌بینم تمام اشیاء اطراف مشغول به ذکر پروردگار هستند، در نتیجه حیا می‌کنم بخوابم، «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض».

دوم: وقتی نماز می‌خوانم یک «سید محمد حسین» دیگری در عالم بالا نظاره‌گر نمازم در پایین است.

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 آبان 1391  - 7:26 PM

 

میرزا جوادآقا ملکی تبریزی می‌فرماید: در عرفه هر خیری از خداوند بخواهید، مستجاب می‌شود. اهمیت دعا در این روز، آن اندازه است که اگر روزه از دعا خواندن ناتوانش کند، نباید روزه بگیرد.

خبرگزاری فارس: پاداش 170 سال عبادت برای عرفه/ نحوه سوگواری برای امام حسین(ع)

 

 علامه میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از عارفان و سالکان طریق الهی در کتاب شریف «المراقبات» درباره درک شب و روز عرفه، توصیه‌هایی را داشته است که توجه به آنها می‌تواند راهی نیکو را فرا روی انسان‌های مؤمن قرار دهد. 

روایت شده که هر کس در شب عرفه هر خیری از خداوند بخواهد، مستجاب می‌شود و کسی که در آن شب به طاعت خداوندی مشغول شود، پاداش صد و هفتاد سال عمل برایش داده می‌شود و آن شب، شب مناجات است و خداوند در آن شب، توبه هر کس را که توبه کند، قبول می‌کند و مستحب است در آن دعایی را بخواند که اینگونه شروع می‌شود. «الله یا شاهد کل نجوی»

می‌گویم: مبادا که از مضمون این مناجات عالی غفلت کنید! به جان خودم سوگند اگر اهلش باشی، علومی را در آن می‌بینی که شایسته است مسلمان عمری را در جهت کسب آن صرف کند و باید که آن را با روحت بخوانی، نه اینکه با بی‌حالی بخوانی و باید که در اسما و صفات و افعال خداوند متعال - که در مضامین آن نهفته است - فکر کنی. و اگر چنین بود بعضی از حقایق برایت مکشوف شد، یا شرح صدری برایت دست داد که توانستی مقداری از مقاصد آن را فهم کنی، به حقیقت آنچه گفتیم، شهادت خواهی داد.

و بنگر که مقصود از اسامی که خدا را در آن به آنها سوگند می‌دهی آیا اسمی است لفظی یا عینی؟ شاید اگر اندیشه کنی و دقت به خرج دهی، خواهی دانست مقصود از آن، اسمی است عینی. همچنین آنجا که می‌گویی: «و باسمک السبوح القدوس البرهان الذی هو نور علی کل نور و نور من نور و نور یضی‌ء منه کل نور اذا بلغ الارض انشقت»

همچنین از رسول اکرم(ص) 10 تسبیح روایت شده، مبنی بر این که هر کس هزار بار آن را بخواند، چیزی از خداوند جل و علا مسئلت نمی‌کند، مگر اینکه برایش عطا می‌کند، مگر اینکه قطع رحم و یا معصیتی را در آن شب بخواهد، همچنین زیارت حضرت امام حسین (ع) نیز استحباب دارد.

هر کس بتواند در آن روز در «عرفات» یا «کربلا» باشد آن مهمترین چیزی است که دعا در آن شایسته است و همانا آن روزی است که گویی اختصاصا به منظور دعا قرار داده شده. به مراقب است که به هر اندازه که بتواند، خود برای این موسم بزرگ و عمل در آن روز و آن محل آماده کند. عمده در آن، این است که شرایط مستجاب شدن دعا حاصل باشد.

اهمیت دعا در این روز، آن اندازه است که اگر روزه از دعا خواندن ناتوانش کند، نباید روزه بگیرد.

* نحوه سوگواری برای امام حسین(ع)

اما چیزی که در زیارت امام حسین (ع) مهم‌تر است، این است که سوگواری‌اش (با اظهار اندوه و ناله و گریه) را زیاد کرده، نالان و خاک‌آلود شود و رسیدن به مقام اصحاب حضرت در وفای به حق او و شهادت در رکابش را زیاد تمنا کرده و بگوید: «یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما نیز در رکاب شما می‌بودیم. و آن را از عمق قلب و با توجه به روحانیت امام (ع) بر زبان آورده، از فضیلت و انوار و برکات آن حضرت برای قبول شدن زیارتش استمداد بطلبد و از آن حضرت قبولی زیارت و دیگر اعمالش و ملحش شدن به اصحابش را بخواهد.

و باید بداند که درِ امام حسین درب رحمت واسعه است. سریع القبول و مقرون به رضاست، چون حضرت در حیات خود می‌فرمود: مثل احسان، مثل باران است ک هم به نیکوکار می‌بارد و هم به نانیکوکار.

و بدان که گشوده شدن درهای دعا از طرف شاه شاهان - جل و علا ـ آن کرامت والایی است که از طرف هیچ یک از مخلوقات حاصل نمی‌شود و همانا آن باب واسعی است گشوده شده در برابر همه درهای سعادت و آسان‌تر از همه درهاست و ر میان همه درهای سعادت، دری نیست که راه برای هر مطلوب باشد، از اغراض جزئی و کلی تا اغراض دین و دنیا و در همه آمال و آروزها محسوب باشد، مگر این در و حدی برای آن نبوده و دشواریی در آن نیست مانند گریه کردن، انگشتر به دست کردن و حمد و صلوات به پیامبر و خاندان او فرستادن و اعتراف به گناهان و مؤمنان را در دعای خود شریک کردن دادن و برای آنها بخشش خواستن و ختم عمل‌ها به صلوات، نماز و گفتن ذکر: ماشاء‌الله و لا قوة الا بالله.

* ذکر صلوات همراه با تعمق

و به هنگام صلوات فرستادن بر پیامبر و خاندانش بیندیش! به درستی که خداوند متعال صلوات او را به صلوات خود وصل کرده، و طاعتش را به اطاعت خود مقرون نموده است و نترس تا مبادا چیزی از برکات معرفتش را از کف داده، از فواید صلوات فرستادن به جنابش محروم شوی.

دعاهای مأثوره را بخوان، آن اندازه که نشاط و حضور قلبت اقتضا می‌کند و از تدبیر در آنها غفلت مکن و خصوص دعای امام حسین (ع) را با آنچه علامه حلی و سید جلیل القدر به آن الحاق کرده‌اند ترک نکن. آن دعا به فرض هم که از امام حسین علیه‌السلام نباشد، مضامینی عالی دارد پس در فهم معنای آن بسیار کوشش کن، زیرا آن مضمون‌ها، باعث بلندای فکر است.

همچنین دعاهای «صحیفه سجادیه» را ترک نکن و دعای حضرت امام صادق (ع) را نیز به آن ضمیمه کن و سپس حاجت‌هایی را که داری، مسئلت کن، در حق برادران مؤمنت دعا کن، خصوصاً هر کس که برایت علم دین یاد داده باشد و نیز پدر و مادرت و پدران و مادران‌شان و دیگر رحم‌ها و دارندگان حق‌ها و در آن حال که دعا می‌کنی، مبالغه به خرج ده تا هیئتت برای رحمت رحم‌کننده‌ترین رحم‌کننده‌ها جالب‌ترین باشد. اما در گریه و ابتهال و لباس زمخت پوشیدن و بستن دست‌ها مراقبه کن! سخنانت در مبالغه برای طلب رحم و عطوفت خداوند نرم‌ترین باشد.

* چگونه دعا کنیم؟

روایت شده که خداوند متعال خطاب به موسی کلیم‌الله (ع) اینگونه وحی کرد: یا موسی! هنگامی که به درگاه من دعا می‌آوری و مناجات می‌کنی، نقاب ترس و هراس را به چهره‌ات بیاویز! تواضع کن و صورت خود را به زمین (خاک) بسای و با کریم‌ترین عضوهای بدنت به من سجده نما! و به حال قیام، برایم قنوت بردار! آنگاه که صدایم می‌زنی، با قلبی لرزان و ترسان صدایم کن و تمام عمرت را در ابلاغ حکم‌های من و اجرای آن صرف نما!

و خطاب به عیسی (ع) چنین وحی کرد: یا عیسی از دیدگانت اشک جاری کن و با قلبی خاشع به نزد من بیا. یا عیسی! در سختی‌ها و مشقت‌ها به من پناه بیاور که همانا من به غم‌زدگان پناه و به بیچارگان جواب می‌دهم و همانا منم مهربان‌تر از مهربان.

و زمانی که به این حالات واقف شده و اراده کردی خدا را برای برای حوائجت بخوانی، اگر برادرانت را بر خودت ترجیح داده و آنان را با نامشان یاد نموده و قضای حاجت‌شان را از خدا خواسته و آنچه از نیازهایشان که می‌دانی، یک به یک مسئلت کنی، بدان که هرگز ضرر نکرده‌ای، بلکه نفع فراوان برده‌ای و به درستی که این از هر تجارتی برای تو سودمند‌تر است، چه آنان را در دعا به خودت مقدم داشته و با زبانی در حق خودت دعا کرده‌ای که خدا را به اندازه یک چشم به هم زدن معصیت نکرده چه تو با زبان فرشتگان معصوم، بلکه با زبان خداوند عالمیان دعا کرده و به عوض یک دعا، دعاهای بی‌شمار نموده‌ای.

* پاداش هزار برابری خداوند به کسی که در حق دیگران دعا کند

همچنانکه از ابن ابی عمیر از زید نرسی نقل شده است: ما با معاویه پسر وهب در حج بودیم و او دعا می‌کرد در دعایش دقت کرده و دیدیم یک کلمه برای خودش دعا نکرد، ولی تک‌تک مردمان را دعا کرد، با نام خود و نام پدرانشان، تا زمانی که مردمان پایین آمدند. پس به او گفتیم: ای عمو! به درستی که از تو به امری عجیب برخوردیم. گفت: چه چیزی شما را شگفت زده کرده است؟ گفتیم: همانا تو در این چنین محلی، برادرانت را به خودت ترجیح دادی و آنها را یک به یک یاد کردی گفت: ای برادر زاده! تعجب نکن، زیرا من از مولایم و مولایت و مولای هر مؤمن و مؤمنه‌ای که سوگند به خدا! اوست آقای گذشتگان و باقی ماندگان پس از پدرانش، شنیدم و اگر نشینده باشم، دو گوشم «کر» و دو چشمانم کور باد و به شفاعت محمد (ص) نرسم که فرمود:

هر کس پشت سر برادر مؤمنش به او دعا کند، فرشته‌ای از آسمان دنیا فریاد بر می‌دارد: صد هزار برابر آنچه به آن دعا کردی، برای خودت، ای بنده خدا و فرشته‌ای دیگر از آسمان دوم ندا در می‌دهد: دویست هزار برابر آنچه به او دعا کردی، برای تو، ای بنده خداوند! و... فرشته‌ای دیگر از آسمان هفتم ندا در می‌دهد: هفتصد هزار برابر آنچه دعا به آن کردی، برای توست، ای بنده خداوند و سپس خدای جل و علا خود ندا می‌دهد: همانا من، بی‌نیازی هستم که هرگز محتاج نخواهم شد! ای بنده خدا! برای توست هزار هزار برابر آنچه به آن دعا کردی.

حال، ای برادران! نفع کدام یک - از این دو شق - بیشتر است: آیا آنچه من اختیار کرده‌ام یا آنچه تو به آن امرم می‌کنی؟

در این مجال امری است شایان دقت و آن این که؛ همانا تو با دعایی که در حق برادرت می‌کنی، باید به واقع دوستدار او بوده و دیگر حق‌هایش را نیز ادا کنی، اما اگر دوستدارش نبوده و این کار را تنها در دعا انجام دهی، می‌ترسم چیزی از این روایت جلیل در حق تو راست نیاید.

سپس، بر دعا کننده لازم است براساس فرمایش امام صادق(ع) که می‌فرماید: ادب دعا را حفظ کن و بنگر چه کسی را می‌خوانی، چگونه می‌خوانی، و به چه منظور می‌خوانی! عظمت خداوند و کبریایش را محقق بدان.

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 آبان 1391  - 7:24 PM

 

  «عرفه» روزی است که درهای رحمت الهی بر بندگان گشوده می‌شود و حتی بچه‌های درون شکم مادر نیز از فضل خداوند بی‌نصیب نمی‌مانند. برای این روز خواندن نماز، دعای عرفه سید الشهداء(ع) و تسبیحات ویژه پیامبر(ص) توصیه شده است.

خبرگزاری فارس: اعمال مستحبی روز عرفه / تسبیحات ویژه پیامبر(ص) و امام صادق(ع)

 

  روز عرفه، روز شناخت است، عرفه روزی است که خدای سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می‌خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان می‌گسترد و درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی بندگانش می‌گشاید.

امام سجاد(ع) در روز عرفه خطاب به سائلی که از مردم تقاضای کمک مى‎کرد، فرمود: واى بر تو! آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مى‎کنى؟ حال آن که در این روز امید مى‎رود که بچه‎هاى در شکم هم از فضل خدا بی‌نصیب نمانند و سعید شوند.

براى این روز اعمالی ذکر شده است که در ادامه می‌آید:

- غسل که مستحب است قبل از زوال انجام شود.

- زیارت امام حسین(ع) که از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است و احادیث، در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسى توفیق یابد که در این روز تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد، ثوابش از کسى که در عرفات است، کمتر نیست.

- بعد از نماز عصر پیش از آن که مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود، در زیر آسمان دو رکعت نماز به جا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزیده شود، پس چون وقت ظهر شد زیر آسمان رَود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شد، دو رکعت نماز اقامه کند.

در رکعت اوّل بعد از سوره «حمد»، «توحید» و در دوم بعد از  سوره «حمد»، سوره «کافرون» خوانده شود و بعد از آن چهار رکعت (دو نماز دو رکعتی) نماز گزارد که در هر رکعت بعد از سوره «حمد»، سوره «توحید» را پنجاه مرتبه بخواند که این نماز، همان نماز حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.

-شیخ کفعمى در کتاب «مصباح» فرموده است: روزه عرفه مستحب است، براى کسى که ضعف پیدا نکند و مانع دعا خواندن او نشود.

- تسبیحات حضرت رسول(ص) در روز عرفه:

سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الارْضِ حُکْمُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیهِ

سپس صد مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ» بگوید.

- سوره «توحید» صد مرتبه و «آیة‌الکرسى» صد مرتبه و صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد خوانده شود و سپس دعای زیر خوانده شود:

10 مرتبه؛ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یحْیى وَ یمیتُ وَیمیتُ وَیحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یموُتُ بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قدیرٌ؛

10 مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیومُ وَ اَتوُبُ اِلَیهِ؛

10 مرتبه یا اَللّهُ. 10 مرتبه یا رَحْمنُ. 10 مرتبه یا رَحیمُ. 10 مرتبه یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ. 10 مرتبه یا حَىُّ یا قَیومُ.  10 مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ. 10 مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ. 10 مرتبه آمینَ.

- ذکر صلوات از حضرت صادق(ع):

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ یا مَنْ یحوُلُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاْعْلى وَبِالاْفُقِ الْمُبینِ یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى یا مَنْ لَیسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ محمد

و بخواه حاجت خود را که بر آورده خواهد شد، سپس این ذکر صلوات را بگوید:

اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَ یا خَیرَمَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاْوَّلینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاّْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الاْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسیلَةَ وَالْفَضیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ وَالدَّرَجَةَ الْکَبیرَةَ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِیمَةِ رُؤْیتَهُ وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنى

عَلى مِلَّتِهِ وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیاً سآئِغاً هَنَّیئاً لا اَظْمَاءُ بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ مِنّى تَحِیةً کَثیرَةً وَ سَلاماً - دعای ام داود خوانده شود .

- دعای امام حسین(ع) در روز عرفه خوانده شود.

-در آخر روز عرفه این دعا خوانده شود:

یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّکَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَکَ لى لا تَنْقُصُکَ فَاَعْطِنى ما لاینْقُصُکَ وَاغْفِرْ لى ما لایضُرُّکَ و همچنین بخواند: اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَیرَ ما عِنْدَکَ لِشَرِّ ما عِنْدى فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى وَ نَصَبى فَلاتَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصیبَتِهِ

- دعای مشلول امیرالمؤمنین(ع) خوانده شود.

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 آبان 1391  - 7:23 PM

 

  بعد از شهادت محمد، اصغر بی‌تاب جبهه بود. هر چه سعی کردم او را از رفتن منصرف کنم، نشد؛ سن کم و جثه کوچک‌اش را هم بهانه کردم، که شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرد و برای اعزام اسم نوشت. وقتی دیدم دارم مغلوب خواسته او می‌شوم، برایش شرطی گذاشتم که فکر می‌کردم مو لای درزش نمی‌رود!

خبرگزاری فارس: شرط پدر برای جبهه نرفتن پسر

 

 شهیدان «محمد و اصغر عرب رستمی» از شهدای شهر شهید پرور ورامین هستند که پدرشان نیز افتخار حضور در جبهه‌ها را داشته و در کنار آن سال‌ها مسئول اطلاع رسانی شهادت رزمندگان به خانواده‌ها‌ را بر عهده داشته است.

«حسین‌ قلی عرب رستمی» پدر شهیدان «محمد و اصغر عرب رستمی» برای‌مان اینچنین روایت کرد: 

بنده 77 سال سن دارم و متولد روستای رستم ‌آباد از توابع شهر جوادآباد ورامین هستم. پس از ازدواج به شهرری مهاجرت کرده و در منطقه پل سیمان ساکن شدم. پس از 20 سال سکونت در شهرری، اوایل پیروزی انقلاب به ورامین مهاجرت کردم. 

محمد فرزند اولم بود که در سال 1339 در شهرری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ابن‌سینا گذارند و پس از مهاجرت به ورامین، مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید رجایی ادامه داد. با تأسیس بسیج جزو اولین افرادی بود که به عضویت پایگاه بسیج مهدیه کارخانه قند ورامین درآمد.

محمد در سن 15 سالگی به عنوان سرباز وارد نیروی زمینی ارتش شد. او دوره آموزشی را در پادگان عجب‌شیر گذراند و عضو لشگر 92 زرهی جنوب شد. پس از 8 ماه حضور در منطقه به دلیل دستور امام(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، به خانه برگشت و مجدداً به دستور امام مجدداً به منطقه رفت.

در عملیات طریق ‌القدس سال 60 دراثر لو رفتن عملیات و خیانت  بنی‌صدر، محمد همراه دو همرزم خود «حسن نوری» و «مجتبی شرفی» در اثر اصابت موشکی به‌ نفربرشان به شهادت رسید.

3ماه پس از شهادت، برای انتقال پیکر محمد به بستان رفتم و بدن سوخته او را از بستان که تازه آزاد شده بود، به ورامین انتقال داده و پس از تشییع در گلزار شهدای (حسین رضا) به خاک سپردیم.

* خوابی که از شهادت محمد خبر داد

یک شب به دلیل کسالتی که داشتم، در عالم خواب محمد را دیدم که با لباس سفیدی آمد و بالای سر من چند بیت شعر خواند و گفت: پدر جان! بلند شو، خوب شدی. وقتی بیدار شدم، هیچ کسالتی احساس نکردم.

بار دوم هم به خواب عروس دایی‌‌اش آمده بود و گفته بود چرا نمی‌روی منزل ما کمک مادرم کنی، فردا شب برای من دعای توسل گرفته و تنهاست.

****

اصغر دومین فرزندم بود که در سال 1345 در محله پل سیمان شهرری به دنیا آمد. سال‌های اول و دوم ابتدایی را در شهرری گذراند و با مهاجرت به ورامین تا پایان دوره راهنمایی مثل برادرش در مدرسه شهید رجایی ورامین تحصیل کرد.

پس از عضویت در پایگاه بسیج مهدیه کارخانه قند، بارها قصد رفتن به جبهه را کرد. این میل شدید، زمانی به اوج خود رسید که برادرش به شهادت رسیده بود. او یک هفته به دلیل مخالفت ما برای رفتن به جبهه به مدرسه نرفت، اما ما از این مسئله بی‌خبر بودیم، تا اینکه مدیر مدرسه ما را از این موضوع با خبرکرد.

بالاخره چاره‌ای جز قبول خواسته‌اش نداشتیم؛‌ اما برای این که باز بهانه‌ای برای نرفتن او داشته باشیم به کم‌ سن بودن و مهمتر از آن جثه کوچکش تأکید کردیم، اما اصغر با دستکاری شناسنامه‌اش و دادن کپی آن به سپاه ورامین همه کارها را انجام داده بود و فقط منتظر جواب ما بود.

*کشتی گرفتن با فرش شرط رفتن به جبهه

حالا هر چه شرط گذاشتیم اصغر منصرف شود، فایده نداشت تا این که یک شرط ویژه را قرار دادم و گفتم اگر بتوانی من را با فرش سنگینی که در منزل بود یک دفعه بلند کنی قول می‌دهم با رفتنت موافقت کنم.

اصغر با جثه کوچکش اما با اراده زیاد و با گفتن یک یا «امام زمان (عج)» فرش و من را دو تایی بلندکرد و به من رو کرد و گفت: بابا دیدی توانستم، حالا مرد و قولش!

* غذای بیت‌المال را خورده‌ام و حالا جبهه نروم؟

اصغر هنگامی که همراه 10 مینی ‌بوس از بچه‌‌های ورامین عازم مناطق جنگی می‌شدند، از من خواست دنبالش نروم. او همراه نیروهای دیگر اعزامی از ورامین دوره فشرده 3 ماهه آموزشی را در پادگان امام حسین(ع) گذراند. یک بار که برای مرخصی آمد گفت: آموزش‌ها خیلی سخت است. به او پیشنهاد دادم خوب دیگر نرو؛ اما گفت: باباجان، غذای بیت‌المال را خورده‌ام، حالا دیگر نروم؟

اصغر بعد از پایان دوره آموزشی به‌ دوکوهه رفت. بعد از 5 روز، اولین نامه را برای من نوشت و از من درخواست کرد نامه‌‌ای ننویسم تا بعداً جای خود را اعلام کند. 5 روز پس از آغاز عملیات بیت‌المقدس، نامه‌ای از سه راه دارخوین برایم نوشت که گفته بود کمک ‌آرپی‌جی‌‌زن‌ است. بعد جزو نیروی پیاده انتخاب شد که اسرای عراقی را تحویل نیروهای پشت خط می‌داد.

* مژده کشتن 140 نیروی عراقی در انتقام خون برادر

آخرین نامه را زمانی نوشت که در آن مژده انتقام خون برادرش را با کشتن 140 بعثی داده بود. اصغر در همان عملیات (بیت‌المقدس) پس از اینکه این تعداد از نیروهای بعثی را به هلاکت رساند، در اثر اصابت تیر به قلبش مجروح شد و برای جراحی به بیمارستان امام خمینی تبریز انتقال داده شد.

پس از اطلاع از مجروحیت اصغر از طریق عموی او که در بیمارستان بازرگان کار می‌کرد، همراه مادرش و پسر برادرم عازم تبریز شدیم. هنگامی که به بیمارستان رسیدیم، گفتند اصغر را برای جراحی قلب به اتاق عمل برده‌اند. برادرم که از وضعیت او با خبر بود، از من خواست برای استراحت داخل شهر برویم. وقتی عصر به بیمارستان برگشتیم، برادرم گفت: اصغر را با قطار به تهران فرستادند و ما هم باید با مینی‌بوس به تهران برگردیم.

 * 40 روز از اعزام به جبهه تا شهادت

بعد از اینکه به تهران رسیدیم، کاملاً به شهادت فرزندم آگاه شده و یقین پیدا کرده بودم. اما برادرم باز از این موضوع طفره می‌رفت و گفت دیر وقت است برویم منزل ما، وقتی به منزلش رفتیم، گفتم موضوع چیست؟ گفت: فردا به معراج شهدا می‌رویم و پیکر اصغر را تحویل می‌گیریم؛ مدت زمان حضور محمد در جبهه تا شهادتش تنها 40 روز طول کشید و بدنش پس از انتقال و تشییع در گلزار شهدای حسین رضا ورامین در کنار مزار برادرش به خاک سپرده شد.

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 آبان 1391  - 7:05 PM

 

  آقا مهدی دستش را به دوش علی زد و گفت: آقای علی آقا! رودست خوردی. می‌دونی این آقا یوسف کیه؟ علی که هاج و واج مونده بود، گفت: نه! چطور مگه؟ آقا مهدی گفت: یوسف سجودی تو لشکر 25 کربلا فرمانده گردان بوده!

خبرگزاری فارس: فرمانده گردانی که خود را آرپی‌جی‌زن معرفی کرد + عکس

 

  سردار شهید «یوسف سجودی»، فرمانده تیپ سوم لشکر 17 علی‌ابن‌ابیطالب (ع) و گردان‌های صاحب‌الزمان (عج) و حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر 25 کربلا بوده است. این فرمانده‌ بی‌ریا برای فرار از مسئولیت در دوران دفاع مقدس از لشکر 25 به لشکر 17 می‌رود که  خاطره‌ زیبای این ماجرا در وبلاک لشکر 25 کربلا این چنین روایت شده است: 

***

حاج مرتضی قربانی، دلتنگ یوسف شده بود. هر وقت هم بچه‌های گردان حمزه را می‌دید به یاد او و رشادت‌هایش می‌افتاد. مدتی بود که یوسف به لشکر 17 علی‌ابن‌ابی‌طالب (ع) منتقل شده بود و از آن مدت تا به حال هیچ اطلاعی از او نداشت. با خودش گفت: «یه سر می‌رم لشکر 17؛ هم زین‌الدین را می‌بینم و هم یوسف را». سوار تویوتا شد و به طرف مقر لشکر17 حرکت کرد. وقتی رسید، سراغ دفتر فرماندهی را از دژبانی گرفت. وارد سالن شد و در اتاق فرماندهی را کوبید. از داخل اتاق، صدایی شنید: «بفرمایید.» در را باز کرد و وارد اتاق شد. آقا مهدی زین‌الدین با دیدن حاج مرتضی بلند شد، به طرفش آمد و گفت: «به به! حاج مرتضی! چه خبر از این طرفا؟ راه گم کردی؟!»

 

 

حاج مرتضی با دیدن اتاق متعجب شد. چرا که نه از میزی خبر بود و نه از صندلی. گوشه‌ای از اتاق چفیه‌ای پهن بود و یک طرف آن قرآن و مفاتیح و طرف دیگر آن، چند پوشه و یک گوشی تلفن. روی دیوار هم عکس حضرت امام(ره)، به چشم می‌خورد. با آقا مهدی، گرم صحبت شد.

آقا مهدی از حاج مرتضی سوال کرد: خُب چی شده، اومدی این طرفا؟ از این کارها نمی‌کردی، توی جلسه شورای فرماندهی به زور می‌شه شما را دید.

- راستش اومدم هم خدمت شما عرض ادبی کنم و هم آقا یوسف سجودی را ببینم. 

- اسمش آشنا نیست؟

 ـ یعنی یوسف را نمی‌شناسی؟

- نه! اولین باری ست که این اسم را می‌شنوم.

حاج مرتضی به شک افتاد و با خود گفت: خودش گفت می‌رم لشکر17، قرار نبود جای دیگه‌ای بره؟

به آقا مهدی گفت: راستش، آقا یوسف یکی از فرماندهان گردان‌های عملیاتی لشکر ما (گردان حمزه لشکر 25 کربلا) بود. چند ماه پیش به من گفت می‌خوام به لشکر 17 برم. آقا مهدی بدون هیچ معطلی، گوشی تلفن را برداشت و شماره گرفت. 

 

 

ـ پرسنلی!

ـ بفرمایید.

ـ زین‌الدین هستم، لطفاً تو لیست نیروهای جدید رسمی نگاه کنید. ببینید نام برادر یوسف سجودی هست یا نه؟

آقا مهدی گوشی را گذاشت، رو به حاج مرتضی کرد و گفت: با این اوصاف که شما می‌فرمایید اگر به اینجا منتقل شده باشه تا حالا باید اسمش رو می‌شنیدم.

ـ آخه خودش به من گفت که می‌رم لشکر17؛ تازه بهش گفته بودم برای زین‌الدین زنگ بزنم، معرفی‌ات کنم؟ ولی قبول نکرد.

زنگ تلفن به صدا در آمد. آقا مهدی گوشی را برداشت.

ـ حاج آقا! اسمی که فرموده بودید در لیست هست.

- خب، مسئولیتش چیه؟

ـ اینجا نوشته، یکی از آرپی‌جی‌زن‌های گردان قائم.

آقا مهدی که با این خبر متعجب شده بود، گوشی را گذاشت و به حاج مرتضی گفت: چنین اسمی داریم، ولی آرپی جی زن یکی از گردان‌های ماست.

حاج مرتضی زیر لب گفت: آرپی جی زن؟ مطمئنم خودشه. من که توی این مدت با این یوسف بودم، از کارهاش سر در نیاوردم. حالا کجاست؟ می‌تونم برم گردان شون پیداش کنم؟

آقا مهدی رفت پشت دستگاه بیسیم مرکزی و "علی" فرمانده گردان قائم را صدا زد. چند لحظه بعد علی آمد. حاج مهدی به علی گفت: آقا مرتضی قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا هستند؛ ببین چی میگن.

 

 

 

ـ خب علی آقا! بگو ببینم تو گردان شخصی به نام یوسف سجودی دارید؟

علی که انتظار چنین سوالی را نداشت، گفت: چطور مگه؟ خبریه؟

ـ‌ نه علی آقا! حاج مرتضی اومده ایشون رو ببینه.

ـ بله! آقا یوسف از اون آرپی جی زن‌های ماهر و کم نظیره. راستش تا به حال آرپی جی زن به این دقیقی ندیده بودم. کارش خیلی درسته.

حاج مرتضی با خنده ملیحی گفت: آرپی جی زن ماهر؟ آقا یوسف تمام کارهاش درسته. دومی نداره.

آقا مهدی دستش را به دوش علی زد و گفت: آقای علی آقا! رودست خوردی. می‌دونی این آقا یوسف کیه؟

علی که هاج و واج مونده بود، گفت: نه! چطور مگه؟

ـ آخه یوسف سجودی تو لشکر 25کربلا فرمانده گردان بوده.

ـ‌ فکرش را می‌کردم. از اقتدار و متانتش معلوم بود. من که ازش سوال کردم در چه واحدی حاضر به فعالیت هستی؟ گفت: من آرپی جی زن خوبی هستم و من هم فرستادمش تو دسته پشتیبانی. تازه شما هم که چیزی به من نگفتید.

ـ‌ خب آخه من هم تا حالا چیزی نمی‌دونستم. همین الآن حاج مرتضی به من گفت.

حاج مرتضی گفت: این آقا یوسف ما اصلاً اهل این حرفا نیست که مسئولیت داشته باشه. هر جا باشه کار می‌کنه.

هر چه زمان می‌گذشت اشتیاق آقا مهدی برای دیدن یوسف بیشتر می‌شد. رو به حاج مرتضی کرد و گفت: خب، حاجی پاشو بریم این آقا یوسف رو ببینیم. بقیه حرفا باشه پیش اون.

یوسف داخل سنگر دو زانو نشسته بود و مشغول قرائت قرآن بود که صدای یا الله! نگاهش را به طرف در ورودی سنگر جلب کرد. چشمش را به آنجا دوخت. پتویی که به جای در از آن استفاده می‌شد، بالا زد و علی وارد شد. پشت سرش آقا مهدی و بعد حاج مرتضی. یوسف با دیدن حاج مرتضی هیجان زده شد. قرآن را بست و بر روی جعبه مهمات که کنار دستش بود گذاشت و از جایش بلند شد و خودش را در آغوش حاج مرتضی رها کرد.

 

 

ـ چه عجب حاجی! این طرفا؟

ـ‌ خوب آقا یوسف! از مسئولیت فرار می‌کنی؟

یوسف که قضیه را فهمیده بود، خود را از آغوش حاج مرتضی جدا کرد و گفت: مگه آدم باید حتماً مسئولیت داشته باشه تا خدمت کنه؟

آقا مهدی در ادامه حرف حاج مرتضی گفت: آقا یوسف! درسته براتون فرق نمی‌کنه، اما ما به امثال شما و تجربیات شما نیاز داریم. شما باید خودتون رو معرفی می‌کردید. یوسف که در یک حالت غیرمنتظره قرار گرفته بود، گفت: راستش همین طور که آقا مرتضی می‌دونه برای من فرقی نمی‌کنه. هر چی تکلیف باشه من همون رو انجام می‌دم. حالا شما هم هر چه امر بفرمایید بنده به عنوان سرباز در خدمتم.

سخنان یوسف چون آب زلال و شفاف بر جان آقا مهدی می‌نشست. او به یوسف خیره شده بود و بر این متانت، بی‌ریایی، بزرگواری و از خودرستگی او غبطه می‌خورد. 

ادامه مطلب
چهارشنبه 3 آبان 1391  - 10:08 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6181005
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی