به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینه فاضله حضور تو را بشناسیم، تو را دوست می داشتیم و به تو عشق می ورزیدیم.

 
خبرگزاری فارس: روایت کرده اند اردیبهشتی می رسد از راه...

 

عصر امروز، راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند: تو که بیایی خون به پا می کنی، خون به راه می اندازی و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند. درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند.

ما از همان کودکی، تو را دوست داشته داشتیم. با همان فطرتمان به تو عشق می ورزیم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم. عشق تو با سرشت ما عجین شده بود و آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود. اما ...اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی. همه ،پیش از آنکه نگاه مهر گستر و دست های عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند.

آری، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، باید علف های هرز را وجین کرد و این جز با داسی برندده و سهمگین، ممکن نیست. آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید. آری، برای اینکه عدالت به کرسی بنشیند، هرچه سریر ستم آلوده سلطنت را باید واژگون کرد و به دست نابودی سپرد و اینها همه، همان معجزه ای است که تنها از دست تو بر می آید و تنها با دست تو محقق می شود.

اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی. آن بهشت را برای کسی ما ترسیم نکرد. کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است ، چگونه ساحلی است؟!

کسی به ما نگفت که وقتی توبیایی: پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریاها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه می کند.(۱)

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی : دل های بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ریشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد و طوق ذلت بردگی را از گردن خلایق بر می دارد .(۲)

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی: ساکنان زمین و آسمان به تو عشق می ورزند، آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین، گیاهان خود را می رویاند... و زندگان آرزو می کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقیقی را می دیدند و می دیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمینفرو می فرستد.(۳)

به ما نگفتند که وقتی توبیایی: همه امت به آغوش تو پناه می آورند همانند زنبوران عسل به ملکه خویش و تو عدالت را آنچنان که باید و شاید در پهنه جهان می گستری و خفته ای را بیدار نمی کنی و خونی را نمی ریزی.(۴)

به ما نگفته بودند که وقتی تو بیایی: رفاه و آسایشی می آید که نظیر آن پیش از این نیامده است.مال و ثروت آنچنان وفور می یابد که هرکه نزد تو بیاید فوق تصورش، دریافت می کند.(۵)

به ما نگفته بودند که وقتی تو بیایی: اموال را چون سیل، جاری می کنی و بخشش های کلان خویش را هرگز شماره نمی کنی.(۶)

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی: هیچ کس فقیر نمی ماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمند می گردد و پیدا نمی کنند . مال را به هرکه عرضه می کنند، می گوید بی نیازم .(۷)

ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی!

ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینه فاضله حضور تو را بشناسیم، تو را دوست می داشتیم و به تو عشق می ورزیدیم. که عشق تو با سرشت ها عجین شده بود و آمدنت طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود. ظهور تو بی تردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد.

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد

هرکه اقرار بدین حسن خداداد نکرد

پی نوشت ها:

۱. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : فعند ذلک تفرح الطیور فی اوکارها و الحیتان فی بحارها و تفیض العیون و تنبت الارض ضعف اکلها: ینابیع الموده ، ج۲،ص۱۳۶.

۲. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یفرج الله بالمهدی عن الامه، بما قلوب العباد عباده و یسمعهم عدله، به یمحق الله الکذب و یذهب الزمان الکذب و یذهب الزمان الکلب و یخرج ذل الرق من اعناقکم: بحارالانوار،ج۵۱، ص۷۵.

۳. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یحبه ساکن الارض و ساکن السماء و ترسل السماء فطرها و تخرج الارض نباتها.لاتمسک منه شیئا،یعیش فیه سبع سنین او ثمانیا او تسعا.یتمنی الاحیاء الاموات لیرو العدل و الطمانینه و ما صنع الله باهل الارض من خیره: بحارالانوار، ج۵۱

۴. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یاوی الی المهدی امته کمال تاوی النحل الی یعسوبها و یسیطر العدل حتی یکون الناس علی مثل امرهم الاول. لا یوقظ نائما و لا یهرق دما:منتخب الاثر، ص۴۷۸ .

۵. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: تنعم امتی فی دنیاه نعیما لم تنعم مثله قط . البر منهم و الفاجر و المال کدوس یاتیه الرجل فیحثوله:البیان، ص۱۷۳.

۶. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یفیض المال فیضا و یحثو المال حثوا ولا یعده عدا:صحیح مسلم، ج۸، ص۱۸۵

۷. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: یفیض فیهم المال حتی یهم الرجل بماله من یقبله منه حتی یتصدق فیقول الذی یعرضه علیه:لا ارب لی به:مسند احمد، ج۲، ص۵۳۰.

سروده‌هایی از شاعران انقلابی در وصف امام زمان(عج)؛

مهدی سیار

زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه

روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

بهاری م‍ی‌رسد از راه و می‌گویند می‌روید

گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه

بگو چله‌نشینان زمستان را که برخیزند

به استقبال می‌آییمت ای عید از همین دی‌ ماه

به استقبال می‌آییمت آری دشت پشت دشت

چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه

به استهلال می‌آییمت ای عید از محرم‌ها

به روی بام‌ها هر شام با آیینه و با آه ...

سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان

گلویی تر کنید ای تیغ‌های تشنه، بسم الله!

امید مهدی نژاد

ای آخرین ستاره به فردا! تو مانده‌ای

خورشید ناپدید شد، اما تو مانده‌ای

مُردند غازیان یمین و یسارمان

سردار خستۀ شبِ هیجا! تو مانده‌ای

السابقون مصادره شد، کاخ سبز شد

تنها تو، ای اباذر! تنها تو مانده‌ای

ما گم نمی‌شویم که سکان به دست توست

ای ناخدای ورطۀ دریا! تو مانده‌ای

ما هم جگر به گوشۀ دندان گرفته‌ایم

زیرا تو ـ ای شریفِ شکیبا! ـ تو مانده‌ای

پایین نگاه می‌کنم و جمله رفته‌اند

رو می‌کنم به جانب بالا: تو مانده‌ای

تعظیم می‌کنم به بلندای حضرتت

آری، برای عرض تولّا تو مانده‌ای

تنها تویی و ما به جماعت نشسته‌ایم

مشکور نیست سعی فرادا، تو مانده‌ای

ما مانده‌ایم و معرکه، ما مانده‌ایم و تیغ

الّا همین بهانه که: آقا! تو مانده‌ای

قیصر امین پور

ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تو

دل می شکوفد گل به گل از دامن تو

جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست

گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو

آغاز فروردین چشمت، مشهد من

شیراز من، اردیبهشت دامن تو

هر اصفهان ابرویت نصف جهانم

خرمای خوزستان من خندیدن تو

م جز برای تو، نمی خواهم خودم را

ای از همه من های من بهتر، من تو

هرچیز و هر کس رو به سویی در نمازند

ای چشم های من، نماز دیدن تو !

حیران و سرگردان چشمت تا ابد باد

منظومه ی دل بر مدار روشن تو...

ناصر فیض

روب خیره ماند بر دریچه های روبه رو

و جاده های بی سوار و بی غبار و های و هو !

مرا به آسمان ببر، ببر به اوج بی کسی

که بگذرم ز بودنم به حرمت نگاه او

ستاره ای نمانده در شب سیاه و تلخ من

به آفتاب اگر رسیدی از طلوع من بگو

بگو که من هنوز هم به یاد صبح زنده ام

نفس نفس کنار شب دویده ام به جستجو

شکست، پشت طاقتم دروغ صادقانه ای ست

نگاه کن به چشم من که دارد از تو رنگ و بو

همیشه آرزوی من تو بوده ای هنوز هم

تو برگ و بار میدهی به ریشه های آرزو

نشسته خیره مانده ام در امتداد مبهمی

و سایه ای رسیده تا دریچه های روبه رو

فاضل نظری

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی

ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی

ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...

چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی

ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی

هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی

سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت

آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی

باد، پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان

عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی

چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت

غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی

کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم

سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی

یوسف علی میرشکاک

بی حضورت بس که در پسکوچه های انزوا ماندم

عاقبت در زیر بار کوهی از اندوه، جا ماندم

بی صدا می خواستی دست و دل بی ادعایم را

دست و دل را برد با خود ناامیدی، بی صدا ماندم

بودنم شد سایه ی نابودی امن و امان، برگرد

بی تو بی ایمان شدم، بی قبله بودم، بی خدا ماندم

شادی روز و شبت، روز و شبم را غم به چنگ آورد

تا جدا ماندم از آن آیینه از خود هم، جدا ماندم

ای دل دیوانه، شاید او نمی داند چرا رفته است

کاش می پرسیدی از خود، من که می دانم چرا ماندم

ادامه مطلب
جمعه 16 تیر 1391  - 5:50 AM

 مولود مسعود در بدو تولد گفت : شهادت می‌دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد.

 
خبرگزاری فارس: چگونگی ولادت حجت حق بر روی زمین

 

حکیمه دختر امام محمد تقی (ع) نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) مرا خواست و فرمود : عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد.

عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟  فرمود : نرجس.

گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!

فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش. وارد خانه شدم سلام کردم بانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت :ای بانوی من شب بخیر!گفتم:بانوی من و خاندان ما تویی!گفت:نه،من کجا و این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دو جهان خواهد بود. تا این کلام از من شنید با کمال حجب و حیا نشست. پس از اقامه نماز افطار کردم و خوابیدم،سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم.بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .

نزدیک بود که در وعده امام (ع) تردید کنم که ناگهان امام(ع)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند : عمه : وقت نزدیک است!

همین که صدای مبارک امام حسن عسکری (ع) را شنیدم مشغول خواندن سوره المسجده و یس شدم. در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.

گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم.

اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانه سجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود.

در این هنگام امام عسکری (ع) صدا زد : عمه جان ! فرزندم را نزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد.

امام(ع) فرمود : عمه جان :او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد،مادر نیز جواب سلامش را داد،سپس او را پیش امام حسن عسکری (ع)برگردانیدم 1.

جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.

زادروز یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) بر تمامی عاشقان و شیفتگان عدالت و رستگاری در سراسر عالم بویژه بر شیعیان جهان مبارک باد.

1- بخار ،ج51،ص2                      

ادامه مطلب
جمعه 16 تیر 1391  - 5:33 AM

 خوف از کشته شدن امام مهدی(عج) منجر شد که ولادت ایشان مخفی بماند، از سوی دیگر شناخته نشدن امام باعث تزلزل اعتقادی شیعیان می‌شد، لذا اهل‌بیت (ع) پیش از ولادت امام(عج) نوید ولادت آن بزرگوار را به شیعیان دادند.

 
خبرگزاری فارس: اقدامات ائمه برای آگاهی شیعیان از ولادت مخفی امام مهدی(عج)

 

از آنجا که حاکمان اجازه نمی‌دادند، ولادت امام دوازدهم(عج) برای همگان آشکار شود،‌ بلکه به ناچار باید در خفا بماند، چون خوف از کشته شدن حضرت(عج) وجود داشت، از سوی دیگر شناخته نشدن امام دوازدهم(عج)، به تزلزل اعتقادی شیعیان منجر می‌شد، امامان معصوم علیه‌السلام پیش از ولادت امام زمان (عج) نوید ولادت آن بزرگوار را به شیعیان داده و بر مسأله مخفی بودن ولادت ایشان و غیبت تاکید کردند:

- امام سجاد (ع) فرمود: «القائم منا یخفی علی النّاس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد»؛ «قائم ما (مهدی موعود) ولادتش بر مردم مخفی است؛ این موجب می‌شود که (برخی) بگویند: او هنوز متولد نشده است».

 - عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر علیه‌السلام عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیارند، تا کنون سابقه نداشته که فردی از شما اهل‌بیت این اندازه پیرو داشته باشد، (خوب است که شما دست به شمشیر ببری و قیام کنی)، حضرت فرمود: «انظروا من تحفی علی النّاس ولادته فهو صاحبکم»؛ «آن مهدی موعود و قائم منتظر من نیستم، بنگرید آن کسی که ولادتش بر مردم مخفی است، او صاحب الأمر و مهدی موعود است».

 - امام صادق علیه‌السلام فرمود: «صاحب هذاالامر تخفی ولادته عن هذاالخلق»؛ «ولادت مهدی بر مردم پوشیده است».

 -ایوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه می‌دارد: امیدوارم که صاحب الامر و مهدی موعود شما باشید، حضرت در پاسخ می‌فرماید: «نه آن مهدی موعود من نیستم؛ او یکی از فرزندان من است که ولادتش مخفی است».

 -عبدالعظیم حسنی (ع) گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: امیدوارم که آن مهدی موعودی که جهان را پر از عدل و داد می‌کند، شما باشید، حضرت فرمود: «همه ما قائم به امر خدا هستیم و همه ‌ما هادی و راهنمای دین خدا هستیم، لیکن آن قائم و مهدی موعودی که جهان را پر از عدل خواهد کرد، ولادتش مخفی است، وجودش از مردم غایب است، او همنام و هم کنیه رسول خدا(ص) است».

-امام عسکری علیه‌السلام قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود،‌ از جمله به عمه‌اش «حکیمه خاتون» فرمود: «در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می‌شود»، در همین راستا حضرت عسکری (ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه کرد.

-محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری (ع) شنیدم :«حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامه طلوع فجر متولد شد».

-احمد بن حسن بن اسحاق قمی می‌گوید: وقتی که امام مهدی (عج) متولد شد، نامه‌ای از امام عسکری(ع) به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: «فرزندی برایم متولد شده است، این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد».

ـ ابراهیم بن ادریس می‌گوید: امام ابومحمد عسکری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: «این را به جهت ولادت فرزندم «مهدی» عقیقه کن و به خود و خانواده‌ات بخوران».

امام یازدهم (ع) برای افزایش ایمان شیعیان نسبت به ولادت امام غائب، گام دیگری برداشت و آن این بود که امام مهدی(عج) را به تعدادی از شیعیان مورد اعتماد نشان داد، احمد بن اسحاق، معاویه بن حکیم،‌ محمد بن ایوب، محمد بن عثمان بن سعید عمری، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم، حسن بن ایوب، عمر اهوازی، ابراهیم بن محمد، یعقوب بن منفوس و ابوسهل نوبختی از جمله افرادی هستند که با اجازه امام عسکری علیه‌السلام، امام زمان(عج) را در حالی که خردسال بودند، رویت کردند.

 تبیین خواص:

بعد از زمینه‌سازی‌ها و بشارت‌های امام عسکری(ع)، نیز نشان دادن فرزندش، مهدی، اینک نوبت خواص است که اقدام کنند و وجود امام مهدی(عج) را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند.

در پی این اقدامات بسیاری از بزرگان امامیه که یقین به ولادت امام زمان(ع) پیدا کرده بودند، در صدد اطلاع رسانی به دیگر شیعیان بر آمدند، افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری،‌ معاویه بن حکیم، محمد بن معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی،‌ ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف‌‌خادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم از جمله کسانی بودند که کوشیدند، ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان برسانند.

بعد از شهادت امام عسکری علیه‌السلام نیز وکیلان حضرت با ارائه شواهد صدق، کرامت‌ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به تبیین و استدلال بر غیبت امام زمان علیه‌السلام اقدام کردند، کرامت‌ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان عرض می‌شد تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند، نشان دادن کرامت‌ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، «عثمان بن سعید عمری» صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند.

 در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم:

 1ـ روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی؛ وی می‌گوید: «حسن بن نضر» که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه‌ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود، او و «ابوصدام» و عده‌ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند، حسن بن نضر نزد ابوصدام رفت و گفت: امسال می‌خواهم به حج بروم، ابوصدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده‌ام و بیمناکم.

بنابراین باید بروم، قبل از حرکت به احمد بن علی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود، به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیه مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) نیز به وکالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.

2ـ روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار که می‌گوید: پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم، پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود، پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت کرد و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان، هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار، سپس وفات کرد.

چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه‌ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علایم و نشانه‌های اموال بیان شده بود، نشانه‌هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی‌دانست، محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی(عج) و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد.

3ـ روایت احمد دینوری سراج؛ می‌گوید: یکی دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسکری(ع) به قصد حج از اردبیل حرکت کردم و به دینور رسیدم، مردم در خصوص جانشین امام عسکری(ع) متحیر بودند، اهل دینور از آمدن من خشنود شدند، شیعیان آن جا سیزده هزار دینار سهم امام به من دادند که به سامرا ببرم و به جانشین حضرت بسپارم، گفتم: هنوز جانشین حضرت(ع) حتی برای خودم روشن نیست، گفتند: تو مورد اعتماد ما هستی، هر وقت جانشین حضرت را پیدا کردی، به او بده، سیزده هزار دینار را گرفتم و با خود بردم، در کرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات کردم، او هم هزار دینار و چند بقچه پارچه به من داد تا به ناحیه مقدسه برسانم، در بغداد در پی نایب حضرت می‌گشتم، به من گفتند که سه نفر مدعی نیابت هستند، یکی باقطانی است، نزدش رفتم و امتحانش کردم و از او شاهد صدق خواستم، چیزی نداشت که مرا قانع کند، سپس نزد دومی به نام اسحاق احمر رفتم، او را هم به حق نیافتم، نزد سومی رفتم، ابوجعفر یا عثمان بن سعید عمری، بعد از احوال پرسی به او گفتم: اموالی از مردم نزد من است و باید به جانشین امام عسکری(ع) تحویل دهم، در حیرتم و نمی‌دانم چه کنم، او گفت: برو در سامرا به خانه ابن الرضا (امام حسن عسکری(ع))، در آن جا وکیل امام را خواهی یافت، به سامرا رفتم و در خانه حضرت سراغ وکیل امام را گرفتم.

دربان گفت: منتظر باش، الان بیرون می‌آید، لحظه‌ای بعد فردی آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد، بعد از احوال پرسی به او گفتم: مقداری اموال از ناحیه جبل آوردم و به دنبال دلیل هستم، ناچارم از هر کس دلیلی برای اثبات نیابت بخواهم تا اموال را به او تسلیم کنم، در این وقت برای من غذا آوردند، گفت غذایت را بخور و کمی استراحت کن، سپس به کار تو رسیدگی می‌شود، بعد از گذشت پاسی از شب آن مرد نامه‌ای به من داد که در آن آمده بود: احمد بن محمد دینوری آمده و این مقدار پول و کیسه و بقچه آورده و درون آن کیسه این مقدار پول در آن است‌ و تمامی جزئیات را بیان داشت، از جمله نوشته بود: در کیسه پسر فلان شخص زره ساز شانزده دینار است، از کرمانشاه نیز یک کیسه از فلان شخص است و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانی است که برادرش پشم فروش است و ... با این نامه شک و تردیدم بر طرف شد و مشخص شد که عثمان بن سعید عمری نایب حضرت است، حضرت در این نامه به من دستور داد که اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردی که با او ملاقات داشتم، تحویل دهم.

4ـ روایت محمد بن علی اسود؛ وی می‌گوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه‌ای به من داد و گفت: آن را به ناحیه مقدسه برسان، من آن را با پارچه‌های بسیاری دیگر همراه خود آوردم، چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده، من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را، پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن...

5ـ روایت اسحاق بن یعقوب که می‌گوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می‌گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام (ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:‌ حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد، آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت کرد و حضرت پذیرفت.

6ـ روایت محمد بن علی بن شازان؛ ‌می‌گوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه‌ مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است، این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم، چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید، بیست درهم از آن مال تو بود.

با این خبرهای برتر، کرامت‌ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند.

شیعیان با بهره‌مندی از کرامت‌ها و علوم غیبیه حضرت مهدی(عج) به دو نکته پی بردند: یکی این که دانستند، مسیر اصلی امامت ترسیم شده از زمان پیامبر(ص) و علی(ع) به درستی طی شده و امامت از امام حسن عسکری(ع) به فرزندش امام مهدی(عج) منتقل شده است و در این دوره غیبت صغری، حضرت مهدی(عج) از پشت پرده شیعیان را رهبری می‌کند. 

دوم این که سازمان مخفی وکالت که از قبل با رهبری امامان(ع) فعالیت می‌کرد، اینک در دوره غیبت صغری نیز فعال است و «عثمان بن سعید عمری» از ناحیه مقدسه، مسئولیت و تولیت این سازمان را عهده‌دار است، بنابراین شیعیان هم به امامت امام مهدی پی بردند و هم به نیابت خاصه مطمئن شدند.

نویسنده: حجت‌الاسلام سید علی حسینی‌زاده، مدیر گروه کلام و اعتقادات مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

ادامه مطلب
جمعه 16 تیر 1391  - 5:31 AM

  نیمه شعبان پس از لیلة‌القدر، افضل روزهاست و برای آن عبادات بسیاری گفته شده است که احیای شب نیمه شعبان یکی از اعمال بوده و دارای ثواب و اجر فراوانی است.

 
خبرگزاری فارس: اعمال شب نیمه شعبان

 

 شب نیمه شعبان، شب بسیار مبارکی است و از امام جعفر صادق(ع) روایت است که «از حضرت امام محمدباقر(ع) سؤال شد از فضیلت‌های شب نیمه شعبان. ایشان فرمود: آن شب افضل شب‌ها است بعد از لیلة‌القدر و در آن شب خداوند عطا مى‌فرماید به بندگان، فضل خود را و مى‌آمرزد ایشان را به مَنّ و کَرَم خویش، پس سعى و کوشش کنید در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب. پس به درستى که آن شبى است که خدا قسم یاد فرموده به ذات مقدّس خود که دست خالى برنگرداند سائلى را از درگاه خود، مادامى که سؤال نکند معصیت را و آن شب آن شبى است که قرار داده حَقّ تعالى آن را از براى ما به مقابل آنکه قرار داده شب قدر را براى پیغمبر (ص) پس کوشش کنید در دعا و ثنا بر خداى تعالى».

از جمله برکات این شب مبارک ولادت با سعادت امام زمان(عج)در سحرگاه این شب سال 255 هجری قمری در سامرا است.

برای شب نیمه شعبان اعمال مهمی در مفاتیح‌الجنان ذکر شده است که یکی از آنها غسل است که سبب تخفیف گناهان می‌شود.

احیای شب نیمه شعبان از آداب دیگر متعلق به شب میلاد صاحب عصر است و دارای چنان اهمیتی است که امام زین‌العابدین(ع) این شب را به دعا و استغفار می‌گذراند و در روایت داریم که هر کس این شب را احیا بدارد، دل او در روزى که دل‌ها بمیرند، نخواهد مرد.

زیارت حضرت امام حسین(ع) از دیگر عبادات و افضل‌ترین اعمال شب نیمه شعبان است که گفته شده سبب آمرزش گناهان است و هر کس بخواهد با او مصافحه کند روح 124 هزار پیغمبر زیارت کند آن جناب را در این شب و کمترین زیارت آن حضرت آن است که به جای بلندی مانند پشت بامی رفته و به جانب راست و چپ نگاه کند پس سر به جانب آسمان کند پس زیارت کند آن حضرت را به این کلمات «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ» و هرکس در هر کجا باشد در هر وقت که آن حضرت را به این کیفیت زیارت کند امید است که ثواب حج و عمره براى او نوشته شود.

دیگر اعمال این شب، قرائت دعایی به منزله زیارت امام زمان(عج) به شرح ذیل است: «اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنا [هذِهِ] وَمَوْلُودِها وَحُجَّتِکَ وَمَوْعُودِهَا الَّتى قَرَنْتَ اِلى فَضْلِها فَضْلاً فَتَمَّتْ کَلِمَتُکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِکَ وَ لا مُعَقِّبَ لاِیاتِکَ نُورُکَ الْمُتَاَلِّقُ وَ ضِیاَّؤُکَ الْمُشْرِقُ وَ الْعَلَمُ النُّورُ فى طَخْیاَّءِ الدَّیْجُورِ الْغائِبُ الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ کَرُمَ مَحْتِدُهُ وَ الْمَلاَّئِکَةُ شُهَّدُهُ وَ اللّهُ ناصِرُهُ وَمُؤَیِّدُهُ اِذا آنَ میعادُهُ وَ الْمَلاَّئِکَةُ اَمْد ادُهُ سَیْفُ اللّهِ الَّذى لا یَنْبوُ وَ نُورُهُ الَّذى لا یَخْبوُ وَ ذوُالْحِلْمِ الَّذى لا یَصْبوُا مَدارُ الَّدهْرِ وَ نَوامیسُ الْعَصْرِ وَ وُلاةُ الاْمْرِ وَ الْمُنَزَّلُ عَلَیْهِمْ ما یَتَنَزَّلُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ اَصْحابُ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ تَراجِمَةُ وَحْیِهِ وَ وُلاةُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى خاتِمِهْم وَقآئِمِهِمُ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوالِمِهِمْ اَللّهُمَّ وَ اَدْرِکَ بِنا اءَیّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِیامَهُ وَ اجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ وَ اقْرِنْ ثارَنا ابِثارِهِ وَ اکْتُبْنا فى اَعْوانِهِ وَ خُلَصاَّئِهِ وَ اَحْیِنا فى دَوْلَتِهِ ناعِمینَ وَ بِصُحْبَتِهِ غانِمینَ وَ بِحَقِّهِ قآئِمینَ وَ مِنَ السُّوَّءِ سالِمینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَواتُهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الصّادِقینَ وَ عِتْرَتِهَ النّاطِقینَ وَ الْعَنْ جَمیعَ الظّالِمینَ و احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ یا اَحْکَمَ الْحاکِمینَ .»

در روایت دیگری آمده که حضرت صادق(ع) این دعا را به یکی از اصحاب خود آموخته بود که در شب نیمه شعبان آن را بخواند: «اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الْعَلِىُّ الْعَظیمُ الْخالِقُ الرّازِقُ الْمُحْیِى الْمُمیتُ الْبَدىَّءُ الْبَدیعُ لَکَ الْجَلالُ وَ لَکَ الْفَضْلُ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَنُّ وَ لَکَ الْجُودُ وَ لَکَ الْکَرَمُ وَ لَکَ الاْمْرُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الْشُّکْرُ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اْغفِرْلى وَ ارْحَمْنى وَ اکْفِنى ما اَهَمَّنى وَ اقْضِ دَیْنى وَ وَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقى فَاِنَّکَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ کُلَّ اَمْرٍ حَکیمٍ تَفْرُقُ وَ مَنْ تَشاَّءُ مِنْ خَلْقِکَ تَرْزُقُ فَارْزُقْنى وَ اَنْتَ خَیْرُ الرّازِقینَ فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ اَنْتَ خَیْرُ الْقاَّئِلینَ النّاطِقینَ وَ اسْئَلوُا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ اِیّاکَ قَصَدْتُ وَ ابْنِ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ وَ لَکَ رَجَوْتُ فَارْحَمْنى یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.»

 در این شب دعای دیگری وارد شده که گفته می‌شود حضرت رسول(ص) آن را مى‌خواندند: «اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْیَتِکَ ما یَحُولُ بَیْنَنا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضْوانَکَ وَ مِنَ الْیَقینِ ما یَهُونُ عَلَیْنا بِهِ مُصیباتُ الدُّنْیا اَللّهُمَّ اَمْتِعْنا بِاَسْماعِنا وَ اَبْصارِنا وَ قُوَّتِنا ما اَحْیَیْتَنا وَاجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا وَاجْعَلْ ثارَنا عَلى مَنْ ظَلَمَنا وَانْصُرنا عَلى مَنْ عادانا وَ لا تَجْعَلْ مُصیبَتَنا فى دینِنا وَ لا تَجْعَلِ الدُّنْیا اَکْبَرَ هَمِّنا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنا وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنا مَنْ لا یَرْحَمُنا بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.»

فرستادن صلوات در وقت زوال، قرائت دعاى کمیل، قرائت سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدلِلّهِ وَاللّهُ اَکْبَرُ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ صد مرتبه از دیگر اعمال این شب است.

در روایت دیگری آمده است که این شب دو رکعت نماز پس از نماز عشاء دارد به این کیفیت که در رکعت اوّل حمد و سوره جحد که قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ باشد و در رکعت دوم حمد و سوره توحید که قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ است پس چون سلام دادى بگو سُبْحانَ اللّهِ 33 مرتبه و اَلْحَمْدُلِلّهِ 33 مرتبه و اللّهُ اَکْبَرُ 34 مرتبه و در پایان این دعا را زمزمه می‌کنیم: «یا مَنْ اِلَیْهِ مَلْجَاءُ الْعِبادِ فِى الْمُهِمّاتِ وَاِلَیْهِ یَفْزَعُ الْخَلْقُ فىِ الْمُلِمّاتِ یا عالِمَ الْجَهْرِ وَالْخَفِیّاتِ وَ یا مَنْ لا تَخْفى عَلَیْهِ خَواطِرُ الاْوْهامِ وَ تَصَرُّفُ الْخَطَراتِ یا رَبَّ الْخَلایِقِ وَالْبَرِیّاتِ یا مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ الاْرَضینَ وَالسَّمواتِ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَمُتُّ اِلَیْکَ بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَیا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اجْعَلْنى فى هِذِهِ اللَّیْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَیْهِ فَرَحِمْتَهُ وَ سَمِعْتَ دُعاَّئَهُ فَاَجَبْتَهُ وَ عَلِمْتَ اسْتِقالَتَهُ فَاَقَلْتَهُ وَ تَجاوَزْتَ عَنْ سالِفِ خَطیئَتِهِ وَ عَظیمِ جَریرَتِهِ فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِکَ مِنْ ذُنُوبى وَ لَجَاْتُ اِلَیْکَ فى سَتْرِ عُیُوبى اَللّهُمَّ فَجُدْ عَلَىَّ بِکَرَمِکَ و َفَضْلِکَ وَ احْطُطْ خَطایاىَ بِحِلْمِکَ وَ عَفْوِکَ وَ تَغَمَّدْنى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ بِسابِغِ کَرامَتِکَ وَاجْعَلْنى فیها مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ الَّذینَ اجْتَبَیْتَهُمْ لِطاعَتِکَ وَاخْتَرْتَهُمْ لِعِبادَتِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خالِصَتَکَ وَ صِفْوَتَکَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَتَوَفَّرَ مِنَ الْخَیْراتِ حَظُّهُ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ سَلِمَ فَنَعِمَ وَفازَ فَغَنِمَ وَاکْفِنى شَرَّ ما اَسْلَفْتُ وَاعْصِمْنى مِنَ الاِْزدِیادِ فى مَعْصِیَتکَ وَحَبِّبْ اِلَىَّ طاعَتَکَ وَما یُقَرِّبُنى مِنْکَ وَیُزْلِفُنى عِنْدَکَ سَیِّدى اِلَیْکَ یَلْجَاءُ الْهارِبُ وَمِنْکَ یَلْتَمِسُ الطّالِبُ وَعَلى کَرَمِکَ یُعَوِّلُ الْمُسْتَقیلُ التّائِبُ اَدَّبْتَ عِبادَکَ بالتَّکَرُّمِ وَاَنْتَ اَکْرَمُ الاْکْرَمینَ وَاَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبادَکَ وَاَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ مِنْ کَرَمِکَ وَلا تُؤْیِسْنى مِنْ سابِغِ نِعَمِکَ وَلا تُخَیِّبْنى مِنْ جَزیلِ قِسَمِکَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ لاِهْلِ طاعَتِکَ وَاجْعَلْنى فى جُنَّةٍ مِنْ شِرارِ بَرِیَّتِکَ رَبِّ اِنْ لَمْ اَکُنْ مِنْ اَهْلِ ذلِکَ فَاَنْتَ اَهْلُ الْکَرَمِ وَالْعَفْوِ وَالْمَغْفِرَةِ وَجُدْ عَلَىَّ بِما اَنْتَ اَهْلُهُ لا بِما اَسْتَحِقُّهُ فَقَدْ حَسُنَ ظَنّى بِکَ وَتَحَقَّقَ رَجاَّئى لَکَ وَعَلِقَتْ نَفْسى بِکَرَمِکَ فَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ وَاَکْرَمُ الاْکْرَمینَ اَللّهُمَّ وَاخْصُصْنى مِنْ کَرَمِکَ بِجَزیلِ قِسَمِکَ وَاَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَاغْفِر لِىَ الَّذنْبَ الَّذى یَحْبِسُ عَلَىَّ الْخُلُقَ وَیُضَیِّقُ عَلىَّ الرِّزْقَ حَتّى اَقُومَ بِصالِحِ رِضاکَ وَاَنْعَمَ بِجَزیلِ عَطاَّئِکَ وَاَسْعَدَ بِسابِغِ نَعْماَّئِکَ فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِکَ وَتَعَرَّضْتُ لِکَرَمِکَ وَاسْتَعَذْتُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَبِحِلْمِکَ مِنْ غَضَبِکَ فَجُدْ بِما سَئَلْتُکَ وَاَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْکَ اَسْئَلُکَ بِکَ لا بِشَىءٍ هُوَ اَعْظَمُ مِنْکَ»

پس به سجده مى‌روى و 20 مرتبه یا رَبِّ، هفت مرتبه یا اَللّهُ، هفت مرتبه لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، هفت مرتبه ما شآءَ اللّهُ و 10 مرتبه لا قُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ، پس صلوات مى‌فرستى بر پیغمبر و آل او و مى‌خواهى از خدا حاجت خود را پس قسم به خدا که اگر حاجت بخواهى به سبب این عمل به عدد قطرات باران هر آینه برساند به تو خداوند عَزَّوَجَلَّ آن حاجت‌ها را بکَرَم عَمیم و فَضْل جَسیمِ خود.

برای این شب عظیم اعمال دیگری همچون خواندن نماز حضرت جعفر(ع) و دیگر نمازها هم آورده شده است که در مفاتیح‌الجنان به طور مفصل ذکر شده است.

ادامه مطلب
جمعه 16 تیر 1391  - 4:54 AM

 مسجد جمکران
كرامات و معجزات و عنایاتی كه از ائمّه‏ اطهار علیهم السلام صادر گشته و از سوی راویان مورد اعتماد روایت شده، و در كتاب‏های مورد استناد ثبت گردیده، منحصر به صدر اسلام و قرون اوّلیه‏ی اسلام نیست، بلكه هر روز در گوشه و كنار جهان، بویژه در حرم ائمّه‏ هدی‏ علیهم السلام معجزات و كرامات تازه‏ای تحقّق می‏یابد كه دلیل حقّانیّت پیشوایان شیعه، و مایه‏ دل گرمی شیعیان است. 
هر یك از شما، یك یا چند معجزه در حرم مطهّر ثامن الحجج امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام دیده و یا شنیده‏اید. 
اكنون كه دوران فرمانروایی حضرت بقیّة اللَّه، أرواحنا فداه، است، همه روزه، ده‏ها نفر در اقطار و اكناف جهان، با توسّل به ذیل عنایت آن حضرت‏علیه السلام، از امراض صعب‏العلاج و دیگر گرفتاری‏های خانمان‏سوز، به طور معجزآسا، رهایی می‏یابند و برای همیشه، خود را رهین عنایت آن حضرت می‏دانند. 
در این جا، یكی از این كرامت‏ها را كه در شب دوازدهم جمادی‏الاولی 1414 هجری، در مسجد مقدّس جمكران، برای یك كودك سیزده ساله‏ زاهدانی روی داد، برای نورانیّت قلب خوانندگان گرامی می‏آوریم. 
این كودك، سعید چندانی، دانش‏آموز كلاس پنجم ابتدایی است كه در دبستان محمّد علی فائق، در زاهدان، مشغول تحصیل است. 
سعید، در یك خانواده‏ مذهبی، در زاهدان متولّد شده و بر شیوه‏ عقاید اهل تسنّن تربیت یافته است. 
مادر سعید، اگر چه از لحاظ نسب، به خاندان عصمت و طهارت منسوب است، ولی او نیز سنّی حنفی است. 
سعید، یك سال و هشت ماه پیش از تاریخ یاد شده، در یك تعمیرگاه ماشین، پایش می‏لغزد و به چاهی كه روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می‏ریخته می‏افتد، و جراحت‏های مختلفی بر بدن‏اش وارد می‏شود. این جراحت‏ها، بهبود می‏یابد، ولی غدّه‏ای در ناحیه‏ی شكم پدید می‏آید. نخست، خیال می‏كنند كه فتق است، ولی با گذشت چند ماه، پزشكان معالج، اظهار می‏كنند كه غدّه‏ سرطانی است و باید او را برای معالجه به تهران ببرند. 
او را به تهران می‏آورند و در ((بیمارستان هزار تختخوابی)) بستری می‏كنند. پس از نمونه‏برداری و احراز غدّه‏ بدخیم سرطانی، او را به ((بیمارستان الوند)) منتقل می‏كنند و غدّه‏ای به وزن یك كیلو و نیم از شكم او بیرون می‏آورند، ولی در مدّت كوتاهی، جای غدّه، پر می‏شود. پزشكان، اظهار می‏كنند كه با این رشد سریع غدّه، دیگر كاری از ما ساخته نیست. 
مادر سعید، شبی در خواب می‏بیند كه به او می‏گویند: (( سعید را به مسجد جمكران ببرید.)). 
طبعاً، یك زن سنّی، نمی‏داند كه مسجد جمكران كجا است، ولی هنگامی كه خواب‏اش را برای دیگران نقل می‏كند، او را به مسجد جمكران قم راهنمایی می‏كنند. 
وی، سعید را با دیگر فرزندش، محمّد نعیم، به قم می‏آورد و بلافاصله به مسجد مقدّس جمكران مشرّف می‏شوند. 
سعید، روز سه‏شنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت یك و نیم بعدازظهر، وارد مسجد جمكران می‏شود. خدّام مسجد، وضع او را كه به این منوال می‏بینند، او را در اتاق شماره‏ هشت زایرسرای مسجد، اسكان می‏دهند. 
مادر سعید، اَعمال مسجد را فرا می‏گیرد، با پسرش، محمّد نعیم، اَعمال مسجد را انجام می‏دهد، آن گاه عریضه‏ای تهیّه می‏كند و آن را در چاه می‏اندازد، و با دلی سرشار از امید، به ذیل عنایت حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، متوسّل می‏شود. 
شب، فرا می‏رسد و عاشقان حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، طبق رسم سنواتی كه شب‏های چهارشنبه، از راه‏های دور و نزدیك، به مسجد مقدّس جمكران مشرّف می‏شوند، دسته دسته می‏آیند، در مسجد، به عبادت و نیایش می‏پردازند. 
مشاهده‏ این شور و هیجان مردم، در دل مادر سعید، طوفانی ایجاد می‏كند. او نیز همراه ده‏ها هزار زایر به عبادت و دعا و تضرّع می‏پردازد و شفای فرزندش را از حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، با اصرار و الحاح مسئلت می‏كند. 
هنگامی كه به اتاق مسكونی‏اش در زایر سرای مسجد می‏آید، دو نفر از خادمان، با اخلاص، به اطاق او می‏آیند و در آن جا عزاداری می‏كنند و برای شفای سعید، به طور دسته جمعی، دست به دعا برمی‏دارند. 
اكنون كه دوران فرمانروایی حضرت بقیّة اللَّه، أرواحنا فداه، است، همه روزه، ده‏ها نفر در اقطار و اكناف جهان، با توسّل به ذیل عنایت آن حضرت‏ علیه السلام، از امراض صعب‏العلاج و دیگر گرفتاری‏های خانمان‏سوز، به طور معجزآسا، رهایی می‏یابند و برای همیشه، خود را رهین عنایت آن حضرت می‏دانند 
سعید می‏گوید: درست، ساعت سه‏ بعد از نیمه شب بود كه در عالم رؤیا دیدم نوری از پشت دیوار ساطع شد و به طرف من به راه افتاد. 
او، یك انسان بود، ولی من، از او، فقط نور خیره كننده‏ای می‏دیدم كه آهسته آهسته به من نزدیك می‏شد. 
من، ابتدا، مضطرب شدم، ولی سعی كردم كه بر خودم مسلّط شوم. هنگامی كه نور به من رسید، به ناحیه‏ سینه و شكم من اصابت كرد و برگشت. 
من، از خواب بیدار شدم و چیزی متوجّه نشدم و باز هم خوابیدم. صبح كه از خواب برخاستم، سعی كردم كه خودم را به عصایم نزدیك كنم و عصا را بردارم، ناگاه متوجّه شدم كه بدن‏ام سبك شده و آن حالت درد شدید، به كلّی، از من رفع شده است. 

امام زمان(ع)

در آن وقت، متوجّه شدم كه شفا یافته‏ام و آن نور، وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده است .)). 
این معجزه‏ی باهر و كرامت ظاهر، در شب چهارشنبه دوازدهم جمادی الأولی 1414 هجری برابر با پنجم آبان 1372 خورشیدی رخ داد. 
سعید، با مادر و برادر خود، سه شب، در زائرسرای مسجد اقامت كردند. شب سوم كه شب جمعه بود، عنایت دیگری شد كه این بار، در بیداری انجام پذیرفت. اینك، متن آن واقعه را از زبان سعید بشنوید: 
شب جمعه، در اتاق شماره‏هشت نشسته بودم و مادرم مشغول تلاوت قرآن بود. احساس كردم كه شخصی در كنار من نشست و برای من، رهنمودها و دستورالعمل‏هایی را بیان فرمود. 
چون سخنان‏اش تمام شد، برگشتم و كسی را ندیدم. از مادرم پرسیدم كه: ((مادر! با من بودی؟)). گفت: ((من، قرآن می‏خواندم، با تو نیستم.)). پرسیدم: ((پس این كی بود كه با من سخن می‏گفت؟)). مادرم گفت: ((كسی در این جا نیست.)). 
در آن موقع، پتو را بر سرم كشیدم و هر چه به مغزم فشار آوردم كه مطالب آن شخص را به خاطر بیاورم، چیزی به یادم نیامد. )). 
روز جمعه، سعید و مادرش، به تهران باز می‏گردند و به بیمارستان الوند مراجعه می‏كنند. پس از عكس‏برداری، معلوم می‏شود كه سعید، صحیح و سالم است و از غدّه‏ بدخیم سرطانی، هیچ خبری نیست. 
بدین گونه، این كودك سعادتمند - كه به حق، ((سعید)) نامگذاری شده - از معجزات باهر حضرت ولیّ عصر، أرواحنا فداه، بهبودی كامل خود را در می‏یابد. 
دو هفته بعد ( شب چهارشنبه بیست و پنجم جُمادی الأُولی برابر با 19 / 8 / 72) سعید، با مادرش و برادرش محمّد نعیم، به جمكران آمده بود تا پیشانی ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزّمان‏علیه السلام بساید و از محضر مولا و مقتدایش تشكّر كند. خوش‏بختانه، حقیر هم در مسجد بودم و از داستان شفا یافتن او آگاه بودم. با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور ده‏ها نفر از دوستان، مطالب بالا را از زبان سعید بدون واسطه شنیدم. 
مادرش، از خوشحالی، در پوست خود نمی‏گنجید و بر حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، پیوسته درود می‏فرستاد و سخنانی می‏گفت كه از یك فرد سنّی مذهب بسیار جالب بود. مثلاً می‏گفت: (( من نمی‏دانم الآن امام زمان علیه السلام كجا است: آیا در دریاها، كشتی‏ها را نجات می‏دهد و یا در آسمان‏ها، هواپیماها را نجات می‏دهد؟ )). 
سعید، در این سفر، با كوله‏باری از پرونده‏های پزشكی و عكس‏ها و آزمایش‏ها آمده بود، كه آنان را به مشتاقان ارائه دهد. از اسناد پزشكی او، مسئولان مسجد، فیلم برداری كردند. از خود سعید و مادرش نیز فیلمبرداری شد، و سخنان‏شان ضبط گردید. بی‏گمان، خانواده‏ (( چندانی )) در میان خانواده‏های معتقد اهل سنّت، مبلّغ صمیمی و بی‏قرار حضرت بقیّةاللَّه، عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف، خواهند بود. 

علی اکبر مهدی زاده 
تبیان

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:29 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6186928
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی