به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

گردان «یا رسول» سه گروهان داشت؛ یک گروهان رفت داخل کمین و ما هم خط اول بودیم. کمین جلوتر از خط اول بود. دو گروهان دیگر هم توی خط مستقر شدند.

خبرگزاری فارس: لحظه شهادت فرمانده در سنگر کمین
 

 

آنچه که می‌خوانید برشی از یک نیم روز از روزهای هشت سال دفاع مقدس است که به قلم یکی از رزمندگان به رسم ثبت و ماندگاری در تاریخ برای شما آورده شده است. *** یک روز عصر گفتند: دیگر وقتش است؛ سربندها را ببندید. سربند که روی پیشانی می‌آمد، حال بچه‌ها جور دیگری می‌شد. یک حال‌ و هوای معنوی خیلی خاص. خوب که به چهرة بچه‌ها نگاه می‌کردی، ذره‌ای ترس و تردید در آن‌ها نمی‌دیدی. اشک از گوشه چشم بچه‌ها نم‌نم می‌چکید. دلی به دنیا نیست که کشیده شود؛ پایی به دنیا نیست که کنده شود؛ همه از همه چیز رها؛ از تعلقات به دنیا؛ از جاذبه خاک؛ دل‌ها روانة کربلا بود.

نگفتند به کدام منطقه می‌رویم. حال‌و‌هوایی غریب ریخته بود توی دل رزمنده‌ها؛ مثل عصر تا‌سوعا. انگار نه انگار که به جنگ تانک‌ها می‌رفتیم. ترسی در دل‌ها نبود؛ لرزشی در پا‌ها نبود؛ قرص و محکم. سوار مایلرها شدیم. قد‌مان خیلی بلند نبود که بفهمیم از کجا رد می‌شویم. نخل‌ بود و بوی خرما؛ همه نفس عمیقی کشیدند.

مدتی بعد مایلر تکانی شدید خورد و بچه‌ها بلند صلوات فرستادند. یکی داد کشید: خرمشهر. از مایلر که پایین پریدیم، حدود دو ساعت راه رفتیم و درحاشیه یک رودخانه بزرگ در نخلستان‌های خرمشهر، مستقر شدیم. سه، چهار شبی را کنار رودخانه گذراندیم. گفتند این‌جا اروند پرتلاطم است. قایق‌ها که آمدند، شب شده بود. سوار شدیم و به سمت فاو حرکت کردیم. طولی نکشید که به فاو رسیدیم.

گردان «یا رسول» سه گروهان داشت؛ یک گروهان رفت داخل کمین و ما هم خط اول بودیم. کمین جلوتر از خط اول بود. دو گروهان دیگر هم توی خط مستقر شدند. ده روزی گذشت. «رحمان صفار» رفت برای سرکشی کمین. غروب بود و ما دلواپس و نگران. دو نفر را فرستادیم پی رحمان و خبر آوردند که رحمان ترکش خورده. رحمان فرمانده دسته‌‌مان بود. سریع هم‌راه فرمانده گروهان دنبالش رفتیم تا ببینیم چه خبر شده. نوک کمین روی زمین افتاده بود و داشت ذکر می‌گفت. جایی از بدنش خونی و زخمی نبود. خیال‌مان راحت شد.

چند دقیقه‌ای که گذشت، دیدیم حالش یک جوری شد. بلندش کردیم و بردیمش به یک جای امن و لباس‌هایش را درآوردیم تا ببینیم کجایش زخمی شده؛ اما هر چه نگاه کردیم، تیر و ترکشی نبود؛ یعنی اصلا نشان نمی‌داد. هنوز نفس می‌کشید و آرام شهادتین می‌خواند.

لباسش را که پس زدیم، روی قلبش یک لخته خون نشسته بود. انگشتم را گذاشتم روی خون، یک حفره زیر لخته خون بود؛ انگشتم را که برداشتم، مثل چشمه‌ای که بجوشد، خون از یک روزنه کوچک از قلبش فوران کرد. نه ناله‌ای، نه فریادی؛ آرامش در چهره‌اش موج می‌زد و نگاهم می‌کرد. خیلی طول نکشید. آرام یک «یا حسین» گفت و پرید. نام و یادش در دفتر دلم ثبت شد.

 

نویسنده:غلامعلی نسائی

 

ادامه مطلب
یک شنبه 17 شهریور 1392  - 7:26 AM

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «وَ لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ؛ و کسى که به مردم ستم کند، شیعه ما نیست»

خبرگزاری فارس: اعمال محبت‌آور و دشمنی‌آور در کلام امام صادق(ع)/ نشانه‌های نفاق چیست
 

 

 به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام، چهل حدیث کوتاه و نورانی از ایشان را تقدیم مخاطبان گرامی می‌کنیم.

 

1. محاسبه روزانه نفس

«حَقٌّ عَلى کُلِّ مُسْلِم یَعْرِفُنا أَنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فى کُلِّ یَوْم وَ لَیْلَة عَلى نَفْسِهِ فَیَکُونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ، فَإِنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنها، وَ إِنْ رَأى سَیِّـئَـةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ یَخْزى یَوْمَ الْقِیمَةِ.»

بر هر مسلمانى که ما را بشناسد سزاوار است که در هر شبانه روز عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا این که روز قیامت رسوا نشود.

2. استقامت

«لَوْ أَنَّ شیعَتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَلاَظَلَّهُمُ الْغَمامُ وَ لاَشْرَقُوا نَهارًا وَ لاَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَما سَأَلُوا اللّهَ شَیْئًا إِلاّ أَعْطاهُمْ.»

اگر شیعیان ما استقامت مى‌ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست مى‌دادند و ابر بر آنها سایه می‌انداخت و در روز مى‌درخشیدند و از فراسر و زیر پاى خود روزى مى‌خوردند و چیزى از خدا نمى‌خواستند، مگر این که به آنها مى‌داد.

3. مفاسدِ نیرنگ و حسادت

«مَنْ غَشَّ أَخاهُ وَ حَقَّرَهُ وَ ناواهُ جَعَلَ اللّهُ النّارَ مَأْواهُ وَ مَنْ حَسَدَ مُؤْمِنًا إِنْماثَ الاْیمانُ فى قَلْبِهِ کَما یَنْماثُ الْمِلْحُ.»

هر که با برادرش نیرنگ ورزد و او را کوچک شمارد و با او درافتد، خداوند آتش را جایگاهش گرداند، و هر که بر مؤمنى حسد برد، ایمان در دلش آب شود، چنان که نمک در آب حلّ شود.

4. پارسایى، کوشش و کمک به مؤمنان

«لاتَذْهَبَنَّ بِکُمُ الْمَذاهِبُ فَوَاللّهِ لا تُنالُ وِلایَتُنا إِلاّ بِالْوَرَعِ وَ الاْجْتِهادِ فِى الدُّنْیا وَ مُواساةِ الاْخْوانِ فِى اللّهِ، وَ لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ.»

مسلکها و مذهبها شما را نبرند، به خدا سوگند به ولایت ما نتوان رسید جز با پارسایى و کوشش در دنیا، و یارى دادن برادران براى خدا و کسى که به مردم ستم کند، شیعه ما نیست.

5. نتیجه اعتماد به خدا

«مَنْ یَثِقْ بِاللّهِ یَکْفِهِ ما أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ یَحْفَظْ لَهُ ما غابَ عَنْهُ، وَ قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ یُعِدَّ لِکُلِّ بَلاء صَبْرًا وَ لِکُلِّ نِعْمَة شُکْرًا وَ لِکُلِّ عُسْر یُسْرًا»

هر که به خدا اعتماد ورزد، خدا مهمِّ دنیا و آخرتش را کفایت کند و هر چه از او غایب است برایش حفظ کند. درمانده و ناتوان است هر که براى هر بلا صبرى، و براى هر نعمت شکرى، و براى هر دشوارى آسانى‌اى ندارد.

بقیه در ادامه مطلب...

 

ادامه مطلب
دوشنبه 11 شهریور 1392  - 11:52 AM

شیخ مفید درباره نقش واقعی امام صادق(ع) در تمدن و علوم اسلامی می‌نویسد: به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است، از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است.

خبرگزاری فارس: نقش امام صادق(ع) در پیشرفت علوم/ پدر علم شیمی جهان شاگرد مکتب جعفری است
 

 

 امام ششم شیعیان جهان، امام صادق(ع) با توجه به برهه‌ای که در آن زندگی می کردند، در تاریخ تمدن و علوم اسلامی نقش اساسی داشتند. تأسیس دانشگاه بزرگ علوم اسلامی، تربیت اساتید برجسته در رشته‌های مختلف، برگزاری مناظرات علمی جهت اثبات برتری علوم اسلامی بر سایر علوم و فعالیت‌های متعددی از این قبیل، از جمله آن‌هاست، برای روشن‌تر شدن موضوع مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات به چند نمونه به طور گذرا اشاره کرده است که در ادامه می‌آید:

*کلام بزرگان در مورد امام صادق(ع)

اگر بخواهیم نقش واقعی آن حضرت را در تمدن و علوم اسلامی مورد ارزیابی قرار دهیم، بی‌تردید بهترین راه، توجه به فرمایشات بزرگان است. شیخ مفید می‌نویسد: به قدری علوم از آن حضرت(ع) نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است. 

مالک پیشوای فرقه مالکی می‌گوید: در علم و عبادت و پرهیزگاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است، ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی که دو سال از کلاس درس امام صادق(ع) بهره‌مند شده بود، در این باره می‌گوید: «لولا السنتان لهلک نعمان»؛ اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک می‌شد و نیز در مناسبت‌های مختلف می‌گفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‌ام. 

«ابو بحر جاحظ» از دانشمندان قرن سوم، می‌گوید: جعفر بن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است، کلامی که نقل شد تنها گوشه‌ای از فرمایشات بزرگان بود که بنا به اختصار بحث، بیان شد، با توجه به این گفته‌ها و نوشته‌ها، به خوبی می‌توان نقش امام صادق(ع) را نه تنها در تمدن اسلامی بلکه در تمدن جهانی جویا شد.

*مناظرات پیشوای مذهب جعفری

مناظرات آن حضرت بهترین عامل رشد علمی بود که منجر به پویایی تمدن اسلامی می‌شد، زیرا عصر امام صادق(ع) عصر برخورد اندیشه‌ها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود و در اثر تلاقی تمدن اسلامی با سایر تمدن ها،شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود.

از این رو امام(ع) جهت حفظ و حراست از مرزهای فرهنگی تمدن اسلامی و معرفی معارف و علوم اصیل اسلامی، مناظرات متعددی با سران و پیروان این فرقه‌ها و تمدن‌ها داشت و طی آن‌ها با استدلالی استوار و منطقی متین، پوچی عقاید آنان و برتری مکتب اسلام را ثابت می‌کرد و به این ترتیب تمدن اسلامی را از گزند این گونه تهاجمات محافظت می‌کرد.  

*دانشگاه بزرگ امام صادق(ع) 

به عنوان مرکز تولید علوم مختلف در شکوفایی تمدن اسلامی نقش مهم داشت، امام صادق(ع) با توجه به فرصت سیاسی مناسبی که به وجود آمده بود، حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی تأسیس کرد و در رشته‌های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روزه شاگردان بزرگ و برجسته‌ای تربیت کرد که تعداد آن‌ها را بالغ بر 4 هزار نفر نوشته‌اند.  

هر یک از این شاگردان، شخصیت‌های بزرگ علمی و چهره‌های درخشان بودند. به عنوان نمونه «هشام بن حکم» 31 جلد کتاب نوشته و «جابر بن حیان» نیز بیش از 200 جلد در زمینه علوم گوناگون به خصوص رشته‌های عقلی و طبیعی و شیمی تصنیف کرده بود که به همین خاطر، به عنوان پدر علم شیمی مشهور شده است. کتاب‌های جابر بن حیان ـ که بر گرفته از کلاس‌های درس امام(ع) بود ـ به زبان‌های گوناگون اروپایی ترجمه شد و نویسندگان تاریخ علوم همگی از او به بزرگی یاد می‌کنند.

امام صادق(ع) چنان که اشاره شد، در علوم طبیعی بحث‌هایی کرد و رازهای نهفته‌ای از خلقت را باز کرد که برای دانشمندان امروز نیز مایه اعجاب است. گواه روشن این امر کتاب پر ارج «توحید مفضل» است که امام(ع) آن را طی چند روز به «مفضل بن عمر کوفی» املا کرد، در دانشگاه امام صادق(ع) تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تأسیس کردند، شرکت نمی‌کردند، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور و نزدیک در آن حاضر می‌شدند.

«حسن بصری» مؤسس مکتب فلسفی بصره و «واصل بن عطاء» مؤسس مذهب معتزله، از شاگردان این دانشگاه بودند که از زلال چشمه دانش آن حضرت سیراب می‌شدند، شاگردان امام صادق(ع) چنان که روشن شد، منحصر به شیعیان نبود، بلکه از پیروان سنت و جماعت و سایرین نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می‌شدند.

از آنجایی که در این مختصر امکان بیان شرح حال یکایک این دانشمندان پرورش یافته دانشگاه عظیم امام صادق(ع) وجود ندارد، به ذکر اسامی بعضی از آن‌ها بسنده می کنیم. سفیان ثوری، شعبه، سفیان بن عیینه ابن جریح، موسی پسر ابو حنیفه، وهیب بن خالد، قطان، ابوعاصم، مؤمن طاق، هشام بن سالم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب و ... . 

با توجه به بحثی که مطرح شد می‌توان نتیجه گرفت که امام صادق(ع) سه نقش اساسی در تمدن و علوم اسلامی بر عهده داشتند.

1. معرفی و تبیین علوم اسلامی که برای این منظور دانشگاه بزرگی تأسیس کردند.

2. حفظ و حراست از حریم علمی و فرهنگی اسلام که برای نیل به این هدف از مناظرات آن حضرت می‌توان یاد کرد.

3. نشر و گسترش علوم اسلامی که در این راستا نیز پرورش 4 هزار شاگرد برجسته نقش بسزایی ایفا کرد.

*معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:

1. هشام بن حکم مدافع حریم ولایت نوشته سید احمد صفایی.

2. اعلام الوری باعلام الهدی نوشته طبری.

3. الصواعق المحرقه نوشته ابن حجر هیتمی.

4. وفیات الأعیان، تحقیق دکتر احسان عباس.

 

5. فهرست مصنفی الشیعه، از نجاشی.

 

ادامه مطلب
دوشنبه 11 شهریور 1392  - 11:50 AM

مردم مدینه شب‌ها بر در خانه‌های خود انفاقی از یک ناشناس دریافت می‌کردند که پس از رحلت امام قطع شد و مردم دریافتند که حامی پنهانی فقرای مدینه جعفربن محمد(ع) بوده است.

خبرگزاری فارس: فضایل و سه نمونه از علم امام جعفر صادق(ع)
 

 

حجت‌الاسلام امیرعلی حسنلو (مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم):

1- دوران امامت و شمه‌ای از فضایل

الف) دوران امامت

حضرت امام جعفر صادق ـ علیه‌السّلام ـ به سال 83 ه‍ . ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت به سال 114 ه‍ . ق به امامت رسید و در سال 148 ه‍ . ق به شهادت رسید.

ایشان بر اساس وظیفه‎ الهی، امر امامت خود را آغاز کرد و از نظر فضل و دانش از همه اهل زمان برتری داشت و همه دانشمندان از وی به عظمت یاد می‌کردند.

منزلت و مقامش از همه عالی‌‎تر و در میان عامه و خاصه به جلالت قدر معروف بوده و اهل سنت، علوم و اطلاعات بسیاری از وی نقل کرده‌‎اند و طالبان علم و دانش از اطراف و اکناف برای فیض کمالات او بر در سرای او بار افکندند و آوازه او در شهرها پیچیده بود و از هیچ یک از اهل بیت او به اندازه‌‎ای که دانشمندان از خرمن فضائل او استفاده کرده‌‎اند، بهره‌‎مند، نشده‎‌اند.

دانشمندان به قدری که از آثار و اخبار آن حضرت نقل کرده‎‌اند از دیگر کسی نقل نکرده‎‌اند. برخی از رهبران وموسسان مکاتب فقهی اهل سنت به شاگردی خود درمکتب امام افتخار می‌کردند.

بقیه در ادامه مطلب...

 

ادامه مطلب
دوشنبه 11 شهریور 1392  - 11:48 AM

شیخ کلینى از امام کاظم(ع) روایت کرده است که فرمود: پدر بزرگوار خود را در دو جامه سفید مصرى که در آن‏‌‌ها احرام مى‌‌‏بست و در پیراهنى که مى‌‌‏پوشید و در عمامه‏‌‌اى که از امام زین العابدین(ع) به او رسیده بود و در برد یمنى کفن کردم.

خبرگزاری فارس: آخرین ساعات حیات امام جعفر صادق(ع) چگونه گذشت
 

 

حضرت صادق علیه‌السّلام در ماه شوّال، سال یکصد و چهل و هشت به سبب انگور زهرآلود که منصور دوانیقی به آن حضرت خورانیده بود به شهادت رسید. (نک: الکافى، ج 1، ص 472؛ التهذیب، ج 6، ص 78؛ فرق الشیعة، ص 78؛ جلاء العیون، ص 883)

در وقت شهادت امام ششم، از سنّ مبارکش، شصت و پنج سال گذشته بود. (نک: الکافى، ج 1، ص 472؛ الارشاد مفید، ج 2، ص 180؛ جلاء العیون، ص 883)

در کتب معتبر معیّن نکرده‌‏اند که شهادت ایشان کدام روز از شوال بوده است ولی صاحب جنّات الخلود که متتبّع ماهرى است بیست و پنجم آن ماه گفته است. (جنات الخلود، ص 29)

گزارش‌هایی از آخرین ساعات عمر امام صادق (ع)

از مشکاة الأنوار نقل شده که یکی از اصحاب امام ششم، نزد حضرت رفت و دید حضرت صادق (ع) بسیار لاغر شده است گویا هیچ از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش! آن مرد به گریه در آمد. حضرت فرمود: براى چه گریه مى‌‏‌کنى؟

گفت: گریه نکنم، با آن که شما را به این حال مى‌‌‏بینم؟!

فرمود: چنین مکن، همانا مؤمن چنان است که هر چه عارض او شود خیر اوست و اگر بریده شود اعضاى او براى او خیر است؛ و اگر مشرق و مغرب را مالک شود براى او خیر است. (مشکاة الانوار، ص 75، باب اوّل، فصل سابع در «رضا»؛ بحار الأنوار، ج 71، ص 109)

شیخ طوسى از سالمه کنیز حضرت صادق علیه‌السّلام روایت کرده که گفت: نزد حضرت صادق علیه‌السّلام در وقت احتضارش بودم که حال اغماء پیدا کرد، چون به حال خود آمد فرمود: به حسن بن على بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم‌السّلام که افطس باشد هفتاد اشرفى بدهید و به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید. 

من گفتم: به مردى که بر شما با کارد حمله کرد و مى‏‌خواست شما را بکشد، عطا مى‌‌‏کنید؟!

فرمود: مى‏‌خواهى من از آن کسان نباشم که خدا مدح کرده ایشان را به صله کردن رحم و در وصف آنها فرموده: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (سوره رعد، آیه 21)

سپس فرمود: اى سالمه به درستى که حقّ تعالى خلق کرد بهشت را و خوش بو گردانید آن را و بوى آن تا دو هزار سال مى‌‏رسد و بوى آن را عاق والدین و قطع کننده رحم نمى‌‌‏شنوند. (کتاب الغیبة شیخ طوسى، ص 197؛ جلاء العیون، ص 884)

شیخ صدوق از ابو بصیر روایت کرده که گفت: مشرّف شدم خدمت امّ حمیده، امّ ولد حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام براى تعزیت حضرت صادق- صلوات الله علیه- آن بانو گریست و من نیز به جهت گریه او گریستم.

پس از آن فرمود: اى ابو محمّد! اگر مى‏‌‌دیدى حضرت صادق علیه‌السّلام را در وقت موت، همانا امر عجیبى مشاهده مى‌‌‏کردى.

چشم‌‏هاى خود را گشود و گفت: جمع کنید به نزد من هر کسى که مابین من و او قرابت و خویشى است. ما نگذاشتیم احدى را از خویشان او مگر آن که به نزد او آوردیم.

آن جناب به سوی همه نظرى افکند و فرمود: «انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّا بالصّلاة» (ثواب الاعمال، ص 228)

(همانا شفاعت ما نخواهد رسید به کسى که نماز را خوار و سبک بشمارد و اعتنا و اهتمام به آن نداشته باشد)

کفن امام صادق علیه‌‌السلام

شیخ کلینى از امام موسى کاظم علیه‌السّلام روایت کرده است که گفت: پدر بزرگوار خود را در دو جامه سفید مصرى که در آن‏‌‌ها احرام مى‌‌‏بست و در پیراهنى که مى‌‌‏پوشید و در عمامه‏‌‌اى که از امام زین العابدین علیه‌السّلام به او رسیده بود و در برد یمنى که به چهل دینار طلا خریده بود کفن کردم.  (الکافى، ج 7، ص 55)

روشن کردن چراغ در محل شهادت امام صادق علیه‌السلام

همچنین کلینی روایت کرده است که بعد از وفات حضرت صادق علیه‌السّلام، حضرت امام موسى کاظم علیه‌السّلام مى‌‏فرمود که: هر شب در حجره‌‏‌اى که آن حضرت در آن حجره وفات یافته بود چراغ برافروزند. (الکافى، ج 1، ص 251)

اوضاع سیاسی و اجتماعی در سال‌های آخر عمر مبارک امام صادق (ع)

ابوجعفر منصور دوانیقی از تحرک و فعالیت سیاسى امام صادق (ع) سخت نگران بود. محبوبیت عمومى و عظمت علمى امام بر بیم و نگرانى او مى‌‏افزود. به همین جهت هر از چندى به بهانه‌‏اى امام را به عراق احضار مى‏‌کرد و نقشه قتل او را مى‌‏کشید، ولى هر بار به نحوى خطر از وجود مقدس امام بر طرف مى‏‌‌شد.

منصور، شیعیان را در مدینه به شدت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، به طورى که در مدینه جاسوسانى داشت که کسانى را که با شیعیان امام صادق (ع) رفت و آمد داشتند، گردن مى‌‌‏زدند.

امام یاران خود را از نزدیکى و همکارى با دربار خلافت باز مى‌‏داشت. روزى یکى از یاران امام پرسید: برخى از ما شیعیان گاهى دچار تنگدستى و سختى معیشت مى‏‌شود و به او پیشنهاد مى‌‏شود که براى اینها (بنى عباس) خانه بسازد، نهر بکند (و اجرت بگیرد)، این کار از نظر شما چگونه است؟

امام فرمود: من دوست ندارم که براى آن‌‏ها (بنى عباس) گرهى بزنم یا در مشکى را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسیارى بدهند، زیرا کسانى که به ستمگران کمک کنند در روز قیامت در سراپرده‌‌‏اى از آتش قرار داده مى‌‏‌شوند تا خدا میان بندگان حکم کند.

امام، شیعیان را از ارجاع مرافعه به قضات دستگاه بنى عباس نهى مى‏‌کرد و احکام صادر شده از محکمه آنها را شرعاً لازم الاجرا نمى‌‌‏شمرد.

امام همچنین به فقیهان و محدثان هشدار مى‌‏داد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند و مى‌‏‌فرمود: فقیهان امناى پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روى آوردند (و با ستمکاران دمساز و همکار شدند) به آنان بدگمان شوید و اطمینان نداشته باشید.

پاسخ کوبنده امام صادق (ع) به منصور دوانیقی

روزى منصور دوانیقی به امام صادق (ع) نوشت: چرا مانند دیگران نزد ما نمى‌‌‏آیى؟

امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنیوى) چیزى نداریم که براى آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اخروى چیزى ندارى که به خاطر آن به تو امیدوار گردیم. تو نه داراى نعمتى هستى که بیاییم به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و نه خود را در بلا و مصیبت مى‏‌بینى که بیاییم به تو تسلیت دهیم، پس چرا نزد تو بیاییم؟!

منصور نوشت: بیایید ما را نصیحت کنید!

امام پاسخ داد: اگر کسى اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمى‏‌کند و اگر هم اهل اخرت باشد، نزد تو نمى‌‏آید! (بحارالانوار، ج 47، ص 184 ؛ سیره پیشوایان ص 118)

وصیت مصلحتی امام صادق (ع) و برداشت زیبای ابوحمزه ثمالی

جماعتى از اهل خراسان نزد شخصی بنام ابو جعفر رفتند و از او درخواست کردند که برخی از  اموالشان را به حضرت صادق علیه‌السّلام برساند و از امام مسائلی بپرسد. 

ابو جعفر آن اموال و سؤالات را با خود برداشت و حرکت کرد. بین راه چون وارد کوفه شد به زیارت قبر امیرالمؤمنین علیه‌السّلام رفت.

در ناحیه قبر، شیخى را دید که نشسته و جماعتى دور او حلقه زده‌‌‏اند. همین که از زیارت خود فارغ شد به قصد ایشان رفت و مشاهده کرد آنها فقهاى شیعه هستند و از آن شیخ، استماع فقه مى‌‏کنند.

از آن جماعت پرسید که این شیخ کیست؟ گفتند: ابو حمزه ثمالى است.

آن مرد خراسانى مى‌‏گوید: در این بین که ما نشسته بودیم مردى‏ اعرابى وارد شد و گفت: «جئت من المدینة و قد مات جعفر بن محمّد علیه‌السّلام.»

یعنى من از مدینه مى‌‏آیم و جعفر بن محمّد (ع) وفات کرد.

ابو حمزه از شنیدن این خبر، نعره زد و دو دست خود را بر زمین زد. آن وقت، از آن اعرابى سوال کرد: آیا شنیدى که کى را وصىّ خویش کرد؟

گفت: پسرش عبداللّه و پسر دیگرش موسى (علیه‌السّلام)، و منصور خلیفه را وصی خود قرار داد.

ابو حمزه ثمالی گفت: حمد خدا را که ما را هدایت کرد و نگذاشت که گمراه شویم! «دلّ على الصّغیر، و بیّن على الکبیر، و ستر الأمر العظیم.»

ابو حمزه، نزد قبر امیر المؤمنین علیه‌السّلام رفت و مشغول نماز شد. ما نیز مشغول به نماز شدیم. من رفتم نزد او و گفتم: تفسیر کن براى من این چند کلمه را که گفتى.

ابو حمزه ثمالی گفت: وصیّت منصور، ظاهر است که براى تقیّه است که وصىّ، او را به قتل نرساند. و فرزند کوچک که امام موسى است با فرزند بزرگ‏‌تر که عبد اللّه است ذکر کرد تا مردم بدانند که عبداللّه قابل امامت نیست! زیرا که اگر فرزند بزرگ، علّتى در بدن و دین نداشته باشد مى‏‌باید که او امام باشد ولی عبد اللّه در بدن فیل پاست و دینش ناقص است و به احکام شریعت، جاهل است. اگر او علّتى نمى‌‏داشت به او اکتفا مى‌‏کرد، پس از آنجا دانستم که امام موسى علیه‌السّلام است و ذکر آن‏ها براى مصلحت است. (الخرائج، ج 1، ص 328- 329)

چگونه وصیت امام صادق(ع) مانع از قتل امام کاظم(ع) شد؟

یکی از نزدیکان خلیفه (منصور) می‌گوید: شبى منصور دوانیقى مرا طلبید، چون رفتم دیدم که بر کرسى نشسته و شمعى در پیش او نهاده‏‌اند و نامه در دست دارد و مى‏‌خواند.

چون سلام کردم نامه را پیش من انداخت و گفت: این نامه محمّد بن‏ سلیمان است و خبر وفات جعفر بن محمد را نوشته است. گفت: مثل جعفر کجا به هم مى‌‌‏رسد؟ سپس گفت: بنویس که اگر یک کس را به خصوص، وصىّ کرده است او را بطلب و گردن بزن!

 

بعد از چند روز جواب نامه رسید که پنج نفر را وصىّ کرده است: خلیفه (خود منصور) و محمّد بن سلیمان والى مدینه و دو پسر خود عبد الله و موسى و حمیده مادر موسى را. چون منصور نامه را خواند گفت: این‏ها را نمى‌‏توان کشت!  (الکافى، ج 1، ص 247)

 

ادامه مطلب
دوشنبه 11 شهریور 1392  - 11:46 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6157182
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی