به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

 «شمر بن ذی‌الجوشن» این جانی شماره یک حادثه کربلا، در رأس لیست سیاه مختار بود، باید به هر قیمتی این جنایتکار دستگیر و مجازات می‌شد. وی پس از واقعه جنگ شورشیان کوفه با مختار که فرماندهی چند گروه را به عهده داشت، متواری شد. 

*سوابق و پرونده سیاه «شمر»

شمر بن ذی‌الجوشن از سران و شجاعان مردم کوفه بود، وی در زمان علی(ع) جزو شیعیان و طرفداران حضرتش به شمار می‌آمد، او در جنگ صفین از افراد تحت فرمان امیرمؤمنان بود و در جنگ با معاویه شرکت داشت و شجاعی از خود نشان داد، وی در یکی از روزهای جنگ صفین، که آتش جنگ سخت زبانه می‌کشید، وارد میدان شد و مبارز طلبید، از میان لشکریان معاویه مردی به نام «ادهم بن محرز» به مقابله با او شتافت و به هم حمله‌ور شدند، ادهم، شمشیری محکم بر شمر فرود آورد که به شدت او را مجروح کرد و شمر نیز شمشیری بر رقیب خود فرود آورد که چندان اثر نکرد، شمر به لشکر برگشت و به شدت تشنه بود، کمی آب خورد و مجدداً به میدان رفت و در حالی‌که رجز می‌خواند، رقیب را به مبارزه طلبید، وی به مقابل «ادهم» آمد و او را خوب می‌شناخت و در حالی‌که او نیز بدون ترس در مقابل او ایستاده بود، شمر با نیزه ضربتی بر او فرود آورد که او را از اسب بر زمین افکند و شمر با شادی فریاد زد: این ضربت، به جای آن ضربتی که بر من زدی و به لشکرگاه برگشت.

اما شمر هم همانند بسیاری از مردم کوفه، در راه خود استوار نماند و بعدها به خاطر روح نفاقی که در او بود، به جرگه دشمنان درآمد و از حامیان سرسخت حکومت اموی شد، کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجت‌الاسلام سید ابوفاضل رضوی درباره جرم‌های شمر و نحوه کشته شدن او توسط مختار چنین می‌نویسد:

* جُرم‌هایی که شمر مرتکب شد

-شمر، در جریان شهادت مسلم بن عقیل در کوفه، نقش مهمی داشت.

-هنگامی که عمر سعد از کربلا نامه‌ای مسالمت‌آمیز برای ابن‌ زیاد نوشت که کار به جنگ نکشد، شمر در جلسه ابن ‌زیاد بود، گفت: حسین هرگز تسلیم نمی‌شود و جز جنگ راهی باقی نمانده و ابن ‌زیاد را تشویق در جنگ با امام حسین کرد.

-شمر نامه‌ای از ابن‌ زیاد گرفت و در رأس گروهی مسلح، وارد کربلا شد و مأمور بود اگر عمر سعد با امام حسین(ع) نجنگد او را عزل و خود فرماندهی کل نیروها را به عهده بگیرد.

-شمر به محض ورود به کربلا، در روز تاسوعا عمر سعد را تهدید کرد که در کار امام حسین(ع) مسامحه نکند و بین او و عمر سعد مشاجره لفظی تندی پیش آمد.

-شمر در فاجعه کربلا، به دستور عمر سعد، فرماندهی سپاه چپ لشکر کفر و شام را به عهده داشت.

-روز عاشورا هنگامی که امام حسین(ع)‌، تمام یارانش به شهادت رسیده بودند و حضرت پس از جنگ نمایانی که با دشمن کرد، به شدت مجروح شد، به طوری که دیگر توان حمله نداشت، شمر از این فرصت استفاده کرد و با 12 ‌نفر از اوباشان لشکر به طرف خیمه‌گاه امام حسین(ع) حمله‌ور شد و امام خطاب به آنان، این جمله معروف را فرمود: که «اگر دین ندارید و از قیامت نمی‌ترسید (لااقل) آزادمرد باشید»! چرا به طرف زن و بچه‌هایم حمله می‌کنید.

-بزرگترین جنایات و گناه شمر این بود که در آخرین لحظات عمر امام حسین، شمر سر امام را از بدن او جدا کرد.

*ماجرای تعقیب شمر و کشته شدن او

شمر توانست از معرکه کوفه، جان سالمی به در برد و از شهر کوفه خارج شود، مختار غلامی به نام «زربی» داشت، این شخص ظاهراً ایرانی ‌الاصل و از هواداران اهل‌بیت(ع)  و از شیعیان بود، وی جوانی زیرک و باهوش بود. مختار، زربی را همراه گروهی که حدود 10 نفر می‌شدند، مأمور پیدا کردن شمر کرد.

مسلم بن عبدالله ضبابی می‌گوید: من نیز جزو فراریان، همراه شمر، از کوفه متواری شدم و زربی همچنان به دنبال ما بود تا از کوفه خارج شدیم و اسب‌های ما لاغر و ناتوان بودند، ولی اسب زربی چابک و زیرک بود. بالاخره خود را به ما رساند، هنگامی که او نزدیک ما شد، شمر به ما گفت: شما از من دور شوید، شاید منظور این غلام کسی جز من نباشد.

ما اسب‌هایمان را تاختیم و دور شدیم و زربی به قصد جان شمر به سوی او تاخت، شمر با تاکتیکی خاص او را به دنبال خود کشاند تا او از یارانش جدا شد. شمر، هنگامی که زربی را تنها یافت به او حمله برد و ضربتی محکم بر پشتش وارد کرد که پشتش شکست و زربی به شهادت رسید و به این ترتیب، شمر از مهلکه جان سالم به در برد، خبر ناکام ماندن مأموریت، زربی به مختار رسید. مختار با ناراحتی گفت: بیچاره زربی، اگر با من مشورت کرده بود، به او توصیه می‌کردم که تنها به دنبال «ابوالسالغه» (مقصودش شمر بود) نرود.

مسلم ضبابی گوید: ما و شمر توانستیم، خودمان را به محلی به نام «ساتیدما» برسانیم و بعد از کمی استراحت، رفتیم تا به نزدیک دهکده‌ای به نام «کلتانیه» رسیدیم، کنار ساحل رودخانه‌ای که نزدیک تپه‌ای بود، پیاده شدیم، شمر فردی از اهالی همان روستا را گرفت و با تهدید گفت: نامه‌ای دارم و باید آن را به سرعت به بصره به نزد مصعب بن زبیر ببری.

گویا آن روستایی قبول نمی‌کرد، شمر او را کتک زد و او هم از ترس جانش، این مأموریت را پذیرفت و نامه را گرفت و برای مقدمات سفر، به همان دهکده رفت و این دهکده چند خانه بیشتر نداشت و بعد معلوم شد که ابوعمره، رییس پلیس مختار، با گروهی مسلح در آنجا مستقر شده‌اند و در آن محل پاسگاهی جهت کنترل راه کوفه به بصره قرار داده‌اند، مخصوصاً به خاطر اینکه فراریان کوفی از این راه خود را به بصره می‌رسانند و تحت حمایت مصعب بن زبیر که استاندار عبدالله زبیر در آن‌جا بود، قرار می‌گرفتند.

آن روستایی در بین راه به یک هم روستایی خود برخورد کرد و ماجرای کتک خوردن خود از دست شمر را برای وی تعریف کرد، در همان حال که این 2 روستایی با هم صحبت می‌کردند، یکی از افراد گروه ابوعمره، از صحبت آنان متوجه شد که این روستایی، حامل نامه‌ای از شمر برای مصعب بن زبیر است و قصد بصره را دارد، این مأمور باهوش، آدرس دقیق محل ملاقات شمر و آن روستایی را از او تحقیق کرد و معلوم شد از آن‌‌جا تا محلی که شمر در آن‌جا بود حدود 3 فرسخ راه است. این مأمور، جریان را به ابوعمره گزارش داد و ابوعمره، بلافاصله با گروه مسلح خود، به سوی محل استقرار و اختفا شمر، حرکت کردند.

شیخ طوسی در کتاب «امالی» خود درباره اعدام شمر توسط مختار چنین نوشته است: «... ابوعمره با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد، او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سر شمر را با پای خود لگدکوب کرد.

ادامه مطلب
یک شنبه 26 آذر 1391  - 12:58 PM

 

شیعیان در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشه‌ناپذیر اسلام هنگام حاکمیت‌ ظلم با انگیزه‌های خداجویانه، جنبش‌هایی را سازمان داده و حوادثی را به وجود آوردند.

یکی از این جنبش‌ها به رهبری مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین(ع) اتفاق افتاد،‌ او این حرکت را شب پنج‌شنبه 14 ربیع‌الاول سال 66 هجری با شعار «یا لثارات الحسین» آغاز کرد.

با توجه به پخش سریال «مختارنامه» از شبکه‌های مختلف تلویزیون، بر آن شدیم در سلسله گزارش‌هایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی بپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجت‌الاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه می‌شود.

*مادر مختار

نام مادر مختار «دَوْمَه» و از زنان با شخصیت تاریخ اسلام است، درباره او گفته‌اند: «مِنْ رَبّات الفَصاحَةِ وَلْبَلاغَةِ وَالْرَأی وَالْعَقل»، وی، از زنان سخنور و با تدبیر عاقله بود.

«ابوعبید»، پدر مختار، قبل از ازدواجش بسیار مشکل ‌پسند و در پی همسری ایده‌آل بود، او همسری می‌خواست که از نظر اصالت، نجابت، وجاهت، حسب و نسب، شایسته باشد و هر کسی که به او پیشنهاد می‌شد نمی‌پذیرفت، شبی در خواب می‌بیند که یک نفر به او می‌گوید: برو «دومه زیبا» را بگیر که پشیمانی ندارد و او همان است که می‌خواهی!

دومة، دختر «وهب بن عمر بن معیّب» بود و به خاطر وجاهت و دیگر محسناتش، او را «دومة الحسناء» لقب داده بودند.

او خواب خود را برای خانواده‌اش تعریف کرد، آنان گفتند:‌ این خواب اعتباری ندارد، ولی یکی از میان آنان گفت: این یک دستور است، تعجیل کن و با دَومه ازدواج کن! به این ترتیب، ابوعبید دل به دریا زد و با این دوشیزه که دل خواهش بود، ازدواج کرد و این خانم از شوهرش باردار شد.

دومه می‌گوید: هنگامی که حامله بودم؛ شبی خواب دیدم که گوینده‌ای در عالم رویا، این سرود را برایم می‌خواند:

اَبشِری بالوَلَدِ/اَشَبَهُ شیءٍ باَلاَمة

اِذ الرِجالُ فی کَبَد/تقَاولَوا علَی لَبَد

کانَ لَهُ حظُّ الأَسَد

یعنی: مژده به یک پسر پسری مثل شیر در گرماگرم نبرد او بهره کاملی از شجاعت دارد و پس از چندی خداوند نوزادی پسر، به ابوعبید عطا فرمود و او نامش را «مختار» گذاشت و خداوند، چند فرزند دیگر نیز از همین خانم، به ابوعبید داد که عبارتند از: «جبر»، «اباجبر»، «ابوحکم»، «ابوامیّه»، «اسید» و «صفیه» که این دختر بعدها همسر عبدالله بن عمر شد.

مادر مختار تا شهادت او زنده و پیرزنی فرتوت بود که در جریان محاصره «دارالاماره» به دست نیروهای «مصعب بن زبیر» نیز حضور داشت و در محاصره بود.

«ابوعجین» می‌گوید: آن روز که تعدادی از یاران و نزدیکان مختار، در محاصره قصر کشته شد و مردم هزیمت شدند، من به مادر مختار پیشنهاد کردم که بیا تا تو را به دوش بگیرم و از معرکه نجات دهم، وی با شجاعت تمام این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «به خدا قسم اگر دستگیرم کنند و اسیر شوم، بهتر از آن است که مرا به دوش بگیری و نجاتم دهی».

*تولد و دوران کودکی مختار

او در سال اول هجرت، متولد شد، ابن اثیر می‌گوید:‌ از نخستین نوزادان مسلمانی که در سال اول هجری به دنیا آمدند «مختار» بود.

آری، مختار در مدینه متولد شد، زیرا پدر او پس از اسلام آوردن به مدینه هجرت کرد. مادر مختار می‌گوید: «پس از تولد مختار، باز خواب دیدم کسی به من می‌گوید: این فرزند تو، پیش از آن که به سن بالا برسد، سرد و گرم زندگی را خواهد چشید و ترس او ریخته خواهد شد و پیروان زیادی پیدا خواهد کرد».

صاحب تاریخ فخری گوید: «مختار، با شرافت نفس و علو همت و بزرگواری پرورش یافت».

*شیربچه شجاع

او هنوز نوجوانی کم سن و سال بود و بیش از 13 بهار از عمرش نگذشته بود که در جبهه جنگ بزرگی شرکت کرد، هنگامی که ارتش اسلام برای جنگ با ارتش کسری از مدینه به طرف سرحدات عراق و ایران حرکت کرد، فرماندهی این لشکر به دستور خلیفه دوم به پدر مختار (ابوعبید) واگذار شده بود.

ابوعبید فرزندش مختار را نیز برای جهاد در این بسیج شرکت داد و به این وسیله مختار 13 ساله از جمله رزمندگان شد که برای اولین‌ بار در جنگی عظیم شرکت می‌کرد.

این جنگ به واقعه «قسّ ناطف» معروف است که بین نیروهای اسلام و فُرس به وقوع پیوست.

همچنین «سعد بن مسعود»، عموی مختار که از شخصیت‌های به نام اسلام و از یاران مخلص امیرمؤمنان و ائمه اطهار(ع) بود، نیز در این جنگ شرکت داشت، مختار، در این جبهه به شدت فعالیت می‌کرد که از چنگ پدر بگریزد و وارد خط مقدم درگیری با دشمن شود، اما عمویش «سعد بن مسعود» او را از این کار باز می‌داشت.

این تجربه عملی، برای نوجوانی که در قبیله شجاع «ثقیف» پرورش یافته بود، اثر به سزایی در پرورش شهامت و شجاعت او داشت: و به این ترتیب، او جنگجویی شجاع و بی‌پروا، از آب درآمد».

ادامه مطلب
یک شنبه 26 آذر 1391  - 12:58 PM

 

«حرملة بن کاهل اسدی کوفی» همان کسی است که تیر سه شعبه او در روز کربلا منجر به شهادت طفل شیرخواره امام حسین(ع) شد، آری، گرگ‌صفتان کربلا، هر کدام جنایتی بزرگ و فراموش ناشدنی مرتکب شده بودند، اما نفرین امام سجاد(ع) درباره این جانی روز عاشورا به خوبی نمایان می‌سازد که هیچ کس به اندازه حرمله، دل امام و اهل بیت(ع) را به درد نیاورده بود.

*نفرینی که امام سجاد(ع) در حق حرمله کرد

شیخ طوسی، در «امالی» می‌نویسد: منهال بن عمرو -از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) است- گفت: پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم. امام، از من پرسید: منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟ عرض کردم: هنگامی که از کوفه آمدم، زنده بود، دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود: « اللهُمَّ اَذِقْةُ حَرَّ الْحَدید، اللُّهمَّ اذِقْهُ حَرَّ الْحَدید، اللُّهمَّ اَذِقْهُ حَرَّ النّار»، خدایا، سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان.

ابومخنف از امام باقر(ع) نقل می‌کند: «هنگامی که علی‌اصغر، در دامن پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(ع) دشمن را نفرین کرد و فرمود: «... و انتقم لنا من هولاء الظالمین» خدایا انتقام ما را از اینها بگیر.

*جریان دستگیری «حرمله» 

منهال گوید: «پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول قلع و قمع قاتلان کربلا بود. من قبلاً با مختار رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم.

او را در خارج از خانه‌اش با گروهی دیدار کردم، گویا به مأموریتی می‌رفتند. تا چشم مختار به من افتاد، گفت: ها، منهال، چطور تا به حال به دیدن ما نیامدی؟ و برای تبریک و تهنیت به خاطر پیروزی و حکومت ما سری به ما نزدی؟ و ما را در قیاممان همراهی نکردی؟!

منهال گوید: به او گفتم: امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم، آنگاه همراه او به راه افتادم و از اوضاع صحبت می‌کردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم، مختار، در آنجا ایستاد و گویی منتظر بود و به نقطه‌ای می‌نگریست، به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همان جا ماند.

دیری نگذشت که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ‌ای امیر! «حرمله» دستگیر شد. عده‌ای، فردی را کشان‌کشان نزد مختار آوردند، آری خودش بود، حرمله قاتل دلسنگ علی‌اصغر و جانی حادثه کربلا».

*مجازات «حرمله» توسط مختار

تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «اَلْحمد‌ُلله الذیَّ مَکَنّنی مِنْکَ» خدای را شکر که به چنگم افتادی! و بلافاصله فریاد زد: «جلاد! جلاد!»، جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمایید قربان.

مختار دستور داد: اول دو دستش را بزن!

جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند(آری این همان دو دستی بود که با یکی کمان، را می‌گرفت و با دیگری تیر را و یک بار گلوی طفل بی‌گناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود، آری این دو دست پلید باید قطع می‌شد)، سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجرا کرد.

جسد بی‌دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه می‌خورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش. و بلافاصله، چوب‌های نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان می‌سوخت.

منهال گوید: من همچنان با چشمان حیرت‌زده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا می‌کردم، هنگامی که بدن حرمله، می‌سوخت با صدا گفتم: «سبحان‌الله» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟!

گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمی‌گشتم به خدمت علی‌بن‌الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید، من در جواب گفتم: هنوز زنده است. دیدم امام دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد، و فرمود: «خدایا! سوزش شمشیر را بر او بچشان، سوزش شمشیر را بر او بچشان، سوزش شمشیر را بر او بچشان؛ خدایا! سوزش آتش را بر او بچشان».

مختار، با حالت تعجب پرسید: به راستی تو خودت از امام این را شنیدی؟!

گفتم: آری، به خدا سوگند از خودش شنیدم.

منهال، می‌گوید: دیدم مختار، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌اش را طولانی کرد، سپس برخاست و سوار شد؛ تا آن وقت جسد «حرمله»، به زغال تبدیل شده بود، با هم به راه افتادیم تا به محله خودمان نزدیک خانه‌ام رسیدیم، من در اینجا تعارف کردم و گفتم: ای امیر، اگر لطف کنید سرافرازم فرمایید و برای رفع خستگی چند لحظه‌ای به منزل من تشریف بیاورید و تغییر ذائقه‌ای بدهید و چیزی میل بفرمایید.

*روزه شکر مختار پس از قتل حرمله

مختار نگاهی کرد و گفت: منهال! تو چهار دعای امام سجاد را برایم گفتی و خداوند دعای حضرتش را به دست من به اجابت رساند، آنگاه مرا به غذا دعوت می‌کنی؟ خیر، امروز وقت روزه شکر است و به این توفیقی که خدا نصیبم کرد نیت روزه کردم.

ادامه مطلب
یک شنبه 26 آذر 1391  - 12:07 PM

 

با فرا رسیدن ماه صفر، برخی افراد فکر می‌کنند که این ماه دارای نحسی است و هنگامی که وارد این ماه می‌شوند، هیچ کاری را آغاز نمی‌کنند تا مبادا فرجامی منحوس داشته باشد!

به راستی سعد و شومی ایام تأثیری در زندگی انسان دارد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا تعریفی از دو واژه «سعد» و «نحس» ارایه می‌شود و سپس برای بررسی صحت یا سقم نحسی ایام مختلف به ویژه ماه صفر، به قرآن کریم رجوع می‌کنیم. 

*معنای لغوی سعد و نحس

«سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است(1) و در مقابل آن، تفاوت و یا نحس قرار دارد. «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته می‌شود. (2) فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی می‌شود.

*نحوست ایام در کدام آیات آمده است؟

در آیات قرآن تنها در 2 مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است:

1- آنجا که می‌فرماید: «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (در یک روز شوم مستمر) بر آن‌ها فرستادیم که مردم را همچون تنه‌های نخل ریشه‌کن شده از جا بر می‌کند». (3)

2- در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ»(4)  مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم».

در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده می‌شود، چنان که درباره شب قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم». (5)

به این ترتیب قرآن فقط اشاره سربسته‌ای به این مسئله دارد، پس می‌توان گفت تا اینجا اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام و نحس بودن بعضی روزها را به صورت اجمال پذیرفته است.

*دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله مکارم درباره نحسی ایام

نظر مفسران در این باره خواندنی است:

- علامه سید محمدحسین طباطبایی در ذیل آیه 19ـ20 قمر می‌فرمایند: «از نظر عقلی نمی‌توان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آن‌ها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (7 شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بوده‌اند، ولی دیگر نمی‌رساند که حتی‌ همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و ... ایام نحس هستند.

چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش این است که تمام زمان‌ها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است، مثل امضا تقدیر است، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات... و اخبار هم نتیجه‌اش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، امّا اینکه قطعه‌ای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست.(6)

- آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی: از نظر عقل محال نیست که اجزا زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگی‌های نحوست و بعضی ویژگی‌های ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».

بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار می‌دهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این می‌داند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آن‌ها تأثیر مستقلی، قائل شد و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. (7)

*آیا روایات از نحسی ایام سخن به میان آورده‌اند:

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا ائمه معصومین درباره سعد و نحس بودن ایام سخنی به میان آورده‌اند، این چنین پاسخ می‌دهد: در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد می‌کنیم که هر چند بسیاری از آن‌ها روایات ضعیف هستند، ولی در بین آن‌ها روایات معتبری داریم که به برخی روایات اشاره می‌کنیم:

-از امیرمؤمنان(ع) درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن می‌زند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهار‌شنبه است، سؤال شد، حضرت فرمود: فرمود چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد،(8) لذا بسیاری از مفسران به پیروی از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس می‌دانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر می‌کنند، یعنی چهارشنبه‌ای که تکرار نمی‌شود.

-در بعضی دیگر از روایات می‌خوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شد ‌و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت. (9)

- امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت، بت‌های کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود. (10)

* چرا سعد و نحس بعضی ایام پذیرفته شده است؟

علل این امر را چند چیز می‌توان دانست:

1- وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است، چنان که در بعضی روایات دیگر می‌خوانیم که روز سوّم ماه روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آن‌ها کنده شد (11)و یا اینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است، چرا که حضرت نوح سوار بر کشتی شد. (12)

2- توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرّب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.

لذا در روایات فراوان سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند می‌دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنی‌امیه به گمان پیروزی (ظاهری) بر اهل‌بیت آن روز مسعود و مبارکی می‌شمرده و در روایات شدیداً تبرک به آن روز نهی شده و حتی دستور داده‌اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن قرار ندهند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملاً از برنامه بنی‌امیه فاصله بگیرند، پس توجه دادن اسلام به سعد و نحس ایام برای این است که به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده توجه شود.

3- توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین  در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید.

4- توجّه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ایام را می‌توان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد.

*نتیجه‌گیری

در اسلام سعد و نحس بعضی ایام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درس‌ها و عبرت‌ها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد.

هر چند افراط در مسأله سعد و نحس ایام یه هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست، اینکه انسان به هر کاری بخواهد دست بزند، مثلاً به سراغ سعد و نحس ایام برود و عملاً از بسیاری فعالیت‌ها باز بماند، نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تأیید شرع، درست نیست که انسان به جای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود، گناه همه شکست‌ها را به گردن شومی ایام اندازد، بی‌تردید چنین کاری جز فرار از حقیقت و تبیین خرافی حوادث زندگی نیست.

اما درباره ماه صفر باید گفت: چون در این ماه رحلت پیامبر اکرم(ص) و چند تن از امامان معصوم(ع) اتفاق افتاده است، در روایات آمده که برای دفع آفات و بلایای این ماه، بسیار صدقه دهند، نه از آن جهت که به آن معنا نحس باشد، بلکه به خاطر از دست دادن پیامبر(ص) برای مردم روزهای خوبی نیست.

*پی‌نوشت‌ها:

1- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، (دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404) صفحه 232.

2- همان، صفحه 485.

3- سوره قمر، آیه 19ـ20.

4- سوره فصلت،آیه 16.

5- سوره دخان، آیه 3.

6- علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، فی تفسیر القرآن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1362،جلد 19، صفحات 79ـ83 با تلخیص.

7- تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 41 و 47 با تلخیص.

8- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 183، حدیث 25، به نقل از تفسیر نمونه جلد 23، صفحه 43.

9- تفسیر نورالثقلین، صفحه 105، حدیث 25، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43، و ر.ک: محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، (بیروت، لبنان، مؤسسة الاعلمی، للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ه‍ ، 1982 م ح 5، صفحات 101ـ102.

10- بحارالانوار، جلد 59، صفحه 92.

11- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 58، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43.

12- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 61، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43.

 

*منابع برای مطالعه بیشتر

1. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 19، ذیل آیه 19 قمر.

2. ترجمه تفسیر صافی، جلد دوم، ذیل آیه 19 قمر.

3. تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، جلدهای 23ـ37ـ47 و جلد 20، صفحه 240.

ادامه مطلب
شنبه 25 آذر 1391  - 6:30 PM

 

نويسنده وبلاگ "رسم زمانه " ، مطلبي را با عنوان "تقويم و مناسبت‌هاي ماه صفر الخير" در يكي از پست‌هاي وبلاگ خود منتشر كرده است. برپايه اين گزارش در بخشي از اين مطلب آمده است:

*اول صفر الخير : وارد كردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام ، ورود اهل بيت عليهم السلام به شام ، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام (به روايتي)، آغاز جنگ صفين (بنا بر روايتي)

*دوم صفر الخير : مجلس يزيد لعنت‌الله عليه بنا بر نقلي، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام ( به روايت ديگر)

*سوم صفر الخير: ولادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام 57 هجري قمري به روايتي. 

*چهارم صفر الخير : وفات آيت‌الله محمد علي شاه آبادي (1369 هجري) 

*پنجم صفر الخير : شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها و لعنة‌الله علي قاتليها، 61 هجري.

*ششم صفر الخير : صدور توقيع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسين بن روح. 

*هفتم صفر الخير : ولادت امام موسي كاظم عليه السلام 128 هجري، شهادت امام حسن مجتبى عليه السلام بنابر نقل بحار، وفات آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي 1411 قمري. 

*هشتم صفر الخير : وفات حضرت سلمان فارسي (سلمان محمّدي ) رضي‌الله عنه 35 هجري قمري

*نهم صفر الخير : شهادت عمار ياسر رضي‌الله عنه در جنگ صفين 37 هجري، شروع جنگ نهروان 38 هجري قمري. 

*دهم صفر الخير : وفات حضرت آيت‌الله سيد عبدالهادي شيرازي 1382 هجري.

*دوازدهم صفر الخير : وفات هارون برادر حضرت موسي عليهماالسلام.

*سيزدهم صفر الخير : اختيار حكمين در صفين و حيله عمروعاص.

*چهاردهم صفر الخير : شهادت محمدبن ابوبكر به دست عمروعاص (بنابر روايتي) 

*پانزدهم صفر الخير : وفات آيت‌الله سيد محمد باقر فشاركي 1338 هجري. 

*شانزدهم صفر الخير : شهادت آيت‌الله سيد حسن اصفهاني فرزند آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني 1349 قمري. 

*هجدهم صفر الخير : شهادت اويس قرني در جنگ صفين 37 هجري قمري.

*بيستم صفر الخير : اربعين حسيني.

*بيست و دوم صفر الخير : صدور توقيع شريف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء براي مرحوم شيخ مفيد اعلي الله مقامه 420 قمري.

*بيست و سوم صفر الخير : پي كردن ناقه حضرت صالح نبي عليه السلام توسط قومش - گرفتار شدن حضرت يونس عليه السلام در شكم ماهي.

*بيست و چهارم صفر الخير : شدّت يافتن بيماري حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم.

*بيست و پنجم صفر الخير : شانه گوسفند و دوات طلبيدن پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم براي نوشتن وصيّت نامه و منع عمر از اين كار. 

*بيست و ششم صفرالخير : دستور پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم به لشكر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با روميان( بنابر نقل واقدي 11 هجري) ، سالروز انقراض حكومت امويان.

*بيست و هشتم صفر الخير : رحلت جانسوز رحمت للعالمين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجري قمري - شهادت مظلومانه سبط اكبر امام مجتبي عليه السلام 50 قمري.

*سلخ (سي ام ) صفر الخير : شهادت امام رضا عليه السلام 203 هجري قمري . پيشنهاد رهبر معظم انقلاب به استاد فلسفي براي ثبت خاطرات خويش، 1425 هجري قمري.

ادامه مطلب
شنبه 25 آذر 1391  - 10:57 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6174588
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی