به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 «دستگيري از نيازمندان»نخستين و عام ترين هنر دوستداران حضرت مهدي(ع) است.
ايشان هر کجا نيازمندي را بيابند حتّي بي آن که تقاضاي او را بشنوند براي ياري رساندن به او مهيّا شده، از ريختن آبروي ديگران سخت پرهيز مي کنند.
مسکين و بي کس و فقير را اطعام مي نمايد، در راه ماندگان را بي نياز مي سازند و قرض وامداران را ادا مي کنند. اينان از احوال خويشان و همسايگان و دوستان و رفقاي خود، آگاه اند و هرگز خود را به بي خيالي نمي زنند.
از ثروت و دارايي و علم و هنر خود به ديگران مي بخشند و آن گاه که چيزي براي عطا ندارند کلام شيرين و لبخند مهربانشان، دل درمندان را تسکين مي دهد.
دستان پر برکتشان، تواناتر باد!
«گشاده دستي» نيز از ديگر هنرهاي ياران حضرت قائم(ع) است. اينان به وقت دارايي از آن چه روزي شان شده به ديگران انفاق کرده و صدقه مي دهند و يقين دارند هر عمل خيرشان چون بذري است که هفتصد دانه مي دهد و اين همه براي خداوند که بخشنده ي مطلق است البتّه گران نيست. 
شايان ذکر است که آن ها در اين مورد نيز همچون موارد ديگر رعايت اعتدال را مي نمايند و نه چندان خسّت و بخل به خرج مي دهند که گويي دستشان به گردنشان آويخته باشد و نه آن قدر بي حساب و
کتاب مي بخشند که در آينده به حسرت بنشينند و انگشت ندامت به دندان گزند. ناگفته پيداست که اين مخلصان، هنر معنويشان را با منّت و اذيّت باطل نکرده و بي ريا و بي چشم داشت، به سوي نيکي شتابانند.
«دست بر سر يتيم کشيدن » يکي ديگر از هنرهاي ياران امام مهدي (ع)است و پيروان ايشان بالاترين و ارزنده ترين رتبه هاي اين رشته را از آن خود ساخته اند. اينان باور دارند که يتيمان در اموالشان حقّي دارند، پس حق آن ها را با مهرباني و عطوفت ادا مي کنند و نه تنها از نظر اقتصادي و مالي تلاش مي کنند تا يتيمان را بي نياز سازند، بلکه از لحاظ روحي نيز پيوند عاطفي با آن ها برقرار کرده و بر سرشان دست نوازش مي کشند.
«دست به دعا برداشتن »از قديمي ترين هنرهاي بشري است امّا ياران مهدي(ع) وقتي دستان سبزشان به دعا برداشته مي شود و وجود جاريشان چون رودي پرتلاطم به درياي بيکران عظمت سبحاني متصل مي گردد، زبانشان عاشقانه ترين کلمات را بر زبان مي راند و فرشتگان الهي را به تحسين و ستايش وا مي دارد. دعاي «عرفه»(1)شان غوغايي در سکوت برپا مي کند، «مناجات خمس عشر» (2) شان عرش را به لرزه مي اندازد، «مناجات امام علي(ع)در مسجد کوفه»(3) را که قرائت
مي کنند، جبرئيل امين لذّتي بي حدّ و حصر مي برد و...
از سوي ديگر وجود خالص آن ها، خود دعاي مجسّم شده است. «کميل»اند و«آل ياسين»(4)، «رجبيّه »اند(5) و «امّ داوود»(6)، «رمضان»اند و«مجير»(7). اينان خود، خود «مکارم اخلاق »اند.(8)
«دست به سلاح بودن » نيز از هنرهاي دستي ياران حضرت حجّت (ع)است. آنان که به واقع نه در شعار، از پيروان به حقّ امامند همواره از آمادگي نظامي برخوردارند و اگر در شرايطي، زر و زور و تزوير، بخواهند ايشان را به زير سلطه ي خود درآورند از نثار خونشان هيچ دريغ نمي کنند و وارد معامله اي بزرگ با خداوند مي شوند. جان را مي دهند و بهشت را مي خرند و از زمين تا ملکوت در حالي که فرياد «هيهات منّا الذّلِِة»شان به گوش مي رسد، با پاي سر مي دوند.
پيشاني بندهاي «يا زهرا»يشان هميشه دم دست است. زبانشان يکسره لبّيک «هل من ناصر ينصرني»حسين را زمزمه مي کند، مظلوميت حسين را تاب نمي آورند و پاي در رکاب امام زمانشان دارند. چقدر خدا به ايشان مباهات مي کند!

پي نوشت ها :

1. اشاره به دعاي معروف «عرفه»امام حسين(ع) که در روز عرفه نهم ذي حجّه خوانده مي شود.
2. «مناجات خمس عشر »پانزده دعا از امام سجاد (ع ) است که با عناوين مناجات التائبين، مناجات الشاکين، مناجات الخائفين و در اوايل کتاب مفاتيح الجنان ذکر شده است.
3. اين مناجات در مفاتيح الجنان، در ضمن «اعمال مسجد بزرگ کوفه » آمده است.
4. «آل ياسين » نام يکي از زيارت هاي معروف امام زمان(ع)است که بسيار به خواندن آن سفارش شده است.
5. اشاره به دعاها و زيارت هاي ماه رجب است.
6. «امّ داوود »نام دعايي است که در نيمه ي ماه رجب خوانده مي شود.
7. «مجير»نام دعاي مشهوري از پيامبر اکرم (ص) که در اوايل مفاتيح الجنان آمده است.
8. اشاره به دعاي معروف «مکارم الاخلاق »امام سجّاد (ع) که در انتهاي کتاب مفاتيح الجنان آمده است.

منبع: نشريه موعود نوجوان، ش24.
نويسنده: سهيلا صلاحي اصفهاني

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:02 PM

 در مقوله معارف ديني دو رويکرد وجود دارد:
رويکرد نهادين (ظاهري):عده کثيري به دليل بي رنج و زحمت بودن آن اين رويکرد را انتخاب کرده اند(فاسقين و منافقين جزءاين گروه اند).
رويکرد يقين، اخلاص و شهادت: به دليل اينکه انسان بايد همه دارايي خود را دراين راه بگذارد اين عده بسيار اندک اند.(ياران امام زمان جزءاين گروه اند)چرا باوجود تعدادزيادي منتظر ظهور، حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)قيام نميکند؟ زيرا آن تعدادي که به رويکرد اول توجه دارند غالب اند.در قرآن 330 بار کلمه قل آمده است که همه حاکي از هشدارهاي تکان دهنده است. يکي از اين هشدارها آيه 100 سوره مائده است (بگو پليد و پاکيزه يکسان نيست هرچند کثرت پليد تو را به شگفت آورد). يعني گاه کثرت افرادي که در مسيري، اخلاص ندارد خيلي زياد است ولي با اين کثرت نمي شود دين را حاکم کرد.اين يک حقيقت است. بايد شناخت که آيا ما جزء اين دسته هستيم يا نه؟در تفسير آيات سوره آل عمران علامه طباطبايي حکايتي را ذکر مي کند:« زماني که يهوديان در اورشليم به ضعف و متلاشي شدن دچار شدند به کتاب شان تورات پرداختند. با اين توجه ديدند در تورات اشاره شده که پيامبر آخرالزمان قراراست در محلي بين «کوه احد» و «اير» ظهور کند و حکومت صالحان را پايه ريزي خواهد کرد. بعضي از قبيله هاي اورشليم از سرزمين شان حرکت کردند و به سرزمين شامات منطقه حجاز، شهري به نام يثرب آمدند وآنجا ماندگار شدند و دائم به مردم يثرب اين وعده را مي دادند که به زودي پيامبري ظهور خواهد کرد و مشرکين را نابود خواهد کرد و آنها غالب خواهند شد و دائماً منتظر ظهور پيامبر بودند. سالياني سپري شد و در طي اين سالها آنها تغيير کردند و در منطقه فدک، خيبر،بني قريظه و بني نظير براي خودشان مال وامکانات به دست آوردند. وقتي پيامبر به مدينه هجرت کرد، خطبه اي براي مردم يثرب خواند و همه را دعوت کرد اما يک دسته از کساني که با پيامبر مخالفت کردند همين يهوديان منتظر بودند، همين کساني که به رويکرد عميق و دروني دين نرسيده بودند و دنيازدگي در وجودشان رسوخ پيدا کرده بود.»
ياران واقعي امام زمان چه کساني هستند؟ کساني همانند عمار ياسر، خباب بن ارس،حبيب بن مظاهر و... حقيقت ياران امام زمان در ايمان آنها نهفته است و در قرآن از صفات مومنين زياد ياد شده است.بايد حقيقت ايمان را شناخت.

ايمان در لغت

ايمان از ريشه امن و امنيت است و به معناي يک اعتقاد راسخ که در زبان اظهار مي شود است، همچنين در اعتقاد قلبي ثبوت دارد و در اعمال انسان آشکار مي شود.امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: ايمان گفتاري است که همراه آن گفتار، عمل وجود دارد.

مراحل ديانت

ديانت 4 مرحله دارد:1-اسلام(اقرار زباني)2-ايمان (اعتقاد قلبي عميق و عمل به ارکان دين)3-تقوا (پرهيز از شبهات، عمل به دستورات دين ،اعتقاد به غيبت)4-يقين(حقيقت و درجات آن را مشاهده مي کنند.)امام سجاد (عليه السلام)فرمودند:«در دوران غيبت ولي ما ، امام زمان،حضرت ياراني دارند که از ياران ما بهتر هستند.» سوال کردند چرا؟فرمودند:«آنها از ياران ما اهل بيت بالاترند چون ما را نديدند ولي به دستورات ما عمل کردند ما را با چشم ظاهر نديده با چشم چشم دل ديده و باور کردند.»(جلد 74 بحارالانوار).

اوصاف ياران امام زمان در قرآن

توحيد خالص:غير از خدا کسي را نمي شناسند و براي خدا بندگي مي کنند)فرقان /68).پيامبر فرمودند:بهترين ايمان به خدا، اين است که يقين بداني هرکجا باشي ،خدا با توست.
يقين تزلزل ناپذير:شک و دودلي در دل ياران حضرت راه ندارد (حجرات /15)
عاشق خدا هستند (مائده /54)
انفاق مي کنند با وجودي که خودشان نياز دارند.
اطاعت محض (توبه /71)،در کلامي امام صادق (عليه السلام)مي فرمايند:«ايمان اين است که از خدا اطاعت شود و معصيت خدا صورت نگيرد.»
در خوف و رجا هستند؛ از يک سو اميد به رحمت خدا دارند و از سوي ديگر احساس قصور مي کند. ياران امام زمان خوف عاقلانه و عاشقانه نسبت به خدا دارند(انفال /2) در معارف ديني و اخلاقي 3 نوع ترس مطرح مي شود، جبن، ترسي که به واسطه بي عقلي و بزدلي صورت مي گيرد. خوف :ترسي عاقلانه که به واسطه عقل و درايت است.خشيت :ترس عاشقانه، در سوره بقره آيه 218مي خوانيم: «مومنان کساني هستند که ايمان ثابت،هجرت از وطن،جهاد در راه خدا و اميد به رحمت خدا دارند.» حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند: «اهل دين علاماتي دارند، وقتي شب فرا مي رسد، چهره اش را بستر زمين قرار مي دهد...(يعني با اشک ريختن و خلوت کردن با خدا)». چنين کساني چون همه سرمايه شان خدا و بندگي خداست ، از فقر نمي ترسند(ترس در وجودشان معني ندارد، دنيا برايشان ارزش ندارد).
بسيار ذاکر خدا هستند، لحظه اي قرار ندارند و دائماً در ذکر خدا هستند.کساني که از ياد خدا غافل باشند ،زندگي پرمشقتي دارند (طه/124)
روحيه شکرگزاري دارند(ابراهيم /7)
عبادت عاشقانه :يعني غوطه ور شدن در عبادت با حضور قلب (سجده /15و16)
روحيه توکل:يعني خدا را وکيل در کارها قرار مي دهند (انفال/2)
رضاي در راه خدا:رضا از توکل بالاتر است ، زيرا راضي هستند به آنچه خدا مي داند.
اهل تسليم هستند:تسليم از رضا بالاتر است،چون ديگر منيت وجود ندارد،تسليم درگاه خدا هستند و صبورند(احزاب/36)

منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و 14
نويسنده: دکتر جمالي، استاد حوزه و دانشگاه

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:01 PM

 انـديشه پيروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كه برگرفته از متـن قرآن كريـم است, بارقه اى از نور اميد در دل ها تابانيده و همه را چشـم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفير نـور, كشتيبان هدايت است و قافله سالار رهايى; مجدد حيات بشريت است و احياگر اخلاق خدايـى, ايـن شخصيت بزرگ را در روايات اسلامـى ((مهدى)) ـ عليه السلام ـ مـى نامنـد.
چنيـن انتظارى افضل عبادات شمـرده شـده است. زيـرا ايـن انتظار با اميـد, تعهد, تحرك با مسـووليت و سازندگـى و رفع نااميدى از جامعه همراه مى باشد.
منتظران واقعى, خـود را در حال مهياى جامعه اى مـى بينند كه انتظار مـوعودى را مـى كشد, بنابرايـن براى حضـور حضرتـش شرايطـى لازم است كه هـم زمينه ساز قـدومـش باشـد و هـم پذيراى حكـومت عدل او, زيرا تحمل عدالت خـود نياز به سازندگى دارد. و الا, پذيرايى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود. بنابرايـن, ما بـراى خـودسازى به يكـى از بهتريـن راه ها كه طريق پـرورش يافتگان مكتب انسان ساز اسلام; يعنى ياوران خاص ولى عصر(عج) است متمسك مى شـويـم, ويژگى هاى آن ها را بشناسيم و به كار بنديم تا زمينه ساز حضور حضرتش باشيـم. زمينه ساز حكـومت حضرت, خيزش ايمان است نه ازدياد فساد. ما در ايـن نـوشتار به برخى از خصـال يـاوران بـاوفـاى حضـرت اشـارتـى خـواهيـم داشت.
قـدرت جسمانـى از ديگـر لـوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب الامر(عج) شمرده شـده و در روايات قـدرت آن ها را برابـر با چهل مـرد قـرار داده است: ((فان الرجل منهم يعطى قـوه اربعيـن رجل)) قدرت جسمانى برگرفته شده از ايمان راسخ به خـدا و يقيـن به امامت و حقانيت هدف او است; ياوران مهدى(ع) با ايـن قدرت جسمانى و روحيه عالى بـوده كه مى تـوانند خط بطلان بر جميع مفـاسـد كشيـده و ظلـم و جـور را از صحنه گيتـى بـرانـدازند.

ايمان ياوران مهدى (ع)

ايمـان از مهم تـريـن مـايه هـاى يك انسـان خـداجـــو است. پـايـدارى, شجاعت, رشادت, ايثـار, فـداكارى و... يك انسان مـومـن ريشه در ايمان وى دارد. ياوران مهدى از مـومنانـى هستنـد كه ايمانشـان آن ها را به مرحله اى رسانـده است كه هرگـونه شك و ريبـى در دلشان راه نمـى يابـد. همان كسانـى كه به نقل روايات در ترنـم روح بخـش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن ها هم چـون صداى زنبـوران عسل درهـم پيچيده و شب را تا به صبح به راز و نياز با خـداى خويـش مشغولنـد. و خودخـواهـى ها و منيت ها را در زير آسياب تهجـد سورمه كرده و با آن چشـم دل را روشـن نموده اند.
خدا را با معرفت شناخته و ايمان به خـدا در اعماق جانشان نفـوذ كرده است. لذا در راه ايمان و اجراى فراميـن الهى از هيچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى بيم به دل راه نمى دهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كريـم اوصاف آن ها را بيان داشته و به ايمان آن ها و راهشـان سفـارش مـى كننـد: سليمان بـن هارون مى گويد: به آن جناب عرضه داشتـم بعضى از ايـن عجليان گويند كه شمشير رسول خدا(ص) نزد عبدالله بـن حسـن است! فرمود: به خدا سـوگند, نه او و نه پدرش با هيچ يك از دو چشمانـش آن را نديده, مگر آن كه پدرش آن را نزد حسيـن(ع) ديده باشد, و البته براى صاحب ايـن امر محفـوظ است, پـس, مبادا به راست و چپ روى آورى, كه به خدا سوگند امر روشـن است.
به خدا سوگند اگر اهل آسمان و زمين هم دست شوند كه ايـن امر را از جايگاهى كه خداوند آن را در وى قرار داده بـرطرف سازند نخـواهند تـوانست, و چنان چه همه مردمان كفر ورزنـد تا جايى كه هيچ كـس باقى نماند; همانا خداوند براى ايـن امر كسانى را خـواهد آورد كه او شايستگان آن باشنـد. سپـس فـرمـود: آيا نمـى شنـوى كه خـداونـد مـى فرمايد: ((اى كسانـى كه ايمان آورده ايد هر كدام از شماها از ديـن خـود مرتد شـويد پـس به زودى خداوند قومى را كه دوست مى دارد و آن ها نيز خدا را دوست مى دارند و نسبت به مـومنان فروتـن و بر كافران سرافراز و مقتدرند به نصـرت اسلام بـر مـى انگيزد...)) تا آخـر آيه را تلاوت فرمـود و در آيه ديگر فرمود: ((پـس اگر ايـن قوم به آن كفر ورزند, همانا قـومى را كه هرگز به آن كافر نشوند بر آن برگماريم)).
سپـس حضرت فرمود: همانا (اهل) ايـن آيه همان اهل آن آيه مى باشند.)) آيه اى كه امام صادق ـ عليه السلام - آن را تلاوت فـرمـوده انـد اوصاف مـومنانـى كه بـايـد ايـن رسـالت بزرگ را انجـام دهنـد چنيـن بيـان مـى دارد:
1ـ آن ها به خـدا عشق مى ورزند و جز به خشنـودى او نمـى انديشنـد: ((يحبهم و يحبونه
2ـ در برابر برادران دينيشان خاضع و فروتـن هستند: ((اذله على المـومنيـن
3ـ نسبت به كـافـران ستـم گـر و كج انـديـش, سـرسخت, خشـن و سـرافـرازنـد: ((اعزه على الكافرين)); 4ـ براى بسط عدل و اجراى فراميـن الهى همـواره در راه جهاد فـى سبيل الله هستنـد: ((يجـاهـدون فـى سبيل الله)); 5ـــ در جهت نابـودى كافران و برچيدن بساط ستـم گران كوشا و از هيچ ملامتى پروا ندارند: ((و لايخافون لومه لائم)).
ايـن ها همه از اعتقاد به خـدا و ايمان به مقصـد و ميل به هـدف آن ها نشاءت گرفته و از آن ها انسان هايـى ساخته كه در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانـى چنان شهامتى دارند كه از شكستـن سنت هاى غلط و مخالف با اكثريتـى كه راه انحراف را پيـش گـرفته انـد, و با تكيه بـر كثـرت عددى خـود ديگـران را به استهزا مى گيرند, پروايـى ندارنـد. بسيارى از افراد را مـى شناسيـم كه صفات ممتازى دارنـد, اما در مقابل غوغاى محيط و هجـوم افكار عوام و اكثـريت هاى منحـرف بسيار محافظه كار, ترسـو, و بـى جرئتند, و زود در مقابل آن ها ميدان را خالى مـى كنند, در حالـى كه براى يك رهبر سازنـده و افرادى كه بـراى پياده كردن افكـار او وارد ميـدان مـى شـونـد, قبل از هـر چيز چنيـن شهامتـى لازم است.
عوام زدگـى, محيطزدگـى, و امثال آن كه همگـى نقطه مقابل ايـن امتياز عالـى روحى هستند, سد راه بيش تر اصلاحات محسوب مى گردند.)) آرى به دست آوردن ايـن امتيازات و موفقيت ها در هر درجه اى كه باشد علاوه بر كوشـش خـود فرد, مرهون فضل خـداوند است كه به هر كـس بخـواهد و شايسته بيند عطا كنـد و حاصل لطف اوست: ((ذلك فضل الله يـوتيه مـن يشـاء)).

عبادت ياران مهدى(ع)

همان گـونه كه اشاره شد آنان پارسايان شب اند كه تا بامدادان به ذكر و راز و نياز و بر قيام و قعودند. آتـش عشق به معشـوق و معرفت به ذات بارىتعالى خواب را از ديدگان آنان ربوده است:
جز خم ابــروى دلــبر هيــچ محــرابى ندارم
جز غم هجران رويــش مــن تــب و تابى ندارم
گفتم انـدر خــواب بينــم چهـره چون آفتابش
حسرت اين خواب در دل ماند چـون خوابى ندارم
سـرنهم بر خاك كويش, جان دهم در يـاد رويش
سر چه باشد, جان چه باشد, چيز نايابى ندارم
مـردانـى كه شب هنگـام زمزمه تلاوت قـرآن و ذكـر منـاجـاتشـان, هـم چـــون صـداى زنبـوران عسل درهـم پيچيـده و هيبت الهى آن ها را به قيام واداشته و بـامـدادان سـوار بـر مـركب ها شـونـد, آنـان راهيان شب انـد و شيـران روز.
گفتيـم همه ايـن عبادت ها و نيايـش ها, رشادت ها و شهامت ها و... از ايمان يك فرد مـومـن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ايمان نهفته در قلب او است. كه در ايـن اعمال ظهور مـى يابد و هر چند درجه ايمان فزونـى يابـد در ايـن اعمال نيز فزونـى خواهد يافت و هيچ امرى سد راه آنان نخـواهد شد, نه تنها جهاد و كـوشـش آن هـا را از عبادت و راز و نيـاز به درگـاه الهى بـاز نمى دارد, بلكه ايـن تلاش ها سبب مـى گردد تا حلاوت ايمان بيـش تـر در كام خـود چشند و همه رفتارهاى خـود را رنگ و جلـوه الهى دهنـد كه چه رنگـى بهتر از رنگ الهى: ((صبغه الله و مـن احسـن مـن الله صبغه و نحـن له عابـــدون)).
آمـريـن به معروف و پيكـاركننـدگـان بـا منكــر
رسالت حضرت مهدى و ياران باوفايـش احياء ديـن خـدا و اتمام رسالت انبيا و اوليا و اصلاح زميـن كه ظالمان و فاسدان با بدعت ها و ظلم هايشان روز خاكيان را مبـدل به شب ديجـورى كرده با شراره سـم ستمشان, سيماى سپيده را روشنـى بخشند و نقاب تزوير را از چهره مزوران بركشنـد و رسالتـش را در دو عنـوان سبز بسط در ((قسط)) و ((عدل)) خلاصه گـردانـد. ((يملا الارض قسطـا و عدلا كما ملئت ظلما و جـورا)). سيره رسـول گرامى اسلام و همه معصوميـن(ع) بر امر به معروف و نهى از منكر بود, و از بدو دوران كودكى تا واپسيـن لحظات حيات آن را پاس داشته اند. يعقـوب سراج, خدمت امام صادق(ع) مى رسد در حالـى كه حضرت در كنار گهواره فـرزنـدش حضـرت مـوسـى بـن جعفـر(ع) ايستاده و با او سخـن مى گويد. يعقوب گويد: مـن نشستم تا امام از سخـن گفتـن با فرزندش فارغ شد, پـس بـرخـاستـم, امـام صـادق(ع) به مـن فـرمـود:
نزديك سرورت بيا و او را سلام گوى. مـن نزديك گهواره رفتـم و به كـودك سلام كردم, امام موسى بـن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصيح و گويا سلام را پاسخ گفت فـرمـود: ((اذهب و تغيـر اسم ابنتك التـى سميتها امـس فانه اسـم يبغضه الله)) برو و آن نام را كه ديروز بـر دختـرت نهاده اى تغيير ده زيرا ايـن اسم را خدا دشمـن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم عمل كـن تـا هـدايت يـابـى. مـن نيز به دستـور آن حضـرت عمل كـردم و نـام ((حميرا)) دختر يك روزه ام را تغيير دادم.)) بنابرايـن, يكى از اوصاف بارز ياران حجت, امر به معروف و نهى از منكـر مـى باشـد. امام صادق(ع) در تفسير آيه ((الذيـن ان مكناهـم فـى الارض اقامـوا الصلاه و آتـوا الزكاه و امـروا بالمعروف و نهو عن المنكـر و لله عاقبه الامـور)). مـى فـرماينـد: بـراى آل محمـد(ص) مهدى(ع) و اصحـاب او, خـداونـد متعال مشارق و مغارب زميـن را به تصرف آن ها درآورد, و ديـن را آشكار سازد, و خـداونـد متعال به وسيله او و يارانش بدعت ها و باطل را از بيـن مى برد, هم چنان كه سفيهان حق را ميرانده باشند, تا جايى كه اثرى از ظلـم ديده نشـود و امر به معروف و نهى از منكر خـواهنـد نمـود و عاقبت كـارهـا به دست خـداست.

ايمان و اطاعت از رهبرى

امامت و رهبرى, از اركان دين مبيـن اسلام و محـور و اساس همه كارها اعم از عبـادى و غيـرعبـادى است: ((و انه ليعلـم ان محلـى منها محل القطب من الرحا...)) و همه اعمال اعم از فـردى و اجتماعى به نـوعى وابسته به امامت است. لذا ايمان به رهبـرى زمينه سـاز فلاح و رستگـارى مسلمـانان است. هميـن ايمان و اطاعت از رهبرى و پيامبر بـود كه در مدتى بسيار كـم مسلمانان صدر اسلام از حضيض ذلت به اوج عزت رسيدنـد و پـوزه ظالمان و متكبران را به خاك ماليدند چرا كه به فرمان خـدا به آن چه پيامبر مى فرمـود گردن مـى نهادنـد:
((و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكـم عنه فانتهوا)) و بعد از رسـول خدا شيعيان اهل بيت همان عقيـده و ايمان را نسبت به ائمه اطهار داشته و ياران حجت(ع) در بالاتـريـن درجه آن نسبت به امام زمان ـ عليه السلام ـ دارنـد كه ايـن عشق و ايمان در وجـود آن حضرت متمركز گرديده: ((يتمسحـون بسرح الامام عليه السلام يطلبـون بذلك البـركه)) ايـن عشق به امـام است كه سـر از پــا نشناخته براى اطاعت و اجراى فراميـن او شب و روز را نمـى شناسنـد و در راه فرمان بـردارى او از يك كنيز نسبت به مـولايـش مطيع ترانـد و در هنگام خطرات بـراى دفاع از وجـود او جـانشـان را فـدا مـى كننـد: ((و يخفـون به يقـونه باءنفسهم فى الحروب و يكفونه ما يويد... هم اطوع له مـن الامه لسيدها)) از وجـود مبـاركـش و آن چه متعلق به اوست تبـرك و شفـا مـى جـويند:
كيســت كـاشفتـه آن زلــف چـليپا نشود
ديده اى نيست كه بيند تـو و شيـدا نشود
ناز كن ناز كه دل ها همه در بند تو اند
غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پيدا نشود
سر به خاك سر كوى تــو نهد جان از دست
جان چه باشد كه فــداى رخ زيبا نشــود
ايـن عشق و علاقه امام و يارانـش به حدى به هـم گره خورده كه ((آن چه شخص امام بـدان وصف شده اند, آنان نيز به آن تـوصيف گشته اند: ((انهم اذا ساروا الرعب امامهم سيره شهر; هنگامى كه به طرف مكانـى حـركت مـى كننـد, تـرس از آنان پيشاپيـش در دل مـردمان افتـد.)) ((لايكفـون سيـوفهم حتـى يرضـى الله عزوجل; آنان دست از شمشيرهاى خـود در پيكار با دشمنان ديـن باز نمـى گيرند تا آن كه خداى تعالى راضـى شـود.)) ايـن همه به سبب آن است كه ياران مهدى شيعه كاملـى براى مـولاى خـود بـوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام عليه السلام مى باشد.

شجاعت ياوران مهدى

وصف بـارزى كه در روايـات بـراى اصحـاب آقـا امـــام زمـان ـ عليه السلام ـ برشمرده شده شجاعت ياران حضرت است, شجاعت وصفـى ذاتـى است كه داراى لوازماتى است كه بر روى هم ايـن صفت براى فرد حاصل مى گردد كه اصحاب آقـا واجـد آن اوصـاف بـوده و مـا به بـرخـى از آن هـا اشـاره مـى كنيـــم:

عدم ترس

تـرس و جبـن از خصلت هاى مذمـوم يك انسـان است, چـرا كه تـرس نشاءت گـرفته از ضعف ايمان و يقيـن و عاجز بودن نفس است: ((شده الجبـن مـن عجز النفس و ضعف اليقيـن.)) شخص ضعيف النفس و ضعيف الايمان مايه اميد از او گرفته شده, يقيـن به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بيـم و ترس به سر مـى برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه ايـن دفتر عمر بسته شـود و به ديار نيستى كـوچ كند. اما شخص مـومـن در اقيانوسى از اميد به سر برده و در همه مشكلات تكيه گاهـش را خدا مى داند و يقيـن دارد كه: ((ولله العزه و لرسوله و للمومنيـن.)) دليلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند, بلكه ترس را عار و ننگ و نقصـى بـراى خـود دانسته و سعى در دورى از آن مـى كنـد:
((احذروا الجبـن فانه عار و منقصه)) ياران مهدى كه قلبشـان مالامال از عشق به خـدا و يقيـن به روز جزا و يارى پروردگار است از هيچ كـس هراسـى به دل ندارند.
ياد روى تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح اميد همه ظلمت شــب باطــل كـرد

عشق به شهادت

از محك هايـى كه خـداونـد افـراد راستگـو و با ايمان را از افـراد دروغگـو جـدا مـى سازد ((تمناى مرگ است)) يك فرد مـومeن كه آينـده اى درخشان و زيبا براى خود پيـش بينى مى كند و عاشق كوى يار و قرب الى الله و هـم نشينى اولياء الله را در دلـش زمزمه مـى كنـد همـواره تمنـاى مرگ دارد:
آتش بجانم افكند شـوق لقـاى دلـدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار
((لـولا اجل الذى كتب الله عليهم لـم تستقر ارواحهم فى اجسادهـم طرفه عيـن شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.)) اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت شناخته و ايمان به راه و هدفـش دارند و به او عشق مـى ورزنـد و همه هستيشان را فانـى در وجـود او مـى داننـد, عاشق شهادت در راه وى هستنـد: ((يدعون بالشهاده و يتمنـون ان يقتلـوا فـى سبيل الله شعارهم يالثارات الحسين عليه السلام)) بنابر ايـن, فردى كه جانش را از هدفـش بيـش تر دوست دارد نمى تـواند شجاعت ورزد, بلكه او بايد همـواره حافظ جانـش باشد تا به او آسيبى نرسد لذا شجاعت شيرانى چون ياوران مهدى(عج) را مى طلبد.

قلب نورانى و دل فولادين

از ديـگـــر اوصـــافـــى كـه يـاوران مهـــدى ـ عليـــه الـــسلام ـ دارا هستند ((قلب قوى و پولاديـن)) است كه در روايات مختلفى تعبير به ((پاره هاى آهـن)) شده است: ((تجيـىء الرايات السـود مـن قبل المشرق كان قلـوبهم زبر الحـديد)) و در روايات ديگر مـى خـوانيـم كه قلب هاى آن ها سخت تر از پاره هاى آهـن است ((... و ان قلب رجل منهم اشـد مـن زبـر الحـديـد)). آرى قلب هاى آن ها پنجره هايـى به آسمان معنا گشـوده اند و دل ها را به ريسمان الهى پيوند داده اند خانه دل را با قنديل هاى ايمان روشـن نمـوده اند: ((كان قلـوبهم القناديل و هـم مـن خشيه الله مشفقـون.)) اينان با پشتـوانه اى از ايمان به خدا و يقيـن به روز جزا و هدفى مقدس ((هـم چـون مشعل هاى فروزانند كه دل هاى استـوارشان بسان قنديل هاى نـور در سينه هاى سترگشان آويخته است و ايـن رادمردان تنها دل به خداى خويش داده اند و تنها از او هراس دارند)) و قلب را به يـاد او قـوت بخشيـده انـد: ((اءلا بذكـر الله تطمئن القلــوب.))

جسم قوى

قـدرت جسمانـى از ديگـر لـوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب الامر(عج) شمرده شـده و در روايات قـدرت آن ها را برابـر با چهل مـرد قـرار داده است: ((فان الرجل منهم يعطى قـوه اربعيـن رجل)) قدرت جسمانى برگرفته شده از ايمان راسخ به خـدا و يقيـن به امامت و حقانيت هدف او است; ياوران مهدى(ع) با ايـن قدرت جسمانى و روحيه عالى بـوده كه مى تـوانند خط بطلان بر جميع مفـاسـد كشيـده و ظلـم و جـور را از صحنه گيتـى بـرانـدازند.
مـوالا با افراد ضعيف الجسه و ضعيف الايمان كه چنيـن مهمـى امكان نـدارد كما اين كه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ ((ديان بـن صلت)) كه از او سوال مى كند كه آيا شما صاحب ايـن امر هستيد؟! حضرت در جواب مى فرمايد: مـن صاحب اين امر هستم ولكـن مـن آن كسـى نيستـم كه زميـن را پر از عدل و قسط كنـم چنان كه پر از جور و ستم شده; چگونه مـن مى توانم با اين ضعف جسمانيم زميـن را پـر از عدل و قسط كنـم و به درستى كه قائم, آن كسـى است كه وقتـى خروج مى كند با ايـن كه داراى سـن زيادى مى باشد, ولى جـوان است بدن او قـوى حتى اگر دست هاى مباركـش را به طرف بزرگ تـريـن درخت دراز كنـد و او را به طـرف زمين آورد مىآورد و مى شكند, حتـى اگر صيحه اى بيـن كـوه ها زند از فرياد او كـوه ها درهـم ريزند...))
حال برگرديـم به سخـن اصلى; يعنى شجاعت اصحاب آن حضرت, با ايـن اوصاف است كه آن ها سدى محكـم, نيزه و شمشيرى برنده, و ركـن ركينـى هستند كه حضرت لـوط ـ عليه السلام ـ هنگام رويارويى با قـوم كافر و منحـرف خـود تمناى آن ها را مـى كرد. ((قال ابـو عبـدالله(ع) ما كان يقـول لوط(ع) ((لو ان لى بكـم قوه او آوى الى ركـن شديد)) الا تمنا لقـوه القائم عليه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم يعطى قـوه اربعيـن رجلا و ان قلبه لاشد مـن زبر الحديد و لـو مروا بجبال الحديد لتـدكدكت[ لقطعوها], لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل)) ايـن روايت كه بيان گويايى از شجاعت آن عزيزان است, ما را از ذكر ديگر احاديث بـى نياز مى كند. در تشبيه قلب هاى آن ها به پاره هاى آهـن يا به قطعات سنگ, براى تاكيد بيش تر بر عظمت و شهامت آنان و نفى هرگـونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مى باشد. پرواضح است كه به كـارگيـرى, واژه هاى شمشيـر و نيزه نيز فقط به لحـاظ تـاثيـر مادى آن ها نيست, بلكه نشانى بر تـوان فعاليت مـوثر آن ها مى باشد; يعنى آن ها در زمينه عمل و مبارزه دليرتر از شير و بـرتر از نيزه هستنـد. در بيان امام ـ عليه السلام ـ كه مى فرمايد: ((به هر فردى از آن ها نيروى چهل مرد داده مـى شـود)) مقصـود محـدود نمـودن ايـن نيرو نيست, بلكه تقريبـى است بـراى ميزان فـوق العاده قـدرت ايشان و اشاره است, بـر اثر عملـى فعاليت هاى هر يك از اصحاب مهدى(ع) كه از كـوشـش گـروهـى مـركب از چهل نفـر نيز فزون تر است.
... هنگامـى كه تلاش انسـان بـا تـوانايـى طبيعى, بـراى انجـام كارى تـوام مـى گردد; مثل دوران جـوانى, نتيجه كارها بهتر و كامل تر خـواهد شد. و شايد به هميـن جهت است كه بيـش تر ياران ((حضرت مهدى)) را جوانان تشكيل مى دهند, زيـرا به سبب ايـن كه به صـراحت با حق مـواجه مـى شـونـد و آن را عميقا درك مى نمايند و با اخلاص تمام اطاعت امام خـويـش را پـى مـى گيرند, هر كـدام از تـوان و نيروى بزرگى برخـوردارند. و حاصل تلاششان به نحـوى است كه گروه هاى بزرگ نيز از عهده آن برنمـىآينـد. بيانات ائمه ـ عليهم السلام ـ مبنـى بـر ايـن كه به هـر كـدام از يـاران مهدى(ع) نيـروى چهل مـرد داده مـى شود.
گوياى اين نكته نيز هست كه خداوند ايـن توانايى را از راه هاى طبيعى, و نه از سر اعجاز, به آنان عطا مى كند, چرا كه نفـس انسانى قابليت ايـن تكامل و ترقى را در شرايط معين و تحت تربيت خاصى دارا است . و ايـن پرورش و شجاعت نه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است, بلكه شامل تمام مومنان مى شـود.
چرا كه همه مومنان به نحـوى جزء لشكر امام زمان هستند از ايـن جهت است كه در روايات آمده: ((فلايبقى مـومن الا صار قلبه اشد مـن الحديد و اعطاه الله عزوجل قوه اربعيـن رجلا; هيچ مومنى نمى ماند مگر آن كه قلبش هم چون پاره هاى آهـن گشته و خـداونـد به هـر يك از آنان قـدرت چهل مـرد عطـا گـردانـد.))

منبع:تبيان زنجان

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:00 PM

 امام خمینى قدس سره درباره ى عظمت مقام صاحب علیه السلام به شامل بودن مفهوم عدل در زمان ظهور اشاره کرده ومى فرماید: (قضیه ى غیبت حضرت صاحب، قضیه ى مهمى است که به ما مسائلى مى فهماند، منجمله اینکه براى یک همچو کار بزرگى که در تمام دنیا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسى الا مهدى موعود علیه السلام که خداى تبارک وتعالى او را ذخیره کرده است براى بشر... آن کسى که به این معنا موفق خواهد شد وعدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد نه آن هم عدالتى که مردم عادى مى فهمند که فقط عدالت در زمین براى رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت... تمام نفوسى که هستند انحرافات در آنها هست حتى نفوس اشخاص کامل هم در آنها انحرافاتى هست ولو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست، در عقائد انحراف هست، در اعمال انحراف هست، ودر تمام کارهایى که بشر مى کند انحرافش معلوم است وایشان مأمورند براى اینکه تمام این کجى ها را مستقیم کنند وتمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعا صدق بکند (یملأ الارض عدلا بعد ما ملئت جورا..)..(1)
این سخنان نشان مى دهد که امام زمان علیه السلام در برنامه ى کار خود از این نقطه ى زیربنایى ومهم که همان انسان سازى و جهاد اکبر براى همه مردم است، شروع مى کنند، زیرا تا انسانها ساخته نشوند جامعه بنیاد صحیح نخواهد یافت. ودر این زمینه، باتوجه به اینکه در حکومت جهانى امام زمان علیه السلام، نهادهاى اجتماعى فاسد وشیطانى نیز از بین رفته اند، بنابراین امکان تحقق این ایده آل که تمام مفاسد ریشه کن شود ودر صحنه ى اجتماع ظهور وبروز نداشته باشد، کاملا قابل تصور است. (در آیات قرآن مجید (نیز) آمده است که شیطان پس از رانده شدن از درگاه خدا از پیشگاه مقدس او تقاضا کرد که عمر جاویدان (تا پایان دنیا) براى اغواى بنى آدم پیدا کند. واین هم از شیطنت او بود که تقاضاى بازگشت وتوبه نکرد، بلکه تقاضاى ادامه گناه وفساد وویرانگرى نمود! عرض کرد: (رب فانظرنى الى یوم یبعثون) (پروردگارا! مرا تا روز قیامت مهلت ده). ولى در برابر این درخواست به او چنین خطاب شد: (انک من المنظرین الى یوم الوقت العلوم). (به تو مهلت داده مى شود، اما تا روز وقت معین)... از سوى دیگر در حالات امام مهدى علیه السلام چنین آمده است که (یوم الوقت المعلوم) زمان ظهور آن حضرت وبرقرارى حکومت عدل الهى او مى باشد. در حدیثى چنین مى خوانیم: در صحف ادریس پیامبر آمده است: (تو زمان معینى مهلت داده خواهى شد، تا زمانى که مقدر کرده ام زمین را از کفر وشرک ومعاصى پاک کنم، وبراى آن روز بندگانى انتخاب کرده ام که قلوبشان را براى ایمان آزموده ام، آنان را جانشینان در زمین قرار مى دهم، ودینشان را پا برجا مى کنم، تا مرا بپرستند وچیزى را شریک من قرار ندهند، من در آن روز تو (شیطان) وسواره وپیاده لشگرت را همگى نابود مى کنم).(2)
البته... چون ابزار کارش از دستش گرفته شده است گویى مرده است وقدرت بر اغواگرى ندارد. لشگر شیطان وابزار او، استکبار جهانى، حکومتهاى خودکامه، ثروتهاى نا مشروع، مراکز فساد، تبلیغات زهرآگین وگمراه کننده ومانند اینها است. ومى دانیم در آن حکومت حق وعدالت جایى براى این لشکریان وآن ابزار نخواهد بود.
البته هیچگاه آزادى اراده واختیار از انسانها گرفته نخواهد شد، وریشه ى شهوات نیز در وجود انسان باقى خواهد بود، اما عواملى که به آنها دامن بزند وجود نخواهد داشت، وبه عکس وسائل حاکمیت عقل وایمان، بر شهوات براى طالبان حق وسالکان راه خدا آماده است).(3)
بدین ترتیب انحرافات اخلاقى نیز برطرف شده وگناهان ومفاسد اجتماعى فردى زمینه ى ظهور را نخواهد یافت وناسازگاریهاى اجتماعى که ریشه در کینه توزى انسانها نسبت به یکدیگر دارد، تبدیل به صلح وصفا ومحبت وتعاون مى گردد، وامنیت پایدار اجتماعى که ناشى از متمدن بودن وموحد بودن واقعى انسانهاست، حاصل مى گردد:
امام على علیه السلام در این باره مى فرماید: (... وبنا یدفع الله الزمان الکلب... ولو قد قام قائمنا لذهب الشحناء من قلوب العباد، واصطلحت السباع والبهائم حتى تمشى المرأة بین العراق الى الشام... على رأسها زبیلها لا یهیجها سبع ولا تخافه).(4)
به دست ما (حکومت ما) روزگار سختیها وتشنه کامیها سپرى گردد... وچون قائم ما قیام کند کینه ها از دلها بیرون رود، حیوانات نیز با هم سازگارى کنند. درآن روزگار، زن با همه بارو بنه ى خویش، از عراق درآید وتا شام برود واز هیچ چیز نترسد...
امام صادق علیه السلام نیز درباره ى ویژگیهاى آن عصر طلایى مى فرماید: (... ویجتمع الله الکلمة، ویولف بین القلوب مختلفة، ولا یعصى الله - عز وجل - فى ارضه..).(5)
(در آن عصر طلایى) خداوند وحدت کلمه پدید مى آورد، وافکار وقلوب ناسازگار را سازگار مى کند وخداوند عز وجل در زمین معصیت نشود...

پی نوشتها :

1- صحیفه ى نور؛ جلد 12، ص 208-207.
2- بحار الانوار؛ ج 52، ص 384.
3- مأخذ 3؛ مکارم شیرازى؛ ص 19-17.
4- بحار الانوار؛ ج 52، ص 316.
5- کمال الدین؛ جلد 2، ص 646.

منبع: کتاب ویژگى هاى جامعه توسعه یافته اسلامى
نویسنده: ناصر جهانیان

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 9:59 PM

 امام مهدى(عج) پيام‏آور عدالت
در دوران ظهور، اصل عدالت در همه مسائل كلى و فرعى هستى جريان مى‏يابد، به‏گونه‏اى كه هيچ ستمى به احدى روا نمى‏شود، چنان‏كه امام رضا7 مى‏فرمايد:
خدا به وسيله وى زمين را از هرگونه ستمى پاك مى‏گرداند و آن‏گاه كه ظهور كند، قانون عادلانه را در بين مردم رواج مى‏دهد؛ در نتيجه، هيچ كس به كس ديگر ظلم روا نمى‏دارد.
(كمال الدين، ج 2، ص 372)
امام كاظم7 درباره آيه كريمه »يُحيىِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ زمين را پس از مردن زنده مى‏كند« (روم: 24) فرمود:
اين زنده كردن زمين با باران نيست، بلكه خداوند مردانى را برمى‏انگيزد تا عدالت را زنده كنند، پس زمين در پرتو عدل زنده مى‏شود و بى‏گمان، اجراى حد خدا در زمين، مفيدتر از چهل روز بارندگى است.
(مكيال المكارم، ج 1، ص 81)
آن‏گاه كه روزگار حاكميت آن امام موعود فرا رسد، طعم شيرين عدالت به همه جهانيان چشانده مى‏شود. امام باقر7 در اين‏باره مى‏فرمايد:
پس از ظهور مهدى(عج) هيچ حقى از كسى بر عهده ديگرى نمى‏ماند، مگر آنكه آن حضرت آن را مى‏ستاند و به صاحب حق مى‏دهد.
(تفسير عياشى، ج 1، ص 62)
امنيت، يكى از شاخصه‏هاى حكومت مهدوى
يكى از ويژگى‏هاى حكومت حضرت مهدى(عج)، برقرارى صلح و امنيت است، همان‏گونه كه امام حسن مجتبى7 در حديثى مى‏فرمايد:
»در دوران سلطنت و دوران فرمان‏روايى او، درندگان با يكديگر آشتى مى‏كنند«.
(طبرسى، احتجاج، ج 2، ص 291)
افزون بر روايت‏ها، در بسيارى از كتاب‏هاى آسمانى هم بر اين امر تصريح شده است، براى مثال در كتاب اشعياى نبى آمده است:
مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد، براى مظلومان زمين به راستى حكم خواهد كرد، گرگ با بره سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله پروارى و شير با هم و طفل كوچك، آنها را خواهد راند. در تمام كوه مقدس من، ضرر و فسادى نخواهند كرد، زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.
(»عهد عتيق« اشعياى نبى، فصل 11، بند 1 - 10)
نبى مكرم اسلام در بيانى كوتاه، امنيت و آرامش را اين‏گونه نشان مى‏دهد:
»زنى بر هودجى نشسته، از حجاز تا عراق در كمال آسايش طى طريق مى‏كند و از چيزى نمى‏هراسد«.
(كنزالعمال، ج 14، ص 572)
و امام باقر7 در فرازى ديگر مى‏فرمايد: »حتى لا يُرى اَثَرٌ مِنَ الظلم؛ تا جايى كه ديگر نشانى از ظلم ديده نمى‏شود«.
(طبرسى، تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 88)
امام صادق7 نيز گستره عدل مهدوى را در جمله‏اى بسيار زيبا اين‏گونه بيان مى‏كند: »به خدا سوگند! عدالت او در داخل خانه‏هايشان به آنها مى‏رسد، همان‏گونه كه سرما و گرما به داخل خانه‏هايشان نفوذ مى‏كند«.
(نعمانى، الغيبة، ص 297)
اينها اندكى از بسيار و قطره‏اى از درياى روايت‏هاى وارد شده از امامان نور است درباره گستره عدلِ تنها بازمانده حجج الهى و تنها ذخيره پروردگار براى نمايش عدل و داد بر فراز پهن دشت جهان.

عدالت فراگير مهدوى

با ظهور مهدى(عج) عدالت و امنيت، فرجامى خوش مى‏يابد. امام على7 درباره عدالت گسترى و ايمنى عصر ظهور و سرشارى آن دوره از اين بركت‏ها، مى‏فرمايد:
اگر به تحقيق قائم ما قيام كند، به واسطه ولايت و عدالت او، آسمان آن‏چنان كه بايد ببارد مى‏بارد و زمين نيز رستنى‏هايش را بيرون مى‏دهد و كينه از دل‏هاى بندگان زدوده مى‏شود و ميان دد و دام آشتى برقرار مى‏شود، به گونه‏اى كه يك زن ميان عراق و شام پياده خواهد رفت و آسيبى نخواهد ديد و هر جا قدم مى‏گذارد، همه سبزه و رستنى است.
(تحف العقول، ص 110)
از اين دسته روايات‏ها برمى‏آيد كه در حكومت مهدى(عج)، عدالت فراگير است و همه بهره‏هاى آسمان و زمين بدون تبعيض نصيب همگان خواهد شد، همان‏گونه كه امام حسين7 در فرازى مهم مى‏فرمايد: »هنگامى كه قائم قيام مى‏كند، عدل گسترده مى‏شود و اين گستردگى عدالت، نيكوكار و فاجر را دربرمى‏گيرد«.
(بحارالانوار، ج 27، روايت 24، ص 90)
از ديگر نشانه‏هاى بى‏نظير حكومت مهدوى، تقسيم درست و برابر بيت‏المال و اموال مشترك عمومى است، چنان‏كه امام باقر7 فرموده است:
وقتى قائم اهل بيت قيام كند، [بيت المال] را با مساوات تقسيم مى‏كند و نسبت به شهروندان عدل مى‏ورزد. پس هر كس او را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و سركشى نسبت به او، همانند سركشى و گناه نسبت به خداست.
(همان، ج 52، روايت 103، ص 350)
بديهى است كه عدالت گسترى حضرت مهدى(عج) خود، زمينه‏ساز تقويت و پايندگى مشروعيت حكومت ايشان خواهد بود و دل‏هاى بيشتر مردم را جذب خواهد كرد. پيامبر گرامى اسلام در اين‏باره روايت مى‏كند:
»وى زمين را از عدل و قسط پر مى‏كند، همان‏گونه كه از ستم و جفاكارى پر شده بود. هم، ساكنان آسمان و هم، ساكنان زمين از او خشودند«.
(همان، ج 1، ح 11، ص 591)
عدالت و امنيت، همواره از آرزوهاى ديرينه ساكنان زمين و سرلوحه دعوت انبيا و اولياى الهى بوده است كه سرانجام، امام عصر(عج) اين نهضت را به اذن خداوند با خوشى به پايان خواهند برد و فرد فرد آدميان بدون هيچ‏گونه تبعيض و گزينشى، طعم شيرين عدالت و امنيت مهدوى را خواهند چشيد. آسمان‏ها و زمين نيز با پيشه كردن عدالت، همه نعمت‏هاى خود را در اختيار بشر قرار مى‏دهند و ترس و ناامنى و بى‏عدالتى، جاى خود را به آرامش و عدل خواهد داد. عدالت مهدوى حكم مى‏كند كه ملاك گزينش كارگزاران نيز شايستگى و كاردانى آنها باشد.

فقرزدايى در حكومت مهدوى

اسلام با پذيرش كامل »معيار نياز« كه مبتنى بر حق زندگى براى همگان است، تداوم فقر را تحمل نمى‏كند و با آن به شدت مبارزه مى‏كند. يكى از نگرانى‏هاى بزرگ اولياى الهى، پيامبر گرامى اسلام و اميرمؤمنان على7، در تمامى لحظه‏هاى زندگى‏شان اين بود كه فقر و نابرابرى را از چهره افراد جامعه بزدايند و از راه كسب و كار آبرومندانه و به كارگيرى سياست‏هاى صحيح اقتصادى، درآمدى كافى و حلال براى مردم فراهم شود.
حكومت حق، شرايطى را ايجاد مى‏كند كه در آن، مردم كمترين امكانات اساسى زندگى را داشته باشند و براى همه كسانى كه جوياى كارند، امكان كار فراهم باشد و افرادى هم كه درآمد كافى ندارند يا به هر علتى نمى‏توانند كار كنند، درآمدى به اندازه نيازشان دريافت كنند.
امام على7 در دوران حكومت كوتاه خود، دست كم در كوفه جزئى‏ترين امكانات اساسى را براى عموم مردم تأمين كرد، چنان كه خود مى‏فرمود:
»كسى در كوفه نيست كه در رفاه به سر نبرد، حتى پايين‏ترين افراد نان گندم مى‏خورد، سرپناه دارد و از آب گوارا مى‏نوشد«.
(همان، ج 40، ص 327)
امام زمان(عج) نيز پس از امامان معصوم: در زدودن فقر مى‏كوشد و نه تنها فقر را كاهش مى‏دهد، بلكه به حذف كامل آن توفيق مى‏يابد. از يك سو سرمايه‏هاى مادى فزونى مى‏يابد و رشد اقتصادىِ پايدار پديد مى‏آيد و از دگر سو اين امكانات، عادلانه توزيع مى‏شود و فشار و ستم سودجويان زياده‏خواه از بين مى‏رود. سرانجام، مردم نيز سرشار از روحى الهى و آراسته به اخلاق و معرفت و تقوا مى‏شوند، چنان‏كه دامنه حرص و آز كه سرچشمه گناهانى چون تكاثر و بخل و احتكار و تنازع است، برچيده مى‏شود.
از پيامبر اكرم6 روايت است: »در زمان مهدى(عج) مال خرمن مى‏شود، هر كس نزد مهدى آيد و گويد به من مالى ده! مهدى بى‏درنگ بگويد بگير«.
(بحارالانوار، ج 51، ص 88)
و اينكه خود مردم هم نيازهاى يكديگر را با جان و دل برآورده مى‏كنند. از امام باقر7 در اين‏باره سخنى هست كه:
هنگامى كه قائم7 قيام كند، رفاقت و دوستى خالصانه (در ميان مردم) رايج مى‏شود. اگر مردى دست در جيب برادرش فرو بَرَد و به اندازه نيازش بردارد، برادرش او را منع نمى‏كند.
(همان، ج 52، ص 372)

عزل و طرد كارگزاران ناصالح

منش رفتارى اميرالمؤمنين على7 با كارگزاران خود، از نمونه‏هاى عالى تأكيد عملى امامان معصوم بر لزوم عدالت‏گسترى كارگزار است. برخوردهاى آموزنده حضرت با برخى از كارگزاران خطاكار حتى در خطاهاى كوچك، از نمونه‏هاى شايان ذكر در سيره ايشان است، براى مثال مى‏توان به نامه توبيخ‏آميز آن حضرت به عثمان بن حنيف، والى بصره به خاطر شركت در مجلس ميهمانى يكى از اشراف بصره اشاره كرد.
(نك: نهج‏البلاغه، نامه 53)
اين‏گونه دقت و بررسى در عملكرد كارگزاران، از عدالت و سلامت فكرى و عملى حكومت حكايت دارد.
درباره كارگزاران حكومت حضرت حجت7 پس از ظهور نيز اوصافى در برخى روايت‏ها آمده است كه هم نشان از عدالت و تقواى كم‏نظير آنان دارد و هم از صلاحيت و تلاش و استقامت آنان سخن مى‏گويد.
امام سجاد7 درباره ياوران و كارگزاران حضرت حجت مى‏فرمايد:
هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند از دل‏هاى شيعيان ما دفع آفت كند و دل‏هايشان را چون پاره‏هاى آهن كند و قوّت يك تن از آنان را همچون قوّت چهل مرد سازد و آنان حاكمان الهى بر روى زمين باشند.
(بحارالانوار، ج 52، ص 317)
امام صادق7 نيز در توصيف آنان فرموده است:
همانا يكى از آنان، قوّت چهل مرد دارد و قلبش از پاره‏هاى آهن محكم‏تر است. اگر بر كوه‏هاى آهن عبور كنند، آنها را (مى‏توانند از جاى كنند) و شمشيرها را رها نسازد، جز با رضاى الهى.
(همان، ص 327)
عدالت گرايى در عزل و نصب كارگزاران مهدوى در عصر غيبت صغرا را، از بررسى نوع برخورد آن حضرت با برخى از مسئولان حكومتى كه كجروى را پيشه كارهايشان ساختند، مى‏توان دريافت. براى نمونه، اين روايت كاملاً گوياى اين مطلب است: 
ابوجعفر محمد بن على شلمغانى، معروف به ابن ابى الغراقى به عنوان دستيار سومين سفير ناحيه مقدسه - حسين بن‏روح نوبختى - مشغول فعاليت بود. ايشان به ويژه در دوره اختفا و استتار حسين بن‏روح، نقش اصلى را به عنوان جانشين وى ايفا مى‏كرد و شيعيان به او مراجعه مى‏كردند. ولى شلمغانى با وجود اين سابقه مهم و نيز جايگاه علمى‏اش، راه انحراف در پيش گرفت و اين امر نه تنها به عزل و طرد وى انجاميد، بلكه سرانجام به صدور لعن او از سوى ناحيه مقدسه منجر شد.
(الغيبة، صص 183، 239، 248 و 251)

عدالت اقتصادى در حكومت مهدوى

اجراى عدالت اقتصادى به عوامل گوناگونى بستگى دارد كه از مهم‏ترين آنها، عدالت در بخش توليد و توزيع است. از نشانه‏هاى اين‏گونه عدالت در دولت مهدى(عج)، اين است كه امكانات توليد به طور يكسان در اختيار همگان است و هر فرد مى‏تواند از نعمت‏ها و موقعيت‏هاى طبيعى براى توليد مفيد بهره بگيرد.
بدين ترتيب، افراد بسيارى به حرفه سالم روى مى‏آورند و هر كس به اندازه همت و توان خود فرصت رشد و پيشرفت مى‏يابد. البته اين همه به منظور رفع نيازهاى واقعى جامعه است، يعنى توليد در مسير خواست‏ها و نيازهاى اجتماع. بنابراين، هم توليد كنندگان بهره‏مند مى‏شوند و هم عموم جامعه به رشد و رفاه اقتصادى مى‏رسند.
در عين حال، از عوامل مهم ظلم‏هاى اقتصادى، بى‏عدالتى در زمينه توزيع است. تقسيم ثروت ملى به صورت نابرابر و غيرمنطقى، شكاف طبقاتى گسترده‏اى را ميان درآمدها ايجاد مى‏كند. از اين‏رو، تأثير عدالت مهدوى بر عرصه اقتصادى، تقسيم اموال عمومى به شكل مساوى در ميان مردم است. پيامبر اكرم6 مى‏فرمايد:
به مهدى بشارتتان مى‏دهم، او در ميان امت من برانگيخته مى‏شود و ساكنان آسمان و زمين از او خشنود خواهند بود. او اموال را به درستى تقسيم مى‏كند. مردى پرسيد: مقصود چيست؟ فرمود: [بيت‏المال] به شكل مساوى ميان مردم تقسيم مى‏كند.
(بحارالانوار، ج 51، ص 81)
امام باقر7 در روايتى فرموده است: »آن حضرت (اموال را) برابر تقسيم مى‏كند و ميان همه مردم با نيكوكار و بدكار به عدالت رفتار مى‏كند«.
(همان، ص 29)
از پى‏آمدهاى عدالت اقتصادى در جامعه مهدوى، بهره‏مندى همه افراد جامعه از يك زندگى مادى مطلوب و آبرومندانه است، به گونه‏اى كه افراد نيازى به درخواست مال از ديگران نداشته‏باشند.
زندگى در اين سطح از رفاه، همراه با رشد عقلانى و پاكى درون و ريشه‏كنى صفات رذيله‏اى چون حرص و طمع از دل و جان انسان‏ها، همان حيات طيب است كه خداوند مى‏خواهد. زندگى‏اى كه در ساحت آن، رشد و تعالى معنوى مردم بهتر و سريع‏تر باشد. امام صادق7 درباره برخوردارى مردم از اين سطحِ زندگى مى‏فرمايد:
هنگام قيام قائم ما، زمين با نور خدايى روشن شود و شما به جست و جوى اشخاصى برمى‏آييد كه مال يا زكات بگيرند و كسى را نمى‏يابيد كه از شما بپذيرد و مردمان همه به فضل الهى بى‏نيازگردند.
(همان، ج 52، ص 337)

عدالت قضايى در حكومت مهدوى

در تمامى جوامع بشرى، امر قضاوت جايگاهى ويژه دارد. شاهرگ حيات اين دستگاه، اجراى عدالت در آن است. دادگسترى نيز تنها براى گسترش عدل و داد تأسيس شده است.
در عصر حاكميت مهدى(عج)، عدالت در همه زواياى زندگى اجتماعى جريان مى‏يابد. اين عدالت به دستگاه‏هاى قضايى هم نفوذ مى‏كند و جريان دادرسى را بر اساس حق و عدل تنظيم خواهد كرد. از برخى روايت‏ها چنين برمى‏آيد كه امام مهدى(عج) در قضاوت، مانند جد بزرگوارش اميرالمؤمنين على7 عمل مى‏كند و براى گرفتن بى‏كم و كاست حقوق مردم اصرار دارد؛ حتى اگر حق كسى زير دندان ديگرى باشد، از زير دندان آن غاصب بيرون مى‏كشد و به صاحب حق بازمى‏گرداند.
(منتخب الاثر، ج 2، ص 332)
در زمان حكومت آن دادگستر جهان، چنان عدالت مهدوى همگانى مى‏شود كه مردگان آرزو مى‏كنند كه به زندگى بازگردند و از بركات عدالت او بهره‏مند شوند.
(همان، ص 65)
امام صادق7 درباره عدالت قضايى در دولت مهدوى مى‏فرمايد:
دنيا به پايان نخواهد رسيد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور كند. وى به شيوه داوود7 حكم خواهد كرد بينه نخواهد خواست و به هر كس حقش را اعطا خواهد كرد.
(بحارالانوار، ج 52، ص 338)
ره‏آورد چنين داورى عادلانه اين است كه حتى اگر مظلومى نتواند براى اثبات حق خود به شاهد و گواهى دست يابد، به سبب اين گونه قضاوت به حق خود خواهد رسيد.

در انتظار عدالت مهدوى

حضرت مهدى(عج) كارگزاران ناشايست قضايى را بركنار مى‏كند و آنان را كه سيرت پسنديده دارند، به كار مى‏گمارد. شيوه مديريتى ايشان در بركنارى عمال ادارى، همانند سيره امام على7 است. در جامعه مهدوى هيچ‏گونه نيرنگ بازى وجود ندارد و سيره كارگزاران او بر مدار عدل و قوانين عادلانه خواهد بود.
امام مهدى(عج) پس از ظهورش خود، عادلانه حكم مى‏كند و جامعه حكومتى خود را با فرهنگ عدالت پايه‏ريزى خواهد كرد. در اين جامعه، عدالت، معيار و ملاك سنجش همه چيز است و همگان بايد خود را با معيار عدالت مهدوى بسنجند و راه صحيح عدل و سعادت را انتخاب كنند تا ظلم و تبعيض به كلى از جامعه برچيده شود.
عدل موعود، در دعاى امام رضا7 براى صاحب الامر، به گونه‏اى بسيار زيبا تصوير شده‏است:
خدايا با قيام او ظلم و ستم را نابود ساز و بميران و عدالت را ظاهر ساز و بر فراز آور، با قيام او دين محض الهى را جلوه‏گر كن كه از هر كژى و بدعتى بركنار و پاكيزه است. خدايا با نور عدالت او ظلمت‏هاى تو در توى ستمگران را برملا كن و آتش كفر با حلاوت عدالت او خاموش‏گردان.
(الطوسى، مصباح المجتهد، ص 409)
به راستى كه نام زيباى اباصالح، حلاوت‏بخش كام دل‏هاست و شميم عدل را در رواق جان‏ها مى‏افشاند. امروز نگاهمان را فرش راهشان ساخته‏ايم تا مگر آن عدالت‏گستر منتظر از راه برسد و قسط و عدل را تحفه جهانيان منتظر سازد و ما همچنان در انتظار طلوعى نشسته‏ايم كه در آن، جهان را زير پر و بال عدالت و رحمت خويش خواهد گرفت. ان شاء اللَّه.

نویسنده: سید حسین اسحاقی

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 9:58 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6196562
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی