به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 براي پرداختن به اين پرسش، بايد چند نكته را روشن كنيم:
اوّل اينكه تكليف ما چيست؟ آيا وظيفه داريم خدمت امام زمان(ع) برسيم؟ (در اين صورت بايد تمام همّ‌ و غم خود را صرف اين كار كنيم.) يا اينكه وظيفه داريم امام زمان خود را بشناسيم و او را دوست داشته باشيم و از او اطاعت كنيم؟ 

اشاره:

در اين شمارة مجله چند پرسش دربارة چگونگي ارتباط با امام زمان(ع) را كه معمولاً در مجامع مختلف زياد مطرح مي‌شود، انتخاب كرده‌ايم و با استفاده از كتاب « پاسخ به پرسش‌ها و شبهات» كه حاصل مجموعه برنامه‌هاي پرسش و پاسخ اعتقادي راديو معارف به كارشناسي حجّت الاسلام و المسلمين رضا محمّدي است، به پاسخ آنها مي‌پردازيم. 
گفتني است اين كتاب از سوي انتشارات زمزم هدايت وابسته به پژوهشكدة تحقيقات اسلامي منتشر شده است. 

پرسش: چه كنيم كه شايستة ديدار امام زمان(ع) شويم؟

براي پرداختن به اين پرسش، بايد چند نكته را روشن كنيم: 
اوّل اينكه تكليف ما چيست؟ آيا وظيفه داريم خدمت امام زمان(ع) برسيم؟ (در اين صورت بايد تمام همّ‌ و غم خود را صرف اين كار كنيم.) يا اينكه وظيفه داريم امام زمان خود را بشناسيم و او را دوست داشته باشيم و از او اطاعت كنيم؟ 
ما بايد فكرمان را روي اين مسئله متمركز كنيم كه وظايف و تعهّداتمان را به نحو مطلوب بشناسيم و بدان عمل نماييم؛ يعني اگر گفته شده است كه وظيفه داريد،‌ براي امام زمان(ع) دعا كنيد، دعا كنيم و اگر گفته شده كه براي سلامتي ايشان صدقه دهيد، صدقه بدهيم. 
نكتة دوم اينكه لازم نيست كه انسان وردي بخواند، زحمتي بكشد و چلّه‌نشيني كند تا امام زمان(ع) را ببيند؛ بلكه اگر انسان تكاليف شرعي خود را با دقّت و جدّيت انجام دهد، مثل آن پيرمرد قفل‌ساز، امام زمان(ع) خود به سراغ او مي‌آيد و ممكن است حتّي بارها سعادت اين ملاقات نصيبش شود. به هر حال، ما معتقديم كه اعمالمان هفته‌اي دو بار (دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها) به رؤيت حضرت وليّ‌عصر(ع) مي‌رسد. ايشان وقتي اعمال خوب مردم را مي‌بيند، خوشحال مي‌شود و براي آنها دعا مي‌كند و زماني كه اعمال بد پيروان خود را مي‌بيند،‌ غمگين مي‌شود. 
حال اگر سئوال شود كه اين تكاليف چيست، بايد گفت: هر كس بايد براي انجام دقيق وظايف ديني‌اش، توضيح‌المسائل مرجع تقليد خود را مطالعه كند، قرآن بخواند و به آن عمل كند و در يك كلام، با سلوك و رفتار خود، به جرگة كساني درآيد كه خداوند درباره‌شان فرموده است: آنها را دوست دارم. كسي كه مشتاق امام زمان(ع) است، بايد تلاش كند آنچه را خداوند امر كرده، انجام دهد و از هر چه نهي فرموده، پرهيز نمايد. انسان بايد مانند اويس قرني كاري كند كه‌ «وليّ الله» مشتاق او شود و بويش را از دوردست‌ها استشمام كند. 
البتّه راه‌حل‌هايي براي زيارت آن حضرت نقل شده است؛ مثلاً گفته‌اند:‌ اگر كسي چهل شب به مسجد سهله در كوفه برود، ديدار حضرت وليّ‌عصر(ع) برايش ميسّر مي‌گردد. 
در مجموع،‌ زن و مرد مسلمان، بايد در انجام تكاليف الهي خود كوشا باشند تا امام زمان(ع) آنها را دوست داشته باشد؛ خواه به محضر آن حضرت شرفياب شوند، خواه از اين سعادت بهره‌مند نگردند. 

جلب خشنودي امام عصر(ع)

پرسش: چگونه خشنودي امام زمان(ع) را به دست آوريم و از كجا بفهميم كه آقا از اعمال ما رضايت دارد يا نه؟

پاسخ: خشنودي امام زمان(ع) در رضاي خداست: «رضي الله رضانا اهل البيت؛ خشنودي خدا در خشنودي ما خاندان است»1. توضيح آنكه خداوند براي تحقّق فلسفة آفرينش و هدفي كه انسان‌ها را براي آن آفريده است، پيامبران و كتاب‌هاي آسماني فرستاده است. محصول و عصارة همة فرمان‌هاي الهي در شريعت اسلام موجود است كه به دست پيامبر خاتم(ص) به بشريّت ارائه شده است. با تحقّق وصايت و ولايت و معرفي امام بعد از پيامبر اكرم(ص)، دين خدا كامل و نعمت خدا تمام شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛2 امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت ‏خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم » 
بنابراين خشنودي خداوند از مردم، هنگامي است كه آموزه‌هاي شريعت خاتم را كه با نگهباني و حفاظت امامان معصوم(ع) به اوج كمال خود مي‌رسد، اجرا كنند. اين آموزه‌ها را در خلال منابع استنباط احكام مي‌توان يافت؛ يعني در‌ قرآن، سنّت، عقل و اجماع كه فتواي فقها مبتني بر آن است. حال اگر كسي خود مجتهد و كارشناس نيست، بايد به مجتهد و كارشناس مراجعه و از او تقليد كند؛ يعني آنچه را در رساله‌هاي عمليّة مراجع آمده و همچنين دستورهاي وليّ فقيه را اجرا كند. اين امر، همراه ايمان به مبدأ و معاد و سفراي الهي، رضايت خداوند را به وجود مي‌آورد: 
«وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ؛3 و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند.» 
بنابراين، خداوند از بنده‌اي راضي است كه داراي ايمان و عمل صالح باشد ـ عمل صالحي كه محصول ايمان است ـ عمل صالح، در اطاعت از خدا و پيامبر و امامان و علما تحقّق مي‌يابد. هركس چنين باشد مورد رضا و خشنودي امام زمان(ع) است. تشخيص اين مطلب امري بس آسان است؛ هرچه التزام عملي فرد به احكام اسلام بيشتر باشد، قرآن را بخواند، بفهمد و عمل كند و به مسجد و محافل ديني بيشتر رفت و آمد داشته باشد، با افراد مذهبي و علماي ديني بيشتر محشور باشد، بيشتر مورد عنايت و خشنودي امام زمان(ع) است. 

بهره‌وري از وجود امام عصر(ع)

پرسش: راه افزايش عشق به امام زمان(ع) و ارتباط با آن حضرت چيست؟

پاسخ: 
1. كسب معرفت 
ساختار فطرت انسان طوري است كه زيبايي و كمال و فضيلت را دوست مي‌دارد و مصاديق اين زيبايي و كمال را هر جا بيابد، به آن عشق مي‌ورزد. امام زمان(ع) حجّت زندة خداوند در ميان انسان‌ها و كامل‌ترين و زيباترين و با فضيلت‌ترين مخلوقات است. او فردي از سلسلة جانشينان و اوصياي الهي است كه خليفة پيامبر(ص) و يازده امام معصوم و «بقيّـ[‌الله» بر زمين است. او عصارة همة كرامت‌ها و ارزش‌هاي انساني و ترجمان و آينة تمام نماي خليفـة‌الله بر روي زمين است كه عالي‌ترين شاخص‌هاي فطرت الهي انساني و آينة اسما و صفات جميل مطلق يعني خداي تعالي است. 
انساني كه در تكاپوي يافتن مظهر جمال الهي و عشق ورزيدن به اوست، بايد تلاش كند كه او را بشناسد و با اين معرفت، مظهر جميل مطلق را بيابد. معرفت او كافي است كه انسان را شيداي او كند و اين مقتضاي فطرت انسان است. شايد رمز تأكيدهاي فراوان اسلام بر لزوم و ضرورت شناخت امام، همين باشد. از همين روست كه عدم اين معرفت را گمراهي در دين معرفي مي‌كند، همين باشد: «... اللّهمّ عرّفني حجّتك، فانّك ان لم تعرّفني حجّتك، ضللت عن ديني؛ خدايا! حجّت خود را به من بشناسان؛ زيرا اگر حجّتت را به من نشناساني از دينم گمراه مي‌شوم.» 
البتّه اين معرفت هر چه عميق‌تر، دقيق‌تر و همه جانبه‌تر باشد، آثار بيشتري دارد. در فرهنگ و معارف شيعي، امام تنها يك هدايت‌گر و راهنما نيست كه ارائة طريق كند و به بندگان خدا آدرس مقصد را بدهد؛ بلكه انسان‌هاي مستعد را به سر منزل مقصود مي‌رساند. به عبارت ديگر، هدايت امام تنها از نوع «ارائة طريق» نيست؛ بلكه از نوع «ايصال الي المطلوب» نيز هست. اين است مفهوم «هدايت به امر» كه در قرآن مطرح شده است: 
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛4 و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى‏كردند.» 

افزايش ارتباط

دومين گام لازم براي ايجاد محبّت و بهره‌وري بيشتر از خورشيد وجود امام، افزايش ارتباط است. اين مهم، با دعاي مستمر براي سلامت و تعجيل در ظهور او، صدقه دادن از طرف او، در انتظار فرج بودن، توسّل به او، پرهيز از گناه و انجام فرايض و مستحبّات، اظهار ارادت و محبّت و مودّت است كه قرآن كريم آن را مزد رسالت نبي‌اكرم(ص) قرار داده است: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدّة فِي الْقُرْبَى؛5 بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در بارة خويشاوندان.» 
در «كافي» حديثي از امام باقر(ع) نقل شده است كه مراد از «قربي» در آيه، امامان معصوم(ع) هستند.6 
افزون بر آنچه گذشت، خواندن دعاها و زيارت‌نامه‌ها و صلوات‌هاي مأثور كه دربارة حضرت وارد شده، همچون زيارت مخصوص عصر جمعه،‌ همچنين خواندن نماز مخصوص امام زمان(ع) در مسجد مقدّس جمكران و ساير اماكن، از مواردي است كه در افزايش رابطة‑ قلبي با آن مصلح جهاني مؤثّر است. 

پي‌نوشت‌ها:

1. پيام قران، ج 9، صص 441 ـ‌450. 
2. سورة مائده(5)، آية 3. 
3. سورة توبه(9)، آية 100. 
4. كافي، ج 1، ص 337. 
5. سورة شوري(42)، آية 23. 
6. سيّد محمّد طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 51.

ماهنامه موعود شماره 124-125

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:16 PM

 ما پیشوایان اهل اسلام و حجّتهای خدا بر جهانیان و سروران مؤمنان، رهبران رو سفیدان و سرپرستان مؤمنان هستیم. ما امانی برای ساكنان زمین هستیم، همچنان كه ستارگان، امانی برای اهل آسمان هستند. ما كسانی هستیم كه خداوند به وسیلة ما، آسمان را از اینكه جز به اذن او بر زمین افتد، نگه میدارد و به وسیلة ما، زمین را از اینكه ساكنانش را پریشان سازد، حفظ میكند و به وسیلة ما، باران را فرو میفرستد، رحمتش را جاری میسازد و بركات زمین را خارج میكند. اگر یكی از ما در زمین نباشیم، زمین ساكنانش را در كام خود فرو میبرد.» سپس فرمود: «زمین از زمانی كه خدا، آدم را آفرید، هیچ گاه از حجّت خدا خالی نبوده است، خواه این حجّت، آشكار و شناخته شده باشد، خواه غایب و از دیده ها پنهان و تا برپایی رستاخیز نیز زمین از حجّت خدا خالی نمیماند، اگر این گونه نبود، خدا پرستیده نمیشد.»(1)
پس از این مقدّمه، برای آشنایی بیشتر با حقوق امام زمان(عج) برخی از روایاتی را كه در این زمینه به دست ما رسیده است، به اجمال بررسی میكنیم:

1. ضرورت ادای حقوق امام(علیه السلام)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«خداوند عزّوجلّ به وسیلة پیشوایان هدایت از خاندان پیامبر ما، دینش را آشكار ساخت و به وسیلة ایشان راهش را روشن نمود و به واسطة آنان چشمه های پنهان دانش خود را گشود. پس، از امّت محمّد ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ هركس كه حقّ واجب امامش را بشناسد، مزّه ایمانش را بچشد و به ارزش دلپذیریِ اسلام خود پی برد.»(5)
ما كسانی هستیم كه خداوند به وسیلة ما، آسمان را از اینكه جز به اذن او بر زمین افتد، نگه میدارد و به وسیلة ما، زمین را از اینكه ساكنانش را پریشان سازد، حفظ میكند و به وسیلة ما، باران را فرو میفرستد، رحمتش را جاری میسازد و بركات زمین را خارج میكند. اگر یكی از ما در زمین نباشیم، زمین ساكنانش را در كام خود فرو میبرد 2. حقوق امام عصر(عج)
پیشوایان معصوم دین(علیه السلام) حقوق گوناگونی برعهدة ما دارند كه بررسی تفصیلی همة این حقوق، مجالی گسترده میطلبد، در این مجال به برخی از مهمترین این حقوق اشاره میكنیم:

الف. دوست داشتن

رسول اكرم(ص) در ازای زحمات فراوانی كه در راه ارشاد و هدایت مردم پذیرا شد، تنها یك چیز از مردم درخواست كرد و آن دوستی خویشاوندان خود بود. قرآن كریم دراین باره می فرماید:
«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى(6)‏؛ بگو به ازای آن [رسالت]، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارة خویشاوندان.»

ب. تمسّك جستن

بی تردید در تندباد حوادث روزگار و به هنگام برخاستن توفانهای سهمگین، تنها با چنگ زدن به «دستگیره های محكم» میتوان از درافتادن به وادی گمراهی در امان ماند و راه هدایت و رستگاری را بازشناخت.
امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«رسول خدا ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ به من فرمود: «ای علی...! شما حجّت خدا بر خلق او و آن دستگیرة محكم هستید كه هركس بدان چنگ زند، هدایت شود و هركه رهایش كند، گمراه گردد.» (11)

ج. دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان

پیامبر خاتم(ص) در این باره میفرماید:
«هر كس دوست دارد كه بركشتی نجات بنشیند و به دستگیرة محكم چنگ آویزد و ریسمان استوار خدا را بگیرد، باید پس از من، علی را دوست بدارد و با دشمن او دشمنی كند و امامان هدایتگر از نسل او را به پیشوایی بپذیرد؛ زیرا آنان پس از من جانشینان و اوصیای من و حجّت خدا بر خلقند و سروران امّت هستند و پرهیزگاران را به سوی بهشت می برند. حزب آنها، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است.»(14)

د. پذیرفتن ولایت

به تصریح روایات، در آموزه های اسلامی بر هیچ موضوعی به اندازة موضوع ولایت، تأكید نشده است (15) و به همین دلیل میتوان گفت، پذیرش ولایت و سرپرستی امامان معصوم(علیهم السلام) یكی از مهمترین حقوق آنهاست
پیامبر اعظم(ص) فرمودند:
«هركس دوست دارد كه مانند من زندگی و چون من بمیرد و به بهشتی كه پرودگارم مرا وعده داده است، وارد شود، پس باید ولایت علیّ بن ابیطالب و وارثان پاك او را كه پس از من امامان هدایتگر و چراغهای تاریكیها هستند، بپذیرد؛ زیرا آنها هرگز شما را از راه راست به كجراهة گمراهی نمی كشانند.» (16)

ه . مقدّم داشتن

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«خدای متعال ذرّیة هر پیامبری را از پشت خود او قرار داده است، ولی ذرّیة مرا از پشت علیّ بن ابیطالب(ع) ... پس آنان را پیشرو قرار دهید و از ایشان جلو نیوفتید؛ زیرا آنان در خردسالی، بردبارترین شما هستند و در بزرگی، داناترینتان. بنابراین، از آنها پیروی كنید؛ چرا كه ایشان شما را به گمراهی نمی كشانند و از راه راست بیرونتان نمی برند.»(18)
پیامبر خاتم(ص) در این باره میفرماید: هر كس دوست دارد كه بركشتی نجات بنشیند و به دستگیرة محكم چنگ آویزد و ریسمان استوار خدا را بگیرد، باید پس از من، علی را دوست بدارد و با دشمن او دشمنی كند و امامان هدایتگر از نسل او را به پیشوایی بپذیرد 
پیامبر اكرم(ص) در این باره می فرماید:
«هر كس خوشحال میشود مانند من زندگی كند و مانند من از دنیا برود و در بهشت برینی كه پروردگارم آن را كاشته است، ساكن شود، باید پس از من علی را دوست دارد و به امامان پس از من اقتدا كند؛ زیرا آنان عترت منند، از طینت من آفریده شده اند و فهم و دانش روزی شده اند.»(19)

ز. گرامی داشتن

پیامبر اعظم(ص) همواره بر ضرورت گرامی داشتن اهل بیت طاهرین خود(ع) تأكید میكرد و امّت خود را از آزار و اذیّت آنان برحذر میداشت. 
در روایتی كه ابن عبّاس نقل كرده، در این زمینه چنین آمده است:
رسول خدا ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ بر منبر رفت و برایمان سخنرانی كرد و مردم جمع شدند. آن حضرت فرمود: «ای مردم! شما [در روز قیامت] گرد آورده خواهید شد و دربارة ثقلین از شما خواهند پرسید. پس مواظب باشید كه پس از من با آنان چگونه عمل میكنید. آنان، اهل بیت من هستند. هركه ایشان را آزار دهد، مرا آزار داده و هركه به ایشان ستم كند، به من ستم كرده است. هركه ایشان را خوار دارد، مرا خوار داشته و هركه ایشان را عزیز شمارد، مرا عزیز شمرده است. هركه ایشان را یاری دهد، مرا یاری داده و هركه ایشان را تنها و بی یاور گذراد، مرا تنها و بی یاور گذاشته است.»(20)

ح. ادا كردن حقوق مالی

خداوند متعال در قرآن كریم، حقوق مالی مشخّصی را برای پیامبر اكرم(ص) و خویشاوندان او در نظر گرفته است كه در اصطلاح از آن تعبیر به «خمس» میشود:
بدانید كه هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یك پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است.(21)
امام عصر(عج) در یكی از توقیعات خود، مردم را از كوتاهی در ادای حقوق مالی اهل بیت(علیهم السلام) برحذر داشته است و میفرماید:
«هركس به ناحق چیزی از اموال ما را تصاحب كند، به راستی درون خویش را از آتش انباشته است و به زودی به رو در آتش افكنده خواهد شد.»(23)
آن حضرت همچنین دربارة فلسفة پرداخت خمس میفرماید:
«اموال شما را نمیپذیریم مگر به دلیل اینكه پاك شوید، پس هر كه میخواهد، بپردازد و هركس میخواهد، نپردازد.»(24)

ط. پیشكش كردن مال

در روایتی كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده در این زمینه چنین آمده است:
«صله دادنِ از اموال خود به آل محمّد را فرو مگذارید. هركه داراست به قدر دارایاش [صله دهد] و هركه نادار است به فراخور ناداری اش. هركه میخواهد خداوند، مهمترین حاجت هایی را كه از خدا میخواهد، برآورده سازد، از مال خود، آنچه را بیشتر از همه مورد نیاز اوست، به آل محمّد و شیعیان آنان صله دهد.»(25)
منظور این است كه ما به قصد خشنودی این خاندان، اموال خود را در راه هایی كه آنها می پسندند، به ویژه در راه دستگیری از شیعیان درمانده كه یتیمان آل محمّد(علیهم السلام) به شمار می آیند، هزینه كنیم.
پیامبر اكرم(ص) در این باره می فرماید: هر كس خوشحال میشود مانند من زندگی كند و مانند من از دنیا برود و در بهشت برینی كه پروردگارم آن را كاشته است، ساكن شود، باید پس از من علی را دوست دارد و به امامان پس از من اقتدا كند؛ زیرا آنان عترت منند، از طینت من آفریده شده اند و فهم و دانش روزی شده اند ی. فرستادن صلوات
یكی دیگر از حقوق امامان معصوم(علیهم السلام) درود و صلوات فرستادن بر آنهاست. در این زمینه نیز روایات فراوانی وارد شده است.
امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرماید: «پدرم مردی را دید كه به كعبه آویخته و میگوید: اللهمّ صلّ علی محمّد. پدرم به او فرمود: «ای بندة خدا! آن را ناقص مگو. حقّ ما را ضایع مگردان. بگو: اللهمّ صل محمّد و اهل بیته.»(27)

ك. یاد كردن

از آنجا كه یاد كردن از اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و بیان فضایل و صفات برجستة آنها، موجب زنده شدن مكتب اهل بیت(علیهم السلام) و جلا یافتن دلهای ما میشود، در روایات سفارش های فراوانی به این موضوع شده است. 
در یكی از این روایات، امام صادق(علیه السلام) خطاب به داوود بن سرحان میفرماید:
«ای داوود! سلام مرا به دوستدارانم برسان و آنچه را میگویم و به آنان ابلاغ كن. رحمت خدا بر آن بندهای كه با دیگری گرد آید و دو نفری دربارة امر ما گفت وگو كنند كه در این حال، سومین نفر آنان فرشته ای است كه برای آن دو آمرزش میطلبد. هیچ دو نفری گرد هم نیامدند و از ما یاد نكردند، مگر اینكه خداوند متعال، به وجود آنان بر فرشتگان بالید. پس هرگاه گرد هم آمدید، به ذكر مشغول شوید؛ زیرا گردهمآیی و مذاكرة شما با یكدیگر باعث زنده شدن ما میشود. بهترین مردم بعد از ما كسی است كه دربارة امر ما مذاكره كند و به یاد و نام ما، فراخواند.»(28)
در پایان آرزو میكنیم كه خداوند به همة ما توفیق شناخت و ادای كامل حقوق اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)؛ به ویژه امام عصر(عج) را ارزانی فرماید و در دنیا و آخرت ما را از فیض وجود این بزرگواران بهرهمند سازد.

پی نوشتها:

1. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 268، ح 638.
5. همان، ص 543، ح 768.
6. سورة شوری(42)، آیة 23.
11. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج 2، ص 561، ح 834.
14. همان، ص 561، ح 832.
15. ر.ك: محمّد بن یعقوب كلینی، الكافی، ج2، ص 18، ح 3.
16. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج 2، ص 567، ح 849.
18. همان، ص 575، ح 869.
19. همان، ص 577، ح 874.
20. همان، ص 583، ح 885.
21. سورة انفال(8)، آیة 41.
23. محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 183، ح 11.
24. همان، ص 180، ح 10.
25. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ص 587، ح 898.
27. همان، ح 903.
28. همان، ص 591، ح 910.

منبع: سایت موعود - ابراهیم شفیعی سروستانی

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:15 PM

 مهمّ تر از دعا براى تعجيل فرج حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ ، دعا براى بقاى ايمان و ثبات قدم در عقيده و عدم انكار آن حضرت تا ظهور او مى باشد؛ زيرا مردن، تنها قطع حياتِ دنياى چند روزه ى فانى است؛ اما بيرون رفتن از عقيده ى صحيح، موجب هلاكت ابدى از حيات جاويد آخرت و خلود در جهنّم است، لذا حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در ليلةُ المَبيت از رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مى پرسد: 
«أَفِى سَلامَةٍ مِنْ دِينِى؟»(1) آيا دين من سالم خواهد بود؟
يعنى از استقامت در دين و ثبات ايمان و عقيده تا مرز شهادت را كه از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال مى كند. 
اين دعا خيلى عالى است كه دستور داده شده است در زمان غيبت خوانده شود، كه: 
«يا أَللّه يا رَحْمانُ يا رَحِيمُ! يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبِى عَلى دِينِكَ.»(2) 
اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى گرداننده ى دل ها، دل مرا بر دينت ثابت و استوار بدار.

پي نوشتها :

1. براى بررسى، ر.ك: عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 266؛ امالى صدوق، ص 155؛ فضائل الاشهر الثلاثة، ص 79؛ النصّ و الاجتهاد، ص 281 و 521؛ المراجعات، ص 251؛ كنزالعمّال، ج 11، ص 617 و... 
2. بحارالانوار، ج 52، ص 148؛ ج 92، ص 326؛ اعلام الورى، ص 432؛ كمال الدّين، ج 2، ص 351؛ مهجّ الدعوات، ص 332.

منبع : سایت عصر ظهور

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:14 PM

 يک ـ عبوديت و اطاعت خداوند
يک وظيفه عبارت است از عبوديت و اطاعت خداوند. چون عالم مالک و صاحب و آفريننده و مدبردارد و ما هم جزو اجزاء اين عالميم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. اين اطاعت بشر به معناي هماهنگ شدن او با حرکت کلي عالم است؛ چون همه ي عالم (يسبّح له ما في السّموات و الارض »؛ «قالتا اتينا طائعين ». آسمان و زمين و ذرات عالم، دعوت و امر الهي را اجابت مي کنند و بر اساس قوانيني که خداي متعال در آفرينش مقرر کرده است، حرکت مي کنند. انسان اگر بر طبق قوانين و وظايف شرعي و ديني - که دين به او آموخته است - عمل بکند، هماهنگ با اين حرکت آفرينش حرکت کرده؛ لذا پيشرفتش آسانتر است؛ تعارض و تصادمش کمتر است؛ اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلاح خودش و دنيا هم نزديکتر است. البته عبوديت خدا با معناي وسيع و کامل خود مورد نظر است؛ چون گفتيم توحيد، هم اعتقاد به وجود خداست، هم نفي اين الوهيت و اين عظمت متعلق به اين بتها و سنگها و چوبهاي خود ساخته و انسانهاي مدعي خدايي و انسانهايي که اسم خدايي کردن هم نمي آورند، امّا مي خواهند عمل خدايي بکنند. پس درعمل، دو وظيفه وجود دارد: يکي اطاعت از خداي متعال و عبوديت پروردگار عالم، و دوم سرپيچي از اطاعت «انداد الله»؛ هرآن چيزي که مي خواهد در قبال حکمروايي خدا، برانسان حکمروايي کند. ذهن انسان فوراً به سمت اين قدرتهاي مادي و استکبار مي رود؛ البتّه اينها مصاديقش هستند؛ امّا يک مصداق بسيار نزديکتر دارد و آن هواي نفس ماست. شرط توحيد، سرپيچي کردن و عدم اطاعت از هواي نفس است؛ که اين «اخوف ما اخاف»است و بعداً آن را هم عرض مي کنم. 

دو ـ تعالي در همه ابعاد

دوم، هدف گرفتن تعالي انسان است؛ تعالي خود و ديگران. اين تعالي شامل تعالي علمي، تعالي فکري، تعالي روحي و اخلاقي، تعالي اجتماعي و سياسي - يعني جامعه تعالي پيدا کند- و تعالي اقتصادي؛ يعني رفاه امور زندگي مردم. همه موظفند براي اين چيزها تلاش کنند: براي گسترش و پيشرفت علم براي همه؛ براي حاکميت انديشه ي سالم و فکر درست؛ براي تعالي روحي و معنوي و اخلاقي، خلق کريم، مکارم اخلاق؛ براي پيشرفت اجتماعي بشري، نه فقط جنبه هاي معنوي و علمي و اخلاقي يک فرد، بلکه جامعه؛ و براي پيشرفت امور اقتصادي و رفاهي انسانها که جزو وظايف است که بايستي مردم را به سمت رفاه و تمتع هر چه بيشتر از امکانات زندگي پيش ببرند. اين يکي از وظايف همه است؛ مخصوص دوره ي قدرت و حکومت هم نيست؛ در دوره ي حکومت غير خدا هم اين وظيفه وجود دارد. 

سه ـ قرار دادن دنيا در جهت رستگاري آخرت

سوم، ترجيح فلاح و رستگاري اخروي بر سود دنيوي، اگر با هم تعارض پيدا کردند؛ اين هم يکي از وظايف عملي هر انساني است که معتقد به آن جهان بيني است. يعني اگر در موردي پيش آمد که يک سود دنيوي در جهت هدفهاي اخروي قرار نگرفت، تا آن جايي که ممکن است، انسان بايد سعي کند اين سود دنيوي را در جهت هدفهاي اخروي قرار بدهد. اگر يک جا با هم سازگار نبود، انسان يا بايستي از يک سود چشم بپوشد - چه سود مالي، چه سود قدرت و مقام و محبوبيت و. . . . - يا بايستي گناهي را مرتکب بشود که موجب وزر اخروي است. لازمه ي اعتقاد به آن جهاني بيني اين است که انسان جنبه ي اخروي را ترجيح بدهد؛ يعني از آن سود صرف نظر بکند و آن گناه را مرتکب نشود. اين لازمه ي قطعي بر عهده ي هر مسلمان است که اين گونه عمل کند. بايد هم فعاليتهاي خودش را برنامه ريزي کند؛ به نحوي که با اين تلاشهاي عظيم دنيوي که انسان ناگزير است انجام بدهد، بر خلاف فلاح اخروي و وظايفي که تخلف ازآنها ممکن است در آخرت براي انسان وزر و وبال به بار بياورد، منافاتي پيدا نکند. 

چهار ـ وجوب تلاش و مبارزه

چهارم، اصل مجاهدت و تلاش و مبارزه است. يکي از کارهاي واجب و اصلي براي هر انساني -چه در موضع يک فرد، چه در موضع يک جمع؛ که حالا حکومت باشد يا يک قدرت باشد - اين است که مبارزه کند؛ يعني دايم بايد تلاش کند و به تنبلي و بي عملي و بي تعهدي تن ندهد. گاهي انسان عمل هم دارد، امّا تعهد نسبت به وظايف اصلي ندارد؛ مي گويد به ما چه!کجرويهاي برخاسته ي از هوس هم همين طور است؛ به اينها نبايد تن بدهد؛ بايستي حتماً با تنبلي و بي عملي خودش مبارزه کند؛ تلاش و مجاهدت کند و در اين راه قبول خطر کند؛ اين يکي از وظايف است. البتّه اين مجاهدت بايد مجاهدت في سبيل الله باشد که آن را در بند بعدي هم عرض مي کنم. 

پنج -اميد به پيروزي در هر شرايط

پنجمي و آخري، اميد به پيروزي در همه ي شرايط است؛ به شرط آن که جهاد في سبيل الله باشد؛ يعني آن کسي که مشغول مجاهدت است، حق ندارد که نااميد بشود؛ چون يقيناً پيروزي در انتظار اوست. آن مواردي که پيروزي به دست نيامده و ناکامي حاصل شده است، چون مجاهدت في سبيل الله نبوده است؛ و يا اگر مجاهدت بوده، في سبيل الله نبود؛ و يا اصلاًمجاهدت نبوده است. شرط مجاهدت في سبيل الله چيست؟ اين است که انسان به «سبيل الله »ايمان و باور و معرفت داشته باشد؛ سبيل الله را بشناسد؛ بنابراين مي تواند در راه آن مجاهدت کند. 
اينها وظايف يک انسان به عنوان يک فرد، و وظايف يک مجموعه به عنوان حکومت است. عرض کردم، اينها مخصوص دوران قدرت نيست که چون الان قدرت حکومت در دست مجموعه ي مؤمنين بالله و مؤمنين به اسلام است، ما اين وظايف را داريم؛ آن وقتي هم که قدرت در دست اين مجموعه نبود، در دست دشمنانشان بود، در دست طاغوت بود، در دست مفسدين في الارض بود، همه ي اين وظايف بود؛ بعضي عمل مي کردند، بعضي عمل نمي کردند؛ بعضي بهتر عمل مي کردند، بعضي کمتر عمل مي کردند؛ اين وظايف الان هم بر عهده ي همه ي مسلمانها هست؛ البته بعضي وظايفشان بيشتر است، بعضي کمتر است. وظيفه ي اصلي همه ي انبيا و ائمه و اوليا اين بوده است که مردم را به همين وظايف آشنا کنند؛ چه در دوراني که مي توانستند قدرت را کسب کنند - بگويند برويد مجاهدت کنيد و قدرت را به دست بياوريد و اين گونه اداره کنيد -چه آن وقتي که نمي شد قدرت را به دست بياورند. همه هم تلاش ومبارزه کرده اند « و کأين من نبي قاتل معه ربيِون کثير» (1) جنگ و مبارزه ي سياسي و معارضه ي با دشمنان، چيزي نيست که اوّل بار دراسلام آمده باشد؛ نه، مال پيغمبران گذشته -انبياي بزرگ الهي، از زمان ابراهيم به اين طرف - است؛ شايد قبل از ابراهيم هم بوده که من اطلاعي ندارم. بنابراين، اين وظايف، وظايفي است که انبيا ما را به آن مي کشانند. البتّه درحکومت حق، در آن جايي که قدرت در دست بندگان خداست - مؤمنين بالله و مؤمنين به سبيل الله - اين وظيفه سنگين تر است؛ چرا؟ چون توانايي شما به عنوان جزيي از مجموعه ي حکومتِ دولت، با توانايي فردي مثل شما در بهترين حالات حکومت طاغوت قابل مقايسه نيست. فرض کنيم در حکومت طاغوت، آن اختناق و آن شدتها و آن گمراهيها و آن اضلال وسايل ارتباط جمعي . . . وجود نداشته باشد؛ امکانات بدهند و معارضه ي آن چناني هم نکنند؛ ازقدرتشان عليه شما هم استفاده نکنند؛ وضع کنوني - يعني وضع وجود يک قدرت اسلامي - شايد هزار مرتبه از بهترين حالاتي که در حکومت طاغوت ممکن است يک فرد براي ترويج و پيگيري و تحقق آرمانهاي الهي داشته باشد، بهترباشد. پس بايستي اين را قدر دانست. 
ايجاد اين قدرت الهي و اسلامي، امر خيلي دشواري است. اين چيزي که الان پيش آمده و شما مي توانيد از طريق آن، اين هدفها را تحقق ببخشيد، آسان به دست نيامده است. صدها شرط و صدها موقعيت بايد رديف بشوند و کنار هم قرار بگيرند تا حادثه يي مثل انقلاب اسلامي بتواند رخ بدهد. اين طور نبود. که در هر زماني، درهر شرايطي، در هر کشوري، چنين حادثه يي بتواند پيش بيايد؛ نه، در تاريخ ما، در وضع زندگي ما، در مردم ما، در ارتباطات اجتماعي ما، در اعتقادات ما، در وضع حکومت ما، در وضع جغرافيايي ما، در ارتباطات سياسي و اقتصادي عالم، آن قدر حوادث فراوان کنار هم قرار گرفت تا شرايط آماده شد براي اين که انقلاب اسلامي به وجود بيايد و پيروز بشود؛ اين شرايط، آسان به دست نمي آيد. اين هم شرايط با همديگر مجتمع بشوند تا چنين چيزي پيش بيايد، چيز خيلي مستبعدي است. البتّه نه اين که ممکن نيست -قطعاً اگر شرايط را پيش بياورند؛ درهمه جا ممکن است - ليکن در کشور ما به هر حال اين شرايط پيش آمد و شد؛ و اين پديده ي خيلي مغتنم و ديرياب و عجيبي است، بايد قدر اين را دانست. 

انقلاب اسلامي و تحقّق ظهور

ما مي خواهيم آن نظامي و آن تشکيلاتي و آن حکومتي را که بتوان اين هدفها را در آن محقق کرد، به وجود بياوريم؛ اين يک فرايند طولاني و دشواري دارد؛ شروعش از انقلاب اسلامي است. البتّه انقلاب که مي گوييم، حتماً به معناي زد و خورد و شلوغ کاري و امثال اينها نيست؛ برخلاف آن برداشتهايي است که مي بينيم در بعضي از نوشته ها خوششان مي آيد با کلمه ي انقلاب بازي کنند!گاهي مي خواهند انقلاب را به معناي شورش، اغتشاش، بي نظمي و بي ساماني وانمود کنند و بگويند ما انقلاب نمي خواهيم؛ يعني انقلاب چيز بدي است! اين برداشتهاي غلطي از انقلاب است؛ انقلاب يعني دگرگوني بنيادي. البتّه اين دگرگوني بنيادي در اغلب موارد بدون چالشهاي دشوار و بدون زور آزمايي امکانپذير نيست؛ اما معنايش اين نيست که در انقلاب حتماً بايستي اغتشاش و شورش امثال اينها باشد؛ نه ولي هر شورش و هر اغتشاش و هر تهيج عام و توده يي هم معنايش انقلاب نيست؛ هر تحولي هم معنايش انقلاب نيست؛ انقلاب آن جايي است که پايه هاي غلطي برچيده مي شود، پايه هاي درستي به جاي آن گذاشته مي شود؛ اين قدم اول است. انقلاب که تحقق پيدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقق نظام اسلامي است. نظام اسلامي، يعني طرح مهندسي و شکل کلي اسلامي را در جايي پياده کردن؛ مثل اين که وقتي در کشور ما نظام سلطنتي استبدادي فردي موروثي اشرافي وابسته برداشته شد، به جاي آن، نظامي ديني تقوايي مردمي گزينشي جايگزين مي شود؛ با همين شکل کلي که قانون اساسي برايش معين شده، تحقق پيدا مي کند؛ يعني نظام اسلامي. بعد از آن که نظام اسلامي پيش آمد، بعد از نوبت به تشکيل دولت اسلامي به معناي حقيقي است؛ يا به تعبير روشن تر، تشکيل منش و روش دولتمردان -ماها -به گونه اي اسلامي؛ چون اين در وهله ي اول فراهم نيست؛ بتدريج و با تلاش بايد به وجود بيايد. مسؤولان و دولتمردان بايد خودشان را با آن ضوابط و شرايطي که متعلق به يک مسؤول دولت اسلامي است، تطبيق کنند. يا آن چنان افرادي -اگر هستند -سرکار بيايند؛ يا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت پيش ببرند و حرکت بدهند؛ اين مرحله ي سوم است که از آن تعبير مي کنيم به ايجاد دولت اسلامي. نظام اسلامي قبلاً آمده، دولت بايد اسلامي بشود؛ دولت به معناي عام، نه به معناي هيأت وزرا؛ يعني قواي ثلاثه، مسؤولان کشور، رهبري و همه. مرحله چهارم-که بعد از اين است-کشوراسلامي است. اگر دولت به معناي واقعي کلمه اسلامي شد، آن وقت کشور به معناي واقعي کلمه اسلامي خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعيض از بين خواهد رفت؛ فقر بتدريج ريشه کن مي شود؛ عزت حقيقي براي آن مردم به وجود مي آيد؛ جايگاهش در روابط بين الملل ارتقاء پيدا مي کند؛ اين مي شود کشور اسلامي. از اين مرحله که عبور کنيم، بعدش دنياي اسلامي است. از کشور اسلامي مي شود دنياي اسلامي درست کرد؛ الگو که درست شد، نظايرش در دنيا به وجود مي آيد. 

ما در مرحله ي سوم هستيم

ما در کدام مرحله ايم؟ما در مرحله ي سوميم؛ ما هنوز به کشور اسلامي نرسيده ايم؛ هيچ کس نمي تواند ادعا کند که کشور ما اسلامي است. ما يک نظام اسلامي را طراحي و پايه ريزي کرديم-«ما »، يعني همانهايي که کردند -و الان يک نظام اسلامي داريم که اصولش هم مشخص و مبناي حکومت در آن جا معلوم است؛ مشخص است که مسؤولان چگونه بايد باشند؛ قواي سه گانه وظايفشان معين است؛ وظايفي که دولتها دارند، مشخص و معلوم است؛ اما نمي توانم ادعا کنم که ما يک دولت اسلامي هستيم؛ ما کم داريم. ما بايد خودمان را بسازيم و پيش ببريم. ما بايد خودمان را تربيت کنيم. البته اگر در رأس کار يک امام معصوم مثل اميرالمؤمنين باشد که قولش، فعلش، منشش الگوست، کار براي کارگزاران نظام آسانتر است؛ چون نسخه ي کامل را در اختيار دارند و در همه چيزش هدايت هست. وقتي آدمي مثل من در رأس کار باشد، البتّه کار کارگزاران مشکلتر است؛ ولي ثوابشان هم بيشتر است. اگر توانستند دراين راه حرکت بکنند، اجر الهي شان بيشتر خواهد شد. هر کدام از شما تلاش بکنيد، براي اين مسؤوليتها خودتان را با الگوي اسلامي منطبق بکنيد؛ يعني دينتان، تقواتان، رعايتتان نسبت به حال مردم، رعايتتان نسبت به شرع، رعايتتان نسبت به بيت المال، اجتنابتان از خودخواهيها و خود پرستيها و رفيق بازيها و قوم و خويش پرستيها و اجتنابتان از تنبلي و بيکارگي و بي عملي و هوي و هوس و اين چيزها مطابق با الگوي اسلام باشد. هر کدام شما بتوانيد در اين زمينه ها کار خودتان را بکنيد و پيش برويد و خودتان را بسازيد، البتّه ثواب شما از آن کسي که در زمان اميرالمؤمنين اين کار را مي کرد، يقيناً بيشتر است؛ چون او به امير المؤمنين نگاه مي کرد و آن حضرت الگوي کامل بود؛ اما شما چنين کسي را نداريد که آن طور به او نگاه کنيد و برايتان الگو باشد؛ ليکن ضوابط در دست همه ي ما هست و امروز همه مان وظيفه داريم. 

دو خطر بزرگ

عمده ترين خطر چيست؟من در پاسخ به اين سؤال يک روايت مي خوانم. فرمود: «انّ اخوف ما اخاف عليکم اثنان اتّباع الهوي و طول الأمل ». خطر عمده دو چيز است: اول، هوس پرستي و هوي پرستي است. تعجب نکنيد؛ از همه ي خطرها بالاتر، همان هواي نفسي است که در دل ماست؛ «انّ اعداء عدوّک نفسک الّتي بين جنبيک»؛ از همه ي دشمنها دشمن تر، همان نفس، همان «من» و همان خودي است که در وجود توست؛ آن منيتي که همه چيز را براي خود مي خواهد. اين جا هم از زبان پيغمبر همين را مي فرمايد «انّ اخوف ما اخاف عليکم اثنان اتّباع الهوي و طول الأمل فأمّا اتّباع الهوي فيضلّکم عن سبيل الله »؛ يعني پيروي از هواي نفس، شما را از راه خدا گمراه مي کند. غالب اين گمراهيها به خاطر هواي نفس است. البتّه ما هزار جور براي خودمان توجيه درست مي کنيم، براي اين که از راه خدا منحرف بشويم و حرف و عملمان غير از آن چيزي باشد که شرع و دين براي ما معين کرده است. هواي نفس خصوصيّتش اين است که شما را از سبيل الله - که جهاد در سبيل الله لازم است -گمراه مي کند. «و امّا طول الأمل فينسسي الأخرة». طول امل، يعني آرزوهاي دور و دراز شخصي؛ تلاش کن براي اين که فلان جور خانه براي خودت درست کني؛ تلاش کن و مقدمات را فراهم کن، براي اين که به فلان مقام برسي؛ تلاش کن، زيد و عمرو را ببين و هزار جور مشکل را پشت سر بگذار تا اين که فلان سرمايه را براي خودت فراهم بياوري و فلان فعاليت اقتصادي را در مشت بگيري. اين طول الامل، يعني اين آرزوهايي که يکي پس از ديگري تمام نشدني است؛ جلوي چشم انسان صف مي کشند؛ براي انسان هدف درست مي کنند هدفهاي حقير در نظر انسان عمده مي شود. خاصيت اين هدفها اين است که «ينسي آلأخرة» است؛ آخرت را از ياد انسان مي برد؛ انسان دايماً مشغول اين هدفهاي حقيراست؛ براي انسان وقتي باقي نمي ماند؛ دل انسان را مي ميراند؛ ميل به دعا؛ ميل به انابه، ميل به تضرع و ميل به توجّه براي انسان باقي نمي گذارد(2) 

پي‌نوشت‌ها:

1-آل عمران/146. 
2-ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد حضرت مهدي (عج)، 1376/9/25.

منبع : 
شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 7) 
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام)) 
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:13 PM

 در جهان ارتباطات مطمئناً بسياري از وسايل ارتباطي ما دچار تغييرات ساختاري و غيرساختاري مي‌شود. حوزه‌هاي ارتباطي انسان‌ها ساحت هنر است كه ساحتي آسماني ـ زميني دارد. در تغييراتي كه در اين ساحت پديد آمد، هنر «سينما» تولد يافت. سينما به عنوان «هنر هفتم» و به صورت يك هنر صنعت توانست با سيطره و به كارگيري هنرهاي ديگر جايگاه وسيعي را در دنيا كسب كند. طبق بررسي‌هايي كه صورت گرفته، كنش انساني، اغلب محصول دريافت‌هاي شهودي است تا دريافت‌هاي عقلاني. عنصر سينما «تصوير» است. تصوير جايگاه ويژه‌اي در دستگاه فكري و رواني انسان دارد و از اين رو اگر ما پنج حس خود را پنج دروازه روحمان بدانيم براي ارتباط با پديده‌هاي پيراموني در هر شبانه‌روز 79 درصد اطلاعاتمان را از چشممان يعني از طريق تصوير به دست مي‌آوريم و اين همان نقطه اثر سينما است؛ و بهترين حربه براي تأثير مستقيم آن هم بر روي موضوعي چون «آخرالزمان» كه حجم عظيمي از ناخودآگاه هر انسان را به صورت خود اختصاص داده است. 
درگيري «خير» و «شر» و خوبي و بدي، هسته اصلي و جانمايه هر قصه و ابزار اصلي داستان‌پردازي و به تبع آن سينما است. «قهرمان» و «ضدقهرمان» كه در سينما «هرو» (Hero) و «ولاين» (Vellain) شناخته مي‌شوند، عناصري غيرقابل اجتناب، نه تنها در سينما كه در تمام داستان‌هاي اساطيري به شمار مي‌روند. يكي از مفاهيمي كه ناخودآگاه و خودآگاه انسان امروز را فارغ از دغدغه‌هاي روزمره به خود مشغول كرده، پايان زمان و نبرد نهايي خير و شري است كه بشر از سال‌هاي كهن به آن اهتمام داشته و آن قهرمان و ضدقهرمان نهايي است. سينما به عنوان مدرن‌ترين كارخانه رؤياپردازي، خيلي زود به اين اصل اوليه قصه‌گويي متوسل شد و تولد نوعي خاص از سينما و گسترش و توسعه آن به عنوان يك صنعت و تجارت، مرهون اين اصل است. واقعيت اين است كه سينما امروزه به عنوان يكي از ابزارهاي چشمگير در توسعه تمدن مادي درآمده است. سينما به دليل جذابيت‌هاي ظاهري و فريبنده فراوان و كاركردهاي عيني و مؤثر آن، مورد توجه عوام و خواص قرار گرفته است. برخي غرق شكوه مادي آن شده‌اند كه بيشتر مردم جهان راتشكيل مي‌دهند و عده اندكي متأملانه با آن برخورد مي‌كنند. قطعاً توجه به اين نكته در خصوص مطالعه علمي و تمركز بر مسئله آخرالزمان تأثير مهمي در اين روند دارد. مسئله ديگر زمينه‌هاي فلسفي و فكري و مبادي مادي يا ماوراءالطبيعي رسانه‌ها، به خصوص سينما، و فنون «نبرد سايبرنتيك» و «عمليات رواني» آن است كه سهم بسزايي در تصميم‌گيري‌هاي خرد و كلان رسانه‌اي دارد. از آنجايي كه براي ساخت اين گونه فيلم‌ها هزينه‌هاي نجومي و تلاش‌ها و تخصص‌هاي گوناگون به كار گرفته مي‌شود. سينماي هاليوود همواره غرب و نشانه‌ها و نمادهاي جامعه غربي و شخصيت‌هاي متأثر از فرهنگ غربي و همه مظاهري كه به نوعي متأثر از جامعه سفيدپوستان اروپايي و امريكايي و به خصوص «انگلوساكسون»هاست را مظاهري از بخش سفيد و نيروهاي خير داستان‌پردازي خود قلمداد مي‌كند و هرآنچه در مقابل آن قرار مي‌گيرد جزو عناصر سياه و شر به حساب مي‌آورد. در يك نگاه كلي از منظر آنها هرآنچه در فرودست آنها قرار نگيرد، در مقابل آها تعبير خواهد شد. اين همان ديدگاهي است كه امروز در گفت‌وگوهاي سياسي دولتمردان آمريكايي ديده مي‌شود. 
در دوران جنگ سرد بعد از جنگ جهاني دوم، سينماي نوظهور به قضيه آخرالزمان رويكردي مبسوط نشان داد و با تلاش متمركز بر دو هويت دولت نازيسم و پس از آن اردوگاه شرق سياسي با محوريت دولت شروري، بخش عمده‌اي از آثار هاليوود و اروپاي غربي ناظر به اين قضيه شد. با فروپاشي اردوگاه شرق و ابرقدرت شوروي عمليات راهبردي تقابل با تمدن و تفكر اسلام انقلابي مورد توجه قرار گرفت و نوعي خاص از رويكرد به مسئله آخرالزمان مورد توجه قرار گرفت؛ در حالي كه در خلال اين رويكرد، اصولي خاص نيز به صورت پيدا و پنهان مورد توجه قرار گرفتند. در اين خصوص سينماي هاليوود در دنياي رسانه‌اي غرب در ترسيم جايگاه خود در تضاد خير و شر دچار ترديد و شك، پنهان‌كاري انحراف نشده و هميشه خود را مظهر خير و سفيدي و ديگران را مظهر شر و سياهي قلمداد كرده و مي‌كند.
موضوعي ديگر كه جا دارد به آن اشاره شود، پرداخت جدي و هميشگي نسبي نسبت به اخلاق و دين، امور انساني و اجتماعي مي‌آيد؛ يعني نسبت خير و شر در مراتب مختلف معنا مي‌يابد. موضوع مهمي كه همواره دستمايه آغاز داستان است، ايجاد جو ناامني و اضطراب و وحشت (ترور) كه مقدمه‌اي براي پذيرش قدرت برتر و حاكميت خشن و بي‌رحمانه است. اين اتفاق يكي از سرفصل‌هاي راهبرد فرهنگي است كه در بعضي از اين فيلم‌ها دنيا به پايان خود مي‌رسد و چيزي جز انهدام گسترده و نابودي نسل بشر باقي نمي‌ماند. فيلم «نوستر آداموس» «فردا چگونه به بشر نگاه خواهد شد» (The man how saw tomarrow) و «روز بعد» (the dey after) نمونه‌اي از اين فيلم‌ها هستند؛ در حالي كه در بعضي ديگر افرادي باقي مي‌مانند كه در تلاش زندگي دوباره به تجديد تلاش و ايجاد حكومت صهيونيستي مي‌پردازند؛ مانند فيلم «حكومت آتش»، «نبرد آخر»، «روز استقلال» و «آرماگدون». 
هاليوود با ساخت اين فيلم‌ها قصد دارد ترس و وحشت ناشناخته و هولناك و عظيمي را در ديدگان مخاطب ساده و بي‌دفاع خود ماندگار سازد تا تعابير اصلي آخرالزماني ناشي از كتب غيرآسماني مانند تلمود را به خورد مخاطب دهد. 
نكته ديگر كه در اين خصوص مطرح است،‌ استمرار فيلمسازي در ژانرها و گونه‌هاي مختلف سينمايي اعم از عاطفي، رمانتيك، كمدي، حماسي، حادثه‌اي، سياسي، جنگي، تخيلي، كودك و نيز در قالب‌هاي انيميشن، بازي رايانه‌اي و غيره سود مي‌جويد و از همه ظرفيت‌هاي انساني هم استفاده مي‌كند. اين شگرد انبوه‌سازي در برخي اوقات بسيار كارساز است و در يك دوره زماني كاملاً عملياتي مي‌نمايد. در فيلم «هفت ديويد» «فينچر» كه فيلمي صددرصد آخرالزماني است، كارگردان با مطرح كردن هفت گناه مشهور مسيحيت و يهوديت فرجامي تلخ را مطرح مي‌كند كه به عزا نشستن انسان و مصيبت‌وارگي زندگي انسان معاصر را ترسيم مي‌كند، مضاف بر اينكه عنصر روايت باعث تمركز در موضوع نيز مي‌شود. 
حقيقت اين است كه مسئله حضور منجي، نحوه پرداخت آن و مسئله آخرالزمان، بلايا و مصيبت‌هاي قبل از ظهور ... جنگ در لابه‌لاي آن متجلي است؛ به گونه‌اي كه حتي دين «هندو» كالكي را به عنوان دهمين تجلي «ويشنو» كه منجي خويش مي‌داند، سوار بر اسب سپيد و با شمشيري آخته تصور مي‌كند كه جهان را دچار محنت شده است، نجات مي‌دهد. 
اين همان نقطه كشش است كه تمام مخاطبان را جذب مي‌كند و وقتي سينما با ارائه تصوير با تأكيد بر نقاط روشن ذهني مخاطبان، ساير نقاط مبهم را نيز روشن و تصوير مورد نظر را حقنه مي‌كند و آن اسطوره منجي غربي يا انتظار در تفكر غربي در صهيونيزم مسيحي را به تماشاچي‌هاي ميليوني تزريق مي‌كند. 
مثلاً در فيلم«ماتريكس» منجي، هويت صهيونيزم مسيحي را دارد؛ يعني تلفيق صهيونيزم را با مسيحيت داريد. چون «نئو» باز توليد مسيحيت و «زايان» همان صهيون است و در فيلم‌هايي مثل «آرماگدون» مخاطب به آرمان‌هاي يهودي نزديك مي‌شود و فيلم «روز استقلال» در حقيقت با يك نوع آخرالزمان كاملاً آمريكايي روبه‌روست. 
واقعيت اين است كه سينماي امروز بسيار ملهم از انديشه‌هاي فلسفي است كه نظريه‌هاي مطرح شده در جهان معاصر مثل «پايان تاريخ» و «برخورد تمدن‌ها» الهام گرفته است و از اين رو مسئله منجي بسيار كم‌رنگ و بحث فرجام تاريخ پررنگ‌تر شده است؛ در حالي كه گرايش به اين فيلم‌ها نيز افزايش يافته است و عجيب اين كه از 22 فيلم برتري كه از سال 1995 تا 2004 انتخاب شده‌اند، 19 فيلم به نحوي به آخرالزمان ربط دارد. از جمله اين فيلم‌ها فيلم «ارباب حلقه‌ها» است. در اين فيلم جنگ خير و شر مطرح است. اين فيلم قوي از يك كارگردان ونزوئلايي است و عجيب اينكه نحوه پرداخت جنگ خير و شر در اين فيلم همان رويكردي است كه كارگردان «ترميناتور 2» يعني «جيمز كامرون» دارد. نحوه جنگ خير و شر، سلاح‌ها و انسان‌ها در اين فيلم متعارف نيستند. تصاوير اين فيلم شبيه همان مفهوم‌هاي انتظاري است كه متون اسطوره‌اي و يا در متون مذهبي در جنگ آخرالزمان بيان شده است. در «ارباب حلقه‌ها» هم مسئله فرجام و هم نحوه پرداخت به آن فرجام به نحوي بيان جنگ آخرالزمان است؛ يعني به شدت با آن جريان‌هاي اسطوره‌اي كه پيرامون نبردهاي خير و شر داريم، مشابه است، اين در حالي است كه مفاهيم چندي در قالب واقعيت به خورد مخاطبان داده مي‌شود كه از جمله آنها مفاهيم پيچيده ماترياليسم ديني است كه در زير به برخي از گرايش‌هاي ارائه شده اشاره مي‌كنيم. 

دئيسم (طبيعت خودكار)

در اين تئوري، انسان هوشمند دستگاهي را خلق كرده كه با درايت و انتظام قدرت‌هاي دروني خويش، خالق خود را به كناري نهاده و حتي او را برده خود كرده است و با عقل «لوگوسي» و دروني، خود را حفظ و حراست مي‌كند. 
توضيح اين كه در بين فلاسفه باستان، دو نوع عقل مطرح بود؛ «نوس» و «لوگوس»؛ اولي بيرون از نظام معادل «عقل مستقل» است و دومي را بيشتر معادل عقل «درون سيستمي» و «قانون دروني» ترجمه مي‌كنند. البته در تفكرات تورات محرف هم شاهديم كه خداي اين تفكر ضعف‌هاي زيادي دارد و از آفريده‌هاي خود هم مي‌ترسد. آگوست كنت مي‌گويد: 
در مكتب دئيسم، خدا خالق بوده، ولي به دليل كوتاهي دست او از هرگونه تصرف و اعمال نظر، بايسته سمت پروردگار نيست. 
و اين دقيقاً به همان انديشه انحرافي ياد شده اشاره دارد. 
در واقع اين انديشه خدا را فقط ناظم مي‌داند، نه خالق در حالي‌كه اگر او را فقط ناظم هم بدانيم، در نظام عظيم خلقت، ناظم هم نمي‌تواند ساعت را كوك كند و دنبال كار خود برود؛ كوك ساعت پس از مدتي تمام مي‌شود. 

اومانيسم (انسان محوري)

در عمده اين فيلم‌ها، انسان خالق و سازنده است و تقريباً هيچ صحبتي از خدا نمي‌شود، تمام گفت‌وگوهاي شخصيت‌ها هم بر اساس «باور به خود» و «ايمان به قابليت‌هاي خود» است و حتي منجي را هم خود انسان‌ها برمي‌گزينند. اين نوع پيشبرد داستان برگرفته از جسم‌انگاري خدا و تشابه خدا بر انسان در تورات است كه در فرهنگ غرب، تأثير فراواني داشته است. قبول اين خدا در واقع ماترياليسم و بي‌خدايي است. در بسياري از فيلم‌ها، بشر با تكيه بر عقل معيشت‌انديش و ابزاري خويش و زور بازو و اسلحه، كه علوم سيانتيستي و تجربي هستند، به مقابله با شرّ بر مي‌خيزد و پيروز ميدان است و هيچ خبري از خدا نيست. 

سكولاريسم (عرفان‌هاي اومانيستي)

به تصريح بسياري از منتقدان، فيلم‌هاي امروز به نوعي متأثر از نوعي عرفان بودايي هندويي ممزوج با مباني «اومانيستي» است. در فيلم‌هاي آخرالزماني امروز، فضاي عرفاني الهي، حماسي و ديني، بسيار دور است و در سطح بسيار نازلي و در جهت رسيدن به اهداف عملي و پراگماتيستي به كار رفته است. اين عرفان سكولار هيچ‌گاه رنگ «معنويت خدا محور» و ظلم ستيز را ندارد. 

جبرگرايي و تقديرگرايي

جبرگرايي يكي از مهم‌ترين محورهاي فيلم‌هاي آخرالزماني است؛ به نوعي كه انسان‌ها و «كاراكترها» مجبورند همان‌گونه كه به ذهنشان القا مي‌كنند، بينديشند و راه بروند و تعامل كنند و هيچ اراده‌اي ندارند كه برخلاف آن عمل كنند؛ در حالي كه در اديان الهي اين موضوع مورد ردّ و اعتراض است. يهوديان صهيونيست در توجيه جنايات خود در فلطين مي‌گويند: 
چون تقدير است ما به سرزمين مادري موعود خويش بازگرديم و خداي قومي ما (يهود) چنين خواسته است، فلسطيني‌ها را مي‌كشيم و آواره مي‌كنيم تا به تقدير خود برسيم. 
متأسفانه اين باور در بسياري از آثار هاليوود خودنمايي مي‌كند. 

وابستگي به فناوري امروز

بر خلاف آنچه در باب آخرالزمان مبني بر تغيير اصول و قواعد حاكم بر دنيا بيان مي‌شود، بسياري از فيلم‌هاي آخرالزماني هاليوود سرشار از وابستگي انسان معاصر به فناوري موجود است. در اين فيلم‌ها بدون تلفن و رايانه نمي‌توان با يكديگر ارتباط برقرار كرد؛ مثلاً در فيلم «ماتريكس» خط تلفن،‌ دالاني براي عبور از زمان به فضاي خارج از آن تصوير مي‌شود. اين فيلم برخي انسان‌ها را اسير و در بند فناوري ماتريكس نمايش مي‌دهد، ولي متأسفانه راهكار برون رفت از اين معضل را هم به صورت اشتباه و مادي تعريف مي‌كند و زندگي بدون ماشين را محال مي‌داند. 

پي‌نوشت:

٭ برگرفته از: روزنامه جام جم، ويژه‌نامه نيمه شعبان 1384.

مهدي جدي‌نيا- ماهنامه موعود - شماره 61

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:10 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6186932
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی